با کمال تأسف ضايعه ناگوار شهادت عالِم مجاهد، حجت‌الاسلام والمسلمين، آقاي حاج‌سيدمحمد‌علي قاضي‌طباطبايي(رحمة‌الله‌عليه) را به عموم مسلمانان متعهد و علماي اعلام مجاهد و مردم غيور مجاهد آذربايجان به خصوص بازماندگان اين شهيد سعيد تسليت عرض[می‌کنم] و از خداوند متعال صبر انقلابي براي مجاهدين راه حق و اسلام خواستارم. عزيزان من، در انقلابي که ابرقدرت‌ها را به عقب رانده و راه چپاولگري آنان را از کشور بزرگ بسته است، اين ضايعات و ضايعات بالاتر، اجتناب‌ناپذير است. ما بايد از کنار اين وقايع با تصميم و عزم و خونسردي بگذريم و به راه خود که راه جهاد في‌سبيل‌الله است، ادامه دهيم.(امام خميني، 11/8/۱۳۵۸)

مروري بر روند توسعه دستيابي به فناوری هسته‌اي در دوران پهلوي‌ـ بخش اول

 اکبر ادراکي/ صنعت هسته‌اي به يکي از مهم‌ترين صنايع مؤثر در توليد انرژي برای فرداي کشورها تبديل شده است. در روزگاري که اگر طلای سياه با کمبود روبه‌رو شود، آنچه مي‌تواند جايگزين مناسبي براي تأمين انرژي کشورها باشد، انرژي هسته‌ای است. تلاش براي دستيابي به صنعت هسته‌اي در دوران پهلوي از دهه 1330 ه.ش در کشور از طريق دعوت از بيگانگان براي سرمايه‌گذاري و انتقال فناوری آغاز شد.
آمريکايي‌ها اولين کشوري بودند که در اين راستا به کمک رژيم پهلوي آمدند. اين اتفاق از زماني آغاز شد که شعار «اتم براي صلح» به منزله يکي از راهبردهاي دولت آمريکا اتخاذ شد. «اتم براي صلح» عنوان يکي از سخنراني‌هاي «دوایت آیزنهاور» رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا است. اين سخنراني در ۸ دسامبر ۱۹۵۳ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد صورت گرفت و آمريکا تلاش کرد بسترهايي براي دستيابي به فناوري هسته‌اي را براي هم‌پيمانانش فراهم آورد. دولت آمريکا تحت اين نام نمايشگاه‌هايي در کشورهاي گوناگون برگزار کرد که هدف آن تبليغ سودمند بودن انرژی اتمی و رفع نگراني مردم از جنبه‌هاي نظامي و مرگبار انرژي اتمي بود. در سال ۱۳۳۵ با همکاري آمريکا نمايشگاهي با همين نام در دانشگاه تهران برپا شد که محمدرضا پهلوی آن را افتتاح کرد. به واقع، حرکت در مسير توسعه صنعت انرژي هسته‌اي با چراغ سبز آمريکايي‌ها ممکن شد!
در 14 اسفند 1335 (5 مارس 1957) تفاهم‌نامه همکاري بين آمريکا و دولت ايران در زمینه استفاده غيرنظامي از انرژي اتمي امضا شد. اين تفاهم‌نامه مشتمل بر يک مقدمه و يازده ماده است و در تاريخ دوازدهم بهمن ماه 1337 به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.
به موازات تفاهم‌نامه همکاري هسته‌اي بين ايران و آمريکا، انستيتو علوم هسته‌اي که تحت نظارت سازمان مرکزي پيمان سنتو بود، از بغداد به تهران منتقل شد و دانشگاه تهران، مرکزي را با عنوان مرکز اتمي دانشگاه تهران براي آموزش و پژوهش هسته‌اي پايه‌گذاري کرد.
چندي بعد در سال 1337 به پيشنهاد دانشگاه تهران، ساخت يک رآکتور اتمي در دستور کار دولت قرار گرفت و تصويب شد. در همين راستا، آيزنهاور، رئيس‌جمهور آمريکا به منظور تبليغ طرح خود (اتم براي صلح) يک رآکتور اتمي به ايران داد. ساخت رآکتور دانشگاه تهران در 1340 آغاز و در آبان ماه 1346 عملاً از آن بهره‌برداري شد. ظرفيت اين رآکتور پنج مگاوات بود و با سوخت اورانيوم بسيار غني شده 93 درصد که تا سال 1357 از سوی آمريکا تأمين مي‌شد، کار مي‌کرد. ايجاد رآکتور اتمي دانشگاه تهران نقطه عطفي در زمينه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران محسوب مي‌شد و عملاً در طول ساخت اين رآکتور‌ـ-که گاهی کارشناسان ايراني نيز در فرايند آن حضور داشتندـ تحول مثبتي در زمينه ايجاد صنايع هسته‌اي در کشور صورت گرفت. در اين زمان، دانشگاه تهران در زمينه فناوري هسته‌اي فعال شد و تربيت دانشجو در اين رابطه را آغاز کرد.
در کنار اين اقدام، دولت آمريکا تجهيزات مربوط به سلول‌هاي داغ را با هدف جداسازي پلوتونيوم در اختيار ايران قرار داد. سال 1354 نيز يک قرارداد گسترده اقتصادي که شامل فروش 8 رآکتور به ارزش 4/6 ميليارد دلار به ايران بود، به امضاي مقامات دو کشور رسيد. همچنين، يک قرارداد اوليه براي تأمين سوخت مربوط به رآکتورهاي ديگر ايران امضا شد. در ضمن، مقامات ايران سعي مي‌کردند رضايت آمريکا را در زمینه ساخت مؤسسات بازفرآوري در ايران به دست آورند. در سال 1355 (1976) پنج قرارداد مرتبط با شرکت آمريکايي جنرال اتميک منعقد شد که پشتيباني از رآکتور تحقيقاتي تهران را تضمين مي‌کرد.
همکاري‌هاي ايران در زمينه انرژي اتمي در پیش از انقلاب تنها شامل همکاري با آمريکا نمي‌شد و ايران با کشورهاي ديگري از قبيل آلمان، فرانسه و کانادا نيز همکاري داشت. اولين سابقه‌ همکاري هسته‌اي ايران و آلمان به سال 1354 برمي‌گردد. ايران و آلمان در تاريخ 9 تير ماه 1354، موافقت‌نامه همکاري در زمينه پژوهش علمي و توسعه فناوري را در تهران منعقد کردند. طبق اين موافقت‌نامه، مقرر شد گسترش همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي تحت موافقت‌نامه ويژه‌اي که در اين زمینه بين سازمان انرژي اتمي ايران و وزارت پژوهش و تکنولوژي آلمان منعقد مي‌شود، صورت پذيرد. متعاقباً نيز در تاريخ 13 تير ماه 1355 در تهران موافقت‌نامه همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي بين دو کشور منعقد کردند.
طبق اين موافقت‌نامه، طرفين متعهد شدند در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي و زمينه‌هاي تحقيق و توسعه علمي و فناوري، برنامه‌ريزي و اداره نيروگاه‌هاي هسته‌اي و دیگر تأسيسات هسته‌اي و تحقيقاتي، آموزش و کارآموزي کارکنان علمي و فني، فناوري نيروي هسته‌اي، امنيت و حفاظت تأسيسات هسته‌اي و جلوگيري از تشعشعات، سوخت اتمي، به کارگيري انرژي هسته‌اي براي مقاصدي افزون بر توليد برق و توليد و استعمال راديوايزوتوپ‌ها را آغاز کرده و تداوم بخشند. در 10 تيرماه 1355 نيز دو قرارداد با شرکت آلماني «کرافت ورک يونيون» امضا شد. يکي براي طراحي، ساخت، نصب و راه‌اندازي دو واحد نيروگاهي 1300 مگاواتي آب سبک در بوشهر و ديگري براي تأمين سوخت هسته‌اي اين نيروگاه‌ها. 
ايران با فرانسه نيز همکاري هسته‌اي داشت. در نخستين اجلاس کميسيون مشترک ايران و فرانسه در سطح وزرا براي همکاري اقتصادي که در تاريخ 8 فوریه 1974 در پاريس برگزار شد، پروتکلي منعقد شد و در آن حوزه‌هاي گوناگون همکاري دوطرف مشخص شده بود که يکي از اين حوزه‌ها، انرژي اتمي بود.
يک موافقت‌نامه همکاري در ژانويه 1972 بين ايران و کانادا صورت گرفت که مقرراتي را براي همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از نيروي اتمي تدوين کرد و تسهيلاتي را در اختيار ايران قرار داد تا بتواند فناوری هسته‌اي خود را گسترش دهد.
ايران و هند نيز در 6 اسفند 1355 موافقت‌نامه همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي را در بمبئي امضا کردند. 
در سال 1356، مذاکراتي با استراليا براي استخراج و صدور اورانيوم به عمل آمد. استراليا از اين نظر براي ايران مهم بود که يکي از توليدکنندگان بزرگ اورانيوم به شمار می‌‌آمد و ايران قصد داشت از آن اورانيوم خريداري کند. در اين زمینه، موافقت‌نامه‌اي بين طرفين امضا شد که با پيروزي انقلاب اسلامي معوق ماند. 
در زمينه تعاملات ايران در سازمان‌هاي بين‌المللي هسته‌اي نيز مي‌توان اضافه کرد که در سال 1958 ايران به عضويت آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درآمد و از اين زمان به بعد نمايندگان ايران در نشست‌هاي آژانس حضور داشتند. در سال 1965، پس از طرح الحاق ايران به کنوانسيون آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، اين مسئله در اداره حقوقي وزارت امور خارجه وقت ايران بررسي شد و ايران در همان سال، اين قرارداد را با آژانس به امضا رساند.
نکته اساسي آنکه محوريت همه اقدامات انجام شده در حوزه توسعه صنعت هسته‌اي در دوران پهلوي مبتني بر وابستگي و با مديريت بيگانگان صورت مي‌گرفت و به همين دلیل پس از پيروزي انقلاب اسلامي و خروج شرکت‌هاي غربي، برنامه‌های هسته‌اي براي مدت طولاني متوقف شد.



 مهدي دنگچي/ قیصر امین‌پور دوم‌ اردیبهشت‌ ماه‌ ۱۳۳۸ در گُتوند از توابع‌ شهرستان‌ دزفول‌ به‌ دنیا آمد. دوران‌ کودکی‌ و تحصیلات‌ ابتدایی‌ را در زادگاهش‌ گذراند و برای‌ ادامه‌ تحصیل‌ به‌ دزفول‌ رفت. امین‌پور در سال‌ 1357 دیپلم‌ تجربی‌ گرفت‌ و سپس‌ تحصیلات‌ دانشگاهی‌ خود را در رشته‌ دامپزشکی‌ در دانشگاه‌ تهران‌ آغاز کرد. وی‌ در سال‌ 1358 با انصراف‌ از رشته‌ دامپزشکی، به‌ جمع‌ دانشجویان‌ علوم‌ اجتماعی‌ پیوست. قیصر امین‌پور مجدداً در سال‌ 1363 تغییر رشته‌ داد و تحصیلات‌ خود را در رشته‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ دانشگاه‌ تهران‌ دنبال‌ کرد و در سال‌ 1366 موفق به‌ دریافت‌ مدرک‌ کارشناسی‌ شد. وی‌ در همان‌ سال‌‌ ادامه‌ تحصیل‌ داد‌ و در سال‌ 1369 مدرک‌ کارشناسی‌ ارشد زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ را کسب‌ کرد و در ادامه‌ این‌ راه‌ در بهمن‌ ماه‌ سال‌ 1376 با دریافت‌ مدرک‌ دکترای‌ زبان و ادبیات‌ فارسی‌ دانش‌آموخته دانشگاه‌ تهران‌ شد.
دکتر قیصر امین‌پور از زمرهِ‌ شاعرانی‌ بود‌ که‌ از همان‌ آغاز فعالیت‌های‌ حوزه‌ هنری‌ به‌ جمع‌ گروه‌ شعر آنجا پیوست‌ و همگام‌ با دیگر شاعران‌ فعال‌ حوزه‌ هنری ضمن شرکت‌ در بسیاری‌ از شب‌های‌ شعر برگزار شده‌ در جبهه‌های‌ دفاع‌ مقدس‌، در مناطق‌ مختلف‌ عملیاتی‌ شعرخوانی‌ کرد. وی‌ عضو شورای‌ شعر و ادبیات‌ حوزه‌ بود و در تشکیل‌ جلسات‌ شعرخوانی‌ و نقد و بررسی‌ شعر و تشویق‌ و ترغیب‌ شاعران‌ جوان‌ انقلاب‌ نقش‌ مؤ‌ثر و ارزنده‌ای‌ داشت. فعالیت‌های‌ امین‌پور در حوزه‌ اندیشه‌ و هنر تا اواخر سال‌ 1366 ادامه‌ یافت. وی‌ سپس‌ به‌ جمع‌ نویسندگان‌ و شورای‌ سردبیری‌ مجله‌ سروش‌ نوجوان‌ پیوست‌.
دکتر قیصر امین‌پور در سال‌ 1367 از مؤ‌سسه‌ گسترش‌ هنر، جایزه‌ ویژه‌ نیما یوشیج‌ را دریافت‌ کرد. همچنین در سال‌ 1378 از سوی‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از شاعران‌ برتر دفاع‌ مقدس‌ در دهه‌های‌ 60 و 70 برگزیده‌ شد. 
قیصر شعر فارسی در آبان ماه سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری کلیه و قلب در بیمارستان دی تهران دار فانی را وداع گفت. در پی درگذشت این شاعر برجسته و خلّاق انقلاب، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای پیام تسلیتي صادر کردند که در آن آمده بود:
«با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانه‌ انقلاب دکتر قیصر امین‌پور را دریافت کردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همه‌ اصحاب شعر و ادب، خسارت‌بار است. او شاعری خلّاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله‌های این هنر بزرگ پیش می‌رفت. درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد، ولی راه فتح قله‌ها را امید است دوستان و یاران نزدیک و شاگردان این عزیز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویش‌های زیبا و مبارک انقلاب در عرصه‌ شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه‌ این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست. خداوند پاداش خوبی‌های او را امروز که بیش از گذشته به آن نیازمند است، با کَرم و فضل به او برگرداند و او را در آغوش رحمت و مغفرت خویش بگیرد.(9/8/۱۳۸۶)
رهبر معظم انقلاب که دوستی دیرینه‌ای با قیصر داشت، در محفلی با حضور شاعران فرمودند: «ياد مرحوم قيصر امين‌پور[را] که حقيقتاً درگذشت امين‌پور ما را داغدار کرد، گرامي مي‌داريم. واقعاً به معناي حقيقي کلمه بعد از مرحوم حسيني، ما دل‌مان به امين‌پور خوش بود که متأسفانه رفت.»(26/5/۱۳۸۷)


متخصص جراحي سرطان پستان دانشگاه علوم پزشکي مشهد گفت: «براي نخستين بار در ايران فناوري پيشرفته استفاده از مواد غيرپرتوزا در جراحي سرطان پستان با استفاده از دستگاه «سنتي مگ» در مشهد راه‌اندازي شده است.»
با تلاش تيم جراحي بيمارستان اميد از مراکز زير پوشش دانشگاه علوم پزشکي مشهد، عمل جراحي سرطان پستان با استفاده از دستگاه سنتي مگ با موفقيت در اين مرکز انجام شد. اين عمل جراحي را دکتر ناصر فرقاني و دکتر آسيه‌السادات فتاحي با موفقيت انجام دادند.
متخصص جراحي عمومي و عضو تيم جراحي اين عمل اظهار داشت: «تا به امروز عمل جراحي غدد لنفاوي سرطان پستان با دستگاه گاماپروب صورت مي‌گرفت که اين خود مستلزم تزريق ماده راديواکتيو و همچنين نياز به وجود سانتر پزشکي هسته‌اي بود. فناوري دستگاه سنتي مگ با استفاده از مواد غير پرتوزا (آيرون اکسايد) به منظور شناسايي غدد لنفاوي سرطاني زيربغل و همچنين کاشت مگسيد به عنوان اولين نشانگر مگنتيک در شناسايي توده‌هاي غير قابل لمس در سرطان پستان استفاده می‌شود.»
وي خاطر نشان کرد: «استفاده از مواد غير پرتوزا از ويژگي‌هاي اين روش عمل محسوب مي‌شود که اين امر موجب جلوگيري از دريافت دز از سوی بيمار، همراهان و جراح مي‌شود که با توجه به اين ويژگي ديگر محدوديتي برای انجام اعمال جراحي در بيمارستان‌هاي فاقد مراکز پزشکي هسته‌اي وجود نداشته و انجام عمل‌هاي جراحي سرطان پستان حتي در شهرهاي کوچک نيز ميسر مي‌شود.»
دکتر فرقاني تصريح کرد: «در اين روش امکان تزريق نشانگر آيرون اکسايد از يک هفته تا ۲۰ دقيقه پیش از عمل جراحي به صورت سرپايي فراهم مي‌شود که در مقايسه با روش‌هاي موجود نشانگر پرتوزا که حداکثر ۲۴ ساعت پیش از عمل جراحي در بخش پزشکي هسته‌اي الزاماً تزريق مي‌شود، از ويژگي خاصي برخوردار است که با توجه به اين ويژگي ديگر نيازي به بستري شدن بيمار پیش از عمل جراحي به منظور تزريق نشانگر نيست.»
از اين فناوری مي‌توان به طور همزمان به منظور مکان‌يابي غدد لنفاوي و تومورهاي سرطاني غير قابل لمس پستان با دقت بالاتر بهره برد.


 مهدی حسن‌زاده/ کاپيتولاسيون عبارت است از معاهده‌اي که به موجب آن بيگانگان حق اقامت در کشور ديگري را براي خود تحصيل مي‌کنند و از برخي حقوق و مزاياي «اختصاصي» بهره‌مند مي‌شوند. در ايران اين موضوع براي اولين بار در عصر صفوي مطرح شد؛ ولي هيچ‌گاه تحقق نيافت. در دوره قاجار و در پي شکست ايران در جنگ با روسيه قرارداد ترکمانچاي به ايران تحميل شد. در اين قرارداد و به موجب فصول 7 و 8 آن، قانون مصونيت قضايي مستشاران روسي به ايران تحميل شد و پس از آن دولت‌هاي انگليس و فرانسه کاپيتولاسيون را به ايران تحميل کردند. تا بالاخره در سال ۱۳۰۶ش اين قانون در ايران لغو شد.
معاهده کاپيتولاسيون منعقد شده با تزار‌ها ۹۹ ساله بود و دستور رضاخان براي لغو اين امتياز درست در پايان دوره، يعني سال ۱۹۲۷ صادر شد. به هر حال، آنچه از ۱۳۰۷ شمسي از سوی رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپيتولاسيون آغاز شد، در دوران فرزند وي به فراموشي سپرده شد.
آغازگر دعوت آمريکايي‌ها به ايران پس از جنگ جهاني دوم و واگذاري امتيازات قضايي و امنيتي به آنان قوام‌السلطنه بود. اولين دسته از نيروهاي نظامي آمريکا تحت عنوان «ميسيون نظامي»، آذر ۱۳۲۱ همزمان با دوره نخست‌وزيري قوام‌السلطنه با مصونيت‌هاي قضايي وارد ايران شدند. در دوران حکومت سهيلي نيز قراردادهاي ديگري در زمينه استخدام مستشاران آمريکايي، به بهانه اصلاح نظام اداري ارتش به امضا رسيد که هر يک از آنها دربرگيرنده امتيازات خاصي براي خانواده‌ها و وابستگان نظاميان آمريکايي بود؛ اما نقطه اوج اين امتيازدهي‌ها، به ابتداي دهه 1340 و دوران نخست‌وزيري حسنعلي منصور و اسدالله علم باز مي‌گردد. 
در تير ماه ۱۳۴۳ محمدرضا شاه به آمريکا رفت و مورد استقبال گرم مقامات آمريکايي قرار گرفت. در مسائلي که مورد بحث و تبادل نظر طرفين قرار گرفت، اعطاي کمک‌هاي نظامي آمريکا، به وضع مقررات قضايي و مصونيت نظاميان آمريکا منوط شد. پس از بازگشت شاه از آمريکا، لايحه مزبور در مجلس سنا طرح شد. در سوم مرداد 1343 مجلس سنا جلسه فوق‌العاده‌اي تشکيل داد تا چند لايحه را بررسی کند. اين جلسه تا نيمه‌شب ادامه پيدا کرد و پس از طرح لوايح گوناگون، مقارن نيمه شب، لايحه کاپيتولاسيون مطرح شد.
ماجراي تصويب اين لايحه در مجلس شوراي ملي که در 21 مهر 1343 اتفاق افتاد، تأمل‌برانگیز است. «حسين خطيبي» نايب‌رئيس وقت مجلس شوراي ملي که در آن روز به جاي «عبدالله رياضي» رئيس مجلس، مديريت جلسه را برعهده داشت، درباره چگونگي تصويب اين لايحه مي‌گويد: «يکباره ديدم منصور با کليه وزيران کابينه وارد مجلس شدند، تعجب کردم؛ زيرا لوايح موجود اهميتي نداشت که همه کابينه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتي بي‌مقدمه دکتر ناصر يگانه که وزير مشاور در امور پارلماني بود، برخاست و با قيد سه فوريت تقاضا کرد اين لايحه در دستور قرار گيرد. غافلگير شدم... طبق آيين‌نامه مجلس، اگر هیئت دولت با قيد فوريت، تقاضاي تغيير دستور جلسه مجلس را مي‌‌کرد، مي‌بايست در مورد آن رأي‌گيري شود و اگر تصويب مي‌شد، دستور جلسه تغيير مي‌کرد و تقاضاي دولت مقدم بود. رأي گرفتم اکثريت موافقت کردند، چون اکثر نمايندگان عضو حزب ايران نوين بودند و به اين ترتيب لايحه مطرح شد.»
مجلس شوراي ملي بررسي اين لايحه را در دو نوبت چهار ساعته انجام داد. هشت ساعتي که پر از نطق‌هاي تند مخالفان پرشمار عليه طرح اين موضوع بود؛ اما سرانجام از ۱۳۶ رأي مأخوذه، لايحه مورد نظر با ۷۴ رأي موافق و ۶۱ رأي مخالف تصويب شد. در متن آن آمده بود: «مادة واحده: با توجه به لايحه شماره 18ـ 2291ـ 2157ـ 1342/1125ش. دولت و ضمایم آن در تاريخ 21/11/1342 به مجلس سنا تقديم شده به دولت اجازه داده مي‌شود که رئيس و اعضای هيئت‌هاي مستشاري نظامي ايالات متحده آمريکا در ايران که به موجب موافقت‌نامه مربوط در استخدام دولت شاهنشاهي باشند، از مصونيت‌هايي که شامل کارمندان اداري و فني موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وين که در تاریخ هجدهم آوريل ۱۹۶۱م. (29 فروردين 1340) به امضا رسيده است، برخوردار نمايد.»
موضع‌گيري امام خميني(ره) در برابر مصوبه مجلس (کاپيتولاسيون) و در پي آن تبعيد ايشان، نقطه عطفي در تاريخ معاصر ايران است. در آن ايام دربار پهلوي که از سخنراني‌ها و افشاگري‌هاي معظم‌له مي‌هراسيد، نماينده‌اي به شهرستان قم اعزام کرد و اين پيام را براي امام(ره) فرستاد: «آمريکا به منظور کسب وجهه در ميان مردم ايران با تمام قدرت فعاليت مي‌کند، پول مي‌ريزد و از نظر قدرت در موقعيتي است که هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناک‌تر از حمله به شخص اول مملکت است. آيت‌الله خميني(ره) اگر بنا دارند نطقي ايراد کنند، بايد خيلي مواظب باشند که به دولت آمريکا برخوردي نداشته باشد که خيلي خطرناک است و با عکس‌العمل تند و شديد آنان مواجه خواهد شد، ديگر هر چه بگويند حتي حمله به شاه چندان مهم نيست.»
با وجود پيام مؤکدي که براي امام خميني(ره) ارسال شد، ايشان نطقي تاريخي در چهارم آبان 1343 ايراد کردند که در بخشي از آن آمده بود: «اگر يک خادم آمريکايي، اگر يک آشپز آمريکايي، مرجع تقليد شما را وسط بازار ترور کند... دادگاه‌هاي ايران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ايران يک سگ آمريکايي را زير بگيرد، بازخواست خواهد شد!»
از آنجا که سخنراني بسيار تند و اساسي بوده است و حملات بسيار تند و تيزي عليه شاه و آمريکا داشته، شاگردان امام(ره)، سخنراني مذکور را ضبط کرده و بلافاصله اقدام به تکثير و پياده کردن نوار و ارسال به ديگر مراکز و استان‌ها و شهرستان‌ها کردند. آقاي ناظم‌زاده در اين زمینه در خاطرات خود مي‌گويد: «پس از پايان سخنراني امام(ره)، عده‌اي نوار سخنان ايشان را تکثير نموده و برخي ديگر نيز به علت مشکلات تکثير کردن، متن آن را پياده کردند و به ساير شهرستان‌ها فرستادند.»
امام(ره) يک هفته پس از سخنراني عليه کاپيتولاسيون بازداشت و به ترکيه تبعيد شد؛ اما اين پايان پيامدهاي تصويب لايحه نبود. در اول بهمن ماه همان سال حسنعلي منصور، نخست‌وزير که تصويب کاپيتولاسيون و تبعيد امام، به نام وي ثبت شده بود، به دست شهيد محمد بخارايي از اعضاي هيئت‌هاي مؤتلفه اسلامي به هلاکت رسيد. اين‌چنين بود که مخالفت با قانون تبعيض‌آميز کاپيتولاسيون به يکي از محورهاي اصلي مبارزات و مطالبات انقلابيون تبديل شد.

اصحاب انقلاب‌ـ ۲۲

 سید مهدی حسینی/ در سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ یکی از شهرهای پیشگام مبارزه با رژیم شاه که جمعی از یاران و اصحاب امام(ره) در آن حضور داشتند، شهر مقدس مشهد بود. به عبارتی، این شهر پس از قم و تهران یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های‌ حامی امام(ره) به شمار می‌آمد.
شهر مقدس مشهد به برکت بارگاه ملکوتی حضرت امام رضا(ع) از قدرت معنوی ویژه‌ای برخوردار بوده و هست و روح مبارزه و ظلم‌ستیزی را همواره در بین مردم زنده نگه داشته است. افزون بر این، در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) حوزه‌های علمیه وجود دارد که علمای بزرگوار و شخصیت‌های کم‌نظیری در خود پرورش داده است و مقاومت در مقابل استبدادگری رضاخان را در ماجرای قیام خونین مسجد گوهرشاد در پرونده خود دارد.
در سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ و در قضایای انجمن‌های ایالتی و ولایتی و مدرسه فیضیه و دیگر تحولات علما و مراجع تقلیدی همچون آیت‌الله میلانی، سیدحسن قمی و حاج‌شیخ‌مجتبی قزوینی، سیدعبدالله شیرازی و حاج‌سیدجواد خامنه‌ای نقش‌آفرین بوده‌اند. در این رویدادها، جمعی از طلبه‌های جوان حوزه‌های علمیه مشهد در کنار علما و مراجع تقلید فعالیت داشته‌اند. یکی از اقدامات آنها الصاق اعلامیه‌های امام خمینی(ره) در مسجد گوهرشاد و اطراف حرم مطهر بود، با این هدف که زائران رضوی در جریان اخبار قرار گرفته و آنها را به سراسر ایران منتقل کنند. طلبه‌ها موظف بودند پس از چسباندن اطلاعیه، نزدیک مسئول گروه جمع شوند تا وی اعلامیه‌ را بخواند. کم‌کم این اقدام به بیرون مسجد گوهرشاد و در داخل بازار و خیابان‌های اطراف توسعه پیدا کرد. پس از رونق یافتن این عمل، شهربانی موظف شد اعلامیه‌های الصاقی را بکند تا مردم کمتر در جریان امور قرار گیرند. شب هشتم محرم در حالی که نیروهای پلیس در حال کندن اعلامیه‌های حضرت امام(ره) بودند، یک جوان مسلمان به کادر پلیس حمله کرد و درگیر شد. در این زد و خورد یک پلیس به هلاکت رسید و یک نفر مجروح شد و محمدحسن ضارب هم دستگیر و زندانی شد (وی در آستانه پیروزی انقلاب آزاد شد.) در ماجرای قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آیت‌الله قمی دستگیر و زندانی و سپس تبعید شد و آیت‌ا‌لله میلانی در مهاجرت علما به تهران نقش محوری داشت و هنگامی که در ۱۸ مهر ۱۳۴۲ به مشهد مراجعت کرد، روحیه جدید انقلابی‌گری در مشهد دمیده شد. نمونه آن برنامه سخنرانی در روز بیستم مهر ماه همان سال در مسجد فیل مشهد بود که با دستگیری سخنران، یعنی سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد رویداد خونین دیگری در مشهد رخ داد و آتش مبارزه شعله‌ورتر شد.
در بهار سال ۱۳۴۳ که امام(ره) از حبس و حصر آزاد شدند و مورد استقبال تهران قرار گرفتند، همچنین جشن شادی و سرور در قم برپا شد و امام(ره) در محل اقامت‌شان مستقر شدند، جمعی از علما از شهرهای دور و نزدیک به دیدار و ملاقات ایشان ‌رفتند.
در این ماجرا، هیئت‌ها و کاروان‌هایی از مشهد مقدس راهی شهر قم شدند و جماعتی با محوریت شیخ‌عباس طبسی و آقای محامی در روز ۲۸ فروردین به طور مستقل با امام(ره) دیدار کردند. گروهی هم به نمایندگی از آیت‌الله میلانی و قمی و با امام(ره) دیدار کردند. جمعی هم با حاج‌شیخ‌مجتبی قزوینی در شب ۲۷ فروردین به همراه شاگردان و دوستانش به تهران آمدند و سپس راهی قم شدند؛ در این جمع شهید سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، حاج‌شیخ‌حسنعلی مروارید، محمدرضا حکیمی، فردوسی‌پور و حدود چهل نفر از طلاب و بازاریان انقلابی به دیدار امام خمینی(ره) رفتند. حاج‌غنیان که امور کارهای برنامه و تدارکاتی این جماعت را عهده‌دار بود، در خاطرات خود به نحوه حرکت اشاره کرده و جزئیات دیدار امام خمینی(ره) و حاج‌شیخ‌مجتبی قزوینی را در منزل رهبر حکیم انقلاب بازگو می‌کند و می‌گوید: «شیخ‌حسنعلی مروارید یک سخنرانی داغی ایراد کرد. آقای خزعلی هم کنار حاج‌شیخ‌مجتبی، نشسته بود. پس از آقای مروارید، آقای اکبر‌زاده چند قطعه شعر خواند، بعد هم من سخنرانی و صحبت کردم. پس از اتمام سخنرانی‌ها، امام(ره) به آقای خزعلی فرمودند: «آقایان همه از خراسانند، شما هم خراسانی هستید. از طرف من از آقایان تشکر کنید. آقای خزعلی هم بلند شدند و از طرف امام(ره) از آقای حاج‌شیخ‌مجتبی و آقایان روحانیت و خراسانی‌ها تشکر کردند.»



در تابستان سال 1361 مشخص شد که راهبرد ارتش عراق، دفاع مطلق در جبهه‌های جنگ زمینی با کمک مسلح کردن زمین از طریق کار مهندسی و تغییر شرایط زمین و آرایش جدیدی از نیروهای زرهی با کمک کار مهندسی بود، به گونه‌ای که اجازه ندهد قوای آن کشور، سرزمین و خاک خود را از دست بدهند. ارتش عراق با برطرف کردن نقاط ضعف خود و با هدف گرفتن زمان و فرسایشی کردن جنگ، جلوگیری از پیشروی قوای ایرانی را در دستور کار خود قرار داد. در چنین شرایطی ارتش بعثی در خاک خود می‌جنگید و خطوط جبهه وی جمع و جورتر شده بود. بنابراین بهتر می‌توانست جبهه خود را مدیریت کند و با رزمندگان اسلام بجنگد.
به این منظور صدام با هدف به‌ دست آوردن فرصت مناسب برای آغاز حملات مجدد زمینی در جبهه‌ها، سازمان رزمی خود را گسترش داد و با بهره‌گیری از توان نیروهای احتیاط، شیوه پاتک سریع را برگزید، به طوری که جیش الشعبی یا ارتش خلقی را تشکیل داد، به این صورت که واحد‌های ارتش بعثی را از نظر کمّی توسعه وسیعی بخشید.
خطوط دفاعی خود را تکمیل کرد و آنها را با عملیات گسترده مهندسی مستحکم کرد. برای دریافت تجهیزات و سلاح‌های پیشرفته‌تر مانند تانک‌های 72‏T-‎‏ اقدام جدی‌تری کرد و در آرایش خطوط دفاعی خود، بازنگری و ضعف‌های آن را برطرف کرد. به این صورت یک نوع به‌‌هم‌پیوستگی در همه خطوط دفاعی جبهه به‌ وجود آورد. از سوی دیگر تیپ‌های سه رقمی را در خط مقدم به‌کار گرفت و یگان‌های زرهی را برای پاتک، اختصاص داد. همچنین فوری یگان‌های آسیب‌دیده در حین عملیات را بازسازی کرد.
این تحولات موجب شد جنگ وارد مرحله جدیدی شود و با ایجاد نوعی توازن قدرت، حالت فرسایشی به خود بگیرد. به عبارتی، نه ارتش عراق آنقدر قدرت داشت که بتواند در زمانی کوتاه جنگ را یکسره کند و نه رزمندگان اسلام در موقعیتی بودند که بتوانند چنین شرایطی را رقم بزنند.
*منبع: کتاب روند جنگ ایران و عراق