مرا بخوان که به سوی تو در سفر باشم
بخوان دوباره در این جاده رهگذر باشم
مرا بخوان سوی دریای بیکران خودت
به پیشگاه تو من قطرهای اگر باشم
به دور از همه حتی خودم، شبیه نسیم
خوشا که در سر کوی تو در به در باشم
پیاده راهی این جاده میشوم شاید
که از حقیقت عشق تو باخبر باشم
میان این همه زائر، مسافر عاشق
خدا کند منِ کم نیز در نظر باشم
غبار راهم و از خاک پای زائر تو
در این مسیر مبادا که بیشتر باشم
شبیه دخترت از درد کاش مالامال
شبیه خواهرت از داغ خونجگر باشم
کنار آینه علقمه نشستم اگر
به موج موجی از آن شاهد قمر باشم
به هر کجا از آن دشت اگر نظر کردم
به یاد سختترین روضه پسر باشم
به خیمهگاه بسوزم در آتش غم تو
به قتلگاه سراپا نگاهتر باشم
تمام عمر میآیم اگر بخوانی تو
تمام راه اگر در دل خطر باشم
خدا نیاورد آن روزگار را که فقط
به خادمان حریم تو دردسر باشم
رسیده لحظه پرواز پر بزن دل من
مباد موقع رفتن شکسته پر باشم
کاروان اربعین
کاروان آماده شد تا «کربلا» در اربعین
جوششی بر پا شده، گسترده، بر روی زمین
کاروان سالار عشاق است، آنجا میزبان
میهمان حضرت مولاست، چون اهل یقین
موج انسانهای عاشق، او هدایت میکند
بال خود گسترده بر زوار، جبریل امین
جلوهای داده خداوند جهان بر کربلا
عشق زیبای «حسین» گردیده با جانها عجین
جمله آزادگان هستند، آنجا پای بوس
بر چنین عشاق با اخلاص، صدها آفرین
مات و مبهوتند، استکبار، با وهابیان
عاجز و درمانده، از تحلیل دین راستین
قلب هر جا مانده هم، آنجاست در حال طواف
ای خدا، دلهای عاشق را، در آن وادی ببین
پای رفتن نیست، ما دل را روانه کردهایم
با «فرائی» بر زبان داریم، ذکر یاحسین(ع)