هادی محمدی/ سفر سه روزه ابومازن به پادشاهی عمان از دوشنبه دو هفته پیش شروع شد و روز پنجشنبه، یک روز پس از ابومازن، نتانیاهو وارد مسقط شد تا همراه با همسر و سه مقام ارشد اطلاعاتی و دیپلماتیک مذاکرات ۱۲ ساعته در پادشاهی عمان را به اجرا بگذارد. بیانیه مشترک این سفر بر تبادل نظر درباره روند سازش در فلسطین و مباحث مربوط به ثبات منطقهای تأکید کرد که مصاحبه یوسفبنعلوی وزیر خارجه عمان، نکات مهمی از این سفر را روشن کرد. وی تأکید کرد، سفر نتانیاهو بنا به درخواست خودش بوده تا دیدگاههای خود را به پادشاه منتقل کند و ابومازن نیز بر اساس همین تمایل با پادشاه دیدار داشته است.
بنعلوی در ادامه افزود، نقش میانجیگر در موضوع فلسطین ندارد و صرفاً تسهیلکننده بین طرفها در فلسطین و یمن میباشد و طرح صلحی را در فلسطین دنبال نمیکند.» بنعلوی بلافاصله در سفر به رامالله با ابومازن دیدار کرد که درباره محتوای این سفر، اطلاعات چندانی منتشر نشده است.
این رخداد سیاسی از سوی مطبوعات و نویسندگان امنیتی رژیم صهیونیستی و به موازات مواضع رسمی نتانیاهو، برخلاف مواضع یوسفبنعلوی، با پرداختن به گمانهزنیهای گوناگون از موضوعات مورد بحث در دیدار نتانیاهو از مسقط، به یک فضای مبهم دامن زد و تلاش شد، پیام و مأموریت اصلی در این سفر را فعالسازی نقش عمان برای مذاکرات غیر مستقیم بین رژیم صهیونیستی و ایران عنوان کنند. آنچه قابل توجه است اینکه، رسانههای اصلاحطلب داخلی و برخی روشنفکران با تحلیلهای نمایشی و سیرکگونه، این سفر را نوعی اخطار به ایران از سوی رژیم صهیونیستی قلمداد کردند که با جدیت به دنبال برخورد مستقیم با ایران است. این تحلیلگران با تکرار سایه جنگ اسرائیلی، آنقدر به توان نظامی رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران تکیه و اعتماد دارند که مقامات نظامی و امنیتی این رژیم، این باور را نداشته و سالهاست که به عنوان آرزو به آن میاندیشند. برای نمونه یوسی میلمان تحلیلگر روزنامه معاریو مینویسد، اگرچه در مسقط درباره ایران گفتوگو شده، ولی تصور میانجیگری بین ایران و رژیم صهیونیستی از سوی عمان، ناممکن است!
با این مقدمه باید به این پرسش پاسخ داد که محتوا، هدف یا اهداف و کارکرد سفر نتانیاهو به مسقط چه بوده و با چه راهبردی دنبال شده است؟ روشن است که این سفر نخستوزیر رژیم صهیونیستی را باید با توجه به مؤلفهها، رویدادها و شرایط ویژه منطقهای و بینالمللی و طرحها و راهبردهای رژیم صهیونیستی و بازیگران اصلی در منطقه تحلیل و تفسیر کرد.
زمینههای سفر نتانیاهو
به مسقط
۱ـ مذاکرات امنیتی و سیاسی بین نتانیاهو و ابومازن مدتی است که با چالش جدی روبهرو است و طرح معامله قرن ترامپ نیز، به شدت بر این مذاکرات تأثیر منفی گذاشته، به نحوی که ابومازن، ادامه مذاکره با نتانیاهو را بیفایده دانسته و جایگاه میانجیگری آمریکا را نیز زیر سؤال برده و از روسیه درخواست ایفای نقش فعالتر در مذاکرات سازش دارد.
۲ـ مصر، اردن و عربستان، سه کشور اصلی در موضوعات فلسطین بوده و با ابومازن و دولت خودگردان در تعامل هستند، ولی جایگاه و دیدگاههای متفاوتی در مسئله مذاکرات سازش و معامله قرن، رخدادهای امنیتی و مدیریت رویکردهای ابومازن دارند. در این بین عربستان و شخص بنسلمان با تکیه بر دیپلماسی رشوه و توان مالی از مصر و اردن، شرایط برتری دارد. از نظر صهیونیستها، مصر فقط برای مدیریت تحولات امنیتی و درگیریهای نظامی باید نقشآفرینی کند و اردن به عنوان حیاط خلوت امنیتی رژیم صهیونیستی نباید فراتر از مطالبات امنیتی برای محاصره کرانه باختری، نقشآفرینی کند. در این میان ابومازن، ساف و جنبش فتح در بنبست جدی به سر برده و در بین اغلب مقامات خودگردان سخن از لغو توافق اُسلو مطرح است و اردن به دنبال لغو برخی پیوستهای توافقسازش «وادی عربه» است.
۳ـ قتل فجیع خاشقجی توسط بنسلمان، تمامی سامانه و برنامهریزی آمریکا و رژیم صهیونیستی را چه در موضوعات مربوط به معامله قرن و چه در پروندههای منطقهای و به ویژه یمن، با چالش جدی روبهرو کرده و آمریکا و اروپا از اینکه باید هزینه حمایت از بنسلمان و شکستهای او را تحمل کنند در تردید جدی هستند. نقش عربستان در فلسطین و فشار به ابومازن برای تمکین در مقابل خواستههای نتانیاهو کمرنگ شده و نیازمند یک اهرم جدید است.
۴ـ نتانیاهو به دلیل پروندههای فساد مالی و مشکلات سیاسی در درون حکومت ائتلافی در آستانه انحلال پارلمان و انتخابات پارلمانی جدید به سر میبرد و نیازمند مانورهای سیاسی و کارتهای داخلی و خارجی است تا شرایط خود را در داخل سرزمینهای اشغالی به عنوان یک گزینه ضروری و موفق نشان دهد. نتانیاهو در پرونده سوریه نه تنها به اهداف راهبردی دست نیافته، بلکه موازنه قدرت مقاومت و ایران به واقعیتی تبدیل شده که مؤلفههای راهبردی صهیونیستها را با چالش روبهرو کرده و اقدامات خودشیفته نتانیاهو در سرنگونی هوایپمای ایلوشین روسیه، حوزه مانور نظامی صهیونیستها را محدودتر کرده است.
اصرار صهیونیستها و به ویژه نتانیاهو برای استمرار حملات نمادین نظامی به سوریه و اهداف ایرانی و مقاومت، نگرانی آمریکا مبنی بر اینکه، نیروها و پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه، هدف تلافی اقدامات ایران باشند، به شکل علنی به مقامات صهیونیستی عنوان شده که اوضاع آنها را برای ماجراجویی با چالش بیشتر روبهرو کرده است و باید برای آن راهحلی داشته باشند.
5ـ پرونده یمن با شکست در عملیات ساحل غربی و از هم پاشیدگی استانهای جنوبی و افزایش روزافزون مخالفت با امارات و سعودی و آمریکا و اختلاف اهداف و رویکرد امارات و سعودی از یک سو و توانمندیهای جدید پهپادی و موشکی با دقت بالا که مراکز اقتصادی، نفتی، نظامی و سیاسی سعودی و امارات را با خطر جدی روبهرو کرده، برای رژیم صهیونیستی و آمریکا غیر قابل استمرار است. حاصل شرایط فعلی در یمن یا استمرار جنگ تحمیلی، صهیونیستها، آمریکاییها و غرب را با وضعیتی مواجه کرده که باید همراه بنسلمان در باتلاق یمن فرو رفته و هزینههای غیر قابل تحمل پرداخت کنند. به همین دلیل اولویت فوری آمریکا، غرب و صهیونیستها بر توقف فوری جنگ در یمن قرار گرفته و نیازمند همراهی انصارالله و دولت موقت یمن و در نهایت ایران میباشند که پادشاهی عمان از جایگاه ویژهای با جایگاه بیطرفی در آن برخوردار است.
6ـ بنا به اعتراف رسانههای مشهور و برخی نخبگان آمریکایی و موج وسیعی در رسانهها یا دستگاههای رسمی اروپایی، موضوع قتل خاشقجی، نقطه اوج قابل تحمل برای ترامپ و اروپاست که قربانی اصلی آن بنسلمان است، ولی صهیونیستها با از دست دادن بنسلمان، بسیاری از مزیتهای محاسبه شده در نقشآفرینی وی را از دست خواهند داد. معامله قرن، عادیسازی مناسبات با صهیونیستها، ناتوی عربی، حمایت علنی غرب از بنسلمان در سیاستهای منطقهای و به ویژه ادامه جنگ در یمن برای اهداف استراتژیک صهیونیستها و غرب با چالش و شرایط ویژه روبهرو خواهد شد.
7ـ مواضع سینوسی ترامپ در قبال قتل خاشقجی ناشی از کارکردهای لابی صهیونیستی و سعودی برای ادامه حمایت از عربستان و بنسلمان از یک سو و هزینههای سیاسی و حیثیتی ترامپ در آستانه انتخابات کنگره است، ولی ناچار است سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» را ادامه دهد.
اولویتها و اقدامات
غربیـ صهیونیستی
لذا؛ اولویتهای غربی و صهیونیستی در محورهای زیر قرار گرفته و مجموعهای ترکیبی از اقدامات را به اجرا میگذارد:
الفـ خبرسازیهای گوناگون برای تحتالشعاع قرار دادن موضوع قتل خاشقجی و جایگزین شدن موضوعات دیگر از طریق یک فشار دیپلماتیک به ایران در اروپا و اتهام تروریسم، سفر منطقهای مقامات صهیونیستی به امارات، بحرین و پادشاهی عمان و برجسته کردن موج عادیسازی مناسبات با رژیم صهیونیستی، سرپل جدید مذاکراتی با ایران، سایه جنگ، طرح مجدد تهدید روسی و چینی برای آمریکا.
بـ تلاش برای تحقق اهداف جنگ و تجاوز به یمن و جدا کردن خود از شراکت در جنایات یمن از طریق طرح توقف جنگ طی 30 روز و آغاز مذاکرات در سوئد.
جـ تلاش برای القای این مفهوم که مسقط به پل مذاکراتی و ارتباطی با ایران تبدیل شده و از بیطرفی در یمن خارج شده است.
دـ تلاش پنهان برای زمینههای جابهجایی قدرت در عربستان و بهرهمندی از ظرفیتهای آن در اجرای معامله قرن، با توجه به اینکه هیچ یک از کشورهای عربی برای نجات معامله قرن قادر به نقشآفرینی نیستند.
هـ ـ تلاش برای نشان دادن ابتکار عمل سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای موفق از سوی نتانیاهو و بهرهمندی از کارکردهای آن در محیط داخلی سرزمینهای اشغالی و انتخابات پیش رو.
وـ اعمال فشار سنگین رسانهای، سیاسی و دیپلماتیک به ایران تا در وضعیت انفعال در تعاملات اروپایی، برجام تحریمها، مسائل منطقهای و به ویژه یمن قرار گرفته و از نقش مؤثر و فعال آن در تحولات یا بهرهمندی از استحقاقهای مرتبط با تحولات جلوگیری به عمل آید.
زـ از نظر رژیم صهیونیستی، روابط پادشاهی عمان و انصارالله و دولت موقت بر کفه همپیمانان رژیم صهیونیستی در ریاض و امارات اثر گذاشته و در کنار شکست و بنبست فعلی متجاوزان در یمن، موازنه قدرت ضد صهیونیستی در مهمترین آبراه و تنگه منطقهای را به زیان آنها بر هم خواهد زد؛ لذا طرح ترامپ برای توقف جنگ در یمن که به طور حتم با حمایت و اندیشه صهیونیستی همراه است باید از سوی عمان مورد حمایت قرار گرفته و انصارالله تحت فشار قرار گیرد.
اهداف اصلی سفر نتانیاهو
پس باید اینگونه نتیجه گرفت که عوامل اصلی و اهداف اصلی نتانیاهو در سفر به مسقط در محورهای زیر قابل جمعبندی است:
1ـ بهرههای سیاسی و تبلیغاتی در محیط داخلی سرزمینهای اشغالی و انتخابات زودهنگام از سوی نتانیاهو.
2ـ بهکارگیری ظرفیتهای پادشاهی عمان برای فشار به ابومازن و جنبش فتح و ساف برای پذیرش محتوای معامله قرن یا مذاکرات تاکتیکی و امنیتی، در غیاب نقشآفرینی عربستان.
3ـ فضاسازی سنگین درباره آغاز عادیسازی مناسبات رژیم اشغالگر قدس و چند کشور عربی حاشیه خلیجفارس.
بیان این نکته ضروری است که تمامی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس از گذشته دارای روابط پنهان یا تدریجاً آشکار با صهیونیستها بوده و در چارچوب راهبردهای آمریکایی، خدمات خود را به صهیونیستها ارائه کردهاند و رفتوآمدهای فعلی، بر ظرفیتهای راهبردی رژیم صهیونیستی نخواهد افزود و تنها بهره آن رسانهای است.
4ـ فعال کردن طرح آمریکا در یمن و درخواست از پادشاهی عمان برای وادار کردن انصارالله و ایران به پذیرش این طرح آمریکاییـ صهیونیستی یا تشویق ایران به همراهی با طرح یاد شده از طریق سفیر ایران در مسقط یا سفر معاون نخستوزیر پادشاهی عمان به تهران که قرار است با دعوت آقای جهانگیری انجام گیرد.
5ـ رژیم صهیونیستی برای انتقال پیام به ایران یا سوریه به پادشاهی عمان نیاز ندارد، ولی برای رفع نگرانی خود و آمریکاییها در عراق و سوریه، خواستار مدیریت سقف تنش با ایران است.
نتیجه
در جمعبندی نهایی میتوان تأکید کرد که رژیم صهیونیستی و نتانیاهو در سفر به پادشاهی عمان در یک استراتژی ابهام رفتاری، چند هدف فرعی و اصلی را مد نظر قرار داده است.
اولویت درجه یک آنها پرونده یمن است تا از یک خسارت راهبردی جلوگیری کرده و آن را در یک مدیریت و طرح آمریکایی مهار کنند. اولویت دوم آنها فشار به ابومازن برای ادامه همکاریهای تاکتیکیـ امنیتی و توافق آتشبس در غزه است تا از ادامه تظاهرات در این منطقه ممانعت به عمل آورده و از بروز جنگ با غزه جلوگیری کنند؛ چراکه وزیر دادگستری این رژیم نیز طی روزهای گذشته اعلام کرده است که «باید قدرت حماس و مقاومت از سوی اسرائیل مورد اعتراف قرار گیرد؛ زیرا رژیم صهیونیستی با وضعیت جدیدی روبهرو است.» لذا باید از نگرانیهای امنیتی خود در داخل فلسطین یا محیط منطقهای
بکاهند.
اولویت سوم نتانیاهو بهرههای سیاسی در محیط داخلی رژیم صهیونیستی و انتخابات زودهنگام پارلمانی است که نتانیاهو شرایط مناسبی ندارد و باید تصویری مؤثر و موفق از خود به نمایش بگذارد. اولویت نهایی نتانیاهو در این سفر با فضاسازی خبری و سیاسی، موضوع رسوایی قتل خاشقجی را به حاشیه برده و تا حد امکان از سقوط بنسلمان جلوگیری کرده یا این جراحی در ساختار قدرت سعودی را در فضای آرامتری
برگزار کنند.
موضوعاتی مانند آغاز موج جدید عادیسازی روابط یا مذاکرات پنهان با ایران مضحک و احمقانه است و عمدتاً برای فریب افکار عمومی و نشان دادن اوضاع برتر و تحت کنترل رژیم صهیونیستی است، در حالی که نتانیاهو، رژیم صهیونیستی و آمریکا و غرب و شرکای آنها اوضاع مناسبی نداشته و برای مدیریت بحرانها و چالشهای خود تصویری وارونه و معکوس را در تلاش سیاسی و رسانهای از خود نشان میدهند.
حاصل تلاشهای فوق در بخش فلسطینی با توجه به انگیزههای محدود پادشاهی عمان و هزینههای فراوان آن برای آنها، قابل توجه نخواهد بود. در پرونده یمن نیز طرح آمریکایی به خودی خود یک اعلام شکست در تجاوز نظامی است و طرح آنها قابلیت حیات ندارد و نماینده دبیر کل باید بر طرح مذاکرات یمنی- یمنی تکیه کند.
حذف بنسلمان با تمامی تدابیر صهیونیستی و ترامپ، نه تنها دارای پسلرزههای داخلی و منطقهای و به زیان آنها خواهد بود؛ بلکه بر هزینههای رسوایی قتل خاشقجی خواهد افزود.