شهناز سلطانی/ صبح را با نان تازه و خوش عطر دور سفره صبحانه شروع میکردیم. پدر راهی محل کارش میشد و ما هم راهی مدرسه و حتماً مادر هم مشغول خرید روزانه و رتق و فتق امور خانه. از مدرسه که برمیگشتیم، بوی ناهار خانه را پر کرده بود. مادر بلافاصله سفره را پهن میکرد؛ اما وقتی پدرم از سر کار برمیگشت سفره شام بساط میشد و همه دور هم جمع میشدیم. عقربههای ساعت به هشتونیم که میرسید، ما شام را نوش جان کرده بودیم، اما حالا چند سالی است که پایمان را گذاشتهایم جای پای پدر و مادرهایمان و خودمان بر مسند پدر و مادر تکیه زدهایم؛ ولی یک تفاوت پررنگ بین ما (بچههای دیروز و پدر و مادرهای امروز) و آنها (پدر و مادرهای دیروزی و پدربزرگها و مادربزرگهای امروزی) وجود دارد. دیگر ما اول صبح نمیرویم نان تازه بخریم. با کیک و بیسکویت و شیر کاکائو دوست شدهایم. نشانی و شماره تلفن و اشتراک رستورانها و فستفودیها را خوب بلدیم. خلاصه اینکه ما از اعداد و ارقام جیبمان کاستهایم و به آمار و ارقام بیماریهایی، مانند چاقی و فشار خون اضافه کردهایم. البته آه از نهاد نظام سلامت هم بلند کردهایم با خرج و مخارجی که روی دست آنها گذاشتهایم و متأسفانه همه اینها را مدیون «تغییر سبک تغذیه»ایمان هستیم.
تغذیه و سرطان
غلامرضا اصغری، رئیس سازمان غذا و داروست. وی همین چند روز پیش بود که یکی از مشکلات جوامعی مانند جامعه ما را داشتن الگوی ناسالم مصرف غذا عنوان کرد. به گفته این مقام مسئول، بیماریهای چربی خون و فشار خون و سکتههای مغزی و قلبی به مدد همین الگوی ناسالم در ایران زیاد شده است و همینطور نظام سلامت را با هزینههای سرسامآور روبهرو کرده است. پیشگیری از بروز 40 درصد سرطانها با تغییر سبک زندگی از جمله تغییر در سبک تغذیهای مسئله مهمی است که رئیس سازمان غذا و دارو بر آن تکیه کرد.
سیر ولی گرسنه
«گرسنگی پنهان» اصطلاحی است که متخصصان تغذیه از آن بسیار یاد میکنند. نوعی از گرسنگی که دارا و ندار نمیشناسد و گریبان بسیاری از ما را گرفته است. این ارمغان زندگی ماشینی است؛ یعنی ما برای خورد و خوراکمان پول زیادی هزینه میکنیم؛ اما بدن ما همچنان از فقر غذایی رنج میبرد. به این معنا که منابع تغذیهای لازم را نمیتوانیم به بدنمان برسانیم. سیر میشویم، ولی این سیری کاذب است.
گروههای غذایی
صاحبنظران حوزه تغذیه مواد غذایی لازم و ضروری برای ما را در چهار گروه دستهبندی کردهاند. گروه اول غلات و نان و برنج و سیبزمینی است که انرژی ما را تأمین میکند. گروه دوم لبنیات که شامل شیر و ماست و کشک است و پیشگیریکننده از مشکلات استخوانی است. گروه سوم شامل مرغ و ماهی و گوشت است که پروتئین و آهن ما را تأمین میکند و گروه چهارم شامل سبزیها و میوههاست که و معجون سلامتی هر فرد نام دارد و از سکته و سرطان پیشگیری میکند.
بنابراین با کمی دقت و یک حساب سرانگشتی دستمان میآید که ما برای سلامتیمان تا چه اندازه با این مواد غذایی دوست یا بیگانهایم و چقدر حواسمان به جسممان و به تبع آن روح و روانمان هست. متأسفانه، آنچه یافتههای کارشناسان و متخصصان تغذیه در کشور نشان میدهد، بیشتر ما با اینها بیگانهایم. در برخی از گروهها ما زیادهروی و در برخی دیگر کمروی میکنیم. برای نمونه، با مصرف لبنیات چندان میانه خوشی نداریم. وزارت بهداشت میگوید سرانه مصرف شیر ما ایرانیها در سال کمتر از 80 لیتر است؛ یعنی کمتر از دو سوم سرانه مصرف کشورهای پیشرفته. اگر به آمار برخی کشورها درباره مصرف لبنیات توجه کنیم، بیشتر متوجه کوتاهی خودمان در نوشیدن شیر میشویم. سرانه مصرف لبنیات در کشور هلند 480 لیتر، در کشور آلمان 400 لیتر و در فرانسه 380 لیتر است!
لیوانهای کوچک شیر
متأسفانه نوسان مکرر قیمتها در اقتصاد ما سبب شده است لبنیات در طول سال به دفعات با افزایش قیمت مواجه شود. همین مسئله به تنهایی کافی است تا با هر بار بالا رفتن قیمت لیوانهای شیر ما هم کوچکتر شود تا آنجا که از سبد مصرف برخیها کاملاً حذف میشود. بیدلیل نیست که 80 درصد زنان ایران از 35 سالگی با پوکی استخوان و پیامدهای بعدی آن دست و پنجه نرم میکنند.
اگر شما عابر هر روزه یک خیابان در کلانشهرها باشید، این موضوع برای شما قابل درکتر است و آن چیزی نیست جز تعداد زیاد رستورانها و به ویژه به اصطلاح فستفودیها که هر از چند گاهی هم به تعدادشان اضافه میشود. بیراهه نیست اگر اسم برخی از خیابانهای پایتخت را بگذاریم رستوران، یا پیتزا و ساندویچ! چرا که در این خیابانها کمتر مغازهای پیدا میکنید که جز این باشد. متأسفانه، این به معنای این است که ما مشتریهای خوبی برای آنها هستیم؛ یعنی به همان اندازه که جیب صاحبانشان را فربه میکنیم، از سلامت خودمان هم کم میکنیم که این یک معامله نامتوازن است.
غذای خانه و تفریح!
شاید تصورش برای برخی از ما که هنوز سفت و سخت پای سفرههای غذای سالممان ایستادهایم، عجیب باشد، اما کم نیستند خانوادههایی که تعداد دفعاتی که بیرون از خانه غذا نوش جان میکنند، بدون اغراق شاید 10 برابر بیشتر از آن باشد که در طول هفته در خانه غذای سالم میل میکنند. پس بیعلت نیست که این همه رستوران و غذای آماده و فوریفروشی پرسود و پرمشتری است. اگر روزگاری پس از مدتها یک بار رستوران رفتن تفریح محسوب میشد و خوردن غذا در آن لذت داشت، امروز بر عکس برای خیلیها خوردن یک وعده غذای گرم و سالم در خانه تفریح محسوب میشود و لذت دارد.
سفره غذای سالم
روزگاری همه اعضای خانواده با هم سر یک سفره مینشستند و از عطر و طعم غذای کدبانوی خانه لذت میبردند. با هم گپ و گفت داشتند. به جای دلستر و نوشابه گازدار دوغ و آب میخوردند. سبزی خوردن کنار غذا داشتند. دور هم میوه و چای نوش جان میکردند؛ اما امروز بسیاری از ما به واسطه تغییراتی که در سبک زندگیمان خواسته یا ناخواسته و آگاهانه و ناآگاهانه اعمال کردهایم، از این نوع زندگی فاصله گرفتهایم. برای سبد غذاییمان بیشتر هزینه میکنیم، اما کمتر سالم هستیم و بیماریها و چاقی در کمین ما نشستهاند. وقتی به سراغ ما بیایند این بار بیشتر از هزینه سبد غذاییمان باید برای درمان آنها هزینه کنیم. عادات غلط غذایی ما دامن نظام سلامت ما را هم گرفته است. وقتی انبوه بیماریها به واسطه تغذیه اشتباه آشکار میشود، درمان و دارو پرهزینه میشود و متأسفانه گاهی بیماریها با هزینههای پرشمار هم درمان نمیشود مانند برخی از سرطانها.
البته باید آگاهی مردم را درباره نوع تغذیه و مصرف آن بالا برد و در این میان مسئولان باید آستینها را بالا بزنند. یک نمونه ساده به وضوح نشان میدهد تغذیه مردم در برخی کشورهای توسعهیافته چقدر برای برنامهریزان و مسئولان یک کشور مهم است. یک استاد دانشگاه که سالها پیش به یکی از کشورهای اروپایی برای تحصیل رفته بود، در خاطرات خود نوشته است، در این کشور هر صبح شیر به طور رایگان پشت در خانهها گذاشته میشود که این یعنی پیشگیری از بیماریها و تحمیل هزینه به خانواده و جامعه.