حسین میرچراغخانی/ در چهاردهم آذر ماه 1293 ش، مجلس ملی سوم آغاز به کار کرد، اما برخلاف مجلس اول و دوم، علما و روحانیون سهم بیشتری داشتند. علت حضور بیشتر روحانیون در مجلس سوم، رأی مردم بود؛ چرا که در مجلس اول و دوم، نمایندگان بر اساس دستهبندی اصناف انتخاب میشدند؛ اما در دورۀ سوم، انتخاب آزاد بود و حضور پررنگ روحانیت و جریان عقلانیت اسلامی را در پی داشت.
عملکرد جریان عقلانیت اسلامی
در جنگ جهانی اول
مهمترین مشکلی که مجلس سوم با آن مواجه شد، جنگ جهانی اول بود. هرچند احمدشاه قاجار در آغاز به کار مجلس، بیطرفی در جنگ را اعلام کرد؛ اما این اعلام نتوانست از ورود ایران به جنگ جلوگیری کند و ایران به یکی از کانونهای جنگ تبدیل شد. انگلیسها جنوب، روسها شمال و عثمانیها کرمانشاه و آذربایجان غربی را اشغال کردند.۱ در نتیجه، مجلس سوم بر اثر فشار قدرتهای بیگانه و مهاجرت بخشی از نمایندگان به اصفهان، در روز ۲۳ آبان ۱۲۹۴ ش منحل شد.
برخی اعضای جریان عقلانیت اسلامی نیز جزء مهاجران بودند که سیدحسن مدرس، یکی از آنها بود. البته مدرس بعدها در نطقی، مهاجرت را قصور میداند و از آن چنین یاد میکند: «در مهاجرت، زمان جنگ عمومی، که همان مهاجرت هم در کابینۀ آقا (مستوفیالممالک) فراهم آمد و بنده هم یکی از مهاجرین بودم، آن هم صلاح نبود.»۲ در زمان مهاجرت و حضور نمایندگان در اصفهان، حزب دموکرات به همراه نمایندگان مهاجر، کمیتهای با نام «کمیتۀ ملی» تشکیل میدهد که سیدحسن مدرس به عضویت این کمیته درمیآید. موضعگیریهای ملی این کمیته، از دلایلی است که مدرس را با خود همراه کرده بود.
جریان عقلانیت اسلامی در جنگ جهانی اول، افزون بر حمایت از تشیع و ایران، اقداماتی در راستای اتحاد جهان اسلام در برابر سلطۀ غیر مسلمانان انجام داد. اعلامیهها و حمایت جریان عقلانیت اسلامی از مردم لیبی و عراق، بیانکننده این موضوع است. این جریان، با وجود اعتقاد به ولایت فقیه و مشروع ندانستن نظریۀ حکومت عثمانی، در وضعیت حساس جهان اسلام در جنگ جهانی اول، از سلاطین عثمانی میخواهد از ممالک اسلامی دفاع و جهان اسلام را متحد کنند.۳ در یکی از اعلامیههایی که علمای نجف علیه جبهۀ متفقین صادر کردند و بیانگر اتحاد جهان اسلام است، چنین آمده است: «...مجتهدین عظام از رؤسای شیعۀ جعفریه و علمای کرام اهل تسنن از مقیمین دارالاسلام بغداد، بر وجوب چنگ زدن به رشتۀ اسلام، چنانچه خداوند متعال در کتاب مجید خود امر فرموده: «وَاعْتصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمَیعًا وَلَا تَفَرَّقُواْ» و وجوب اتحاد کافۀ مسلمین در حفظ بیضۀ اسلام و نگاه داشتن ممالک اسلامیۀ عثمانی و ایران از تشبثات دول اجنبی و هجوم آوردن سلطنتهای خارجه و متحد گردیدن رأی تمامی ماها بر محافظت حوزۀ اسلامیه، که بذل تمام قوا و نفوذ خود را در آن بنماییم و مضایقه نکنیم... .»۴
دغدغههای جریان عقلانیت اسلامی و مشکلات جهان اسلام
یکی از جامعترین اعلامیههایی که همانند یک منشور، دغدغههای جریان عقلانیت اسلامی و مشکلات جهان اسلام در این مقطع زمانی را نشان میدهد، اعلامیۀ شریعت اصفهانی است که در ده بند به این شکل منتشر شده است:
* بیگانگان استعمارگر، با ملایمت و روش دوستانهای، دلهای مردم پست و نادان را جلب کردهاند؛
* استعمارگران با آوردن ساختهها و دستاوردهای خود به بازار، مردم مسلمان را در همۀ امور زندگی به خود نیازمند کردند؛
* به بهانۀ آموزش و پرورش و خدمات پزشکی، شیوههای بددینی و گمراهکنندۀ خویش را تبلیغ کردند؛
* هیئتهای مذهبی خود را در میان مسلمانان فرستادند تا آنان را از علمای مسلمان متنفر کنند؛
* کتابهای ضددینی خود را در میان مسلمانان به رایگان یا به بهایی ارزان پراکندند؛
* آن بیگانگان، زر و سیم مسلمانان را گرفته، به جای آن کاغذ و چیزهای تجملی به ما دادند؛
* مسلمانان را معتاد به چیزهای غیرلازم، مانند قند و شکر، چای و سیگار کردند؛
* استعمارگران، اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» را به کار برده، از آن طریق بسیاری از سرزمینهای اسلامی را اشغال کردند؛
* تعدادی هستند که خود را به لباس روحانیگری درآورده و ادعای دانش میکنند؛ در حالی که در واقع امر، آنان از گروه علمای روحانی به شمار نمیروند. بیگانگان این «علما» را نیز همردیف علمای واقعی قلمداد کرده و فسادی را که آن علمای دروغی مرتکب میشوند، به حساب بدی مذهب میگذارند و اینگونه مردم را به گردنکشی نسبت به علمای حقیقی اسلام میخوانند؛
* استعمارگران با به دست آوردن امتیازات و دادن وامها و امضا کردن پیمانهای گوناگون، نفوذ خویش را در کشورهای اسلامی گستردند.۵
شریعت اصفهانی در پایان این اعلامیه، اهمیت اتحاد را چنین بیان میکند: «بیایید دشمنیهای داخلی را کنار بگذاریم. آیا این شرمآور نیست که ما زیر سلطۀ حکومت روسها، که به وحشیگری نامور شدهاند، قرار گیریم؟»۶
جهاد و اتحاد در جریان عقلانیت اسلامی
جریان عقلانیت اسلامی در این دوره به شیوههای گوناگون اهداف خود را پیگیری میکرد، در این دوره همانند دورۀ پیش، از مساجد و اماکن مذهبی به منزلۀ پایگاه تبلیغاتی استفاده میکرد. همچنان در این دوره، روش مهاجرت و تحصن، ابزاری تأثیرگذار در دست جریان عقلانیت اسلامی بود.۷ افزون بر این، شاهد مبارزۀ مستقیم افرادی مانند سیدعبدالحسین لاری نیز هستیم. سیدعبدالحسین لاری، از شاگردان میرزای شیرازی است که به دستور استاد خود، به لارستان هجرت کرد تا رهبری مردم لار را برعهده گیرد. سیدلاری، افزون بر فعالیتهای فرهنگی، مانند ایجاد مدرسۀ علمیه و برگزاری نماز جمعه، به قیام مسلحانه در برابر انگلیس دست زد. در اسفند1293 ش و ربیعالثانی1133ق، انگلیسیها بوشهر را تصرف کردند و مناطقی از فارس و لارستان را در اختیار گرفتند. سیدلاری فتوای جهاد صادر کرد. با این فتوا، افراد مسلح بسیاری دور خود جمع و با متجاوزان مقابله کرد. سرانجام انگلیسیها با همکاری قوامالملک شیرازی و مخبرالسلطنه، توانستند قیام سیدلاری در جنوب را شکست دهند.۸
از مهمترین روشهای جریان عقلانیت اسلامی، که یکی از اصول جریان هم به شمار میآید، «اتحاد» است؛ اتحاد، نه تنها در جغرافیای ایران و مذهب تشیع، بلکه در وسعت جهان اسلام و مقابله با جبهۀ کفر. تأکید بر اصل وحدت، همواره مورد توجه رهبران جریان عقلانیت اسلامی بوده است که در این زمینه میتوان به نامههای آخوند خراسانی دربارۀ اتحاد مجلس و دولت اشاره کرد. همچنین دعوت رهبران جریان عقلانیت اسلامی به وحدت جهان اسلام را میتوان در اعلامیههای ایشان مشاهده کرد.۹
پینوشتها:
۱ـ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من (یا تاریخ اجتماعی اداری دورۀ قاجاریه)، ج 3، تهران: زوار، 1371، ص 145.
۲ـ پایگاه تحلیلیـ خبری عصر ایران، «مدرس بیرون از کلیشههای رسمی»، دسترسی در: http://www.asriran.com/fa/news/368625/، 10 آذر 1393.
۳ـ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، همان، ص 168.
۴ـ محمد ترکمان، اسنادی دربارۀ هجوم انگلیس و روس به ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1370، ص ۴۷۲ـ۴۷۱.
۵ـ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، همان، ص ۱۶۶ـ۱۶۵.
۶ـ همان، ص 166.
۷ـ تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به رهبری شیخفضلالله نوری نمونۀ استفاده از این روش است.
۸ـ مهدی قلیخان هدایت (مخبرالسلطنه)، همان، ص 407.
۹ـ عبدالهادی حائری، همان، ص 148.