مهدی سعیدی
روزنامه نگار
در همان ابتداي شکل‌گيري جمهوري اسلامي دشمنان انقلاب تلاش کردند با بزرگنمايي اختلافات تاريخي شيعه و سني، مانع از گسترش انديشه‌هاي رهايي‌بخش انقلاب اسلامي در بیشتر کشورهاي منطقه و جهان اسلام شوند. اين رويکرد با استقبال حاکميت‌هاي ديکتاتوري در کشورهاي اسلامي همراه شد که صدور ارزش‌ها و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي مي‌توانست زمينه‌هاي فروپاشي و سرنگوني آنان به دست نهضت‌هاي آزادي‌خواهانه‌ را فراهم آورد. در اين شرايط، پيشنهاد نام‌گذاري و معرفي ايام ميلاد نبي مکرم اسلام(ص) به عنوان «هفته وحدت» از سوی حضرت امام(ره) گامي اساسي در خنثي‌سازي اين سناريوی دشمن بود.
محور قرار دادن وحدت در تعاملات بين مذهبي به مثابه اساسي‌ترين راهبرد، آنقدر عميق و هدايت‌گر است که امروز دشمن همه توان خود را براي ضربه زدن به آن جمع کرده است. راهبرد «اختلاف بينداز و حکومت کن» راهبردي استعمارگرانه است که ساليان متمادي انگليسي‌ها در به‌کارگيري آن پيشينه دارند و دکترين وحدت جهان اسلام، به‌طور مستقيم همين ترفند را نشانه رفته است.
وحدت در اين نگاه برخاسته از نگاه دشمن‌شناسانه‌اي است که عمق اردوگاه دشمن را رصد مي‌کند و به خوبي مي‌بيند که دشمن رکن اسلام و منافع ملت‌هاي مسلمان را تهديد مي‌کند! محوريت وحدت نيز اعتصام به حبل‌الله و تمسک به قرآن و شخصيت رحمه‌للعالمين حضرت محمد مصطفي(ص) است که مورد قبول همه فرق اسلامي است. در اين راهبرد، مسلمانان با توجه به وجوه مشترک‌شان بايد با همگرايي حداکثري عليه دشمني ايستادگي کنند که با ذات اسلام عناد دارد و جز به نابودي آن نمي‌انديشد و در اين دشمني و عداوت تفاوتي بين شيعه و سني قائل نيست!
در اين نگاه «وحدت» خود شاخصه و سنگ محکي است که ديگر اقدامات را مي‌توان با آن سنجيد؛ عملي که تقويت‌کننده وحدت است، امري حق و درست و تضعيف‌کننده آن باطل و نادرست خواهد بود. وحدت به آن معنا نيست که هر يک از فرق اسلامي از باورهاي خود دست بکشند يا هر گونه مباحث علمي تعطيل شود؛ بلکه تأکيد بر آن است که اختلافات و مناقشات به عاملي براي سوء‌استفاده دشمن مشترک نينجامد. رهبر معظم انقلاب اسلامي با صراحت اعلام مي‌کنند: «اين غلط است كه ما به نام ايمان اسلامي يا ايمان مذهبي حرفي بزنيم و كاري بكنيم كه تعصب‌هاي فرقه‌اي را دائم مشتعل كنيم و همه را به جان هم بيندازيم. قضيه اصلاً اين طوري نيست. به ايمان خودتان پايبند باشيد. با هر كسي هم كه از لحاظ ايمان مذهبي يا ديني با شما مخالف است، بحث بكنيد، مجادله بكنيد، استدلال بكنيد، منطق بكنيد و او را به فكر خودتان معتقد بكنيد؛ امّا تعصب‌افروزي نكنيد: «و جادلهم بالّتي هي احسن.» اين قرآن است. چرا يك عدّه‌اي نمي‌فهمند؟ من نمي‌دانم.»
مصائب ايجاد شده در چند سال اخير در منطقه به خوبي اهميت راهبرد اساسي حکيم بزرگ انقلاب اسلامي را آشکار مي‌کند. به واقع، وضعيت بغرنجي که در جهان اسلام و منطقه خاورميانه امروز با آن مواجه هستيم، کاملاً محصول بي‌توجهي به راهبردی است که در قالب هفته وحدت، بزرگان شيعه و سني بر آن تأکيد کرده‌اند که اگر همين راهبرد با فهمي عمومي همراه مي‌شد، بدون شک امروز اوضاع جهان اسلام از افغانستان و پاکستان تا عراق و سوريه و يمن و شمال آفريقا اين‌چنين نبود و شکل‌گيري جنگ‌هاي نيابتي و قدرت‌يابي تفکرات سلفي‌ـ تکفيري در منطقه ممکن نمي‌شد!
وحدت در سطح جهان اسلام سطح عالي وحدتي است که براي امروز جامعه اسلامي به آن نيازمنديم؛ اما نبايد فراموش کرد که در سطح داخل کشور و تعاملات گروه‌هاي گوناگون اجتماعی‌ـ سياسي داخلي نيز نيازمند وحدت‌ هستیم. محور اين وحدت نيز بايد آرمان‌هاي اسلام و انقلاب، رهنمودهاي حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي، قانون اساسي و منافع ملي باشد. براي مناقشات و رقابت‌هاي سياسي بايد حدودي را مشخص و در چارچوب آن رقابت کرد و حاصل رقابت‌ها بايد ارتقا و کارآمدي باشد، نه کاستن از همگرايي و افزايش کدورت‌ها و صرف بيهوده توان و انرژي افکار عمومي. به تعبير رهبر حکيم انقلاب اسلامي، «منظور ما از وحدت چيست؟ يعني همه مردم يكسان فكر كنند؟ نه. يعني همه‌ مردم يك نوع سليقه سياسي داشته باشند؟ نه. يعني همه‌ مردم يك چيز را، يك شخص را، يك شخصيت را، يك جناح را، يك گروه را بخواهند؟ نه؛ معناي وحدت اينها نيست. وحدت مردم، يعني نبودن تفرقه و نفاق و درگيري و كشمكش.»

صبح صادق به بهانه سفر رئيس‌جمهور عراق به ایران بررسی می‌کند


عراق با ۳۴ میلیون نفر جمعیت، هزار و ۴۰۰ کیلومتر مرز مشترک و مرزهای زمینی گسترده یکی از بهترین فرصت‌ها برای اقتصاد، تجارت، بخش خصوصی و همکاری‌های دولتی محسوب می‌شود. البته این فرصت‌ها در عراق منوط به تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌ها از سوی ایران است. ایران در زمینه عراق نگران تحریم از جانب آمریکا نیست و تحریم آمریکا نمی‌تواند روی رابطه با این کشور تأثیرگذار باشد. اگر تحریم آمریکا و خروج از برجام در هر جای دیگری اثرگذار باشد، در عراق کوچک‌ترین تأثیری در روابط اقتصادی با ایران نخواهد گذاشت.

تحریم‌های آمریکا 
و تأثیر آن بر روابط ایران و عراق
 اگر آمریکایی‌ها فروش نفت ایران را به صفر برسانند، ایران نباید از این بابت نگران باشد؛ زیرا نفتی به عراق صادر نمی‌کند. بنابراین آمریکایی‌ها در حوزه اقتصاد هر کاری انجام دهند، در روابط اقتصادی، تجاری، صنعتی و روابط مرزی ایران با عراق تأثیری نخواهد داشت و این مسئله کاملاً به اقدامات ایران بستگی دارد. نباید فراموش کرد که آمریکا‌یی‌ها با ۱۸۰ هزار نیروی نظامی، این کشور را اشغال کردند، یک حاکم نظامی بر آن گماردند و دولت را در اختیار گرفتند؛ اما عراقی‌ها به کمک جمهوری اسلامی ایران همه اینها را بیرون کردند. در آن زمان به رئیس‌جمهور آمریکا انتقاد شد که. دستاورد این همه هزینه در عراق چه بوده است؟ این بود که عراق را به ایران و شیعیان تحویل دهید؟ گفتنی است، پنج هزار نیروی نظامی آمریکا در عراق کشته شدند.
عراق دست عراقی‌هاست و با جمهوری اسلامی هم ارتباط دارند. بنابراین، مشکل اساسی در روابط با عراق و کار در این کشور برای ایران وجود ندارد. البته این نکته صحیحی است که عراق بازار رقابت است؛ به ویژه در حوزه اقتصادی و اوضاع کنونی که از فاز امنیتی خارج می‌شود، مسئله داعش در این کشور پایان یافته و با فروش نزدیک به چهار میلیون بشکه نفت، این کشور ثروتمند است و به سمت اقتصاد، سازندگی و عمران حرکت خواهد کرد. همچنین فضای سیاسی و امنیتی عراق به تدریج بهبود می‌یابد.
چینی‌ها، ترک‌ها، اروپایی‌ها و عرب‌ها عراق را برای کارهای اقتصادی مدنظر دارند و این رقابت اقتصادی و بازار را در عراق در پی دارد؛ لذا ایران باید بتواند در این رقابت کار کند.

تراز تجاری و موضوع انرژی
 ایران در حوزه تجارت و بازرگانی در تراز شش و نیم میلیارد دلار صادرات به عراق قرار دارد. البته عراقی‌ها صادرات زیادی به ایران ندارند و این رقم در نهایت می‌تواند به ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار برسد.
از سوی دیگر، در حال حاضر ایران امکان فروش برق بیشتری را به این کشور ندارد؛ از این رو باید در جهت سرمایه‌گذاری بیشتر در حوزه صادرات برق، برنامه‌ریزی دقیقی صورت گیرد.

فرصت‌های اقتصادی موجود در عراق
 امروز سایه ناامنی از عراق برداشته شده است. اگر خدمات فنی‌ـ مهندسی و پروژه‌ها در گذشته با مشکلات، چالش‌ها، بدقولی‌ها و بدحسابی‌هایی مواجه بوده، امروز دیگر شرایط تغییر کرده است. عراقی‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار در قالب هزار و ۲۰۰ پروژه در معرض سرمایه‌گذاری جهان قرار دادند و آن را به شرکت‌ها و دولت‌های جهان عرضه کردند. ایران باید سهم خود را از این فرصت بگیرد و بتواند در این میدان رقابت سرمایه‌گذاری کند. اگر ایران موفق به سرمایه‌گذاری در این میدان نشود و شرکت‌های ایرانی قدرت سرمایه‌گذاری نداشته باشند، نمی‌توان انتظار داشت عراقی‌ها سراغ افراد دیگری نروند.
از این رو میدان عراق، میدان رقابت اقتصادی و بازار عراق یک بازار بسیار مهم و یک فرصت بزرگ برای ایران و دیگر بازیگران است؛ البته در حال حاضر اردن و عربستان سعودی در اقتصاد عراق جایگاهی ندارند. صادرات عربستان به عراق ۳۰۰ میلیون دلار هم نیست؛ زیرا مناطق ورودی مرزهای عربستان سعودی در دست داعش بود. عربستان یک پل، یک پالایشگاه و یک تصفیه‌خانه در آنجا ایجاد کرده است؛ اما خدمات فنی‌ و مهندسی ایران دست به ساخت نیروگاه، جاده، تونل، سد و خانه‌های سازمانی در عراق زده است که البته باید این بخش‌ها از سوی ایران در عراق تقویت شود.
گفتنی است، مبادلات چینی‌ها با عراق در مرتبه پس از جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛ اما از آنجایی که چینی‌ها از عراق نفت می‌خرند، به رقم خوبی رسیده‌اند. در پایان باید اشاره کرد توجه به همسایگان بسیار پرسود و با اهمیت خواهد بود و بدون شک منافع کشور در نگاه به همسایگان تأمین خواهد شد، نه در نگاه به کشورهای غربی.


]دکتر یدالله جوانی
مدیر مسئول
شعار «ما می‌توانیم»، از اصلی‌ترین شعارهای جریان انقلابی در کشور و در عین حال یکی از راهبردی‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است. این شعار، در باورهای دینی و اعتقادی جریان مؤمن و انقلابی کشور ریشه دارد و نشئت گرفته از باور و اعتقاد راسخ به وعده‌های تخلف‌ناپذیر الهی است که فرمود: «ان تنصروا الله ینصرکم».
آری، حضرت امام خمینی(ره) بر اساس همین باور، ساقط کردن طاغوت ایران و رهایی بخشیدن ملت از چنگال آمریکای جهانخوار را امری ممکن می‌دانستند.
ایشان با همین باور قیام کردند و مردم ایران را با خود هم‌عقیده و همراه ساخته که نتیجه‌ این قیام در راه خدا، پدیدآیی معجزه قرن با پیروزی انقلاب اسلامی شد. چهل سال مقاومت مردم در برابر همه قدرت‌های شیطانی، در همین شعار ریشه دارد. دستاوردهای بزرگ و شگفت‌انگیز در حوزه‌های گوناگون در طول این چهل سال، با وجود تحریم‌ها، محدودیت‌ها و کارشکنی‌های دشمنان، به برکت همین نگاه «ما می‌توانیم» حاصل شده است. جنگ تحمیلی با همین «نگاه»، به دفاع مقدس تبدیل شد و در دوران دفاع مقدس، به ذهن هیچ یک از مسئولان کشور و به ویژه دست‌اندرکاران اداره جنگ، این فکر خطور نکرد که با تکیه بر قدرت‌های بیرونی و مدیریت خارجی باید جنگ را اداره کرد و به پیروزی رساند. در سه دهه پس از جنگ نیز، هر کجا تفکر و شعار «ما می‌توانیم» حاکم بود، پیشرفت‌ها و موفقیت‌های بزرگ نصیب ملت شد. موفقیت‌ها و دستاوردهای شگرف در صنایع دفاعی و ساخت تجهیزات مدرن و پیشرفته نظامی، در پرتو همین نگاه حاصل شد و اقتدار موشکی، اقتدار دریایی و رسیدن به موقعیت برخورداری از قدرت بازدارندگی در برابر تهدیدات نظامی، با اعتقاد راسخ به شعار «ما می‌توانیم» به دست آمد.
پیشرفت‌های بزرگ در حوزه هسته‌ای با دستیابی به «چرخه سوخت»، در حوزه ساخت ماهواره و ماهواره‌بر، در حوزه سلول‌های بنیادین و در ده‌ها حوزه دیگر، با همین نگاه حاصل شده است. در یک کلام می‌توان گفت:
الف‌ـ در طول چهل سال گذشته، در هر کجا مدیریت جهادی، روحیه انقلابی و شعار «ما می‌توانیم» حاکم بوده، پیشرفت‌های بزرگ حاصل شده است.
ب‌ـ مشکلات کنونی کشور در هر حوزه‌ای، در تفکر و روحیه مدیرانی ریشه دارد که مدیریت آن حوزه‌ها را در اختیار داشته‌اند.
بنابراین بر اساس چنین تجربه‌ای که در یک دوران چهل ساله به دست آمده، برای حل مشکلات اساسی در کشور، باید رویکردها را اصلاح کرد و با پذیرش رویکرد مدیریت جهادی مبتنی بر روحیه انقلابی توأم با خودباوری و شعار ما می‌توانیم، گام‌های بلند را برداشت. در حالی که عقلانیت و تدبیر پذیرش چنین نگاه و رویکردی را برای اصلاح امور تجویز می‌کند، شهردار جدید تهران در اظهار نظری بسیار عجیب، به بازتولید نگاه قجری برای مدیریت شهری پرداخته، از وارد کردن مدیران خارجی برای بهبود مدیریت شهری سخن می‌گوید! جالب آنکه، تمام استدلال وی برای جا انداختن چنین نگاهی، استفاده از مربی خارجی در حوزه ورزش و تیم ملی فوتبال است! آیا این نوع نگاه در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، نگاهی معقول و قابل پذیرش است.
شهردار جدید تهران در استدلال خود برای استفاده از کارشناسان و مدیران خارجی در اداره کلانشهر تهران پیچیده‌تر بودن مدیریت شهری نسبت به حوزه ورزش را مورد توجه قرار می‌دهد. در پاسخ به صاحبان چنین رویکرد و نگاهی باید گفت:
۱ـ آیا اداره کلانشهر تهران سخت‌تر است یا اداره جنگ هشت ساله‌ای که بر ملت ایران در دهه شصت تحمیل شد؟
۲ـ آیا اداره کلانشهر تهران سخت‌تر است، یا خنثی‌سازی توطئه‌های دشمن طی چهل سال گذشته و از جمله توطئه گروه‌های تروریستی‌ـ تکفیری که قصد سوری‌سازی ایران را داشتند؟
۳ـ در دوره‌های گذشته، تهران چگونه اداره شده است؟
۴ـ در حوزه ورزش، موفقیت‌ها عمدتاً در کدام حوزه‌ها بوده است؟ حوزه‌هایی که از مربی خارجی با صرف میلیاردها پول برخوردار بوده، یا حوزه‌هایی که از مربیان دلسوز داخلی استفاده شده است؟
به نظر می‌رسد، آقایان نباید «ناتوانی» و «نمی‌توانیم» خود را به دیگر آحاد ملت و به ویژه جوانان انقلابی و مدیران با تفکر و رویکرد جهادی تعمیم بدهند. رفتن به سمت استفاده از کارشناسان و مدیران خارجی برای مدیریت شهری، یک نوع ارتجاع خطرناک است و معنایی جز بازتولید تفکر و نگاه قجری برای اداره کشور ندارد. انقلاب اسلامی این نوع تفکر و نگاه‌ها را به تاریخ سپرده، هرگز اجازه بازتولید آن را نمی‌دهد.



« روند کاهش قدرت ایالات متحده» در نشست تخصصی صبح صادق با حضور دکتر عبدالله مبینی، کارشناس ارشد مسائل راهبردی بین‌‌الملل بررسی شد


به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مهم‌ترین مشخصه دهه سوم قرن ۲۱، کاهش تدریجی قدرت نسبی ایالات متحده آمریکاست. از دیدگاه اغلب ناظران آگاه، از آنجایی که عمده رقبای آمریکا در امور نظامی و به ویژه اقتصادی در آسیا قرار دارند، این جابه‌جایی قدرت از غرب به شرق به مفهوم خاتمه چیرگی تمدن غربی بر سیاست و فرهنگ جهانی خواهد بود. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان و دانش‌آموزان به مناسبت ۱۳ آبان که روز ملی مبارزه با استکبار خارجی است، ‌به مسائل مهمی اشاره کردند که یکی از آنها مسئله افول آمریکا بود. در بیانات ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به برخی از نشانگان این افول پرداخته شد. در راستای تبیین ابعاد و زوایای مختلف این موضوع مهم می‌توان وضعیت آمریکا را در پنج دوره مورد مطالعه قرار داد و شکست‌های گوناگون امپراتوری زر و زور و تزویر را فهرست کرد تا به راز و رمز بیان حکیمانه رهبری بیشتر پی برد که در این خصوص موضوع «روند کاهش قدرت ایالات متحده» در نشست تخصصی صبح صادق  با حضور دکتر عبدالله مبینی، کارشناس ارشد مسائل راهبردی بین‌‌الملل  بررسی شد که مشروح آن در ادامه می‌آید.

بررسی قدرت آمریکا در پنج دوره
در واقع، این سطور درصدد است به این پرسش پاسخ دهد که آمریکایی که قرن بیستم یکی از ابرقدرت‌ها بود، با شرایط فعلی 10، 20 سال آینده چه می‌شود و چرا و به چه دلیل در مسیر فروپاشی قرار گرفته است؟ برای پاسخ به این پرسش مهم ناگزیر آمریکا را در پنج دوره از زمان آغاز امپراتوری تا الآن بررسی می‌کنیم. در این پنج دوره هر دوره به چند موضوع می‌پردازیم. تا جایگاه آمریکا در 250 سال اخیر کجا بوده و الآن کجاست، مشخص شود. سپس بر اساس این روندها به طور منطقی آینده این کشور را بررسی می‌کنیم. البته ده سال پیش کسی این بحث‌هایی را که امروز اتفاق افتاده، باور نمی‌کرد. حمله رژیم صهیونیستی به لبنان و جنگ 33 روزه چه شد؟ و خیلی دیگر از اتفاقات... .

دوره اول
از  جنگ جهانی دوم
تا فروپاشی شوروی؛
این دوره دوره نظام دو قطبی است. جهان بین دو ابرقدرت تقسیم شده که حرف آول و آخر را اینها می‌زنند. جهان را از لحاظ جغرافیایی و سیاسی تقسیم و یک توازن قوا برقرار کردند. از لحاظ نظامی، پیمان‌های ناتو و ورشو و از نظر سیاسی، مکاتب سوسیالیسم و لیبرال دموکراسی نمادهای این دو قطب هستند که در مقابل هم صف‌آرایی کرده‌اند. توافق دو طرف این است که باید جهان را بین هم تقسیم و اداره کنند و یک زیست مسالمت‌آمیز بین دو ابرقدرت حاکم باشد. جنبش‌ها و انقلاب‌‌ها هم باید خود را ذیل یکی از این دو تعریف کنند. از پینوشه تا جمال عبدالناصر و... ناگزیر از تعریف خود در ذیل یکی از این دو ابرقدرت بودند و هر صدای مستقلی غیر از این دو به جایی نمی‌رسید.
اما انقلاب اسلامی جبهه ثالث را به وجود می‌آورد و شعار استقلال از هر دو را با «نه غربی و نه شرقی» سر می‌دهد. تنها انقلابی که در این پنجاه و چند سال از این راهبرد جان سالم به در برد، انقلاب اسلامی است. این به معنای آن نیست که کاری علیه انقلاب اسلامی نکردند. اتفاقاً همه کار از کودتا و حمله نظامی تا دیگر اقدامات سخت‌ و نیمه‌سخت و نرم را علیه آن به منصه ظهور رساندند. برای نمونه، در جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ما کل جهان، عراق را پشتیبانی می‌کرد. شرق و غربِ رقیب در مقابله با ما شریک شده بودند. از اطلاعات و سلاح تا تاکتیک‌های جنگ همه از شرق و غرب به عراق می‌رسید. تنها جایی که اجماع می‌کنند، علیه انقلاب اسلامی است؛ اما از سال 1991 به بعد کمونیسم به موزه‌ها رفت و شرق فروپاشید.

دوره دوم، 
نظم نوین جهانی؛
اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از دو قطب قدرت فرو ریخت و پیمان ورشو از بین رفت و کشورها استقلال پیدا کردند. ناتو قدرت گرفت، سازمان سیا ابهت یافت و آمریکایی‌ها قدرت بلامنازع شدند. فرهنگ لیبرالیسم فرهنگ برتر تلقی شد و در این دوره آثاری چون «پایان تاریخ و واپسین انسان» به قلم فرانسیس فوکویاما در زمینه برتری فرهنگ لیبرال دموکراسی به رشته تحریر درآمد و غروری کاذب در آمریکایی‌ها ایجاد شد. حاکمان آمریکایی در دهه آخر قرن بیستم استراتژی واشنگتن را «نظم نوین جهانی» اعلام کردند. نظم نوین جهانی یعنی آمریکا در نقطه اوج و مبانی بدون رقیب است. نظام تک‌قطبی، بحث جهانی شدن و حرکت به سمت دهکده جهانی با یک کدخدا و یک فرمانده با قانون یکسان و قواعد فرهنگ لیبرال دموکراسی و اقتصاد و... مطرح شد. ناتو به مثابه بازوی نظامی و ژاندارم آمریکا در کل جهان مطرح شد. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب تعابیر و نکات مهمی در آن سال‌ها در نقد نظم‌ نوین آمریکایی و نظریات امثال فوکویاما و هانتینگتون ارائه کردند که رجوع به آنها برای امروز نیز مفید است. ایشان به زیبایی، چهره پشت نقاب سیاست مزورانه آمریکایی‌ها را برملا می‌کنند و نشان می‌دهند، این طرح ضمن اینکه ظاهر خوبی دارد، اساسش سلطه بر کل جهان است نه برقراری نظم جدید، صلح و حقوق بشر.
در حمله صدام به کویت بدون توجه به جامعه جهانی مداخله می‌کنند و با سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه، قلدرمآبانه و کدخدامنشانه خودشان را در منطقه حاکم می‌کنند. جنگ بوسنی و مسائل دیگر هم هست. آرام‌آرام جامعه جهانی متوجه می‌شود این نظم جهانی منظورش چیست. اینجا آمریکا همه چیز را در اختیار خودش می‌داند و به نهادهای بین‌الملل توجهی نمی‌کند. این ادامه دارد تا آغاز قرن بیست‌ویکم که در واقع آغاز حرکت آمریکا از نقطه اوج به سمت حضیض است که به عنوان دوره سوم در این یادداشت دسته بندی شده‌است.
دوره سوم،
 استراتژی خاورمیانه بزرگ
آمریکایی‌ها ده سال دشمن و تفکر دشمنانه در دهه آخر قرن بیستم نداشتند؛ لذا بر اساس نیازشان دشمن فرضی و جدیدی معرفی می‌کنند تا بتوانند اهداف و سیاست‌های خودشان را در پرتو مقابله با آن پیاده کنند. آنها استراتژی خاورمیانه بزرگ را طراحی می‌کنند و در آن به دنبال اهداف پنج‌گانه‌ای، نظیر تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، تأمین انرژی، توسعه فرهنگی لیبرال دموکراسی، مقابله با بنیادگرایی اسلامی و تغییر ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا هستند. از نظر آنها، امنیت رژیم صهیونیستی باید به منزله قدرت برتر و بلامنازع منطقه خاورمیانه برقرار شود. از منظر استراتژیست‌های آمریکا، تحقق امپراتوری جهانی، مستلزم تسلط بر انرژی در منطقه خاورمیانه است. مهم‌ترین عامل اقتصادی انرژی است و در انرژی مهم‌تر از همه نفت و گاز است که بالای 70 درصد انرژی در منطقه خاورمیانه قرار دارد.
توسعه فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب هدف دیگری است که نرم‌افزار تفکر غرب را از منظر ایدئولوگ‌هایی، چون فوکویاما تشکیل می‌دهد که در کنار هدف چهارم، یعنی مقابله با بنیادگرایی و اندیشه انقلاب اسلامی باید در دستور کار آنها از طریق هدف پنجم‌شان در حوزه ژئوپلیتیک قرار گیرد. خودزنی آمریکایی‌ها در یازده سپتامبر - که در این مقاله مجال پرداختن به علل و عوامل آن را نداریم که کار سیا بود یا القاعده -  دستاویزی که آمریکا می‌خواست، ایجاد شد و این طرح را علنی کردند. بیست سال پیش‌تر از آن صهیونیست‌ها آماده و اصلاحاتی را در دوران شیمون پرز بر روی  صورت داده و اسمش را «خاورمیانه بزرگ» گذاشته بودند. رفتند به سمت اینکه منطقه خاورمیانه را به دلیل اهدافی که دارند، بر اساس اعتقاد و مذهب به واحدهای کوچک‌تر تقسیم کنند. یعنی برداشتن قدم بعدی پیمان وستفالی که یهودیان پس از سقوط امپراتوری عثمانی به نتیجه رسانده بودند.
برنامه‌ای که براساس یک برآورد دقیق و حاصل مطالعه وضعیت منطقه ، از لحاظ فقر و ثروت و وضعیت اجتماعی کشورها نوشته شده بود و نشان می‌داد که ۸۰ درصد جمعیت کشورهای عرب منطقه در آغاز قرن بیستم بی‌سواد  هستند و با فقر و مشکلات عدیده امنیتی، اجتماعی و فرهنگی و بیکاری وحشتناک دست به گریبانند و هر کسی از این کشورها هم که استعدادی داشت و تحصیل می‌کرد، خود غربی‌ها وی را جذب می‌کردند. نظام‌های استبدادی، دیکتاتوری و عشیره‌ای منطقه‌ در برابر دموکراسی بی معنا بودند؛ از این رو بر اساس آگاهی از این وضعیت آمریکایی‌ها گفتند باید نوعی وحشت در دل کشورهای منطقه و مستبدان ایجاد و حکومت‌ها را تغییر داده و کشورها را‌ تجزیه کنند.
در واقع سناریو 11 سپتامبر پر کردن خلا دشمن و ایجاد دشمن فرضی بود. در واقع بهانه در خلأ دشمن فرضی جور شده بود؛ لذا تروریسم را جایگزین کمونیسم کردند و وارد منطقه شدند و در دوره استراتژی «خاورمیانه بزرگ»  برخلاف گذشته که اهداف خود را از طریق کار سیاسی، نرم و فرهنگی دنبال می‌کردند، در این مقطع دست به لشکرکشی کردند. بیش از 180 هزار نیرو در عراق و همچنین بیش از 70 هزار نفر در افغانستان پیاده کردند.
اتفاقات یکی پس از دیگری می‌افتد. در جایی که آمریکا خودش را در نقطه اوج تصور می‌کند، از همان جا یکسری اقدامات و تحولات و رویدادها به وقوع می‌پیوندد که روز به روز ابهت و هیمنه آمریکا را به چالش می‌کشد که در ادامه به آنها می‌پردازیم:

استراتژی‌های مقابله‌ای انقلاب
از اینجا به بعد در مقابله با آمریکا، انقلاب اسلامی هم استراتژی‌هایی طراحی می‌کند که بعدها به فرصت‌های ما تبدیل می‌شوند. برای نمونه وقتی نگاه می‌کنید در هشت سال جنگ نتوانستیم دولت عراق را ساقط کنیم؛ ولی وقتی آمریکایی‌ها با هدف انهدام انقلاب اسلامی به منطقه یورش آوردند، فرصت‌های را برای شکوفایی ظرفیت‌های انقلاب اسلامی ایجاد می‌کند.
بر اساس این نگرانی در کشور باید استراتژی مقابله طراحی می‌شد که مانع از تحقق اهداف آمریکایی‌ها شود. در گذشته حضور آمریکایی‌ها در منطقه در نهایت با یکی دو ناو و ناو هواپیمابر و اینها بود و یک پایگاه در بحرین داشتند؛ ولی اینجا در شرق و غرب ایران نیرو پیاده کردند، از جنگ اول خلیج‌فارس در جنوب ایران نیرو مستقر کردند، در قطر، عربستان، امارات، شمال آذربایجان، ترکمنستان، قرقیزستان و حتی تاجیکستان پایگاه زدند و دور تا دور ایران را محاصره کردند. در نهایت، اگر در افغانستان و عراق موفق می‌شدند، بعد به سراغ ایران می‌آمدند؛ اما در جبهه مقاومت بنا بر این گذاشته شد که اینها شکست بخورند یا حداقل به استراتژی‌ها و اهداف خود نرسند. در افغانستان جبهه متحد اسلامی سازمان‌دهی شد و بلافاصله کابل و هرات را گرفتند و برخلاف اینکه آمریکایی‌ها به آنها می‌گفتند حق جلو رفتن ندارید، اما اینها پیش رفتند و نهایتاً پس از پیروزی بر آمریکا حاکم شدند. در عراق هم وضعیت به نوعی دیگر بود، چنان که به اذعان کارشناسان آمریکایی، دو دشمن جمهوری اسلامی ایران، ‌یعنی طالبان و صدام، یکی در شرق و دیگری در غرب کشور ایران، با حماقت تحت حمله آمریکا به منطقه‌ از بین رفتند؛ در حالی که آمریکایی‌ها قصد داشتند از طریق آنها محاصره ما را کامل کنند. از این رو، اولین دستاورد سیاست خاورمیانه بزرگ آمریکا این بود که با دست خودش افغانستان را در جبهه مقاومت اسلامی به رهبری جمهوری اسلامی ایران قرار داد.
در همین حین  صهیونیست‌ها که از چند سال پیش در دوره نظم نوین جهانی بخش‌هایی از جنوب لبنان را اشغال کرده بودند، مجبور به عقب‌نشینی شدند و در عراق نیز نتوانستند مطابق با سیاست‌گذاری‌ها و اهداف جلو بروند.

هزینه‌ها و شکست‌های آمریکا
پس از عدم توفیق در نیل به اهداف با ابزار نظامی، اقدامات گسترده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و بخشی هم امنیتی  آمریکا شروع شد که هزینه‌های سنگین و سختی را در شش محور به آمریکا تحمیل کرد. آمریکایی‌ها در طرح‌شان موفق نشوند و هزینه‌های سخت و سنگینی متحمل شوند. در شش محور اول اقتصاد بیش از شش تریلیون دلار در آنجا هزینه کردند که خیلی سنگین بود و در نهایت سبب شد آمریکا برای اولین بار در فاز اقتصادی بدهی بزرگ 16 تریلیون دلاری داشته باشد؛ آمریکایی‌هایی که از آغاز امپراتوری خود هیچ‌گاه دچار کسری بودجه نشده بودند و این نشانه افول است. 
دوم نیروی انسانی است، آنها ده هزار کشته و پنج هزار خودزنی داشته‌اند. بیش از پنج هزار نفر معلول هم داشته‌اند که همه اینها از دید جامعه رفاه‌زده آمریکا فاجعه است؛ چرا که این همه مالیات داده‌اند؛ اما این همه تلفات انسانی داشته‌اند. این موضوع سبب تحمیل  هزینه سوم که همان ضدیت و اعتراضات افکار داخلی و جهانی است به آنها شد. از سوی دیگر زمینه را برای تحمیل هزینه چهارم یعنی از بین رفتن وجهه آمریکا در جهان شد. به عبارتی، ابهت پوشالی آمریکا از بین رفت؛ در حالی که در جهان از حقوق بشر و صلح امنیتی و آزادی سخن می‌گفتند؛ عملکردشان در منطقه مغایرت داشت و این وجهه آنها را در جهان و منطقه فروریخت. مهم‌تر از همه هیمنه و اقتدار و مجد و عظمت‌شان به منزله تنها ابرقدرت جهان فرو ریخت و با اینکه این همه لشکر و تجهیزات به عراق آوردند، نتوانستند نقش اساسی در این کشور ایفا کنند.

جنگ 33 روزه
 و شکست هیمنه رژیم صهیونیستی
در این میان یکی دو اتفاق دیگر هم می‌افتد که به این دیدگاه کمک می‌کند. یکی جنگ 33 روزه لبنان هست. با توجه به اینکه یکی از هدف‌های‌ اینها تأمین امنیت رژیم صهیونیستی است، برای از بین بردن حزب‌الله به لبنان حمله می‌کنند، اما برخلاف تصور آنها در جنگ 33 روزه با یک گروه کوچک نظامی که کلاً چهار تا پنج هزار نیروی رزمنده داشت شکست خوردند.
حزب‌الله توانست متحد راهبردی آمریکا و سومین  ارتش جهان را شکست دهد که بی‌سابقه بود. حتی دورانی که کل اعراب یک طرف و رژیم صهیونیستی طرف دیگر بود، این سابقه وجود نداشت. کل جمعیت ثابت رژیم صهیونیستی یک و نیم میلیون نفر بودند و ارتشش صد هزار نفر که در برابر اعراب پیروز شدند؛ اما حالا معادله برعکس شده و حتی یک دولت نیست که با این رژیم می‌جنگد؛ بلکه یک تشکیلات کوچک است که در مقابل رژیمی می‌ایستد که در زمینه هوایی، دریایی و زمینی و همچنین در نیرو و تجهیزات اصلاً قابل قیاس با این رژیم تا بن دندان مسلح نیست. هدف آن‌ها نابودی حزب‌الله بود؛ اما نتیجه شکست آن هیمنه شد و رژیم صهیونیستی برای اولین بار شکست سختی را متحمل شد که خود در شکست سیاست‌های کلان آمریکا نقش مهمی داشت.
اهداف‌شان تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، تسلط بر انرژی در منطقه و مهار شعاع گسترش تفکر انقلاب اسلامی بود که نتوانستند هیچ کدام را محقق کنند. هدف چهارمی هم داشتند و آن، اینکه ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهند که در این اهداف نه تنها عقیم ماندند، بلکه بستر را برای حضور و بروز بازیگران دیگر فراهم کردند. در واقع، به جای تحقق خاورمیانه جدید وقایع دیگری اتفاق می‌افتد که رهبر معظم انقلاب درباره آن اصطلاح «خاورمیانه اسلامی» را به کار بردند.
در عراق، در لبنان و جاهای دیگر هیمنه ابرقدرتی آمریکا فرو ریخت و نشان داد در عمل و میدان واقعی هیچی نیست که این زمینه‌ای برای موج سوم بیداری اسلامی شد. این بیداری اسلامی در 2011 آغاز شد؛ اما زمینه‌های آن در همین دوران بود. ترس مردم منطقه از رژیم صهیونیستی ریخت و هیمنه صهیونیست‌ها که می‌گفتند ما مورد تأیید «یهوه» هستیم و در هر جنگی که شرکت کنیم، پیروز می‌شویم، از هم پاشید. یک دورانی شش روزه بر ارتش کل جهان عرب پیروز شدند، اما حالا اول 33 روز، بعد 22 روز، بعد 8 روز و در روزهای اخیر هم دیدیم که دو روزه شکست می‌خورند. 
آمریکا هم که مدعی بود شوروی را کنار زده و تنها ابرقدرت است، دیگر هیمنه نداشت. این یک مرحله از روند افول قدرت آمریکا است. اینجا اگر جمله رهبری را به یاد بیاوریم که می‌فرمایند «ما شاه را از منطقه بیرون کردیم و حالا شما را هم از منطقه بیرون می‌کنیم»، دقت پیش‌بینی تحلیلی معظم‌له و ترسیم آینده پیروز اسلام را خواهیم دید.

آمریکا در سراشیبی سقوط
قرن 21 آغاز سریع و شتابان فروپاشی آمریکا است. چنانکه قرن بیستم آغاز قدرت گرفتن و به اوج رسیدن این امپراتوری بود. الآن در سراشیبی سقوط است و این سراشیبی هم تدریجی است و هرچه جلوتر برود سرعتش بیشتر می‌شود.
الآن ترامپ نماد ناسیونالیسم افراطی است. در قرن بیستم نمونه‌هایی از ناسیونالیسم افراطی داشتیم. نازیسم و اتفاقات اروپا را داشتیم. اما در آمریکا به دلیل کسب تجربه از اروپا این اتفاقات نیفتاد و امروز ترامپ برای اولین بار آمده و یک ناسیونالیسم افراطی را در این کشور به راه انداخته است. اروپایی‌ها می‌گویند نگران تجدید حیات دوباره ناسیونالیسم هستیم. جمع‌بندی این است که عملکرد ترامپ خسارت‌هایی برای ما دارد؛ اما همین بی‌خردی و اقداماتش بیشترین فایده را برای ما دارد؛ چرا که روند فروپاشی و افول را سرعت می‌دهد و جامعه آمریکا را دچار شکاف و تزلزل می‌کند. همین الآن جامعه آمریکا مستعد تجزیه است و این روند تشدید می‌شود و یکی از اساسی‌ترین مسائل در افول و فروپاشی آمریکا همین تجزیه آن است. 
نکته دیگر، شکاف بین آمریکا و اروپا است که هر روز بیشتر می‌شود و چون ترامپ فرد کاسبکاری است و اساس کارش را روی تجارت گذاشته است و شخصیت تعریف شده دیپلماتیک ندارد، اروپایی‌ها هم احساس خطر می‌کنند و درصدد راه‌اندازی بانک جدا و تشکیلات نظامی جداگانه هستند. پیروی محض و بی‌چون و چرا دیگر ندارند و اختلافات زیادی پیدا کرده‌اند. ناسیونالیسم افراطی هم نگرانی اروپایی‌ها را تشدید کرده است. از این رو، اگر بگوییم انتخاب ترامپ عطیه خفیه الهی برای جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی است، به گزاف نگفته‌ایم؛ چرا که خود آمریکایی‌ها هم از آن ناراحتند.

دوره ‌چهارم،
 استراتژی قدرت هوشمند
مرحله بعد که به آن اشاره می‌کنیم استراتژی قدرت هوشمند نام دارد که برگرفته از استراتژی خاورمیانه بزرگ است. شعار اصلی اوباما تغییر بود. وی تصور می‌کرد، با بدهی 16 تریلیون دلاری که قدرت و قوت آمریکا به لحاظ مالی مثل قبل نیست،‌ پس نمی‌توان سیاست‌های آمریکا را با قدرت سخت دنبال کرد، در ضمن آن‌ها تلفات سنگینی هم داده بودند که برای جامعه مرفه آمریکا قابل پذیرش و ادامه دادن نبود. آبروی آمریکا هم در جهان رفته بود؛ از این رو به اجبار به سمت تدوین استراتژی قدرت هوشمند رفتند. سران کاخ سفید با تجربه دوره نظم نوین که رویکرد نرم داشتند و تجربه دوره خاورمیانه جدید که رویکرد سخت داشتند، این بار با رویکرد ترکیبی عمل کردند و گفتند چرا هزینه‌های تحقق اهداف را باید ما بدهیم، لذا هزینه‌ها برعهده شیوخ عرب،‌ از جمله عربستان، امارات کویت و قطر افتاد. در مسئله بعدی هم گفتند چرا ما باید نیرو بیاوریم، لذا رفتند به سمت سازمان‌دهی نیروهای تکفیری در منطقه که یک مرتبه شما دیدید حجم عظیمی از نیروهای تکفیری و وهابی سازماندهی شده و آموزش دیده و با فرماندهی دقیق وارد صحنه منطقه شدند که بر عکس سربازان آمریکایی انگیزه هم داشتند. آنها نه تنها تناقض عمل با شعارهای لیبرال دموکراسی و حقوق بشر و آزادی را می‌پوشاندند بلکه اوباما در عملی  هوشمندانه  در وهله بعدی برای ترمیم و تقویت وجهه بین‌المللی آمریکا به ایجاد ائتلاف جهانی مبارزه با تروریسم به رهبری این کشور اقدام کرد.
 در این دوره اتفاقاتی می‌افتد که هر کدام زیبایی‌های خود را دارد. روند اتفاقات در تداوم اتفاقات قبل سرعت بیشتری می‌گیرد. در دوره نظم نوین رویدادهای اساسی مهم نیفتاد، کلاً حمله صدام به کویت و جنگ خلیج‌فارس و شکل‌گیری اتحادیه اروپا و... را داشتیم. اما در دوره بعد سه واقعه مهم سقوط صدام، سقوط طالبان و جنگ 33 روزه و مابقی جنگ‌ها با رژیم صهیونیستی اتفاق می‌افتد که علی‌رغم  تلاش اوباما برای مدیریت، اما کار از دستش خارج شده و نشانه‌ای دیگر از افول آمریکا نمایان شد. 
جنگ 22 روزه و هشت روزه دو اتفاق مهم بود. فلسطین تا آن تاریخ فقط شکست و تحقیر در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی را تجربه کرده بود، اما در جنگ 22 روزه و هشت روزه اولین شکست‌های سخت از سوی مبارزان فلسطینی به این رژیم وارد شد. از انقلاب سنگ سال 2000 تا این دو جنگ تفاوت سلاح را ببینید، در دوازده سیزده سال اعتماد به نفس پیدا کردند و شکست نخوردند. 
دومینوی سقوط دیکتاتورهای منطقه که جریانی ضدآمریکایی بود، از 2011  شروع شد. بن‌علی، مبارک، قذافی، علی‌عبدالله‌صالح و... ان‌شاالله سقوط مابقی هم اتفاق خواهد افتاد. 
سال 2011 را می‌توان سال خروج آمریکایی‌ها از عراق دانست. 250 هزار نیروی نظامی در عراق و افغانستان با توافق آمریکا حدود 15 هزار نفر می‌شوند و نتیجه اینکه آمریکا رسماً می‌پذیرد اشغال نظامی و حضورش جواب نداده است. لذا به سمت جنگ نیابتی می‌روند. بین دوران نوری مالکی و حیدر عبادی یک مرتبه پنج استان عراق اشغال نظامی می‌شود و نیروهای داعش تا 5 کیلومتری بغداد می‌رسند؛ چون در انتخابات شکست خورده بودند؛ لذا از مرحله سیاسی وارد مرحله نظامی شدند، همانجا به دلیل رعب و وحشتی که داشتند، عراقی‌ها بر اساس برآورد آمریکایی‌ها می‌گفتند مبارزه با داعش 15 سال طول می‌کشد. حالا آمریکا که به وجود آورنده و حرکت‌دهنده و مدیریت‌کننده داعش است، می‌آید و ژست مبارزه با داعش را می‌گیرد. ورود مستشاری جمهوری اسلامی ایران در صحنه تحولات عراق که به درخواست مسئولان این کشور است، تمام تهدیدات را به فرصت‌های جدید تبدیل می‌کند. راهبرد شکست داعش در عراق سپس شکست در سوریه و تولد جریان‌هایی، مانند حشدالشعبی، دفاع وطنی، فاطمیون، زینبیون و... سیاست جنگ نیابتی در استراتژی جنگ هوشمند را با ناکامی مواجه می‌کند. 
از 2008 تا 2016 که این استراتژی حاکم است، دوباره آمریکایی‌ها در اهداف‌شان موفق نشدند. سوریه در جغرافیای مقاومت و پل ارتباط با یگان‌های مقاومت بود. آنها به سمت اسقاط حکومت سوریه رفتند؛ اما نه تنها این اتفاق نیفتاده؛ بلکه سوریه پس از هفت سال مقاومت در برابر نظام سلطه قدرتمندتر شده و جریان‌های دفاعی مردمی و جدیدی ایجاد شده که جان تازه‌ای به ارتش سوسیالیست سوریه بخشیده و آن را به ارتش جدیدی که امروز به راهبرد‌های نامتقارن جنگ هم احاطه دارد، تبدیل کرده است. حالا تهدید اسرائیل نیز تشدید شده است. قبلاً تهدید اسرائیل فقط از جنوب لبنان بود؛ اما حالا از سوریه هم این تهدید تشدید و امنیت اسرائیل دچار مخاطره شدید شده است. بنابراین روند افول قدرت آمریکا در دوره اوباما نیز از حرکت نایستاد؛ بلکه تشدید شد. توان تغییر در ژئوپلیتیک منطقه را نداشتند و وجهه ابرقدرتی آمریکا از این منظر نیز حفظ نشد. در اقتصاد هم نه تنها امتیازی نگرفتند؛ بلکه بر روند کسری بودجه افزوده شد. البته رکود اقتصادی آنها با فروش سلاح به کشورهای مرتجع منطقه کمی کاهش پیدا کرده است. 
پرونده یمن نیز نشانه دیگری از این افول است. یمن سال 2015 به دست انصارالله افتاد. الآن رشد انصارالله بسیار عالی بوده و یک جنبش بدون دولت همه مسائل کشور را به دوش می‌کشد و مقابل تمام دنیا ایستاده و انصافاً کارهای بزرگی کرده‌اند که نسبت به حزب‌الله چندین برابر است. 
الآن اضلاع جبهه مقاومت بیشتر شده است. حزب‌الله، حماس، حشدالشعبی و انصارالله و... استعداد انصارالله امروز چندین برابر حزب‌الله است و بیش از یک میلیون نیروی رزمنده دارد.
در این دوره جریان اخوانی از جریان وهابی و تکفیری جدا شدند. کودتای ترکیه، حماقت عربستان در مورد قطر، اتفاقات و خیانت به اخوان در مصر و... قبلاً جنگ شیعه و سنی را مطرح می‌کردند؛ اما الآن جنگ اسلام حقیقی با تکفیر است و نتایج آن را هم در جاهای مختلف می‌بینید. 
در کل شما از سال 2000 تا 2018 هر اتفاقی می‌بینید که آمریکایی‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند یا واقع شده، هیچ یک برای آنها موفقیت‌آمیز نبوده و حتی نتیجه معکوس هم داده است و صحنه را تحویل داده‌اند. فقط در مصر موفقیت داشتند و انقلاب مصر را استحاله کردند. 

دوره پنجم، ترامپ و
ناسیونالیسم افراطی
در دوره آخر که دوره ترامپ است، به دلیل ناشی‌گری ترامپ و شخصیت‌های غیر قابل پیش‌بینی که دارد، استراتژی و دکترین خاصی برای آمریکا دیده نمی‌شود و گویی با سردرگمی خاصی در این برهه مواجهند و حتی سند ملی در دوران ترامپ ارائه نشده است. در کوتاه‌مدت شاید در شاخصه‌های اقتصادی موفق بوده اما در بلندمدت صد درصد آمریکا به سمت تجزیه خواهد رفت. در سطح بین‌الملل هم در برابر همه دنیا گارد می‌گیرند و می‌خواهند اخاذی کنند؛ اما کسی از آنها دیگر حساب نمی‌برد.
نتیجه این روندها این شده است که دیگر آمریکا ابرقدرت نیست؛ بلکه به یکی از قدرت‌های جهان در کنار دیگر قدرت‌ها تبدیل شده است. نظام تک قطبی و دو قطبی دیگر نداریم. قدرت‌های نوظهور منطقه‌ای و محلی در حال ظهور هستند. در واقع در نظام بین‌الملل تغییر داریم و هرچه جلوتر برویم، افول آمریکا سریع‌تر می‌شود؛ از این رو برآورد بسیاری از کارشناسان این است که سال 2050 دیگر ایالات متحده آمریکا وجود ندارد.

امیر حاتمی در همایش مشترک مسئولان و هادیان سیاسی نیروهای مسلح

وزیر دفاع با بیان اینکه عرصه فضا دیگر در انحصار دشمنان نیست، گفت: «نظام جمهوری اسلامی به چنان اقتداری دست یافته که اگر متجاوزی در عرصه فضا اقدامی علیه ایران اسلامی از خود نشان دهد، با چنان پاسخی مواجه می‌شود که از کرده خود پشیمان خواهد شد.»
امیرسرتیپ امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در همایش هادیان و مسئولان سیاسی نیروهای مسلح، با اشاره به عصر حاضر به منزله عصر ارتباطات و اطلاعات، فضای امروز جامعه جهانی را فضای استبداد و انحصار رسانه عنوان کرد و در این زمینه اظهار داشت: «رساندن یک پیام واقعی و صحیح و روشنگری در این فضا به کاری بسیار سخت و پیچیده مبدل شده است و هادیان سیاسی در این حوزه نقش خطیری را بر عهده  دارند.»
امیر حاتمی با بیان اینکه دشمن در فضای امروز به دنبال محقق کردن دو مأموریت داخلی و بین‌المللی برای تضعیف و ساقط کردن نظام اسلامی است، گفت: «نظام سلطه به سرکردگی آمریکا با ایجاد ناامیدی، ناکارآمد نشان دادن دولت و نظام اسلامی و همچنین ائتلاف با کشورهای منطقه و 30 کشور جهان به دنبال شکست اقتدار جمهوری اسلامی ایران برآمد؛ اما به حول قوه الهی نه تنها در فضای کشور شکاف ایجاد نشد؛ بلکه اتحاد و انسجام ملی بیش از هر دوره بر فضای کشور مستولی است و راه‌پیمایی گسترده و با شکوه 13 آبان امسال گواه این موضوع است.»
وزیر دفاع با اشاره به شکست سیاست‌های رئیس‌جمهور آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در فضای جهانی، اظهار داشت: «خنده دنیا به منطق رئیس‌جمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل، صدور بیانیه محکومیت حادثه تروریستی اهواز در جلسه شورای امنیت و به دنبال آن استعفای «نیکی هیلی» نمونه‌ای از شکست‌های آمریکا در فضای امروز جامعه جهانی است.»
امیر حاتمی با اشاره به برخی مشکلات اقتصادی و ارزی کشور، بیان کرد: «برخی از مسائل پیش آمده در حوزه اقتصادی ناشی از بهره‌برداری نادرست از منابع و ظرفیت‌های داخلی است که با برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌هایی که در جلسات دولت و دیگر بخش‌های کشور انجام شده است، از این مرحله عبور خواهیم کرد که البته تا حدود زیادی نیز عبور کرده‌ایم.»
وزیر دفاع با اشاره به دستاوردهای دفاعی کشور در وضعیت تحریم 40 ساله بیان کرد: «عرصه دفاعی کشور که همواره در تحریم همه‌جانبه و با کارشکنی‌های نظام سلطه در رسیدن به فناوری و دانش در عرصه‌های گوناگون با مشکلات عدیده روبه‌رو بوده است، امروز در حوزه هوافضا، رزم زمینی، دریایی و ارتباطات و رادارها به حد بالای بازدارندگی فعال و به یکی از قدرت‌های جهانی تبدیل شده است.»
وی در همین زمینه افزود: «عرصه فضا امروز در انحصار دشمنان نیست و نظام جمهوری اسلامی به چنان اقتداری دست یافته است که اگر متجاوزی در عرصه فضا اقدامی علیه ایران اسلامی از خود نشان دهد، با چنان پاسخی مواجه می‌شود که از کرده خود پشیمان خواهد شد.»
امیر حاتمی در پایان تأکید کرد: «پیشرفت‌های صنعت دفاعی و نیروهای مسلح در شرایط کنونی با تدابیر حکیمانه فرمانده معظم کل قوا، اتکا بر ظرفیت‌های داخلی و توان دانشمندان متخصص صنعت دفاعی محقق شده است و این در حالی است که دیگر بخش‌های کشور شرایطی به مراتب آسان‌تر از شرایط دفاعی و نظامی را دارند و می‌توانند با توجه به بهره‌برداری صحیح از ظرفیت‌های عظیم کشور بر مشکلات فایق آیند.»

گزارش اختصاصی صبح صادق از دستاوردهای فرماندهی پدافند هوایی نیروی هوافضای سپاه

 حسن ابراهیمی/  در مواجهه با مسئله تهدیدات نظامی از طرف دشمنان یکی از مؤثرترین نوع تهدیدات از سوی ارتش‌های متخاصم در قرن اخیر به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، حملات هوایی و تهدید از هوا چه به وسیله پرنده‌ها و چه به وسیله موشک است. در این میان کشورها می‌توانند چند راهکار داشته باشند، دفاع هوایی هواپایه که به وسیله پرنده‌ها در آسمان با تهدیدات مقابله می‌کنند، یا دفاع زمینی از طریق سلاح‌های زمین به هوا است. در مورد اول این نوع پدافند بسیار هزینه‌بر است و به علت نیاز به پایگاه‌ها و سامانه‌های ثابت نگهداری پرنده‌ها، آسیب‌پذیری بسیار بالایی وجود دارد. از طرفی در این حوزه، دفاع در برابر موشک‌ها به کمترین میزان لازم می‌رسد. در کشور ما که در حوزه پدافند هوایی، دفاع از طریق زمین جاری شده است، «قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش» و «فرماندهی پدافند هوایی نیروی هوافضای سپاه» به عنوان دو بازوی هماهنگ با هم در ساختار سامانه یکپارچه پدافند هوایی عمل می‌کنند. همین هماهنگی و فعالیت‌ها چند دستاورد مهم داشته است. بنا بر اعلام سازمان‌های بین‌المللی، امن‌ترین آسمان جهان متعلق به ایران است و دشمن از هرگونه تهدید هوایی مأیوس شده است. در این حوزه کشور کاملاً مستقل بوده و تمامی تجهیزات و تاکتیک‌ها و موارد دیگر بومی است. 

واحد راهبردی
فرماندهی پدافند هوایی نیروی هوافضای سپاه یک واحد راهبردی در مجموعه نیروهای مسلح است که بنا به اذعان جانشین فرماندهی این واحد، قدرت و دستاوردهای آن مرهون تلاش‌های سردار حاجی‌زاده، فرمانده فعلی نیروی هوافضا در این حوزه بوده و حضور ایشان تحولات بزرگی در این حوزه را رقم زده است. به عبارتی، وی پدر تحول در صنعت پدافند هوایی سپاه است. یک بررسی میدانی هم همین مسئله را نشان می‌دهد؛ چرا که گویا تا قبل از حضور سردار حاجی‌زاده در فرماندهی پدافند هوایی عمده توجه‌ها در این حوزه به سمت خرید سامانه‌های خارجی بوده است و با حضور سردار حاجی‌زاده یک توان بومی عظیم پای کار آمده و مسئولان حوزه پدافند هوایی در سپاه امروز مدعی هستند در این حوزه که جزء پیچیده‌ترین حوزه‌های فناوری است، صد درصد مستقل و صد درصد بومی هستند و دراین حوزه همپای حوزه‌های موشکی و پهپادی عمل شده؛ اما این عملکرد به واسطه وجود امنیت صد درصدی خوب به مردم منتقل نمی‌شود.

غافل و سرمست امنیت
«سلامت» و «امنیت» دو نعمتی هستند که تنها در صورت فقدان‌شان، می‌توان متوجه آنها شد. امروز هم دشمنان تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی می‌دانند توان کشور در حوزه پدافند هوایی و شناسایی پرنده‌های مختلف و موشک‌ها به حدی بالاست که می‌توان مدعی شد ایران در این حوزه در بالاترین رتبه‌ها حتی نسبت به قدرت‌های بزرگ نظامی جهان قرار دارد.
گنبد آهنین
 یا گنبد پنبه‌ای
رژیم صهیونیستی با هزینه‌های هنگفت یک سامانه پدافندی موسوم به گنبد آهنین را در آسمان خود مستقر کرد که با ابزار رسانه تبلیغات عظیمی برای بیان هیمنه این سامانه داشت؛ اما همه دیدند همه این هیمنه در سلسله جنگ‌های ارتش صهیونیستی با حزب‌الله لبنان و مقاومت فلسطین شکسته شد. تعبیر فرمانده کل ارتش در مراسم بزرگداشت دانشمند پارسا و پدر علم موشکی ایران، شهید حاج‌حسن طهرانی‌مقدم هم همین گنبد پنبه‌ای بود. در همین زمینه یک کارشناس حوزه پدافند هوایی در هوافضای سپاه معتقد است جمهوری اسلامی توان پدافند هوایی خود را تبلیغ نمی‌کند؛ اما می‌بینید که یک پهپاد پنهانکار جاسوسی رژیم صهیونیستی به آسمان منطقه نطنز نزدیک می‌شود و ما می‌دانیم و آن را رصد می‌کنیم. از فلان جا در فلان کشور بلند شده و مأموریت جاسوسی از تأسیسات هسته‌ای را دارد و آنها را در لحظه‌ای که امید دارند جاسوسی کنند، مأیوس می‌کنیم و پهپاد را می‌زنیم.

بومی‌ترین رزمایش
جانشین فرماندهی پدافند هوایی نیروی هوافضا در جلسه‌ای بعد از برگزاری رزمایش اخیر پدافند هوایی چند ویژگی آن را برمی‌شمارد که به نظر می‌رسد باید روی رسانه‌‌ای شدن این ویژگی‌ها کار فراوان کرد. اول اینکه این رزمایش سالیانه بین ارتش و سپاه مشترک است و نماد بسیار مهمی از به هم تنیدگی و هماهنگی واحدهای پدافند هوایی نیروهای مسلح است؛ چرا که در این رزمایش سامانه و نیروهای هر دو واحد پدافند هوایی ارتش و سپاه کاملاً در کنار هم و با وحدت فرماندهی عمل کردند که این محصول تدبیر فرمانده معظم کل قواست و شاید در پدافند هوایی یک امر متفاوت در نیروهای مسلح رخ داده باشد که همه دستورها، نقشه‌ها و رویه‌ها در حوزه پدافند هوایی در ارتش و سپاه کاملاً منطبق با هم است و شاید تنها سامانه‌های به‌کارگیری شده متفاوت باشد. 
دومین نکته این رزمایش هم بومی بودن صد درصدی آن است؛ یعنی هم نیروی انسانی و هم تجهیزات سپاه در این رزمایش صد درصد ایرانی و با استفاده از سامانه‌های نوین پدافند هوایی که تولید خود این نیرو است، انجام شده است. سامانه‌های پدافند هوایی پیچیده‌ترین سامانه‌‌های نظامی هستند. همین وابستگی نداشتن موجب شده است سپاه در تأمین و به‌کارگیری تجهیزات و تسلیحات پدافند هوایی هیچ محدودیتی نداشته و چون خود تولیدکننده و به‌کارگیری‌کننده است، همواره توانسته قابلیت سامانه‌های خود را افزایش داده و بهینه کند.

تمرین در نیمی از آسمان ایران
اما گستره جغرافیایی این رزمایش هم بسیار مهم بود؛ چرا که نیمی از آسمان کشور را پوشش می‌داد، اما نمره بالا این رزمایش هم دستاورد بسیار مهمی بود. زیرا هر رده از نیروهای مسلح که رزمایش اجرا می‌کند، باید بر اساس سناریوها و موارد طراحی شده از رده‌های بالا در ستاد کل نیروهای مسلح باشد و بر اساس این ناظران و داورانی از ستاد کل نیروهای مسلح همواره در رزمایش‌ها حضور دارند و به مرحله به مرحله و نیز کلیت رزمایش نمره می‌دهند که رزمایش اخیر یکی از بهترین رزمایش‌های انجام شده بر اساس این برآوردها بوده است. 
در مجموع باید گفت، نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منزله راهبردی‌ترین واحد نظامی کشور در سال‌های اخیر توانسته است توان خوبی از خود به نمایش بگذارد که تبلور آن را در موشک و پهپاد دیده‌ایم و نباید از پدافند هوایی غافل شویم.

نگاهی به افشاگری نیویورک‌تایمز درباره طرح ترور مخالفان پادشاهی سعودی


  امین پناهی/  پس از وقوع فاجعه انسانی در یمن که با تجاوز چند ساله نظامی عربستان در خاک این کشور اتفاق افتاده، قتل خاشقجی با آن شیوه که توجه رسانه‌ها و مقامات کشورهای گوناگون را به خود جلب کرده، کار به جایی رسیده که آمریکا به رهبری ترامپ که عربستان را گاو شیرده می‌داند، تعدادی از سعودی‌ها را به اتهام قتل خاشقجی تحریم کرد. 

افشاگری علیه رژیم سعودی
چندی پیش خبرنگار گاردین به افشاگری علیه رژیم سعودی دست زد. سعید کمالی‌دهقان خبرنگاری است که از ارتباطات مالی تلویزیون «ایران اینترنشنال» با سعودی‌ها پرده برمی‌دارد. او در توئیتی اعلام کرده بود، گزارش منتشر شده در گاردین درباره حمایت عربستان از شبکه ضد ایرانی «ایران اینترنشنال» براساس اطلاعاتی بوده که جمال خاشقجی در اختیارش قرار داده است.
در واقع، بر اساس گزارشی که گاردین درست در روز ناپدید شدن خاشقجی (2 اکتبر) منتشر کرده است، منبعی آگاه (که حالا خبرنگار گاردین گفته خاشقجی بوده است) به این روزنامه گفته بوده دولت سعودی سالیانه 250 میلیون دلار به این تلویزیون تازه‌تأسیس اپوزیسیون ایران در لندن کمک مالی می‌کند. بر اساس آن گزارش، این تلویزیون به مدد این کمک هنگفت مالی به خبرنگاران و کارکنان خود سه برابر تعرفه مرسوم دستمزد می‌دهد. ایران اینترنشنال اولین رسانه‌ای بود که پس از وقوع حادثه تروریستی در اهواز با عوامل آن گفت‌وگوی زنده تلویزیونی شکل داد.
این در حالی است که با این افشاگری‌ها، جان خبرنگار گاردین به خطر افتاده است. حمید بعیدی‌نژاد سفیر کشورمان در لندن در صفحه توئیتر خود نوشت: «آقای کمالی‌دهقان، خبرنگار گاردین در اقدامی شجاعانه تأیید کرد قاشقجی قبل از مرگ خود، اطلاعات مربوط به تأسیس شبکه فارسی «ایران اینترنشنال» از سوی مقامات عالی سعودی را نزد وی افشا کرده است. مقامات ذی‌ربط از مخاطرات احتمالی برای آقای کمالی آگاه هستند و سفارت نیز با آنها در تماس است.»

افشای طرح ترور
رسانه‌های مختلف دنیا پس از این افشاگری به بحث و گفت‌وگو درباره ابعاد آن پرداخته‌اند و پس از آن شاهد افشاگری روزنامه نیویورک‌تایمز علیه مقامات سعودی بودیم. 
بار دیگر سعودی‌ها رسوا شده‌اند؛ اما این بار با طرح ترور حاج‌قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
داستان از این قرار است که برخی مقامات اطلاعاتی نزدیک به محمد بن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی سال گذشته برنامه‌ریزی‌هایی برای ترور سردار سلیمانی داشته‌اند. در واقع، آن‌طور که نیویورک‌تایمز اشاره کرده، مقامات وابسته به بن‌سلمان از تعدادی از تجار خواسته بودند با پوشش شرکت‌های‌شان برای ترور حاج قاسم سلیمانی اقداماتی را انجام دهند.
این مطلب را «نیویورک‌تایمز» به نقل از سه منبع آشنا با مباحث صورت گرفته بین سعودی‌ها و تجار مزبور گزارش داده است. 
گزارش نیویورک‌تایمز از این نظر اهمیت دارد که به خوبی نشان می‌دهد قتل خاشقجی به دست سعودی‌ها با یک برنامه‌ریزی قبلی اتفاق افتاده است. به نوشته این روزنامه آمریکایی، این مباحث نشان می‌دهند، بن‌سلمان از حدود یک سال قبل از قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد، در پی ترور بوده است و ممکن است حکومت سعودی به دنبال ترور دیگر دشمنان خود نیز با این روش باشد.
پس از آن محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در گفت‌وگو با پایگاه خبری «العربی الجدید» و در پاسخ به پرسشی درباره وجود طرح‌های ترور سعودی علیه شخصیت‌های ایرانی گفت: «تهران از قبل درباره این طرح‌های سعودی اطلاعاتی دقیق داشت.»
وی افزود: «ریاض پیشتر اعلام کرده بود جنگ را به داخل خاک ایران خواهند کشاند و پس از آن نیز شاهد فعالیت گروه‌های تروریستی در شرق ایران و حمله به مجلس بودیم.»

بازتاب یک افشاگری
روزنامه «جوان» در واکنش به موضوع ترور سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس به دست عربستان نوشت: «عجز مقام‌های ارشد اطلاعاتی سعودی نزدیک به محمدبن‌سلمان، ولی‌عهد عربستان، در مواجهه با قدرت روزافزون ایران در منطقه کارشان را به جایی کشانده که طی جلسه‌‌ای با دو بازرگان عرب و صهیونیست در راستای سفارش پروژه ایجاد اغتشاش در داخل ایران از آنها درباره امکان ترور مقامات ایرانی و به ویژه فرمانده سپاه قدس ایران پرسیده‌اند که آنها ضمن اعلام ناتوانی، آدرس یک شرکت امنیتی انگلیسی را داده‌اند.»
روزنامه «ابتکار» هم این‌گونه نوشت: «مقامات سعودی در شرایطی اقدام به این کار کرده بودند که محمدبن‌سلمان در حال تلاش برای تثبیت قدرت خود بود و به مشاورانش دستور داده بود عملیات نظامی و اطلاعاتی را در خارج از مرزهای عربستان تشدید کنند. رایزنی‌های مقامات سعودی با تجار و بازرگانان برای استفاده از شرکت‌های خصوصی با هدف ترور مقامات ایرانی، یک سال قبل از قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد سعودی بوده و این مسئله نشان می‌دهد مقامات ارشد سعودی از آغاز دوره ولی‌عهدی محمدبن‌سلمان به دنبال قتل و ترور بوده‌اند.»
روزنامه «کیهان» نیز نوشت: «روزنامه آمریکایی در حالی از تروریسم دولتی سعودی‌ها علیه ایران پرده برمی‌دارد که این کشور عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل و عضو ناظر کارگروه مالی FATF است. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود، آن است که این کارگروه که ادعا می‌شود با هدف شفافیت مالی و مقابله با تأمین مالی تروریسم تشکیل شده، کجاست که عضو ناظرش برای خرابکاری اقتصادی و ترور مقامات ایرانی بودجه اختصاص می‌دهد؟»
پایگاه خبری «جهان‌نیوز» نیز به نقل از خبرگزاری «میزان»، نوشت: «آنچه واضح است تلاش مثلث آمریکایی‌ـ صهیونیستی‌ـ سعودی، برای ترور حاج‌قاسم سلیمانی است؛ امر شومی که برای تحققش مبالغ زیادی از سوی این مثلث خرج شده و مزدوران کارکشته زیادی استخدام شده‌اند؛ اما به حول و قوه الهی این امر شوم محقق نخواهد شد.»
«کدهای توطئه سه وجهی سعودی علیه ایران» عنوان گزارش فرارو است که در بخشی از آن آمده است: «در سطح اول عربستان سعودی و متحدانش به دنبال خرابکاری اقتصادی در ایران است. در سطح دوم به دنبال ترور، حذف فیزیکی چهره‌های اثرگذاری همچون سردار قاسم سلیمانی و خرابکاری امنیتی است و در سطح سوم به دنبال تغییر جدی در افکار عمومی ایرانیان و خرابکاری سیاسی و احتمالاً ایجاد و شورش و تنش در داخل ایران است.»
این بخش آخر را می‌توان برنامه‌های رژیم سعودی دانست که ولی‌عهد جوان عربستان در حال پیگیری آن است.

چرا ترور؟
اما سؤال اساسی این است که چرا حذف فیزیکی سردار سلیمانی برای شخص بن‌سلمان اهمیت دارد؟ 
پاسخ این پرسش دو بخش دارد؛ اول اینکه رژیم سعودی به عنوان اصلی‌ترین تأمین‌کننده مالی داعش در منطقه حالا در شرایطی که می‌بیند داعش با رهبری ایران و با فرماندهی حاج‌قاسم سلیمانی از بین رفته، سرمایه‌گذاری خود را بر باد رفته و خود را بازنده این کارزار می‌بیند.
دوم اینکه شواهد و قراین نشان می‌دهد، داستان یمن برای سعودی‌ها و به ویژه شخص بن‌سلمان اهمیت بسیاری داشته و دارد. حتی برخی مدعی هستند قتل خاشقجی هم بی‌ارتباط با جنایاتی که سعودی‌ها در یمن مرتکب شده‌اند، نبوده است و بن‌سلمان در جایگاه وزیر دفاع عربستان که آغازگر جنگ علیه یمن بوده و انتظار داشته طی چند هفته آن را به طور کامل تصرف کند، حالا شکست خود را از چشم سردار حاج‌قاسم سلیمانی می‌بیند و به این شکل است که دولت سعودی حالا با چهره‌ای از همیشه نمایان‌تر به دنبال اهداف خود در جهان است. 

یک تنه در برابر آمریکا
سال گذشته در همین ایام «گرشون هکوکین» افسر نظامی رژیم صهیونیستی در شبکه تلویزیونیi24  رو به مجری برنامه می‌گوید: «قاسم سلیمانی ممکن است هدف ترور اسرائیل و بازوهای امنیتی آن باشد. وقتی رأس هرم را جدا کنیم، همه آرام و خوشحال می‌شوند! بله، سلیمانی هدف اسرائیل است. اسرائیل پیش از این نیز عملیات‌هایی از این دست را اجرا کرده است.»
البته برخی معتقدند رژیم صهیونیستی یک بار هم قصد داشت طرح ترور سرلشکر سلیمانی را پیاده کند که یک نیروی اطلاعاتی آمریکا آن را لو می‌دهد و این طرح نافرجام باقی
 می‌ماند. 
حاج‌قاسم سلیمانی البته بارها از سوی گروهک تروریستی داعش به ترور تهدید شده؛ اما تهدیداتی که هیچ یک تا به امروز نتوانسته است عملیاتی شود و حالا حاج‌قاسم سلیمانی کسی است که یک تنه در مقابل آمریکا قرار می‌گیرد و او را تهدید می‌کند. تهدیدی که البته همه می‌دانند با نوع تهدیدهایی که دشمنان جمهوری اسلامی ایران از آن استفاده می‌کنند، متفاوت است. سرلشکر سلیمانی به عنوان فرمانده‌ای که در هر میدانی حضور داشته، توانسته است پیروز شود و حالا اگر صحبتی می‌کند، مانند افراد زبونی چون بن‌سلمان از موضع ضعف نیست؛ بلکه او از موضع قدرت سخن می‌گوید و صحبت‌های او می‌تواند کاخ‌های مجلل مستکبران را به لرزه در آورد. حاج‌قاسم زنده است تا انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت زنده است.