چندی است که ملت همه در فکر دُلارند
یک عده که انگار نه انگار... خیارند
گویید به آنان که به اُمّید نشستند
جز حرف، عمل کرده و تدبیر بیارند
در کارِ کلیدند و همین کم الکی نیست
دَر را بده تا قفل دگر روش بذارند
یا سکه ندارند و رسیدند به قحطی
یا اینکه اگر هست به دنبال عیارند
یک عده بکارند و دگرها بخورَندَش
یک عده بِبَلعند ولی دانه نکارند
بی کار نشستند و شکمها زده بالا
گویند به آنان که همی باز بکارند
گویا که در آرامش محضند هماره
در کف دف و در شور و طرب، مست و خمارند
القصه بخوردند و برفتند و بِبُردند
الان لب آبند و به دنبال سهتارند
صد وای به آنان که به صد فتنه فتادند
آنان که همی بر شتر فتنه سوارند
این نکته نابی است که آنان که چنینند
یا بیهمه چیزند وَ یا بیکس و کارند
ای کاش که آنان که چنینند نمانند
در هیچ زمان، هیچ کجا رأی نیارند
امیرحسین کمالزارع