دکتر عباسعلی عظیمیشوشتری/
پس از اینکه روشن شد عدالت از اصول اساسی انقلاب اسلامی به شمار میآید، بررسی نقش و جایگاه امامت و رهبری به منزله چهارمین اصل بنیادین انقلاب اسلامی ضروری به نظر میرسد.
ولایت امر و امامت امت
تجلی حاکمیت تشریعی الهی فقط در تبعیت از قوانین الهی نیست؛ بلکه شامل زندگی سیاسی و ساختاری که باید این قوانین را اجرا کند نیز میشود. بنابراین، حاکمان نیز باید مؤید به تأییدات الهی بوده و منشأ حاکمیت آنان حاکمیت خداوند باشد. بر اساس این، همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، انسانها مکلف به اطاعت از کسانی هستند که خداوند به تبعیت از آنها امر کرده و تجلی حاکمیت الهی هستند.(نساء/ 60)
از این رو، در مقدمه قانون اساسی آمده است: «قانون اساسي با توجه به محتواي اسلامي انقلاب... در ايجاد نهادها و بنيادهاي سياسي كه خود پايه تشكيل جامعه است، بر اساس تلقي مكتبي که صالحان عهدهدار حكومت و اداره مملكت ميگردند(انالارض يرثها عبادي الصالحون ) عمل میکند.» بر اساس این، در بند 5 اصل دوم امامت و رهبری مستمر را دلیل استمرار انقلاب اسلامی دانسته است و بر مبنای آن در اصل پنجم مقرر میدارد: «در زمان غيبت حضرت ولي عصر(ع) در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است.»
در واقع حكمت الهی اقتضا میكند، در امتداد شریعت، امامت را نیز برای اجرای دقیق و صحیح شریعت مقرر کند؛ زیرا رهبری درست و شایسته، مهمترین عامل مؤثر در نگاه داشتن جامعه بر جاده حق و حركت بر صراط مستقیم است. خواجه نصیرالدین طوسی در «تجریدالاعتقاد» در این زمینه مینویسد: «الإمامُ لطفٌ فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلاً للغرض»؛ امامت، لطف الهی است كه باید از جانب خداوند معرفی شود تا غرض از تشریع، جامه عمل پوشد.1
پس نبوت بدون امامت، کامل نيست؛ زیرا انسان هميشه هدايتکننده لازم دارد. اگر اين هدايت، در دوران ختم نبوت که ديگر پيامبري نخواهد آمد، فقط کتاب صامت، يعني قرآن باشد، هر گروهي قرآن را به ميلِ خود تفسير خواهند کرد. اميرالمؤمنين حضرت علی(عليهالسلام) به عبداللهبنعباس فرمودند: تو که ميروي با خوارج نهروان بحث کني، با قرآن با آنها بحث نکن؛ «لا تجتمع بالقرآن فان القرآن حمال ذو وجوه»، يعني وقتي برای قرآن استادی که به بطون قرآن آشنا باشد وجود نداشته باشد، تفاسير گوناگون از آن صورت خواهد گرفت و دچار تحريف میشود، تحریفی که خود آن تحريفکننده ميفهمد؛ اما سایر مردم، مخصوصاً اگر سطح انديشه آنها بالا نباشد، متوجه نخواهند شد... پس قرآن به تنهايي نميتواند هدایتگر باشد... و باید امام باشد. امام، قرآن ناطق است... و به همين دليل، امامت ضرورتي در ادامۀ نبوت است.2
بنیانهای ولایت و امامت
مهمترین نکاتی که درباره ولایت و امامت در مبانی انقلاب اسلامی میتوان بیان داشت، به شرح زیر است:
ـ ولایت و امامت همان ربوبیتی است که کنه عبودیت است و ولایت متعلقه علویه در واقع جمیع شئون الهیه است.3 بنابراین خروج از آن حرکت در مسیر شرک است.
ـ حقیقت امامت و ولایت امری فطری است و در واقع از شعبات توحید محسوب میشود؛ زیرا ولایت «فیض مطلق» است که در سایۀ «وحدت مطلق» قرار میگیرد و وقتی فطرت متوجه کمال اصلی، یعنی همان وحدت مطلق شود، به تبع آن متوجه کمال ظلی هم میشود.4
ـ امامت، در واقع اوج معناى مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع و اقسام و مدلهای دیگر مديريّت جامعه است که از ضعفها و شهوات و نخوت و فزونطلبىِ انسانى سرچشمه مىگيرد. امامت يعنى اينكه يك انسان، هم دلش از فيض هدايت الهى سرشار و لبريز باشد، هم معارف دين را بشناسد و بفهمدـ يعنى راه را درست تشخيص دهدـ هم قدرت عملكرد داشته باشدـ كه «يا يحيى خذ الكتاب بقوّة»ـ هم جان و خواست و زندگى شخصى برايش حائز اهميت نباشد؛ اما جان و زندگى و سعادت انسانها براى او همه چيز باشد.5
ـ همه عبادات و همه اعمال انسان در گرو ولایت است؛ زیرا اعمال عبادی انسان به منزله ظاهر هستند و ولایت باطن آنهاست. به همین دلیل هر که بمیرد و امام نداشته باشد، به مرگ جاهلیت و کفر مرده است؛ زیرا هیولا (در اینجا اعمال عبادی) جز با داشتن صورت و فعلیت وجود نمییابند و در نشئۀ آخرت وجودی ندارند؛ چون دنیا کشتگاه آخرت است.6
ـ امام، به معناي پيشوا و رهبر است، نه به مفهوم رهنما. رهبر، یعنی کسي که در رهبری امت، خود پيشقراول و طلايهدار است. مفهوم حرکت و پيشروي و پيشگامي در خطي که مردم حرکت ميکنند، در کلمۀ امام وجود دارد.7
ـ جوهره امامت یعنی خلافت الهی بر روی زمین و بر مردم هم در امور مادی و مسائل زندگی مردم و هم دل مردم، روح مردم، جهتدهی مردم، هدفگیری تلاشهای مردم و قالبگیری مجموعه زندگی مردم.8 به همین دلیل نبوت با تشریعی عام که همه احتیاجات بشر را رفع کند، پایان میپذیرد؛ ولی ولایت تا جهان باقی است بقا دارد.9 به همین دلیل در اصل دوم قانون اساسی به امامت و رهبری مستمر تکیه میکند. بنابراین، همیشه جامعه به وجود امام نیازمند است. چه امام معصوم(ع) و چه در زمان غیبت به نیابت از او. پس حرکت صحیح و استمرار انقلاب اسلامی به وجود امام عادل و صالح منوط است.
ـ امام سالکی است که منازل سلوک را طی کرده و در همه مراتب موجودات سیر میکند و به مصالح حقیقی آنها آشنا میشود. مصالحی که به مبدأ و معاد آنها مربوط میشود و هر آنچه آنان را به خدا نزدیک میکند. در این صورت سالک در مقام امامت هم میتواند تشریع کند و هم خلق را هدایت کند.10 از این رو امام کسی است که همه منازل و سفرهای کمال را طی کرده و لایق امامت و ریاست جامعه انسانها از جانب خداوند شده است. پس این مقام به نوعی تحصیلی است.
پینوشتها:
1ـ علامه حلی، محمدبنیوسف، كشفالمراد فی شرح تجریدالاعتقاد، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1383، ص 362.
2ـ درسمايههاي حزب جمهوري اسلامي، 1355.
3ـ امام خمینی(ره)، تـعـلـیقات علـی شـرح فصـوصالحکـم و مصبـاحالانـس، قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميّه، 1410، ص 179
4ـ همان، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیـم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1385، ص 101ـ 100.
5ـ از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 12/12/1380.
6ـ امام خمینی(ره)، تعلیقات علی شرح فصوصالحکم و مصباحالانس، ص 66ـ 65.
7ـ رهبر معظم انقلاب، پیام به کنگره جهاني حضرت رضا(ع)، 1360.
8ـ بیانات رهبر معظم انقلاب، 19/3/1367.
9ـ امام خمینی(ره)، تعلیقات علی شرح فصوصالحکم و مصباحالانس، مؤسسه پاسدار اسلام، قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميّه، 1410، ص 178ـ 177.
10ـ همان، 1374، ص 4.