تحلیلگر اندیشکده بروکینگز عنوان کرد


  گروه سیاسی/  عربستان در بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس به واسطه ظرفیت‌های قدرت، بیش از دیگر اعضا، سیاست‌های بلندپروازانه‌ای را دنبال کرده است که سبب تشدید رقابت بین اعضا به ویژه با قطر شده است.
«مضاوی‌الرشید» از تحلیلگران بروکینگز معتقد است: «بلندپروازی‌های سعودی‌ها جنگ سرد جدیدی در بین کشورهای این شورا پدید آورده است که در یک سو، محور ریاض‌ـ ابوظبی با حمایت مصر و بحرین قرار دارد و رژیم صهیونیستی نیز از این ائتلاف حمایت می‌کند. در سوی دیگر قطر است که حمایت دولت‌های غیر عرب ایران و ترکیه را جلب کرده است.» الرشید معتقد است: «نزاع‌های درون عربی در این شورا چیز جدیدی نیست و آنچه جدید است، ورود سه قدرت متعارض ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی به این جنگ سرد با محوریت سعودی‌ها است؛ از این رو نزاع‌ها و رقابت‌های داخل شورا بر کل منطقه تأثیر خواهد داشت.»
تحلیل مضاوی‌الرشید این است که بحران پیش آمده در این شورا رو به تشدید خواهد بود یا حداقل در درون شورا لاینحل باقی خواهد ماند؛ چرا که هیچ ترتیبات منطقه‌ای سیاسی و اقتصادی متحدی در این منطقه وجود ندارد که قادر به حل این تنش باشد. اتحادیه عرب نیز با مواضع متعارض داخلی خود، ضعیف‌تر از آن است که این تنش‌ را حل کند و ترجیح می‌دهد نفع ریاض را لحاظ کند. از آنجا که عربستان به دنبال ایجاد هژمونی منطقه‌ای است، سیاست خارجی تهاجمی، مداخله‌جویانه و مخالفی را در درون شورا اتخاذ کرده است؛ از این رو هرگونه رقابت حتی از سوی قدرت‌های عربی را برنمی‌تابد.
برای رهبری عربستان، عرب ایده‌آل عربی است که در فراوانی زندگی می‌کند و به دنبال خودمختاری نیست و مایل است حاکمیت خود را به خطر اندازد. عرب آرام عربی است که عربستان می‌پذیرد. مؤلفه‌هایی که در قطر نیست و دوحه اعلام کرده است از حیثیت و حاکمیت خود در برابر مواضع عربستان کوتاه نخواهد آمد. قطر معتقد است سیاست خارجی عربستان از اسلام به منزله ابزاری در برابر ملی‌گرایی عربی استفاده می‌کند تا دیگر کشورهای عرب را مطیع خود گرداند.
حوزه رسانه‌ای
یکی از حوزه‌های رقابت و بلندپروازی‌ عربستان در رویکرد رسانه‌ای این کشور به جهان عرب و اسلام برمی‌گردد. در گزارشی که مرکز دوحه مؤسسه بروکینگز آمریکا از کارشناسان خود در ارتباط با اجلاس اخیر سران شورای همکاری خلیج‌فارس در سال ۲۰۱۷ منتشر کرده، رقابت در عرصه رسانه‌ای نیز مورد توجه بوده است. ریاض خواهان آن است که تنها بلندگوی تبلیغاتی‌ـ رسانه‌ای در میان اعراب باشد؛ از این رو وجود رقیبی، همچون قطر در این عرصه با شبکه معروف الجزیره مطلوب سعودی‌ها نیست. به ویژه اینکه این شبکه با حمایت از جریان اخوان‌المسلمین به ویژه با شروع بیداری اسلامی، روند مشروعیت‌زدایی از رژیم‌های دیکتاتوری عرب، از جمله عربستان را در پیش گرفت. در تقابل با این روند، سعودی‌ها شبکه العربیه را راه‌اندازی کردند. این رقابت شدید رسانه‌ای به ویژه در تحولات مصر به ویژه کودتای ‌السیسی دیده شد. سه کشور عربستان، قطر و امارات با وجود اینکه بیش از ۱۸ میلیارد دلار به حکومت محمد مرسی کمک کرده بودند، با کودتای السیسی به ویژه در عرصه رسانه‌ای برای بازگشت اخوانی‌ها در مصر در برابر هم قرار گرفتند. تلویزیون الجزیره قطر تریبون رسانه‌ای سخنان یوسف‌القرضاوی از رهبران اخوان‌المسلمین در مصر بود که مقامات سعودی نمی‌پسندیدند.


فرمانده نیروی دریایی ارتش گفت: «ناوشکن سهند ظرفیت بزرگی است که بسیار پیشرفته‌تر از جماران و دماوند است. سهند را می‌توان نماد اقتدار ایرانی نامید؛ چراکه همه سامانه‌های آن بومی و در داخل ساخته شده است و حتی یک پیچ آن به بیرون وابسته نیست.»
امیردریادار حسین خانزادی، فرمانده نیروی دریایی ارتش در مراسم الحاق ناوشکن سهند در منطقه یکم نیروی دریایی ارتش در بندرعباس، بیان داشت: «امروز در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و به مناسبت روز نیروی دریایی، ناوشکن تمام ایرانی سهند به ناوگان جنوب جمهوری اسلامی ایران ملحق شد. این ناو طی شش سال ساخته شده و آماده انجام عملیات‌های محوله است.»
وی ابراز داشت: «نسل جدیدی از ناوشکن‌های کلاس موج و نسل سوم جماران به نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران در جنوب ملحق شد و در پی آن ناوشکن‌های دنا و جماران را چند ماه دیگر پس از بازآماد و بهینه‌سازی برای بار دیگر به نیروی دریای ملحق خواهیم کرد.»
فرمانده نیروی دریایی ارتش خاطرنشان کرد: «امروز رستاخیز سهند است و با اراده و باور جوانان ایرانی به عرصه نبرد بازگشته است. سامانه‌های رانش، قابلیت‌های مصون‌بخش امنیت را به منطقه اهدا می‌کنند. اطمینان داریم زمان افول استکبار جهانی فرا رسیده است و به پاس خون شهدای ناوهای جوشن، پیکان، سهند و سبلان با چشمانی بیدار در دریا ایستاده‌ایم تا با توسل به درس عاشورا توانایی‌های ظاهری دشمنان را به زانو درآوریم.»
وی درباره توانمندی‌های تسلیحاتی و تجهیزاتی ناوشکن سهند گفت: «نام این ناوشکن را باید «مقتدر ایرانی» بگذاریم؛ چراکه همه سامانه‌های آن بومی و در داخل ساخته شده است و حتی یک پیچ آن به بیرون وابسته نیست.»
وی افزود: «ناوشکن سهند نسبت به نمونه‌های قبلی، توانایی حمل بالگرد‌های بزرگ‌تر و حمل و پرتاب موشک‌های دوربرد‌تر را دارد. در مجموع، این ناوشکن از سامانه‌هایی برخوردار است که اجازه می‌دهد در یک ناوگروه یا به طور مستقل، همه عملیات‌هایی را که در زیرسطح، سطح و هوا از آن انتظار می‌رود، انجام دهد.»
فرمانده نیروی دریایی ارتش با اشاره به توانمندی پدافندی این ناوشکن در مقابله با موشک‌های کروز، گفت: «این ناوشکن با بهره‌گیری از سامانه‌های راداری قدرتمند، قابلیت رهگیری و انهدام موشک‌های کروز را دارد.»



دکتر یدالله جوانی
مدیر مسئول
رفتار دولتمردان آمریکایی در سال‌های گذشته و حال، گویای یک واقعیت است. مهم‌ترین بخش این واقعیت، ترس و نگرانی‌های عمیق آنان نسبت به تحولات جهانی و به ویژه تحولات در جهان اسلام است. تحولاتی که به دنبال انقلاب اسلامی و پدیدآیی جمهوری اسلامی در جغرافیای ایران آغاز شد. چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و در این چهار دهه، روز به روز نگرانی‌ها و ترس آمریکایی‌ها و متحدان آنان از روندهای شکل گرفته در جهان اسلام و به ویژه در منطقه راهبردی غرب آسیا بیشتر شده است. پرسش اساسی اینکه، ترس آمریکایی‌ها از چیست؟ در یک کلام می‌توان گفت، ترس آمریکایی‌ها از بیدار شدن مسلمانان، مظلومان و مستضعفان عالم است. آری، ملت‌های مسلمان در مسیر بیداری قرار گرفته و در حال بیدار شدن از خواب غفلت و چند صد ساله‌ای هستند که بر آنان عارض شده بود. این بیداری اسلامی، در ابتدا در ایران رخ داد و نتیجه‌اش، رهایی ایرانیان و سرزمین ایران از چنگال استکبار و سلطه آمریکا بود. آمریکایی‌ها و متحدان آنان از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری جمهوری اسلامی در ایران، همه توان خود را برای شکست انقلاب و نظام نوپای دینی در ایران به کار گرفتند. آنان به خوبی می‌دانستند اگر حرکت ملت ایران با انقلاب اسلامی‌اش، پا بگیرد و نهادینه شود، بیداری و حرکت ایرانیان، دیگر ملت‌های مسلمان را نیز بیدار کرده و به حرکت درمی‌آورد. اکنون و پس از چهل سال شاهد سه روند اساسی هستیم:
۱ـ جمهوری اسلامی روند توسعه قدرت، دست‌یابی به عمق راهبردی در منطقه را طی می‌کند و نقش الهام‌بخشی برای دیگر ملت‌ها را پیدا کرده است.
در واقع آن نهالی که آمریکایی‌ها قصد کندن و ریشه‌کن کردنش را در چهل سال پیش داشتند، اکنون به یک درخت تنومند و ریشه‌دار‌ با شاخ و برگ‌های فراوان و پرثمر تبدیل شده است.
۲ـ انقلاب اسلامی به یک جریان و پدیده در جهان اسلام تبدیل شده، همه ملت‌ها را تحت تأثیر قرار داده و آنان در مسیر بیداری قرار گرفته‌اند. آثار و نشانه‌های این بیداری اسلامی، در مناطقی از جهان بیشتر به چشم می‌آید. آنچه در منطقه غرب آسیا با عنوان «جریان مقاومت اسلامی» شناخته می‌شود، نتیجه همین بیداری اسلامی است. جریان مقاومت اسلامی پدید آمده در منطقه به دنبال انقلاب اسلامی، واقعیتی انکارناپذیر است. این جریان اکنون، از سواحل شرقی مدیترانه تا دریای سرخ و خلیج عدن با یک پیوستگی جغرافیایی، به بزرگ‌ترین نیروی بین‌المللی اسلامی تبدیل شده است. جریان مقاومت در منطقه، محصول بیداری اسلامی و احیای اسلام سیاسی است. نمادهای برجسته این جریان، در لبنان، سوریه، عراق، سرزمین‌های اشغالی فلسطین، پاکستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان، بحرین و یمن با عناوین مشخصی، مانند حزب‌الله و انصارالله قابل مطالعه هستند.
جمهوری اسلامی نقش محوری و الهام‌بخشی برای حرکت ملت‌های مسلمان و حتی غیر مسلمان در مسیر بیداری دارد. این نقش از جهات گوناگون قابل مطالعه و بررسی است. تهران در روزهای گذشته، محل برگزاری کنفرانس وحدت اسلامی بود و در این نشست، شخصیت‌های برجسته‌ای از جهان اسلامی حضور پیدا کردند. آنچه در این نشست به نمایش درآمد، نشان‌دهنده روند پرشتاب بیداری اسلامی در جهان اسلام و پیوند مذاهب اسلامی با یکدیگر به دنبال این بیداری بود.
 ادامه درصفحه۲

۳ـ روند سوم، روند افول قدرت آمریکا به منزله شیطان بزرگ و عامل اصلی بدبختی‌ها و مشکلات بشریت و به ویژه مسلمانان در عصر حاضر است. همه شاخصه‌ها، بیان‌کننده شدت گرفتن افت قدرت آمریکا در جهان و به ویژه در جهان اسلام است. آمریکایی‌ها ابتدا با پیروزی‌ انقلاب اسلامی، موقعیت خود را به طور کامل در ایران از دست دادند و اکنون به پدیدآیی بیداری اسلامی و شکل‌گیری جریان مقاومت، در حال از دست دادن موقعیت و نفوذ خود در دیگر کشورهای اسلامی هستند.
همه کارشناسان و صاحب‌نظران امور بین‌الملل و حوزه سیاست، با استناد به سه روند مذکور، معتقدند در آینده‌ای نه چندان دور، آمریکایی‌ها به ناچار باید به طور کامل از غرب آسیا خارج شده، این منطقه را به صاحبان اصلی‌اش، یعنی ملت‌های منطقه بسپارند. ملت‌های منطقه با بیداری اسلامی پدید آمده، در حال غلبه بر اختلافات و تفرقه‌هایی هستند که مستکبران بر آنان تحمیل کرده بودند. بیداری اسلامی مقدمه وحدت امت اسلام است. وحدت امت اسلامی، نقش مهمی در شتاب گرفتن حرکت تمدن‌سازی‌ اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی دارد. غرب با محوریت آمریکا، با همه توان می‌خواهد از شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی جلوگیری کند؛ ولی هرگز موفق نخواهد شد. دلیل آن روشن است، غرب هرگز نمی‌تواند روند بیداری اسلامی را تغییر داده و مسلمانان را برای بار دیگر دچار غفلت کند.


فتح‌الله پریشان
کارشناس سیاسی
تا زمان نوشتن این یادداشت خبری از مصوبات و به اصطلاح مرسوم این قبیل نشست‌ها، دستاوردهای اجلاس سران کشورهای عضو گروه بیست(G20) که روزهای جمعه و شنبه گذشته در بوئنوس آیرس برگزار شد، مخابره نشده است، اما اظهارات غیر رسمی مقامات و تحلیل‌های رسانه‌های جهانی نشان می‌دهد که انتظار حصول دستاوردی ویژه از این نشست با توجه به عوامل و زمینه‌هایی که فضای آن را ساخته‌اند، متصور نیست. اما سؤال این است؛ چه عواملی سبب‌ساز این فضا شده و نشستی با «تقریباً هیچ دستاورد» را برای آن رقم زده است؟
1ـ اختلافات تجاری و بنیادین اروپا و آمریکا؛ نشست اجلاس سران گروه ۲۰ در حالی به میزبانی آرژانتین در ایام پایانی هفته گذشته برگزار شد که بسیاری از رهبران جهان غرب با اختلافات جدی بر سر موضوعات گوناگون دور یک میز نشستند. «اولاف شولتز» وزیر دارایی آلمان در آستانه عزیمت به آرژانتین به منظور حضور در نشست گروه بیست اظهار داشت: «باید تمام تلاش‌مان را برای تحقق تجارت آزاد به کار گیریم.» وی با اشاره به اختلافات تجاری اخیر اروپا و آمریکا یادآور شد: «به صراحت می‌توان گفت که نشست پیش رو دستاورد و نتیجه قابل قبولی به دنبال نخواهد داشت، اما این به آن معنا نیست که کشوری نشست را ترک کرده یا آن را بی‌اهمیت جلوه دهد. تمام شرکت‌کنندگان در نشست باید ایده‌ها و حرف‌های خود را مطرح کنند.» وزیر دارایی آلمان در ادامه گفت: «سیاست‌های ترامپ درقبال اروپا جای انتقاد دارد. ما باید از هر امکانی برای رشد و توسعه همکاری‌های اقتصادی بهره ببریم.» اما اختلافات دو سوی آتلانتیک و بحران‌های جاری میان ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، تنها از جنس بحران‌های سطحی و تجاری نبوده و این بحران‌ها ضریب و عمق بالایی دارند. بدیهی است که حل‌وفصل این بحران‌ها نیز به راحتی امکان‌پذیر نیست. چند سالی است که نگاه متفاوت مقامات دولت آمریکا به ویژه حاکم فعلی کاخ سفید، یعنی دونالد ترامپ نسبت به جهانی‌سازی، اقتصاد، امنیت، محیط زیست و انرژی و... شکاف جدی و عمیقی را در میان کشورهای غربی ایجاد کرده و این شکاف، روز به روز تحت تأثیر حضور وی در کاخ سفید و اظهارات وی در باب مسائل جهانی و خروج آمریکا از پیمان‌های بین‌المللی مانند برجام در حال تشدید و تعمیق است؛ لذا بسیاری معتقدند جنس منازعه به وجود آمده میان آمریکا و اروپا، صرفاً منازعه‌ای اقتصادی نیست؛ بلکه این منازعه بنیان‌های فکری موجود در غرب را هدف قرار داده است. برای مثال «شورای آتلانتیک» با اشاره به زمان‌بندی مشکوک دولت ترامپ برای طرح اتهام جدید علیه ایران در ارتباط با تلاش برای ساخت تسلیحات شیمیایی، آن را از حیث استنادی ناکام دانسته، به نقل از یک دیپلمات اروپایی می‌نویسد: «ما در شرایط سردی روابط با آمریکا به سر می‌بریم. آمریکایی‌ها با ما به مثابه همکار برخورد نمی‌کنند. ما در ائتلاف ضد ایران به رهبری آمریکا شرکت نمی‌کنیم. به نظر می‌رسد اکنون دولت ترامپ اتهامات تازه‌ای را علیه ایران مطرح کرده تا راه فراری برای سرخوردگی از روابط خود با متحدان اروپایی قدیمی آمریکا پیدا کند که همچنان به برجام وفادار مانده‌اند.»
2ـ حضور قاتل روزنامه‌نگار سعودی؛ علاوه بر اختلافات بنیادی و شکلی بین دو سوی آتلانتیک، عامل دیگری که نشست گروه بیست را در آرژانتین تحت تأثیر خود قرار داده و به این پیش‌بینی تحلیلگران مبنی بر دست خالی برگشتن سران از این نشست دامن زده، حضور بن‌سلمان ولی‌عهد عربستان در این نشست بود که به دلیل نقشی که به اذعان دادستانی ترکیه و سازمان جاسوسی آمریکا، سیا در قتل فجیع جمال خاشقجی داشته است، با واکنش عمدتاً منفی و بسیار سرد کشورها مواجه شده است. این فضا به گونه‌ای سنگین بود که مشاور امنیت ملی کاخ سفید دو روز پیش از نشست اعلام کرد، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا هیچ برنامه‌ای برای ملاقات رسمی با محمد‌بن‌سلمان ولی‌عهد عربستان سعودی در حاشیه اجلاس G20 ندارد. همچنین سنگینی فضای حاکم هنگام گرفتن عکس یادگاری در افتتاحیه نشست که بن‌سلمان با بی‌توجهی کامل اکثر سران کشورها روبه‌رو شد نیز مشهود بود.

گزارش خبری‌ـ تحلیلی صبح ‌صادق از دوره‌گردی‌های بن‌سلمان از بحرین تا آرژانتین

  امین پناهی/  تطهیر چهره سعودی‌ها هدف سفرهای بن‌سلمان، ولی‌عهد رژیم سعودی حاکم بر کشور عربستان بود. سفری که از امارات، نزدیک‌ترین متحد منطقه‌ای عربستان در این روزها آغاز شد و سرانجام به آرژانتین برای شرکت در اجلاس رهبران گروه 20 رسید. سفری پر حاشیه که در طول چند روز در جهان واکنش‌ها و بازتاب‌های فراوانی را به دنبال داشت؛ واکنش‌هایی که البته افزون بر ایجاد جو روانی بیشتر علیه سعودی‌ها در جهان در بسیاری از موارد ترس شخص محمدبن‌سلمان را در پی داشت که همین موجب اتخاذ تدابیر امنیتی شدید برای حفظ جان وی شد.

از تونس تا مصر
روزنامه تونسی «المصور» به نقل از منابع «موثق» از خبر رشوه محمدبن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی به مقامات این کشور برای موافقت با سفر وی پرده برداشت. این روزنامه نوشت، عربستان قصد دارد به بانک مرکزی تونس سپرده‌ای به مبلغ دو میلیارد دلار اهدا کند. بنابر اعلام این منبع، ریاض تصمیم گرفته است مقادیری از نفت مورد نیاز تونس را با قیمت حدود چهارصد میلیون دلار در سال تأمین کند.
افزون بر این، عربستان با ارائه تعدادی جنگنده و بالگرد به نیروی هوایی ارتش تونس کمک خواهد کرد؛ همچنین پیش‌بینی می‌شود تفاهم‌هایی در زمینه گسترش سرمایه‌گذاری عربستان در تونس اعلام شود.
اما از سوی دیگر مردم تونس در اعتراض به سفر بن‌سلمان به خیابان‌ها آمدند و علیه او شعار داده و او را «ارباب اره‌ها» نامیدند. البته رسانه‌های وابسته به رژیم سعودی برای مردم عربستان چنین وانمود کرده‌اند که سفر ولی‌عهد عربستان به تونس با استقبال بی‌سابقه مردمی در این کشور مواجه شده است.
طبق گزارش شبکه «المیادین»، معترضان شعارهای «یمن برای آزادگان، بن‌سلمان قصاب»، «تونس آزاده، بن‌سلمان باید برود»، «بن‌سلمان ترسو، یمن تحقیر نمی‌شود»، «ملت تونس خواهان طرد بن‌سلمان است» و «ابو اره باید برود» سر دادند.
خبرگزاری «اسپوتنیک» درباره سفر بن‌سلمان به مصر نوشت: «مصری‌ها به سفر «پدر اره» به قاهره اعتراض کردند.» در گزارش این پایگاه خبری آمده است: «صدها کاربر توئیتری در مصر در آستانه سفر «محمد‌بن‌سلمان» ولی‌عهد عربستان سعودی به کشورشان، به او لقب أبومنشار (پدر اره) داده‌اند. این کاربران مصری سفر بن‌سلمان به کشورشان را برای کشور و دولت مصر مایه ننگ می‌دانند.»
سفر بن‌سلمان به بحرین هم موجی از اعتراضات را در پی داشت. در این راستا، ائتلاف جوانان انقلاب چهاردهم فوریه، همچون اعتراض روزنامه‌نگاران تونسی و مصری در بیانیه‌ای اعلام کرد: «ما مخالفت کامل خود را با سفر محمد‌بن‌سلمان تروریست به بحرین اعلام می‌کنیم.»
در این بیانیه آمده است: «ملت نستوه بحرین از سفر منطقه‌ای بن‌سلمان به چند کشور عربی که در چارچوب تقویت جایگاه رژیم سعودی صورت می‌گیرد، استقبال نمی‌کنند.»
بن‌سلمان به جز کشورهایی که به آنها سفر کرده، قصد سفر به مراکش را هم داشته؛ اما این موضوع با مخالفت مقامات این کشور روبه‌رو شده است. به گفته منابع آگاه، ولی‌عهد سعودی سفر به مراکش را در دستور کار سفر منطقه‌ای خود قرار داده بود؛ اما مراکش با سفر وی مخالفت کرد و بن‌سلمان نیز مجبور شد این کشور را از برنامه سفر خود حذف کند.

مقصد بن‌سلمان
مقصد نهایی محمد‌بن‌سلمان کشور آرژانتین و شهر «بوئنوس آیرس» برای شرکت در اجلاس رهبران گروه بیست بود که حتی پیش از ورود او به این شهر واکنش‌ها شروع شده بود.
برخی گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال بازداشت محمد‌بن‌سلمان از سوی اینترپل به جرم قتل جمال خاشقجی و علت کشتار و قحطی در یمن، پیش از سفر او به آرژانتین آغاز شده بود. روزنامه انگلیسی «گاردین» از احتمال بازداشت محمد‌بن‌سلمان، ولی‌عهد عربستان سعودی در صورت سفر او به آرژانتین برای حضور در اجلاس سران گروه بیست خبر داده بود.
این روزنامه نوشته بود، در صورتی‌که از ولی‌عهد سعودی شکایت شود، پلیس بین‌الملل (اینترپل) ممکن است محمد‌بن‌سلمان را در زمان حضور در اجلاس گروه بیست در آرژانتین بازداشت کند.
از سوی دیگر، ساره لی واتسون، رئیس بخش خاورمیانه در سازمان بین‌المللی دیده‌بان حقوق‌بشر هم گفته بود: «اگر شکایتی علیه محمد‌بن‌سلمان ارائه شود، او نخواهد توانست از هیچ مصونیتی استفاده کند؛ زیرا او رئیس‌جمهور یا پادشاه نیست.»
هرچند دنیل رایموندی، معاون وزیر خارجه آرژانتین اظهار داشته است: «پیشتر تأکید کردیم محمد‌بن‌سلمان، ولی‌عهد عربستان در اینجا نماینده کشوری برخوردار از حاکمیت و عضو گروه بین‌المللی 20 بوده و به این ترتیب از مصونیت قضایی برخوردار است.»

سفر پرخرج
محمد‌بن‌سلمان پس از ورود به آرژانتین به سوژه رسانه‌های آرژانتینی تبدیل شد. روزنامه‌های آرژانتین، ولی‌عهد سعودی را مردی عجیب و مشکوک توصیف کردند و نوشتند: «او چهار خودروی زرهی را از طریق هواپیماهای باربری به بوئنوس آیرس منتقل کرده تا از او در جریان حضور در نشست گروه بیست محافظت کنند.»
به نوشته القدس العربی، روزنامه‌های آرژانتین تعداد هیئت همراه محمدبن‌سلمان را حدود چهار صد نفر اعلام کرده و نوشته‌اند: «بن‌سلمان علاوه بر این خواستار امکانات بهداشتی خصوصی و سالن‌های نماز خصوصی در هتل محل اقامت خود شده است.»
براساس این گزارش، ناوگان هواپیمایی همراه بن‌سلمان در سفر به آرژانتین متشکل از ۶ هواپیمای مسافربری و باربری است و پس از ناوگان هواپیمایی آمریکا قرار می‌گیرد که متشکل از 800 سرباز، ۸ هواپیمای وابسته به خطوط هوایی آمریکا، یک کادر مدنی و یک کادر نظامی است.
سفر پر خرج و پر سر و صدایی که البته چندان هم نتوانست برای ولی‌عهد جوان کارساز باشد. پیش از شروع اجلاس بسیاری از رهبران کشورهای عضو این گروه، حتی دونالد ترامپ که در موضوع قتل خاشقجی و فاجعه انسانی رخ داده در یمن به سود عربستان سعودی سخن گفته و هیچ‌گاه حمایت خود را از آنان دریغ نمی‌کند، اعلام کرده که حاضر به دیدار با او نیست.

نگرانی‌های امنیتی
خبرنگار شبکه تلویزیونی «الجزیره» قطر در آرژانتین، با بیان اینکه، قرار بود «محمد‌بن‌سلمان» ولی‌عهد عربستان سعودی در جریان حضورش در بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین در هتل «فورسیزن» مقیم شود، ترجیح داد که در مقر سفارتخانه کشورش به‌سر برد.
خبرنگار الجزیره یادآور شد که بن‌سلمان پس از دریافت نظرات گروه امنیتی‌اش و مقامات آرژانتین، تصمیم گرفت به جای اقامت در هتل لوکس و فاخر فورسیزن، در مقر سفارتخانه کشورش مقیم شود؛ چرا که نگرانی‌هایی درباره اعتراضاتی که ممکن است در مقابل ساختمان هتل علیه این شاهزاده شکل بگیرد، وجود دارد.
همچنین هزاران نفر از مردم آرژانتین در اعتراض به نشست گروه بیست و مشارکت برخی سران جهان در آن از جمله بن‌سلمان ولی‌عهد سعودی، در خیابان‌های بوئنوس آیرس پایتخت آرژانتین راه‌پیمایی کردند. تظاهرات‌کنندگان برای بیان مخالفت خود با سفر بن‌سلمان، سفارت عربستان را احاطه و اقدامات وی از جمله کشتار مردم و نقض حقوق بشر را محکوم کردند.

ولی‌عهد تنها
پایگاه خبری اسپوتنیک روسیه در گزارشی با تیتر «چرا رهبران جهان نمی‌خواهند با ولی‌عهد سعودی عکس یادگاری بگیرند؟»، نوشت: «هر چند قدرت‌های غربی، مانند ایالات متحده، انگلیس و فرانسه، با وجود کشتار و جنایت در یمن و مواجه شدن این کشور فقیر با بدترین قحطی در جهان، از فروش تسلیحات به ریاض خرسندند، اما گرفتن عکس‌های یادگاری با بن‌سلمان در آرژانتین به مانند کابوسی سیاسی برای عده بسیاری از رهبران در نشست گروه بیست خواهد بود.»
در حالی که محمدبن‌سلمان متهم ردیف اول قتل روزنامه‌نگار عربستانی که چندی پیش در محل سفارت عربستان قطعه قطعه شده بود، حالا برای عادی‌سازی یا بهتر بگوییم برای عادی نشان دادن روابط با کشورهای دیگر و البته برای نشان دادن جایگاه پیشین خود در قدرت عازم سفر شده است؛ سفری که با پایان یافتن اجلاس رهبران گروه بیست پایان می‌یابد، اما همچنان جامعه جهانی انگشت اتهام را به سوی شخص محمد‌بن‌سلمان نشانه رفته است. ولی‌عهدی که با اتکا به قدرت پدرش، بن نایف را از ولی‌عهدی کنار گذاشت و خود بر کرسی او تکیه زد و جنگی را علیه مردم یمن شروع کرد که اکنون و پس از 44 ماهی که از آغاز حمله نظامی عربستان به یمن می‌گذرد، نه تنها عربستان نتوانسته موفقیتی به دست آورد؛ بلکه برای مردم یمن یک فاجعه انسانی را رقم زده است.
در همین راستا امانوئل مکرون رئیس‌جمهوری فرانسه در دیدار با محمد‌بن‌سلمان، پیام شدیداللحنی درباره یمن و کشته شدن جمال خاشقجی روزنامه‌نگار منتقد هیئت حاکمه عربستان به وی داد.
هرچند بن‌سلمان در نشست سران گروه بیست شرکت کرده است و می‌تواند از مصونیت قضایی استفاده کند، اما تصاویر منتشر شده نشان می‌دهد که نماینده رژیم سعودی در این نشست در انزوای کامل از سوی دیگر رهبران این گروه قرار گرفته است.


نگاهی به رویکرد دوگانه رسانه‌های جریان خاص


 سید فخرالدین موسوی/  خیابان شانزلیزه، این روزها هیچ شباهتی به تصاویر آرام، بارانی و زیبایی که برای‌مان ساخته‌اند ندارد! آتش، دود و سرکوب معترضان مدت‌هاست که مهم‌ترین اتفاق مشهورترین خیابان قاره سبز است! پس از آنکه دولت  مکرون تصمیم به گران کردن قیمت سوخت گرفت، جنبشی با نام «جلیقه زردها» در فرانسه شکل گرفت که در اعتراض به سیاست‌های اقتصادی دولت مکرون به خیابان‌ها آمدند. این جنبش حالا پس از گذشت چند هفته به جنبشی علیه سرمایه‌داری تبدیل شده‌ است! اعتراض‌هایی که کانون آن در نزدیکی کاخ ریاست‌جمهوری فرانسه است و برخی از منابع خبری از کشته شدن چند نفر و زخمی شدن صدها نفر از معترضان به دست نیروهای امنیتی و بازداشت ده‌ها نفر خبر می‌دهند! اما در نوشتار پیش رو نه ریشه‌های اعتراضات فرانسه و نه آینده و تأثیرات آن بر این کشور مورد بحث و نظر ما نیست، بلکه بررسی چگونگی واکنشی رسانه‌های اصلاح‌طلب به اعتراضات پاریس است! واکنشی که البته چندان نیز با توجه به دیدگاه و سابقه این رسانه‌ها غیر منتظره و تعجب‌برانگیز نیست! در حالی که می‌توان گفت، بیشتر این رسانه‌ها در این باره سکوت کرده بودند، روزنامه «سازندگی» در گزارشی جالب توجه با عنوان «جلیقه زردها آرامش را از فرانسه گرفته‌اند؛ رئیس منهای جمهور در الیزه» به جای معترضان طرف دولت فرانسه ایستاده و نوشته است: «ژان کاموس، استاد علوم سیاسی و تحلیلگر مسائل رادیکالیسم سیاسی در مقاله‌ای عنوان کرده است که این جنبش یک جنبش پوپولیستی و جدی در مقابل نخبگان فرانسه است و واکنش و پاسخ دولت فرانسه در قبال این جنبش تاکنون به صورت مدارا بوده است.» «قانون» دیگر روزنامه اصلاح‌طلب نیز که به این موضوع پرداخته بود، همه تلاش خود را برای تقلیل و ساده‌انگاری از اتفاقات پاریس انجام داده بود، اما این پایان ماجرا نیست! آنچه رویکرد رسانه‌های اصلاح‌طلب درباره اتفاقات پاریس را برای نگارنده مهم و قابل تأمل کرد، تضاد آن با نگاه و اظهاراتی است که به موازات اعتراضات پاریس در یکی دیگر از روزنامه‌های اصلاح‌طلب منتشر شد و به طور تلویحی آمدن به کف خیابان را راه حل مشکلات دانسته است! 
 روزنامه «آرمان» به نقل از فردی که گفته شده رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی است، با تیتر «هشدار! انفجار اجتماعی» می‌نویسد: «مردم از دولتی که نمی‌تواند امورات آنها را مدیریت کند فاصله می‌گیرند. مردم نمی‌توانند با وعده و قول زندگی خود را بچرخانند و شکم آنها با وعده مسئولان سیر نمی‌شود. در سال گذشته نیز همین مردم با توجه به نابسامانی‌های اقتصادی اعتراض خود را نشان دادند. هنگامی که فشار اقتصادی به مردم بیش از توانایی آنها می‌شود به صورت طبیعی این فشارها در قالب اعتراض خود را نشان می‌دهد. تا چه زمانی می‌توان کشور را با شرایط کنونی مدیریت کرد؟ هرچه بیشتر به مردم وعده بدهیم و حل کردن مشکلات بنیادین را با تأخیر بیندازیم به همان اندازه شدت تبعات اجتماعی را بالاتر می‌بریم... . در شرایط کنونی کمتر مسئولی برای مشکلات کشور راه حل ارائه می‌دهد و همواره عنوان می‌کنند ان‌شاءالله مشکلات در آینده حل می‌شود. این در حالی است که با ان‌شاءالله گفتن مشکلات مردم حل نخواهد شد. دغدغه اصلی مردم گرسنگی آنها است. یعنی مردم بر اثر گرسنگی اعتراض خواهند کرد. با این وجود واکنش مردم نسبت به گذشته شدیدتر خواهد شد و ممکن است پیامدهای غیرقابل جبرانی برای جامعه به همراه داشته
 باشد.»
سابقه به خیابان آوردن مردم و اردوکشی خیابانی در سال 1388، سکوت و گاهی همراهی با اتفاقات دی ماه سال گذشته، اظهارات برخی چهره‌های تأثیرگذار جریان اصلاحات مانند آنچه «هاشم آغاجری» فعال اصلاح‌طلب گفته بود؛ «مردم ایران بین خودکشی یا «شورش» مستأصل شده‌اند!» نشانه‌هایی نگران‌کننده است که می‌تواند آسیب‌هایی جدی برای کشور به همراه داشته باشد.

بررسي روند تحول در هنر پس از انقلاب اسلامي

 اکبر ادراکي/ در کنار تحول و توسعه مادي که مباحثي، چون توسعه اقتصادي، توسعه علمي و توسعه صنعتي را در بر مي‌گيرد، مسئله پيشرفت در عرصه فرهنگ و هنر نيز يکي از شاخصه‌هايي است که در بررسي عملکرد نظام‌هاي سياسي مطرح است. هنر يگانه ابزاري است كه نه تنها در ذهن و فكر، بلكه در عمق دل و جان آدمي تأثير مي‌گذارد و او را با خود به جهاني كه پيام‌آور آن است، همراه می‌کند.» در اهميت هنر همين بس كه بهترين وسيله ثبت تاريخ و برترين ابزار تبليغ و ارائه آرمان‌هاي بشري و الهي است.
بي‌ترديد، وقوع انقلاب اسلامي نقطه عطفي در رشد و گسترش هنر در ايران بود. انقلاب کمک کرد تا هنر در ايران انتشار يابد؛ به گونه‌ای که مردم بتوانند آن را درک کرده و خواسته‌هاي خود را به آن زبان بيان کنند. به بياني واضح‌تر، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن ماه سال 1357 شور و التهابي که همه کشور را فراگرفته بود، به عرصه هنر و ادبيات نيز سرايت کرد و شرايطي به وجود آمد كه بسياري از هنرمندان آثار بديعي با موضوع انقلاب اسلامي خلق کردند. به واقع، هنر بزرگ انقلاب اين بود كه توانست هنر را در خدمت حقايق و در خدمت انسان در بياورد و آن را از انحصار خارج كند. 
هنر همواره بايد دردهاي جامعه را بیان کند؛ اما فضاي خفقان دوران پهلوي مانع از آن بود که محصولات هنري هنرمندان از چنين رنگ و لعابي برخوردار باشد. آيت‌الله‌العظمی خامنه‌اي در توصيف اين شرايط مي‌فرمايند: «قبل از انقلاب شعراي خوبي داشتيم؛ شعراي بزرگي داشتيم که در انواع مختلف شعر، در کيفيت‌هاي گوناگون و در درجات مختلف شعر مي‌گفتند؛ لکن آنچه در ميان آن شعرها به درد اين ملّت مي‌خورد، زياد نبود، کم بود؛ چه شعر قديمي‌ـ و به قول آقايان، کلاسيک‌ـ و چه شعرهاي نو.
خب ما در محيط ادبي آن روز بوديم، مي‌ديديم؛ کساني بودند، شعر مي‌گفتند، شعر نو مي‌گفتند، داعيه‌ نوگرايي و نوانديشي هم داشتند، امّا در واقع هيچ خدمتي به پيشرفت کشور و تجدّد واقعي و صحيح کشور نمي‌کردند... شعر در خدمت مفاهيم انقلاب نبود؛ شعر در خدمت مفاهيم آگاهي و بيداري کشور نبود؛ نه اينکه هيچ نبود، کم بود، خيلي کم بود؛ نسبت به آنچه بايد مي‌بود، کم بود؛ آن چيزهايي هم که بود، جوري نبود که عامّه‌ مردم و طبقه‌ محتاجِ راهنمايي و راهبري از آن استفاده کنند.»(20/3/۱۳۹۶)
پس از انقلاب فضا به شدت دگرگون شد و رويکرد مردمي انقلاب و محوريت يافتن مردم در جامعه موجب شد هنر نيز راه جديدي پيش روي خود ببيند و همسو با دغدغه‌ها و آرمان‌هاي توده‌هاي مردم به زايش و خلق آثار هنري مردمي دست بزند. 
«بعد از انقلاب آن روال به‌هم خورد؛ جواناني پيدا شدند، افراد صاحب‌همّتي پيدا شدند. همين جوان‌هايي که بعد بحمدالله جايگاه‌هاي شعري بالاتري هم پيدا کردند‌ـ مثل مرحوم حسيني، مثل همين مرحوم قيصر امين‌پور يا آقاي علي معلّم و بعضي‌هاي ديگر که اينها آن جوان‌هاي اوّل کار انقلاب بودند‌ـ حقيقتاً خدمت کردند؛ يعني انقلاب را وارد يک مقوله‌ جديدي کردند. امثال اينها واقعاً خدمت کردند؛ تعداد محدودي بودند لکن روزبه‌روز اين دايره وسيع‌تر شد.(همان)
با شکل‌گيري دوران جديد و تحولات سياسي‌ـ اجتماعي شاهد شکل‌گيري هنر انقلاب اسلامي، به مثابه سبکِ خاصي از هنر هستيم که در دهه اول انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و در دامن ارزش‌ها و باورهاي اسلامي که انقلاب را به ثمر رساند و نيز با الهام از مضامين فرهنگي، سياسي و اجتماعي ايران، در آن دوره خاص شکل گرفت.
هنر انقلاب از منظرهاي گوناگونی، مانند سير تاريخي، ساختار بصري، عملكرد، مشخصات و شيوه اجرا و... قابل بررسي است. تعهد، اخلاق‌مداري، واقع‌گرايي، توجه به آرمان‌ها، ارزش‌ها و اصول والاي ديني و اسلامي، در خدمت حقايق بودن، دفاع از آرمان‌ها و اصول انقلاب اسلامي، فراهم کردن زمينه رشد و هنر مبتني بر معرفت اسلامي، ترويج فضايل اخلاقي‌ـ انقلابي و... را مي‌توان از ويژگي‌ها و خصوصيات اصلي هنر انقلاب برشمرد. 
هنرمندان، نويسندگان و مخاطبان هنر انقلاب، به جاي داستان‌هاي افسانه‌اي و موهوم و سوژه‌هاي سبك و مبتذل هنري، سراغ سوژه‌هاي واقعي از وقايع انقلاب، جبهه و جنگ و زندگي شخصيت‌هاي اسلامي و فرماندهان بزرگ و ائمه و اصحاب آنان و سمبل‌هاي مقاومت در ميان آزادگان و جانبازان و شهداي والامقام رفتند. به عبارتي ديگر، گرايش به مفاهيم ارزشي و فرهنگ ديني در اين عرصه، بسيار بالنده‌تر شد.
در اين دوران، جمعي از هنرمندان جوان و متعهد در حرکتی خودجوش و با شور و اشتياق انقلابي به دنبال ايجاد و احياي نهضت فرهنگي اسلام و يک هويت‌سازي جديد مطابق با الگوي انقلاب بودند که «حوزه انديشه و هنر اسلامي» يکي از نمونه‌هاي بارز اين تولد تازه هنري در بستر فرهنگ انقلاب اسلامي است. از ابتداي دهه 1360 با پيوستن به سازمان تبليغات اسلامي، اين نهاد به «حوزه هنري» تغيير نام داد. 
هنرمنداني چون شهيد مرتضي آويني، مرحوم قيصر امين‌پور، مرحوم طاهره صفارزاده، مرحوم ابوالفضل عالي، مرحوم سيدحسن حسيني، محمد کاسبي، رسول ملاقلي‌پور، فرج‌الله سلحشور، سيدعلي ميرفتاح، حسين خسروجردي، احمد عزيزي، مهرداد اوستا، سپيده کاشاني، سلمان هراتي، سيدعلي ميرفتاح عزيزالله زيادي، محمدرضا آقاسي و... از فعالان سابق حوزه هنري بوده‌اند. 
البته در اين عرصه با مقاومت جريان‌هاي غيرانقلابي و ضد انقلابي مواجه هستيم که همچنان از هنر براي هنر سخن مي‌گويند؛ اما در حقيقت باورهاي سبک زندگي غربي را رواج مي‌دهند. تقابل جمهوري اسلامي با غرب و استکبار جهاني که در عرصه فرهنگ خود را در قالب تهاجم فرهنگي عيان کرده است، اقدامي هدفمند و جهت‌دار است که هويت ايرانی‌ـ اسلامي ملت ايران را از طريق ابزارهاي فرهنگي که مهم‌ترين آن هنر به شمار می‌آید، هدف قرار داده است. اين شبيخون فرهنگي که با حمايت دستگاه‌هاي امنيتي‌ـ اطلاعاتي استکبار همراه بوده و از شگردهاي امنيتي، چون نفوذ و جاسوسي نيز بهره جسته است، در طول اين سال‌ها تلاش کرده است در عرصه هنر ابتذال، اباحه‌گري و فرهنگ و سبک زندگي غربي را گسترش دهد و متأسفانه به دلایل متعددي نيز موفقيت‌هايي را کسب کرده است، به گونه‌ای که امروز شاهد توليد محصولاتي هستيم که نوعي ارتجاع به گذشته و واپس‌گرايي هنري به حساب مي‌آيد. 
امروز اين آفت يکي از چالش‌ها و معضلات مهمي است که در عرصه هنر ايجاد شده و تقابل جدي ميان جريان انقلابي که خود را متعهد به فرهنگ اسلامي‌ـ ايراني، هويت ملي، آموزه‌هاي اخلاقي و ارزش‌هاي انقلابي مي‌داند و جريان غيرانقلابي غرب‌گرا در جريان است که گاه در قالب يک رخداد نيز اخبار آن انتشار مي‌يابد.
به نظر می‌رسد، جمع‌بندي سال‌ها پيش رهبر معظم انقلاب اسلامي از تحليل وضعيت هنر در جمهوري اسلامي همچنان امروز نيز پابرجا باشد. معظم‌له در جلسه پرسش و پاسخي که با جوانان در بهمن ماه سال 1377 داشتند، در پاسخ به پرسشی فرمودند: «اما اينکه شما مي‌‏پرسيد من نظرم نسبت به وضع کنوني هنر چيست، بايد بگويم که اگر امروز را با قبل از انقلاب مقايسه کنيد، ما خيلي وضع‌مان خوب است و برجستگي هم داريم. امّا اگر با آنچه که بايد باشيم مقايسه کنيم، نه؛ عقبيم. من صريحاً اعتقاد دارم که عقبيم. ما هنوز در زمينة قصّه‏نويسي، در زمينة شعر و در زمينة هنرهاي نمايشي، يعني سينما و تئاتر، کاستي‌هاي زيادي داريم. کارهاي نشدة فراواني داريم و انسان ناشي‌گري‌هاي متعدّدي را مشاهده مي‌‏کند.»

نگاهی به شادی در زندگی و راهکارهایی برای تحقق آن

   شهناز سلطانی/ شادی حالت خوشایندی است که افراد به واسطه آن به وجد می‌آیند و چه خوب‌ است که این حالت مدام تکرار شود. زندگی شاد مانند هر مهارت دیگری یادگرفتنی است. در واقع ما یاد می‌گیریم که چگونه شادی را به زندگی‌مان وارد کنیم. پیش از یادگیری شادی و مهم‌تر از آن ما باید بخواهیم زندگی شاد داشته باشیم. در واقع، خواستن شادی مقدمه‌ای است برای یاد گرفتن آن.
چشم‌تان را ببندید و برای لحظاتی به شادی فکر کنید. ناخودآگاه لبخند روی لب‌تان می‌نشیند و حس خوشایندی درون شما شکل می‌گیرد. فکر کردن به شادی آن هم برای لحظاتی حال شما را خوب و خوش می‌کند. حالا تصور کنید آدم‌های شاد را که چقدر از این تجربه‌های خوب نصیب حال‌ خودشان کرده‌اند و کمی هم تصور کنید حال آدم‌های غمگین را که چقدر از این تجربه‌ها بی‌نصیب بوده‌اند. 

راه‌هایی برای شاد بودن
به طور حتم افراد شاد افراد بی‌غم و غصه و مشکل نیستند. اصلاً مگر می‌شود در این کره خاکی کسی را پیدا کنید که هیچ مشکل و غم و نگرانی نداشته باشد. اما آنها راه‌هایی را پیدا کرده‌اند که غم‌ها و مشکلات‌شان کم‌رنگ شده و به حاشیه زندگی‌شان رانده شده است و در عوض به سراغ راه‌هایی در زندگی رفته‌اند که به واسطه آنها، حس خوشایند و حال خوش را در زندگی محقق کنند. این راه‌ها همان‌ راه‌هایی هستند که سبب یاد گرفتن شادی و پیاده کردن آن در زندگی می‌شوند. 
درست است که نتایج محققان درباره شادی نشان می‌دهد که جامعه، خانواده و افراد دست به دست هم می‌دهند تا شادی محقق شود، اما تأثیر فرد به تنهایی بسیار چشمگیرتر است. البته این به آن معنا نیست که وظایف نهادهای جامعه نادیده گرفته شود؛ بلکه کوتاهی هریک از آنها در انجام مسئولیت‌شان به کم‌رنگ شدن شادی در جامعه می‌انجامد و برعکس تلاش آنها موجی از شادی به راه می‌اندازد. نمونه بارز آن سریال‌های طنز خوبی است که هر از چندگاهی از تلویزیون به نمایش درمی‌آیند و برای ساعتی هم که شده مخاطب، شادبودن را تجربه
 می‌کند. 
ارتباط با خدا
یکی از راه‌های رسیدن به شادی درونی و واقعی ارتباط با خدا است. این ارتباط می‌تواند از طریق خواندن نماز و قرآن و رفتن به زیارت مهیا شود.  
اداره آمار کانادا در 25 شهریور سال 77 در گزارشی اعلام کرده بود، افراد مذهبی نسبت به دیگران از زندگی شادتری برخوردارند. افرادی که به طور مستمر، فرایض دینی خود را انجام می‌دهند و هر هفته در عبادتگاه‌ها حاضر می‌شوند، نسبت به دیگران احساس بهتری دارند و اضطراب و نگرانی‌های‌شان کمتر است.

تهیه فهرستی از دارایی‌ها 
یکی دیگر از راه‌های دستیابی به شادی این است که ما داشته‌های مادی و غیر مادی‌مان را فهرست کنیم. این داشته‌ها شامل نعمت سلامتی، خانواده، شغل و... می‌شود. نوشتن این دارایی‌ها روی کاغذ و قرار دادن مکرر آنها مقابل چشمان‌مان نشان می‌دهد که ما چقدر ثروتمندیم، البته نه فقط ثروت مادی که غیرمادی‌ها مهم‌ترند. وقتی حس می‌کنیم چه دارایی‌های ارزشمندی داریم از درون احساس شور و نشاط به ما دست می‌دهد. 
نوشتن فهرست دارایی‌ها ما را ترغیب می‌کند تا خداوند را برای این همه دارایی و ثروتی که نصیب ما کرده است شکر کنیم. شکرگزاری و قدردان بودن هم سبب می‌شود حس شادی در ما جان بگیرد. 

قضاوت دیگران ممنوع
به هیچ وجه دیگران را مورد قضاوت قرار ندهیم و به کسی هم اجازه ندهیم در حضور ما دیگران را قضاوت کند. اگر با کسی مشکل و کدورتی داریم، در نزدیک‌ترین زمان ممکن آن را حل کنیم. خودمان را جای دیگران بگذاریم و فکر کنیم اگر ما به جای آنها بودیم چه رفتاری از خودمان نشان می‌دادیم. این موضوع سبب می‌شود همیشه حق به جانب نباشیم و به دیگران هم حق بدهیم. همه این عوامل دست به دست هم می‌دهد تا ذهنیت منفی از دیگران در ذهن‌ ما محو شود و جای آن را افکار مثبت پر کند. این ذهنیت مثبت به شادی درونی ختم می‌شود. 

از تنهایی فرار کنید
فرار از تنهایی (که اضطراب و افسردگی به بار می‌آورد) و حضور در جمع حس خوشایندی ایجاد می‌کند و فرصت نابی است که به واسطه آن می‌توانیم با افراد هم‌صحبت شویم، درد دل کنیم و از در کنار هم بودن لذت ببریم. 

زندگی هدفمند
داشتن هدف در زندگی ایجاب می‌کند که ما برنامه‌ریزی داشته باشیم و البته تلاش کنیم. داشتن هدف نیروی محرکه در زندگی است که به ما انگیزه حرکت رو به جلو را می‌دهد. بدون هدف زندگی برای ما بی‌معنا می‌شود و احتمال اینکه غم و ناراحتی و افسردگی سراغ ما را بگیرد، بسیار است. 

خوشحال کردن دیگران
سعی کنیم دیگران را در حد بضاعت‌مان خوشحال کنیم. گاهی ممکن است این شادی، بازی با یک کودک باشد، اما حس خوشایندی در ما پدید می‌آورد که بسیار لذت‌بخش است. رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) فرمودند: «هر كسی مؤمنی را شاد کند، به یقین مرا شاد کرده است و هر كسی مرا شاد كند، به راستی خدا را شاد كرده است.»

آموختن مهارت «نه گفتن»
آموختن «نه گفتن» مهارتی برای آموختن شادی است. قرار نیست برخلاف میل باطنی‌مان به همه خواسته‌های دیگران پاسخ بدهیم. اگر واقعاً انجام خواسته دیگران برای ما اضطراب و نگرانی ایجاد می‌کند، لزومی ندارد به آنها پاسخ مثبت بدهیم. بیاموزیم گاهی نه گفتن لازم و ضروری است. ما همیشه نمی‌توانیم اجابت‌کننده درخواست دیگران باشیم. توانایی‌ها و ظرفیت‌های ما تعریف شده و محدود است. 

شناخت توانایی‌ها و علایق 
شناختن توانایی‌های فردی‌مان به ما این امکان را می‌دهد که از آنها بهره‌برداری کنیم و بیش از حد از خودمان انتظار نداشته باشیم. شناخت علایق‌مان هم مهم است. اگر آنها را بشناسیم به سراغ‌شان می‌رویم. انجام کارهایی که می‌توانیم و علاقه داریم در واقع قدم برداشتن در جهت شاد کردن خودمان است. پس به توانایی‌ها و علایق و خواسته‌های خودمان احترام بگذاریم. 
راه‌های بسیاری وجود دارد که اگر در پیش بگیریم به شادی می‌رسیم. کافی است کمی درباره آنها فکر کنیم و آنها را به کار ببندیم. 

زندگی باید شادمانه باشد
رهبر فرزانه انقلاب هم همواره بر شاد بودن تأکید دارند. برای مثال چندی پیش در دیدار با مسئولان صداوسیما و برنامه‌سازان رادیویی و تلویزیونی فرمودند: «راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگرچه در جامعه، خیلی‌ها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه زندگی خوبند و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است.
فرض کنیم کسی درآمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم درآمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد، یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد. شما همت‌تان این است که آن فرح و شادمانی را به انسان‌ها ببخشید و مردم را‌ـ از بالاترین مقام اجتماعی تا مردم عادی کوچه و بازار؛ از فقیر و غنی و قشرهای مختلف‌ـ شادمان کنید. این امر بسیار مهمی است. زندگی باید شادمانه باشد و شادمانه بگذرد.» 

رئيس بیمارستان قلب جماران در گفت‌وگو با صبح صادق

 حسن ابراهیمی/  نام بیمارستان قلب جماران ناخودآگاه انسان را به یاد حضرت امام خمینی(قدس‌سره) می‌اندازد؛ بیمارستانی که اگرچه به بهانه کسالت و بیماری قلبی حضرت امام در کنار منزل ایشان برپا شد، اما تأکید آن پیر سالک و رهبر ساده‌زیست مستضعفان جهان سبب شد بیمارستانی باشد در خدمت همه اقشار مردم. در ادامه گفت‌وگوی ما با دکتر محمدحسن ناصری رئیس بیمارستان فوق تخصصی قلب جماران را می‌خوانید. وی که کمتر از دو سال است مسئولیت این بیمارستان را برعهده گرفته فوق تخصص جراحی قلب و عروق و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) است.

* لطفاً تاریخچه مختصری از بیمارستان قلب جماران بیان کنید.
موضوعیت بیمارستان قلب جماران در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) بود. ایشان به دلیل بیماری قلبی از قم به تهران منتقل شدند و به واسطه آب و هوای منطقه جماران در اینجا مستقر شدند و می‌دانید که ایشان پس از استقرار در جماران به هیچ وجه از اینجا خارج نشدند؛ لذا لازم بود با توجه به سن ایشان و بیماری قلبی که داشتند یک فضای درمانی با امکانات لازم فراهم شود که نزدیک به منزل ایشان باشد تا در کمترین زمان بتواند اقدامات درمانی را روی ایشان انجام دهد. یک بیمارستان بسیار کوچک که فقط یک اتاق عمل داشت و ظرفیت دو تخت سی‌سی‌یو در حد امکانات همان 35 سال پیش که با همت بچه‌های سپاه و با هماهنگی مسئولان حفاظت بیت امام دایر شد. این فضا سال 62 دایر شد و حضرت امام تا سال 65 که مشکل قلبی پیدا کردند از این فضا اطلاع نداشتند. ایشان وقتی دیدند بلافاصله پس از مشکل قلبی با چند قدم به بیمارستان رسیدند متوجه چنین فضایی شدند و ظاهراً هم از این قضیه ناراحت شدند و تنها به این شرط که عموم مردم از بیمارستان استفاده کنند، وجود چنین فضایی را پذیرفتند که البته این منش و رفتار علوی است که در زندگی امام راحل و امروز در سیره رهبر معظم انقلاب ساری و جاری است. امروز نزدیک به 26 سال است که دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) و بیمارستان بقیه‌الله(عج) تأسیس شده، اما بیمارستان قلب جماران سابقه‌ای بیش از این دارد. من هم از ابتدا عضو هیئت علمی دانشگاه بقیه‌الله(عج) هستم. به هر حال با توجه به نظر حضرت امام راحل(ره) تصمیم گرفته می‌شود که با در نظر گرفتن وضع امنیتی منطقه کار درمانی روی مردم هم در این مجموعه انجام شود؛ لذا مردمی که برای دیدار امام می‌آمدند و به کارهای تشخیصی و درمانی نیاز داشتند از پیش شناسایی شده و در این مجموعه با همان تجهیزات ابتدایی کارهای درمانی و تشخیصی لازم روی‌شان انجام می‌شد. تجهیزات هم افزوده شد تا سال 68 و زمان ارتحال امام که فیلم‌های آن را دیده‌اید. الآن آن فضا به عنوان موزه در قلب بیمارستان قلب نگه داشته شده و اتاق سی‌سی‌یو حضرت امام دست نخورده باقی مانده و هر ساله امکان بازدید از آن در ایام ارتحال ایشان فراهم می‌شود و میزبان میهمانان داخلی و خارجی و خبرنگاران هستیم. 
پس از ارتحال امام مجموعه سپاه تصمیم گرفت این فضا حفظ شود و به خدمات درمانی ادامه دهد. به همین منظور به مرور برخی از منازل اطراف آن خریداری و به فضای بیمارستان افزوده شد و یک سری امکانات هم تهیه شد. اکنون در میانه راه 64 تخت ظرفیت داریم و بیمارستان به شکل تخصصی در حوزه قلب و عروق وارد شده و ارتقا یافته است و به عنوان یک بیمارستان فوق تخصصی در تمامی زمینه‌های تشخیصی و درمانی قلب و عروق فعالیت می‌کند. پوشش درمانی این بیمارستان با اولویت خانواده نیروهای مسلح و سپس دیگر اقشار است.

* در درجه‌بندی‌هایی که در وزارت بهداشت مرسوم است، رتبه این بیمارستان چند است؟
این بیمارستان تقریباً در طول عمر فعالیت تخصصی‌اش همیشه درجه یک بوده، آخرین پروانه‌ای که سال 96 به ما داده‌اند هم درجه یک اعلام شده است. با توجه به اینکه بیمارستان‌های تک تخصصی نمی‌توانند درجه یک عالی داشته باشند؛ لذا این درجه بالاترین درجه‌ای است که این بیمارستان می‌تواند دریافت کند. امروز به جرئت می‌توان گفت که اگر کسی بخواهد بیمارستان‌های تخصصی قلب کشور را به لحاظ برند، رتبه‌بندی کند، قطعاً این بیمارستان جزو سه بیمارستان اول خواهد بود. در حالی که مرکز تخصصی قلب تهران و بیمارستان قلب شهید رجایی با امکاناتی شاید چندین برابر هم در این رتبه قرار می‌گیرند و این یک امتیاز برای سپاه و نیروهای مسلح است. البته بیمارستان بقیه‌الله(عج) در حوزه قلب و عروق امکانات بسیار خوبی دارد و من هم در آنجا حضور داشتم، اما بیمارستان جماران یک برند تخصصی قلب است.
 
* کادر درمانی شما چه کیفیتی دارد؟
در مجموعه کادر درمانی ما پزشکان حاذق تحصیلکرده ایرانی حضور دارند و عموماً هم از پزشکان بنام سپاه و اعضا هیئت علمی دانشگاه بقیه‌الله(عج) هستند. پزشکانی هم از دیگر دانشگاه‌ها و مراکز به عنوان میهمان داریم و با مجموعه‌های خارجی هم با در نظر گرفتن تهدیدات و فرصت‌ها، تبادلات علمی انجام می‌دهیم. مقالاتی هم از نیروها و پزشکان مجموعه در مجلات علمی معتبر جهان چاپ شده است. حدود یک ماه پیش نیز چند نفر از پزشکان متخصص ما در نشست علمی در کشور ایتالیا شرکت داشتند. هیئت‌های بهداری نیروهای مسلح عمان و آذربایجان هم بازدید و مذاکراتی در این مجموعه داشتند. افزون بر بازدید از قلب معنوی بیمارستان، یعنی سی‌سی‌یو حضرت امام(ره)، توافقاتی در چارچوب درمانی سپاه و نیروهای مسلح با آنها داشته‌ایم.

* طرح انطباق در این بیمارستان اجرا می‌شود؟
ما یک بیمارستان اخلاق‌محوریم و تاکنون توانسته‌ایم در طرح انطباق درصد بالایی را اجرایی کنیم. الآن جز موارد اورژانسی که باید با حضور محارم باشد، محیط درمانی و کادر درمانی زن و مرد تفکیک شده‌اند.

* لطفاً از ظرفیت‌های بیمارستان بگویید.
الآن بیمارستان بخش‌های خوب تشخیصی دارد، بخش آنژیوگرافی عروق قلبی و محیطی قوی داریم. بخش الکتروفیزیولوژی، آزمایشگاه قوی با تمام امکانات تشخیصی آزمایشگاهی روز، رادیولوژی، سونوگرافی، اکوکاردیگرافی، گاپلر دو و سه بعدی و... داریم. اما به واسطه اینکه فضای ما محدود است، بخش‌های دیگری مانند اسکن هسته‌ای که فضای زیادی را اشغال می‌کند، نداریم.
امروز در بیمارستان سه اتاق عمل کاملاً مجهز داریم که قابلیت انجام همزمان سه عمل جراحی سنگین قلب را دارد. اورژانس را ارتقا دادیم و الآن با ظرفیت پنج تخت کار می‌کند. مجموعه درمانگاه هم در تمام ساعات فعال شبانه‌روز خدمات ارائه می‌دهد. بخش دندانپزشکی را نیز فعال کردیم و بیماران قلبی که به درمان در حوزه دندانپزشکی نیاز دارند، پذیرش می‌کنیم. 
توافقنامه‌ای با مجموعه آزمایشگاه ژنتیک دانشگاه بقیه‌الله(عج) داشتیم که مبتنی بر آن بررسی‌های ژنتیک برای مادران باردار و آزمایش غربالگری مادر و جنین را هم انجام می‌دهیم که با حداقل هزینه ممکن انجام می‌شود. 9 تخت آی‌سی‌یو و یک تخت ایزوله واقعی داریم. بخش سی‌سی‌یو جدید را هم امسال با 9 تخت افتتاح کردیم. بخش زنان هم با استعداد 18 تخت امسال افتتاح شد. 75 درصد ظرفیت‌ها تخت‌ها را نوسازی، استانداردسازی و به روز کردیم. 22 تخت در بخش مردان داریم. با این ظرفیت کم خدماتی که ارائه می‌دهیم به اندازه یک‌پنجم بزرگ‌ترین بیمارستان قلب ایران است.

* آیا برنامه‌ای برای توسعه فیزیکی دارید؟
بیمارستان الآن در یک بن‌بست فیزیکی قرار دارد. بررسی‌های ما به اینجا رسیده که اگر بتوانیم چند متر از زمین‌های شمال بیمارستان را در اختیار بگیریم، به خیابان اصلی متصل می‌شویم و به راحتی آمبولانس‌ها به خیابان اصلی دسترسی پیدا می‌کنند که برای این موضوع رایزنی‌هایی با نهادهای مربوطه انجام داده‌ایم، اما کار خیلی کند پیش می‌رود. از سویی زمین‌هایی هم در اطراف بیمارستان تملک شده که کار توسعه بیمارستان با تخصیص بودجه لازم انجام خواهد شد و ان‌شاءالله به ظرفیت 112 تخت می‌رسیم. موضوع مسائل درمانی مردم منطقه هم برعهده ماست و لذا لازم است به ارتقای فیزیکی و کیفی بیمارستان توجه کنیم.

* در پایان اگر نکته‌ای هست، بفرمایید.
نکته پایانی اینکه ما برای اینکه این مسیر توسعه‌ای که طی این دو سال شروع کرده‌ایم را به سر منزل مقصود برسانیم، به توجه ویژه فرماندهان سپاه نیاز داریم. مسئولان دانشگاه همکاری خوبی داشته‌اند، اما در وضعیت اقتصادی موجود و بالا رفتن قیمت‌ها خرید دستگاه‌های جدید و نیز توسعه فضای بیمارستان سخت شده و نیاز است در رده‌های بالای فرماندهی توجه ویژه‌ای به این موضوع شود؛ چرا که ما به هر حال یک قطعه‌ای از پازل دانشگاه هستیم و دانشگاه یک قطعه از پازل بزرگ سپاه است.


صبح صادق به بهانه رونمایی از توصیه‌های رهبر معظم انقلاب به اصحاب هنر و رسانه، اهمیت و ابعاد جنگ نرم دشمن را بررسی می‌کند

 محمد صرفی/ در عالم رسانه‌های مکتوب که بیشتر صبغه سیاسی دارند از جمله هفته‌نامه ما رسم و قرار نانوشته‌ای وجود دارد که تیتر یک به مهم‌ترین موضوع سیاسی در بعد داخلی یا خارجی اختصاص داده می‌شود، اما صبح صادق تلاش کرده این نسبت را بیشتر به تبیین و تحلیل چالش‌ها،‌ خطرات و مخاطراتی معطوف کند که متوجه انقلاب اسلامی و گفتمان امام(ره) در ساحات گوناگون اعم از سیاسی،‌ فرهنگی، ‌اقتصادی، ‌اجتماعی،‌ نظامی‌ـ امنیتی و... است. از‌این‌رو،‌ گاه تیتر یک اقتصادی هم داشته‌ایم، همان‌طور که تیتر یک اجتماعی در زمینه توجه به آسیب‌های اجتماعی داشته‌ایم. 
جلسه اخیر و مفصل سه ساعته اصحاب هنر و رسانه با امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در اواخر آبان و یادداشت معظم‌له برای مسئولان و متولیان این حوزه دارای نکاتی مهم و راهبردی بود. از‌این‌رو این موضوع به تیتر یک این شماره نشریه تبدیل شد. 
در این دیدار 15 نفر از تهیه‌کنندگان،‌ کارگردانان و بازیگران مجموعه‌های نمایشی نظرات خود را مطرح می‌کنند و حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای بیشتر شنونده هستند. ایشان فردای این دیدار 10 محوری که مد نظرشان بوده و به دلیل به اتمام رسیدن وقت، ناگفته می‌ماند را می‌نویسند که چند روز پیش طی مراسمی از سوی صداوسیما از آن رونمایی می‌شود. این 10 محور مهم و کلیدی به شرح زیر است.
1ـ جنگ نرم همه‌جانبه‌ دشمن، امروز قابل انکار نیست.
2ـ با این‌ حال، برخی آن را انکار می‌کنند و این خود نیز بخشی از جنگ نرم است.
3ـ در این جنگ هنرمندان و اهالی فکر و نظر، در حکم نیروهای مسلّح در جنگ سختند.
4ـ برخی بی‌تفاوت از برابر این حادثه‌ ملّی می‌گذرند، برخی هم با دشمن همراهی و به او کمک می‌کنند؛ آنها مسئولیّت‌ناپذیر و اینها دشمن‌شیفته‌اند. در مقایسه با نیروهای مسلّح در جنگ سخت، می‌توان گناه این دو دسته را تشخیص داد.
5ـ امروز در کشور بحمدالله کم نیستند کسانی که دارای موضع مسئولانه و تلاش شایسته‌اند؛ این باید روزبه‌روز افزایش یابد.
6ـ دفاع از عظمت ایران، از فرهنگ ایران، از خانواده‌ ایرانی، از حرکت باشکوه ملّت ایران و... فقط با سخنرانی و نگارش نیست؛ هنر باید میداندار باشد.
7ـ جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است.
8ـ در سریال‌ها به مسائل ملّی بپردازید؛ از شهدای عزیز، از دفاع مقدّس، از انقلاب، از سبک زندگی اسلامی، از انگیزه‌های ایمانیِ ملّت و مظاهر آن، از ایستادگی‌شان در برابر ابرجنایتکاران و مفسدان عالم، از راه‌پیمایی اربعین و و و... بگویید؛ عظمت و استقلال و شجاعت و ظرفیّت‌های علمی و عملی این ملّت را با زبان هنر بیان کنید.
9ـ پرداخت درست و هنرمندانه‌ این موضوعات بسی جذّاب و پُرمخاطب است، هم در داخل کشور و هم در دیگر کشورها و ملّت‌ها.
10ـ سخنان شما دیشب نشان داد که شما هم عیناً همین دغدغه را دارید، موفّق و مؤیّد باشید ان‌شاءالله. 
***
جلسه مفصل
پیش از هر موضوع توجه به یک نکته ضروری است، آن هم اهتمام و توجه رهبر معظم انقلاب به اقشار گوناگون جامعه و نشستن پای سخنان آنهاست. در حالی که بی‌شک وقت ایشان محدود و برنامه کاری‌شان بسیار شلوغ است، اما می‌بینیم که برای اقشار گوناگون وقت کافی و جدی می‌گذارند و مانند برخی‌ها دنبال کار نمایشی نیستند که بگویند بله! با فلان قشر و گروه هم دیدار کردیم. براساس اطلاعات به ‌دست آمده این دیدار حدود سه ساعت به ‌طول انجامید. کدام مسئول را می‌توان در داخل کشور و حتی در بین رهبران و رؤسای‌جمهور دیگر کشورهای جهان سراغ داشت که سه ساعت با اهالی فرهنگ جلسه جدی بگذارد و حرف‌های‌شان را بشنود؟! این نحوه مدیریت و برخورد باید برای دیگر مسئولان نیز درس و الگو باشد. برگزاری جلسات تخصصی در حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... و اختصاص وقت مناسب به آنها، وظیفه مسئولان است. 

اصالت فرهنگ گم نشود
نکته مهم دیگر اصالت، اهمیت و جایگاه مباحث فرهنگی است. در حالی که کشور با مشکلات عدیده‌ای، به ویژه در عرصه اقتصاد مواجه است و در واقع درگیر یک جنگ تحمیلی و تمام‌عیار اقتصادی هستیم، نباید اجازه داد این جنگ اقتصادی، ما را از مباحث فرهنگی غافل کند. اصلاً تمام مشکل و درگیری سیاسی، امنیتی و اقتصادی دشمن با ما بر سر همین فرهنگ است. اگر ملت و نظام ایران در مقابل سلطه فرهنگی آمریکا سر خم کند و تسلیم شود، خود به خود بقیه درگیری‌ها هم تمام می‌شود! انقلاب اسلامی سال 1357 هم یک حرکت فرهنگی بود. انقلاب با اسلحه پیروز نشد، آنچه انقلاب را پیروز کرد، حرکت فرهنگی و آگاهی‌بخشی حضرت امام(ره) بود که عمدتاً از طریق شبکه مساجد به مثابه پایگاه فرهنگی انقلاب انجام می‌شد. این جلسه مفصل رهبر معظم انقلاب با سریال‌سازان نشانه توجه و حساسیت بر همین نکته است. نباید اجازه داد دیگر موضوعات که هر یک در جای خود مهم هستند، مسئولان و مردم را از موضوعات فرهنگی غافل کند.

چرا سریال مهم است؟
پرسشی که در این میان مطرح است اینکه، اساساً سریال‌ها چه نقش و اهمیتی دارند که رهبر حکیم انقلاب چنین جلسه‌ای برگزار کرده و ساعت‌ها وقت برای آن صرف می‌کنند؟ سال 2001 انديشکده آمريکايي رند کتابي پژوهشي با عنوان «شبکه‌ها و جنگ‌هاي شبکه‌اي» منتشر کرد. «جان آرکيولا» و «ديويد رونفلد» در اين پژوهش 380 صفحه‌اي، جمله‌اي طلايي دارند. پژوهشگران رند مي‌نويسند؛ «در جنگ‌هاي فردا برنده کسي نيست که بزرگ‌ترين بمب‌ها را دارد، برنده کسي است که بهترين روايت را دارد.» سریال‌ها را می‌توان طلایه‌داران تولید و تزریق روایت‌های امروز و فردا دانست. 
سریال‌های تلویزیونی سبک زندگی افراد و جامعه را شکل می‌دهند؛ از نوع پوشش گرفته تا نوع خوراک، طریقه برقراری ارتباطات اجتماعی، نگرش فرهنگی و... . در واقع، سریال‌ها ذائقه جامعه را می‌سازند، یا تغییر می‌دهند. دامنه اثرگذاری آنها به نمایش و داستان محدود نیست. بازیگران به الگو و قهرمان جامعه تبدیل می‌شوند. آنها میهمان و پای ثابت شبکه‌های تلویزیونی، پایگاه‌های خبری و مطبوعات و شبکه‌های اجتماعی هستند و درباره همه موضوعات نظر می‌دهند و نظر آنها مورد توجه قرار می‌گیرد؛ پدیده‌ای جهانی که در سال‌های اخیر در جامعه ایرانی نیز به شدت رواج یافته و مبحث جدیدی تحت عنوان «اثرگذاری سلبریتی‌ها» را پدید آورده است.
در میان رسانه‌های عمومی، سینما، مطبوعات، پایگاه‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی و ابزاری از این دست هر یک جایگاه و کارکرد خاص خود را دارند، اما این سریال‌ها هستند که با ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود بیشترین تأثیر را بر سبک زندگی افراد می‌گذارند. سریال‌ها مخاطبان را درگیر می‌کنند و برای مدتی طولانی به دنبال خود می‌کشند. 
دایره مخاطبان سریال‌ها نیز وسیع است و اقشار گوناگون جامعه را در برمی‌گیرد. اغلب کل اعضای خانواده در ساعات پایانی شب که همه در خانه حضور دارند، پای تلویزیون نشسته و سریال می‌بینند. ورود جدی و گسترده شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان به عرصه تولید و پخش سریال، نشان می‌دهد آنها نیز به درستی دریافته‌اند راه اثرگذاری غیرمستقیم و نرم بر مخاطب از این دریچه می‌گذرد. به جرئت می‌توان گفت، سریال، پرمخاطب‌ترین و اثرگذارترین ابزار فرهنگی در سطح جهان است و موج سریال‌سازی طی یک دهه و به ویژه چند سال اخیر به شدت گسترش یافته است. سریال‌هایی که مخاطبان چند ده میلیونی دارند و چنان بیننده را درگیر خود می‌کنند که ساخت و پخش آنها حتی چندین سال نیز ادامه می‌یابد و با اتمام هر فصل، مخاطبان پیگیر و مشتاق ساخت و پخش سری جدید آنها هستند. 

10 محور، چند نکته
تحلیل و بررسی عمیق و همه‌جانبه محورهای مطرح شده رهبر معظم انقلاب در این دیدار، به صرف ساعت‌ها زمان و ده‌ها و بلکه صدها صفحه متن نیاز دارد؛ اما در این مجال سعی می‌کنیم به برخی نکات حساس و کلیدی در این محورها اشاره کنیم.

از قدرت نرم تا قدرت زیرکانه و تیز
حدود سه دهه از هشدارهای مکرر و جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره تهاجم فرهنگی می‌گذرد. نکته مهم اینکه، تقریباً در همان سال‌ها اصطلاحی مهم و کلیدی در آمریکا رایج شده و در محور مباحث و تحقیقات قرار می‌گیرد؛ اصطلاح «قدرت نرم». مبدع و نظریه‌پرداز اصلی این اصطلاح که به دکترین تبدیل شد، فردی به نام «جوزف نای» است. که وی اولین بار آن را در کتابی با نام «تغییر ماهیت قدرت آمریکایی» مطرح کرد. وی در سال ۲۰۰۴ مفهوم قدرت نرم را در کتاب «قدرت نرم: راه موفقیت در سیاست‌های جهانی» بسط داد. 
نکته قابل توجه اینکه، امروز در آمریکا بحث جدیدی تحت عنوانsharp power  یا «قدرت زیرکانه و تیز» به راه افتاده است. اما منظور آنها از قدرت تیز چیست؟ 
 دشمنان و رقبای اصلی آمریکا از ابزارها و شیوه‌های قدرت نرم بهره می‌گیرند تا آمریکا و ارزش‌های آن را تضعیف کنند و به آن ضربه بزنند، این امر در واقع، قدرت تیز همان قدرت نرم است که این بار در دست رقیب بوده و علیه آمریکا اعمال می‌شود و آمریکایی‌ها می‌گویند ما مورد تهاجم قرار گرفته‌ایم. سه کشور اصلی منبع قدرت تیز را هم ایران، روسیه و چین معرفی می‌کنند. این یک بحث جدیدی است که در آمریکا به راه افتاده و اهل فکر و اندیشه مانند خود جوزف نای به شدت درگیر آن هستند. برخی می‌گویند باید با این قدرت تیز به صورت سخت و سلبی برخورد کرد و اجازه بروز و ظهور به آن نداد و برخی دیگر معتقدند، راه برخورد با آن نیز باید با شیوه‌های نرم صورت پذیرد. 

هنر برای هنر یا سازمان سیا؟!
خلاصه آنکه، این مباحث به طور جدی و دهه‌هاست در آمریکا و غرب در جریان است؛ اما وقتی اینجا صحبت از تهاجم فرهنگی می‌شود عده‌ای جدی نمی‌گیرند و عده‌ای دیگر اصل ماجرا را تخطئه می‌کنند و می‌گویند کدام دشمن؟! کدام تهاجم فرهنگی؟! غربی‌ها یک شعار مضحک و توخالی را هم برای جهان سوم درست کرده و جا انداخته‌اند با این عبارت که هنر برای هنر! و یک عده آدم ناآگاه و سطحی‌نگر هم همین شعار را طوطی‌وار تکرار می‌کنند که نباید در هنر دنبال ارزش و پیام و اخلاق و این موضوعات بود. هنر هدف و غایتی جز هنر ندارد. به خودشان زحمت نمی‌دهند که جست‌وجویی دم‌دستی و ساده کنند تا ببینند سازمان سیا طی چند دهه گذشته پشت چند فیلم و سریال و روزنامه و مجله و امثال اینها بوده است. یک نمونه معروف و تاریخی آن انیمیشن «قلعه حیوانات» است که در سال 1954 از روی کتابی با همین عنوان و با بودجه سازمان سیا علیه شوروی سابق ساخته شد و از قضا پایان آن داستان را هم که به نحوی علیه سیستم سرمایه‌داری، یعنی خودشان بود، تحریف و غرب و سرمایه‌داری را به عنوان منجی معرفی کردند.
از نمونه‌های اخیر هم می‌توان به سریال آمریکایی 24 اشاره کرد که سازمان سیا حامی مالی آن است. در قسمت‌هاي مختلف سريال 24 كه مصداق بارز اسلام‌هراسي است، گروهي از مسلمانان همواره در حال برنامه‌ريزي براي انفجارهاي اتمي و استفاده از بيوتروريسم عليه آمريكا هستند و در فصل دوم اين سريال رهبر تروريست‌ها «سيدعلي» نام دارد كه نشان‌دهنده عمق نفرت طراحان اين سريال از مسلمانان و به ويژه شيعيان است.
با این وضعیت، انکار جنگ نرم دشمن در کشور ما بسیار عجیب است. خود آمریکایی‌ها تعداد بسیاری کتاب و مقاله درباره این قضیه نوشته‌اند و به تفصیل به نمونه‌های بسیاری پرداخته‌اند، اما اینجا عده‌ای به راحتی منکر آن می‌شوند و می‌گویند شما توهم توطئه دارید! برای نمونه چند سال پیش یکی از کارگردانان سینمای کشور در برنامه سینمایی «هفت» شبکه سه می‌گوید؛ «من با این کلمه دشمن مشکل جدی دارم. شما می‌دانید بِیس اینکه ما اینقدر دشمن خیالی می‌سازیم چیه؟ ما دائماً در رسانه می‌گوییم که فرهنگ غربی به ما حمله کرد... بعد می‌گویند غربی‌ها نمی‌گذارند ما درست زندگی کنیم. آیا غربی‌ها به شما می‌گویند با خانم‌تان درست صحبت نکنید؟ می‌گویند دندان‌تان را مسواک نزنید؟ می‌گویند حمام نروید؟ می‌گویند زبان آلمانی یاد نگیرید؟ می‌گویند در شغل‌تان رشد نکنید؟ ببینید اینها همه افسانه است. من نمی‌دانم چرا دائماً این نگرش را در جامعه باب می‌کنند.»

سربازان داخلی جنگ نرم
اینجاست که رهبر معظم انقلاب اسلامی با تیزبینی و دقت نظر خاص خود می‌فرمایند، انکار جنگ نرم نیز خود بخشی از جنگ نرم است. چرا؟ چون انکار، غفلت می‌آورد. دشمن آمده پشت در خانه شما و مشغول خرابکاری است و یک جاهایی حتی ورود نیز کرده است، به جای آنکه فکر و تدبیر و چاره شود، برخی این هجمه را انکار می‌کنند. نتیجه چه می شود؟ بی‌خیالی، خوش‌خیالی و بی‌عملی. 
البته، عده‌ای پا را از این مرحله نیز فراتر گذاشته و خود به سرباز تهاجم فرهنگی تبدیل می‌شوند. ترویج منکرات و تضعیف اخلاق و ایمان در تولیدات فرهنگی یا به عبارت دقیق‌تر، ضد فرهنگی از نشانه‌های این قضیه است. بی‌اعتنایی و غفلت نسبت به تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن یک طور ضایعه و خسارت است و شیفتگی، همراهی و همکاری با دشمن به مراتب زشت‌تر است. سربازی که در جنگ با دشمن و علیه جبهه خودی همکاری دارد، دیگران چه نگاهی به او دارند؟ این کار جز خیانت است؟

تجربیات موفق و افق پیش‌رو
همان‌طور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردند، کشور و افکار عمومی درگیر جنگ نرمی گسترده و تمام‌عیار است و «جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است.» سریال مختارنامه، مریم مقدس، مردان آنجلس و یوسف پیامبر چند نمونه از تجربیات فوق‌العاده و موفق کشور در این میدان است؛ چند سریالی که با وجود گذشت سال‌ها از ساخت و پخش آن، همچنان نیز مخاطب دارد و گویا با هر بار دیدن، ابعاد و نکات تازه‌ای از آن برای مخاطب کشف می‌شود. 
نکته مهم آنکه، رهبر معظم انقلاب در مرقومه خود تأکید می‌کنند، تولیدات نباید صرفاً نگاه داخلی داشته باشند و برای مخاطب ایرانی ساخته شوند؛ بلکه افق نگاه و دایره مخاطب باید فراتر از مرزهای کشور باشد. مختارنامه و یوسف پیامبر در کشورهای گوناگون منطقه و حتی فرامنطقه به نمایش درآمده و مورد استقبال گسترده قرار گرفتند و نشان دادند با تولید محصولات فرهنگی فاخر، می‌توان مرزها را درنوردید و قلب‌ها و ذهن‌ها را جذب کرد. 
تاریخ ایران چه در سده‌های گذشته و چه در زمان معاصر، مملو از سوژه‌های نابی است که پتانسیل و بار دراماتیک بسیار بالایی دارند. تنها یک نمونه از این وقایع، یعنی هشت سال دفاع مقدس و عجایب آن، برای تغذیه سینمایی و تلویزیونی یک قرن کفایت می‌کند. به شرط آنکه ورود به آن هنرمندانه و غیرکلیشه‌ای باشد و بستر و پیش‌زمینه آن نیز توجه و اهتمام به ادبیات داستانی و حوزه رمان است. ادبیات داستانی زیربنای سینما و سریال است. اگر قرار است در میدان سریال و سینما موفق بوده و حرفی برای گفتن داشته باشیم و میوه آن را در کشور و فراتر از مرزهای خود بچینیم، باید بذر آن را در زمین ادبیات کاشت و پرورش داد. داستان‌نویسان و فیلمسازان، راهبردی‌ترین افسران میدان جنگ نرم هستند. تسخیر بازار رمان و داستان کشور با کتاب‌های ترجمه، نشان می‌دهد وضعیت چندان مطلوبی را در این حوزه شاهد نیستیم و به حرکتی اساسی و پایدار در این زمینه نیاز داریم. 


رد پای سیا روی پرده نقره‌ای

سازمان سیا از زمان تأسیس خود در سال 1947 به طور مخفیانه با هالیوود کار کرده است، اما این ارتباط از میانه دهه 90 میلادی شکل جدیدی گرفت. در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون، سازمان سیا فرستاده خود را راهی هالیوود کرد تا دخالت خود را در صنعت سرگرمی بیشتر و مستحکم‌تر کند. محور راهبرد سیا در هالیوود مبتنی بر قهرمان‌پروری و اسطوره‌سازی و در تسلط گرفتن آن بود. 
مردی که سیا برای صنعت سینما تعیین کرد، یک مأمور کهنه‌کار این سازمان بود؛ «چِیس براندون». او به طور مستقیم وارد کار با شرکت‌های فیلم‌سازی و استودیوهای هالیوود شد. اطلاعات شخصی چندانی درباره براندون وجود ندارد،‌ مانند اینکه او چه زمانی وارد سیا شده و در چه بخش‌هایی فعالیت کرده است؟ آنچه مشخص است اینکه، او یک افسر عملیاتی بوده و در عملیات‌های سیاه این سازمان مشارکت داشته و حتی مجروح نیز شده است. تعیین یک مأمور عملیاتی‌ـ به جای یک افسر تحلیلگر‌- میان سیا و هالیوود، نشان می‌دهد از نظر سازمان جاسوسی آمریکا، فیلم‌سازی نیز فعالیتی شبیه عملیات‌های سیاه است. براندون تا سال 2007 مأمور سیا در هالیوود بود. در دوره او حداقل 13 فیلم سینمایی و 11 سریال با مشارکت و حمایت سیا ساخته شد. برخی از این فیلم‌های سینمایی عبارتند از؛ چوپان خوب، هویت بورن، ملاقات با والدین، کمپانی بد، مترجم، دشمن ملت، جاسوس‌بازی، عملیات غیرممکن3، استخدام، همه ترس‌ها، در کمپانی جاسوس‌ها و 
جنگ چارلی ویلسون.
روزنامه گاردین در مطلبی تحت عنوان «پیشنهادی که آنها (هالیوودی‌ها) نمی‌توانند رد کنند» (دیالوگ مشهور فیلم پدرخوانده) می‌نویسد: «هر کسی که فیلم‌های هالیوودی، از فیلم‌های جاسوسی پس از جنگ «آلفرد هیچکاک» گرفته تا «پرده پاره» او در سال ۱۹۶۶ را تماشا کند، به خوبی می‌داند که هالیوود فریفته ژانر «جاسوسی» است، ولی تنها عده کمی‌ می‌دانند که سازمان سیا؛ از دهه ۷۰ در فیلم‌هایی چون «سه روز کندور» و تا به امروز در فیلم‌هایی چون «هویت بورن» و «لاشه دروغ‌ها» حضوری غیر قابل کنترل داشته است.» سیا اغلب به بهانه مشاور وارد پروژه‌های سینمایی می‌شود، اما دایره دخالت آن از مشاوره بسیار فراتر رفته و به دخالت در فیلمنامه و بسیاری موارد دیگر می‌انجامد. 
ماجرای 11 سپتامبر و حمله به برج‌های تجارت جهانی در نیویورک، سبب سرزنش سیا شد که با آن همه ادعا و قدرتی که در فیلم‌ها از آن به نمایش گذاشته می‌شود چرا نتوانسته این حملات را پیش‌بینی و خنثی کند. موضوع دیگر برنامه‌های دولت آمریکا برای جنگ‌افروزی‌های جدید در منطقه غرب آسیا بود که باید افکار عمومی برای آن آماده می‌شد. این بار هم دست کمک به سوی هالیوود
 دراز شد. 
«سیا» و «پنتاگون» به طور رسمی از فیلمنامه‌نویسان و کارگردانانی چون؛ «دیوید فینچر» و «اسپایک جونز» خواستند تا در همکاری با مقامات این دو سازمان فکر بکری کنند تا شاید جلوی حملات تروریستی آینده گرفته شود و در ازای آن پنتاگون نیز تسهیلات نظامی بسیاری در اختیار هالیوود قرار خواهد داد، این می‌شود که «فینچر» کمی بعد «اتاق وحشت» را می‌سازد که داستان تجاوز سه دزد به خانه‌ای امن در نیویورک است. نشست‌ها و ملاقات‌های مکرر مقامات سیاسی آمریکا و چهره‌های شاخص هالیوود همچنان ادامه داشت و اکثر این نشست‌ها را مؤسسه فناوری‌های خلاقانه دانشگاه کالیفرنیا جنوبی هماهنگ 
و برگزار می‌کرد.
اوایل سال ۲۰۰۷ جلسه‌ای با حضور شخصیت‌های تراز اول سینمای هالیوود و برخی از کارکنان ارشد سازمان سیا برگزار شد، در این جلسه «پل جیمی‌گلیانو» که سخنگوی سازمان سیا بود، «پل باری» را به عنوان نماینده و مشاور سازمان سیا در هالیوود معرفی کرد. «پل باری» اهل بوستون، خود یکی از مأموران کهنه‌کار سازمان سیا بود. 
در این جلسه که به صورت محرمانه برگزار شد، قرارداد توسعه همه‌‌جانبه همکاری هالیوود و سازمان سیا به امضای دو طرف رسید، اهمیت این طرح تا آنجا بود که ریاست آن را ژنرال «مایکل هایدن»، رئيس پیشین سازمان سیا و دستیار اول «جان نگروپونته»، مدیر آژانس امنیت ملی بر عهده داشت. یک مشت دروغ، میهن، سی دقیقه نیمه‌شب و آرگو از جمله فیلم‌های ساخته شده تحت نظارت پل باری است. بن افلک که در زمان براندون به عنوان بازیگر تحت پوشش و حمایت سیا قرار گرفت از چهره‌های محبوب این سازمان است. او با حمایت همه‌جانبه سیا، آرگو را ساخت؛ فیلمی ضد ایرانی و ضعیف که جوایز بسیاری را درو کرد تا سندی دیگر بر این فرضیه باشد که جوایز هنری نیر بخشی از عملیات نرم آمریکایی هستند و اعطای آنها لزوماً منطبق بر معیارهای هنری نیست.