مینایی‌پور، مدیرکل امور زنان و خانواده وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه تعداد کلمات رد و بدل شده در خانواده از روزی۱۵۰۰ کلمه به ۵۰۰ کلمه کاهش یافته است، گفت: برای این منظور آموزش دانش‌‌آموزان از طریق استادان در استان‌ها پیش‌بینی و بودجه آن تأمین شد؛ در این راستا جلسات گفت‌وگو بین دختران در چهار قسمت شامل گفت‌وگوی دانش‌آموزان با دانش‌آموزان، گفت‌وگوی دانش‌‌آموزان با والدین، گفت‌وگوی دانش‌آموزان با اولیای مدرسه و گفت‌وگوی دانش‌آموزان با مسئولان شهر است.

گزارشی از چند و چون حمایت از کالای ایرانی


   شهناز سلطانی/ در سال‌های اخیر، وقتی رهبر معظم انقلاب تأکید ویژه‌ای بر حمایت از کالای داخلی دارند، به طور حتم ادله برای آن تا اندازه‌ای روشن و واضح است که اگر جامه عمل بر آن پوشانده شود، برکات بسیاری برای کشور حاصل می‌شود. البته برای تحقق چنین هدف والایی در جامعه ایرانی باید همه دست به دست هم بدهیم؛ زیرا هر کس به اندازه وسع خود و اثر بخشی‌اش در جامعه می‌تواند مثمر ثمر باشد. ما مانند حلقه‌های یک زنجیریم که هر یک از ما برای استحکام آن به مثابه یک حلقه باید آگاهانه بکوشیم. 

سؤال ساده 
چرا باید از کالای ایرانی حمایت کنیم؟ این پرسش ساده، اما مهم و عمیق است. اگر این پرسش به درستی و البته به زبان ساده توضیح داده شود، آن وقت همه ما از همان جایی که ایستاده‌ایم یک قدم به جلو، یعنی یک گام مثبت برمی‌داریم. در سال‌های زندگی گاندی، رهبر فقید هند یک بار کشور هند با کشور انگلیس دچار مسئله شد و گاندی از مردمش خواست لباس انگلیسی نخرند و نپوشند و از لباس هندی استفاده کنند. هنوز هم بسیاری از استادان هندی دانشگاهی که در کشورهایی به جز هند تدریس می‌کنند، لباس هندی می‌پوشند. نمونه دیگر مردم ژاپن هستند که روزگاری درهای ورودی کشورشان را به روی کالاهای خارجی بستند و دست روی زانوی همت خود گذاشتند و کالای داخلی تولید کردند. در اول کار محصولات بی‌کیفیت و غیر قابل اعتماد‌ بودند، اما ژاپنی‌ها از آن استقبال کردند تا اینکه سال‌ها گذشت و حالا جهان در برابر تولیدات مثال‌زدنی کشور و مردم ژاپن کلاه از سر می‌بر‌می‌دارد و این تحسین تا به امروز باقی است. 
پس این مهم است که ما حامی تولیدکننده وطنی باشیم. حمایت ما او را به تولید محصول بهتر و باکیفیت‌تر دلگرم می‌کند؛ اما اگر ما رو برگردانیم، او هم دلسرد می‌شود و انگیزه‌ای برای ادامه کار بهتر ندارد. تبلیغات منفی
مرغ همسایه همیشه غاز نیست! بله نیست. نمونه آن واردات بی‌رویه چینی به داخل کشورمان است که در مواقع بسیاری کالاهای بی‌کیفیت و بی‌ارزش دست چندمی است که فقط به مدد رابطه و بی‌ضابطه سر از کشور ما درآورده‌اند و صدای مردم را بلند کرده است. کجای این کالاها غاز است و بهتر از مرغ وطنی؟! 
سال‌های سال تبلیغات منفی نسبت به کالاهای ایرانی گوش ما را پر کرد. امروز هم همان تبلیغات منفی دیروز در گوش ما رد پا دارد و کاملاً محو نشده است. همان‌هایی که گفتند نمی‌توان کالای ایرانی مصرف کرد، چرا مشتری پر و پا قرص فرش دستبافت، زعفران، پسته و... ما هستند. در واقع آنها با این تبلیغات سوء ما را مشتری کالاهای خود کردند تا حتی اگر چیز دندان‌گیری هم نداشته باشند، ما به روی داشته‌های خودی چشم ببندیم.

اشتغال‌زا باشیم 
یکی از مهم‌ترین چالش‌های دیروز و بیشتر امروز در کشور ما موضوع اشتغال و بیکاری است که موضوع مهمی است. حمایت از کالاهای داخلی و خرید آنها به معنای اشتغال‌زایی است که در پی آن جوانی که یا خواهر و برادر ماست یا همسایه و دوست و هموطن ما مشغول به کار می‌شود. داشتن شغل به معنای انگیزه بیشتر برای ازدواج و تشکیل خانواده، تلاش مضاعف برای فراهم کردن مسکن، دوری از ناهنجاری‌ها‌ی جامعه (قدم برداشتن برای سلامت جامعه) و نزدیکی به جامعه امن‌تر است. بخشی از موضوع اشتغال ما با همین خرید کردن‌های به ظاهر کم و ناچیز ما محقق می‌شود و بخشی دیگر جزء وظایف مسئولان است که آن هم در جای خودش مهم و اساسی است که در این بحث نمی‌گنجد. 

باور کنیم
باید به این باور برسیم که برخی کالاهای داخلی از بهترین تولیدات ایرانی هستند که در دنیا قابل رقابت و تحسین‌برانگیزند. کافی است به همان اندازه که برای خرید کالای خارجی با کیفیت پول می‌پردازید، نگاه‌تان و دست به جیب شدن‌تان هم در برابر کالای ایرانی بی‌شباهت به کالای خارجی نباشد؛ چرا که همیشه برای کالای باکیفیت و قابل قبول باید هزینه کرد. انتظار نداشته باشیم با صرف مبالغ ناچیز کالای بی‌عیب و نقص و تمام و کمال نصیب‌مان شود. همان هوش و ذکاوت و طراحی‌ای که تولیدکنندگان خارجی در تولیدات‌شان به کار می‌گیرند، ما ایرانی‌ها هم از آن بی‌نصیب نیستیم. 

چهره‌ها اثرگذارترند 
اگر باور داشته باشیم که ما هم می‌توانیم کالاهای خوب تولید کنیم و کالاهای خوب در بازار پیدا می‌شود، پس از آن استفاده می‌کنیم. گاهی استفاده برخی افراد از کالاهای داخلی بیش از مردم عادی فرصت‌سازی می‌کند. برای نمونه، اگر مسئولان و چهره‌های ورزشی و هنری و... استفاده‌کننده و مبلّغ دست‌ساخته‌های وطنی باشند، راه برای تولیدات بیشتر باز می‌شود. دکتر حسین باهنر، جامعه‌شناس و رفتارشناس ایرانی چندی پیش در گفت‌وگو با یکی از رسانه‌ها تأکید کرده بود: «بسیاری از شخصیت‌ها در بخش‌های گوناگون جامعه از جمله ورزشی و هنری می‌توانند ضمن استفاده صادقانه از کالاها و محصولات گوناگون ساخت داخل، الگوی رفتاری مناسبی برای سوق دادن مردم به ویژه جوانان و نوجوانان به سمت استفاده از کالاهای ساخت داخل باشند.»
پس چه اشکالی دارد چهره‌ها با افتخار از تولیدی حمایت کنند که باارزش است و حرفی برای گفتن دارد. 

برندپوش‌های دهان پر کن
متأسفانه، کم نیستند افرادی که پوشیدن فلان کفش و لباس مارک‌دار خارجی را مایه فخر می‌دانند و مدام از آن تعریف و تمجید می‌کنند که اگر به همان میزان از کالاهای خوب داخلی هم تعریف و تمجید کرده بودند، به طور قطعی حال و روز تولیدات ما هم بهتر از این بود. این جماعت مذهبی و غیر مذهبی هم ندارد و از هر قشری که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد، مشتری دارد. نگاهی به فهرست خرید جهیزیه خوب نشان می‌دهد، ما چقدر دنبال این و آن کالای خارجی دهان پر کن هستیم. غافل از اینکه نمی‌دانیم با این حجم از خریدها چه فرصت‌های شغلی را به حاشیه می‌رانیم و چقدر ارز از کشور خارج می‌کنیم. 

اهمیت نقش زنان خانه‌دار
نقش زنان در حمایت از کالای داخلی بی‌بدیل است؛ زیرا آنها هستند که در یک خانواده تعیین می‌کنند چه کالایی نیاز است تا خریداری شود و با چه کیفیتی و آنها هستند که غالب استفاده‌کنندگان را تشکیل می‌دهند. پس لازم است آنها را آگاه کنیم که انتخاب‌شان تا چه اندازه اثرگذار است و چقدر می‌تواند به اشتغال داخلی کمک کند یا به هدر رفت ارز. 
از سویی، بخش زیادی از معلمان را در نظام آموزشی ما زنان تشکیل می‌دهند. همان‌هایی که فرزندان‌مان را در سال‌های مهم زندگی‌شان به امانت به آنها سپرده‌ایم. آنها اگر آگاه باشند و به درستی و با دلسوزی روشنگری کنند، برای کودکانی که قرار است فردا مهم‌ترین تصمیمات را در جامعه بگیرند؛ یعنی گام‌های خوب و رو به جلویی برداشته‌ایم که نویدبخش است. 

رسانه‌ها 
در جامعه امروز، رسانه‌ها بیش از هر زمان دیگری نقش بازی می‌کنند؛ به ویژه رسانه‌ای مانند تلویزیون که با زندگی مردم عجین شده است. اگر آنها حمایت از تولیدات ملی را در برنامه‌های خود بگنجانند، به طور قطعی راه روشن‌تر می‌شود؛ زیرا تأثیرگذاری آنها بر مردم ثابت شده است. 
بنابراین، هر یک از ما در هر جایگاهی که هستیم، سهمی در رشد اقتصاد کشورمان و در تولید داخلی داریم. اگر به این سهم‌مان دقت کنیم و در برابر آن مسئول باشیم و برای ادای مسئولیت‌مان قدمی برداریم، می‌توانیم با وجدانی آسوده امیدوار باشیم به فردایی بهتر که در آن کالای ایرانی بیشتر تولید می‌شود، بیکاری کمتر است و طلاق و آسیب‌های اجتماعی کمتر. اقتصاد جان گرفته و وضعیت اقتصادی و به تبع آن اجتماعی برای همه ما و نه فقط قشر خاصی کمی بهتر از وضع موجود شده است و ما در این بهتر شدن دخیل بوده‌ایم. 



 صحرا محمدی/ تقریباً هیچ روزی نیست که از کلاهبرداری‌های اینترنتی و خالی کردن حساب‌های مالی مردم خبری نشنویم. دزدان البته کمی باهوش! هر روز به ابتکار عمل تازه‌ای دست می‌زنند و شیوه‌ای جدید خلق می‌کنند؛ شیوه‌ای که در آن سرقت هر روز راحت‌تر و کم دغدغه‌تر انجام می‌گیرد. در این میان، گویا هشدارهای پلیس هم چندان راه به جایی نمی‌برد؛ چرا که آمار سرقت‌هایی از این دست هر روز بیشتر می‌شود؛ اما پرسش اینجاست که چرا با وجود اخباری که هر روز به گوش ما می‌رسد و هشدارهایی که داده می‌شود، باز هم ما در دام این صیادان می‌افتیم؟! 
روش‌هایی را که سارقان مجازی از آن استفاده می‌کنند، می‌توان در دو بخش دسته‌بندی کرد؛ دسته اول ترفند‌هایی است که روح ما هم از آن بی‌خبر است؛ برای نمونه از طریق اسنکرهایی که در دستگاه‌های خودپرداز نصب می‌کنند، به اطلاعات اشخاص دست یافته و از این طریق حساب‌های آنها را خالی می‌کنند؛ ولی دسته دوم از طریق ارسال پیامک و تماس تلفنی است که به آن متوسل می‌شوند. اینجاست که ما باید به صحت ادعاهای آنها شک کنیم؛ ولی نمی‌کنیم و جیب‌مان خالی
 می‌شود. 
هر جا که سرمایه و مالی از راه درست جمع شده، بی‌شک و به طور یقین برای آن زحمت کشیده شده و بی‌مزد و منت به دست نیامده است. همچنین بابت آن زمان و انرژی و عمر صرف شده؛ بنابراین یک شبه به دست نیامده است. به عبارتی وقتی برای به دست آوردن مقدار کمی پول باید زحمت کشید، چطور ممکن است برای جمع کردن دارایی بیشتر دست روی دست گذاشت و کاری نکرد. پس نمی‌توان به شانس و اقبال و قرعه‌کشی و امثال آنها امید بست که اگر ببندیم همین می‌شود خلأیی که سارقان به آن متوسل می‌شوند و رگ خواب‌مان را به دست می‌گیرند؛ از همین رو یک پیامک گول‌زننده یا یک تماس کوتاه تلفنی که ما را برنده خوش‌شانس خطاب می‌کند، سبب می‌شود در چشم برهم زدنی پای دستگاه خودپرداز بانکی حاضر ‌شویم و به دست خودمان پول‌مان را به باد ‌دهیم و افسوس به جای آن می‌خریم. پس نه عقلانی و نه منطقی و نه عادلانه است که ما انتظار واهی داشته باشیم به پولی برسیم که برای آن قدمی هم برنداشته‌ایم و بدون صرف ذره‌ای انرژی وقتی برای آن نگذاشته‌ایم. 
نکته مهم‌تری هم وجود دارد و آن، ناآگاهی کسانی است که کلاه‌برداران اینترنتی کلاه‌شان را به باد می‌دهند. همه ما کم و بیش از چنین دزدی‌های مدرنی خبری به گوش‌مان رسیده است، ولی یا از آن بی‌تفاوت گذشته‌ایم یا تصورمان این بوده که محال است ما گول بخوریم؛ اما به وقتش ما هم طمع کرده‌ایم و گول خورده‌ایم. کمی تیزبینی و کمی دقت نظر و کمی تردید در ادعاهای چنین افرادی راه افسوس را بر ما می‌بندد. هشدارهایی را که صاحب‌نظرانی مانند نیروهای انتظامی که مجرمان و قربانیان سرقت‌های مجازی را بسیار دیده‌اند، در این باره می‌دهند، نه تنها جدی بگیریم که برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر کمی تلاش کنیم و وقت بگذاریم. در دنیایی که حرکت آن رو به شتاب و تغییرات در آن گسترده است، نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم، همان‌طور که هنجارشکن‌ها در جامعه دست روی دست نگذاشته‌اند و هر روز به دنبال راه جدیدی هستند تا راحت‌تر از قبل به
 مقاصدشان برسند. 



 رسول ایمانی/ اولین چهره رسانه‌ای و اصلاح‌طلب داخل کشور که در مقابل منبع مالی شبکه «ایران اینترنشنال» موضع گرفت، الیاس حضرتی بود. او درباره برنامه‌های این شبکه و اهدافش گفت: این شبکه‌ها پیش از اینکه تحریمی اتفاق بیفتد، فضای روانی را آنقدر تنگ کرده‌اند که مردم فکر کنند کارد به استخوان رسیده و کار به آخر رسیده است. این است که من فکر می‌کنم کار آنها چیزی جز دشمنی نیست.» حضرتی در پایان گفت‌وگویش با فارس از علی علیزاده، کارشناس خارج از کشور نام برد و گفت: «مثلاً همین آقای علیزاده را ببینید. او این روزها به تنهایی کار می‌کند و کارش از نظر من از خیلی افراد مدعی داخل کشور بهتر است. ما می‌توانیم اشخاصی نظیر ایشان را پیدا کنیم و از آنها بهره ببریم.» البته گلایه اصلی حضرتی بر سرمایه‌گذاری نکردن معنوی و مادی برای فعالیت در رسانه و مقابله با دشمنی‌های دشمنان بود، به همین دلیل از دلسوزان انقلاب خواست برای مقابله با این جنگ روانی بیشتر تلاش کنند و متحد باشند. 
پس از گفت‌وگوی الیاس حضرتی با فارس، روزنامه‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب یک به یک در مقابل شبکه ایران اینترنشنال موضع گرفتند و او را دست‌پرورده سعودی‌ها و صهیونیست‌ها برای جنگ با ایران دانستند. این موضع اصلاح‌طلبان در مقابل این نوع رسانه‌ها و بلندگوهای نفرت‌افکنی قابل تقدیر بود؛ اما مسائل روز و گرفتاری‌های آن، رسانه‌های حق‌طلب را از بررسی مفصل و اطلاع‌رسانی‌های مکرر برای آگاهی بیشتر مردم دور می‌کند و تعدد مسائل و اخبار سبب می‌شود از تحلیل صحیح و تعمق بیشتر بر روی مسائل مهمی مانند شناخت پایگاه‌های جنگ روانی علیه انقلاب اسلامی باز بمانند. مواضع اصلاح‌طلبان در مقابل اسرار پشت پرده این شبکه به سه روز کاری منتهی شد و بار دیگر بررسی و اطلاع‌رسانی این موضوع به سردی گرایید. سردی اطلاع‌رسانی این موضوع که رژیم سعودی با جنگ روانی می‌خواهد مردم را از انقلاب اسلامی دور و ناامید کند و مواضعی را که با بمب اتمی هم نمی‌توانست فتح کند با بمب خبر و دروغ فتح کند؛ هرچند پرونده این شبکه هنوز برای ما باز است و پرسش‌هایی درباره نحوه اطلاع‌رسانی‌های این شبکه ایجاد کرده است. شبکه ایران اینترنشنال که به سعودی اینترنشنال معروف شده است، همانند شبکه‌های فارسی‌زبان دیگر تخصص در مخلوط کردن حق و ناحق دارد و مردم را در یک فضای احساسی فریب می‌دهد و با درگیر کردن احساسات ایشان اهداف خود را عملی می‌کند. مهم‌ترین پرسش این است که اسپانسر مالی شبکه سعودی اینترنشنال چگونه می‌تواند بگوید دلش برای مردم ایران می‌سوزد و خواهان امنیت، آسایش و پیشرفت برای ایشان است؛ ولی تأمین مالی تروریست‌های طالبان و داعش را بر عهده دارد؟ چگونه از انسانیت سخن می‌گوید و از آن طرف در یمن هزاران زن و کودک را قتل عام می‌کند؟
همچنین برخی افراد در داخل کشور که خودشان را حامی مردم معرفی می‌کنند، چرا رفتار و عملکردشان مورد حمایت دشمنان است؟ به عبارتی در کنار سعودی‌ها و بن‌سلمان که منابع مالی این شبکه را تأمین می‌کنند، برخی افراد در کشور منابع محتوایی این شبکه را تأمین می‌کنند و در واقع اسپانسر محتوایی این شبکه هستند. آیا برنامه این شبکه به هم تنیده است که عده‌ای را برای بهانه‌سازی و خرابکاری در داخل اجیر کند و عده‌ای را برای اطلاع‌رسانی این خرابکاری‌ها در خارج اجیر کند؟ 
لازم است در کنار پرونده منابع مالی، پرونده منابع محتوایی این قبیل شبکه‌ها و رسانه‌ها باز شده و فعالیت‌های ایشان بررسی شود.



  حمیدرضا حیدری/ هفته گذشته اتفاقی عجیب در مقابل چشمان بینندگان ایرانی و در قاب تلویزیون رخ داد. برخورد بی‌ادبانه و اهانت‌آمیز مجری تلویزیون با مسعود فراستی، منتقد سینما که برای صحبت درباره برخی فیلم‌های سینمایی‌ـ که به تازگی اکران شده یا در حال اکرانندـ به این برنامه دعوت شده بود، سبب شد تا وی برنامه را ترک کند.
اتفاقی که به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و واکنش‌های بسیاری را در پی داشت. مسعود فراستی در واکنش به رفتار مجری با خود در پیام کوتاهی نوشت: «نه آن مجری و نه کل مجریان و تهیه‌کنندگان رنگارنگ تلویزیونی از این قماش و برنامه‌های مبتذل‌شان، مسئله من نیستند. برنامه امروز برخلاف طراحی عده‌ای برای تخریب نقد، علیه خودشان تمام شد و صدای هشدار و اعتراض جمعی بسیاری علیه ابتذال، اخلاق‌فروشی و ارزش‌فروشیِ فراگیر در سینما و تلویزیون، به گوش همه رسید. خسارتش هم برای من، بسیار ناچیز بود.»
ابوالقاسم طالبی، نویسنده و کارگردان سینما در صفحه توئیتر خود نوشت: «اگر هنر ندارى و آفيش شدى كه مجرى باشى بهتر است بزرگى را بياورى و با توهين به او سر زبان‌ها بيفتى.»
یکی از کاربران در واکنش به این اتفاق در تلویزیون نوشت: «بی‌احترامی دید و شنید و بی‌ادبی نکرد و حرف حقشو زد، بعد رفت... از رفیق و همراه شهید آوینی غیر از اینم انتظار نمی‌ره.»
کاربر دیگری هم به این اتفاق این‌گونه نگاه کرد: «اون جمله‌ای که فراستی قبل از خروجش از برنامه می‌گه خیلی مهم‌تر از بی‌ادبی‌های این مجری کوته‌اندیشه. فراگیر شدن فیلم‌های ضد اجتماعی و ضد هنری و فروش بالای اینها، زنگ خطر فرهنگی است برای کسانی که باید نگران فرهنگ جامعه باشند. اگر هنوز منقرض نشده باشند.»
هر چند برخی از توبیخ عوامل برنامه و اخراج مجری هتاک سخن گفته‌اند؛ اما مجری آنقدرها هم از اتفاق رخ داده ناراحت نیست و حتی متنی که برای معذرت‌خواهی در صفحه شخصی‌اش منتشر می‌کند، طلبکارانه
 است. 
اما برخی هم سعی می‌کنند مسعود فراستی را مقصر این ماجرا جلوه دهند و انگشت اتهام را به سوی او دراز کنند. پرویز پرستویی نوشت: «اگر رفتار آن مجری بد بوده، رفتارهای مسعود فراستی هم کم بد نبوده! حالا من می‌خوام صدا و سیمای محترم رو ارجاع بدم به کل برنامه‌های هفت سینمایی شبکه سوم سیما، که استاد بزرگ فرهیخته گرامی و منتقد یکه‌تاز سینما جناب آقای مسعود فراستی حضور داشتند و میزبان ثابت بودند و ببینند که این بزرگوار چقدر به همه فیلمسازها و بازیگران ایران و جهان منهای هیچکاک توهین کرده و رکیک‌ترین حرف‌ها را زده.» این واکنش پرویز پرستویی هم البته با واکنش برخی از کاربران مواجه شد. یکی از این کاربران در صفحه خود نوشت: «جناب پرستویی مشکل شما برنامه هفت نیست، مشکل شما نقد فیلم مستهجنیه که شما در اون بازی کردین... .»
اما این اتفاق بیش از آنکه سبب دل‌آزردگی مخاطبان از مجری معلوم‌الحال شود، موجب ناراحتی آنان از صداوسیما شده است که تریبون را در اختیار هر کس و ناکسی قرار می‌دهند. یکی از کاربران در یادداشت کوتاهی با تیتر «صدا و سیمان» نوشت: «نقد صدا و سیما، نه از آن روست که وضعی بدتر از دولت و مجلس دارد. بلکه از آن جهت است که هنوز از جانب جام جم، بارقه‌های کم جانی از امید به جان می‌رسد. این است که می‌گوییم و می‌خواهیم؛ سیما را سیمان نکنید!»
واکنش‌هایی که همچنان ادامه دارد و فضای مجازی پر شده است از نقدهایی که امروزه باید به سوی مشکلات اصلی مردم، یعنی معیشت و اوضاع اقتصادی روانه شود؛ اما معطل فردی می‌شود که تلاش می‌کند با تاختن به شخصیت مهم و اثرگذاری، چون مسعود فراستی نام خود را در ذهن مردم ثبت کند.

نگاهی به رویکرد جدید اصلاح‌طلبان برای فرار از پاسخگویی


 سید فخرالدین موسوی/  با نگاهی به میزان رضایت مردم از عملکرد دولت، به سرنوشت برجام به منزله بزرگ‌ترین دستاورد دولت دوازدهم و... می‌توان به سادگی این مسئله را دریافت که همراه و هم مسیر بودن با دولت اعتدال و شریک بودن با این دولت برای جریان‌های سیاسی، آن هم در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی می‌تواند نگران‌کننده باشد و سبد رأی آنها در انتخابات‌های پیش رو را با مخاطره جدی روبه‌رو کند! از این رو شاهد آن هستیم که جریان اصلاحات به منزله حامی انتخاباتی آقای روحانی اکنون بیشتر از این جانب نگرانی دارد و تلاش می‌کند راهی برای جلوگیری از نوشته شدن عملکرد این دولت به پای جریان اصلاحات بیابد! از این رو مدت‌هاست در تحلیل‌ها و اخبار تیترهایی درباره عبور از روحانی و دولت اعتدال از سوی اصلاح‌طلبان دیده می‌شود؛ اما میزان همراهی و درهم‌تنیدگی این دو آنقدر است که حتی روزنامه‌ای همچون «شرق» نیز در موفق شدن آن تردید دارد؛ چنانکه این روزنامه در مطلبی در این باره می‌نویسد: «روحانی در شرایط بسیار نامساعدی در سال ۹۲ دولت را تحویل گرفت؛ اما قطعاً با علم و آگاهی این کار را کرده است و اصلاح‌طلبان و اعتدالیون نیز با اشراف کامل به شرایط بسیار بد آن دوران، پذیرفتند... وارد کارزار شوند... خوب و بد روحانی (یا لااقل بخش زیادی از آن) در محکمه تاریخ قطعاً به پای اصلاح‌طلبان نوشته می‌شود... بخشی از اصلاح‌طلبان به این فکر هستند که هر چه سریع‌تر فاصله خود را با روحانی و دولتش حفظ کنند و بحث عبور از روحانی رسماً در ساختار داخلی کلید می‌خورد... آیا اصلاح‌طلبان به همین راحتی می‌توانند شانه از زیر بار مسئولیت خارج کنند؟»
از این رو به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان اکنون به راه ‌حل دیگری رسیده‌اند، راه حلی که برخلاف برائت‌جویی از دولت که موجب گاردگیری حامیان دولت می‌شود و بر اختلافات میان این دو طیف دامن می‌زند، می‌تواند دلیل تازه‌ای برای همگرایی و نزدیک شدن این دو به یکدیگر نیز باشد؛ طرحی که بر اساس آن تلاش می‌شود دولت را فاقد اختیارات لازم به منظور حل مشکلات نشان داده و از دست‌ها و دولت‌های پنهان سخن به میان آورد!
«محمد عطریانفر» فعال اصلاح‌طلب در مصاحبه با روزنامه «آرمان امروز» می‌گوید: «دولت روحانی در مشکلات موجود به صورت کامل مقصر نیست. مردم بیشتر به دنبال پاسخ این سؤال هستند که چرا دولتی که در چهار سال نخست عملکرد قابل قبولی داشت به یکباره پس از انتخابات سال 96 عملکرد قابل قبولی مشابه دوره اول از خود ارائه نکرده است. به نظر بنده دلیل اصلی این معضل ناشی از شرایطی است که از بیرون به دولت تحمیل شده است. اگر اصلاح‌طلبان به این نتیجه برسند که موانع بیرونی اجازه نمی‌دهد مطالبات مردم محقق شود آن را به صورت شفاف با مردم در میان خواهند گذاشت و مردم نیز به دلیل درک و شعور بالای سیاسی این مسئله را می‌پذیرند.» اظهارات سعید حجاریان از نظریه‌پردازان جریان اصلاحات را نیز که به تازگی در یک مصاحبه گفته است «وضعیت امروز جامعه را مستقیماً به «بالا» مربوط می‌دانم»، می‌توان در این راستا ارزیابی کرد؛ رویکردی که ارگان رسمی دولت یعنی روزنامه «ایران» نیز با مطلبی با عنوان «دولت مسبب و حلال مشکلات!» به استقبال آن رفته و ذیل این تیتر می‌نویسد: «آن‌گونه که در قانون اساسی هم آمده است دولت مسئول امور اجرایی کشور است و بر همین اساس هم اختیاراتی دارد؛ اما این وضعیت حقوقی استناد محکمی برای حکم دادن و حواله دادن همه مشکلات موجود به قوه مجریه نیست... خیلی منطقی به نظر نمی‌رسد که بی‌توجه به اقدامات و مواضع برخی نهادها یا جریان‌های سیاسی در برابر دولت، قوه مجریه را مسبب همه مشکلات و در پی آن حلال همه آنها دانست. در حالی که دولت امکان استفاده از همان اختیارات قانونی خود را نیز مهیا نمی‌بیند... همان نهادها و جریان‌هایی که از دولت انتظار معجزه دارند، اتفاقاً کمترین اهتمام را نسبت به همکاری با آن دارند. مضاف بر اینکه با توسل به اختیارات قانونی و ابزارهای غیر قانونی چوب هم لای چرخ دولت می‌گذارند، اختیاراتش را برنمی‌تابند، سیاست‌هایش را رد می‌کنند و آن را ناکارآمد جلوه می‌دهند. البته توقع هم دارند بار همه مشکلات را به تنهایی به دوش بکشد.» رویکردی که می‌توان آن را بازگشت به استراتژی دوران انتخابات دانست، به معنای دقیق‌تر ائتلاف برای مقصر جلوه دادن دیگران!
البته در یک نگاه کلان رویکرد بیشتر دولت‌ها به هنگام پاسخگویی به عملکرد ضعیف دوران تصدی دولت همین بوده که «نگذاشتند کار کنیم!»؛ در حالی که نگاه‌های غیر کارشناسی، ترجیح منافع حزبی و جناحی و تخطی از اصول قانونی و قوانین مصوب مجلس، امید واهی بستن به بیرون و معطل گذاشتن ظرفیت‌های داخلی، ظاهر شدن در قامت ایدئولوگ سیاسی به جای مجری امور دولتی و اجرایی و... از دلایل آسیب‌شناختی دولت‌های گذشته جمهوری اسلامی به شمار می‌آید و باید دولت‌ها برای همیشه این رویکرد فرار به جلو را به بوته نسیان بسپارند و با تکیه بر داشته‌های درونی پاسخ‌های بومی و ملی برای مشکلات بیابند.