دکتر عباسعلی عظیمیشوشتری/
در شماره گذشته سه پرسش را مطرح کردیم و بیان داشتیم پاسخ به آنها از منظر انقلاب اسلامی میتواند رابطه دین و سیاست را از نگاه انقلاب اسلامی بیان کند.
حکومت در دیدگاه اسلامی
پرسش اول این است که آیا اسلام نوع خاصی از حکومت و ویژگی خاصی را برای حاکمان بیان داشته است؟ آیا اسلام اساساً وارد چنین مباحثی شده است؟
آنچه از آیات قرآن و روایات حکومت بر میآید، این است که خداوند در قرآن دو نوع حکومت را معرفی میکند:
الفـ حکومت الهی، حکومت پیامبر و امامان معصوم و کسانی که با داشتن شرایط ویژه، حق حکومت را از سوی آنها دریافت میکنند و خداوند سعادت بشری را در پیروی از این نوع حکومت میداند. خداوند در سوره بقره، آیه ۲۵۱ درباره حکومت عظیم حضرت داود(ع) میفرماید: «وَ آتاهُ اللهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ». موضوع لزوم حکومت صالحان آنقدر در قرآن مهم انگاشته شده که ولايت و جانشينی اميرمؤمنان(ع) مکمل دين(مائده/ 3)، بلکه محور رسالت اعلام شده است.(همان/ 67) امام علي(ع) در نهجالبلاغه ميفرمايند: «بدان که بهترين بندگان نزد خدا زمامدار دادگر است که هدايت يافته و هدايت نمايد.»1
بـ حکومت طاغوت که براساس حاکمیت فرد یا گروه خاص بنا شده است و قوانین بر محور اراده فرد یا آن گروه خاص دور میزند و اینها کسانی هستند که به هیچ چیز جز حفظ منافع خود نمیاندیشند؛ از این رو برای حفظ خویش در طول تاریخ جامعه را به بردگی سوق داده و بر مردم ظلمها روا داشتهاند. خداوند در سوره نمل، آیه ۳۴ میفرماید: «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ...».
پس اسلام به موضوع نوع حکومت که روشنترین و اولیترین موضوع در حوزه سیاست است، نه تنها وارد شده است، بلکه تبعیت از نوعی خاص از حکومت را واجب و اطاعت از برخی حکومتها را برابر کفر و شرک به خدا و تبعیت از شیطان دانسته است. امام خمینی(ره) در این زمینه میفرمایند: «اسلام از اول، وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل [طاغوت]، از آن روز برنامهاش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه.»2 همان گونه که گفتیم، در مقدمه قانون اساسی نیز بر حکومت صالحان تصریح شده است.
قوانین و اصول حکومت اسلامی
پرسش دوم این است که، آیا اسلام مقررات خاصی را برای حکومت بیان داشته است؟ اصولاً از نظر اسلام حکومت بر اساس چه مقرراتی باید اداره شود؟ در پاسخ به این پرسش دو موضوع را به بحث میگذاریم:
1ـ در اسلام حجم بزرگی از مقررات وجود دارد که اساساً منوط به وجود حکومت است. مجموع مقررات کیفری اسلام، قوانین مربوط به جهاد و... بسیاری دیگر از مقررات زمانی امکان اجرای آنها میسر است که حکومتی بر پایه اسلام بر پا شود.3
2ـ اسلام جریان امور حکومت را صرفاً بر اساس احکام و مقررات الهی میپذیرد.(احزاب/ 36) و اختيار نقض تصميم خداوند و پيامبرش از مؤمنان سلب شده است. پس فقط دستورات خدا و قوانين ثابت الهی و قوانين وضع شده از سوی پيامبر(ص) در زندگی بشر لازمالاجراست و کسی حق ندارد از پذيرش آنها شانه خالی کند.4 امام خمینی(ره) تصریح میفرمایند، در حکومت اسلامی، قانون اسلام بر همه افراد از پیامبر(ص) تا خلفا تا ابد جاری است.5 به همین دلیل حضرت امام(ره) قائل به این بودند که حکومت اسلامی نوعی حکومت مشروطه است، به این دلیل که حکومتکنندگان در اجرا و اراده مقید به مقرراتی هستند که در قرآن و سنت معین شدهاند.6 اصل چهارم قانون اساسی نیز تصریح میکند: «كليه قوانين و مقررات مدني، جزائي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامي باشد...»؛ حال که همه قوانین حاکم بر جامعه باید مبتنی بر شرع باشد، قوانینی که زیربنای نظام سیاسی است و باید حاکم بر جامعه باشد، نمیتواند به جز آن چیزی باشد که ناشی از اراده خداوند متعال است. در این صورت چگونه میتوان دین را از سیاست جدا دانست؟
حکومت وسیله تحقق اهداف اسلامی
پرسش سوم این است که هدف اسلام چیست؟ آیا برای تحقق این هدف برای حکومت جایگاهی قائل است؟ آیا بدون توجه به نظام سیاسی، اسلام میتواند به اهداف عالیه خود دست یابد؟
هدف اساسی و کلان خداوند متعال از خلقت، به ویژه آفرینش انسان کمال مادی و معنوی اوست که در سایه بندگی و عبودیت الهی محقق میشود؛ طبیعی است که دستیابی به کمال و مرتبه بندگی برای همه انسانها به تحقق اهدافی کوچکتر (در مقایسه با این هدف کلان) منوط است که برخی با توجه به ماهیت انسان جنبه اجتماعی و برخی جنبه فردی دارند و تحقق مجموعه این اهداف، امکان رسیدن به آن هدف عالی را فراهم میکند. یکی از مهمترین این اهداف که قرآن کریم به صراحت آن را بیان داشته، تحقق عدالت است.(حدید/ 25)
اگر قسمتی از روابط اجتماعی را روابط سیاسی و نظام حاکم بر این روابط بدانیم، آیا بدون وجود یک نظام سیاسی عادلانه میتوان به چنین هدفی دست یافت؟ آیا میتوان در این زمینه روابط سیاسی را از دیگر روابط تفکیک کرد؟ پاسخ کاملاً روشن است. به این ترتیب، تحقق اهداف عالیه اسلام نیز منوط به توجه به روابط سیاسی در جامعه در کنار دیگر روابط است و نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد. روابط انسانی مجموعهای از روابط در هم تنیده هستند، نه مستقل از هم تا بتوان بر هر یک اصولی مجزا و منفک را حاکم کرد. مجموع آنها، روابط اجتماعی را تشکیل میدهند و هر بخش از این روابط مستقیم و غیر مستقیم بر دیگر بخشها تأثیرگذار است و موجب کندی یا سرعت یا حتی انحراف دیگر بخشها میشود.
بنابراین، از منظر انقلاب اسلامی تصور جدایی دین از سیاست امری صد درصد غیر واقعی و تصنعی است و در عالم واقع تحقق آن ممکن نیست؛ از این رو دین یا باید در کنار و در بطن حاکمیت باشد یا در مقابل آن. راه سوم فقط این خواهد بود که دین را ناقص کرد که در این صورت مصداق آیه زیر خواهد بود:
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/ 85)؛ پس چرا به بعضى از كتاب ايمان مىآوريد و به بعضى ديگر كفر مىورزيد و پاداش كسى كه چنين كند به جز خوارى در زندگى دنيا و اينكه روز قيامت به طرف بدترين عذاب برگردد، چيست؟ خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست.
پس دین ماهیتاً از سیاست جدا نیست؛ بلکه دستهای انسانی برای برخی از منافع خاص، آن را از حوزه سیاست جدا نگه میدارند و جدایی را بر آن عارض میکنند؛ به همین دلیل هر گاه دین در حالت اکمل آن مطرح شود، با آن به مقابله برمیخیزند.
پینوشتها:
۱ ـ سیدجعفر شهیدی، نهجالبلاغه، ص 168.
2ـ امام خمینی(ره)، صحيفه امام، ج 3، ص 393.
3ـ صحیفه نور، ج 9، ص 138.
4ـ محمدتقی مصباحیزدی، نظريه سياسی اسلام، ج 1، ص 43.
5ـ امام خمینی(ره)، ولایت فقیه و حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1423، ص 46ـ 45.
6ـ همان، ص 43.