انسانها در جامعههاى متفاوتی زندگى مىكنند و هر يك از جوامع نظام فكرى و فرهنگى خاص و آداب و رسوم و عادات و ارزشهاى اخلاقى و ضوابط و مقررات ويژهاى دارند كه حيات اجتماعى آن، به رعايت آنها بستگى دارد و به این ترتیب از ديگر جوامع شناخته و امتياز داده مىشود. انسان در جامعه پرورش مىيابد، آداب و رسوم و افكار و ارزشهاى آن را مىپذيرد، شخصيت خود را مىسازد و با جامعه هماهنگ مىگرداند و اين معناى اجتماعى شدن و اجتماعى كردن و فرهنگپذيرى انسان است؛ ولى بايد بدانيم فرهنگپذيرى انسان از جامعه، نه تحميلى و اجبارى است چنانكه بعضى از جامعهشناسان تصور كردهاند و نه در اثر تقليد كوركورانه و بىهدف است چنانكه گروهى ديگر پنداشتهاند؛ بلكه انطباقى آگاهانه و با اراده و اختيار و هدفدار است.
با توجه به نقش بسيار مهم جامعه در كيفيت فرهنگپذيرى و تربيتهاى اجتماعى كودكان و جوانان به امور زير توصيه مىشود:
1ـ ضرورت اصل اجتماعى شدن و پرورش و تقويت گرايشهاى اجتماعى فرد و تشويق او به معاشرت با اشخاص و گروهها و شركت در اجتماعات؛
2ـ پاكسازى محيط جامعه از آلودگىها و مفاسد اخلاقى و اجتماعى؛
3ـ نشان دادن و معرفى الگوهاى صالح و خوش اخلاق و نيكوكار؛
4ـ كمك فرد در انتخاب دوستان صالح و بر حذر داشتن او از دوستى و معاشرت با افراد ناصالح و بد رفتار؛
5ـ تنظيم و تدوين برنامههاى صحيح اجتماعى و اخلاقى براى تدريس در مدارس و استفاده از معلمان صالح و خوشاخلاق؛
6ـ اصلاح و تكميل برنامههاى صداوسيما و تهذيب آنها از برنامهها و تصويرهاى بدآموز؛
7ـ آموزش مسائل تربيتى به خانوادهها و اصلاح روابط پدران و مادران.
با رعايت امور مذكور مىتوان به تربيت اجتماعى صحيح كودكان كمك كرد. اسلام نسبت به اصل اجتماعى شدن افراد و پرورش گرايشهاى اجتماعى و در نتيجه فرهنگپذيرى و تربيت اجتماعى عنايت دارد و اين همان سخنى است كه جامعهشناسان مىگويند؛ با اين تفاوت كه جامعهشناسان با نظرى وسيع مىگويند، با توجه به اينكه كودك در آينده ناچار است در جامعه قبيلهاى يا ميهنى يا نژادى يا زبانى خود و با افراد آن زندگى كند، بايد به گونهاى تربيت شود كه فرهنگ جامعه خود را بپذيرد و با دیگر افراد همسو و هماهنگ شود تا بتواند با آنان زندگى مسالمتآميز داشته باشد و در اين زمینه بين افكار صحيح و غير صحيح و اخلاق و رفتار خوب و بد فرقى نمىگذارد؛ هر چه هست فرهنگ آن جامعه است و افراد بايد آن را بپذيرند. این در حالی است که اسلام انشعابات قومى، قبيلهاى، منطقهاى و نژادى و زبانى را مردود مىشمارد و پذيرش و پيروى كوركورانه از فرهنگ حاكم بر اين جوامع را محكوم مىكند. اسلام خود جامعه خاصى را تأسيس کرده و فرهنگ ويژهاى را معرفى كرده است. جامعه اسلامى بر پايه ايمان به خداى يگانه و زندگى پس از مرگ و نبوت استوار شده است. فرهنگ اسلام نيز بر همين پايه تنظيم شده و از وحى سرچشمه مىگيرد. اسلام در معارف و مسائل عقيدتى، در اخلاق و ارزشها و ضد ارزشها، در مسائل اجتماعى، در آداب و معاشرت، در ضوابط و مقررات اجتماعى، در فرهنگ و هنر و غير اينها، آرا و نظرهاى ويژهاى دارد كه در مجموع فرهنگ اسلام را تشكيل مىدهند. اسلام آمده است تا عقايد و فرهنگ مردم را اصلاح و تكميل كند، با افكار غلط و اخلاق و رفتار و عادتهاى زشت مبارزه کرده و افكار صحيح و اخلاق و رفتارهاى نيك را جايگزين کند. فرهنگسازى در متن رسالت پيامبر اسلام(ص) قرار دارد و ایشان از عموم مسلمانان مىخواهد از آلوده شدن به مفاسد اخلاقى و اجتماعى اجتناب کنند و فرهنگ عالى اسلام را بپذيرند و شخصيت خود و فرزندانشان را بسازند و پرورش دهند. اسلام عموم مسلمانان جهان را يك جامعه و يك امت مىداند. هر يك از مسلمانان فردى از جامعه بزرگ اسلام و به منزله عضوى از پيكر اسلام محسوب مىشوند.
پيامبر اسلام(ص) میفرمایند: «مثل مؤمنان در دوستى و دلسوزى و مهربانى با يكديگر مثل پيكر واحد است كه هر گاه عضوى از آن به درد آيد، ساير اعضا با بيخوابى و تب با عضو دردمند همكارى مىکنند.»1
اسلام عموم مؤمنين را از يك خانواده مىشمارد كه رهبر به منزله پدر و افراد به منزله خواهر و برادر هستند. خداوند در قرآن مىفرمايد: «همانا كه مؤمنين برادرند، پس بين برادرانتان اصلاح كنيد و از خدا بترسيد تا مورد رحمت قرار گيريد.»2
با توجه به اینکه اسلام عموم مسلمانان جهان را يك جامعه و يك امت مىداند، مسلمانان وظيفه دارند ديدگاه خود را نسبت به جامعه تغيير دهند، خود را وابسته به جامعه بزرگ اسلام بدانند، به مجد و عظمت و قدرت و شوكت آن بينديشند و در برابر دشمنان از آن دفاع کنند؛ همچنین، عزت و شوكت جامعه بزرگ اسلامى را عزت خود و ضعف و ناتوانى آن را ضعف خود بدانند.
نكته مذكور يكى از امتيازات اسلام به شمار مىرود كه در اجتماعى كردن كودكان و نوجوانان و جوانان و حتى بزرگسالان بايد منظور نظر اوليا و مربيان باشد و در تربيت اجتماعى در خانواده و در برنامهريزى در مدارس مورد عنايت دانشمندان علوم تربيتى قرار گيرد. روحيه گرايش به جامعه بزرگ اسلامى را در افراد به وجود آورند و پرورش دهند و جامعهپذيرشان کنند. فرهنگ و افكار و ارزشهاى اصيل اسلام را زنده کرده و افراد را به سوى آنها دعوت کنند. اسلام درباره جامعه ديد وسيعترى دارد. همه انسانها را بندگان خدا مىداند و احسان و خدمت و سودرسانى به آنان را يك ارزش بزرگ محسوب میکند.
كوتاه سخن اينكه در تربيت اجتماعى بايد به امور زير توجه شود:
1ـ از ديدگاه اسلام عموم مسلمانان جهان يك امت هستند و اهداف و منافع مشترك دارند. فرد فرد مسلمانان بايد خود را به اين جامعه بزرگ وابسته بدانند و نسبت به مصالح عمومى امت اهتمام داشته باشند.
2ـ اسلام همه مردم را بنده و روزيخوار خدا مىداند و خدمت به آنان را يكى از ارزشهاى بزرگ مىشمارد.
3ـ عمل انسان در صورتى ارزشمند است كه به قصد قربت و براى جلب رضاى خدا باشد، نه جلب منافع شخصى يا تعصبات قومى يا نژادى يا وطنى.
4ـ اسلام در ابعاد گوناگون زندگى انسان فرهنگ ويژهاى دارد و تربيت اجتماعى بايد با آن هماهنگ باشد.
5ـ مسلمانان وظيفه دارند با فرهنگ متعالى اسلام خود را پرورش دهند و به كمال برسانند و جامعه اسلامى را از فرهنگ ضد اسلامى پاكسازى کنند.
پینوشتها:
۱ـ قال رسولالله(ص): «مثل المؤمنين فى توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد، اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر و الحمى»، صحيح مسلم، ج 4، ص 1999.
۲ـ انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم و اتقوا الله لعلكم ترحمون، حجرات، آيه 10.