حسین میرچراغخانی/ در فاصلۀ زمانی شهریور1320 تا 1357، خردهجریانهای بسیاری حول جریان عقلانیت اسلامی فعالیت کردند و در رسیدن این جریان به اهدافش مؤثر بودند، در این مطلب، با برخی از این جریانات وابسته به عقلانیت اسلامی آشنا میشویم. لازم به ذکر است که خردهجریانهای وابسته، میتوانند با جریانِ محوری مغایرتهایی داشته باشند و چه بسا پس از مدتی در برابر جریان اصلی قرار گیرند، یا به سوی اهداف آن گام بردارند. این موضوع را نسبت به مهمترین خردهجریانهای وابسته به جریان عقلانیت اسلامی بررسی میکنیم.
1ـ انجمن تبلیغات اسلامی
این تشکل را در سال 1321 دکتر عطاءالله شهابپور1 تأسیس کرد. نویسندگان این انجمن در مجلۀ آیین اسلام، شمارۀ 2، فروردین 1323، در عنوانی با نام «انجمن تبلیغات اسلامی» انجمن و هدف آن را چنین توصیف کردند: «برای تبلیغ دین اسلامی و اشاعۀ توحید و تعمیم اخلاق اسلامی در ایران و سایر کشورهای جهان و پیراستن دین از خرافات و پیرایهها و آگاه کردن جوانان و تحصیلکردههای امروزی به حقایق دین و فهماندن فواید دین برای سعادت جامعه و اهمیت دینداری برای زندگی فردی و اجتماعی و نشان دادن حقایق اسلام به زبان علمی امروزی و طبق آخرین کشفیات علمی دنیا، در فروردین سال 1321 در تهران بنگاهی به نام انجمن تبلیغات اسلامی تشکیل گردید.»2
شهابپور مجلههایی به زبانهای مختلف منتشر کرد. این نشریات از جذابیت بالایی برخوردار بودند.3 شهابپور به وحدت جهان اسلام معتقد بود و نوشتههایی دراینباره دارد. این انجمن در جریان ملی شدن صنعت نفت، از این نهضت و دولت مصدق حمایت میکرد، ولی در اختلاف پیشآمده، از آیتالله کاشانی حمایت میکرد.4
2ـ جمعیت مبارزه با بیدینی و اتحادیۀ مسلمین
این دو تشکل را حاجمهدی سراجانصاری در سالهای 1323 و 1324 تأسیس کرد. عمدۀ تلاش جمعیت مبارزه با بیدینی، روشنگری و نقد نوشتههای کسروی بود. سراجانصاری، در گذشته از رفقای کسروی بود؛ اما با مشاهدۀ انحراف کسروی از او فاصله گرفت و از مهمترین نقادان او شد. کسروی از نقدهای سراج بهشدت عصبانی میشد.
جمعیت مبارزه با بیدینی، با افرادی همچون حاجسراجانصاری در راستای اهداف عقلانیت اسلامی فعالیت میکرد. از ویژگیهای برجستۀ این جمعیت، اعتقاد به جدا نشدن دین از سیاست است. حاجسراجانصاری دراینباره مینویسد: «سیاست را از دیانت تفکیک نکنند که سیاست صحیح، در حقیقت ترویج دیانت است و در دیانت اسلام، هدف سیاست است.»5
اقدام دیگر حاجسراجانصاری، تأسیس «اتحادیۀ مسلمین» بود. این اتحادیه در سال 1324 به صورت غیر رسمی شروع به کار کرد و از سال 1329 با هیئت مدیرۀ جدید به صورت گسترده و جدی، کار خود را ادامه داد.
اتحادیۀ مسلمین به دلیل استقبال جوانان، تشکلی به نام «سازمان جوانان اتحادیۀ مسلمین» تشکیل داد. ریاست این سازمان را ولیالله یوسفی بر عهده داشت. این سازمان، از جوانان درخواست همکاری کرد و پاسخگوی پرسشهای جوانان بود. البته ولیالله یوسفی با نوشتن کتاب سوسیالیسم انقلابی اسلام و موضعگیری علیه سیدجمالالدین اسدآبادی، از صف اسلامگرایان خارج شد و بعد از انقلاب، اسناد ارتباط او با محافل امنیتی رژیم پهلوی منتشر شد.6 ازاینرو، اتحادیۀ مسلمین را باید یکی از نهادهای وابسته به جریان عقلانیت اسلامی برشمرد؛ چراکه در ویژگیها و اهداف، این اتحادیه کاملاً با اهداف جریان عقلانیت اسلامی سازگار است. از مهمترین ویژگیهای این اتحادیه، توجه به مسائل جهان اسلام، از جمله مسئلۀ فلسطین و هند است.7
ویژگی دیگری که اتحادیۀ مسلمین داشت، مبارزه با خرافات بود؛ از جمله مواردی مانند قمهزنی و زنجیرزنی که دستاویزی برای امثال کسروی شده بود تا به وسیلۀ آنها، شیعه را خرافی جلوه دهند.8 از دیگر ویژگیهای اتحادیۀ مسلمین، گام برداشتن در مسیر اتحاد شیعه و سنی است. سراجانصاری در کتاب شیعه چه میگوید، دربارۀ نقش استعمار در اختلافافکنی بین شیعه و سنی مینویسد: «گاهی در کشورهای عربی که اغلب سکنۀ آنها برادران سنی ما هستند، کسی را مزدور میکنند که بر ضد سنیها کتاب بنویسد و انتشار دهد، یا یک سنی را برمیانگیزند که بر ضد شیعه کتاب بنویسد و گاهی در ایران مانند کسرویها و مردوخها را اجیر مینمایند که بر ضد شیعه ورقپارههایی انتشار دهند.»9
3ـ جامعۀ تعلیمات اسلامی
گروه کوچکی با نام «جمعیت پیروان قرآن» در تهران با حاجشیخعباسعلی اسلامی سبزواری شروع به کار کرد. این گروه با افزایش فعالیت خود، به «جامعۀ تعلیمات اسلامی» تبدیل شد و مورد تحت «جمعیت مبارزه با بیدینی» قرار گرفت؛ به گونهای که حاجسراجانصاری در مقالهای خواستار حمایت از «جامعۀ تعلیمات اسلامی» شد و آن را مؤثرترین مجمع دینی معرفی کرد که توانسته است در عرصۀ آموزش، اقدامات فراوانی انجام دهد و هزاران دانشجو را با حقایق اسلامی و شیعه آشنا کند.10 این جامعه از سال 1322 آغاز به کار کرد و از سال 1328 با مجوز وزارت فرهنگ، اساسنامۀ خود را منتشر کرد.11 در ماده پنجم اساسنامه، هدف جامعۀ تعلیمات اسلامی، اینگونه ذکر شده است: الفـ تعلیم و تربیت اطفال و سایر افراد، به وسیلۀ تأسیس كودكستانها و دبستانها و دبیرستانها، مدارس عالیه و سایر مدارس فنی، طبق موازین شرعی و تشكیل كلاسهای اكابر شبانهروزی و تهیۀ معلمین فاضل كارآزموده. تأسیسات مزبور، فعلاً برای داخل كشور، ولدیالاقتضا برای سایر كشورها خواهد بود.
بـ تبلیغ به وسیلۀ تشكیل مجالس وعظ و خطابه و سایر وسایل ممكنه برای عامۀ مردم و تهیه و اعزام مبلّغ به نقاط لازم.
جـ تهیه و چاپ كتب و رسایل و نشریات دینی.
دـ تأسیس پرورشگاهها برای یتیمان و بیمارستانها جهت درمان عمومی و انجام سایر امور خیریه به طرز نوین و با رعایت موازین شرعی.»12
از امتیازات جامعۀ تعلیمات اسلامی این بود که مورد توجه و حمایت مراجع بزرگی چون سیدابوالحسن اصفهانی و آیتالله بروجردی قرار داشت. اعضای جامعۀ تعلیمات اسلامی، در سال اول با آیتالله بروجردی دیدار میکنند و مورد تأیید ایشان قرار میگیرند. این دیدار در شمارۀ پنجم مجلۀ جامعۀ تعلیمات اسلامی به چاپ رسید.13
بنابراین، جامعۀ تعلیمات اسلامی، یکی از حرکتهای بزرگ فرهنگی دورۀ پهلوی دوم است. این جامعه زمانی که بدنۀ اصلی آموزش و پرورش را تفکرات غیردینی تشکیل میدادند، کار خود را آغاز کرد و آثاری نیز در پی داشت.
پینوشتها:
1ـ شهابپور یکی از شخصیتهای فرهنگی دورۀ پهلوی است که به دنبال وحدت جهانی با حفظ عقیدۀ اسلامی بود. گرایشهای صفویانه و اندیشههای فرادینی، از جمله ویژگیهای وی بود. (رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، همان، ص 59).
2ـ آیین اسلام، «انجمن تبلیغات اسلامی»، س 1، ش 2، فروردین 1323.
3ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، همان، ص 61.
4ـ همان، ص 46.
5ـ حاجمهدی سراجانصاری، شیعه چه میگوید، تبریز، 1385 ق، ص 428.
6ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، همان، ص 73.
7ـ صادق نشأت، «کشورهای جهان اسلام» آیین اسلام، ش 202، اردیبهشت، 1327، ص10.
8ـ حاجمهدی سراجانصاری، نبرد با بیدینی، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، چ 2، قم، چاپخانۀ علمیه، 1345، ص ۶۱ـ ۵۸.
9ـ حاجمهدی سراجانصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 156.
10ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، همان، ص68.
11ـ حمید كرمیپور، جامعۀ تعلیمات اسلامی، آیتالله شیخعباسعلی اسلامی و نقش ایشان در انقلاب اسلامی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 75.
12ـ مهدی کلهر، «تاریخچۀ مدارس جامعۀ تعلیمات اسلامی»، مجلۀ یاد، بهار 1369، س 5، ش 18، ص ۱۳۹ـ ۱۳۸.
13ـ همان، ص 142.