آیت‌الله حاج‌مجتبی تهرانی می‌گوید: انسان تا زمانی که از این جهان کوچ نکرده است می‌تواند آنچه را که به دست خود در این گنجینه و حرم الهی وارد کرده تغییر دهد. البته، تا مدتی این اختیار را دارد که بتواند این زباله‌هایی را که در آن ریخته، بیرون آورد و همچنین بستگی دارد که چه زباله‌هایی در آن ریخته است. هدایت اولیای الهی جنبه‌ای عمومی دارد که در آن همه را دعوت می‌کنند، اما دستگیری خاص آنها برای کسانی است که زمینه‌های خوبی دارند و مستعد هستند.

حقوق مسلمان بر مسلمان

مرحوم کلینی روایتی را در كافي نقل کرده است که: معلي‌بن‌خنيس از امام صادق(ع) نقل مي‌كند به امام عرض كرده حقّ يك مسلمان بر مسلمان دیگر چيست؟ حضرت فرمود: هفت حق واجب است كه اگر يكي از اينها را ضايع كند، از ولايت خدا خارج شده و از خدا و نور الهي در اين انسان نصيبي وجود نخواهد داشت. البته در اين روايت «هفت حق» می‌‌گوید، روايت ديگري كه آن را هم امام(ع) به معلّي‌بن‌خنيس فرموده؛ «هفتاد حق» است. من هفتاد تا را نمي‌گويم، چون نمي‌توانيد عمل كنيد، فقط هفت مورد را بيان مي‌كنم. در این روایت هفت تا را بيان كرده‌‌اند. حضرت فرمودند: «إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ»؛ من خوف اين دارم كه تو علم پيدا كني، اما عمل نكني و حقوق را ضايع كني. به امام(ع) عرض كردم: توكل بر خدا، شما بفرماييد و ما هم سعي مي‌كنيم عمل كنيم.
حقّ اول
«قَالَ أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ»؛ آسان‌ترین آنها این است که آنچه براي خودت دوست داري، براي برادر مؤمنت هم دوست داشته باشی و آنچه براي خود نمي‌پسندي براي او هم نپسندی.
اين اولين حقّي است كه يك مؤمن بر مؤمن ديگر دارد. ما چقدر از اين حق را در خودمان پياده مي‌كنيم؟ از همين دايره طلبگي خودمان شروع كنيم. آيا همان‌طوري كه دل‌مان مي‌خواهد خودمان رشد كنيم، دل‌مان مي‌خواهد علم‌مان زياد شود، واقعاً علاقه‌مندیم كه ديگري هم علمش زياد شود؟ 
پيامبر(ص) وقتي به معراج رفتند خداي تبارك و تعالي فرمود: اگر كسي به يك مؤمني اهانت كند، «بارَزَني بِالمُحَارَبَة»؛ اين من را به محاربه‌ با خود دعوت مي‌كند. اين يك مصداقش است. واقعاً اين يك حقّ است. اگر ميل دارم يك آبرويي داشته باشم، بايد به همين اندازه برای دیگران بخواهم، اگر يك ذره كمتر هم باشد از روايت خارج است. قدر مشترك ما ايمان است، اگر بخواهيم اين قدر مشترك را حفظ كنيم، بايد اين حقوق را حفظ كنيم. مبادا واقعاً طوري باشد كه به راحتي يكي را بدون ملاك بالا ببريم و ديگري را بدون ملاك تحقير و تضعيف كنيم. انسان يك حرفي را يكجا شرعاً مي‌تواند بزند و در جاي ديگر نمي‌تواند بزند.
در مقام مشورت ممكن است از انسان سؤالي راجع به كسي بپرسند و آدم سرّي از او را بداند،‌ باز آن هم به يك مقدار لازمي كه در مقام مشورت نبايد خيانت شود، شما مي‌توانيد بگوييد، همه‌اش را نمي‌توانيد بگویید. يك وقت سؤال مي‌كنند كه مي‌خواهيم دخترمان را به فلان آقا بدهيم. من صد تا عيب از اين آقا سراغ دارم، اما اگر يكي از اينها را بگويم كافي است بر اينكه او متوقف شود، همان را بايد بگويم. تازه اگر بتوانم به اجمال بگويم، حق ندارم به تفصيل بگويم. 
ما بايد مقداري اين را در خودمان ملكه كنيم، حتّي‌الامكان از زندگي داخلي خودمان شروع کنیم. به بچه‌هاي‌مان اجازه ندهيم حرف ديگران را در منزل بزنند. چطور ما نمي‌خواهيم درباره ما بدگويي و غيبت كنند، همين اندازه هم آبروی آن مؤمني را حفظ كنيم كه الآن پيش ما نيست. کسي مي‌‌خواهد اسرار او را براي ما بگويد، بلافاصله مخالفت كنيم. 
حقّ دوم
بعد مي‌فرمايد: «وَ الْحَقُّ الثَّانِي أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ»؛ كاري نكني كه او عصباني و غضبناك شود، ناراحتش نكني؛ بلكه كاري كني كه از تو خشنود شود، كاري كني كه او خوشحال و راضي شود. ما بايد در ارتباطات‌مان سعي كنيم مطالبي و حرف‌هايي ردّ و بدل شود كه موجب غضب ديگري نشود. گاهي شيطان انسان را وسوسه مي‌كند يك حرفي بزند كه رفيقش عصباني شود. گاهي اوقات اقلّش این است كه انسان به او بگويد تو بي‌سوادي. چرا انسان كسي را ناراحت كند. حالا يك مؤمني هست كه سواد هم ندارد و نرفته درس بخواند، حالا ما دو روز، دو اصطلاح را حفظ كرديم، فكر مي‌كنيم باسواد شديم، بعد بياییم در مقابل يك كسي بگوییم تو بي‌سوادي، تو حرف نزن و ناراحتش كنيم.
حقّ سوم
بعد امام(ع) مي‌فرمايد: «وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ» حق سوم اینکه؛ كمكي به او كنيم، به نفس، به مال، زبان، دست و پا. اين كنايه است كه با تمام وجود كمك كنيم. اگر مي‌تواني كمك مالي كني، كمك مالي كن، اگر با زبانت مي‌تواني او را كمك كني، كمك كن، جايي كه بايد او را حفظ كني تو از گفتار خودت استفاده كن و او را حفظ كن، نگذار او از بين برود.
ما از جهت فقهي مي‌گوییم قرض گرفتن مكروه است، اما خود قرض دادن مستحب است. وقتي انسان اين روايات را نگاه مي‌كند حتي تعبير به «حقوق واجب» شده، معنايش این است كه اگر مؤمني نياز به يك مالي دارد و مال پيش من است، بر من واجب است كه به او بدهم و بحث قرض هم نيست، واجب است از مال خودم يك مقداري به او بدهم، ديگر بحث خمس و زكات و... نيست.
حالا اگر بچه يك مؤمني، یا خودش مريض است و نياز مالي دارد، اسلام مي‌گويد بايد به او كمك كنیم، باز هم مقداري كه حاجت او را برطرف كند در آن مقداري كه در توان انسان هست بايد به او كمك كنم.
حقّ چهارم
«وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ»؛ حق چهارم این است كه چشم او باشد، اگر يك جا مي‌بيند كه اين مؤمن مسلمان در چاه مي‌افتد به او بگويد. چشم او باشد؛ يعني وقتي يك چيزي را ديد، اين اطلاعش براي آن مؤمن واجب است به او بگويد، اگر يك جايي علیه او توطئه مي‌كنند به او بگويد، اين مانعي ندارد. يك جايي توطئه‌ قتل يا هتكش را می‌کشند، مي‌خواهند حيثيتش را از بين ببرند، يا ضربه‌اي به او وارد كنند، اين عين او باشد، سمع او باشد، راهنما و مرآت او باشد.
حقّ پنجم
«وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَرْوَى وَ يَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ يَعْرَى»؛ حق پنجم این است تو سير نباشي، او گرسنه باشد، تو سيراب نباشي، اما او تشنه باشد، تو لباس داشته باشي و او عريان باشد. ببينيد امام(ع) تا چه حدّ سفارش کرده است!
حقّ ششم
«وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَ لَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ يُمَهِّدَ فِرَاشَهُ»؛ و حق ششم اینکه، اگر تو خادمي داري و او ندارد، خادمت را بفرست كه در کارها به او كمك كند.
حقّ هفتم
«وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِيضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تتُلْجِئُهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَ لَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ»؛ و حق هفتم اين است كه سوگند او را باور كنى(به سوگندش وفا کنی) و دعوت او را بپذيرى و در تشييع جنازه او حاضر شوى و در بیماری‌اش از او عيادت كنى و بدن خود را در راه برطرف كردن نياز او به زحمت اندازى و او را محتاج اين نكنى كه از تو خواهشى كند و در قضاى حوایج او شتاب كنى. اگر اين كارها را كردى، ولايت خود را به ولايت او و ولايت او را به ولايت خداوند پيوند زده‌‌اى.

مسلم‌بن‌عقبه‌ـ 2

چنانکه بیان شد، یکی از هولناک‌ترین جنایت‌های دولت اموی پس از واقعه کربلا، ماجرای حمله به حره در مدینه بود که به فرماندهی مسلم‌بن‌عقبه انجام شد! در این هجوم وحشیانه شدت کشتار به حدّى بود که از آن پس مسلم‌بن‌عقبه را به دلیل زیاده‏روى در کشتن مردم «مُسرف‌بن‌عقبه» نامیدند.
ابن‌قتیبه در این باره این‌گونه نقل مى‏کند:
«در روز حرّه از اصحاب پیامبر(ص) ۸۰ مرد کشته شد و بعد از آن روز، صحابى بدرى باقى نماند و از قریش و انصار ۷۰۰ نفر به قتل رسیدند. از سایر مردم از موالى و عرب و تابعین ده هزار نفر به قتل رسیدند.» سبط‌بن‌جوزى در کتاب «حرّه» از زهرى نقل می‌کند که می‌گوید:
«در روز حرّه چنان خونریزى شد که خون‏ها به قبر پیامبر(ص) رسید و روضه و مسجد پیامبر(ص) پر از خون شد.» آنان با اسب و سلاح و کفش، وارد حرم پیامبر(ص) شدند و مسجد پیامبر(ص) را آلوده کردند. جنایت‌های سپاه یزید به همین جا ختم نشد، آنها خانه‌های مردم را غارت و نوامیس مسلمانان را هتک کردند، به گونه‌ای که تاریخ از بیان آن شرم دارد!
آنگاه که دین به دست افراد جاهل و جنایتکار بیفتد، آن را ابزاری برای مفاسد خود کرده و به نام دین از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کنند! نمونه روشن چنین تفکری در عصر ما وهابیت و داعش هستند. مسلم‌بن‌عقبه نیز این چنین بود، او با وجود همه غارت‌ها و جنایت‌ها، قتل عام مردم مدینه را بهترین عمل خود پس از گفتن لااله‌الاالله می‌دانست و می‌گفت خدایا تو می‌دانی که من از هیچ خلیفه‌ای (نه نهان و نه آشکار) نافرمانی نکرده‌ام. 
پس از سرکوب مردم مدینه، مسلم آنچنان از مردم برای یزید بیعت گرفت که خود را برده و غلام یزید بدانند، ولی با امام علی‌بن‌حسین(ع) به صورت عادی بیعت شد، درحالی که پیش از آمدن امام نزد مسلم، او به امام و اجدادش دشنام می‌داد. پس از رفتن امام، علت را از او پرسیدند، مسلم گفت: «این برخورد خواسته من نبود، لکن قلب من از رعب و وحشت پر شد.» ترس این جانی بیرحم از هیبت و جلال امام سجاد(ع) عبرت‌های فراوانی دارد.
برخی گفته‌اند؛ یزید پس از ماجرای کربلا و خطبه‌های روشنگر امام سجاد(ع) و نیز برای جلوگیری از خشم بیشتر مردم علیه حکومتش، در برابر ایشان در ظاهر خضوع می‌کرد و به همین دلیل به مسلم دستور داده بود که با حضرت برخورد نامناسبی نداشته باشد.
سپاه شام پس از سرکوبی شورش مدینه به فرماندهی مسلم به طرف مکه رفت تا «عبدالله‌بن‌زبیر» را که با امویان مخالف بود، به همین سرنوشت دچار کند. 
مسلم در ميانه را، حصين‌بن‌نمير را فراخواند و به او گفت: «یزید، به من سفارش كرده بود وقتى كه مرگ من فرا مى‏رسد، تو را به عنوان جانشين خود معرفى كنم، بشنو، وقتى كه به مكه رسيدى هيچ يك از مردم قريش را در آنجا سكنى مده؛ زيرا آنان در مكه شورش خواهند كرد كه در آن صورت نفاق به دنبال دارد.» مسلم‌بن‌عقبه وقتى كه اين سخنان را گفت از دنيا رفت و در منطقه ثنية‌المشلل دفن شد. مرگ او در سال 64 هجری قمری و پیش از مرگ یزید اتفاق افتاد.
پس از دفن مسلم و رفتن مردم، كنيزى كه متعلق به يزيد‌بن‌عبد‌الله بن‌زمعه بود، شبانه آمد و قبر مسلم را نبش کرد. وقتى به لحد رسيد، شى‏ء سياهى را ديد كه دور گردن مسلم پيچيده شده بود. از هيبت آن شى‏ء ترسيد، اما پس از مدتى جسد وى را به دار كشيد.



 سیدحسین خاتمی‌خوانساری/ در شماره پیش به لزوم استحکام ایمان فردی برای رسیدن به حکومت مستحکم اشاره شد. از آنجایی که ایمان رابطه فرد با جهان پیرامون را معنا می‌بخشد، اگر کسی مرحله خودشناسی را با موفقیت بگذراند، می‌تواند معنا و مفهوم اجتماعی شدن و مختصات آن را نیز درک کند. اگر انسان دستورات دینی را عمل کند و متقی باشد، می‌تواند حاکم خود و جامعه خود باشد، انسان‌ها هر چه به تقوا نزدیک شوند به حکومت عدالت‌گستر و اخلاقی نزدیک می‌شوند و هر چه سستی کنند، حکومت‌شان نیز کیفیت پایین‌تری خواهد داشت. در نتیجه انسان‌ها باید یک حکومت مقبول را در خود جست‌وجو کنند که به چه میزان به آن علاقه و نیاز و شباهت دارند و سپس به سمت آن حرکت کنند. الزام وجود یک حکومت دینی به تعریف و تعیین مختصات آن در دین نیاز ندارد؛ زیرا مختصات آن در مفهوم فرد معنا پیدا کرده و به آن پرداخته شده است، بنابراین پیش از رجوع به تعاریف دین برای حکومت باید تعاریف و متعینات فردی را در دین جست‌ و همان را گسترده کرد. برای نمونه، مفهوم عزّت در درجه اعلی قابل درک برای انسانی در حد اعلای تقوا است و هر چه از درجات تقوای او کاسته شود، مفهوم عزّت نیز نزد او کم رنگ‌تر می‌شود، عزت یک میل فطری است و سلامت فطرت به درک صحیح عزت کمک می‌کند. 
اسلام به اینکه خودسازی زمینه حکومت‌سازی است؛ اشاره مستقیم دارد؛ پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «کَما تَکُونُوا یوَّلی عَلَیکُم»؛ هر طور باشید همان‌گونه بر شما حکومت می‌شود.*
 انسان برای رسیدن به ایده‌آل‌های زندگی خود نیازمند حکومت است و اساساً حکومتی را برمی‌تابد که ایده‌آل‌هایش را جامه عمل بپوشاند. به عبارتی، مردم حکومت را با ایده‌آل‌های خود تطبیق می‌دهند نه بالعکس. پس هر چه ایده‌آل‌های مردم سطح کیفی مطلوبی پیدا کند، حکومت نیز کیفیت بیشتری می‌یابد. حکومت برخاسته از نظر و اعتماد مردم است و مردم پیش از اراده به تغییر کیفیت حکومت باید به تغییر خود اراده داشته باشند. (ادامه دارد)
* نهج‌الفصاحه، ص 616، ح 2182

بحثی پیرامون اختلاف همسران بر سر رفت‌وآمد خانوادگي


 مريم زاهدي/ «خانواده خودش که ميان خونمون گل از گلش مي‌شکفه، اما تا چشمش به خانواده من مي‌افته اخماش ميره توهم»! اين نمونه‌اي از گله‌هايي است که همسران در ارتباطات و رفت‌وآمدهاي خانوادگي از همدیگر دارند. طبيعي است که هر کسي با خانواده‌اي که بزرگ شده و با آنها انس بيشتري دارد، راحت‌تر است و لحظات خوش‌تري را سپري مي‌کند؛ اما اين يک قاعده کلي نيست!‌ خيلي وقت‌ها کافي است ذهنيت‌هاي پيشين خود را درباره خانواده همسر تغيير داد. آن وقت مي‌توان دريافت، خانواده همسر هم دوستان تازه‌اي هستند که مي‌توانند به اندازه خانواده خود شما يا حتي صميمي‌تر از آنها هم باشند. با همه اينها رفت‌وآمدهاي خانوادگي خيلي وقت‌ها به کانوني براي اختلاف ميان همسران تبديل مي‌شود. 
خانواده و خويشاوندان ما بخشي از هويت ما هستند و بنا نيست با ازدواج از اين هويت جدا شويم؛ بلکه برعکس يکي از مزيت‌هاي ازدواج گسترش دايره ارتباطات ماست که از يک خانواده و اقوام و آشنايان خودمان به خانواده‌اي با دوستان و اقوام و آشنايان جديد گسترش مي‌يابد. دايره ارتباطات ما هر قدر گسترده‌تر باشد، به معناي داشتن فرصت‌هاي بيشتر براي موفقيت و بهبود وضعیت زندگي و همين‌طور حل مشکلات و چالش‌هاست. بديهي است در اين ميان خانواده‌هاي زن و شوهر بهترين گزينه براي گسترش دايره ارتباطات هستند. هنر برقراري ارتباط مناسب با خانواده‌هاي دو طرف مي‌تواند در آينده فرزندان خانواده نيز تأثير مثبتي داشته باشد و موجب شود آنها از همان دوران کودکي سازگاري با ديگران را بياموزند و در آينده زندگی اجتماعي موفق‌تري داشته باشند. دين مبين اسلام هم همواره بر رفت‌وآمد با خويشاوندان و صله ارحام تأکيد ويژه‌ای داشته و فوايد متعددي را بر آن مترتب دانسته است؛ همان‌گونه که قطع رحم به شدت منع شده است؛ اما ببينيم چرا و چگونه رفت‌وآمدهاي خانوادگي موجب بروز اختلافات ميان زن و شوهرها مي‌شود و چگونه مي‌توان بدون قطع رابطه با خانواده همسر اعم از مادر زن و برادر زن يا مادرشوهر و خواهر شوهر اختلافات و مشکلات احتمالي را مديريت 
کرد. 

تفاوت‌هاي
 برون‌گراها و درون‌گراها 
اينکه شما چقدر تمايل داشته باشيد با ديگران رفت‌وآمد کنيد، بخشي به عادات و بخشی ديگر به ويژگي‌هاي شخصيتي شما بازمي‌گردد. به طور طبیعی اگر شما در خانواده‌اي پر جمعيت و با رفت‌وآمد زياد بزرگ شده باشيد، به اين شيوه زندگي عادت داريد و در زندگي با همسري که برخلاف شما در خانواده‌اي با رفت‌وآمد کم بزرگ شده، به چالش برمي‌خوريد؛ اما بخش ديگر اين ماجرا به شخصيت‌هاي دروني افراد بازمي‌گردد. بعضي آدم‌ها برون‌گرا هستند و ذاتاً اهل گفت‌وگو و بروز احساساتند. اين افراد اغلب معاشرتي‌ترند؛ اما آدم‌هاي درون‌گرا ذاتاً علاقه کمتري به حضور در جمع و گفت و شنود دارند و ترجيح مي‌دهند تنها باشند. اگر شما و همسرتان دو وجهه شخصيتي متفاوت دارید، سعي کنيد با احترام به طرف مقابل و گفت‌وگو بر سر ميزان رفت‌وآمد با دوستان و آشنايان و اقوام به توافق برسيد؛ به گونه‌اي که هيچ یک دچار چالش نشويد؛ اما بخشي از مشکلات معاشرت با خانواده‌ها به رفتارهاي اقوام و آشنايان بازمي‌گردد و موجب مي‌شود همسران به واسطه ناراحتي از اين رفتارها با يکديگر اختلاف پيدا کنند. 
با ذهنيت
 وارد زندگي مشترک نشويد
بسیاری از اختلاف‌ها در زندگي مشترک قابل پيشگيري است. به طور مسلم اگر کسی با اين ذهنيت که نمي‌توان با مادر شوهر و خواهر شوهر رفت‌وآمد داشت و الزاماً آنها افرادي هستند که قرار است نيش و کنايه بزنند، وارد زندگي مشترک بشود، به چالش برمی‌خورد. 
بیشتر وقت‌ها دخالت خانواده همسر در زندگي مشترک تنها از ذهنيت زن و شوهرها سرچشمه مي‌گيرد. بهتر است ذهنيت‌هاي پيش ساخته‌اي که جامعه به ما القا مي‌کند، فراموش کنيد. در زندگي مشترک هرگز در مقابل همسرتان قرار نگيريد و حتي اگر اين اختلاف‌ها واقعي است، نبايد عاملي براي چالش ميان شما و همسرتان شود. شما مي‌توانيد همسرتان را در کنار خودتان نگه داريد؛ با اين روش هم محبت و رضايت همسر را به دست مي‌آوريد و هم از فشارهاي موجود رها مي‌شويد. با همه اينها، قطع رابطه راهکار مناسبي براي حل اين ماجرا نيست؛ چرا که به هر حال همسرتان نسبت به خانواده‌اش علاقه دارد و اين قطع رابطه مي‌تواند در نهايت به کدورت ميان شما بینجامد. 

پرهيز از تقابل 
اگر احساس مي‌کنيد خانواده همسر شما در رفت‌وآمدهاي خانوادگي اهل زخم زبان زدن يا دخالت هستند، سعي کنيد حل‌وفصل اين موضوع را به همسرتان بسپاريد و خودتان در نقش عروس يا داماد خانواده خود را کنار بکشيد؛ چرا که تقابل شما با خانواده همسرتان هم مي‌تواند به روابط شما آسيب بيشتري بزند و هم نارضايتي همسرتان را در پي داشته باشد.  به عبارتي، اگر شما بخواهيد رابطه با خانواده همسرتان را مديريت كنيد، در نهايت شما شخص بد ماجرا خواهيد بود و ممكن است شما و والدين همسرتان روبه‌روي هم قرار بگيريد.
همچنين اگر مسئله‌اي وجود دارد، خوب است والدين با فرزند خودشان صحبت كنند و پاي عروس و دامادشان را به ماجرا باز نكنند؛ چون در غير اين صورت ممكن است به جاي حل مشكل، لجبازي به‌ وجود بيايد و كدورت‌ها سبب بروز مشكلات بيشتري شود.

افراط و تفريط ممنوع 
افراط و تفريط در هر موضوعی چالش‌آفرين است؛ حتي رفت‌وآمد و معاشرت. معاشرت با صميمي‌ترين دوستان و هماهنگ‌ترين آدم‌ها هم بايد حد و اندازه‌اي داشته باشد. خيلي از اختلافات بر اثر معاشرت‌هاي بيش از اندازه شکل مي‌گيرد. بنابراين، بهتر است هم در رفت‌وآمد با خانواده خودتان و هم در رفت‌وآمد با خانواده همسرتان حد و مرزهایی را رعايت کنيد. شما مي‌توانيد هر روز هم به خانواده‌تان سر بزنيد؛ اما وقتي قرار است همسرتان هم در اين رفت‌و‌آمدها شما را همراهي کند، بهتر است اين کار در فضايي رسمي‌تر و با فاصله زماني بيشتري صورت بگيرد. 


همزمان با دیدار جمعی از خانواده‌های معظم شهیدان دفاع مقدس و مدافع حرم و دفاع از مرزها و امنیت کشور با امام خامنه‌ای، کاربری در فضای مجازی با اشاره به این دیدار نوشت: «ستون به ستون، جمعیت، آهسته‌آهسته صحن حسینیه را پُر می‌کند. پدران و مادران شهدا روی صندلی‌های دُور تا دُور حسینیه، درست زیر پرچم‌های متبرک به نام ائمه(ع) نشسته‌اند. کنار من پدربزرگی همراه با نوه‌ کوچکش ایستاده است. حدس زدم آن پدر باید پدر شهید و آن پسر باید پسر شهید باشد. نوه اصرار داشت که جلوتر برود؛ همین‌طور هم شد و دست در دست پدربزرگ، از بین جمعیت، چند ستون جلوتر رفت؛ ولی آن‌قدر ازدحام بود که مجبور شدند چند قدمی برگردند و کمی جلوتر از ما بنشینند. ساعت ۱۰ پرده کنار رفت؛ نه یک دقیقه زودتر نه یک دقیقه دیرتر! آرامِ دل خانواده‌های شهدا قدم به حسینیه گذاشت، همانجا بود که همه‌ چیز به هم خورد؛ حتی آن پسری هم که می‌خواست ادای محافظ‌ها را دربیاورد، بی‌خیال شده بود و حالا رفته بود بالای نرده‌ها. جمله‌ سر در جایگاه به‌ صورت عملی تفسیر شد: «فَضّلَ اللهُ المُجاهدین عَلَی القاعِدین اَجراً عظیماً».
ما جلو رفتیم؛ یعنی خودمان که جلو نرفتیم، جمعیت ما را با خودش جلو برد. انگار ذات با امام بودن همین است که همه با هم رشد می‌کنند و جلو می‌روند! حتی همان پسر و پدربزرگ هم جلو آمدند. وقتی شنیدم پسر شهید به پدربزرگش گفت: «بابا اومد»، یکهو دلم لرزید. آنجا بود که فهمیدم آقا چقدر دختر و پسر دارد و چقدر فرزندان شهدا دل‌شان برای پدرشان تنگ شده است!»




 دکتر مجيد ابهري/ 
پرسش‌: استرس در کودکان خود را با چه علایمی نشان مي‌دهد و چگونه مي‌توانيم متوجه شويم رفتارهاي فرزندان‌مان نشانه‌اي از وجود استرس در آنهاست؟ آيا راهي براي مهار استرس در کودکان وجود دارد؟ چگونه مي‌توانيم استرس در فرزندان‌مان را درمان کنيم؟
پاسخ: شب ادراری،‌ دندان‌قروچه و ترس‌هاي نامفهوم، علایم و نتايج استرس و ترس در کودکان است که به ویژه در کودکان زير پنج سال خود را به اين شکل نشان مي‌دهد.   
استرس به منزله يک تنش رفتاري معمولاً به سه شکل به کودکان منتقل مي‌شود. نخست، از سوي والدين و به اين صورت که  اضطراب‌ها و حرف‌هاي استرس‌زاي پدر و مادر براي کودک استرس ايجاد مي‌کند؛ چرا که از نظر رفتاري استرس به معنای دلهره و اضطراب همراه با ترس است.
دومين راه انتقال استرس به کودکان از طريق قرار گرفتن در محيط استرس‌زاست. برای نمونه، استرس کودک مي‌تواند در اثر تماشاي فيلم‌هاي ترسناک و هيجان‌آفرين باشد. سومين نوع ايجاد استرس و دلهره در کودکان هم از ترس‌هاي آنها ناشي مي‌شود؛ ‌ترس از مهدکودک،‌ ترس از مدرسه يا ترس از حضور در خيابان شلوغ که بسته به سن و موقعيت کودک ظهور و بروز پيدا مي‌کند. 
براي جلوگيري از انتقال استرس به کودکان لازم است آنها را از محيط استرس‌زا دور کنيم. والدين و به ویژه مادر بايد محيط خانه را امن و پر از آرامش کنند. در اين ميان، به هيچ وجه نبايد بحث و گفت‌وگو ميان زن و شوهر در حضور کودکان انجام گيرد؛ چرا که اين مسئله مي‌تواند در انتقال استرس به کودکان نقشي جدي بازي کند. از سوي ديگر، هيچ‌گاه براي کنترل کودکان نبايد آنها را ترساند، به ویژه با تهديداتي از قبيل آمپول زدن! ترساندن کودکان از آمپول و دکتر و امثال اين‌گونه تهديدات موجب ايجاد استرس در کودکان هنگام رویارویی با اين‌گونه موقعیت‌ها مي‌شود. 
 گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.


امروزه با وجود پیشرفت علم پزشکی و رسیدن به قله‌های مرتفع، باز هم، گاهی در این علم حیاتی نظریه‌های متناقض و ضد یکدیگر به چشم می‌خورد؛ اما در سخن وحیانی که از سوی خداوند متعال و خالق انسان‌ها برای بهتر زندگی کردن انسان‌ها است، چنین تناقض‌گویی و اختلاف نظری وجود ندارد. این سخنان و تعالیم به حضرت محمد(ص) نازل شده و به جانشینان آن گرامی، یعنی اهل بیت(ع) رسیده است و آن حضرات به وسیله وجود مقدس پیامبر اعظم به علم وحیانی دست یافته‌اند. کتب دینی در زمینه طب سنتی سهمی مؤثر و اساسی دارند و کتاب‌هایی، مانند طب النبی و طب الائمه گویای این مطلب است. طب اسلامی از فرهنگ و جهان‌بینی خاص اسلامی مایه گرفته است؛ به ویژه طب شیعی که از گفته‌ها و روایات ائمه هدی به ویژه امام علی(ع)، امام محمدباقر(ع)، امام جعفرصادق(ع) و امام رضا(ع) گرفته شده است و از زمان صفوی به بعد به صورت مکتب جدید شناخته شده است. در این میان، عرفا به پیروی از این مکتب همت گمارده‌اند؛ اما آنچه تاکنون از علمای عامل و عرفای واصل نقل شده است، کردار و کرامات معنوی ایشان بوده و کمتر به گنجینه علوم ایشان توجه شده است. آگاهی از چگونگی بیماری‌های گوناگون و نحوه درمان هر یک از آنها یکی از دانش‌های سر به مهر عرفای ما بوده است که متأسفانه تا به حال آنچنان که باید و شاید به آنها پرداخته نشده است. کتاب «بارداری و نوزاد در اسلام» (برگرفته از متون اسلامی و روایات ائمه معصوم(ع))، توصیه‌ها و سفارش‌های بزرگان دینی را در درمان بیماری‌های مربوط به بارداری و زایمان و همین‌طور خوراکی‌های گوناگون از قبیل میوه‌ها، سبزیجات، گوشت‌ها و... را متذکر شده و راه درمان این بیماری‌ها و همچنین چگونگی استفاده درست از انواع خوراکی‌ها را شرح می‌دهد. اين کتاب به قلم فاطمه داداشی، سعید باقری‌گلزار و علی‌حسن پورفرشور به بازار نشر عرضه شده است.