سردار سرلشکر جعفری می‌گوید: تمام دشمنان خارجی، چه با تابلو چه بدون تابلو و در رأس همه آمریکای جنایتکار از فتنه حمایت کردند تا چراغ الهی را در ایران خاموش کنند، اما مردم ما از این فتنه بزرگ آگاهانه و به سلامت عبور کردند، عبور از فتنه ٨٨ سخت‌تر از عبور از دفاع مقدس بود؛ فتنه ٨٨ با هدف تضعیف جایگاه ولی‌فقیه طرح شد.

احیای دوباره جبهه فرهنگی انقلاب در گفت وگو با عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی


 علیرضا جلالیان/ فتنه 88 تلنگری بود تا فعالان انقلابی به ضرورت پرداختن بیشتر به فرهنگ، هنر و رسانه پی ببرند. از همین رو آن زمان بسیاری از نیروهای انقلاب وارد این عرصه شدند. هنرمندان و اهالی رسانه انقلابی هم از کنج انزوا خارج شدند و یک نهضت فرهنگی آغاز شد. 9 دی همان سال نصرت الهی جلوه کرد، جبهه فرهنگی انقلاب هم از پای ننشست و هر روز با عزمی جزم‌تر وارد میدان شد. به مناسبت نهم دی ماه تحلیلی از وضعیت جبهه فرهنگی انقلاب و کمّ و کیف آن را از حجت‌الاسلام نصرالله پژمانفر، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی جویا شدیم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
***
* به نظر می‌رسد قوام جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را  در 9 دی و حوادث پیش از آن باید جست‌وجو کرد، در این باره توضیح دهید.  
همه تهدیدهای خرد و کلانی که هر یک گاهی سبب تهدید نظام می‌شد با شکست مواجه شده است و بزرگ‌ترین سرمایه‌ای که توانسته این کار را انجام بدهد، پشتوانه مردمی بوده است؛ یعنی مردم بودند که با حضورشان توانستند انقلاب را رقم بزنند، در مقابل جریان گروهک‌ها بایستند، در دفاع مقدس با دست خالی بجنگند و... در موضوع فتنه سال 88 هم موضوعی که بیشتر از همه دشمن روی آن سرمایه‌گذاری کرده بود، ایجاد یک شکاف اجتماعی بین مردم بود؛ یعنی مردم را در مقابل مردم قرار دهند، اما درایت و هوشیاری رهبر حکیم انقلاب که ناشی از اتصال معنوی ایشان است در این موضوع هم خود را نشان داد و ایشان دست دشمن را خواندند و تمام تلاش‌شان را به کار گرفتند تا جریانی را که سعی می‌کرد بین مردم شکاف اجتماعی ایجاد کند رسوا کنند و چهره واقعی‌شان را به مردم نشان دهند. چهره بزک‌کرده‌ای را که آنها به بهانه اینکه در آرای شما دست برده شده، رأی شما از بین رفته و آمده‌ایم از رأی شما صیانت می‌کنیم، به مردم
 نشان دادند. 
اما در واقع پس از مدتی این شعارها کنار رفت و به شعارهای ساختارشکنانه تبدیل شد. حماسه 9 دی اوج تبلور بیداری و بصیرت دینی با مردم بود که آن هنگام که فتنه‌گران به گمان خودشان می‌خواستند بزرگ‌ترین ضربه را به نظام بزنند و شکاف عمیق بین مردم ایجاد کنند، همه را نقش بر آب کرد. مردم صف خود را از جریان‌های نفاق و جریان‌های برانداز نظام جدا کردند و در صف واحدی در کنار رهبر معظم انقلاب و در دفاع از انقلاب ایستادند. دیگر به چه کسی رأی داده‌ام مطرح نبود. همه در جبهه دفاع از انقلاب قرار گرفتند. دست دشمن رو شد و چهره منافقانه‌ای که آنها به خودشان گرفته بودند به اسم مطالبه رأی مردم و صیانت از آن با اقدامات خودشان و روشنگری‌های رهبری برای همه رو شد. در 9 دی این اتفاق افتاد و آن سو یک مشت ورشکسته سیاسی و یک مشت ضد انقلاب و جریان‌های برانداز ماندند که خیلی‌های‌شان هم فرار کردند. چهره واقعی خیلی‌ها هم در این ایام رو شد. اینها از مردم نبودند؛ بلکه با بازی دادن بخشی از مردم بر وقایع موج‌سواری می‌کردند. به هر جهت این حماسه سبب بیداری و تلنگر در دوستداران انقلاب اسلامی شد و نتایج آن سال‌های بعد خود را نشان داد.

* علت خروش مردم پس از هشت ماه در 9 دی ماه چه بود؛ خروشی که امروز ادامه آن را در فعالیت‌های فرهنگی و تولیدات هنری شاهد هستیم؟
خود دشمن بود، دشمن احساس کرد الآن زمینه فراهم است تا حرف‌های اصلی‌اش را بزند. دشمن تا حدود آبان ماه سعی می‌کرد حرف‌های فرعی و بهانه‌ها را مطرح کند. منتها در حوادث آذر و دی ماه به سمت حرف‌های دیگری رفت که ساختارشکن و به اصطلاح برانداز بود. اینها برای مردم روشن و آشکار شد. به ویژه اینکه در عزاداری سیدالشهداء(ع) آمدند و پرچم‌های عزای امام حسین(ع) را آتش زدند. آمدند به خانواده‌های شهدا توهین کردند و با یک نوع حرکت‌های شبه‌نظامی و آشوب‌های خیابانی نظم جامعه را به هم زدند، به طوری که مردم احساس خطر جدی کردند. اینجا بود که با وجود اینکه القا کرده بودند بخشی از پشتوانه فکری مردم هستند، اما مردم از اینها فاصله گرفتند. در مقابل جریان‌های دینی و جریان‌های انقلابی هم به مردمی که فریب این جریان را خوردند، فرصت دادند و عجله نکردند. کسی را متهم نکردند که شما فریب خوردید و دارید براندازی می‌کنید. اصلاً صحنه به درگیری‌های پرشدت و سرکوب ختم نشد، مگر در مواقعی که واقعاً امنیت مردم سلب شد. این مسائل را تدبیر کردند و مردم در مقابل تعقل کردند و بر اساس فهم خودشان به این نتیجه رسیدند که تفکیکی بین دوست و دشمن واقعی داشته باشند. تأثیر روشنگری‌های آن زمان تلنگری شد به جبهه انقلاب برای پرداختن بیشتر به استفاده از ابزار فرهنگ و هنر.

* کمّ و کیف کار نیروهای فرهنگی جبهه انقلاب به چه صورت بود؟
پس از این اتفاق، احساس مسئولیت بین نیروهای انقلابی جدی شد و گفتمانی جدی در میان‌شان ایجاد شد و خودشان پای کار آمدند و با دستان خالی مانند اوایل انقلاب با جدیت ورود پیدا کردند. با اینکه امکانات حداقلی برای این کار داشتند، اما شروع کردند؛ شروعی معنادار، بسیار هماهنگ و منسجم در قالب‌ جریان‌های مطبوعاتی و انواع تولیدات فرهنگی و رسانه‌ای. از کاریکاتور تا تله‌فیلم و فیلم‌های بلند مستند و داستانی. فیلم قلاده‌های طلا آن زمان، پیام خوبی برای همه مردم داشت و و اوضاع را به خوبی تبیین کرد. جایگاه هنر و رسانه به وضوح برای این جریان مشخص شد. 

* جشنواره مردمی عمار یکی از بزرگ‌ترین خروجی‌ها و دستاوردهای جبهه فرهنگی انقلاب در پس حوادث سال 88 بود، این جشنواره را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
جشنواره عمار یک جشنواره ارزشمند است، از این نظر که خیلی از تابوها را شکست و در واقع جرئت و جسارت را در جوانان انقلابی ایجاد کرد که بتوانند با یک دوربین غیرحرفه‌ای به میدان بیایند و شروع کنند به تولید محصولات و یک سری کار انجام بدهند. شما شاهد هستید در دیگر جشنواره‌های کشور به هیچ وجه به دیگران اجازه ورود به عرصه‌ها را نمی‌دهند و نمی‌گذارند دیگران هم دیده شوند. رویکردها فقط تکنیکی و فنی بود، اما توجه خاصی به محتوا نبود. خروجی این جشنواره‌ها هم خیلی به درد انقلاب نمی‌خورد و شاید در برخی جاها هم برای انقلاب و تفکر انقلابی مضر است. اما حالا در عمار یک سری آدم‌ها از همه جا و از همه مردم آمدند در قالب هنر و ظرفیت‌های هنری حرف‌های خود و حرف‌های انقلاب را زدند. در گذشته به افراد مبتدی و غیر حرفه‌ای بها داده نمی‌شد، اما پس از ۹ دی و برگزاری جشنواره عمار، سیم‌خاردار را از دور فضای سینمای و هنر برداشته و نیروهای انقلابی به این عرصه وارد شدند و اگرچه ابتدا کارهای غیر حرفه‌ای ارائه می‌دادند، اما در جشنواره‌های اخیر کارهای بسیار فاخری از سوی همان‌ها به جشنواره راه پیدا می‌کند و هر روز تعداد هنرمندان جشنواره عمار بیشتر هم می‌شود. دیگر این موضوع که یک عده اجازه نمی‌دادند نیروهای انقلابی نزدیک فضای سینما شوند از بین رفته و کارگردان‌هایی از میان جبهه نیروهای انقلاب متولد شده‌اند که هر یک صاحب نام خواهند شد و خیلی دور نیست که با تولیدات فاخر و حرفه‌ای خود گیشه‌های سینما را هم به تسخیر دربیاورند. در حالی که خیلی از به اصطلاح هنرمندان جشنواره فجری در توافقی نانوشته امثال جشنواره عمار را تحریم کرده بودند و نمی‌خواستند صدای عمار به گوش مردم برسد. این جشنواره به خوبی اثبات کرد که در محاصره نمی‌ماند و جهانی هم خواهد شد. البته، هدف این جشنواره این نیست که تولیدات سینمایی را به دست بگیرد و خروجی آن روی پرده‌های سینما برود؛ بلکه بیشتر هدف مردمی و انقلابی دارد. این امر تا حدی زیادی در آینده اتفاق
 خواهد افتاد.

* به نظر می‌رسد مهم‌ترین امری که در جبهه انقلاب می‌توان به خوبی مشاهده کرد صحنه‌گردانی جوانانی باشد که هم در بدو پیروزی انقلاب و هم در دفع فتنه‌ها و هم در حوزه تولیدات فرهنگی و هنری مشهود است، نظر شما در این باره چیست؟
انسان وقتی سنش بالا می‌رود، محافظه‌کار و کمی مصلحت‌اندیش می‌شود. انقلابی‌گری ویژگی ذاتی روحیه جوانی است؛ لذا فعالان و مؤثران این حوزه عمدتاً جوان‌ها هستند. اینها بر اساس حقایق و شرایط گاهی از منافع شخصی خود عبور می‌کنند. این به نظر من ارزش بسیار بالایی دارد و باید از آن مراقبت کرد. الحمدلله هر اتفاق خوبی که در این دوران چهل ساله انقلاب تا امروز افتاده، چه در عرصه صنعت، چه کشاورزی، چه هنر و چه نظامی همگی با تلاش جوانان مؤمن و فداکار بوده است.


حمزه عالمی
کارشناس روابط بین‌الملل 
موضوع ایران همواره یکی از موضوعات مهم برای دولت‌های آمریکا بوده و در ضرورت مقابله با جمهوری اسلامی ایران، میان دو حزب اصلی آمریکا، یعنی دموکرات و جمهوریخواه، تفاوتی وجود ندارد. مروری بر سیاست‌های سه دولت جرج بوش، اوباما و ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران، نشان می‌دهد محتوای اصلی همه این روش‌ها، مقابله با موجودیّت جمهوری اسلامی و تلاش برای براندازی و بازگرداندن سیطره پیشین آمریکا بر ایران بوده و تفاوت‌های روشی به دلیل محدودیت‌های آمریکا و ناتوانی او در مقابله با ایران است. وقتی جرج بوش پس از حادثه 11 سپتامبر با هدف زمینه‌سازی برای مقابله سخت با جمهوری اسلامی ایران به افغانستان و سپس عراق لشکرکشی کرد و وقتی این کشورها برای نظامیان آمریکایی به باتلاق تبدیل شد و دولت جنگ‌طلب بوش، برخورد سخت با ایران را ناممکن دید، راه تحریم، به بهانه غیرقانونی بودن فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را دنبال کرد و تحریم‌های چندجانبه هسته‌ای را در سال 2007 پیش گرفت و در فاصله بین سال‌های 2007 تا 2009 زمینه صدور دو قطعنامه تحریمی 1737 و 1803 از سوی شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای ایران را فراهم کرد و برای قطع ارتباطات مالی ایران و فشار بر صنعت حمل‌ونقل دریایی و لجستیک بین‌المللی ایران تلاش کرد. وقتی اوباما به قدرت رسید، ابتدا با صدور پیام نوروزی به ایرانیان و نامه‌نگاری به رهبر معظم انقلاب، سعی کرد چهره آمریکا را نزد ایرانیان ترمیم کند، اما دست چدنی او در زیر دستکش مخملی، به‌ زودی آشکار شد. دولت اوباما با وقوع فتنه 88، به صراحت وارد مسائل ایران شد و البته این ورود از مدت‌ها پیش با اقدامات بنیادهای فکری و رسانه‌ای گوناگون آمریکا، همچون؛ بنیاد سوروس، بنیاد کارنگی، خانه آزادی، صندوق اعانه ملی برای دموکراسی و... زمینه‌سازی شده بود. دولت آمریکا با توسعه اقدامات این بنیادها، قصد داشت آشوب‌های خیابانی پس از انتخابات 88 را زمینه انقلاب رنگی علیه جمهوری اسلامی قرار دهد و به همین منظور پیام‌های مستقیمی را در حمایت از فتنه‌گران صادر کرد. وقتی این برنامه با پشتیبانی مردم از نظام خنثی شد، تحریم‌های شدید دولت اوباما علیه ایران که آنها را «تحریم‌های فلج‌کننده» نامید، آغاز شد و با تلاش‌های اوباما و تیم «ریچارد نیفو» به عنوان معمار این تحریم‌ها، قطعنامه 1929 شورای امنیت صادر شد که شدیدترین فشارها را بر ایران در چهار حوزه توسعه بخش انرژی، جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی برای توسعه برنامه‌های موشکی و هسته‌ای، ایجاد یک نظام بازرسی از کشتی‌ها و محموله‌های هوایی ایران و همچنین به وجود آوردن یک نظام یکپارچه برای اعلام نقض تحریم‌های بین‌المللی وارد کرد و در ادامه این روند، تحریم‌های شدید فراوانی علیه ایران اعمال شد که تفصیل آنها در این مختصر ممکن نیست. این روند که بی‌نتیجه بودن آن در محدودسازی صنعت هسته‌ای ایران آشکار شد، با مذاکرات برجام متوقف شد و تحریم‌های ایران از روی کاغذ برداشته شد و قطعنامه‌های شورای امنیت نیز تعلیق شد. 
هنگامی که دولت جمهوریخواه ترامپ به قدرت رسید، بار دیگر دندان تندروهای آمریکایی‌ صهیونیستی برای اقدام سخت علیه ایران تیز شد، اما آنان نیز به‌ زودی دریافتند که تنها راه‌شان تحریم است. ترامپ با خروج از برجام، خود را از تعهدات کاغذی دولت آمریکا در برجام خلاص کرد و تحریم‌هایی را که برجام تعلیق و معاف کرده بود، بازگرداند. به دنبال این امر، معافیت بانک‌های بین‌المللی از معامله با بانک‌های ایران پایان یافت، قانون آیسا که تحریم‌های آمریکا در حوزه انرژی ایران را شامل می‌شود، بازگشت و نیز تحریم‌ها در حوزه کشتیرانی، مبادلات طلا و فلزات گرانبها از تعلیق خارج شد و افراد و شرکت‌های جدید ایرانی تحریم شدند. در اوضاع کنونی، دولت ترامپ این تحریم‌ها را در کنار تشدید جنگ روانی، مبنای ملتهب شدن اعتراضات اقتصادی ایران تعریف کرده و تجهیز و حمایت از اپوزیسیون را افزایش داده است تا اعتراضات داخلی را مبنای فروپاشی جمهوری اسلامی ایران قرار دهد. 


آرش فهیم
روزنامه نگار
برخی از مقاطع و وقایع تاریخی برای هنرمندان، حکم منطقه ممنوعه را دارند؛ به این معنا که فضایی اطراف آن موضوعات به وجود آمده که به جز تعداد بسیار اندکی از هنرمندان آزاده، کمتر کسی جرئت یا انگیزه ورود به آنها را دارد. محدوده زمانی 22 خرداد تا نهم دی سال 1388 از جمله این مقاطع است که با وجود گذشت نزدیک به 10 سال هنوز هم کمتر هنرمندی سعی کرده است با آن دست و پنجه نرم کند؛ به گونه‌ای که آنچه درباره این قسمت از تاریخ در بخش حرفه‌ای هنر ایرانی خلق شده، بسیار کم و محدود به نظر می‌رسد. چنانکه در حوزه سینما، از فیلم‌های مستند که بگذریم، در زمینه داستانی فقط می‌توان چند فیلم مانند «قلاده‌های طلا»، «اخراجی‌ها3» و «پایان‌نامه» را نام برد که رویکردی انتقادی به این موضوع دارند. اتفاق تأمل‌برانگیز، بیشتر بودن تعداد فیلم‌های القاکننده فتنه است! 
 کارهای ساخته شده در زمینه‌هایی چون سینما و موسیقی، نه فقط در آن سوی مرزها و از جانب ضد انقلاب؛ بلکه در داخل و از سوی فیلمسازان وطنی، نگاه چندان سنجیده و دلسوزانه‌ای نشده است. این وضعیت در حوزه‌های دیگر ادب و هنر نظیر موسیقی، تئاتر و رمان بغرنج‌تر است. کمتر شده که در این 9 سال، نمایشی با مضمون روشنگری درباره فتنه اجرا شود؛ اما بارها نمایش‌هایی با درونمایه جانبداری از فتنه روی صحنه رفته است. در زمینه رمان‌نویسی نیز تنها می‌توان نام چند اثر از چند نویسنده نه چندان مطرح را  در حمایت از حماسه بی نظیر، با شکوه و تحسین برانگیز ۹ دی و ایستادگی ملت بزرگ ایران در برابر فتنه‌ای که فریب خوردگان همراه با مهره‌های داخلی دشمن با حمایت کامل مثلث عبری - عربی- غربی یافت که در این باره منتشر شده
 باشد. 
البته خلاف انصاف خواهد بود که نیمه پر لیوان را نبینیم. شکل‌گیری جریان‌های فرهنگی متعدد  به همت جوانان مؤمن انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت این هنرمندان جوان و آتش به اختیار در جهت افشای ماهیت فتنه در عرصه‌هایی چون کاریکاتور، شعر و گرافیک  گام‌های خوبی برداشتند.
ماجرای ۸۸ یک بار دیگر این تجربه را اثبات کرد که از مدیریت فرهنگی و همچنین فعالان بدنه هنری کشور، آبی گرم نمی‌شود. خلق آثار هنری درباره فتنه 88 و حماسه 9 دی، نیازمند کار جهادی و آتش به اختیار است. همچنان که کارهای کم شماری هم که تاکنون انجام شده، خودانگیخته و با دغدغه‌های شخصی بوده است، نه حاصل سیاست‌گذاری‌ها و حمایت‌های دولتی. 
با این حال، مقطع 22 خرداد تا نهم دی سال 88 یک ظرفیت کم‌نظیر برای خلق آثار هنری و دراماتیک تأثیرگذار است. دوره‌ای که اگر در هر کشور دیگری رخ داده بود تا به حال تعداد قابل توجهی کار هنری درباره آن صورت گرفته بود؛ چون این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان ابعاد گوناگونی دارد؛ از جنبه‌های سیاست داخلی و خارجی گرفته تا مسائل اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، اما بدون تردید مهم‌ترین جنبه دوره فتنه 88 شکل‌گیری جریان مقاومت مردمی در برابر این هجوم بود که در نهایت به حماسه 9 دی انجامید. خیزش عظیم و شگفت‌انگیز مردم در این روز، فراتر از واکنش مقطعی به رخدادهای عاشورای آن سال بود و ریشه‌ها و زمینه‌های تاریخی و فرهنگی دامنه‌داری داشت که هنوز در محصولات هنری و رسانه‌ای به این زمینه‌ها توجه نشده
است. 
فتنه سال 88 یکی از گردنه‌هایی بود که ملت ایران با موفقیت از آن عبور کرد؛ اما ثبت تاریخی این مقطع نیز آزمون مهمی است که در سرنوشت کشورمان تأثیر خواهد داشت به طور قطعی مخالفان انقلاب از هم اکنون در تلاش هستند تا این تاریخ را مطابق میل خود تثبیت کنند. تولید آثار هنری در این باره راهی برای انتقال درست حقایق به نسل‌های آینده است. پس تا دیگران تاریخ را به سود خودشان وارونه ننوشته‌اند، هنرمندان حقیقت‌گرا هستند که باید مرزهای ساختگی را درهم شکنند و وارد این منطقه ممنوعه شوند. 


 حمیدرضا حیدری/ زمانی که جمهوری اسلامی ایران چهارمین دهه از عمر پربرکت خود را به تازگی شروع کرده بود و در وضعیتی که ایران اسلامی در اوج قله‌های عزت و افتخار بود، دشمنان ملت ایران به همراه برخی از مهره‌های داخلی‌شان پروژه‌ای را برای از بین بردن جمهوری اسلامی و به تبع آن سلب استقلال و آزادی ملت ایران آغاز کردند. فتنه‌ای که آشکارا از سوی دشمنان و بازیگران داخلی آنها براندازی نامیده می‌شد، چند هدف عمده داشت؛
اولین هدف از بین بردن جمهوریت و اسلامیت نظام بود. «جمهوری ایرانی» شعار جعلی که فتنه‌گران در خیابان‌ها سر می‌دادند، اسلامی بودنِ نظامی را نشانه گرفته بود که بیشتر مردمان آن نه تنها مسلمان هستند؛ بلکه همین مردم در همه‌پرسی سراسری بیش از 98 درصد به آن رأی داده بودند. حال عده قلیلی می‌خواستند بخشی از اصلی‌ترین شعار نظام اسلامی را که ضامن بقای کشور در سال‌های سخت و بحرانی بوده، حذف کنند. هر چند جمهوریت نظام هم کمتر از اسلامیت آن مورد تهدید نبود. ابطال نتیجه انتخاباتی که مشارکت بیش از 85 درصد را به ثبت رسانده، به طور مستقیم جمهوریت نظام اسلامی را نشانه گرفته بود. البته دشمنان زخم خورده از انقلاب خمینی کبیر بدشان نمی‌آمد که اصیل‌ترین شعار انقلاب اسلامی را خدشه‌دار کنند. آنها می‌دانستند با از بین بردن جمهوریت و اسلامیت به طور قطعی سبب از بین رفتن استقلال و آزادی ملت ایران خواهند شد. دلیل اصلی بغض و کینه دشمنان نسبت به جمهوری اسلامی و ملت ایران این است که ملت ایران توانسته است در سایه نظام اسلامی به استقلال دست یابد و در سایه استقلال دست بیگانگان و ایادی آنها را از کشور قطع کند.  
دومین هدف حذف ولایت فقیه از نظام حاکم بر کشور بود. دشمنان نظام اسلامی به خوبی دریافته‌اند که شعارهای اصلی نظام اسلامی تنها با حضور ولی‌فقیه است که کارکرد پیدا می‌کند؛ یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی نرم‌افزاری است که در طول سه دهه پیش از اتفاقات فتنه 88 و دهه پس از آن با هدایت‌های رهبری در کشور اجرایی شده است. جاری کردن همه بخش‌های این شعار در لایه‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی کشور کاری است که تنها از دست ولایت فقیه ساخته است و کسی که در صف اول مبارزه با دشمنان استقلال و آزادی همواره حضور داشته، همان کسی است که در این سال‌ها در جایگاه ولایت بوده است.
البته دشمنان هم این را به خوبی دریافته و فهمیده بودند تا زمانی که ولی فقیه حاکم این کشور است، نخواهند توانست به اهداف شوم خود دست یابند که همانا تعرض به استقلال و آزادی ملت ایران بوده و هست. از همین رو به عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی خود آموزش می‌دهند که در شعارهای‌شان اصل ولایت فقیه را نشانه بگیرند.
هر چند در این نوشتار بیش از این مجالی برای پرداختن به دیگر اهداف دشمن در فتنه 88 نیست؛ اما دو هدفی را که در بالا ذکر شد، می‌توان مهم‌ترین اهداف دشمن در مواجهه با ملت ایران دانست.
دشمن نتوانست به اهداف خود دست یابد و مردم ایران با حضور گسترده خود در خیابان‌ها و سر دادن شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی نقشه‌های دشمن را نقش بر آب کردند. اتفاقی که درسی بزرگ برای دشمنان ملت ایران در پی داشت و آن هم اینکه مردم ایران همانهایی که انقلاب کردند تا استبداد و استعمار را از بین ببرند، هنوز هم یک ملت انقلابی هستند و پای آرمان‌های انقلاب‌شان ایستاده‌اند. وجود اختلاف در درون هر ساختاری امری طبیعی است؛ اما نکته مهم این است که ملت ایران اجازه نخواهند داد دشمن از این اختلافات جزئی در جهت اهداف خود سود ببرد.



 سامان فکری/ رسول منتجب‌نیا از شخصیت‌های شاخص جریان اصلاحات و قائم‌مقام سابق حزب اعتماد ملی در مصاحبه‌ای که ۱۷ مهر امسال با خبرگزاری تسنیم داشت، با بیان اینکه؛ تعدادی مسئله حصر را ابزار دست خود قرار داده‌اند و مانند شعارهای قشنگی مثل جوانگرایی که در جامعه جذابیت و برد تبلیغاتی دارد، از این شعارها به‌عنوان ابزار تبلیغاتی برای مطرح کردن خودشان بهره می‌برند، گفت: «سال گذشته که مقدمات رفع حصر در حال فراهم شدن بود و حتی یکی از سران قوا گفته بود، نظام به این نتیجه رسیده است که رفع حصر صورت گیرد، ولی این موضوع نباید رسانه‌ای شود، متأسفانه عده‌ای از طریق تریبون مجلس این موضوع را مطرح کردند و مسئولان نظام احساس کردند عده‌ای به ‌دنبال این هستند که با فشار رسانه‌ای مسئله رفع حصر را به سرانجام برسانند. البته نامه‌هایی هم که آقای کروبی منتشر کرد نیز قطعاً در به‌تعویق افتادن رفع حصر تأثیر مستقیم داشت.»
این موضع‌گیری جانشین کروبی در حزب اعتماد ملی درباره حصر نشان می‌دهد که حداقل دو عامل جدی که به نوعی به رفتار و سلوک سیاسی خود محصوران فتنه 88 و طرفداران به ظاهر علاقه‌مند آنها برمی‌گردد، مانع رفع حصر بوده است. بر این اساس، اگر هم کسانی در تلاش بودند که موضوع حصر را با تمهید مقدماتی که نه سیخ مشروعیت و اقتدار نظام اسلامی و نه کباب محصوران در اثر تداوم لجاجت برای عذرخواهی نکردن از پیشگاه مردم بسوزد، فیصله بدهند، در موازنه‌ای منفی افراد معدودِ متنفذی هم بوده و هستند که نمی‌خواهند و نمی‌گذارند این موضوع با روش‌های مسالمت‌آمیز و ریش‌سفیدی بزرگانی مصلح از دو جریان سیاسی اصلی کشور حل شود. دور از واقع نیست اگر از این موانع انسانی و جریانی به کاسبان حصر تعبیر کنیم؛ چراکه آنها بحران‌زی بوده و نان و نام خود را در تداوم حصر می‌جویند و از حصر ابزاری ساخته‌اند تا برخلاف تمام مدعیات حقوق بشری و آزادی بیانی که شعار خود کرده‌اند، نظام اسلامی را در جایگاه ناقض حقوق بشر بنشانند و با این گروگان‌گیری در برابر اربابان غربی خود خوش‌رقصی کنند و به زیست ‌انگلی خود ادامه دهند. 
این اعتراف از سوی کسی که به یکی از سران فتنه نزدیکی ویژه‌ای داشته و خلق و خوی کروبی را خوب می‌شناسد، دیگر شبیه موضع‌گیری و اظهارنظر امثال حجت‌الاسلام ذوالنوری نماینده مردم قم و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نیست که به صحت گفته‌اش به دلیل انتساب به جریان سیاسی غیرِ خود تشکیک ایجاد کنند و بگویند، چون وی از حیث سیاسی نقطه مقابل سران فتنه تعریف می‌شود نباید به حرفش وقعی گذاشت. اگرچه فصل مشترک موجود در مصاحبه جناب منتجب‌نیا و اظهارات آقای ذوالنوری نشان و ادله محکمی بر درستی ادعای هر دو است و عقلاً به راحتی نمی‌توان آن را رد کرد. 
حجت‌الاسلام ذوالنوری تلاش داشت با استفاده از فرصت همشهری‌گری با کروبی و به درخواست یکی از نزدیکان وی زمینه‌های بازگشت کروبی را به آغوش نظام با پذیرش پاره‌ای اشتباهات به صورت تلویحی فراهم کند، ‌به طوری که چندین دیدار نیز برگزار شد و تا حدودی کروبی از نظر روحی آماده صدور نامه برای دلجویی از نظام و مردم شده بود که در آستانه این اقدام به تعبیر ذوالنوری با مداخله کاسبان حصر و همچنین تحلیل‌های اشتباه القا شده از سوی یکی از فرزندان کروبی که کارهای وی را تنظیم می‌کند، ورق برگشت و کروبی آن نامه تند انتقادی سرگشاده به رهبر معظم انقلاب را به رسانه‌ها سپرد و تعابیر افراطی درباره نقد نظام به کار برد که بازتاب‌ فراوانی در رسانه‌های ضد انقلاب و مخالف خارجی و منتقدان داخلی پیدا کرد و بر بُعدِ فاصله‌ای که با تلاش‌هایی دلسوزانه در روند کاهشی قرار گرفته بود، افزوده شد. البته، تردیدی که در افکار عمومی جهان با این سؤال جدی که این چه حصری است که محصور آن می‌تواند با آزادی تمام صدر تا ذیل نظام را به باد ناسزا و انتقاد بگیرد(؟!) ایجاد شد، دستاوردی بود که توامان درستی مواجهه نظام و دروغگویی کاسبان حصر را با حصر و محصوران نشان داد.