ما بايد در برنامه درازمدت فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبديل کنيم و اکنون[باید] بدون از دست دادن وقت و بدون تشريفات خسته‌کننده براي مبارزه با بي‌سوادي به طور ضربتي و بسيج عمومي قيام کنيم تا ان‌شاء‌الله در آينده نزديک هر کس نوشتن و خواندن ابتدايي را آموخته باشد. (امام خميني، 7/10/1358)

بررسی ابعاد رشد و توسعه اقتصادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی


 احمد طاهري/  اقتصاد، يکي از شاخص‌هاي مهمي است که در ارزيابي عملکرد و کارآمدي نظام‌هاي سياسي نقش کليدي دارد. عملکرد ضعيف اقتصادي و ناکامي در توزيع عادلانه درآمدهاي ملي در جامعه و رشد فسادهاي اقتصادي، يکي از عوامل مهم در سقوط حکومت پهلوي بود.
جمهوري اسلامي ایران با دگرگون‌سازي ساختار اقتصادي کشور تلاش کرد با در نظر گرفتن منابع ارزشمند کشور در عرصه‌هاي گوناگون اقتصادي، تحولي اساسي در اين عرصه به وجود آورد تا حاصل آن برخورداری بيشتر جامعه از رفاه و عدالت باشد. نظام جمهوري اسلامي با همه کاستي‌ها، کم‌تجربگي‌ها و آزمون و خطاهايي که داشت و با وجود عنادها و دشمني‌هاي همه‌جانبه و بي‌سابقه‌اي که دشمنان انقلاب اسلامي ملت ايران به کار گرفتند، توانسته در عرصه اقتصاد دستاوردهاي چشمگیری داشته باشد. برخي آمار و ارقام ثبت شده در اين زمينه مي‌تواند بازتابي کلي از آنچه در طول چهار دهه در اقتصاد کشور اتفاق افتاده، ارائه دهد.

الف‌ـ رشد اقتصادي
در حوزه اقتصاد، دستاورد‌هاي انقلاب اسلامي را مي‌توان به این شرح عنوان کرد:
۱ـ به استناد آمار بانک جهاني و همه مؤسسات مهم اقتصادي بين‌المللي، اقتصاد ايران با هشت رتبه ارتقا از جايگاه ۲۶ جهاني در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) به رتبه ۱۸ در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) صعود کرده است و جزء ۲۰ قدرت اقتصادي جهان به شمار مي‌آيد.
۲ـ ارتقای هشت پله‌اي اقتصاد ايران پس از انقلاب اسلامي در حالي محقّق شده است که ميزان فروش نفت خام به يک‌چهارم پیش از انقلاب، کاهش داشته و جمعيت از ۳۶ ميليون نفر به ۸۱ ميليون نفر افزايش يافته است.
۳ـ ارتقای هشت رتبه‌اي اقتصاد ايران در سال‌هاي پس از انقلاب اسلامي در حالي اتفاق افتاده است که نظام سلطه بين‌المللي تمام توان خود را براي فلج کردن اقتصاد ايران به کار گرفته است. تحميل ترور‌ها و کودتاها، تحميل هشت سال جنگ، بمباران بيشتر زيرساخت‌هاي اقتصادي کشور و چهل سال تحريم، به ويژه هشت سال تحريم فلج‌کننده از مهم‌ترین اين توطئه‌ها است.
۴ـ پيش از انقلاب اسلامي، قدرت اقتصادي ايران ۴۹۰ ميليارد دلار و اکنون 1800 ميليارد دلار است.
۵ـ همزمان با اينکه جمعيت کشور بيش از دو برابر شده است، اقتصاد جمهوري اسلامي ايران بر اساس ميزان توليد ناخالص داخلي از ابتدا تا امروز 88/4 برابر شده است.
۶ـ ده برابر شدن تعداد واحد‌هاي صنعتي کشور از 10 هزار واحد به 98 هزار واحد که از نظر کيفي ده‌ها برابر پيشرفته و مستقل شده و از صنعت مونتاژ به صنعت بومي تحوّل يافته است.
۷ـ رشد صد برابري صادرات غير نفتي ايران از ۵۴۰ ميليون دلار در سال ۱۳۵۶ به ۵۵ ميليارد دلار در سال ۱۳۹۶ افزايش يافته که شامل 60 هزار قلم کالا بوده و از نظر وزني دو ميليون تن در سال است.
۸ـ پس از انقلاب، اقتصاد ملي (درآمد و هزينه) با وجود فشار‌هاي مستمر استکبار جهاني 7/3 برابر شده است.
۹ـ پس از انقلاب اسلامي سهم بخش خصوصي در اقتصاد کشور سه برابر شده است.
۱۰ـ پیش از انقلاب فقط پنج درصد نياز‌هاي بخش دفاعي ايران توليد داخلي بوده و در حال حاضر ۹۰ درصد آن توليد داخلي است و مازاد بر اين در حدود پنج ميليارد دلار در سال هم صادرات دارد که مي‌تواند الگوي مناسبي براي همه بخش‌هاي اقتصادي کشور باشد.
1۱ـ سهم و نقش بانک در گردش پول ۲۵ درصد بوده و امروز به حدود ۹۰ درصد افزايش یافته است.
۱۲ـ سرانه برخورداري جامعه ايراني از خدمات بانک نسبت به پيش از انقلاب اسلامي، تقريباً ۲۰ برابر شده است که شاخصي از کيفيت اقتصادي است.

ب‌ـ استقلال
 و استحکام اقتصادي
مهم‌ترين دستاورد‌هاي انقلاب در حوزه استقلال و استحکام اقتصادي به شرح زير است:
۱‌ـ پیش از انقلاب با کمتر از نيمي از جمعيت فعلي، چهار برابر ميزان فعلي نفت خام فروخته مي‌شد؛ يعني سهم هر ايراني از فروش نفت، ۱۲ برابر امروز بود. پیش از انقلاب، کشوري به شدت عقب مانده، با اکثريت بي‌سواد و پزشک وارداتي و کشاورزي در آستانه اضمحلال و... داشتيم؛ به اين دليل که بیشتر درآمد نفتي براساس اراده آمريکا هزينه مي‌شد. امروز در پرتو انقلاب اسلامي، با يک‌دوازدهم سرانه فروش نفت خام نسبت به پیش از انقلاب به يک کشور به سرعت در حال پيشرفت در تراز بالاي جهاني تبديل شده‌ايم؛ چرا که امروز به واسطه استقلالی که داریم، برنامه‌ريزي‌ها براساس منافع و امنيت ملّي ايران انجام مي‌شود، نه منافع و امنيت ملّي آمريکا.
۲ـ جايگاه اقتصادي ايران با توجه به انتخاب گزينه مقاومت در برابر نظام سرمايه‌داري جهاني، از جايگاه کشور‌هاي هم‌ترازي که گزينه سازش و اتّحاد راهبردي با آمريکا را انتخاب کرده‌اند، مانند مصر و مکزيک به مراتب بالاتر است.
۳ـ پيش از انقلاب اسلامي بخش بالایی از منابع اقتصادي و درآمد‌هاي نفتي ايران به دستور آمريکا صرف سرکوب و کشتار مردم مظلوم ويتنام، کامبوج، اتيوپي، فلسطين و ظفّار عمان مي‌شد.
۴ـ استقلال سياسي و بومي بودن مديريت کشور به اقتصاد ايران چنان استحکامي بخشيده که در طول ۴۰ سال در مقابل شديدترين تکانه‌هاي تاريخي، همچون جنگ تحميلي و تحريم‌هاي فلج‌کننده، پايدار مانده است.
۵ـ با وجود آنکه حجم تهديدات نظامي عليه ايران در جهان بي‌سابقه است، ميزان بودجه دفاعي فقط سه درصد توليد ناخالص ملّي است.
۶ـ طي سال‌هاي پس از انقلاب از ظرفيت بزرگ اقتصادي ايران براي مقابله با شديدترين و مستمرترين تحريم‌ها به نحو شايسته‌اي استفاده شده است.

ج‌ـ سطح برخورداري و رفاه 
در موضوع رشد سطح برخورداري و رفاه مردم پس از پيروزي انقلاب اسلامي موارد زير قابل ملاحظه است:
۱ـ چهار برابر شدن سرانه درآمد مردم ايران نسبت به پیش از انقلاب از ۳۶۰۰ دلار به ۱۵۰۰۰ دلار با وجود بيش از دو برابر شدن جمعيت؛ يعني قدرت خريد نسبي مردم ايران با ارتقاي چهار برابري نسبت به پیش از انقلاب به رتبه هجدهم جهاني رسيده است.
۲‌ـ در ابتداي انقلاب به ازاي هر دو خانوار ايراني يک واحد مسکوني وجود داشت. سرشماري سال ۱۳۹۰ نشان مي‌دهد که به ازاي هر خانوار ايراني دقيقاً يک واحد مسکوني وجود دارد، اين درحالي‌که است که طي اين سال‌ها جمعيت کشور بيش از دو برابر شده است.
۳ـ در ابتداي پيروزي انقلاب از شش و نيم ميليون نفر سرپرست خانوار ۲۵ درصد مالک خانه بودند و امروز از ۲۴ ميليون نفر سرپرست خانوار ۷۵ درصد مالک هستند.
۴ـ ده برابر شدن تنوع کالاي مورد استفاده خانوار که از ۵۴ قلم در سال ۱۳۵۷ به ۵۰۰ قلم در سال ۱۳۹۶ رسيده است.
۵ـ برابر گزارش سازمان خواربار جهاني فائو، سرانه مصرف غذاي ايرانيان از ۱۷۰۰ کيلو کالري در سال ۵۷ با رشد حدود دو برابري به ۳۱۵۰ کيلو کالري در سال ۹۶ رسيده است.



 مهدي دنگچي/ مرضيه حديدچي‌دباغ در سال 1318 در شهر همدان متولد می‌شود و در خانواده‌اي مذهبي و فرهنگي رشد می‌کند. تحصيلات خود را از مکتبخانه آغاز می‌کند و از معلومات پدرش در يادگيري قرآن و نهج‌البلاغه بهره فراوانی می‌برد. او در سال 1333 با محمدحسن دباغ ازدواج می‌کند. اين ازدواج سرآغاز تحولات زندگي وي محسوب مي‌شود. در آغازين روزهاي زندگي مشترک به تبعيت از همسرش به تهران مراجعت می‌کند. وي در تهران تحصيلات علوم ديني خود را تا دوره سطح (شرح لمعه) ادامه می‌دهد و از محضر استاداني چون؛ مرحوم حاج‌آقا کمال مرتضوي، حاج‌شيخ‌علي خوانساري، شهيد آيت‌الله محمدرضا سعيدي و شهيد سيدمجتبي صالحي‌خوانساري بهره‌ها می‌برد. ناگفته نماند که خانم دباغ در حالي به تحصيل و فعاليت‌هاي سياسي ادامه مي‌داد که مادر هشت فرزند بود.
فعاليت‌ها و حرکت‌هاي سياسي خانم دباغ با پخش و توزيع اعلاميه در سال‌هاي 40 و 41 آغاز مي‌شود و با ورود به تشکيلاتی تحت هدايت آيت‌الله سعيدي در تهران شدت مي‌يابد. همچنين در اين دوره با دانشجويان مبارز دانشگاه‌هاي تهران، شهيد بهشتي، صنعتي‌شريف و علم و صنعت تعامل دارد. خانم حديدچي پس از شهادت آيت‌الله سعيدي در سال 1349 به مبارزه و تبليغ خود عليه رژيم شاه شدت مي‌بخشد و سرانجام ساواک در سال 1352 او را دستگير می‌کند.
در کميته مشترک ضد خرابکاری ساواک به همراه دخترش شديدترين شکنجه‌ها را تحمل می‌کند و به سختي بيمار مي‌شود و زماني که اميدي به زنده ماندنش نيست از زندان آزاد مي‌شود، در حالي که دخترش (رضوانه) همچنان در زندان مي‌ماند. خانم دباغ پس از آزادي تحت عمل جراحي قرار مي‌گيرد و از مرگ نجات مي‌يابد و پس از چند ماه دوباره دستگير و زنداني مي‌شود. دباغ در سال 1353 براي ادامه مبارزاتش به خارج از کشور مي‌رود و تا پيروزي انقلاب اسلامي در هجرت به سر مي‌برد.
وي در پايگاه‌هاي نظامي واقع در مرز لبنان و سوريه آموزش‌هاي رزمي و چريکي می‌بیند. با گروه روحانیان مبارز خارج از کشور زير نظر شهيد محمد منتظري همکاری می‌کند. پايگاه و مرکز فعاليت اين گروه در لبنان و سوريه بود و خانم دباغ به سبب مأموريت‌ها و برنامه‌هاي گروه به کشورهايی، از جمله عربستان، انگليس، فرانسه و عراق تردد دارد.  وي پس از هجرت امام به پاريس در سال 1357 به خيل ياران ايشان می‌پیوندد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به کشور بازگشته و فرماندهي سپاه همدان و مسئوليت بسيج خواهران را برعهده می‌گیرد و سه دوره نماينده مردم تهران و همدان در مجلس شوراي اسلامي می‌شود. خانم دباغ در هيئتي که به سرپرستي آيت‌الله جوادي‌آملي در سال 1367 پيام امام خميني(ره) را به گورباچف می‌رساند، حضور داشت. وي در سال 1382 از رئيس‌جمهور وقت نشان ايثار درجه سه دريافت می‌کند و مدتي قائم‌مقام جمعيت زنان جمهوري اسلامي می‌شود.  آن مبارز نستوه در روزهاي پاياني آبان ماه سال 1395 آسماني شد.
 رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي درباره ايشان نوشتند: «اين بانوي شجاع و فداکار در دوران طاغوت در شمار مبارزان مؤمني بود که زندان و شکنجه‌هاي شديد نتوانست او را از اين راه دشوار منصرف کند.» (27/8/1395)



محققان مرکز تحقيقات پزشکي هسته‌اي دانشگاه علوم پزشکي مشهد با همکاري سازمان انرژي اتمي کشور موفق به توليد داروي لوتيشيوم و استفاده از آن در درمان سرطان پروستات شدند.
دکتر کامران آريانا، عضو هيئت علمي پزشکي هسته‌اي دانشگاه علوم پزشکي مشهد و محقق اين طرح با بيان اينکه، در پزشکي هسته‌اي از داروهايي که اشعه بتا تشعشع مي‌کنند، براي درمان استفاده مي‌شود، اظهار داشت: «داروي لوتيشيوم تشعشع‌کننده اشعه بتا است و با توجه به خصوصيات مناسبي که اين دارو دارد، امروز در درمان تومورهاي مختلف از آن استفاده مي‌شود.»
وي با بيان اينکه، اين دارو براي نخستين بار از آبان سال ۹۵ در خاورميانه مورد استفاده قرار گرفت، اعلام کرد: «تاکنون ۴۲ بيمار با استفاده از اين دارو تحت درمان قرار گرفته‌اند و مقالات متعددي نيز از نتايج اثربخش آن در مجلات داخلي و خارجي منتشر شده است.»
عضو هيئت علمي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي مشهد تأکيد کرد: «از نتايج اين دارو؛ افزايش طول عمر بيماران، افزايش کيفيت زندگي و در بسياري از بيماران پسرفت بيماري بوده است.»
وي با بيان اينکه، داروي لوتيشيوم بسيار گران‌قيمت است و در کشورهاي اروپايي هر دوره درمان حدود ۱۰ هزار يورو هزينه دارد، عنوان کرد: «در حال حاضر استفاده از اين روش درماني در کشور براي بيماران ۱۲ تا ۱۳ ميليون تومان هزينه دارد که تفاوت چشمگيري با کشورهاي اروپايي دارد.»
آريانا با بيان اينکه، حدوداً از ماه پيش توليد پيش صنعتي داروي لوتيشيوم در سازمان انرژي اتمي آغاز شده است، ابراز امیدواری کرد: «بر اساس برنامه‌ريزي اميدواريم دو تا سه ماه آينده توليد انبوه اين دارو آغاز شده و در اختيار مراکز هسته‌اي کشور قرار گيرد. با توليد انبوه اين دارو هزينه‌هاي درمان بيماران به نصف کاهش پيدا مي‌کند. با توليد اين دارو که در حال حاضر تنها در دو تا سه کشور جهان در حال توليد است، علاوه بر افزايش خدمات به بيماران مبتلا به سرطان، زمينه‌هاي صادرات آن به کشورهاي منطقه فراهم مي‌شود.»

اصحاب انقلاب‌ـ ۲۹


 سید مهدی حسینی/  در ایام پایانی تابستان سال ۱۳۴۳ به دلیل مسائل حاد سیاسی فضای عمومی کشور ملتهب بود که یکی از مطرح‌ترین آنها طرح مصونیت خارجی‌ها در ایران به نام معاهده «کاپیتولاسیون» بود. حضرت امام از طریق رابطین در جریان این موضوع قرار گرفت و احساس وظیفه سنگین‌تری کرد. شهید حاج‌مهدی عراقی از نزدیک‌ترین و وفادارترین یاران امام در این باره می‌گوید: «اواخر مهر بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس [شورای ملی وقت] داشتیم به ما اطلاع داد دولت می‌خواهد لایحه‌ای را بیاورد به مجلس که بر اساس آن به ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی مصونیت بدهد؛ لایحه‌ای که بعداً به لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسئله با آقا [امام خمینی] مطرح شد، آقا این‌جوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمی‌توانیم روی آن حرفی بزنیم، شما [باید] بتوانید، مدرک‌ تهیه بکنید. این شد که لایحه آمد به مجلس و عده‌ای با آن مخالفت کردند، ما فرستادیم از روی صورت جلسه‌ای که در مجلس بود به حساب فتو[کپی] گرفتند، عین صورت‌جلسه را خارج کردیم، هم از مجلس شورا و هم از مجلس سنا، جفت این صورت‌جلسه‌ها را در اختیار آقا گذاشتیم که آقا دو کار انجام دادند؛ یکی اعلامیه کاپیتولاسیون را دادند و یکی هم گذاشتند روز چهارم آبان که به حساب شاه جلوس داشت، آن سخنرانی ضد کاپیتولاسیون را علیه شاه [و آمریکا] کردند.»
امام خمینی(ره) احتمال دادند که پیام این سخنرانی افشاگرانه به همه مردم نرسد و در کنار آن، احساس کردند تنظیم و تدوین اعلامیه با همان محتوای سخنرانی کاربرد خودش را دارد؛ لذا تصمیم گرفتند یکی متن اعلامیه‌ای با همان مفاهیمی که در سخنرانی بیان می‌شود، تدوین کنند. امام آن شب از شدت تأسف از مصوبه آن لایحه نخوابیدند.
بنابراین متن اعلامیه متقن و محکمی برای چاپ و انتشار آماده می‌کنند، سپس دستورهای لازم را به شهید عراقی می‌دهند و سفارش می‌کنند مخفیانه و با احتیاط چاپ و توزیع شود تا کسی گرفتار نشود. این فرمان امام هم با ابتکار شهید عراقی و رابطین او به صورت معجزه‌آسایی انجام می‌شود. این اقدام با حرکت اعضا و رابطین جمعیت‌های مؤتلفه و نیروهای دانشجویی و طلاب جوان در حد وسیع در سراسر کشور با رعایت احتیاط صورت می‌گیرد. برای نمونه در تهران چهار یا پنج نقطه به عنوان پایگاه رابطین برای دریافت اعلامیه‌ تعیین می‌شود، پس از چاپ بیش از ۲۵۰ هزار نسخه اعلامیه، متجاوز از ۵۰ هزار نسخه در اختیار پایگاه‌ها قرار می‌گیرد و رابطین تحت عنوان ۳۰۰ گروه مأمور پخش اعلامیه‌ها می‌شوند که به پایگاه‌ها مراجعه و سهمیه خود را دریافت می‌کنند. تعداد فراوانی اعلامیه نیز به شهرهای مشهد، اصفهان، شیراز، قم، اهواز و دیگر شهرها فرستاده می‌شود. بر اساس زمانی که شهید عراقی پیش‌بینی کرده بود، ظرف مدت دو ساعت، یعنی از ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب اعلامیه‌ها پخش می‌شود، به خصوص در محله آمریکایی‌نشین‌ها بیشتر از جاهای دیگر پخش می‌شود. این اقدام انقلابی رابطین بازتاب گسترده‌ای داشت و دستگاه‌های امنیتی و ساواک رژیم شاه را در گیجی قرار داده بود در واقع غافلگیر شده بودند، حتی برخی از مجموعه‌ها توبیخ شدند، به طوری که رئيس شهربانی وقت به شدت تحت فشار قرار می‌گیرد که تشکیلاتی که وابسته به امام خمینی(ره) هست باید شناخته شود. در حقیقت تحمل اقدام این تشکیلات مخفی که در عرض دو ساعت در تهران و شهرستان‌ها اعلامیه پخش کرده بودند و حتی یک نفر از آنها هم دستگیر نشده بود، برای‌شان بسیار سنگین بود. شهید عراقی در کتاب «ناگفته‌ها» می‌گوید: «روز چهارم آبان که شاه در کاخ گلستان مشغول دیدن بعضی از افراد بوده که به دیدن او رفته بودند، آنهایی که آنجا بوده‌اند یک وقت متوجه شده‌اند شاه می‌رود بیرون و بعد از یک مدت کوتاهی برمی‌گردد، خیلی عصبانی بود، انگار نوار حاج آقا[امام خمینی] را همانجا برایش گذاشته‌اند.» شاه از همین جا که صدای سخنرانی افشاگرانه امام را می‌شنود، دستور بازداشت امام(ره) را صادر می‌کند و روز نهم آبان امام(ره) دستگیر و بازداشت و در روز ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید می‌شوند. البته تبعید به ترکیه بحث گسترده‌ای دارد، ارتشبد فردوست در خاطراتش که در جلسه ضیافت شامی بوده است، بحث فشار آمریکایی‌ها و پیگیری حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت را مطرح کرده و به طور مبسوط به روند دستگیری و تبعید اشاره کرده است. از سویی هم تشکل‌های انقلابی و یاران وفادار به امام در فکر یک اقدام انقلابی و واکنش تند به شاه و دستگاه‌های امنیتی و نخست‌وزیر وقت را در دستور کار خود قرار می‌دهند. در اینجا هم شهید مهدی عراقی در هدایت و رهبری آن نقش تعیین‌کننده‌ای دارد و اعضای تشکیلاتی‌اش را توجیه می‌کند.



 مرتضي دخيلي/  شهوت کشورگشايي و تلاش همه‌جانبه اروپايي‌ها براي غارت جهان که از اواخر قرن پانزدهم آغاز شده بود، پس از سه قرن به تدريج فروکش کرد. مناقشات داخلي و رقابت‌هاي قدرت‌هاي بزرگ در درون قاره اروپا، وقوع انقلاب آمريکا (1776 م)، انقلاب فرانسه (1789 م)، لغو قانون برده‌داري و افول قدرت امپراتوري پرتغال و اسپانيا در اين فترت مؤثّر بود؛ اما اين دوره چندان به طول نینجامید! به واقع اين دوره تنها فرصتي را براي استعمارگران فراهم آورد تا خود را براي آغاز دور جديدي از استعمارگري بازسازی کرده و راه‌هاي جديد استعمارگري را مرور کنند.
اين دوره‌ با موج آزادي‌خواهي مستعمرات همراه شد. ايالات متحده آمريکا (مستعمره‌ پيشين انگلستان در آمريکاي شمالي) در اين راه پيشگام شد و به دنبال آن انقلاب‌ها و نهضت‌هاي آزادي‌خواه در آمريکاي مرکزي و جنوبي که استعمار اسپانيا و پرتغال آنها را ويرانه کرده بود، در گرفت. سال‌هاي اول قرن نوزدهم با توسعه‌ مستعمره‌هاي بريتانيا در کانادا و ايجاد مستعمره‌هاي جديد در استراليا، آفريقاي جنوبي و زلاندنو همراه بود. مهاجرت‌هاي بزرگي که در سال‌هاي ميانه‌ اين قرن رخ داد و افزايش تقاضاي انگلستان صنعتي براي مواد غذايي و مواد خام، اين مستعمره‌ها را به صورت دومينيون‌هاي بزرگي درآورد که دولت‌هاي‌شان، نيمه مستقل داشتند. در همان زمان منافع بازرگاني بريتانيا سبب توسعه‌ نظارت اين دولت بر نواحي استوايي و تأسيس «مستعمرات فرمانگزار» زير نظارت و اداره‌ وزارت مستعمرات انگلستان شد. 
در ربع آخر قرن نوزدهم، به دنبال رشد صنعت و سرمايه‌داري، بار ديگر رقابت‌ها و مبارزه‌هاي بين‌المللي استعماري اوج گرفت و در نتيجه، دامنه‌ نفوذ فرانسه به شمال آفريقا کشيده شد و اين دولت قسمت‌هاي بزرگي از آفريقاي شمالي را زير سلطه و نظارت خود درآورد. به دنبال فرانسه، اسپانيا و ايتاليا هم دامنه‌ نفوذ خود را تا آن نواحي گسترش دادند. 
شايد بتوان سال 1870 ميلادي را سرآغاز دوران جديدي در اروپا و حرکت به سمت آغاز «استعمار نو» دانست که دولت‌هاي بزرگ استعماري شروع به تقسيم جهان کردند و در آغاز قرن بيستم، آن را به پايان رساندند. در همان سال شاهد تثبيت مرزهاي اروپايي، وحدت ايتاليا، وحدت آلمان، سقوط امپراتوري ناپلئون سوم، ظهور قدرتي به نام امپراتوري آلمان و افول قدرت دنيوي پاپ هستيم.
تا پيش از اين سال، فقط 10 درصد آفريقا به دولت‌هاي اروپايي تعلّق داشت و نفوذ به اين قارّه هنوز جنبه عمومي نيافته بود. در اين دوره، تقسيم آفريقا به يکي از اصول سياست خارجي دول اروپاي غربي تبديل شد. در اين دوره رقابت شديد بين استعمارگران آغاز و موجب گسترش استعمارگري مي‌شود. جدال قدرت‌هاي استعمارگر در خارج از اروپا نيز گسترش مي‌يابد و صحنه روابط بين‌الملل از چارچوب صرفِ اروپايي بودن، خارج شده و دیگر سرزمين‌ها و قارّه‌ها را نيز در‌بر‌مي‌گيرد. در اين دوران، در حالي که گستره نفوذ تمدن‌ اروپايي به بیشتر نقاط جهان توسعه يافته بود؛ اما در پايان اين دوره، ورود قدرت‌هاي اقتصادي و استعمارگر جديد، يعني آمريکا و ژاپن به صحنه بين‌الملل و به جرگه استعمارگران، انحصار اروپايي‌ها در اين زمينه را از بين برد.
در اين عصر، مناطق عقب افتاده به صورت صحنه رقابت‌هاي استعمارگران در‌آمد و کشورهاي اروپايي درباره تصرّف مستعمرات به صورت هماهنگ و توافقي عمل مي‌کردند و حتّي سرزمين‌هاي تصرّف‌يافته خود را در آسيا و آفريقا با يکديگر تعويض کرده و مناطق حائل بين متصرّفات خود ایجاد می‌کردند تا از اصطکاک احتمالي جلوگيري شود؛ مانند تأسيس دولت کنگو زير حاکميت مستقيم لئوپولد دوم پادشاه بلژيک، در قلب قارّه آفريقا (بين متصرّفات پرتغال، انگليس، فرانسه، آلمان و ايتاليا).
در اين دوره، رشد دادوستد اقتصادي به انقلاب صنعتي انجاميده و بنياد اقتصادي و سياسي کشورهاي استعمارگر را دگرگون کرده است و کار بهره‌کشي از منابع مستعمره‌ها بيش از پيش بالا گرفته و اين سرزمين‌ها به منابع ماده‌ خام براي صنايع کشورهاي صنعتي و بازار فرآورده‌هاي آنها مبدل شده‌ است. اين دوره را «عصر انحصارات» گفته‌اند؛ به اين معنا که در ساخت صنايع و مراکز مالي، به سوي انحصار سير مي‌کند و شاهد پيدايي شرکت‌هاي غول‌پيکر در زمينه صنايع عمده هستيم.
سياست‌هاي استعماري در پايان قرن نوزدهم، آنچنان با سياست خارجي کشورهاي اروپايي گره خورده بود که مي‌توان گفت هر تحولي در روابط اين کشورها بسته به توافق‌ها يا رقابت‌هاي آنها درباره مستعمرات بود. از سوی ديگر، شکست يا موفقيّت دولت‌هاي اروپايي در امور مستعمرات به طور مستقيم بر سياست داخلي اثر مي‌گذاشت. حکومت‌هاي بسياري به علت شکست در مستعمرات سقوط کردند؛ مانند حکومت ايتاليا که پس از شکست 1881 در تونس و شکست 1896 در حبشه سقوط کرد.
آلمان در پايان قرن نوزدهم، وارد کشاکش‌هاي استعماري شد و با ورود اين دولت به ميدان، تقسيم سرزمين‌هاي آفريقايي بين دولت‌هاي استعمارگر همه‌گير شد و سرانجام انواع تازه‌اي از مستعمره‌، با عنوان تحت‌الحمايه و حوزه‌ نفوذ پيدا شد. کشاکش بر سر جزاير اقيانوس آرام و برپا کردن قرارگاه‌هاي تجارتي در چين، که با رخدادهاي اخير ياد شده همراه بود، ايالات متّحده آمريکا را به منزله يک دولت استعمارگر جديد در صحنه‌ کشاکش‌هاي استعماري پديدار کرد. جنگ جهاني اول، تقسيم مستعمره‌ها را متعادل‌تر کرد و در عين حال، نوع جديدي از مستعمره‌ را به انواع پيشين افزود و آن «سرزمين زير سرپرستي» (تک سرپرستي) بود.
از اين رو، توسعه استعمار و تشديد رقابت‌هاي استعماري از چند نظر سبب توسعه فضاي روابط بين‌الملل شد. اول اينکه، دامنه کشمکش قدرت‌هاي اروپايي به خارج از اين قارّه نيز کشانده شد؛ به گونه‌ای که بايد صحنه برخوردها را در اين دوره در خارج از اروپا جست‌وجو کرد و دوم اينکه، مستعمراتي که این‌گونه ايجاد شدند، اساس کشورهاي جهان سوم امروز را تشکيل دادند.



 رضا موحدي/ پاييز سال 1361 با عمليات مسلم‌بن‌عقيل آغاز شد و در ساعت50 دقيقه بامداد نهم مهر سال 1361 بود که عمليات با رمز «يااباالفضل العباس(ع)» در منطقه عملياتي غرب سومار و ارتفاعات مشرف بر شهر «مندلي» عراق تحت فرماندهي قرارگاه نجف اشرف آغاز ‌شد. 
هدف از انجام عمليات تصرف همه ارتفاعات مشرف بر شهر مندلي عراق بود. اين منطقه با توجه به توقف و ناکامي در عمليات رمضان در شرق بصره و شيوه‌اي که براي حمله از مناطق کوهستاني اتخاذ شده بود، انتخاب شد تا نقاط قوت و ضعف نيروهاي هر دو طرف براي جنگ کوهستاني به دست آيد. هدف دوم تأمين مرزهاي جبهه مياني، آزادسازي بخشي از خاک ايران و پس زدن عراق از غرب شهر سومار بود.
در مرحله نخست اين عمليات، نيروهاي ايراني به خوبي پيش رفتند و در مرحله بعدي از سرعت پيشروي‌شان کاسته و با وجود پاتک‌هاي سنگين دشمن، سرانجام مواضع فتح شده تثبيت شد. دشمن براي باز پس‌گيري مناطق از کف رفته به پاتک‌هاي بسيار سنگيني دست زد و در يکي از پاتک‌ها به سراغ حيله رفت و نيروهايش را با پيشاني‌بندهاي سبز رنگ بسيج و لباس فرم بسيجي آرايش داد که با عکس‌العمل مناسب رزمندگان اسلام مواجه و به عقب رانده شد.
در اين عمليات که به مدت هفت روز و در دو مرحله انجام شد، 150 کيلومتر مربع از خاک ايران آزاد و حدود 30 کيلومتر مربع از خاک عراق تصرف شد. نيروهاي خودي ضمن تأمين دشت سومار، روي ارتفاعات گيسکه و کهنه ريگ مستقر و بر تنگه‌هاي مرزي مسلط شدند. شهر مندلي نيز در ديد و تيررس آنان قرار گرفت و امکان پيشروي به عمق خاک عراق فراهم و آسان شد. عراقی‌ها در جريان اين عمليات و پاتک‌هاي خود 4275 نفر کشته و زخمي به جا گذاشتند.