آیت‌الله‌العظمی جوادی‌آملی گفت: برخى افراد تا هنگامى كه مشغول كارى نيستند، سالك‌گونه‌اند؛ ولى وقتى به رفاه يا مقامى مى‌رسند، آن صلاح و سداد را از دست مى‌دهند؛ اما اگر كسى در دوران جوانى و در دوران تحصيل خود را با استمرار مراقبت و محاسبت كاملاً بسازد، وقتى به سمتى برسد مسلّحانه آن سمت را مى‌پذيرد و بدين جهت امورى مانند رشوه، وعده و وعيد او را تهديد نمى‌كند.

برکات رها شدن از رذایل


قال رسول‌الله(ص): «احْفَظِ اللهَ‏ يَحْفَظْكَ‏ وَ احْفَظِ اللهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ»1 و عن مولانا و مقتدانا الامام الصادق(ع): «مَنْ‏ أَخْرَجَهُ‏ اللهُ‏ مِنْ‏ ذُلِ‏ الْمَعْصِيَةِ إِلَى‏ عِزِّ التَّقْوَى‏ أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ، وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَةٍ، وَ آنَسَهُ بِلَا بَشَر»2؛ یکی از مسائلی که باید روی آن مراقبت کنیم، این است که قبل از اینکه به فضایل و آراسته کردن خودمان به فضایل بپردازیم، باید تلاش‌مان این باشد که رذایل را از صفحه زندگی‌مان دور کنیم. اگر کسی برایش مهم نباشد که بخشی از زندگی‌اش انجام فضایل باشد و بخش دیگر انجام رذایل، در حقیقت به مثابه این است که در یک آب آلوده و غیرقابل شرب، آب پاک و زلالی ریخته که این زلالی آب پاک هم به دلیل آلودگی آن آب از بین رفته و عملاً از حیز انتفاع افتاده است. اینکه در روایات وارد شده گاهی سیئه، حسنه‌ای را از بین می‌برد معنایش همین است؛ یعنی اگر احیاناً انسان کار خیر انجام بدهد؛ ولی در کنارش سیئه‌ای انجام بدهد، به جای اینکه از آن کار حسنه بهره ببرد، کار حسنه هم به دلیل همسویی و همجواری با کار سیئه از بین خواهد رفت. هرچه می‌خواهیم و می‌توانیم اگر رسوبات و رذایلی در وجودمان هست آنها را محو کنیم؛ به همین دلیل بزرگان ما قبل از اینکه به نوافل و مستحبات دستور بدهند، به دو موضوع، تأکید می‎کردند و آن هم انجام واجبات و ترک محرمات است؛ اگر فرد در این مرحله خوب پیشرفت کند، آن موقع می‌گویند به اعمال خود انجام مستحبات را اضافه کنید، ترک مکروهات و هکذا تا اینکه این کامل بشود. امام صادق(ع) درباره بیرون رفتن از ذلت و خواری گناه صحبت می‌کنند و می‌گویند باید خودمان را از این باتلاق به وجود آمده بیرون بکشیم؛ از این رو می‌گوید: «مَنْ‏ أَخْرَجَهُ‏ اللهُ‏ مِنْ‏ ذُلِ‏ الْمَعْصِيَه إِلَى‏ عِزِّ التَّقْوَى‏»؛ اگر کسی این توفیق الهی شامل حالش شد که خدای متعال دست او را گرفت، «اخرجه الله» خدا او را بیرون آورد، «مِنْ‏ ذُلِ‏‌الْمَعْصِيَه» از ذلت و خواری و گناه به عز تقوی، یعنی آدمی که غرق شده نزدیک است از بین برود: ولی خدای متعال اگر بخواهیم تشویق کنیم. مانند کسی است که غریق نجات است، چطور کسی که در دریا و رودخانه غرق شده امیدش را به کلی از دست داده، اصلاً کسی هست ما را نجات بدهد؟ یک مرتبه خدای متعال یک غریق نجات می‌رساند و دست او را می‌گیرد و او را با خودش به ساحل می‌رساند. اصلاً احساس می‌کند خدای متعال یک زندگی و دنیای جدید به او عنایت کرده است. خدا گاهی اسباب و وسایلی قرار می‌‌دهد، برای نمونه به یک عالمی می‌گوید، نصیحتی کن، جمله‌ای بگو و دل او را به دست بیاور. گویا گاهی اولیای الهی از ناحیه خدا مأموریت دارند برای توجه. یکی از استادان می‎فرمود: «علامه طباطبایی(رض) یک روز آمد در حجره دیدن من و تا آمد و نشست گفت در این اتاق غیبت شده، چنان مبهوت شدم که این عالم از کجا این جمله را گفت؟ گفتم آقا بله قبل از اینکه شما بیایید ۲، ۳ نفر بودند اینها دور هم جمع شده بودند و مشغول غیبت بودند، می‌گوید جمله‌ای به من گفت که برای من تکان‌دهنده بود، گفت که حجره‌ای که این شکلی باشد توفیق‌آور نیست، اتاقت را عوض کن، دیگر در این اتاق تو به جایی نمی‌رسی. پس اخرجه الله گاهی این‌گونه است؛ یعنی خدای متعال وسیله‌ای درست می‌کند که آدم راه و مسیر را پیدا کند و در آن مسیر درست قرار بگیرد.»
از ذلت گناه و معصیت خدا انسان را بیرون بیاورد کجا قرار بدهد «إِلَى‏ عِزِّ التَّقْوَى»، به عزت تقوا برساند، پاک و پاکیزه. برکات این «أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ، وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَه، وَ آنَسَهُ بِلَا بَشَر» آدمی که از باتلاق گناه بیرون آمده و به عزت تقوا نائل آمده، یکی این است که خدا بدون اینکه مال داشته باشد به او روحیه بی‌نیازی می‌دهد، چون عده‌ای تمام مال و اموال دنیا را هم که داشته باشند، روحیه بی‌نیازی در وجودشان نیست، دائم احساس می‌کنند هل من مزید، هل امطلعت مثل الجهنم، هل امطلعت فقول هل من مزید، گاهی بعضی‌ها جهنمی هستند؛ یعنی روحیه و خصلت‌شان هنوز کامل نشده است؛ ولی اینجا می‌گوید «أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ»، بدون اینکه طرف پولی، بانکی، زندگی مادی آن شکلی داشته باشد؛ چون هنر این است که انسان از نظر روحی حالت غنا پیدا کند، اینها که عزت نفس دارند به همه رو نمی‌زنند، به هیچ کس رو نمی‌زنند با اوج قناعت زندگی می‌کنند، اینها همان «أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ» هستند. 
«وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَه»، معمولاً آدم‌ها به قوم و قبیله‌شان می‌نازند، می‌گویند این همه قبیله و طایفه داریم؛ ولی می‌گوید اگر کسی از باتلاق گناه درآمد و در فضای تقوا قرار گرفت؛ خدا او را در جامعه عزیز می‌کند و عزت می‌دهد، بلا عشیره بدون اینکه بگویند این طایفه پشتیبانش است؛ اصلاً این حرف‌ها مطرح نیست، «وَأَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَه» بدون اینکه قبیله‌ای تأثیر داشته باشد، در جامعه آبرومند است. اینها برکات رها شدن از رذایل و آمدن به سمت فضایل است، «وَ آنَسَهُ بِلَا بَشَر»، یعنی خدا یک حالت انس و همکاری به او می‌دهد بدون اینکه کسی به ظاهر کنار او باشد، بدون اینکه همدمی داشته باشد، خدای متعال برای او همدم و مونس و یار قرار می‌دهد؛ بنابراین معنای این روایت، این است که مسیرمان باید توجه به خدا باشد، اگر مسیر توجه به خدا باشد، این می‌شود که پیغمبر فرمود: «احْفَظِ اللهَ‏ يَحْفَظْكَ‏ وَ احْفَظِ اللهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ»؛ تو حریم خدا را نگه بدار، خدا هم حریم تو را نگه می‌دارد. معامله دو طرفه است، یک کسی از بزرگی سؤال کرد: به نظر شما من در نزد خدا چه شکلی هستم، چگونه‌ام؟ گفت: نگاه کن به قلبت خدا در نزد تو چگونه است، به همان شکلی که خدا در نزد تو هست، تو هم در نزد خدا هستی. تو حریم خدا را حفظ کن، خدا هم حریم تو را حفظ می‌کند، هر مقدار ما حریم الهی را حفظ کردیم، به همان مقدار هم خدای متعال هوای ما را دارد، در سختی‌ها و دشواری‌ها و مشکلات «وَاحْفَظِ اللهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ». اینهایی که حالت یأس و ناامیدی به آنها دست می‌دهد، در مسیر زندگی‌شان گاهی اوقات تغییر می‌دهند، اینها به خاطر توکل نداشتن به
 خداست.
راه‌های عملی چیست؟ از یک بزرگی سؤال کردم تا نزد خدای متعال چه مقدار راه است؟ گفت: یک قدم. گفت: کدام قدم است؟ گفت: پا را بگذار روی خودت، کسی که خودش را نادیده گرفت و خدا را دیده گرفت، همان یک قدم پا بگذارد آدم روی هوای نفس و نفسانیت خودش.
به شیخ مرتضی زاهد گفتند حواست پرت بود، فکرت کجا بود؟ چرا این شکلی کردی؟ گفت، واقع مطلب چند شب قبل حدیثی خواندم از رسول گرامی اسلام(ص) و آن حدیث این است که پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: یا علی به اندازه‌ای که تو با خوبی‌ها و راه‌های هدایت آشنا هستی، شیطان نیز به همان اندازه با همه بدی‌ها و راه‌های گمراهی در زمین و آسمان آشناست؛ بنابراین اگر یک لحظه غفلت کنید، شیطان ممکن است شما را به مسیری که دوست دارد ببرد. 
پی‌نوشت‌ها:
1ـ من لا يحضره‌الفقيه، ج‏4، ص412.
2ـ الأمالي (للطوسي)، النص، ص202.

معقل‌بن‌سنان‌ـ 1

گاه این‌گونه است که فردی صفات فراوانی دارد، اما در میان مردم به یکی از این صفات شهره می‌شود و یک صفت در او ظهور و بروز بیشتری می‌یابد. معقل‌بن‌سنان یکی از صحابه رسول خدا(ص) است که شجاعت او در تاریخ زبانزد است و پافشاری شجاعانه او در مقابله با باطل حتی تا پای جان سبب شده او را در ردیف دلیران عرب جای دهند.
نام کامل او معقل‌بن‌سنان بن‌مظهر بن‌عرکی بن‌فتیان بن‌سبیع بن‌بکر بن‌أشجع بن‌ريث بن‌غطفان الأشجعي است. وی از مهاجران صحابه بوده و کنیه او، ابوعبدالرحمان، ابویزید، ابومحمد، ابوسنان و ابوعیسی بوده است.
رجال‌نویسان وی را فاضل، پرهیزکار و زیبارو معرفی کرده‌اند و در وصف جمالش گفته‌اند که در زمان عمربن‌خطاب زنی در وصف او شعری عاشقانه سرود، با این مضمون که وقتی او قدم می‌زند باید به خدا پناه برد! چون این شعر به گوش عمربن‌خطاب رسید، معقل را به بصره تبعید کرد. ابن‌سنان، پس از مرگ عمر، به مدینه بازگشت و تا پایان عمرش در این شهر ماند.
اینکه معقل در چه سالی مسلمان شده، به طور دقیق مشخص نیست. منابع تنها به این گفته اکتفا کرده‌اند که وی از صحابه بوده و در فتح مکه و غزوه حنین پرچمدار قبیله خود بوده است. اما اگر اندکی در روایات و اخبار دقت شود این‌گونه به دست می‌آید که قبیله او (اشجع) در جریان جنگ احزاب مسلمان شدند. نعیم‌بن مسعود‌بن عامر که فرمانده قبیله اشجع بود، با ایجاد جنگ روانی، قبایل متخاصم حاضر در این نبرد را متفرق کرد. پس از این جنگ نعیم‌بن‌مسعود و معقل‌بن‌سنان به مدینه مهاجرت کردند و ساکن آن شهر شدند و در چندین نبرد با فراخوانی که پیامبر(ص) به قبایل داد، وی و نعیم به فرمان ایشان به قبیله‌شان گسیل شدند تا برای شرکت در فتح مکه، غزوه حنین و غزوه تبوک آنان را حاضر کنند.
پس از پیامبر(ص) نیز این قبیله به دین اسلام وفادار ماندند. طبری در تاریخ خود از عروه‌بن‌زبیر چنین نقل کرده است: «وقتى پيامبر(ص) درگذشت و اسامه رفت، هر يك از قبايل همگى يا بعضي‌شان از دين اسلام بازگشتند. مسيلمه و طليحه سر برداشتند و كارشان بالا گرفت، همه مردم قبیله اسد به دور طليحه فراهم شدند، مردم غطفان به جز طايفه اشجع و بعضى ديگر از دين برگشتند و با وى بيعت كردند.» چنانکه روشن است وی قبیله اشجع را استثنا کرده است.
معقل از راویان حدیث بوده و احادیث منقول وی را مرسل دانسته‌اند؛ یعنی به طور بی‌واسطه فرموده‌های رسول خدا از او نقل نشده است.
کسانی مانند مسروق‌بن‌مطعم، عبدالله‌بن عتبه‌بن مسعود، علقمه‌بن‌قیس، نافع‌بن جبیربن مطعم، سالم‌بن‌عبدالله و گروهی از تابعین از جمله شعبی و حسن بصری از وی حدیث روایت کرده‌اند.
برای نمونه حدیث « بَرْوَعُ بنت وَاشِق» همسر هلال‌بن‌مُرَّه از مهم‌ترین احادیثی است که از وی نقل شده است. این حدیث درباره مهریه و عده زنی است که پیش از زفاف شوهر خود را از دست می‌دهد.
علقمه‌بن‌قیس می‌گوید: از عبدالله درباره زنی که مردی با او بدون تعیین مهریه ازدواج کرده و قبل از آنکه با او رابطه زناشویی برقرار کند فوت کرده، سؤال شد، عبدالله گفت: به نظر من مهرالمثل به او تعلق می‌گیرد، ارث می‌برد و باید عده را بگذارند، معقل‌بن‌سنان اشجعی در همان جا گواهی داد که پیامبر(ص) درباره بروع بنت واشق مانند عبدالله حکم کرده است.


 سیدحسین خاتمی‌خوانساری/ در این بحث مفروض است که تعداد آیات و روایاتی که به طور مستقیم به ضرورت حکومت دینی دستور داده باشد، زیاد و قابل توجه نیست و ما با استنباط و استدلال و گسترده کردن معنای فقیه، حاکم، شارع، صاحب، نائب و... به این نتیجه می‌رسیم که اسلام برای تشکیل حکومت دینی با رهبری ولی فقیه دستور داده است. پیشتر گفته شد: (اسلام آداب و احکام شرعی فردی را گسترده کرد و تمامی نکات اخلاقی را در حیطه فرد وارد کرد، زیرا این افراد صالح هستند که حکومت دینی را تشکیل می‌دهند و می‌توانند روش حکومت را با توجه به شرایط روز جامعه خود و دنیای خود، با طراحی یا تقلید تشکیل دهند. به صورتی که ضدیت با فرامین الهی و اسلامی نداشته باشد، پس این به معنای سکوت نیست و خود یک دستور قطعی است). کسانی که می‌گویند دین اسلام در زمینه برقراری حکومت دینی سکوت کرده است؛ آیا می‌توانند بگویند عزّت‌مندی باید در دین تعریف جزء به جزء می‌شد تا بتوان به آن عمل کرد؟ یا به تعاریف کلی بسنده می‌کردند؟ مفهوم عزّت هم کاربرد فردی دارد و هم اجتماعی و حکومتی که در هر دو کاربرد، هم به آیات و روایات و سیره می‌توان مراجعه کرد و هم به استدلال‌های عقلی. کما اینکه ما در علوم دینی دستورات و قواعدی داریم که توانایی استدلال عقلی و گسترش معانی و مفاهیم و هم تعیین حدود و ثغور را به ما می‌دهد. امام صادق(ع) می‌فرماید: بر ماست که اصولی کلی را بیان کنیم و بر شما لازم است فروعات را به آنها برگردانید (و احکام‌شان را بیابید).1 
آنچه از روایات درباره حکومت و حاکم است، می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم؛ اول: ضرورت حکومت دینی و ضرورت حاکم عادل؛ دوم: عدم ضرورت حکومت دینی و ضرورت حاکم عادل؛ به عبارتی وجه مشترک و مورد اشاره ائمه معصوم(ع) حاکم عادل است، نه حکومت دینی.۲
پی‌نوشت‌ها:
1ـ سفینه‌البحار، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۲۲.
۲ـ در هر دو دسته آیات و روایات متعددی وجود دارد که در شماره بعد به آن اشاره خواهیم کرد.

شايد براي شما هم اتفاق بيفتد


 کبري فرشچي/  زندگي‌شان را که آغاز کردند بنا گذاشته بودند يک عمر شريک غم و شادي هم باشند، اما فکر اينجاي کار را نکرده بودند؛ اينکه يکي از آنها در مسير همراهي‌شان تا پايان عمر نيازمند پرستار ديگري شود و براي اينکه بتوانند همچنان پا به پاي هم باقي بمانند، چاره‌اي جز آهسته‌تر رفتن ديگري نبود؛‌ اين حکايت زوج‌هايي است که در مسير زندگي يکي از دو طرف با بيماري يا معلوليتي درگير مي‌شود و اين موضوع ادامه زندگي زناشويي آنها را با ملاحظاتي همراه مي‌کند. 
شايد اين موقعيت براي شما هم پيش آمده باشد. اينکه همسرتان دچار يک بيماري سخت شده باشد، به گونه‌اي که بيماري‌اش زندگي شما را هم تحت تأثير قرار دهد. در چنين حالتی شما چه کرده‌ايد؟ پاسخ به اين پرسش و تصور اينکه اگر ما هم در اين وضعیت قرار بگيريم چه مي‌کنيم شايد چندان ساده نباشد و بي‌ترديد زندگی مشترک به شرايط ديگري چون؛ ميزان عشق و علاقه و صميمیت زوجين، حضور يا عدم حضور فرزند و ميزان همراهي خانواده‌ها و اطرافيان بستگي دارد. صد البته، بخشي از ماجرا هم به زمينه‌هاي پیشین بيماري همسر باز مي‌گردد، اينکه آيا همسر شما پیش از ازدواج هم دچار بيماري بوده و از شما پنهان کرده، يا اين بيماري پس از ازدواج و در طول زندگي مشترک براي او ايجاد شده است. 

شايد براي شما هم
 اتفاق بيفتد
بيماري و درد و رنج ناشی از آن ممکن است سراغ هر یک از ما بيايد. به يقين همان‌گونه که ما انتظار همراهي، همدلي و پرستاري از همسرمان داريم، بايد بدانيم اگر اين وضعیت براي او هم پيش بيايد از ما انتظار دارد با او همراهي کنيم و اين همراهي و همدلي تأثير عميقي بر روند بهبود همسرتان خواهد داشت. تحقیقات نشان می‌دهد، حمایت‌های عاطفی همسر و اعضای خانواده به فرد بیمار برای مقابله با بیماری کمک فراوانی می‌کند و این حمایت‌های عاطفی برای زنان اهمیت و تأثیر بیشتری دارد.
 چه يک سرماخوردگي ساده باشد، چه يک بيماري سخت. به هر حال بيماري يکي از اعضاي خانواده و به ویژه همسر تأثير ناخوشايندي بر روحيه اعضاي خانواده دارد. 

با عقل و عشق تصميم بگيريد
 نه با ترحم
اگر شما در مرحله آشنايي و پیش از ازدواج قرار داريد و از بيماري فرد مورد نظرتان آگاه شده‌ايد بايد عاقلانه تصميم بگيريد و بيماري همسرتان را به خوبي بشناسيد. به خاطر داشته باشيد هيچ‌گاه از روي ترحم و دلسوزي ازدواج نکنيد؛ زيرا در اين صورت در زندگي مشترک هميشه احساس قرباني شدن خواهيد داشت و اين موضوع موجب مي‌شود يا همسرتان را ترک کنيد، يا در صورت ادامه زندگي مشترک احساس خوشبختي نداشته باشيد. با شناخت کافي از ميزان عشق و علاقه‌اي که به طرف مقابل داريد و شناخت کامل بيماري او و محدوديت‌هايي که احتمالاً در زندگي مشترک با آن مواجه خواهيد شد، اگر همچنان مي‌بينيد گزينه نهايي زندگي مشترک‌تان همين فرد است، اين نشان مي‌دهد انتخابي احساسي نداشته‌ايد و مي‌توانيد با اوضاع به درستي مواجه شويد.
اما اگر شما خودتان دچار بيماري خاصي هستيد و اين بيماري مي‌تواند روي زندگي مشترک‌تان تأثير بگذارد بايد حتماً پيش از ازدواج اين موضوع را با همسر‌تان در ميان بگذاريد. بديهي است زمان اعلام اين موضوع روز خواستگاري نيست، همچنانکه دوران پس از عقد براي طرح چنين موضوعي خيلي دير است. 

تجهيز همه ظرفيت‌ها 
در کنار همه اينها ممکن است هر یک از ما در طول زندگي دچار بيماري‌اي سخت و صعب‌العلاج شويم. در چنين مواردي همان‌گونه که من و شما انتظار همراهي و همدلي از همسرمان را داريم، او نيز انتظار دارد ما در کنارش بمانيم. بیماری‌های سختي همچون سرطان گاهي وقت‌ها مي‌تواند عوارض بسیاری داشته باشد و در کنار فرد بيمار، خانواده را هم دچار چالش کند. اضطراب پرستاري از يک بيمار سخت بالاست و حضور چنين بيماري در خانواده افزون بر وظايف اصلي و معمول زن يا مرد در خانه وظايف جدیدی را، هم در زمينه پرستاري از بيمار و هم در حوزه بر عهده گرفتن مسئوليت‌هايي که زن يا مرد خانه به واسطه بيماري نمي‌تواند آنها را انجام دهد، به طرف مقابل تحميل مي‌کند. از سوي ديگر، روند درمان اينگونه بيماري‌ها اغلب طولاني و زمان‌بر است و براي آنکه در طول زمان دچار چالش نشويم بايد از همان ابتداي امر تدابيري جدي انديشيده شود. 

عاشق بمانيد
بايد بدانيد هر قدر شما در برابر همسر بيمارتان اضطراب داريد، او هم در برابر شما با اضطراب و نگراني‌هاي بيشتري مواجه است؛‌ اينکه مبادا او را به واسطه بيماري‌ رها کنيد و تنها بگذاريد؛ ‌اينکه آيا با وجود بيماري همچنان او را دوست خواهيد داشت و هزار و يک نگراني ديگر که به تناسب زن يا مرد بودن جنس و شکل آنها متفاوت خواهد بود. 
در گام اول شما بايد به همسرتان اطمينان خاطر بدهيد آنچه براي شما اهميت دارد، شخصيت و هويت اوست و بيماري او چالشي براي هر دوي شماست که با هم و در کنار هم براي رفع آن تلاش خواهيد کرد.  در چنين مواقعي پيش از آنکه ببريد، يا خسته شويد باید فکري اساسي بکنيد و از کساني که مي‌توانند شما را ياري دهند، کمک بگيريد. اينجاست که نقش خانواده‌هاي دو طرف و اقوام پررنگ‌تر از پیش مي‌شود و اطرافيان شما و حتي گاهي وقت‌ها دوستان و همسايگان صميمي مي‌توانند بخشي از بار اين مسئوليت را به دوش بکشند. 

تقسیم کار کنید
در اين میان گاهي به خودتان استراحت بدهيد و نگذاريد فشارهاي کاري و رواني شما را از پا دربياورد. حمايت رواني خانواده‌هاي هر دو طرف هم بسيار تأثيرگذار خواهد بود. اگر فرزندان شما بزرگ هستند به يقين مي‌توانند بازوهاي کارآمدي براي تقسيم کار خانه و پرستاري از پدر يا مادر باشند. در سنين کمتر هم بهتر است از آنها کمک بگيريد. اين موضوع کمک مي‌کند تا هم بچه‌ها مسئوليت‌پذيرتر بار بيايند و هم اوضاع را بهتر درک کنند و توقعات‌شان را با وضعیت خانواده وفق دهند. 
مثبت‌انديشي در اينجا هم مانند همه جا و هميشه کارآمد خواهد بود. سعي کنيد به عشق و علاقه‌اي که شما را به هم پيوند زد، فکر کنيد و اينکه قرار نيست تا ابد اين وضعیت ادامه داشته باشد. شما بايد به لطف خدا و شفاي بيماري همسرتان اميدوار باشيد و هميشه اين اميد را در او زنده نگه داريد. کم نيستند افرادي که از سخت‌ترين بيماري‌ها هم به سلامت بيرون آمده‌اند.


بى‌گمان حجاب در جامعه نقش مهمى دارد و این نقش در ارتباط با زندگى زنان اهمیت بیشتری می‌یابد؛ چرا که در پرده‌ حجاب است که عفت و وقار زنان حفظ شده و روز به روز بر مقام و منزلت‌شان افزوده خواهد شد.
زن در سایه‌ حجاب مى‌تواند به موازات رسیدن به درجات بالایى از کمال و عظمت، سعادت و شخصیت خود را نیز حفظ کند، تا جایى که حجاب در زمره‌ یک ارزش واقعى پرچمدار عفت و شخصیت زنان خواهد بود و بى‌حجابى مهر بطلانى است بر همه‌ ارزش‌هاى نهفته در وجود زنان و به عنوان یک ضد ارزش، ابزاری است در دست انسان‌هاى فاسد تا روز به روز زنان را به ورطه‌ نابودى بکشانند.
ابراهیم خرمی‌مشگانی در کتاب «چرا حجاب؟» به موضوعاتی چون؛ معنا و چگونگی حجاب همراه با یادآوری نقش زنان در اجتماع، لزوم، فواید و اثرات رعایت حجاب و پیامدهای آن، عوامل و عواقب اجتماعی رعایت نکردن حجاب، شیوه‌های پیشگیری از بی‌حجابی، شیوه‌های برخورد با بی‌حجابی اشاره کرده است.
بر همگان واجب است که از ارزش‌هاى موجود در جامعه به بهترین شیوه‌ ممکن دفاع کنند؛ ارزش‌هایى که با خون صدها هزار شهید تأیید و بر حفظ آنها تأکید شده است، ارزش‌هایى که میراث گرانبهای اسلام عزیز است و بودند و هستند مردان فداکارى که تا پاى جان براى حفظ آن ارزش‌ها گام برداشتند و برمی‌دارند.
حجاب شخصیت و هویت زن را در نمودارى از عزت و عظمت ترسیم مى‌کند و زمانى که حجاب کم‌رنگ شد، این نمودار سیر صعودى خود را از دست مى‌دهد و به جاى رسیدن به نقطه‌ عفت، شخصیت، عزت و عظمت؛ به پرتگاه ذلت، خوارى و خفت سقوط می‌کند.
از همین جاست که حریم عفت عمومى شکسته مى‌شود و وقار و شخصیت زنان از دست مى‌رود و در چنین شرایط تاریک و وحشتناکی است که جرایم زیاد مى‌شود و زنان بى‌حجاب همچون عروسکان نمایشى، نقش‌‌پردازان دستان شوم استعمار مى‌شوند.
در تراژدى غمناک بى‌حجابى، پرده‌هایى از نمایش‌هاى زشت و ملال‌آوری چون؛ از هم پاشیده شدن خانواده‌ها، افزایش فساد و فحشا، شکسته شدن حریم عفت عمومى و صدمه دیدن کرامت زن و... را شاهد خواهیم بود.

کاربری در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: «خواهرمحجبه‌ام! می‌دانم! این روزها کمی به تو سخت می‌گذرد، گاهی دلسرد می‌شوی از طعنه‌ها، گاهی ناراحت از باورها و گاهی خشمگین از تلاطم‌ها؛ خواهرم می‌دانم دست خودت نیست، گاهی خسته می‌شوی، خسته‌ات می‌کند روزگار و آدم‌هایش، در آن لحظات فقط تلنگری بزن به خودت! به اینکه تو مریمی، همان که عیسی(ع) بر پاکی‌ات سوگند خورد، به اینکه تو سمیه‌ای همان که شهادت را بنا نهاد، به اینکه تو فاطمه‌ای همان که بانوی اسلام و ام‌الائمه است، به اینکه تو آسیه‌ای همان که ضرب تازیانه را به تاریکی جهل ترجیح داد، به اینکه تو زنی، همان که پروردگارت از عرش اعلایش سلامت کرد و به اینکه تو با ارزشی، پس دلسرد مشو خواهرم تو در حصار حجابت آزادترینی. باز هم با افتخار در خیابان‌های شهر قدم بزن ای اسطوره پاکی و بدان حتی زمین نیز به خود می‌بالد که قدم‌های تو را مهمان است.»


 دکتر مجيد ابهري/ پرسش: دختري سه ساله دارم که تاکنون خيلي خوب حرف مي‌زد، اما يک ماهي مي‌شود که دچار لکنت شده است. لطفاً درباره علت اين عارضه در او و راهکارهاي مواجهه با آن راهنمايي کنید. 
پاسخ: احتمالاً اين دختر بچه از چيزي ترسيده است، بايد ديد عامل ترس او چه بوده است. لکنت زبان در کودکان يا به دلیل وجود مشکل در دستگاه گويايي کودک است و اگر اين مشکل وجود نداشته باشد، دليل لکنت يکباره اغلب ترس بوده است. براي حل اين مشکل بايد ديد لکنت کودک چه زمان‌هايي و روي چه کلمات يا حروفي بيشتر است. آيا هنگام اداي کلمات در ابتدای کلمه لکنت مي‌گيرد، یا وسط يا انتهاي آن. در اين زمينه لازم است هر چه زودتر با مشاور مشورت کنید تا بتوانید اين مشکل را حل کنید. 
پرسش: پسر بچه شش ساله‌ام با شوخي کردن با همسالان خود مي‌خواهد با آنها ارتباط برقرار کند، اما اغلب با او درگير شده و دعوا مي‌کنند، چگونه ارتباط کلامي با ديگران را به او آموزش دهيم؟
پاسخ: بايد ديد دليل دعواي بچه‌ها با او چيست. آيا سر اسباب‌بازي کارشان به دعوا مي‌کشد، يا سر جاي نشستن يا موارد ديگر. در چنين مواردي لازم است پدر و مادر ضمن آنکه مي‌کوشند روش درست رفتار با دوستان را به کودک ياد بدهند، باید بر رفتارهاي او نظارت داشته باشند تا دريابند نقطه ضعف کودک‌شان در برقراري ارتباط با کودکان ديگر چيست. اينکه کودک‌شان به طور کلي پرخاشگر است، يا بر اثر لجبازي دچار عصبانيت و دعوا مي‌شود. پدر و مادرها بايد بدانند کودک بسياري از رفتارها و از جمله نحوه برقراري ارتباط با دیگران را از آنها ياد مي‌گيرد. 
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.