حسین میرچراغخانی/ در شماره گذشته به سه جریان و تشکل وابسته به عقلانیت اسلامی در عصر پهلوی اشاره شد. در ادامه، دیگر تشکلهای وابسته به این جریان در بازه زمانی پهلوی دوم تا پیروزی انقلاب اسلامی بررسی میشود.
4ـ فدائیان اسلام
یکی از سازمانهای وابسته به جریان عقلانیت اسلامی، سازمان فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی است. نواب صفوی طلبهای جوان بود که دغدغۀ تشکیل حکومت اسلامی و اجرای قوانین اسلامی را داشت. شکلگیری جریان فدائیان اسلام، در واقع واکنشی به جریانهای افراطی رقیب (ضد دین) بود. حرکت انقلابی نواب توانسته بود بسیاری از متدینین را با خود همراه کند؛ اما رهبر فدائیان اسلام به خوبی میدانست که بدون یاری مرجعیت نمیتواند اهداف بزرگی مانند تشکیل حکومت اسلامی و اجرای قوانین اسلامی را عملی کند؛ از این رو انتظار داشت آیتالله بروجردی مرجع وقت، از او حمایت کند. وابستگی نواب صفوی به حوزۀ علمیه میتوانست اقدامات او را به حوزۀ علمیه منتسب کند. این نسبت، شاید در کوتاهمدت تحسین میشد، اما هرگز این قدرت را نداشت به آرمانهای بلند حوزۀ علمیه ختم شود. حوزۀ علمیۀ شیعه که با درایت و هوشیاری مرجعیت، چه در عراق و سامرا و چه در قم، دوران سختی را پشت سر گذاشته بود، نمیخواست دستاوردهای چند صد سالهاش را تباه کند، به همین دلیل، آیتالله بروجردی آنگونه که نواب صفوی انتظار داشت، از او حمایت نکرد؛ اما در سطح پایینتر از مرجعیت، افرادی مانند آیتالله کاشانی، از فدائیان اسلام حمایت کردند. البته اقدامات فدائیان اسلام، از جمله حذف کسروی، برای جامعۀ متدینین خوشایند بود؛ چنانکه با وساطت برخی از علما، حسین امامی (کسی که کسروی را ترور کرد) آزاد شد.۱
از دیگر ویژگیهای فدائیان اسلام که مورد توجه و حمایت جامعۀ مسلمانان واقع شد، دفاع از مسلمانان فلسطین بود.۲ آیتالله کاشانی از جمله کسانی بود که به فلسطین توجه خاص داشت و همین موضوع سبب شده بود بیش از دیگران از نواب حمایت کند.
فدائیان اسلام با ترور رزمآرا، راه را برای ملی شدن نفت هموار کردند. سران جبهۀ ملی در جلسهای که با فدائیان اسلام داشتند، رزمآرا را مانعی بزرگ در راه ملی شدن نفت میدانستند. نواب که دغدغۀ حکومت اسلامی داشت، از سران جبهۀ ملی خواست در صورت ترور رزمآرا و موفقیت، باید حکومت اسلامی تشکیل شود.۳ با روی کار آمدن مصدق و عملی نشدن خواستههای فدائیان اسلام، رفتهرفته بین فدائیان اسلام و جبهۀ ملی اختلاف پیش آمد. نواب صفوی از 28 ماه حکومت مصدق، ۲۰ ماه را در زندان سپری کرد. فدائیان اسلام حمایت آیتالله کاشانی را نیز از دست دادند. البته دیری نپایید که بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق هم اختلاف پیش آمد.
5ـ مؤسسۀ در راه حق
مؤسسه در راه حق در سال 1343 شروع به کار کرد. انگیزۀ اولیۀ آن را میتوان خنثیسازی تبلیغات مسیحیان دانست. این مؤسسه، پس از انقلاب در برابر مارکسیسم فعالیت میکرد. آیتالله رضا استادی، حجتالاسلام والمسلمین شهید حقانی و آیتالله مصباح یزدی، با این مؤسسه همکاری داشتند.
6ـ مدرسۀ حقانی
مدرسۀ حقانی در انقلاب نقش فعالی داشت. پیش از انقلاب، ساواک این مدرسه را مرتب زیر نظر داشت. آیتالله مصباح یزدی از مهرههای اصلی این مدرسه است. همچنین آیتالله مشکینی و علامه طباطبایی با این مدرسه همکاری داشتند.
7ـ هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی
هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی، متشکل از متدینان طرفدار حرکت انقلابی امام بود که برای کارایی بیشتر، با هم ائتلاف کرده بودند۴ در این هیئت، روحانیان، بازاریان و جوانان معتقد به رهبری امام حضور داشتند. این تشکل در انتشار اعلامیههای امام نقش برجستهای ایفا کرد. فعالیت آنها تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. این هیئت پس از پیروزی انقلاب، با نام «جمعیت مؤتلفۀ اسلامی» به کار خود ادامه داد.
8ـ انجمن خیریۀ حجتیۀ مهدویه
از سال 1332 یک روحانی به نام حاجشیخمحمد تولایی(مشهور به حلبی)، حرکت تبلیغاتی سازمانیافتهای بر ضد بهائیت به راه انداخت و مورد حمایت جامعۀ متدینین قرار گرفت. انجمن حجتیه در بسیاری از شهرها شعبه داشت و توانسته بود عدهای را جذب کند. انجمن حجتیه در جریان انقلاب اسلامی، با انقلابیون همراهی نکرد و این نوع عملکرد انجمن موجب شد حمایت نیروهای انقلابی به رهبری حضرت امام(ره) را از دست بدهد. برخی انجمن حجتیه را تشکلی میدانستند که خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن بازی میکند؛ اما واقعیت این است که در بین انجمن حجتیه افراد متفاوتی وجود داشتند و همۀ آنها را با یک چوب راندن، صحیح نیست.۵
9ـ حسینیۀ ارشاد
حسینیۀ ارشاد در سال 1346 تأسیس شد. این حسینیه پایگاهی برای سخنرانیهای مذهبی و سیاسی بود. شاخصترین سخنرانان این حسینیه، شهید مطهری و دکتر شریعتی بودند. افراد روحانی و غیر روحانی دیگری نیز سخنرانی میکردند. با توجه به تفاوتهای فکری شهید مطهری و دکتر شریعتی، شهید مطهری که سخنران اولیۀ حسینیۀ ارشاد بود، آنجا را ترک کرد. برای مدتی، شریعتی به تنهایی سخنران حسینیۀ ارشاد بود. شهید مطهری یک اسلامشناس و در حوزۀ اسلامی صاحبنظر بود؛ اما دکتر شریعتی لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه مشهد و دکترای جامعهشناسی از دانشگاه سوربن پاریس داشت. شریعتی دارای تفکرات سوسیالیستی بود که منشأ تفکرات او ریشه در نهضت خداپرستان سوسیالیست داشت.۶ ویژگی نهضت خداپرستان سوسیالیست، تلفیق نگرش اسلامی مورد نظر با اندیشههای چپ بود. این نهضت توانسته بود با ادعای علمی و انقلابی، طیفی از جوانان و دانشگاهیان را شیفتۀ خود کند. این نهضت برای منتسب نشدن به سوسیالیسم اروپایی و کمونیسم، سوسیالیسم تحققی را در برابر سوسیالیسم تخیلی اروپایی طرح کرد؛ به این معنا که سوسیالیسم مورد نظر نهضت خداپرستان، در صدر اسلام اتفاق افتاده؛ برخلاف سوسیالیسم تخیلی و علمی اروپا که اتفاق نیفتاده است.۷ شریعتی با ترجمۀ کتاب جودةالسحار دربارۀ ابوذر غفاری، کوشید از ابوذر شخصیتی سوسیالیستی ارائه دهد. وی نام کتاب را ابوذر، سوسیالیست خداپرست گذاشت.۸ به هر حال حسینیۀ ارشاد در ابتدا پایگاه خوبی برای ترویج افکار جریان عقلانیت اسلامی بود. با رفتن شهید مطهری جریان عقلانیت اسلامی نفوذ خود را در این حسینیه از دست داد.
منابع:
۱ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص 221.
۲ـ بدرالملوک حمیدزاده، «مشعل در تاریکی»، مجله آیین اسلام، س 5، ش 206، خرداد 1327، ص 18.
۳ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص 227.
۴ـ سه هیئت تشکیلدهندۀ هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی عبارت بودند از: هیئت مسجد امینالدوله، هیئت مسجد شیخعلی و هیئت اصفهانیها. (رک. همان، ص۱۵۶ـ۱۳۷).
۵ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص 538.
۶ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص94.
۷ـ محمد نخشب، مجموعه آثار محمد نخشب، تهران، چاپخش،1380، ص 274.
۸ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص 99.