ما باید هم دشمنان خدا را بشناسیم و هم کیفیت برخورد با آنها را آنطور که مرضیّ خداوند است، دانسته و بر اساس دستور خداوند با دشمنانش برخورد کنیم.
تفسیر سوره مبارکه ممتحنه از نظر موقعیت خاص سیاسیـ اجتماعی امت اسلام و (به ویژه) قبهالاسلامِ نظام و انقلاب ما در برابر دشمن موضوعیت دارد، رهبر معظم انقلاب نیز در توصیههای اخیرشان شدیداً روی مسئله «انقلابی بودن» اصرار دارند و شاخصه اول آن را «استکبارستیزی» و «کفرستیزی» معرفی میکنند که ذات مقدس پروردگار کیفیت آن را در سوره ممتحنه به ما میآموزد.
تمام دعواهای ما در 15 سال پیش از انقلاب و 37 سال پس از انقلاب با دنیای کفر و الحاد، بر سر این مسئله بوده که یک جامعه و نظام دینی داشته باشیم. تمام درگیریهای امروز ما با دنیای کفر، بر سر این است که میخواهیم مسلمان باشیم و اسلام و قرآن بر سرنوشت و کشور ما حاکم باشد.
ولایت با دوستان
در جامعه دینی ما دو نگاه وجود دارد که مجموعه سیاستگذاریهای جامعه باید مبتنی بر آنها باشد. یکی «نگاه به درون» و دیگری «نگاه به بیرون» که دو نگاه متضاد با هم هستند. وقتی به درون خود نگاه میکنیم، در یک کلمه باید «رحماء بینهم»، نگاهی با یک بینش محبت و عشق حاکم بر عرصه همزیستی بین همه جریانها داشته باشیم؛ چراکه باهم همکیش، همدین و برادر هستیم و در تمام شئون سرنوشت اجتماعیمان شریکیم.
بدترین چیزی که در برخوردهای درونی به عنوان نقطه ضد ارزش معرفی شده، «تنافس» یا «منافسه» است. این اصطلاح سیاسی اسلام که به معنای «رقابت برای قدرتیابی و فرصتطلبی» است، ضد ارزشیترین حالت سیاسی در روابط درونی به شمار میرود. در اسلام ما میتوانیم حرفمان را بزنیم، نظرمان را بدهیم، اما همه نقدها و نظرها بر اصل اسلامی «النصیحه»، به معنای «خیراندیشی» استوار است که به صورت «النصیحه للمؤمنین»، «النصیحه للأمیر» و «النصیحه للإمام» مطرح شده است؛ یعنی تمام عرصه مشارکت سیاسی ما در حوزه نقد و نظر در جامعه دینی، حتی نسبت به امام و رهبر که مظهر حاکمیت الله در جامعه است، از باب خیراندیشی است؛ نه از باب «پیشی گرفتن در قدرت».
نگاه صحیح به درون جامعه اسلامی نگاه مبتنی بر اصل «تولّی» است. تولی یعنی هم اولیای خدا و هم اولیای اولیای خدا را دوست داشته باشیم.
برائت از دشمنان
در اصل «برائت» باید دو کار را انجام دهیم؛ اول «دشمنشناسی» و سپس «دشمنستیزی» که یک اصل قطعی است. ما بنای جنگ با دشمن، برخورد با کفر و ناسازگاری با استکبار را داریم؛ نه اینکه اگر منافعمان اقتضا کرد با دشمن خود دست بدهیم. خداوند متعال در سوره مبارکه ممتحنه این را به ما یاد میدهد؛ لذا مانیفست سیاست خارجی ما باید بر اساس آیات این سوره مبارکه باشد.
«دشمنشناسی» از موضوعاتی است که در قرآن بیش از خیلی مسائل مورد توجه قرار گرفته است، به گونهای که تعداد آیات مربوط به دشمنشناسی، بیش از تعداد آیاتی است که حلال و حرام الهی را بیان میکند.
خداوند در قرآن 191 مرتبه لغت «ضل» را مطرح کرده که یکی از شاخصههای دشمنشناسی است. 521 مرتبه لغت «کفر»، «کافرین»، «تکفرون» و این دست کلمات آمده که به اصلیترین نشانه دشمنان خدا، یعنی «کفر» اشاره دارد. 37 مرتبه لغت «نفاق» و 45 مرتبه لغت «صد» آمده است. در مجموع، 794 مرتبه لغاتی در قرآن مطرح شده است که این لغات مربوط به دشمنشناسی و دشمنستیزی است.
ده سوره «توبه»، «برائت»، «احزاب»، «محمد»، «ممتحنه»، «معارج»، «بینه»، «کافرون»، «مسد» و «حشر» درباره دشمنشناسی و دشمنستیزی هستند و اصلاً نقطه ارتباط سورههای مبارکه «حشر» و «ممتحنه» که در کنار هم قرار گرفتهاند، این است که در سوره «حشر» درباره ناکامی، شکست و ذلت دشمنان دین بحث داریم، اما در این سوره درباره کیفیت ارتباط با دشمن.
ذات مقدس پروردگار ابتدا در سوره مبارکه «حشر» ثابت کرده که کفار و دشمنان اسلام، مردمانی ذلیل، ناکام و شکستخورده در تمام توطئههایشان هستند و در اعتمادی که به منافقان دارند نیز به بیاعتمادی و خیانت نفوذیهای خود مبتلا میشوند.
از آنجا که دشمن ابتدا سعی میکند با زرق و برق صلابت خود را به مؤمنان ثابت کند و در بین مسلمانان نیز همیشه افرادی بودهاند که ایمانشان ضعیف بوده و صلابت دشمن چشم آنها را پر میکرد، خداوند ابتدا در سوره «حشر»، نمایی از دشمن در ذلت و خزی و نابکاری نشان داده و سپس در سوره «ممتحنه» روش برخورد با دشمن را نشان میدهد.
از آیه دهم این سوره به بعد، عنوان «قطع رابطه دوستی با دشمنان» مطرح میشود و حتی قرآن دستور به «جدا شدن از همسر کافر» میدهد. اگر در خانوادههایی که ایمان آورده و یکپارچه مؤمن میشوند، بعضی از اعضای خانواده مرتد شوند، پیمان خانوادگی از هم گسسته میشود. قرآن اینقدر دقیق است؛ آنوقت (پذیرفته است که) ما بیاییم با آمریکای جنایتکار طوری برخورد کنیم که گویی دوست ماست؟! در حالی که ما قرآن داریم و قرآن تمام جزئیات برخورد با دشمن را برای ما مشخص کرده است.
رفتار با تازهمسلمانان
قرار نیست هر کس ادعای مسلمانی کرد، او را در آغوش بگیریم. یکی از مسائل مهم در این ارتباطات توسعهیافته جهانی این است که هر عنصری از جامعه کفر به جامعه ما نفوذ میکند، ما با یک برخورد عاطفی شدید غیرمحتاطانه او را در آغوش میگیریم، در حالی که قرآن خلاف این را دستور میدهد و میفرماید درست است که ما باید افراد را جذب کنیم، اما نه بر اساس سادهلوحی.
اشکال بزرگ ما در برخوردهای سیاسی، این است که به مجرد اینکه شخصی در یک کشور دشمن، مثل آمریکا، مقالهای مینویسد و مطالبش مقداری متناسب با مواضع سیاسی ما است، ما آغوش باز میکنیم و همه چیزش را سربسته قبول میکنیم. آقایان میآیند همان مقاله را نشر کرده و نسبت به آن (نویسنده) اظهار کرنش و تعظیم میکنند که این خلاف دستور قرآن است.
در اوج مبارزات امام(ره) ضد رژیم شاه، دو نماینده مجلس شورای ملی با شاه بد شدند. «محسن پزشکیپور»، دبیر حزب پانایرانیسم و «احمد بنیاحمد»، نماینده مردم تبریز، رسماً در تریبون مجلس به شاه اعتراض کردند و یک عده سادهلوح هم از ایشان تمجید کردند. بنده در آن زمان در سفر عتبات بودم؛ خدمت امام(ره) رسیده و از ایشان پرسیدم «ما در قبال این اظهارات چه وظیفهای داریم؟» امام(ره) فرمودند «اینها از خود شاه بدتر هستند. این دسیسه است که یک عنصر سرسپرده به تمام معنا ساز مخالف بزند و در رأس انقلاب قرار گیرد تا صف انقلاب را به هر سمتی که خواست بکشد.»
آیات سوره مبارکه ممتحنه، آموزههایی است که وقتی در جامعه ما، مثل امروز تنوع فکری و اندیشهای به وجود آمده و برخی فکر میکنند تمام راهها باید از اروپا و آمریکا گشوده شود، تکلیف ما را روشن میکند.