دکتر یدالله جوانی
مدیر مسئول
در فضای جنگ نرم و عملیات روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، دشمنان خارجی، جریان ضد انقلاب و مخالفان داخلی بر یک نقطه متمرکز شده، به دنبال القای این مطلب هستند که «انقلاب اسلامی دستاورد آن چنانی نداشته و جمهوری اسلامی نظامی ناکارآمد است!»
این جریان برای بدبین‌ کردن مردم و به ویژه جوانان نسبت به انقلاب و نظام و همچنین کم‌ارزش وانمود کردن دستاوردهایی که انقلاب در حوزه‌هایی داشته، به هنگام بیان این دستاوردها می‌گوید: «اگر شاه هم بود بعد از چهل سال، این کارها را می‌کرد!»
برای نمونه، وقتی گفته می‌شود پس از انقلاب، جاده‌ها، خطوط ریلی، فرودگاه‌ها، شبکه برق، شبکه آب، شبکه تلفن، سدسازی، خودروسازی و غیره چندین برابر شده و مردم از رفاه بیشتری برخوردار شده‌‌اند، این شبهه را ایجاد می‌کند که اگر انقلاب هم نشده بود و رژیم پهلوی ادامه می‌یافت، با گذشت حدود چهل سال، آن رژیم هم همین کارها را برای مردم انجام می‌داد. با چنین شبهه‌ و القایی، می‌خواهند انقلاب اسلامی را بدون دستاورد معرفی کنند. آیا این ‌چنین است؟ آیا اگر انقلاب نشده بود و رژیم پهلوی استمرار داشت، کشور ایران و ملت ما در نقطه‌ای که امروز قرار دارند، قرار داشت؟
برای رسیدن به پاسخی صحیح، باید با نگاهی عالمانه، واقع‌بینانه و منصفانه، ایران پس از انقلاب را با ایران پیش از انقلاب، در حوزه‌های گوناگون مقایسه کرد. در این مقایسه، باید به رویکردها، جهت‌گیری‌ها، سیاست‌ها و راهبردها از یک سو و عملکردها از سوی دیگر توجه خاص داشت. با چنین نگاه و توجه خاص است که می‌توان دریافت، انقلاب اسلامی چه دستاوردهای شگرف و حیرت‌انگیزی داشته است. با چنین نگاهی مشخص می‌شود، ایرانیان اکنون در نقطه و موقعیتی قرار دارند که بدون انقلاب و نظام ولایی دست‌یافتنی نبود. در این بررسی و مقایسه، می‌توان دستاوردها را در دو بخش کلان مورد توجه قرار داد.
الف)بخش رویکردی: ارزشی و معنوی که اساساً این دستاوردها بدون انقلاب حاصل نمی‌شد. رژیم پهلوی و شاه به دلیل ماهیتی که داشت، مانع رسیدن ملت به این دستاوردها بود. این دستاوردها عبارتند از
۱ـ امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی، کشور ایران را از چنگال نظام سلطه رهایی بخشیدند و با کمک ملت به استقلال واقعی رساندند.
۲ـ با انقلاب اسلامی و پدیدآیی جمهوری اسلامی، مردم ایران متحول شده، دارای عزت ملی و خودباوری شده، سرنوشت خود را خود به دست گرفتند.
۳ـ با انقلاب اسلامی و پدیدآیی جمهوری اسلامی، اداره کشور به دست مردم افتاد و در چارچوب نظام مردم‌سالاری دینی، ۴۰ سال است که ملت مسئولان خود را در هر سطحی به طور مستقیم و غیر مستقیم انتخاب می‌کنند.
۴ـ با انقلاب اسلامی و نظام مردم‌سالاری دینی، ایرانیان افزون بر رسیدن به استقلال به منزله مهم‌ترین ارزش «آزادی جمعی»، به آزادی‌های فردی رسیده، از حقوق شهروندی به معنای واقعی برخوردار شدند. این در حالی است که پیش از انقلاب، از یک سو سلطه اجانب بر این کشور حاکم بود و از استقلال خبری نبود و از سوی دیگر با وجود یک رژیم مستبد، دیکتاتور و وابسته، از آزادی خبری نبود.
۵ـ با انقلاب اسلامی، ایران از یک کشور یاری‌کننده ظالم و ستمگر، تبدیل شد به کشوری که در مقابل ظالم و یاری‌کننده مظلوم است.
خوب است یاد‌آوری شود و جوانان ما بدانند که پیش از انقلاب، به دلیل روابط شاه و رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی، ایرانیان در جهان اسلام به عنوان «اخ‌الیهود» شناخته می‌شدند. اکنون با انقلاب اسلامی، ملت ایران به این افتخار نائل شده که چهل سال است در مقابل ظالمان و ستمگران ایستاده و صادقانه از مظلومان و از جمله ملت مظلوم فلسطین دفاع می‌کند.
۶ـ با انقلاب اسلامی ملت ایران به اقتدار دفاعی دست یافت و اکنون روی پای خود ایستاده،‌ در حالی که پیش از انقلاب، ‌امنیت ایران اجاره‌ای بود. خوشا به حال ملتی که قادر باشد خود از خود دفاع کند. آری، ‌این موارد پیش‌گفته،‌ ارزش‌هایی هستند که فقط با انقلاب اسلامی دست‌یافتنی بود و اکنون ملت ایران به برکت نظام دینی با محوریت ولایت فقیه از آن برخوردار است. اگر این انقلاب پدید نمی‌آمد،‌ کشور ما هم برای آمریکایی‌ها، ‌به مثابه همان گاو شیرده‌ای بود که ترامپ برای تحقیر سعودی‌ها به آنان لقب داد!
ب)بخش عملکردی: بخش دیگر دستاوردهای انقلاب، دستاوردهای عملکردی جمهوری اسلامی در این چهل سال است. دستاوردهایی که عمدتاً‌ بدون داشتن استقلال سیاسی حاصل نمی‌شد. ملت ایران با انقلاب اسلامی در مسیر پیشرفت واقعی قرار گرفت. به این نکته باید توجه داشت،‌ اساس سیاست نظام سلطه، ‌عقب نگه داشتن ملت‌های تحت سلطه و جلوگیری از دستیابی آنان به پیشرفت‌های واقعی است. عقب‌ نگه داشتن علمی و فناوری ایرانیان در دوره پیش از انقلاب، سیاست اصلی آمریکایی‌‌ها و اروپایی‌ها بود؛ به همین دلیل ایران و ایرانیان، روز به روز از قافله علم و فناوری در جهان بیشتر فاصله می‌گرفتند.
بر اساس اسناد و آمار مراکز معتبر بین‌المللی، ‌ایران با وجود داشتن یک درصد از جمعیت جهان در پیش از انقلاب، ‌یک دهم درصد تولید علم جهان را به خود اختصاص داده بود؛ لذا وابستگی علمی شدید به بیگانه، ‌اساس دیگر وابستگی بود. این وابستگی سبب شده بود ایرانی‌ها در همه موارد و زمینه‌ها محتاج دست دراز کردن به سمت اجنبی باشند؛ اما با انقلاب اسلامی و به راه افتادن نهضت سوادآموزی و توجه به علم و دانش و تقویت و توسعه دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی،‌ سیمای ایران و ایرانی عوض شد. اکنون ایران با وجود داشتن همان یک درصد جمعیت جهان، ۲ درصد از تولید علم جهان را به خود اختصاص داده است. معنای این آمار به استناد منابع معتبر بین‌المللی آن است که با انقلاب اسلامی سهم ایران در تولید علم جهان نسبت به پیش از انقلاب، ‌بیست برابر شده است. با این تحول علمی و تبدیل دانش به فناوری، ‌هر روز در کشور شاهد یک دستاورد شگرف هستیم. ورود به باشگاه هسته‌ای، ‌باشگاه فضایی،‌ تبدیل شدن به قطب پزشکی و قرار گرفتن در میان ۱۰ کشور اول جهان در بسیاری از حوزه‌ها، همگی ثمره این تحول علمی است. تحولی که فقط و فقط با پاره کردن زنجیره‌های وابستگی سیاسی ممکن شد. آری، این دستاورد انقلاب اسلامی است و اکنون ملت ایران،‌ به سرعت در حال کم کردن فاصله خود از دیگر کشورهای پیشرفته علمی و صنعتی جهان است و آینده‌ای درخشان دارد؛ چرا که‌ توانا بود هر که دانا بود. این دانایی و پیشرفت‌های علمی،‌ با انقلاب و بر مبنای استقلال و جمهوری اسلامی به منزله مهم‌ترین دستاورد انقلاب پدید آمد. حال منصفانه باید گفت، آیا با استمرار رژیم گذشته و بدون انقلاب اسلامی، ‌چنین دستاوردهایی ممکن بود؟

دبیر بیست‌وهفتمین همایش سراسری هادیان سیاسی سپاه

سرهنگ نوری گفت رسالت خطیر نیروهای انقلابی ایجاب می‌کند در این برهه از تاریخ سرنوشت‌ساز با تبیین و روشنگری انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن، مخاطبان را نسبت به افق‌های روشن پیش روی کشور امیدوار کنند. 
به گزارش صبح صادق، سرهنگ محمد نوری دبیر بیست‌وهفتمین همایش سراسری هادیان سیاسی سپاه، با بیان اینکه، در اوضاع کنونی عوامل متعددی اقتصاد و معیشت مردم را تحت‌الشعاع قرار داده است، اظهار داشت: «دشمنان نظام و انقلاب اسلامی با تمام توان در حال تضعیف جریان انقلاب، روحیه انقلابی مردم و القای شبهه ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی در چهل سالگی انقلاب هستند. دشمن با استفاده از قدرت رسانه‌ای خود و با دروغ‌پراکنی در فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای، امیدوار است از این طریق به هدف دیرینه خود در شکست نظام و انقلاب اسلامی دست یابد.»
وی افزود: «رسالت خطیر نیروهای انقلابی در این برهه از تاریخ انقلاب ایجاب می‌کند با تبیین و روشنگری درباره انقلاب و دستاوردهای عظیم آن در چهل سال گذشته، مخاطبان را نسبت به افق‌های پیش روی کشور و نظام اسلامی امیدوار کنند و شکست دشمن در این عرصه را همچون چهل سال گذشته رقم بزنند.»
دبیر بیست‌وهفتمین همایش سراسری هادیان سیاسی در همین زمینه اعلام کرد: «همایش سراسری هادیان سیاسی سپاه در هفته جاری برگزار می‌شود و در ادامه آن نهضت تبیین و روشنگری با موضوع «تبیین دستاوردهای چهل سالگی انقلاب اسلامی» در سطح رده‌های سپاه و بسیج در چهار مرحله تا پایان سال جاری اجرا خواهد شد.»
وی مقابله با تطهیر رژیم ستمشاهی پهلوی، تبیین دستاوردهای سیاسی و اجتماعی، تشریح پیشرفت‌های اقتصادی، علمی و فناوری و و توصیف دستاوردهای امنیتی‌ و نظامی را چهار محور نهضت روشنگری برشمرد.


هادی محمدی
تحلیلگر ارشد بین‌الملل
اشغال ۱۷ ساله افغانستان از سوی آمریکا، نه تنها به اهداف تعریف شده دست نیافته، بلکه به پدیده‌ای وارونه برای راهبردهای آمریکا تبدیل شده است. اما از سوی دیگر آمریکا نمی‌تواند از حوزه ژئوپلیتیک افغانستان چشم‌ بپوشد. سه جغرافیای اولویت‌دار آمریکا به افغانستان پیوند خورده است و آمریکا برای حفظ اهرم‌های راهبردی و اثرگذار بر سه جغرافیای ایران، روسیه و چین، باید از حذف طالبان از قدرت چشم‌پوشی کرده و برای واگذاری قدرت به طالبان، مابه‌ازای استراتژیک دریافت کند. تجربه دولت‌های مورد حمایت در افغانستان به اشرف غنی رسیده و کارنامه ناتوان این روند برای اوضاع فعلی آمریکا مطلوب نیست. آمریکا با پرداخت هزینه یکصد میلیاردی در سال برای حضور در افغانستان با مشکل روبه‌روست؛ بنابراین باید این هزینه و کارنامه شکست خورده را تقسیم کند تا بتواند بازگشت طالبان به قدرت را به اهرم قابل مدیریت علیه ایران و روسیه و چین تبدیل کند. داعش، حکمتیار و حکومت اشرف غنی ابزارهای محلی و داخلی آمریکا و تیم عربی اماراتی، سعودی، قطری و پاکستانی، تیم منطقه‌ای آمریکا برای کسب توافق با طالبان مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اشرف غنی برای همکاری در این پروژه، باقی ماندن در قدرت یا حداقل بخشی از قدرت را می‌خواهد و پاکستان، سهم بازگشت به نقش بازیگر تعیین‌کننده‌ را می‌خواهد تا در مقابل نفوذ هند در افغانستان توازن ایجاد کند و امارات و عربستان هم اگرچه بخشی از جورچین برنامه آمریکا هستند، اما با اولویت کسب اهرم‌های امنیتی ضد ایران که بتواند مرزهای شرقی ایران را به آشوب‌ دچار کند، به میدان آمده‌اند. حکمتیار که با مناسبات چندگانه با پاکستان، عربستان و آمریکا بندبازی می‌کند، خود را قدرت پنهان طالبان در بدنه و فرماندهان آن می‌داند.
این ترکیب دستیاری برای آمریکا، با جود اینکه مذاکرات متعدد با طالبان را به ایستگاه ابوظبی رسانده، اما هنوز به حداقل‌های مطلوب آمریکا دست نیافته است و طالبان که بر خواسته‌های اصلی خود تا به حال باقی‌مانده به دلایل فراوانی حاضر نیست نقش نیابتی برای راهبردهای آمریکا را در ازای بازگشت به قدرت بپذیرد؛ از این رو نقش بازیگران بزرگ منطقه‌ای مانند ایران و روسیه مجدداً در بحث طالبان فعال شده تا به جای ریل‌گذاری برای راهبرد آمریکا در مذاکره با طالبان، اولویت ثبات و صلح و امنیت‌سازی در افغانستان را در مذاکره با طالبان در یک راهبرد افغانی‌ـ افغانی دنبال کنند. هم طالبان امروز با دیروز متفاوت است و هم اینکه طالبان از نگاه منطقه‌ای ایران زیان
 نمی‌بیند.
 راهبرد ایرانی از سوی تمامی احزاب و اقوام افغانی تأیید می‌شود و هرگونه توافق و گفتمان ملی در افغانستان که خارج از راهبردهای ابزاری آمریکا و شرکای آن حاصل شود، منافع ملی افغانستان و حوزه‌های پیرامونی را تأمین خواهد کرد. تمدید قرارداد راهبردی امنیتی آمریکا با دولت افغانستان و تبدیل افغانستان به ابزار بی‌ثباتی منطقه‌ای یک تهدید در حوزه مرزهای شرقی ایران محسوب می‌شود و طالبان نیز از حساسیت ایران در این زمینه آگاه است؛ از این رو مذاکره طالبان با آمریکا فقط باید در زمینه خروج آمریکا و لغو هرگونه توافق حضور پایگاهی آمریکا دنبال شده و مذاکره افغانی‌ـ افغانی برای آشتی ملی و ترکیب قدرت ملی در افغانستان در دستور کار باشد، تا از حمایت کافی برخوردار شده و ثبات و امنیت را به افغانستان بازگرداند. مذاکرات طالبان در تهران که متعاقب سفر دریابان شمخانی به افغانستان انجام گرفت، آغاز این دیپلماسی فعال است که باید با حضور روسیه و پاکستان تکمیل شود.
صبح صادق در گفت‌وگوی اختصاصی با عباس سلیمی‌نمین مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد داخلی و بین‌المللی را تبیین می‌کند


 علیرضا جلالیان/ انقلاب اسلامی، اعجاز قرن و هنر بزرگ معمار آن، حضرت امام خمینی(ره) شناخته می‌شود؛ انقلابی که این روزها می‌رود تا چهل سالگی خود را تجربه کند. انقلابی که بدون تغییر در اصول و ارزش‌ها در جهت نهضت انبیا، ائمه معصوم(ع) و نائبان خاص امام زمان(عج) و ولایت فقیه حرکت کرد و این حرکت تا ظهور منجی عالم ادامه خواهد داشت. به یقین انقلاب اسلامی از دل همیاری مردم مؤمن و انقلابی ایران و از سرزمین ما نشئت گرفته و مرکزیت آن هم در جمهوری اسلامی است. بر این اساس، اگر کسی بخواهد بحث کارآمدی و درست بودن انقلاب اسلامی و اهداف عالیه آن را مطرح کند، ابتدا به سراغ وضعیت جمهوری اسلامی ایران و سپس دیگر کشورها، گروه‌ها و جریانات مرتبط با ایران می‌رود. بر این اساس، خوب است با نگاهی به تاریخ نزدیک و معاصر، مقایسه‌ای تطبیقی به پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس و پایان حکومت‌های طاغوتی تاکنون داشته باشیم. بر همین اساس، در فرصتی که دست داد به خدمت استاد عباس سلیمی‌نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و از السابقون دفتر سیاسی سپاه رفتیم. وی معتقد است، نقش مردم در حاکمیت و نیز قدرت نرم جزو ابعاد داخلی و بین‌المللی دستاوردهای انقلاب اسلامی است. در ادامه تحلیل وی را از وضعیتی که تشریح شد، می‌خوانیم.
* جناب آقای سلیمی‌نمین همان‌طور که مستحضر هستید انقلاب اسلامی در آستانه جشن چهل سالگی خود قرار دارد، بر این اساس، لطفاً برخی از دستاوردهای انقلاب اسلامی برای کشور را با تکیه به مقایسه وضعیت پیش و پس از پیروزی انقلاب بیان کنید.
در موضوع دستاوردهای انقلاب اسلامی در ایران و برشماری آنها علی‌القاعده بحث مبسوطی را باید دنبال کرد؛ چرا که در همه زمینه‌ها تغییر و تحولاتی حاصل شده که پرداختن به همه آنها از حوصله یک بحث کوتاه خارج است. بنابراین همان‌طور که گفتید، بنده بخشی از این دستاوردها یا به عبارتی، دو تغییر اساسی را که در حوزه داخلی و خارجی صورت گرفته، تبیین می‌کنم. اولین تأثیری که با آن مواجه هستیم بروز و ظهور قدرت مردم در معادلات داخلی است. امروز یکی از مؤلفه‌های قدرت کشور، داشتن جمعیتی با کیفیت سیاسی است که در گذشته صرف‌نظر از بحث کیفیت جمعیت که بخش اعظم آن بی‌سواد بودند، اصولاً جمعیت یا مردم کشور نقشی در قدرت نداشتند و هرگز مؤلفه قدرت به شمار نمی‌آمدند. در دوران پهلوی ما یک مؤلفه قدرت سخت داشتیم که آن هم پایگاه داخلی نداشت. قدرت نظامی در دوران پهلوی کاملاً وابسته بود و به بهانه مقابله با یک تهدید پوشالی و فقط برای داشتن پایگاه اعمال اراده آمریکا در منطقه ایجاد شده بود. آن زمان آمریکایی‌ها با تبلیغات، یک دشمن فرضی، یعنی اتحاد جماهیر شوروی را نشان می‌دادند که در واقعیت این دشمن اصولاً نمی‌توانست همه مجموعه جماهیر شوروی را اداره کند. حتی در افغانستان هم زمین‌گیر شده بود و آمریکایی‌ها او را به عنوان یک قدرت کاذب مطرح می‌کردند. ایران هم یک قدرت نظامی وابسته بود، نه یک قدرت نظامی بومی و متکی به منابع داخلی، یک قدرت استبدادی برای حاکمیت مستبد که آن هم چون بر کشتی بیگانه سوار بود و از طریق کودتا شاه را به قدرت بازگردانده بود خود شاه هم در واقع پایگاه داخلی نداشت. بنابراین پس از انقلاب می‌بینیم که ما در مؤلفه‌های قدرت شاهد شکل‌گیری یک اجتماع از مردمی در ایران هستیم که در قدرت نقش اساسی داشتند. این امر، هم مبنای دموکراسی است، هم مبنای حفظ سلامت در کشور؛ یعنی اگر کشوری در مسیر روزافزون مردم قرار گرفت و در مسیری قرار گرفت که مردم هر روز بیشتر از دیروز قدرت داشتند، این بسیاری از آفت‌ها و بسیاری از لغزش‌ها را در درون خودش حل‌وفصل می‌کند و از خودش عبور می‌دهد. کما اینکه ما شاهدیم در همین مدت کوتاه از پیدایش و ظهور جمهوری اسلامی در ایران بسیاری از آفت‌ها را پشت سر گذاشتیم؛ آفت‌هایی که می‌توانست کشور را در مسیر حرکت متوقف کند. آفاتی که می‌توانست جایگزین قانون در کشور و عامل قانون‌گریزی شود، یا آفات دیگری که در واقع نمی‌گذاشت مردم بر همه امور کشور مسلط باشند. آفات فراوانی که ملت با پاسداشت جایگاهی که برای او در نظام جدید در نظر گرفته شده بود، توانست این جایگاه را به تدریج ارتقا دهد. امروز نمی‌توانیم این مطلب را نادیده بگیریم و هیچ کس، حتی دشمنان انقلاب اسلامی نمی‌توانند انکار کنند که مبنای قدرت‌بخشی در ایران مردم هستند. مردم می‌توانند قدرت را بگیرند، می‌توانند قدرت را تغییر دهند و حتی در میان این نقل و انتقالات و چرخش قدرت، می‌توانند اعتراض کنند. سال گذشته شاهد این قدرت بودیم  در حالی که مردم قدرت‌شان را یا به نمایندگان مجلس یا به رئیس‌جمهور تفویض کرده بودند، اما نسبت به اموری معترض بودند و این اعتراض‌ها بیان شد و توانستند بخشی از مطالبات بحق خود را محقق کنند.

* البته شاید این مسیر، طراحی دشمن برای بر هم زدن امنیت کشور هم بود؛ یعنی دشمن از این فضا استفاده کرد، این‌طور نیست؟
درسته، هرچند دشمن هم از این فضا بهره خودش را برد، اما موضوع ما این نیست، آنچه مدنظر است، بحث مطالبات مردمی است که از طریق قانونی بیان می‌شود و می‌تواند تغییر ایجاد کند و اگر تصمیماتی به غلط اتخاذ شده می‌تواند تصمیمات غلط را اصلاح کند، یا اگر مسئولان بی‌توجهی کنند، می‌تواند توجه مسئولان را به امری که لازم است جلب کند. در گذشته چنین بود که دشمن آمد سعی کرد از این گام بلند سوء استفاده کند و آن را در مسیر انحرافی بکشاند. اما دیگر این موضوع برای مردم تثبیت شد که نه وارد بازی دشمن شوند و نه اینکه از مسیر مطالبات درست و قانونی خود دست بکشند و خارج شوند. به طور طبیعی این بحث تثبیت شد و به یقین در آینده موهبت‌های فراوانی برای ملت خواهد داشت؛ یعنی ملت نقش‌شان محدود به انتخابات نخواهد بود و می‌توانند هر زمانی امری را مخالف شئون انقلاب اسلامی و مبانی انقلاب اسلامی یافتند، با تأثیرگذاری خود آن را متوقف کنند. این، بحث بسیار مهمی است. اینها دست‌نیافتنی بود، الا از طریق انقلاب اسلامی که مبنای آن ارتقای شأن ملت در نظام سیاسی و در اداره یک کشور بود. 

* لطفاً بفرمایید چرا این امر فقط از طریق انقلاب اسلامی ممکن می‌شد؟ یعنی راهکار دیگری وجود نداشت؟
انقلاب اسلامی که عرض کردم یعنی آن انقلابی که منبعث از اسلام شده و از دیدگاه اسلام مردم در حکومت از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و اساس اسلام در حکومت مبتنی بر شأن و جایگاه مردم است؛ یعنی پیامبران مبعوث می‌شوند تا جایگاه ملت‌ها را در معادلات کشورها افزایش بدهند. از این نظر این امر تنها از انقلاب اسلامی برمی‌آمد، وگرنه در همان دوره الگوهای دیگری از حکومت هم بود که این امر را برآورده نمی‌کرد.

* لطفاً در فضای خارج از کشور هم به ابعادی از این دستاوردها اشاره کنید. 
اتفاقاً دومین پدیده‌ای که ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد آن هستیم، در بعد بین‌الملل است. در بعد بین‌الملل ما یک تقابل تدریجی را با جهان سلطه شاهدیم و آن در حوزه قدرت نرم است. انقلاب اسلامی برای اولین بار به ایران قدرت نرم داد. پس از انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران از قدرت نرم برخوردار شد. قدرت نرم به این معناست که شما در جایی حضور نداشته باشید و بتوانید با برتری مبانی و اصول خودتان دیگران را قانع کنید و به آنها بفهمانید در موضع حق هستید؛ یعنی در گذشته قدرت‌های سلطه‌گر می‌آمدند بر اساس فریب، پس از اقدامات سخت با اقدامات نرم حضور و بروز باطل خود را حق جلوه می‌دادند. با فریب انسان‌ها، آنها را با خود همراه می‌کنند، در حالی که می‌خواهند به سلطه انسان بر انسان استحکام ببخشند.

* این قدرت نرم چه ظهور بیرونی دارد؟
امروز جمهوری اسلامی ایران به طور محسوسی در سطح بین‌الملل این توانایی را دارد که قدرت شبه‌نرم غرب را به چالش بکشد. برای اینکه این موضوع برای شما ملموس شود، مثالی می‌زنم. در انتخابات اخیر عراق، آمریکایی‌ها به لحاظ توان مالی و ابزارهای مختلف برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات با ما قابل مقایسه نبودند. به لحاظ ارتباطات رسانه‌ای هم همین‌طور. در عراق نیروهای طرفدار غرب به وضوح خودنمایی می‌کردند، اما چه موضوعی سبب شد که در نهایت رأی مردم عراق به آن چیزی تعلق گرفت که با انقلاب اسلامی همسو بود، الّا اینکه بگوییم ملت عراق تحت تأثیر قدرت نرم انقلاب اسلامی چنین کردند. قدرت نرم ما توانسته است در عراق جای خود را باز کند. این بروز و ظهور نه صرفاً در عراق، که توانسته و می‌تواند در خیلی از جاهای دیگر هم باشد که قابل رصد است. عراق را مثال زدم با این زمینه فکری که ایران و عراق در اذهان جهانیان هشت سال جنگ تمام‌عیار داشتند. ما امروز با قدرت نرم‌ توانستیم قدرت‌های سلطه‌گر و ناحق را به چالش بکشیم و در برابر چرایی حضور به ناحق قدرت‌های سلطه‌طلب در کشورهای متعدد علامت سؤال بزرگی ایجاد کنیم. آنها نیز بر اساس قدرت شبه‌نرمی که داشتند این سلطه را جاری کردند و در یک نبرد نرم این اتفاقات افتاده، یا در شرف وقوع است. 
به طور طبیعی هر چه زمان از پیروزی انقلاب بگذرد، این قدرت شبه‌نرم غرب با چالش بیشتری از جانب مبانی که امروز انقلاب اسلامی در جهان ترویج می‌کند، مواجه خواهد شد.

* این قدرت نرم انقلاب اسلامی، چه فوایدی برای جمهوری اسلامی داشته است؟ یعنی صرف اینکه انقلاب به تعبیر امام خمینی(ره) صادر شده و به تعبیر شما قدرت نرم انقلاب موجب به چالش کشیده شدن استکبار شده است، برای کشور دستاوردهایی ایجاد کرده یا خودش دستاورد است؟
فکر می‌کنم این امر به صورت روزافزون بسیاری از مشکلات کشور را حل خواهد کرد. امروز ما در زمینه قدرت سخت به تحولاتی جدی دست یافته‌ایم. برای اولین بار قدرت نظامی قدرتمند و مستقلی داریم. در کنار این قدرت سخت نظامی ما که هر روز مقتدرتر خواهد شد، نفوذ فکری و نفوذ نرم ما سبب می‌شود بتوانیم از قبِل دوستانی که پیدا می‌کنیم و ملت‌هایی که با ما هم‌راستا می‌شوند، در مقابل فشارهای اقتصادی که امروز جدی شده بایستیم. این مزیت اصلی ما نیست؛ اما یکی از مزایایی به شمار می‌آید که از انقلاب اسلامی به دست آورده‌ایم. امروز به دلیل فشار بیگانه و البته خودباختگی برخی از مسئولان داخلی و شماری از دولتمردانی که به منافع ملی اعتقاد ندارند، فشارهای اقتصادی جدی به کشور وارد می‌شود؛ اما همین قدرت نرم که نشانه‌های آن را هم دریافت کرده‌ایم، قادر خواهد بود مشکلات کشور را در عرصه اقتصاد به صورت اصولی و اساسی حل‌وفصل کند. امروز کشور «عراق» بزرگ‌ترین شریک تجاری ما شده است؛ در حالی که زمان زیادی نگذشته است از آن هنگام که ما باید هزینه زیادی برای خنثی‌سازی تهدیدات فردی مانند صدام صرف می‌کردیم. اما امروز این کشور به مزیت جدی برای ما و پیشبرد اقتصاد ما به جلو تبدیل شده و به صورت اساسی صنایع ما را متحول می‌کند. آینده روشن‌تر خواهد بود. آمریکایی‌ها امروز با خفت در حال خروج از منطقه هستند؛ چرا که در مواجهه و تقابل با قدرت نرم ما کاملاً زمین‌گیر شده‌اند. خروج آمریکایی‌ها به معنای ناتوانی آنها برای ایجاد بحران برای ایران و استقرار دولت‌های متخاصم با ایران است. حال در نبود این توان و با غیبت آمریکایی‌ها این ایران است که می‌تواند بدون مانع با دولت‌های همگون با خود در منطقه تعامل داشته باشد و منافع خود و آن کشورها را در تبادلات تجاری با ایران حفظ کند. به صورت عقلانی هم تبادل با کشورهای همسایه و نزدیک کم‌هزینه‌تر و راحت‌تر از تعامل با کشورهای دور، از جمله غربی‌ها است. این یکی از بحث‌های جدی است که اگر برخی از کشورها مجبور می‌شوند رابطه خودشان را با ما محدود کنند و با غیبت آنها مشکلات اقتصادی ایجاد شود، تنها به دلیل نبود برخی از مدیران توانمند در سطح ملی است که چنین مشکلی به کشور تحمیل می‌شود. اما بر اساس قدرت نرمی که انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامی ایران داده و در واقع ما را از قدرت نرم برخوردار کرده، هر جا که این قدرت نرم عرضه شود، می‌تواند راهکار مشکلات ما باشد.
از سویی این غایت و نوع کمال و نگاه به شئونات و کمالات انسانی در منطق انقلاب اسلامی بوده که این قدرت نرم را ایجاد کرده؛ به گونه‌ای که امروز نتیجه آن را در سوریه و یمن و فردا در افغانستان پس از خروج آمریکایی‌ها و شکست آنها خواهیم دید. ما با آمریکایی‌ها وارد درگیری مستقیم نشدیم، به جز معدود زمانی در اواخر جنگ در خلیج‌فارس، اما این مبانی انقلاب اسلامی بود که قدرت اقناع‌سازی دارد و در حال همگون کردن کشورهای گوناگون با ماست و از سلطه آمریکا خارج می‌کند و در آینده دستاوردهای بیشتری را برای ما رقم خواهد زد.

* تا اینجای بحث شما به دو دستاورد مهم انقلاب اسلامی در بعد داخلی و بین‌المللی اشاره کردید، به نظر می‌رسد در ابعاد داخلی انقلاب اسلامی دستاوردهای زیادی برای کشور داشته که اشاره‌ای به این موضوعات از لسان کارشناسانی مانند شما برای مردم دلگرم‌کننده است.
پیش از انقلاب 70 درصد از جمعیت کشور در روستاها از حداقل آموزش و بهداشت و انرژی و امکان تردد و جاده محروم بود؛ اما انقلاب اسلامی موجب شد آن 70 درصد از آموزش برخوردار شد؛ یعنی هم از آموزش برخوردار شد و هم امکان برخورداری از کسب علم را پیدا کرد. در گذشته برخی بچه‌های روستایی به شهرها آورده شده و برای کارگری به نوعی به صاحبان کار اهدا می‌شدند؛ یعنی روستایی برای اینکه بتواند از عهده تأمین زندگی معمولی خانواده خودش برآید، برخی از فرزندان خود را به شهرها می‌برد و در ازای پول آنها را در اختیار خانواده‌های ثروتمند قرار می‌داد تا بتواند زندگی خود را اداره کند؛ اما امروز برای ارتقای سطح دانش، فرزندش را به شهر می‌فرستد تا به دانشگاه برود. در واقع، دسترسی به دانشگاه‌ها بسیار سهل شده است؛ این در حالی است که در گذشته در معدود استان‌های کشور دانشگاه داشتیم و برخی استان‌ها اصولاً از دانشگاه محروم بودند که استان سیستان‌وبلوچستان و کردستان و برخی دیگر از این جمله بودند. به این ترتیب، اگر می‌خواست ادامه تحصیل دهد، باید با هزینه هنگفتی مهاجرت می‌کرد تا بتواند کسب دانش کند؛ اما امروز به این دلیل تولید علم در کشور یکباره به صورت رگباری افزایش پیدا می‌کند که همه اقشار جامعه امکان تحصیل را به راحتی پیدا می‌کنند. طبیعتاً استعدادها امکان رشد پیدا می‌کند و تعداد کسانی که در عرصه تولید علم وارد می‌شوند، به صورت گسترده‌ای افزایش می‌یابد و این یکی از دلایلی است که امروز مقام شاخصی در سطح جهان پیدا کرده‌ایم. این دستاوردها فقط هم تئوریک نبوده و امروز دستاوردهای‌مان در زمینه فناوری‌های متعدد است و به دانش هسته‌ای منحصر نیست. همه اقشار جامعه در عرصه علم و دانش وارد شده‌اند و تغییر اساسی در کشور در حال شکل‌گیری است. 

* آمار بیان شده صحیح است، اما خیلی‌ها دوست ندارند این مقایسه صورت گیرد؛ چرا که مردم حس می‌کنند این موضوعات برای توجیه وضعیت گفته می‌شود. بر اساس این شما نظرتان درباره نحوه بیان این مقایسه‌ها چیست؟
در زمینه مقایسه دوران پیش از انقلاب با الآن نباید وارد بحث‌هایی شویم که این احساس در مخاطب به وجود بیاید می‌خواهیم توجیه مدیریتی برای امروز داشته باشیم؛ یعنی برای برخی از کاستی‌ها توجیهی داشته باشیم. بشر کلاً رشد داشته است؛ اما اگر بگوییم دلیل اینکه فلان خدمات را ارئه دادیم، رشد بشر بوده، مخاطب وارد موضع‌گیری می‌شود که مگر امکان این وجود داشت که ایران را از رشد جهانی دور نگه داشت؟! بشر در مجموع رشد داشته و ایران نمی‌توانست کاملاً بی‌بهره باشد؛ بنابراین باید توجه داشته باشیم آنچه در این مقایسه‌ها مهم است و ما باید به آن اتکا کنیم، این است که ما هم آن رشد را داشتیم و هم به صورت بازیگری قابل احترام تکریم شده‌ایم. گاهی یک کشور مؤلفه‌های اصلی قدرت را از دست می‌دهد و در کنارش یک برخورداری‌هایی دارد؛ اما هرگز آن برخورداری‌ها نمی‌تواند از او پاسداری بکند و برای او شئوناتی رقم بزند. آنچه می‌تواند شئوناتی را برای او رقم بزند و قدرت اقناع داشته باشد و دیگران را از فاصله دور اقناع کند، تکریمی است که به وجود آمده است. ما امروز در آفریقا بدون حضور فیزیکی حضور نرم و قدرت داریم. شاید در برخی کشورها سفارتخانه و حضور فیزیکی داریم، اما در اثر عملکرد و کارکردهای غلط حضورمان نتیجه معکوس می‌دهد؛ در حالی که در جای دیگر با گفتمان انقلاب اسلامی بدون حضور فیزیکی به منزله یک بازیگر قدرتمند در سطح بین‌الملل می‌توانیم اثرگذار باشیم. همه سلطه‌گران، ایران را تهدیدی برای خود می‌بینند. سلطه برای ایجاد قدرت بازیگری است و این مقدمه همه توانمندی‌های بعدی خواهد بود؛ یعنی شما اگر بتوانید در سطح بین‌الملل از حقوق خودتان دفاع کنید و تأثیرگذار باشید و استدلال بالاتری ارائه دهید، طبیعتاً این می‌تواند بسیاری از شرایط را برای کشور به سوی مطلوب شدن پیش ببرد. ما برای اقناع کردن مخاطب در این زمینه که انقلاب اسلامی چقدر توانسته است تغییرات اساسی در کشور ایجاد کند، اولین چیزی که باید به آن اتکا کنیم، این است که در دوران گذشته هیچ تأثیری در معادلات داخلی و خارجی نداشتیم، اگر امری هم صورت می‌گرفت در یک مسئله‌ای بر اساس منافع بیگانه بود؛ اما امروز مبنای تغییرات قدرت اساسی خود ملت است و اگر این بتواند استمرار پیدا کند، می‌تواند پایه‌گذار تحولات جهانی باشد.

* چه آسیبی متوجه انقلاب اسلامی است؟ 
برای آسیب‌شناسی این دوران آنچه مسلم است، اینکه در زمینه اقناعی غفلت‌هایی داشتیم؛ یعنی در داخل کشور باید با همان سرعتی که انقلاب به پیروزی رسید و کار شروع شد، تغییرات در انسان‌ها را هم پی می‌گرفتیم و مردم را به وادی تولید علم و نظریه برای انقلاب وارد می‌کردیم تا تحولات را به صورت مبنایی در انسان‌ها پی بگیریم. البته علی‌القاعده شخصیت‌هایی را از ما گرفتند که قدرت اقناعی‌شان بسیار بالا بود؛ شخصیت‌هایی مانند شهید مفتح، مطهری و بهشتی و بسیاری دیگر که کانون اقناع بودند، یعنی توانمندی اقناع جامعه و پذیرش راه درست را داشتند. دشمن آگاهانه و هوشمندانه این شخصیت‌ها را از ما گرفت. ما وقتی این را می‌دیدیم که دشمن در حال حمله به پایگاه اصلی یا رکن اصلی تحول انقلاب اسلامی، یعنی حوزه فکر است باید متوجه می‌شدیم که بیشترین هجمه انقلاب اسلامی به آنها از جانب افکار و نظریات بوده است. متأسفانه، ابتدای انقلاب جنگ را به ما تحمیل کردند و ما هم از حوزه فکر غفلت داشتیم؛ ولی بسیاری از دولت‌ها وقتی در ارتباط با تأمین نیازهای روزمره دچار مشکل بودند، از حوزه اندیشه و فکر می‌کاستند تا بتوانند در آن عرصه توفیقات خودشان را فزونی بخشند و در مسائل روزمره نگاه مثبتی از عملکردشان جلوه‌گر کنند. در حقیقت، کاستن از حوزه فکر تأثیرات خودش را همان زمان نشان نمی‌دهد، بلکه به تدریج خود را در جامعه بروز خواهد داد. امروز اگر بخواهیم این مسئله را آسیب‌شناسی کنیم، باید خودمان را سرزنش کنیم؛ زیرا با بی‌توجهی به حوزه فکری، در مقام تضعیف بحث اصلی انقلاب اسلامی که به ما یک قدرت نرم داده، برآمده‌ایم. از سویی چرخش قدرت در کشور امری ضروری است و کشور را از بسیاری از آفات دور می‌کند؛ اما نباید موجب شود ما در حوزه فکر اجازه دهیم این چرخش قدرت یک بی‌توجهی به بحث سرمایه اصلی مردم داشته باشد. دولت‌ها برای اینکه بتوانند موقعیت خودشان را در جامعه بهبود بخشند، عمدتاً نیاز دارند که مادیات و نیازهای روزمره جامعه را پاسخ بدهند تا چهره مثبتی از آنها در جامعه ترسیم شود و نگاه مثبتی به عملکرد آنها شکل بگیرد؛ این کاری است که به طور طبیعی دولت‌ها صورت می‌دهند. ما می‌توانیم در بخش‌های دیگر این کاستی را جبران کنیم و با تلاش بیشتر، با مردمی کردن حوزه‌های فکر و اندیشه و عمومی‌سازی حوزه‌های اندیشه و وارد کردن همه دلسوزان کشور، رشد و تعالی کشور را در حوزه فرهنگ رقم بزنیم.
ما در بسیاری از عرصه‌ها وقتی توانستیم از پشتوانه مردمی برخوردار شویم، مشکلات را پشت سر گذاشتیم؛ لذا در حوزه فرهنگ هم باید تلاش جدی صورت گیرد. برای عمومی‌سازی این موضوع وارد کردن همه قابلیت‌ها و توانمندی‌ها برای حل مشکلات لازم است. علی‌القاعده وقتی بخواهید مشکل فرهنگ را در کشور عمومی‌سازی کنید، باید اجازه بدهید در کشور در حوزه مسائل فکری مردم وارد شوند یا موج‌سازی شود. اینجا بسیاری از متولیان جلویش را می‌گیرند، چون کار را سخت می‌کند و ممکن است رشته کار از دست آنها در برود. چون کار مضاعفی ایجاد می‌کند، مراقبت سخت شده و به متولیان حوزه فرهنگ و دیانت کار مضاعفی تحمیل می‌شود. بسیاری از این تولید علم‌ها متوجه متولیان حوزه فرهنگ یا متولیان حوزه دیانت است. آنها برای اینکه کار مضاعفی بر آنها تحمیل نشود، اصلاً از تولید علم استقبال چندانی نمی‌کنند؛ ولی باید توجه داشت تولید علم در مسئله علوم انسانی به مطالعه، فکر و تأمل در مسائل متعدد نیاز دارد و همه اقشار جامعه باید برای این منظور برانگیخته شوند؛ بنابراین تا ما تولید انگیزه‌ای نکنیم و موجی در جامعه ایجاد نشود، علی‌القاعده تشنگی و نیاز به مطالعه نخواهد بود.
گفتنی است، ضعف ما در تولید فکر است. تولید فکر است که می‌تواند موج ایجاد کند. ما در استنباط‌های به‌روز از تاریخ شیعه، از قرآن، از مباحث اخلاقی و احکام به تولید فکر و تحریک مردم به فکر کردن نیاز داریم؛ وگرنه انقلاب اسلامی نمی‌تواند یک معنای مستقل از اندیشه‌های التقاطی غربی ارائه کند و این برای آینده انقلاب مطلوب نیست.

نگاهی به خروج آمریکا و تلاش دولت‌های عربی برای احیای روابط با سوریه


  امین پناهی/  بهمن ماه سال 1389، یعنی حدود هشت سال پیش در حالی که انقلاب‌های منطقه‌ای با تأسی از انقلاب اسلامی ایران در منطقه یکی پس از دیگری به پیروزی می‌رسید، دولت آمریکا طرحی را پایه‌ریزی کرد که بر اساس آن با هزینه عربستان گروهی را ایجاد کند که دولت‌های همسو با جمهوری اسلامی ایران را نابود کند و دولتی طرفدار رژیم صهیونیستی بر سر کار بیاورد. دو کشور عراق و سوریه به عنوان نزدیک‌ترین متحدین منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران اولین هدف آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی بودند. 

سنگ‌تمام برای دشمنی
داعش و جبهه النصره دشمنان خارجی بودند که خود را در قالب دشمنان داخلی دولت سوریه و عراق معرفی کردند و توانستند در همان ابتدا بخش‌های وسیعی از خاک عراق و سوریه را تصرف کنند. اما این پیشروی‌ها حمایت دولت‌های عربی را هم در پی داشت. در آن هنگام وزیر خارجه امارات در نشستی چنین موضع می‌گیرد: «تا کی می‌خواهیم این اجازه را به نظام سوریه بدهیم که به جامعه جهانی بخندد و بخندد و بخندد، در حالی که مردم سوریه می‌میرند؟»
در آن زمان برای کمک به مخالفان دولت سوریه ضمن اختصاص مبالغی، راهکارهایی برای انتقال قدرت در سوریه ارائه می‌دهند. ترکیه، عربستان، قطر و امارات جزو کشورهای خاورمیانه‌ای هستند که خواستار از بین رفتن حکومت قانونی سوریه هستند. حتی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ضد سوری برای مقابله با دولت سوریه به تصویب می‌رسانند.
اما در طول سال‌های پس از آن اتفاقات متفاوتی رخ می‌دهد. ترکیه به عنوان کشوری که مرزهای خود را به روی داعش باز کرده بود و می‌کوشید در جایگاه نقش اول تحولات منطقه‌ای هر چه از دستش بر می‌آید برای از بین بردن حکومت بشار اسد به کار ببندد، ناگهان در میانه راه و زمانی که دریافت افول داعش نزدیک است و پیروز این میدان نیروهای مردمی سوریه، دولت آن کشور و محور مقاومت منطقه‌ای که با داعش مبارزه کرده‌اند، خواهند بود با تغییر مواضع خود سعی کرد خود را به محور مقاومت نزدیک کند.

چرخش مواضع
ترکیه نیز که از حامیان سرسخت گروه‌های مسلح مخالف دولت سوریه بود، ماه گذشته اعلام کرد، در صورتی که «بشار اسد» رئیس‌جمهور سوریه در یک «انتخابات دموکراتیک» پیروز شود، رابطه با وی را بررسی می‌کند. قطر هم که آن روزها در کنار متحدین خود به دنبال تغییرات اساسی در نظام حاکم بر سوریه بود، پس از آنکه پادشاه قطر از ایران و حماس به عنوان نماینده مردم فلسطین حمایت کرد، به ویژه از سوی کشورهای عربی مورد تهدید و تحریم قرار گرفت.
اما پس از آنکه سوریه توانست با همراهی ایران و روسیه پیروز میدان جنگ با داعش و اربابانش باشد، اکنون کشورهای عربی کم‌کم به سوریه باز می‌گردند. امارات متحده عربی یکی از این کشورهاست. یورونیوز هفته گذشته در گزارشی نوشت: «وزارت اطلاعات سوریه به رویترز خبر داده که امارات متحده عربی قصد دارد سفارتخانه‌اش در دمشق سوریه را بازگشایی کند.» 

سدشکنی سودان
رئیس‌جمهور سودان اولین رئیس‌جمهور یک کشور عربی بود که پس از مشاهده پیروزی‌های دولت سوریه در برابر داعش و زمانی که مطمئن شد قرار نیست دولت سوریه تغییر پیدا کند، به این کشور سفر کرد و با استقبال بشار اسد مواجه شد. هر چند این سفر بازتاب‌ فراوانی در رسانه‌ها داشت، اما مهم‌ترین بخش آن را می‌توان ناامیدی مخالفان اسد برای حمایت دوباره کشورهای عربی از آنان و همچنین فتح بابی برای بازگشت دیگر کشورها به سوریه دانست.
به گزارش شبکه تلویزیونی الحدث، «منذر ماخوس» نماینده گروه موسوم به ائتلاف ملی معارضان سوری در فرانسه در واکنش به سفر غیر منتظره رئیس‌جمهور سودان به سوریه و دیدارش با بشار اسد گفت: «سفر عمر البشیر به سوریه ناامیدکننده بود، ولی راه را برای سفر مقامات دیگر کشورها به سوریه باز کرد و کشورهای دیگری نیز وجود دارند که مقامات آنها آماده‌اند به سوریه سفر کنند.»
پایگاه خبری صدای آمریکا نیز طی گزارشی نوشت: «بعد از امارات، بحرین هم در سوریه سفارت خود را بازگشایی می‌کند.» در ادامه این گزارش آمده است: «وزارت خارجه بحرین در بیانیه‌ای ضمن خبر بازگشایی سفارت در دمشق، خواستار جلوگیری از دخالت خارجی در امور سوریه شد. بسیاری از کشورها از جمله کشورهای عربی از زمان اوج‌گیری بحران سوریه سفارت‌های خود را در این کشور تعطیل کرده بودند. بحرین دومین کشور عربی است که در روزهای اخیر تصمیم به بازگشایی سفارت در دمشق گرفته است.»
«خالد‌بن‌احمد آل‌خلیفه» وزیر خارجه بحرین هم در توئیتی نوشت: «سوریه کشور عربی اصلی در منطقه است و با وجود شرایط سخت نه ما و نه سوریه روابط‌مان را با یکدیگر قطع نکرده‌ایم.»
این در حالی است که بحرین از سال 2012 روابط دیپلماتیک خود را با سوریه قطع کرده و به حلقه کشورهای تحریم‌کننده این کشور پیوسته بود و همچنین به طور رسمی از معارضان سوری و داعش حمایت کرده بود.
خروج آمریکا از سوریه
خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه هم یکی از نشانه‌های پیروزی محور مقاومت در سوریه است که البته آمریکا نمی‌خواهد به آن اعتراف کند، اما در عمل آن را نشان می‌دهد. این عمل آمریکایی‌ها که در آخرین روزهای سال گذشته میلادی از سوی دونالد ترامپ اعلام می‌شود، واکنش‌های بسیاری را به همراه دارد. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا بارها اعلام کرده بود، جمهوری اسلامی ایران باید نیروهای مستشاری خود را از سوریه خارج کند که خود مجبور به این کار شد و این یک شکست برای دولت آمریکا محسوب می‌شود.
حرف آخر
هر چند بازگشت اعراب به سوریه و از سر گرفتن روابط دیپلماتیک با این کشور و دولت قانونی او یک پیروزی دیگر محسوب می‌شود و این حاصل ایستادگی دولت و ملت سوریه و همچنین متحدان منطقه‌ای این کشور در مقابل زورگویان و تجزیه‌طلبان خارجی است، اما نباید فراموش کرد که آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی هرگز دست از دشمنی خود برنمی‌دارند و از اینکه سوریه متحد درجه یک جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود، احساس خطر می‌کنند؛ لذا به هر طریقی تلاش خواهند کرد پیروزی به دست آمده در سوریه را که با پایمردی ملت سوریه و ریخته شدن خون هزاران جوان مسلمان برای دفاع از اراضی مسلمانان صورت گرفته به نفع خود و اربابان‌شان مصادره کنند.

نگاهی به مواضع این روزهای مسئولان و حامیان برجام درباره آن


 سید فخرالدین موسوی/  اگرچه دولت همه تلاش خود را کرد تا حل مشکلات کشور را به توافق هسته‌ای گره بزند؛ اما آنچه در عمل به توافق هسته‌ای گره خورده، سرنوشت دولت اعتدال و نگه داشتن سبد رأی دولت است. امروز شکست برجام و تشدید تحریم‌هایی که قرار بود لغو شود، نه تنها سبب شده است سبد رأی ثابت از تکرار اعتماد خود به سران اصلاحات دچار تردید جدی بشوند؛ بلکه سبد رأی خاکستری را که با امید به شعارهای معیشتی و حل مشکلات اقتصادی از دولت اعتدال در دو انتخابات گذشته حمایت کرده و نام حسن روحانی را بر برگه رأی نوشته بودند، با نارضایتی مواجه کرده است. تردید و نارضایتی که افراد شاخصی، چون صادق زیباکلام از چهره‌های مطرح اصلاح‌طلبی با اذعان به وجود آن هشدار می‌دهد با این وضعیت به طور قطعی جریان رقیب دولت و اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۳۹۸ و 1400 پیروز خواهند بود! مگر آنکه دولت راه چاره‌ای برای برطرف کردن تردید و
 نارضایتی بجوید! 
اما مروری بر رسانه‌های اصلاح‌طلب و اظهارات چهره‌های اصلاح‌طلب نشان می‌دهد، جریان نزدیک به دولت به جای ایجاد تحول و تغییر در حوزه عمل این بار نیز گفتاردرمانی را در دستور کار قرار داده‌اند و تلاش می‌کنند با ارائه تحلیل‌های متفاوت از آنچه پیشتر گفته شده یا تقسیم تقصیر و کوتاهی با دیگر جریان‌ها و مسئولان، خود را بازسازی کنند!
«سعید حجاریان» در مصاحبه با روزنامه «شرق» گفت: «ما برنامه برجام را راهی برای نرمال‌سازی در داخل و خارج تلقی می‌کردیم و آن را کافی می‌دانستیم.» وی در بخش دیگری از این مصاحبه گفت: «اصلاح‌طلبان قصد ندارند خود را از روحانی بری‌الذمه نشان دهند؛ زیرا دفاع از روحانی در کارنامه آنها ثبت شده است، کما اینکه اصولگرایان نتوانستند خود را از احمدی‌نژاد جدا کنند و تا به امروز، افعال وی دامن‌گیر آنهاست، اما اصلاح‌طلبان صداقت دارند و توضیح داده و خواهند داد که چرا از روحانی حمایت و به چه دلیل با وی زاویه پیدا کردند. اصلاح‌طلبان همه تلاش‌شان را کردند تا این شرایط استثنایی به سمت اعتدال بازگردد.» جملاتی که به وضوح نشان می‌دهد، برای راضی نگه داشتن جریان تندرو اصلاح‌طلب بیان شده است.
روزنامه «آفتاب یزد» نیز در مطلبی نوشت: «این تندروها بودند که آرامش را از دولت روحانی سلب و بعد از تصویب برجام در مجلس نهم، ساز مخالفت و بداخلاقی‌های سیاسی‌شان را علیه روحانی و ظریف کوک‌تر از قبل کردند تا بتوانند با سیاست تضعیف و سرکوب، رئیس دیپلماسی کشورمان را به عقب‌نشینی در برجام وادار ساخته و در نهایت پرونده برنامه جامع اقدام مشترک را ناتمام ببندند. این تندروها بودند که با منافع مخالفان در آمریکا هم‌راستا شده و مواضع رئیس‌جمهور تندرو ایالات متحده را برای خروج از برجام تقویت می‌کردند؛» این روزنامه اصلاح‌طلب در ادامه نوشت: «در شرایطی که جامعه ایران امیدوار بود با لغو تحریم‌ها و سرمایه‌گذاری خارجی، برخی از مشکلات اقتصادی کشورمان حل می‌شود، باز هم این تندروها بودند که بر دولت حسن روحانی و وزارت خارجه می‌تاختند و برنامه جامع اقدام مشترک را بی‌خاصیت می‌خواندند.» جملاتی که واضح است به دلیل نگرانی حرکت سبد رأی خاکستری به سوی جریان رقیب طرح 
می‌شود!
«محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه‌ای می‌گوید: «اینکه ما بیاییم صورت‌مسئله را عوض کنیم و بگوییم هدف برجام رفع تحریم‌ها بود و ما نرسیدیم درست نیست. هدف برجام چیز دیگری بود که حاصل شد. وظیفه اروپا و آمریکا رفع تحریم‌ها بود که به خصوص آمریکایی‌ها نشان دادند طرف مذاکراتی خوبی نیستند. این به آن معنا نیست که دوباره هدف برجام را بازتعریف کنیم؛ اما اشکال این است که در داخل دولت، برجام را با اقتصاد و معیشت مردم گره زدیم. شاید به دلیل فشارهای برخی محافل داخلی که می‌خواستند فرایند برجام طی شود، دولت مجبور شد سرنوشت برجام را با اوضاع اقتصادی مردم گره بزند تا مطالبات را برای انعقاد توافق بالا ببرد. به نظر می‌رسد این نقطه انحراف باشد و الآن ادبیاتی که تثبیت شده، این است که هدف برجام اقتصاد بوده و چون نرسیدیم برجام شکست خورده است.» اظهاراتی که برای فرار از پاسخگویی در قبال نتایج برجام به زبان آمده است؛ اما پرسش اینجاست که همه این مسائل برای افکار عمومی که برجام، شعارها، عملکرد و... مسئولان و حامیان برجام را به یاد دارند، مورد قبول خواهد بود؟ در اینجا می‌توان گفت قطعاً پاسخ 
منفی است.

نگاهی به فیلم «مارموز»


 آرش فهیم/  کمال تبریزی در ادامه مسیر رو به افول خود در عرصه فیلمسازی، با «مارموز» یک قدم دیگر رو به عقب برداشته است. فعالیت این کارگردان در اواسط دهه 70 با «لیلی با من است» یک اوج‌گیری غافلگیرکننده یافت؛ اما کار فیلمسازی تبریزی پس از آن رو به ضعف رفت، به گونه‌ای که چند فیلم اخیر او از جمله «همیشه پای یک زن در میان است»، «از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید»، «دونده زمین»، «طبقه حساس»، «امکان مینا» و... یکی از دیگری مأیوس‌کننده‌تر بودند؛ اما «مارموز» را باید کمال عقب‌رفت این کارگردان دانست.
فیلمی که گویا بر استحاله و تغییر مواضع سیاستمداران جاه‌طلب و فریبکار تمرکز کرده است. «مارموز» ماجراهای فردی به نام «قدرت صمدی» است که در طول زندگی‌اش به رنگ‌های گوناگون در می‌آید و هر روز مطابق با منافعش، به سمت یک جریان سیاسی خاص می‌رود. وی ابتدا به انقلابی بودن تظاهر می‌کند و رفتاری افراطی و خشن دارد. رؤیای راه یافتن به خانه ملت و به دست آوردن کرسی نمایندگی مجلس او را به سمت گروه «قرمزها» که شکل و شمایلی شبیه به اصولگراها دارند، می‌کشاند؛ اما یک روز همزمان با اینکه برای بر هم زدن یک کنسرت موسیقی به تالاری هجوم می‌برد و در شرایطی که مردم از ترس وی پا به فرار می‌گذارند، بمبی هم در تالار منفجر می‌شود. این اتفاق سبب می‌شود همه دچار این تصور شوند که هدف قدرت از این کار، نجات جان مردم از عملیات تروریستی بوده است. در نتیجه، قدرت ناگهان به قهرمان مردم تبدیل می‌شود! در همین شرایط است که گروه «آبی‌ها» از فرصت استفاده می‌کنند و برای بهره بردن از محبوبیت قدرت، او را جذب خود می‌کنند. قدرت هم که هدفی جز راه یافتن به مجلس ندارد، با آنها متحد می‌شود؛ اما این پایان کار قدرت نیست، چرا که وی باز هم در اثر اتفاقاتی، دچار تغییر موضع و رفتن به سمت جماعت‌های دیگر می‌شود!
کمال تبریزی سعی کرده است در فیلم «مارموز» به کمدی فانتزیک نزدیک شود؛ یعنی ایجاد موقعیت کمدی با تکیه بر اتفاقات و آدم‌هایی برآمده از خیال، اما شبیه به واقعیت. مشابه آنچه در فیلم‌های «لیلی با من است» و ‌»مارمولک» با موفقیت رخ داده بود؛ چون در آن دو فیلم، افزون بر ترسیم و تجسیم شخصیت‌هایی بکر و عمیقاً پرداخته شده، موقعیت‌هایی هم که این شخصیت‌ها به آنها دچار می‌شدند، با وجود غیر واقعی بودن، باورپذیر به نظر می‌رسید؛ اما فیلم «مارموز» کهنه و سست است؛ همه شخصیت‌ها، اتفاقات و ماجراهای فیلم، کلیشه‌ای و سطحی هستند. عجیب اینکه در طول فیلم، کمتر موقعیت کمدی پیش می‌آید و مخاطب از ابتدا تا انتها به ندرت دچار خنده و شگفتی می‌شود. مشکل اصلی «مارموز» فیلم‌نامه است. در فیلم‌نامه، انگیزه‌های آدم‌ها به خوبی ایجاد نشده است؛ برای نمونه، در بخشی از فیلم که به دوران دانشجویی قدرت اختصاص دارد، می‌بینیم که به دلیل شکست عشقی و برای انتقام‌گیری از رقیب، به جریان سیاسی مقابل او می‌پیوندد! شاید این موضوع برای مدتی کوتاه بتواند عامل پیوستن یک فرد به گروه یا جریان خاصی باشد؛ اما وقتی می‌بینیم قدرت در مدتی طولانی وارد یک مسیر و نماینده یک طیف سیاسی خاص شده، باید عوامل انگیزه‌بخش واقعی‌تر و بیشتری به مخاطب معرفی می‌شد. به ویژه اینکه در فیلم می‌بینیم، قدرت، از زمان دانشجویی تا به حال، هیچ موقعیت یا ثروتی به دست نیاورده است و زندگی بسیار ساده و فقیرانه‌ای دارد. بنابراین و در شرایطی که او هیچ منفعتی به دست نیاورده، چرا به ریاکاری و تظاهر خود به یک مرام و مسلک سیاسی ادامه داده است؟ 
اما کارگردانی ضعیف فیلم نیز مزید بر علت شده است. صحنه‌های تجمع و گردهمایی‌هایی که در طول فیلم اتفاق می‌افتد، حتی از فیلم‌هایی چون «اخراجی‌ها 3» و «پایان‌نامه» نیز ضعیف‌تر هستند؛ یعنی فیلمساز باتجربه‌ای چون کمال تبریزی حتی چند صحنه تجمع و تظاهرات درست و حسابی را نتوانسته است بازسازی کند. در نقش‌آفرینی بازیگران فیلم، نیز هیچ خلاقیتی دیده نمی‌شود و همه آنها، همان همیشگی هستند! کاراکتر و رفتار شخصیت محوری فیلم یعنی قدرت صمدی (با بازی حامد بهداد) تنها در ابتدا جذاب است؛ اما چون یکنواخت و تخت است، در ادامه تکراری و خسته‌کننده می‌شود. 
تعارض ساختاری «مارموز» این است که در حالی که شخصیت محوری خود را فردی عقب‌افتاده و ریاکار معرفی می‌کند؛ اما خود فیلم از این شخصیت، عقب‌افتاده‌تر و ریاکارتر است! یعنی فیلم به یک بیماری حمله کرده، اما خودش هم به آن بیماری به طور شدیدی مبتلاست. این است که کمتر پیش می‌آید فیلم بر دل کسی بنشیند.
«مارموز» در این ساختار، نوعی پوچ‌گرایی سیاسی و اجتماعی را نمایش می‌دهد. فیلمی که به جای نقد، با نگاهی بدبینانه و یأس‌آلود، به هجو دنیا و مناسبات سیاسی پرداخته است؛ به همین دلیل هم هیچ اتفاق خوبی در فیلم دیده نمی‌شود و حتی یک آدم مثبت هم در این فیلم وجود ندارد. تعارض محتوایی فیلم در این است که بدون هیچ آرمان و نگاه اصلاح‌گرانه‌ای به این عرصه تاخته است. وقتی از سیاست‌ورزی بد انتقاد می‌کنیم، حتماً باید به یک سیاست‌ورزی خوب هم معتقد باشیم؛ اما در این فیلم هیچ سطح درست و عاقلانه‌ای از فعالیت یا مبارزه سیاسی معرفی نمی‌شود. نکته مهم این است که خالقان فیلم (فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان) خودشان سابقه سال‌ها فعالیت و همکاری با گروه‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب را داشته‌اند؛ به همین دلیل هم می‌توان «مارموز» و نگاه ضد آرمانی آن را بازتاب دلزدگی و نفرت نویسنده و کارگردان فیلم، از سال‌ها حضور و هم‌نشینی آنها با این گروه دانست. اما رسالت یک فیلم خوب به مثابه یک رسانه که قصد آموزش و اصلاح فرهنگ و سبک زندگی غلط را برعهده دارد، در کنار نقد، ارائه پیشنهاد خوب نیز هست؛ اما مسیری که کمال تبریزی در فیلم‌های قبلی‌ خود برای شخصیت‌هایش طراحی کرده بود، معکوس شده است؛ یعنی اگر در «لیلی با من است» و «مارمولک» کاراکترهای محوری فیلم، راهی را به اشتباه می‌رفتند و در نهایت به رستگاری می‌رسیدند، در «مارموز» همه چیز رو به سقوط و تباهی است و هیچ روشنایی و اشتیاقی برای رهایی باقی نمی‌ماند! 


همسر شهید همیشه زنده سیدنورخدا موسوی در گفت‌وگو با صبح صادق

 حسن ابراهیمی / زینب‌گونه زیستن امروز هم ممکن است. اگرچه عاشورای 61 هجری به واسطه یاران بصیر امام حی تکرار نمی‌شود. اما باز فرصت‌هایی طلایی وجود دارد که بانویی در تداوم جهاد اصغر مردانی همچون سیدنورخدا موسوی، زینب‌گونه صبر کند؛ صبری سخت. سیدنورخدا احتضار شهادتش 10 سالی طول کشید و بانو «کبری حافظی» برای سیدنورخدا، هم همسر بود و هم پرستار و برای فرزندانش، هم مادری ‌کرد و هم پدری و آخر هم همسرش سر بر دامن او به مقام شهادت رسید. بانو حافظی صبورانه 10 سال سر همسر و یارش را بر دامن گرفت تا در نهایت به عشقش و به دیدار معبود نائل شد. 
شهادت سیدنورخدا همه ماجرا نیست، بخش کوچکی از یک حماسه بزرگ است. بخش بزرگش رسالت زینبی بانو ‌حافظی است. در ادامه پای صحبت‌های این بانوی جلیله در اربعین شهادت همسرش نشستیم که در ادامه متن این صحبت‌ها تقدیم نگاه‌تان که احتمالاً با اشک شسته خواهد شد، می‌شود.
متن پیش‌رو با همکاری یکی از اقوام شهید، جناب آقای سیدحسین رئوف ضبط و با تلاش همکاران ما در هفته‌نامه تنظیم شده است.
***
* خانم حافظی در ابتدا از شهید سیدنورخدا و وضعیتی که برایش پیش آمد، بفرمایید.
همسر من 17 اسفند 1387 در درگیری با گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی در شرق کشور در استان سیستان‌وبلوچستان در نقطه صفر مرزی مجروح شد و در زمان مجروحیت همان‌طور که هموطنانم تصاویر مجروحیت سیدنور خدا را در تلویزیون و در رسانه‌ها و فضاهای مجازی بارها دیدند، هیچ کس باور نمی‌کرد سیدنورخدا زنده بماند و ایشان را شهید اعلام می‌کنند. پس از مدتی متوجه می‌شوند نبض سید‌نورخدا می‌زند. اعلام می‌کنند آقا سید زنده است. ایشان را با سختی‌های فراوان از کوه‌های صعب‌العبور و پل شکسته لار به بیمارستان خاتم‌الانبیاء(ص) زاهدان منتقل می‌کنند. با توجه به اینکه پزشکش هیچ‌ امیدی به زنده ماندنش نداشت، فقط با امید و با توکل به خدا جراحی می‌شود. بعد از سه ماه که در آی‌سی‌یو بود، پزشک معالجش آقای دکتر کشمیریان به من اطلاع داد که آقا سیدنورخدا دیگر به زندگی عادی برنمی‌گردد و در حالت کما باقی می‌ماند. بعد از 10 سال از ایشان تشکر می‌کنم. خیلی برای آقا سید تلاش کردند که مشکلی نداشته باشد. برخی پزشکان می‌گفتند، یک سال و برخی هم می‌گفتند 9 ماه دیگر زنده می‌ماند. برای من آن روزها یک روز هم یک روز بود، چه برسد به یک سال.

* ایشان را در منزل نگه می‌داشتید؟
 من می‌خواستم آقا سیدنورخدا هر طور هست به منزلش برگردد. آقا سیدنورخدا برکت بود، اعتقاد داشتم نفس کشیدنش برای منزل، شهر، استان و وطنم متبرک و مبارک خواهد بود. خدا را شکر آقا سید به منزل منتقل شدند. شاید روزهای اول کسی فکر نمی‌کرد که من با علاقه بسیار شدیدی که به همسرم در زمان سلامت داشتم، تاب بیاورم و بتوانم حتی یک ماه از او پرستاری کنم، اما دستور از جای دیگر صادر شد، اینجا دیگر مسئله عشق و عاشقی و احساس و همسرداری نبود. اینجا دیگر کسی به من فرمان می‌داد که تو باید از امروز به بعد الگوی زندگی خودت را در صبر و بردباری و در مبلّغ شدن دین اسلام دفاع از ولایت حضرت زینب(س) قرار بدهی و زینب‌گونه رفتار کنی. باید منزل و محل نفس کشیدنش را یک مکان عمومی و مکان فرهنگی کنم تا برای همه عزیزانی که دلداده شهدا هستند، مأمن باشد. 

* این سال‌ها چگونه گذشت؟
خدا را شکر می‌کنم آقا سیدنورخدایی که قرار بود بعد از یک سال برود، شاید مأموریتش تمام نشده بود و شاید به یک طریقی مأموریت به همسرش واگذار شده بود. شاید نفس‌هایش به سختی بالا می‌آمد و شاید بارها و بارها نفس‌های آقا سیدنورخدا به شماره می‌افتاد، ولی خداوند خواسته بود آقا سید بماند تا نور شود و برکت.

* منظورتان از این برکت و نوری که اشاره کردید، چیست؟
 نوری برای هموطنانم. برای همه آنهایی که به قول خودشان آمدند زیارت آقا سید. شاید خیلی از اینها با فرهنگ جهاد و شهادت چندان آشنا نبودند. با این حال آمدند زیارت.
خیلی‌ها آمدند زیارت سیدنورخدا که حتی فرهنگ ایثار و شهادت را نمی‌دانستند. با شهدا دوست نبودند، اما اینجا دیگر دوست شهیدی پیدا کرده بودند که نماینده شهدا شده بود. اینجا کنار آقا سیدنورخدا از کل کشور می‌آمدند و من به همه آنها می‌گفتم تا وجود پربرکت آقا سیدنورخدا این امانت الهی هست،‌ بهره ببرد. هر روز در منزل ما بحث از یک شهید بود. شهیدی را معرفی می‌کردیم. این سه چهار سال آخر که بحث شهدا به فضای مجازی و رسانه‌ها هم کشید، دوشادوش خبرنگاران برای معرفی شهدا و آقا سید به عنوان نماینده شهدا تلاش کردیم. بحث از آقا سید نبود، آقا سید اینجا یک نماد بود؛ نمادی از شهدایی که رفته بودند. شهدایی که در هشت سال دفاع مقدس و بعد از آن شهید شده بودند و جوانانی که آن موقع را ندیده بودند، حالا می‌توانستند از آقا سید بهره ببرند.

* شما معتقدید آقا سید چراغ هدایت بود، شما در این مسیر چه نقشی داشتید و چه بهره‌ای بردید؟
آنهایی که در زمان جنگ شهید شدند، خانواده‌های‌شان می‌دانستند برگشتن‌شان از جبهه پنجاه پنجاه است. خوشا به حال آنهایی که شهید شدند. شهدا عزیزند. خوش به حال آنهایی که در زمانی هم که جنگ نیست شهادت نصیب‌شان می‌شود. این یک مسئله است.
 وقتی وقایع کربلا و صحبت‌ها و خطبه‌های دشمن‌شکن حضرت زینب(س) در عصر عاشورا را می‌شنیدم، از اینکه حضرت زینب(س) از حزن و اندوه و غم از دست دادن بهترین برادر و دیگران برادرانش و برادر‌زاده‌ها و پسران خود حرفی نمی‌زد، در حالی که عزیزانش جلوی چشمانش شهید شده بودند، اما مانند یک شیر ایستاد. چقدر قشنگ گفتند که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود.» حضرت زینب(س) در آن شرایط می‌گفت جز زیبایی ندیدم، کار من در برابر ایشان چون قطره بود مقابل دریا. چه شب‌هایی که در کنار سیدنورخدا تا صبح نمی‌خوابیدم و پرستاری می‌کردم. تعلقات را رها کرده بودم و پرستاری می‌کردم. پرستاری من از آقا سیدنورخدا در مرحله دوم به اوج رسیده بود. من فقط می‌خواستم پل ارتباطی که به وسیله آقا سیدنورخدا بین من و او و بندگان خاصی که در طول این سال‌ها آمدند، مستحکم باشد. من گاهی شب‌ها برای چشم‌هایم مرثیه می‌خواندم. چشم‌هایم احتیاج به خواب داشت، اما قرار نبود که بخوابند. من خیلی آقا سید را روی تخت قسم می‌دادم که کاری کند جوان‌های ما و آنهایی که از فرهنگ اسلام،  انقلاب، ایثار و شهادت دور شده‌اند، برگردند. خیلی‌ها آمدند منزل ما که شاید از نظر وضع ظاهری واقعاً به این فرهنگ نزدیک نبودند، اما با دیدن آقا سید منقلب شدند و من اینجا هر چقدر که توانستم استفاده کردم. برای کسی گریه نکردم و ابراز اندوه نداشتم. از همسران جوانی می‌گفتم که در اوج جوانی شوهرهای‌شان شهید شده بودند، از بچه‌های کوچکی که پدران‌شان شهید شدند و در حسرت دیدار پدر ماندند و اینکه ما باید به انقلاب و نظام خود و به قرآن افتخار کنیم، افتخار کنیم که یک سرباز کوچک برای آقا هستیم. 

* حال که آقا سید به فوز عظیم شهادت نائل شدند، شما چه سخنی دارید؟
امیدوارم این صحبتم به حضرت آقا برسد. من روز شهادت آقا سید نور خدا هم گفتم که خدایا این قربانی را از ما بپذیر، آقا امام زمان(عج) این قربانی را از ما بپذیر و آقا اباعبدالله(ع) این قربانی را از ما بپذیر و اینجا خطاب به رهبرم می‌گویم؛ شما مولای ما هستید، شما رهبر ما و آقای ما هستید. فرزندان من این حس را ندارند که پدرشان دیگر نیست؛ چرا که آقا را مثل پدر خود می‌بینند. از ایشان می‌خواهم برای ما دعا کنند. با صلابت می‌گویم آقا من یک پسر دارم، اسمش سیدمحمد و فرزند سیدنورخدا است. روح پاک آقاسید نور خدا در کالبد این بچه هست، هر زمانی که امر کنید فرزندم را می‌فرستم برای اسلام جان فدا کند. هر زمانی که امر کنید همچون اسماعیل، محمدم را به قربانگاه می‌آورم و حاضرم در راه ولایت، در راه سربازی امام زمان(عج) شهید شود. شهادت هر کسی در منزل سخت است. ولی سخت‌تر این است که دینت در خطر باشد، یا که قلب آقا ناراحت باشد. من امروز می‌گویم تمام ناراحتی‌ها و دلتنگی‌های رفتن رفیق 10 ساله‌ام و رفیق شب‌های پرستاری‌ام را کنار می‌گذارم و می‌گویم فدای سر شما آقا. 

* همسر شما در واقع در راه مبارزه با تروریست‌ها به شهادت رسید، به عنوان یک مدافع وطن، پیام شما به تروریست‌ها چیست؟
 همین جا به همه تروریست‌های عالم اعلام می‌کنم؛ شما اگر معنی ترور را نمی‌فهمید، بدانید که اگر تروری و تروریستی در جهان هست، این تروریست خود آمریکا، عربستان و کشورهایی هستند که هم از این اقدامات حمایت می‌کنند و هم اینکه می‌خواهند فرهنگ ایثار و شهادت را در کشور ما کم‌رنگ کنند. بزرگ‌ترین قربانی ترور همین جوان‌های ما هستند که عاشقانه برای دفاع از وطن و دفاع از ناموس به مرزها رفتند و به دست عوامل شما به شهادت رسیدند و چه مدافعان حرم که برای اعتلای کلمه‌الله و آماده‌سازی ظهور فراتر از مرزها جنگیدند.

* از مدافعان وطن گفتیم، امروز شما هم با همسران شهدای مدافع حرم هم‌درد شدید، خطاب شما به این عزیزان چیست؟ چه حرفی با آنها دارید؟
درود می‌فرستم به روح پرفتوح تمامی شهدای مدافع حرم و شهدای مظلومی که خارج از کشورشان و غریبانه فدایی حضرت زینب(س) شدند. از طرف آقا محمد پسرم می‌گویم که «کلنا عباسک یا زینب(س)». درود می‌فرستم به روح پرفتوح حضرت امام خمینی(ره)؛ همان امام عزیزی که یادم هست ما لرستانی‌ها وقتی می‌خواستیم یک صحبتی را به دیگران بفهمانیم که واقعاً داریم جدی می‌گوییم و دروغی در صحبت‌های‌مان نیست، به جان امام خمینی(ره) قسم می‌خوردیم و سلامی که بوی آقا سید را از فضایی که در آن زندگی کرد و به شهادت رسید می‌دهد، به رهبرم به رهبر امت اسلام به رهبری که آقا سیدنورخدا تا آخرین لحظه سربازش بود، نثار می‌کنم.

* در پایان اگر نکته‌ای هست، بفرمایید.
 آقا سیدنورخدا موسوی خودش خبر شهادتش را با خوابی که یکی از همکارانش دیده بود، اعلام کرده بود و گفته بود، من در شب رحلت جدم رسول‌الله(ص) و در شب شهادت امام حسن‌مجتبی(ع) برای همیشه از تخت بلند می‌شوم و به من نوید بهشت دادند که خدا را شکر می‌کنم. آقا سید، هم در دورانی که سرپا بود و هم در دورانی که روی تخت افتاده بود، به نحوی دیگر سرباز ولایت و اسلام بود و این برای من که همسرش و در کنارش بودم، افتخار است.
از خدا می‌خواهم که توفیق دهد بازمانده خوبی برای او باشیم.