نگاهی به خروج آمریکا و تلاش دولت‌های عربی برای احیای روابط با سوریه


  امین پناهی/  بهمن ماه سال 1389، یعنی حدود هشت سال پیش در حالی که انقلاب‌های منطقه‌ای با تأسی از انقلاب اسلامی ایران در منطقه یکی پس از دیگری به پیروزی می‌رسید، دولت آمریکا طرحی را پایه‌ریزی کرد که بر اساس آن با هزینه عربستان گروهی را ایجاد کند که دولت‌های همسو با جمهوری اسلامی ایران را نابود کند و دولتی طرفدار رژیم صهیونیستی بر سر کار بیاورد. دو کشور عراق و سوریه به عنوان نزدیک‌ترین متحدین منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران اولین هدف آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی بودند. 

سنگ‌تمام برای دشمنی
داعش و جبهه النصره دشمنان خارجی بودند که خود را در قالب دشمنان داخلی دولت سوریه و عراق معرفی کردند و توانستند در همان ابتدا بخش‌های وسیعی از خاک عراق و سوریه را تصرف کنند. اما این پیشروی‌ها حمایت دولت‌های عربی را هم در پی داشت. در آن هنگام وزیر خارجه امارات در نشستی چنین موضع می‌گیرد: «تا کی می‌خواهیم این اجازه را به نظام سوریه بدهیم که به جامعه جهانی بخندد و بخندد و بخندد، در حالی که مردم سوریه می‌میرند؟»
در آن زمان برای کمک به مخالفان دولت سوریه ضمن اختصاص مبالغی، راهکارهایی برای انتقال قدرت در سوریه ارائه می‌دهند. ترکیه، عربستان، قطر و امارات جزو کشورهای خاورمیانه‌ای هستند که خواستار از بین رفتن حکومت قانونی سوریه هستند. حتی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ضد سوری برای مقابله با دولت سوریه به تصویب می‌رسانند.
اما در طول سال‌های پس از آن اتفاقات متفاوتی رخ می‌دهد. ترکیه به عنوان کشوری که مرزهای خود را به روی داعش باز کرده بود و می‌کوشید در جایگاه نقش اول تحولات منطقه‌ای هر چه از دستش بر می‌آید برای از بین بردن حکومت بشار اسد به کار ببندد، ناگهان در میانه راه و زمانی که دریافت افول داعش نزدیک است و پیروز این میدان نیروهای مردمی سوریه، دولت آن کشور و محور مقاومت منطقه‌ای که با داعش مبارزه کرده‌اند، خواهند بود با تغییر مواضع خود سعی کرد خود را به محور مقاومت نزدیک کند.

چرخش مواضع
ترکیه نیز که از حامیان سرسخت گروه‌های مسلح مخالف دولت سوریه بود، ماه گذشته اعلام کرد، در صورتی که «بشار اسد» رئیس‌جمهور سوریه در یک «انتخابات دموکراتیک» پیروز شود، رابطه با وی را بررسی می‌کند. قطر هم که آن روزها در کنار متحدین خود به دنبال تغییرات اساسی در نظام حاکم بر سوریه بود، پس از آنکه پادشاه قطر از ایران و حماس به عنوان نماینده مردم فلسطین حمایت کرد، به ویژه از سوی کشورهای عربی مورد تهدید و تحریم قرار گرفت.
اما پس از آنکه سوریه توانست با همراهی ایران و روسیه پیروز میدان جنگ با داعش و اربابانش باشد، اکنون کشورهای عربی کم‌کم به سوریه باز می‌گردند. امارات متحده عربی یکی از این کشورهاست. یورونیوز هفته گذشته در گزارشی نوشت: «وزارت اطلاعات سوریه به رویترز خبر داده که امارات متحده عربی قصد دارد سفارتخانه‌اش در دمشق سوریه را بازگشایی کند.» 

سدشکنی سودان
رئیس‌جمهور سودان اولین رئیس‌جمهور یک کشور عربی بود که پس از مشاهده پیروزی‌های دولت سوریه در برابر داعش و زمانی که مطمئن شد قرار نیست دولت سوریه تغییر پیدا کند، به این کشور سفر کرد و با استقبال بشار اسد مواجه شد. هر چند این سفر بازتاب‌ فراوانی در رسانه‌ها داشت، اما مهم‌ترین بخش آن را می‌توان ناامیدی مخالفان اسد برای حمایت دوباره کشورهای عربی از آنان و همچنین فتح بابی برای بازگشت دیگر کشورها به سوریه دانست.
به گزارش شبکه تلویزیونی الحدث، «منذر ماخوس» نماینده گروه موسوم به ائتلاف ملی معارضان سوری در فرانسه در واکنش به سفر غیر منتظره رئیس‌جمهور سودان به سوریه و دیدارش با بشار اسد گفت: «سفر عمر البشیر به سوریه ناامیدکننده بود، ولی راه را برای سفر مقامات دیگر کشورها به سوریه باز کرد و کشورهای دیگری نیز وجود دارند که مقامات آنها آماده‌اند به سوریه سفر کنند.»
پایگاه خبری صدای آمریکا نیز طی گزارشی نوشت: «بعد از امارات، بحرین هم در سوریه سفارت خود را بازگشایی می‌کند.» در ادامه این گزارش آمده است: «وزارت خارجه بحرین در بیانیه‌ای ضمن خبر بازگشایی سفارت در دمشق، خواستار جلوگیری از دخالت خارجی در امور سوریه شد. بسیاری از کشورها از جمله کشورهای عربی از زمان اوج‌گیری بحران سوریه سفارت‌های خود را در این کشور تعطیل کرده بودند. بحرین دومین کشور عربی است که در روزهای اخیر تصمیم به بازگشایی سفارت در دمشق گرفته است.»
«خالد‌بن‌احمد آل‌خلیفه» وزیر خارجه بحرین هم در توئیتی نوشت: «سوریه کشور عربی اصلی در منطقه است و با وجود شرایط سخت نه ما و نه سوریه روابط‌مان را با یکدیگر قطع نکرده‌ایم.»
این در حالی است که بحرین از سال 2012 روابط دیپلماتیک خود را با سوریه قطع کرده و به حلقه کشورهای تحریم‌کننده این کشور پیوسته بود و همچنین به طور رسمی از معارضان سوری و داعش حمایت کرده بود.
خروج آمریکا از سوریه
خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه هم یکی از نشانه‌های پیروزی محور مقاومت در سوریه است که البته آمریکا نمی‌خواهد به آن اعتراف کند، اما در عمل آن را نشان می‌دهد. این عمل آمریکایی‌ها که در آخرین روزهای سال گذشته میلادی از سوی دونالد ترامپ اعلام می‌شود، واکنش‌های بسیاری را به همراه دارد. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا بارها اعلام کرده بود، جمهوری اسلامی ایران باید نیروهای مستشاری خود را از سوریه خارج کند که خود مجبور به این کار شد و این یک شکست برای دولت آمریکا محسوب می‌شود.
حرف آخر
هر چند بازگشت اعراب به سوریه و از سر گرفتن روابط دیپلماتیک با این کشور و دولت قانونی او یک پیروزی دیگر محسوب می‌شود و این حاصل ایستادگی دولت و ملت سوریه و همچنین متحدان منطقه‌ای این کشور در مقابل زورگویان و تجزیه‌طلبان خارجی است، اما نباید فراموش کرد که آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی هرگز دست از دشمنی خود برنمی‌دارند و از اینکه سوریه متحد درجه یک جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود، احساس خطر می‌کنند؛ لذا به هر طریقی تلاش خواهند کرد پیروزی به دست آمده در سوریه را که با پایمردی ملت سوریه و ریخته شدن خون هزاران جوان مسلمان برای دفاع از اراضی مسلمانان صورت گرفته به نفع خود و اربابان‌شان مصادره کنند.


   مهدي سعيدي/ چرخش نخبگان و سپردن امور کشور به مديران جديد، يکي از ضرورت‌هايي است که در هر نظام سياسي اتفاق مي‌افتد. اين چرخش يا با اتمام دوران مسئوليت يا با پايان عمر مسئول صورت مي‌گيرد و با انتخاب يا انتصاب فرد جديد، بحث درباره چرايي انتخاب وي نيز آغاز مي‌شود. 
در اين ميان شاخصه و معيار چرخش نخبگان و واگذاري مسئوليت‌ها در مکاتب سياسي گوناگون، متفاوت بوده و هر يک مبتني بر مباني فکري‌ـ معرفتي خود اين تغيير را ساماندهي و نهادينه کرده‌اند. در نظام اسلامي سپردن امور به افراد و شرط اصلي پذيرش مسئوليت، داشتن «صلاحيت» است. امور کشور بايد در اختيار صاحبان صلاحيت قرار گيرد و تنها ايشان هستند که حق حاکميت خواهند داشت. شاخصه‌هاي صلاحيت نيز مبتني بر رويکرد «مأموريت محور» و بر اساس کارکردي که آن مسئول خواهد داشت، در سطوح گوناگون طرح‌ريزي شده است تا کارآمدترين و شايسته‌ترين فرد در جايگاه مسئوليت قرار گيرد. با اين مقدمه مي‌توان درباره دو انتصاب جديد رهبر معظم انقلاب اسلامي سخن گفت. 
انتصاب اول، سپردن مسئوليت رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام به آيت‌الله آملي‌لاريجاني است. اين انتصاب پس از درگذشت حضرت آيت‌الله هاشمي‌شاهرودي رخ داد که مدت‌ها از بيماري رنج مي‌برد. طبيعي بود که پس از اين فقدان، فردي ديگر بايد در جايگاه رياست مجمع تشخيص مصلحت قرار مي‌گرفت تا مديريت جلسات يکي از عالي‌ترين مراکز تصميم‌گيري نظام اسلامي را بر عهده گيرد. مطابق با اصل‏ يكصد و دوازدهم قانون اساسي «تشخيص مصلحت»، «مشاورت در تعيين سياست‌هاي کلي» و «ارائه‌ راه‌ حل در معضلات کشور»، وظايف اصلي است که مجمع بر عهده دارد و انتخاب رياست و اعضاي آن با رهبري است. از ميان نام‌هاي گوناگون و محدودي که ممکن بود براي اين سمت پيشنهاد شوند، قرعه به نام آقاي آملي‌لاريجاني، رئیس قوه قضائيه افتاد تا به اين جايگاه راهبردي تکيه زند. براي فهم چرايي اين انتخاب بايد به چند نکته توجه کرد:
آقاي لاريجاني براي جايگاهي منصوب شده که اعضاي آن را رؤساي سه قوه، فقهاي شوراي نگهبان، رئيس ستاد کل نيروهاي مسلّح، دبير شوراي عالي امنيت ملّي و شخصيت‌هاي حقيقي و حقوقي ديگري تشکيل مي‌دهند. بدون شک، رياست بر جمعي در اين سطح از اثرگذاري و مديريت، بايد بر عهده فردي قرار گيرد که از وجاهت علمي و اخلاقی، سابقه لازم و تجربه مديريتي کلان کشور برخوردار بوده و توان تشخيص مصلحت نظام را داشته باشد که اين شاخصه‌ها نزد آيت‌الله آملي‌لاريجاني موجود است.
رويکرد جوانگرايي و چرخش نسلي مديران کشور نيز در اين بين مورد توجه رهبري بوده است. آقاي آملي‌لاريجاني نسبت به دو رئيس پيشين سن و سال کمتري دارد. آقاي هاشمي‌رفسنجاني متولد 1313، آقاي هاشمي‌شاهرودي متولد 1327 بودند و آقاي آملي لاريجاني متولد 1339 است. البته بايد توجه کرد، جوان‌گرايي مفهومي نسبي است و در هر جايگاهي متناسب با آن تعریف مي‌شود و سن آقاي آملي‌لاريجاني از ميانگين سني اعضاي مجمع کمتر است. 
نکته ديگري که در اين باره بايد يادآور شد، آن است که دوران رياست آيت‌الله آملي‌لاريجاني بر دستگاه قضايي، همين روزها به پايان مي‌رسد، بنابراین اتهام چند شغله بودن و... براي ايشان چندان محلي از اعراب ندارد. 
انتصاب ديگر رهبري معرفي حجت‌الاسلام شيخ محمدجواد حاج‌علي‌اکبري به امامت موقت نماز جمعه پايتخت است. اين انتخاب نويدبخش پويايي بيشتر نماز جمعه تهران خواهد بود که اتفاقاً با استقبال افکار عمومي در اولين گام نيز همراه شد. حضور متفاوت وي در اولين نماز جمعه‌اي که به امامت ايشان در روز جمعه گذشته برگزار شد، تأييدي بر رعايت منطق شايسته‌سالاري در انتصاب ايشان بود. آقاي علي‌اکبري که تنها 54 سال دارد، جمعه گذشته به همراه مردم و از جايگاه عمومي وارد مصلا شد، در حالي که در طول مسير در حال معاشرت با نمازگزاران بود و اين نحوه حضور، شادابي خاصي به نمازگزاران داده بود. برداشتن نرده‌هايي که بين مردم و مسئولان فاصله انداخته بود، از ابتکارات جديد آقاي علی‌اکبري بود که از شايستگي ايشان براي تصدي جايگاه امام جمعه پايتخت حکايت داشت.
گذر زمان بيش از امروز، حسن انتخاب و برکاتي را که در اين دو انتصاب رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي نهفته است، آشکار کرده و ترفند رسانه‌هاي بيگانه براي زير سؤال بردن عملکرد رهبري را نقش بر آب خواهد کرد.


هفتاد و پنچ درصد بودجه کجا می‌رود!
لایحه بودجه ۹۸ با سقف یک‌تریلیون و هفتصد و ۳ هزار میلیارد تومان بسته شده است که از این رقم یک تریلیون ۲۷۴ هزار میلیارد تومان متعلق به مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت و بانک‌هاست که نسبت به بودجه امسال، افزایش ۸/۵۱ درصدی
 داشته است. در حالی افزایش بودجه شرکت‌های دولتی در بودجه سال آینده پیش‌بینی شده که این موضوع هدف کوچک‌سازی بدنه دولت را بار دیگر به تعویق می‌اندازد. در همین زمینه یک کارشناس اقتصادی گفت: «کل بودجه سال آینده حدودیک‌تریلیون و هفتصد و ۳ هزار میلیارد تومان است که از این رقم، بودجه شرکت‌های دولتی و بانک‌ها و مؤسساتی که وابسته به دولت هستند، به جز وزارتخانه‌ها حدود یک تریلیون و دویست‌هفتاد هزار میلیارد تومان است. به طورکلی، ۷۵ درصد کل بودجه سهم شرکت‌های دولتی و بانک‌هاست و از ۲۵ درصد باقی‌مانده بخش زیادی به وزارتخانه‌ها و ارگان‌های دولتی اختصاص پیدا می‌کند.» 

شکست فراخوان
به دنبال موفق نشدن فعالان پان‌ترکیست در اعلام حضور فیزیکی خود و هواداران‌شان در فراخوان‌های مطرح شده در مقابل استانداری آذربایجان غربی، این امر موجب نارضایتی هوادارانی که از شهرستان‌ها برای تجمع آمده بودند، شده است. پیرو این نارضایتی، اختلافاتی نیز بین برخی از فعالان جریان پان‌ترکیسم به وجود آمده است و هر یک دیگری را به حضور نیافتن در محل تجمع متهم می‌کنند. 
کاهش خرید گندم در استان یزد
در سال زراعی 96ـ 97 میزان گندم خریداری شده از کشاورزان استان یزد 472/7 تن با مبلغ 910/99 میلیون ریال بوده است که این میزان خرید گندم، با مقدار 22478 تن گندم خریداری شده در سال 95ـ 96 حدود 66 درصد کاهش را نشان می‌دهد.
 عمده دلایل این کاهش خرید عبارتند از: تداوم خشکسالی،‌ راه‌اندازی سامانه پهنه‌بندی از سوی وزارت کشاورزی، کاهش وارد شدن گندم از استان‌های مجاور به استان یزد از سوی کشاورزان و دلالان،‌ پایین بودن قیمت تضمینی گندم، تمایل کشاورزان به فروش آزاد آن از سوی برخی از نانوایی‌های سنتی. گفتنی است، سامانه پهنه‌بندی از سال جاری آغاز به کار کرده و این سامانه مشخص می‌کند هر کشاورز در چه منطقه‌ای و به چه میزان محصول کشت کرده و در کجا به فروش رسانده است.


 دکتر محمد شفیعی‌فر
 استادیار علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

مهم‌ترین دستاورد سیاسی انقلاب اسلامی، شکل‌گیری یک نظام سیاسی جدید با خواست و رأی مردم و تداوم آن با حضور و مشارکت مردم در طول 40 سال گذشته بوده است. 
بر اساس سنت تاریخیِ طولانی در ایران، حضور و مشارکت مردم در قدرت و حکومت معنا نداشته و تشکیل حکومت‌ها و رفت‌وآمد آنها با جنگ و غلبۀ نظامی‌ـ قبیله‌ای، یا کودتا و زور سرنیزه، یا دخالت و پشتوانۀ خارجی بود. حتی پس از انقلاب مشروطه نیز این روند چندان تغییر نکرد و با وجود قانون اساسی و نظام مشروطه، هم کودتا، دخالت و اشغال بیگانه وجود داشت و هم اینکه تا پیش از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، فقط یک نوع انتخابات (مجلس) وجود داشت و نمایندگان مجلس همیشه با بازی‌های پشت پرده و زد و بند انتخاب می‌شدند و رأی و نظر مردم تأثیری در ساختار سیاسی کشور نداشت. 
اما با انقلاب اسلامی تغییرات اساسی در این روند اتفاق افتاده و نظام جمهوری اسلامی، اولین نظام سیاسی در ایران است که با یک انقلاب اجتماعی و به پشتوانۀ اعتقادات مردم برپا شده است. از سوی دیگر، افزون بر شکل‌گیری نظام با حضور و مشارکت انبوه مردم، تداوم آن نیز با حضور و مشارکت بی‌وقفه مردم در عرصه‌های سیاسی‌ـ اجتماعی بوده و ملت ایران تاکنون با مشارکت در 36 انتخابات و همه‌پرسی و نیز حضور داوطلبانه و حماسی در راه‌پیمایی‌های گوناگون 22 بهمن، 13 آبان و روز قدس، مشروعیت ثانویه نظام را بازتولید کرده است.
در این انتخابات و انواع مشارکت حقوقی، ملت ایران در انتخاب رهبری (غیرمستقیم)، رئیس‌جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و نمایندگان شوراهای شهر و روستا نقش ایفا کرده و از میان همین مردم، شایستگان و داوطلبان خدمت در مناصب گوناگون ریاست‌جمهوری، نمایندگی مجلس یا شوراها نیز به عنوان کاندیدا حضور یافته و به مناصب و مسئولیت‌های کلیدی کشور تکیه زده‌اند. این همه بر اساس اصل ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی است که اداره امور عمومی کشور را متکی بر آرای عمومی می‌داند.
همه انتخابات اعم از ریاست‌جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و شوراهای شهر و روستا (از 1377) به طور مرتب و بدون وقفه برگزار شده و هیچ دوره‌ فترتی وجود نداشته است که این موضوع امتیاز بزرگی به حساب می‌آید؛ انتخاباتی را سراغ نداریم که به تعویق افتاده باشد، حتی در شرایط جنگی، همه مجالس و دولت‌ها در مهلت قانونی خود تشکیل شده و فعالیت کرده‌اند و تنها دولت بنی‌صدر و شهید رجایی نیمه‌کاره مانده‌اند. جلوه سیاسی مشارکت مردم نیز در احزاب و گروه‌های سیاسی تبلور یافته و هم‌اکنون 340 حزب، انجمن و تشکل سیاسی در کشور فعال است که افراد می‌توانند در آنها عضویت داشته و فعالیت کنند. استقلال هم دستاورد مهم دیگری از انقلاب اسلامی است که باز هم مهم‌ترین تبلور آن در استقرار و تداوم نظام جمهوری اسلامی است. استقلال به معنای تأثیر نپذیرفتن از اراده‌ای خارج از کشور و تصمیم‌گیری بر اساس منافع و مصالح جامعه و از سوی نخبگان و مقامات رسمی و قانونی کشور است که از جانب همین ملت برای ایفای مسئولیت انتخاب شده‌اند. 
نظام جمهوری اسلامی به منزله دستاورد انقلاب اسلامی، هم بدون دخالت و تأثیرگذاری قدرت‌ها و ابرقدرت‌های بیگانه شکل گرفته و هم بدون توجه به «اخم و تَخم» آنها و صرفاً بر اساس منافع جامعه برای اداره کشور و امور جامعه تصمیم می‌گیرد. ابعاد گوناگون این استقلال در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، صنعتی، نظامی و... قابل ذکر است. پیشرفت‌های علمی و ردۀ شانزدهم ایران در جهان، دستیابی به فناوری هسته‌ای و غنی‌سازی 20 درصدی اورانیوم، فناوری نانو و رتبۀ چهارم جهانی، جایگاه شایسته جهانی در سلول‌های بنیادین، اقتدار نظامی‌ـ صنعتی و نفوذ منطقه‌ای در غرب آسیا، ارائه و معرفی الگوی مردم‌سالاری دینی به جهان اسلام و تأسیس اولین نظام سیاسی دموکراتیک در منطقه و... بخشی از این دستاوردهاست.
اینها جزء افتخارات ملت ایران در دورۀ معاصر تلقی می‌شود که صرفاً با تکیه بر توان و ظرفیت داخلی و نیروی لایزال جوانان و مردم مؤمن ایران، به این دستاوردهای ارزشمند در حوزه استقلال دست یافته و جایگاه منطقه‌ای ایران را ارتقا بخشیده است.

دکتر یدالله جوانی
مدیر مسئول
در فضای جنگ نرم و عملیات روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، دشمنان خارجی، جریان ضد انقلاب و مخالفان داخلی بر یک نقطه متمرکز شده، به دنبال القای این مطلب هستند که «انقلاب اسلامی دستاورد آن چنانی نداشته و جمهوری اسلامی نظامی ناکارآمد است!»
این جریان برای بدبین‌ کردن مردم و به ویژه جوانان نسبت به انقلاب و نظام و همچنین کم‌ارزش وانمود کردن دستاوردهایی که انقلاب در حوزه‌هایی داشته، به هنگام بیان این دستاوردها می‌گوید: «اگر شاه هم بود بعد از چهل سال، این کارها را می‌کرد!»
برای نمونه، وقتی گفته می‌شود پس از انقلاب، جاده‌ها، خطوط ریلی، فرودگاه‌ها، شبکه برق، شبکه آب، شبکه تلفن، سدسازی، خودروسازی و غیره چندین برابر شده و مردم از رفاه بیشتری برخوردار شده‌‌اند، این شبهه را ایجاد می‌کند که اگر انقلاب هم نشده بود و رژیم پهلوی ادامه می‌یافت، با گذشت حدود چهل سال، آن رژیم هم همین کارها را برای مردم انجام می‌داد. با چنین شبهه‌ و القایی، می‌خواهند انقلاب اسلامی را بدون دستاورد معرفی کنند. آیا این ‌چنین است؟ آیا اگر انقلاب نشده بود و رژیم پهلوی استمرار داشت، کشور ایران و ملت ما در نقطه‌ای که امروز قرار دارند، قرار داشت؟
برای رسیدن به پاسخی صحیح، باید با نگاهی عالمانه، واقع‌بینانه و منصفانه، ایران پس از انقلاب را با ایران پیش از انقلاب، در حوزه‌های گوناگون مقایسه کرد. در این مقایسه، باید به رویکردها، جهت‌گیری‌ها، سیاست‌ها و راهبردها از یک سو و عملکردها از سوی دیگر توجه خاص داشت. با چنین نگاه و توجه خاص است که می‌توان دریافت، انقلاب اسلامی چه دستاوردهای شگرف و حیرت‌انگیزی داشته است. با چنین نگاهی مشخص می‌شود، ایرانیان اکنون در نقطه و موقعیتی قرار دارند که بدون انقلاب و نظام ولایی دست‌یافتنی نبود. در این بررسی و مقایسه، می‌توان دستاوردها را در دو بخش کلان مورد توجه قرار داد.
الف)بخش رویکردی: ارزشی و معنوی که اساساً این دستاوردها بدون انقلاب حاصل نمی‌شد. رژیم پهلوی و شاه به دلیل ماهیتی که داشت، مانع رسیدن ملت به این دستاوردها بود. این دستاوردها عبارتند از
۱ـ امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی، کشور ایران را از چنگال نظام سلطه رهایی بخشیدند و با کمک ملت به استقلال واقعی رساندند.
۲ـ با انقلاب اسلامی و پدیدآیی جمهوری اسلامی، مردم ایران متحول شده، دارای عزت ملی و خودباوری شده، سرنوشت خود را خود به دست گرفتند.
۳ـ با انقلاب اسلامی و پدیدآیی جمهوری اسلامی، اداره کشور به دست مردم افتاد و در چارچوب نظام مردم‌سالاری دینی، ۴۰ سال است که ملت مسئولان خود را در هر سطحی به طور مستقیم و غیر مستقیم انتخاب می‌کنند.
۴ـ با انقلاب اسلامی و نظام مردم‌سالاری دینی، ایرانیان افزون بر رسیدن به استقلال به منزله مهم‌ترین ارزش «آزادی جمعی»، به آزادی‌های فردی رسیده، از حقوق شهروندی به معنای واقعی برخوردار شدند. این در حالی است که پیش از انقلاب، از یک سو سلطه اجانب بر این کشور حاکم بود و از استقلال خبری نبود و از سوی دیگر با وجود یک رژیم مستبد، دیکتاتور و وابسته، از آزادی خبری نبود.
۵ـ با انقلاب اسلامی، ایران از یک کشور یاری‌کننده ظالم و ستمگر، تبدیل شد به کشوری که در مقابل ظالم و یاری‌کننده مظلوم است.
خوب است یاد‌آوری شود و جوانان ما بدانند که پیش از انقلاب، به دلیل روابط شاه و رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی، ایرانیان در جهان اسلام به عنوان «اخ‌الیهود» شناخته می‌شدند. اکنون با انقلاب اسلامی، ملت ایران به این افتخار نائل شده که چهل سال است در مقابل ظالمان و ستمگران ایستاده و صادقانه از مظلومان و از جمله ملت مظلوم فلسطین دفاع می‌کند.
۶ـ با انقلاب اسلامی ملت ایران به اقتدار دفاعی دست یافت و اکنون روی پای خود ایستاده،‌ در حالی که پیش از انقلاب، ‌امنیت ایران اجاره‌ای بود. خوشا به حال ملتی که قادر باشد خود از خود دفاع کند. آری، ‌این موارد پیش‌گفته،‌ ارزش‌هایی هستند که فقط با انقلاب اسلامی دست‌یافتنی بود و اکنون ملت ایران به برکت نظام دینی با محوریت ولایت فقیه از آن برخوردار است. اگر این انقلاب پدید نمی‌آمد،‌ کشور ما هم برای آمریکایی‌ها، ‌به مثابه همان گاو شیرده‌ای بود که ترامپ برای تحقیر سعودی‌ها به آنان لقب داد!
ب)بخش عملکردی: بخش دیگر دستاوردهای انقلاب، دستاوردهای عملکردی جمهوری اسلامی در این چهل سال است. دستاوردهایی که عمدتاً‌ بدون داشتن استقلال سیاسی حاصل نمی‌شد. ملت ایران با انقلاب اسلامی در مسیر پیشرفت واقعی قرار گرفت. به این نکته باید توجه داشت،‌ اساس سیاست نظام سلطه، ‌عقب نگه داشتن ملت‌های تحت سلطه و جلوگیری از دستیابی آنان به پیشرفت‌های واقعی است. عقب‌ نگه داشتن علمی و فناوری ایرانیان در دوره پیش از انقلاب، سیاست اصلی آمریکایی‌‌ها و اروپایی‌ها بود؛ به همین دلیل ایران و ایرانیان، روز به روز از قافله علم و فناوری در جهان بیشتر فاصله می‌گرفتند.
بر اساس اسناد و آمار مراکز معتبر بین‌المللی، ‌ایران با وجود داشتن یک درصد از جمعیت جهان در پیش از انقلاب، ‌یک دهم درصد تولید علم جهان را به خود اختصاص داده بود؛ لذا وابستگی علمی شدید به بیگانه، ‌اساس دیگر وابستگی بود. این وابستگی سبب شده بود ایرانی‌ها در همه موارد و زمینه‌ها محتاج دست دراز کردن به سمت اجنبی باشند؛ اما با انقلاب اسلامی و به راه افتادن نهضت سوادآموزی و توجه به علم و دانش و تقویت و توسعه دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی،‌ سیمای ایران و ایرانی عوض شد. اکنون ایران با وجود داشتن همان یک درصد جمعیت جهان، ۲ درصد از تولید علم جهان را به خود اختصاص داده است. معنای این آمار به استناد منابع معتبر بین‌المللی آن است که با انقلاب اسلامی سهم ایران در تولید علم جهان نسبت به پیش از انقلاب، ‌بیست برابر شده است. با این تحول علمی و تبدیل دانش به فناوری، ‌هر روز در کشور شاهد یک دستاورد شگرف هستیم. ورود به باشگاه هسته‌ای، ‌باشگاه فضایی،‌ تبدیل شدن به قطب پزشکی و قرار گرفتن در میان ۱۰ کشور اول جهان در بسیاری از حوزه‌ها، همگی ثمره این تحول علمی است. تحولی که فقط و فقط با پاره کردن زنجیره‌های وابستگی سیاسی ممکن شد. آری، این دستاورد انقلاب اسلامی است و اکنون ملت ایران،‌ به سرعت در حال کم کردن فاصله خود از دیگر کشورهای پیشرفته علمی و صنعتی جهان است و آینده‌ای درخشان دارد؛ چرا که‌ توانا بود هر که دانا بود. این دانایی و پیشرفت‌های علمی،‌ با انقلاب و بر مبنای استقلال و جمهوری اسلامی به منزله مهم‌ترین دستاورد انقلاب پدید آمد. حال منصفانه باید گفت، آیا با استمرار رژیم گذشته و بدون انقلاب اسلامی، ‌چنین دستاوردهایی ممکن بود؟