حسین میرچراغخانی/ پس از بررسی تشکلهای وابسته به جریان عقلانیت اسلامی از عصر پهلوی دوم تا برهه انقلاب اسلامی، از این شماره، برخی از عملکردهای مهم این جریان را بررسی میکنیم تا از درسها و تجارب آن برای امروز بهره گیریم.
تلاش برای خنثی کردن
اقدامات ضد دینی رضاخان
رژیم پهلوی اول، همه توان خود را در ضربه زدن به دین به کار برد. در مدت زمان حکومت رضاخان، اقدامات فراوانی بر ضد شعائر دینی صورت گرفت. کشف حجاب، نمونهای از این اقدامات بود. پس از تبعید رضاخان، جریان عقلانیت اسلامی توانست تا حدودی فعالیتهای ضد دینی رضاخان را خنثی کند. نمونهای از اقدامات این جریان را ذکر میکنیم: آیتالله کاشانی در نامههای متعددی، به حکومت اعتراض میکند. در یکی از نامههایش در هفدهم مهر ۱۳۲۰ به نخستوزیر فروغی، چنین مینویسد: «بر حضرتعالی پوشیده نیست، ضربت اخیر آن بود که مدارس ضروری دین اسلام است؛ با کمال بیشرمی و جسارت، کلاس جدید، ورزش و فوتبال قرار داده و فرشهای آن را به ثمن بخس به یهود فروختهاند. مهمتر از همه، فشار و ظلمی است که دربارۀ زنهای بیچاره میشود... . چند روز است باز متعرض روسریهای زنها میشوند. فروغی چنین پاسخ میدهد که: در باب رفتار مأمورین با نسوان، دستور داده است که متعرض نباشند.»۱
نامۀ حاجآقا حسین قمی و حمایت آیتالله بروجردی، توانست دولت را مجبور کند۲ تا قانون کشف حجاب را لغو کند. دولت در پاسخ به نامۀ حاجآقا حسین قمی چنین نوشت:
«حضرت آیتالله قمی! در جواب تلگرافی که از مشهد مقدس مخابره فرموده بودید، محترماً زحمت میدهد. تلگراف در هیئت وزیران مطرح و تصویب دولت به شرح زیر اشعار میشود:
۱ـ آنچه راجع به حجاب زنان تذکر فرمودهاند، دولت عملاً این نظریه را تأمین نموده است و دستور داده شده که متعرض نشوند.
۲ـ در موضوع ارجاع موقوفات، خاصه اوقاف مدارس دینیه به مصارف مقررّۀ آن، از چند ماه قبل دولت تصمیم گرفته است که بر طبق قانون اوقاف و مفاد وقفنامهها عمل آید و ترتیب این کار هم داده شده و این تصمیم دولت نیز تعقیب خواهد شد.
۳ـ در باب تدریس شرعیات و عمل به آداب دینی، برنامههای آموزشی با نظر یک نفر مجتهد جامعالشرایط، چنانچه در قانون شورای عالی فرهنگ قید شده، منظور خواهد شد و راجع به مدارسی که عنوان مختلط دارند، در اول ازمنه، مکان پسران از دختران تفکیک خواهد شد.»۳
کار دیگر جریان عقلانیت اسلامی، پیگیری اصلاح شیوههای آموزشی و گنجاندن معارف در متون درسی بود. مهمترین این فعالیتها، از جانب دو مرجع بزرگ، یکی آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و دیگری آیتالله بروجردی صورت گرفت. آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی نامهای از طریق آقای سیدمحمد بهبهانی به وزیر فرهنگ وقت نوشت. در این نامه درخواست شده بود متون درسی اصلاح شده و از معلمان مسلمان و صالح برای تدریس استفاده شود.۴ آیتالله بروجردی نیز از جانب آقای فلسفی پیغامی برای شاه فرستاد که مورد توجه شاه قرار گرفت.۵
تولید و ارائۀ آثار مکتوب
در نبرد اندیشهها، پیروز واقعی کسی است که محصول اندیشهاش را به درستی ارائه کند. امواج مدرنیته و تبلیغات روشنفکران از، نگرانی سنتگرایان در حفظ دین و جامعنگری عقلانیت اسلامی، آشفتگی به بار آورده بود که نیازمند انسجامدهندهای بودند تا آنها را سامان دهد. در این میان، جریان عقلانیت تمامقد در برابر تجددطلبها و سنتگرایان ایستاد. مصاف اصلی جریان عقلانیت اسلامی در این دوره، با نویسندگانی مانند حکمیزاده، کسروی و سنگلجی بود که ضروریات دین و مذهب از نگاه جریان عقلانیت اسلامی را نقد کردند. این افراد، شیفتۀ فرهنگ غرب بودند و در پی تطبیق فرهنگ اسلام با فرهنگ غرب، سعی در اصلاح دین داشتند. آنها برای تجددطلبی در حوزۀ دین، به برخی از باورها و مناسک مذهبی شیعه، مانند توسل، شفاعت، ظهور امام زمان(عج)، عزاداری، تبرک جستن، پوشیدن حلقه یا انگشتر، قربانی کردن و مسائل دیگری میتاختند و با الگوگیری از وهابیت و سلفیه و به نام مبارزه با خرافات و پیراستن دین از بدعتها، برخی از این شعایر را انکار میکردند. حکومت شاهنشاهی با حمایت و ترویج آثار چنین افرادی و از سوی دیگر با جلوگیری از چاپ و نشر جوابیههای جریان عقلانیت اسلامی، فضایی کاملاً امن در اختیار این نویسندگان قرار داده بود. حضرت امام(ره) در انتقاد از این سیاست رژیم پهلوی، چنین مینویسند: «کتاب اسلام و رجعت سنگلجی که نوشته شد، یکی از روحانیون قم کتاب ایمان و رجعت را نوشت و دروغپردازی و خیانتکاری سنگلجی را آشكار کرد، كه نگذاشتند چاپ شود.»۶
از نویسندگان جنجالی این دوره، کسروی است. کسروی به دلیل شناختی که از تاریخ داشت، نقشی اساسی در شکلگیری نگرشهای زمان خود و پس از خود ایفا کرد. بیاعتقادی او به مذهب شیعه۷ بر قلمش تأثیر گذاشت و در نقل تاریخ، در بسیاری از موارد انصاف را زیر پا نهاد و بر وفق مراد خویش قلم زد. نگرانی کسروی از فضای پیشآمده برای فعالیت دوبارۀ جریان مذهبی را میتوان از این جملۀ او برداشت کرد: «آنان که رخت دیگر گردانیده بودند، دوباره به عبا و عمامه بازگشتند.»۸ گفتنی است، در مبارزه با کسروی و رد عقاید او، کتابهای زیادی نوشته شد.
نویسندۀ دیگری که در این دوره جریان عقلانیت اسلامی را متوجه خود کرد، شخصی به نام علیاكبر حَكَمیزاده بود. حکمیزاده در کتابچهای به نام «اسرار هزار ساله» به مذهب تشیع حمله کرد. او در ابتدای کتابش چنین مینویسد: «پیشوایان دینی ما آنچه تا کنون گفتهاند و نوشتهاند، تنها به قاضی رفتهاند و دیگران هم یا جرئت نداشتهاند در برابر سخنی بگویند و یا اطلاع... . اینک من میگویم این چیزی را که شما دین نام نهادید، نودوپنج درصدش گمراهی است و برای اثباتش حاضرم.»۹
حکمیزاده در کتاب مذکور، مسائلی مانند توسل، استخاره، اصل امامت، عزاداری و ثواب آن، قدرت ابدی بودن قوانین اسلام، ناسازگاری برخی احادیث با عقل و زندگی و علت علاقه نداشتن مردم به دین را نقد کرده، از علما میخواهد که به این مسائل پاسخ دهند. در نقد اسرار هزار ساله، حضرت امام(ره) کتاب «کشفالاسرار» را نگاشتند. افزون بر امام، آیتالله شیخمحمد خالصی نیز نوشتهای با نام «کشفالاستار» در ردّ کتاب اسرار هزار ساله نوشتند که چندان کارساز نبود. بنابراین، جریان عقلانیت اسلامی توانست در آشفتهبازار اندیشهها، اندیشۀ خود را رواج دهد و نوشتههای مخالف را بیاثر کند.
پینوشتها:
۱ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص ۴۵.
۲ـ در ابتدا دولت به درخواست آیتالله حسین قمی توجه نکرد؛ از این رو، ایشان آشکارا به دولت اعلام جنگ میکند. با توجه به پشتیبانی علما و مردم، در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۲۲ دولت درخواستهای ایشان را پذیرفت. (علینقی ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، همان، ص ۳۲۵)
۳ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص ۴۵.
۴ـ مجلۀ آیین اسلام، س ۲، ش ۴۳، جمعه ۲۸ دی ۱۳۲۴، ص ۴.
۵ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، همان، ص ۱۸۳.
۶ـ سیدروحالله موسویخمینی، کشفالاسرار، قم: آزادی، ص ۳۳۳.
۷ـ ناصر پاکدامن، قتل کسروی، چ ۳، آلمان، فروغ، ۱۳۸۳، ص ۲۵.
۸ـ رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، همان، ص ۲۷.
۹ـ همان، ص ۵۰.