مروري بر روند توسعه صنعت مخابرات در جمهوري اسلامي ایران


 اکبر ادراکي/ توسعه صنعت ارتباطات را مي‌توان يکي از مهم‌ترين شاخص‌هاي تحول در دوران مدرن در مقایسه با دوران پيش از آن دانست. با اختراع تلفن تحولي در صنعت ارتباطات و مخابرات آغاز شد و به تدريج در سراسر جهان گسترش يافت. ۱۱ يا ۱۲ سال پس از اختراع آن بود که تلفن به ايران وارد شد. ناصرالدين شاه در يادداشت‌هاي خود در شرح وقايع جمادي‌الاخر 1302، به تلفني اشاره مي‌کند که رهاورد سفر فرنگ معين‌الملک سفير ايران در عثماني بوده و از آن براي برقراري تماس از شمس‌العماره تا باغ سپهسالار استفاده مي‌شده و گویا اين نخستين تماس تلفني در ايران بوده است.
پس از اختراع تلگراف در زمان ناصرالدين شاه و آزمايش موفقيت‌آميز آن در اسفند 1236 شمسي، به دستور اعتمادالسلطنه اولين خط تلگراف بين تهران و چمن سلطانيه (نزديک زنجان) نصب و راه‌اندازي شد، دو سال بعد به سمت زنجان و تبريز و جلفا امتداد يافت و به شبکه تلگراف روسيه پيوست و روز به‌ روز توسعه يافت. 
ايران در سال 1248 خورشيدي، به عضويت اتحاديه بين‌المللي تلگراف‌ـ که بعدها به اتحاديه بين‌المللي ارتباطات راه دور تغيير نام يافت‌‌ـ درآمد.
شرکت بلژيکي «خط آهن ايران»، صاحب امتياز راه‌آهن تهران‌ـ ري و واگن اسبي، براي برقراري تماس ميان دو ايستگاه ماشين دودي تهران و ري و نيز بين گاري شهري با واگنخانه، از تلفن استفاده مي‌کرد. ظاهراً کامران ميرزا، نايب‌السلطنه و وزير جنگ، پس از اطلاع از اين امر، چگونگي آن را از شرکت مذکور جويا شد و این شرکت به اميد کسب امتياز تلفن ايران و به ظاهر با راهنمايي بواتال فرانسوي، بين کامرانيه شميران (محل اقامت کامران ميرزا) و دارالحکومه تهران و وزارت جنگ يک خط تلفن داير کرد. این‌گونه کامران ميرزا توانست در مواقع غيبت از دارالخلافه از تمامي اخبار حکومت و وزارت جنگ اطلاع يابد.
به اين ترتيب، از تلفن برای نخستين بار در دستگاه دولتي ايران و در عصر ناصري استفاده شد، اما اعطاي نخستين امتياز تلفن و رواج آن در عصر مظفري بود. 
در ذي‌حجّه سال 1319 ه.ق نخستين امتياز تلفن در تبريز به مدت ۵۰ سال به شرکتي واگذار شد که براي راه‌اندازي تلفن به شعاع 24 کيلومتر اقدام کند، اما با انحلال شرکت، سيدمرتضي مرتضوي (يکي از شرکا) با ضبط اموال شرکت بابت مطالبات خود، اداره آن را شخصاً بر عهده گرفت و پس از فوت او مؤسسه تلفن تبريز و حومه به شرکت سهامي بدل شد. امتياز بعدي در سال 1320 در مشهد، بدون تعيين مدت امتياز، به منشورالملک (احمد منشور) واگذار شد. سومين امتياز در گيلان به دوست‌محمدخان معيرالممالک (داماد ناصرالدين شاه) اعطا شد.
در محرّم سال 1321 ه.ق امتياز تلفن تمام ايران را به مدت ۶۰ سال به دوست‌محمدخان معيرالممالک واگذار کردند و وي ملزم شد از تاريخ صدور فرمان تا سه سال تلفن تهران و تا ده سال بعد تلفن دیگر شهرهاي ايران را با هزينه خود راه‌اندازي کند.
در سال ۱۲۸۷ شمسي وزارت تلگراف با وزارت پست ادغام و وزارت پست و تلگراف نامیده شد. در سال ۱۳۰۲ شمسي قراردادي براي احداث خطوط تلفني زيرزميني با شرکت زيمنس و هالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه ۱۳۰۵ شمسي تلفن خودکار جديد بر روي ۲۳۰۰ رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره‌برداري شد.
رسيدگي به امور تلفن تا سال 1308 ش بر عهده وزارت فلاحت و تجارت و فوايد عامه بود، اما به سبب تخطي برخی از مؤسسات تلفني‌ـ که با مخابره تلفنگرام به عايدات تلگرافي لطمه مي‌زدند و در امور وزارت پست و تلگراف با وزارت فوايد عامه اختلال ايجاد مي‌کردند‌ـ از اين سال با تصويب‌نامه‌اي، رسيدگي به امور تلفن و شکايات مشترکان به وزارت پست و تلگراف واگذار شد و نام وزارتخانه نيز به وزارت پست و تلگراف و تلفن تغيير يافت. اين وزارتخانه در سال 1310 ش، براي تمرکز امور مخابرات با دریافت يک ميليون تومان وام از بانک ملي، سهام شرکت تلفن را خرید.
براي تسهيل در گفت‌وگوهای تلفني که به صورت مغناطيسي بود و با واسطه صورت مي‌گرفت، در 21 شهريور 1316 شبکه تلفني خودکار با شش هزار شماره، که از شرکت زيمنس آلمان خريداري شده بود، در تهران راه‌اندازي شد. شرکت تلفن براي آشنايي مردم با چگونگي کار با تلفن خودکار، ضمن درج آگهي در روزنامه، حتي پيش از افتتاح اين شبکه، دستگاه مخصوصي نيز براي آموزش مردم در شرکت نصب کرده بود. وضع تلفن تا مدت‌ها نامطلوب بود و اغلب امکان واگذاري آن به درخواست‌کنندگان وجود نداشت؛ بنابراين، به پيشنهاد شهرداري مقرر شد حق تقدم به کساني داده شود که به تماس تلفني نیاز مبرم دارند.
در پي اظهار تمايل حکومت عراق در سال 1315 ش به ايجاد تماس تلفني با آن کشور، شبکه بين‌المللي تلفن ايران راه‌اندازی شد. ارتباط تلفني بيسيم نيز در 31 تير 1327 ميان تهران و لندن برقرار شد. در سال 1321 ش و در بحبوحه جنگ جهاني دوم، دولت ايران بر اساس قرارداد سياسي‌ـ مالي ميان ايران، انگليس و شوروي متعهد شد، تمامي امکانات مخابراتي و مواصلاتي، از جمله تأسيسات تلفني را با اختيارات نامحدود در حوزه عمل متفقين قرار دهد. وزارت پست و تلگراف و تلفن پس از خروج نيروهاي متفقين از ايران، سيستم کارير را از آنان خريداري کرد و با تغيير برخی از مراکز که به لحاظ نظامي تأسيس شده بود، آن را به طور رسمی در سال 1326 افتتاح کرد.
مجلس شوراي ملي در آذر 1331، لايحه ملي شدن شرکت تلفن را به تصويب رساند. اين شرکت آمادگي خود را براي الحاق به وزارت پست و تلگراف و تلفن اعلام کرد و در ارديبهشت سال 1332 وجوه سهامداران شرکت سابق تلفن را پرداخت کرد.
برنامه خودکار کردن شبکه تلفني شهرستان‌ها در سال 1334 با خريد 180 هزار شماره تلفن خودکار از آلمان به مرحله اجرا درآمد. طرح تلفن خودکار بين شهري و بين‌المللي نيز در سال 1349 ش راه‌اندازي شد. در سال 1343 ش شبکه مخابرات خودکار (سيستم مايکروويو) که در ارائه خدمات مخابراتي، به ویژه در تماس بين شهري و بين‌المللي، اهميت داشت، در مخابرات ايران به کار گرفته شد.
براي تمرکز امور مخابراتي و ارتباطي در داخل کشور و برقراري تماس با دیگر کشورهاي جهان، در سال 1350 ش شرکت مخابرات ايران از ادغام شرکت سهامي تلفن و امور تلگراف که شرکت دولتي است، تأسيس شد که تاکنون با اين نام، زير نظر وزارت پست و تلگراف و تلفن، فعاليت مي‌کند.
طي 121 سال فعاليت تلگراف و تلفن در ايران پیش از انقلاب، تا سال 1357 تعداد مشترکان تلفن ثابت به 850 هزار و 800 نفر مي‌رسيد و تنها 312 روستا ارتباط مخابراتي داشتند. پس از انقلاب برخورداري مردم از مخابرات و خطوط تلفن ثابت و همراه، از آماري باورنکردني خبر مي‌دهد. تعداد خط تلفن ثابت از 850 هزار مشترک به بيش از 30 ميليون افزايش پيدا کرده و تلفن‌هاي همگاني از 4294 دستگاه در سال 1357 به 27 هزار افزايش يافته است.
با توسعه فنّاوري مخابرات در جهان، در سال 1368 ش استفاده از دستگاه‌های ديجيتال، در ايران نيز آغاز شد. رضا تقي‌پور عضو شوراي عالي فضاي مجازي و وزير اسبق ارتباطات، در بررسي وضعيت روند توسعه مخابرات و استقلال و خودکفايي کشور مي‌گويد: «قبل از انقلاب، حوزه صنعت فناوري ارتباطات در کشور وجود نداشت و تکنولوژي کاملاً از ديگر کشورهاي دنيا وارد مي‌شد؛ يا اينکه مستشاراني از آمريکا و اسرائيل در اين حوزه در ايران حضور داشتند، اما امروز توانسته‌ايم در اين حوزه و در سطح جهاني حرف‌هايي براي گفتن داشته باشيم. بزرگ‌ترين دستاورد در زمان پهلوي داشتن بيسيم‌هايي بود که ارتش در اختيار داشت و آنها ساخت رژيم صهيونيستي بود. در زمان پهلوي اگر مي‌خواستيم قطعه‌اي تعويض کنيم، بايد فرم‌هايي به نام ECN را پر مي‌کرديم تا آنها براي ما تعويض کنند، ولي الآن همان قطعات کوچک در کشور توليد مي‌شود.
امروز ايران فناوري‌هاي روز مانند UHF، VHF، LF، VLF و ماکرويو را خود توليد مي‌کند و اين اتفاق بزرگي است؛ در زمان جنگ براي خريد وسايل ارتباطات با ذلت آنها را مي‌خريديم، اما امروز به 16 کشور دنيا تکنولوژي خودمان را صادر مي‌کنيم. امروز در حوزه ارتباطات زيرآب پيشرفت کرده‌ايم و مي‌توانيم رادارهايي با امنيت بالا توليد کنيم، همچنين اين امکان وجود دارد که آنتن‌هاي آگوستيک با کيفيت بالا بسازيم و آنها را صادر کنيم.»

بررسي قيام 19 دي ماه 1356 مردم قم


 مهدی حسن‌زاده/  رحلت مرموز آيت‌الله مصطفي خميني، فرزند امام خمینی (قدس‌سره) در آبان 1356، شتاب خاصي به حرکت انقلاب اسلامي بخشيد که مي‌توان موج برخاسته از آن را آغاز قيام عمومي مردم دانست. مجالس يادبود متعددي در سراسر کشور برگزار شد و در پي هر يک از اين مجالس، تظاهرات گسترده‌اي عليه رژيم شاه به راه افتاد و بار ديگر امام (قدس‌سره) در جایگاه رهبر حرکت اسلامي در جامعه مطرح شد؛ از اين‌ رو دستگاه حاکم و به ويژه شخص شاه بر آن شد تا با توهين به ساحت امام (قدس‌سره) چهره ايشان را در انظار عمومي مشوش کرده و با نوشتن مقاله‌اي با صراحت به آن بزرگوار توهين کند.
در اواسط دي 1356، که پاکت ممهور به مهر دربار از دفتر هويدا وزير دربار شاه خارج مي‌شد، کسي از کارگزاران رژيم گمان نمي‌برد که اين نامه مانند آتش به دامن رژيم شاه بيفتد. پيک دربار نامه را به داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردي داد و او نيز نامه را برای انتشار به روزنامه «اطلاعات» داد. مسعودي، صاحب امتياز روزنامه، پس از با خبر شدن از مفاد مقاله، آن را براي آينده روزنامه خطرناک يافت و نگران واکنش علما و روحانيون شد؛ اما در تماس‌هايي که با وزير اطلاعات و جهانگردي و نخست‌وزير (آموزگار) گرفت، دريافت برخي از مفاد تند و تحريک‌آميز آن به خواست شاه در مقاله گنجانده شده است.
مقاله شانزدهم دي ماه روزنامه اطلاعات با عنوان «ارتجاع سرخ و سياه» با نام مستعار احمد رشيدي‌مطلق به چاپ رسيد که توهين‌هاي آن به امام خميني(ره) خشم علما، روحانيون و طلاب قم را برانگيخت. 
شاه دستور نگارش «ايران و استعمار سرخ و سياه» را در حالي داده بود که پيش از آن، مضامينش را در گفت‌وگو با خبرنگار يک مجله آمريکايي بيان کرده بود؛ اما گزارشي از عراق در اين باره که «آيت‌الله خميني در رساله عمليه خود سلطنت را غير شرعي اعلام کرده و اين نظر در چاپ جديدي از توضيح‌المسائل ايشان منتشر شده است.» خشم شاه را تا آن حد برانگيخت که دستور نگارش اين مقاله را داد.
در اين مقاله به طور صريح بي‌حجابي را فضيلت دانسته و حجاب، کهنه‌پرستي و ارتجاع سياه معرفي شده و به ساحت مرجع عالم تشيع، امام خميني(قدس‌سره) اهانت کرده و قيام پانزده خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سياه معرفي شده بود. 
در پي انتشار اين مقاله، طلاب قم با همراهي کسبه بازار و مردم به تظاهرات در اين زمينه اقدام کرده و با مراجعه به منازل مراجع تقليد و استادان مطرح حوزه علميه خواستار اعتراض و اقدام آنها در برابر توهين‌هاي رژيم پهلوي در اين زمينه شدند.
مدرسان حوزه علميه قم پس از اطلاع از محتواي مقاله، در بيت آيت‌الله حسين نوري گرد آمدند تا اقدامي هماهنگ عليه رژيم داشته باشند و پس از بررسي ابعاد گوناگون مسئله، تصميم گرفته شد هجدهم دي درس‌هاي حوزه تعطيل شود. مردم و علما صبح روز هجدهم دي ماه به سمت منزل آيت‌الله گلپايگاني حرکت کردند و خيلي زود محوطه دروني و بيروني منزل ايشان از جمعيت پر شد. آيت‌الله گلپايگاني با چهره‏اي غمگين و افسرده وارد مي‏شوند. پس از اينکه ايشان آيه استرجاع (انالله و انا اليه راجعون) را مي‏خواند، بغض مردم مي‏ترکد و صداي گريه از هر سو بلند مي‏شود. آيت‌‏الله گلپايگاني ادامه مي‌دهند: «ما هم از وارد شدن اين ضايعه بزرگ بر جامعه روحانيت و بر فقه و اجتهاد خبردار شديم. اينها اشتباه مي‏کنند؛ اينها فکر نکنند ما ديگر سکوت کرده‌‏ايم و چيزي نخواهيم گفت و دست بر مي‏داريم. اينها بايد بدانند که اگر سر نيزه را حتي به زير گلوي ما بگذارند، ما حرف‌مان را مي‏زنيم.»
سپس راه‌پيمايان، در مقابل منزل مرحوم علاّمه طباطبايي‌(قدس‌سره) تجمع کردند؛ اما به علت کسالت علامه، آيت‌الله محمد يزدي، به نمايندگي از طرف ايشان درباره شخصيت امام خميني(قدس‌سره) و مبارزات آن بزرگوار و محکوميت رژيم پهلوي در اهانت به امام(قدس‌سره) و روحانيت سخناني ايراد کرد.
تظاهرکنندگان، آن گاه در مقابل منزل و مدرسه آيت‌الله مکارم‌شيرازي تجمع کردند و ايشان طي سخنانی فرمودند: «مسئله، مسئله هتاکي نسبت به آيت‌الله‌العظمي آقاي خميني نيست، اين در واقع هتاکي به تمام مقدسات و به همه ماست... طلاب نبايد از همديگر جدا شوند و بايد وحدت داشته باشند. اگر بناست زنده بمانيم، همه بايد زنده بمانيم و اگر بناست بميريم، همه بايد بميريم، جدايي بين ما نخواهد بود.» پس از آن طلاب به منزل آيت‌الله وحيد خراساني رفتند. ايشان در اجتماع طلاب و تظاهرکنندگان، درباره مسئله آزادي زن و جايگاه آن در اجتماع از نظر اسلام سخنراني کردند.
بازاريان قم با مشاهده حرکت حوزه علميه، به حمايت از آن تصميم گرفتند که مغازه‌هاي خود را روز نوزدهم دي باز نکنند. بنابراین، روز نوزدهم دي بازار تعطيل شد. سازمان اطلاعات و امنيت قم و شهرباني به کمک نيروهاي کمکي که از تهران وارد شده بودند، در سطح شهر، به ويژه در حوالي مدارس علميه و مرقد حضرت معصومه(س) متمرکز شدند.
تظاهرات در روز نوزدهم دي ماه با رگبار گلوله‌ها و آتش عمال رژيم پهلوي مواجه شده و عده‌اي به شهادت رسيدند. شهادت عده‌اي از بي‌گناهان قلب‌هاي همه را به درد آورد و مردم به خيابان‌هاي اطراف رفته و با مشت‌هاي گره کرده شعار «از جان خود گذشتيم، با خون خود نوشتيم، يا مرگ يا خميني» را سر دادند.
حادثه 19 دي سبب شد رژيم در عکس‌العمل حوادث قم و مهار حرکت مردم، گروهي از شاگردان امام راحل را به ديگر شهرها تبعيد کند، ولي با اين تبعيدها امواج نهضت از قم به ديگر نقاط کشور پراکنده شد. شعله زبانه‌هاي آتش قيام 19 دي ماه مردم قم با برگزاري چهلم شهداي قم در 29 بهمن 56 در شهر تبريز موجب شد تا کنترل شهر مدتي از دست مأموران رژيم خارج شود و بسیاری از مردم تبريز به شهادت برسند. 
پس از قيام 19 دي ماه فراگير شدن نهضت و قيام‌هاي پي در پي، لرزه بر پايه‌هاي کاخ و بيداد ستمشاهي انداخت؛ از اين رو نظام پهلوي تمام توان خود را براي سرکوب مبارزات و قيام‌هاي مردم به کار گرفت، ولي نتوانست در مقابل مردم آگاه و ولايت‌مدار ايستادگي کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي اهميت اين رخداد تاريخي را چنين وصف می‌کنند: «اگر حادثه‌ نوزده دي قم نمي‌بود، آن حوادث گوناگون شهرستان‌ها و سلسله‌ اربعين‌ها که مردم را به ميدان مبارزه کشاند، به وجود نمي‌آمد. اگر آن تحولات و آن حوادث نبود، ۲۲ بهمن به وجود نمي‌آمد، انقلاب اسلامي به پيروزي نمي‌رسيد.»(19/10/1390)