عبدالله عبادی/ شاید ابتدا چنین به نظر برسد که ترکیب جمعیتی و مذهبی لبنان که متشکل از سه مذهب شیعه، سنی و مسیحی است، این کشور را در برابر نفوذ سلفیگری و وهابیت واکسینه کرده باشد؛ اما واقعیت این است که همزمان با آغاز جنگ در سوریه و عراق شاخه دیگری از وهابیت، مانند القاعده شروع به رشد و نمو در لبنان کرد. در پی آن، در سال 1392 خبرگزاری «رویترز» به نقل از منابع نزدیک به القاعده اعلام کرد، این گروه تا حدود ۸۰ درصد ساختار تشکیلاتی خود در لبنان را سازمان داده است.
همچنین دستگاههای امنیتی لبنان گزارشهایی را دریافت کرده بودند که هشدار میداد این کشور در آستانه مرحله بسیار خطرناکی قرار دارد. این امر بالاترین میزان هوشیاری و آمادهباش دستگاههای امنیتی برای مقابله با برخی موارد غیر عادی و استثنایی را میطلبید که به منطقه شمالی بقاع محدود نشده و در چند منطقه به ویژه برخی محلهای پرجمعیت در نواحی بیروت و جنوب گسترش یافته بود؛ در چنین شرایطی وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیهای شهروندان آمریکایی را از سفر به لبنان برحذر داشت. در این بیانیه آمده بود: «با توجه به نگرانیها از حوادث امنیتی اخیر در لبنان کسانی که تصمیم دارند به این کشور سفر کنند، خطرات آن را در نظر داشته باشند»؛ اما چرا القاعده لبنان را در نظر گرفته بود؟
واقعیت این است، القاعده بيش از هر چيزی متمايل بود که لبنان را به پشت جبهه و اردوگاهی برای آموزش و تمرينات و همچنين گذرگاهی امن برای رزمندگان اين جريان به طرف عراق و از عراق به سوی اروپا تبديل کند؛ از این رو این کشور در درجه اول آزمايشگاهی بود که در آنجا، این گروه تروریستی میتواند امکانات جديد نظامی را توسعه دهد.
نکته حائز اهمیت این است که اردوگاه فلسطينی «نهرالبارد» واقع در شمال لبنان به مدت سه ماه از می تا سپتامبر ۲۰۰۷ در محاصره ارتش لبنان قرار داشت. سازمان فتحالاسلام که پيش از آن گمنام بود، در اين اردوگاه سنگر گرفته و فعالیتهای تروریستی خود را آغاز کرده بود. اين حوادث نظير سوءقصدهایی که عليه نيروهای واسطه سازمان ملل متحد در جنوب لبنان(فينول) رخ داد، از وضعيت جديد حکایت داشت: اين پديده، ناشی از استقرار شبکههای اسلامی تندرو سنی در لبنان بود که گاهی به القاعده نيز وابسته بودند؛ بنابراین از آن پس القاعده کشور لبنان را به مثابه حوزه فعاليت مهمی تلقی میکرد.
شاهين شاهين از مسئولان فتحالاسلام در مذاکره با نماينده ارتش لبنان در دوران محاصره اردوگاه فلسطينی «نهرالبارد» به دست ارتش لبنان گفته بود: «ما را بالاجبار به نبردی کشاندهاند که جنگ ما نيست. من ترجيح میدادم با ارتش لبنان درگير نشويم.» در آن زمان، کسی نمیدانست شاهين يکی از رهبران بلندپايه القاعده است. ترديد وی نسبت به اين نبردها بازتابی از دوگانگی مواضع سازمان وابسته به بنلادن درباره لبنان بود. آنان با اين پرسش روبهرو بودند که آيا کشور لبنان جبهه رودررویی با ايالات متحده و متحدان آن است يا اينکه بايد آن را به مثابه پايگاه پشت جبهه برای آموزش و تمرين و نيز به منزله گذرگاهی برای تروریستهای القاعده به شمار آورد؟
از چهارم سپتامبر ۲۰۰۷، دو روز پس از سقوط اردوگاه، «ژرژ خوری» رئيس اطلاعات ارتش لبنان تأييد کرده بود تروریستهای فتحالاسلام همان اعضای القاعده هستند؛ اما ريشههای اين سازمان در لبنان بسيار قديمیتر از اين حرفها بود. در سالهای دهه ۱۹۹۰، دادگاههای لبنان سلفیها را به اتهام جنايت در راستای ايجاد شبکههای تروريستی وابسته به القاعده محاکمه کرده بود. فعالان محکوم شده، لبنانیهای پيرو «شيخ سالم الشهال» به شمار میآمدند که از همان سال ۱۹۷۴ راه او را برگزيدند. گروههای «جماعه المسلمون» يا «جنبش جوانان محمد» (شباب محمد) را در طرابلس(لبنان) ايجاد کرده بود. الشهال تلاش کرد قوانين «مجاز و غير مجاز» را در شهر معمول کند و با حمله به سينماها و دیگر مراکز تفریحی کوشش میکرد از رفتن جوانان به آنجا جلوگيری کند. بعدها، نفوذ او حتی به برخی شهرهای سوريه نيز سرايت کرد؛ اما در آن دوره، انديشههای سلفی هنوز پشتوانه منسجمی نداشت.
اعضای القاعده در لبنان
در سالهای اول قرن بیستویکم و پس از حمله آمریکا به عراق و افغانستان تحرکات القاعده در لبنان بیشتر شد، در پايان سال ۲۰۰۵، اين گروه کاملاً در لبنان حضوری ملموس داشت و لبنانیها موفق شدند بر نخستين نیروهایی که بعدها به «شبکه سيزدهها» معروف شد و رهبری آن با حسن نبعه اهل لبنان بود، دسترسی پيدا کنند. اين شبکه که از سعودیها و فلسطينیها تشکیل شده بود، از القاعده و گروههای سلفی در عراق پشتيبانی کرده و در لبنان و سوريه به فعاليت مشغول بود و چندين بار با بخشهای اطلاعاتی به ويژه در نواحی مرزی درگير شده و حتی ادعا شد آنان يک هليکوپتر سوريه را سرنگون کردهاند.
ماجد الماجد، رهبر القاعده در لبنان
در پایان باید گفت، القاعده لبنان را پايگاه پشتيباني خود در منازعات بینالمللی قرار داده بود. از آغاز بحران سوریه، لبنان شاهد گسترش فعالیتهای القاعده بوده و این سازمان از لبنان برای رخنه به ویژه به درون سوریه، استفاده میکرد؛ البته در گذشته نیز القاعده از این کشور برای نفوذ به یمن، عراق، کشورهای حوزه خلیجفارس و اروپا استفاده کرده بود. نکته قابل توجه این است که افزایش تعداد گروههای پنهانی طی دو سال گذشته، به ویژه در استان شمالی در مجاورت مرز لبنان و سوریه و در اردوگاه عین الحلوه در شهر صيدا در جنوب لبنان قابل توجیه است.
اما آنچه موجب شده است گروههای تروریستی و تکفیری در لبنان همچون دیگر کشورهای منطقه موفق به ایجاد جنگ و درگیری نشده یا به عبارت دقیقتر تحرکاتشان در نطفه خفه شود، هوشیاری نیروهای مقاومت از جمله حزبالله لبنان در کنار دولت این کشور بوده است، حزبالله با عملیاتهای پیچیده اطلاعاتی و امنیتی توانست جلوی فتنهانگیزی این جریانها در لبنان را بگیرد.
نیروهایی که میتوان آن را کلید موفقیت سایر دولتهای منطقه از جمله دولت سوریه و عراق در مقابل تروریستها دانست؛ چنانکه اگر حشدالشعبی در عراق و نیروهای مردمی در سوریه شکل نمیگرفتند و وارد کارزار با داعش و دیگر گروههای تروریستی و تکفیری نمیشدند، مشخص نبود سرنوشت جنگ و فتنه این گروهها چه سرنوشتی پیدا میکرد.