فلسطینم، غم آخر زمانم، قبله اول
بخوان از چهره طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو
که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را
فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم
به دوش خسته خود میکشانم بار حیرت را
کماکان قصه من مانده در پستوی خاموشی
مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را
بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند
و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را
مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن
ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را
برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم
که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را
فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمیترسم
نثار جان دشمن میکنم طوفان وحشت را
فلسطینم، غم آخر زمانم، قبله اول
که زیر تیغ میخوانم نماز استقامت را
مضحکه جهان
هر علفی که میجوی، مزمزهکن، بیان مکن
یا که اگر غلط کنی، گندهتر از دهان مکن
میدهی از زبان سبز آن سر سرخ را به باد
قلقلک خیال را لقلقه زبان مکن
از وطنم بگو ولی جانب احتیاط گیر
با دم شیر، این چنین بازی آن چنان مکن
نام خلیجفارس را چون که ز یاد بردهای
بیش مگو و خویش را مضحکه جهان مکن
حامی خاص داعشی، اصل و اساس داعشی
پس سخن از ترور نگو خنده ما عیان مکن
شیخ خمیدهای اگر رقص کند به ساز تو
خشم خداست در کمین تکیه بر این کمان مکن
تیر به سنگ خوردهای، کاکل رنگ خوردهای
آب فرنگ خوردهای، میل به شوکران مکن
دنبه صهیونیست را بوی کباب یافتی
گاوچران سرخ مو! سیخ در استخوان مکن
وهم سراب دیدهای پنبه به خواب دیدهای
چون شتران بیخرد لف لف بیامان مکن
خاور عشق زان ما، صور و دمشق جان ما
کابل، همزبان ما، هلهله چون زنان مکن
شام و عراق رام شد، خواب یمن تمام شد
سکه دین به نام شد، گیس مکش، فغان مکن
فارس، شکوه یافته، سوی فلک شتافته
قلب اتم شکافته، خشم من امتحان مکن!