امین پناهی/ در هفتهای که گذشت، مراسم بزرگداشت دومین سالگرد درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی با حضور مسئولان و شخصیتهای سیاسی در سالن اجلاس سران برگزار شد. آقای روحانی رئيسجمهور پس از مدتها سکوت درباره هاشمیرفسنجانی در جایگاه سخنران ویژه این مراسم تلاش کرد چهره جدیدی را بر مبنای روایت خود از او ارائه کند.
مجسمه اعتدال
آقای روحانی در این مراسم میگوید: «در ساختار انقلاب و استقرار نظام، شهید بهشتی و مرحوم هاشمی استوانه اصلی بودند.» او در تعریف شخصیت هاشمی میافزاید: «هاشمی استراتژیست و سیاستمداری مسلمان بود و این در حالی است که بسیاری از کسانی که سیاست میفهمند، استراتژیست نیستند.»
وی ادامه میدهد: «هاشمیرفسنجانی در پیروزی و پایان بخشیدن به جنگ نیز نقش بسزایی داشت، چنانکه در روزهای سخت جنگ نیز صبر هاشمی فوقالعاده و ستودنی بود.»
آقای روحانی درباره جلسه معروف خبرگان که به انتخاب حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای به رهبری نظام اسلامی منجر میشود هم اینگونه میگوید: «کسی که پس از رحلت امام مجلس خبرگان را جمع کرد و موضوع رهبری را به سامان رساند، هاشمی بود و اگر او در آن جلسه نبود، بحث رهبری به اشکال مختلفی که در آن دوران مطرح بود، به نتیجه نمیرسید.»
رئيسجمهور همچنین وجود صنعت هستهای، موشکی و فناوریهای مدرن را به هاشمیرفسنجانی نسبت میدهد و کسانی را که سخنی جز این بر زبان برانند، متهم میکند که سخن نادرست میگویند و اوج این صحبتها آنجاست که رئیسجمهور میگوید: «اگر بخواهیم در دوران انقلاب، مجسمهای از اعتدال بسازیم، تندیس هاشمی، تنها نماد برای آن است؛ چرا که او همواره با افراط و تفریط مخالف بود و اعتدال را به ما آموخت. گرچه اصل اعتدال برای پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است، اما او پدر تفکر اعتدال و اساس امید در کشور بود.»
ترمیم و تغییر
این اظهارات هر چند، چند روزی سبب واکنش موافقان و مخالفان شد و بسیاری در این باره سخن گفتند و گاهی سخنان رئیسجمهور را رد و گاهی تأیید کردند، اما این اظهارنظر تنها سخنانی نبود که در ترمیم و تغییر چهره هاشمیرفسنجانی ایراد شد؛ بلکه این روند از سال گذشته آغاز شده و اکنون صحبتهای روحانی تکمیلکننده صحبتهایی بود که مدتهاست از سوی برخی افراد خاص مطرح میشود. با نگاهی به اظهارنظر نزدیکان و البته همکاران آن مرحوم در دورههای گوناگون میبینیم که اعتدال، تدبیر، مدیریت جمعی و توجه ویژه به آینده نظام و انقلاب اسلامی را از ویژگیهای شخص آن مرحوم میدانند.
وقتی از فاطمه هاشمی دختر ارشد هاشمیرفسنجانی درباره تفکرات پدر پرسیده میشود، او اینگونه پاسخ میدهد: «ایشان میگفت که عقلانیت جایگزین زور شود و زیبایی را جایگزین زشتی، دوستی را جایگزین دشمنی، بخشش را جایگزین انتقام، صداقت را جایگزین ریا، تواضع را جایگزین تکبر، آرامش را جایگزین تشویش، امنیت را جایگزین اضطراب، تلاش را جایگزین رخوت و سستی و وفاق را جایگزین نفاق، اعتدال و میانهروی را جایگزین تندروی و در نهایت ما را جایگزین من کنید.»
محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران نیز درباره پدرش میگوید: «آیتالله هاشمی اصولاً به سمت وحدت میان قوا و احزاب و ایجاد وحدت در جامعه حرکت و از افراط و تفریط پرهیز میکرد.»
سیدحسن خمینی هم معتقد است: «آقای هاشمی همه صفتش امید بود و به قدری این امر پر رنگ بود که بعضیها میگفتند، اگر الآن آقای هاشمی را به زندان میبردند، میگفت، شاید راه کج شد و ما را به باغ و بستان بردند، آقای هاشمی به امید به خدا خوشبین بود.»
صالحیامیری وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز هاشمی را نماد اعتدال میداند و میگوید: «امروز پیام آیتالله هاشمی به ما رعایت اخلاق در سیاست است و ایشان همیشه به دنبال باورهای اخلاقی در حرکتهای سیاسی و توجه به آن بود. او تمام هزینههای سیاسی که پرداخت کرد، به دلیل رعایت مسائل اخلاقی در سیاست بود و آیتالله هاشمی را میتوان پرچمدار رعایت کرامت انسانی دانست.»
سوپر چپ در روایت موسویخوئینیها!
بسیار است این چنین اظهار نظرهایی که همفکران و دوستان آیتالله در آن اقدام به ستودن شخصیت و ویژگیهای او میکنند. حالا چند روز پس از آنکه روحانی حجت را بر همگان تمام میکند که هاشمی برخلاف تصور مردم چنین و چنان بوده است، روزنامه «سازندگی» با این تیتر جنجالی منتشر میشود: «انتقادات موسویخوئینیها از هاشمیرفسنجانی: هاشمی هیچ وقت معتدل نبود، سوپر چپ بود!»
او در این باره میگوید: «آقای هاشمی هیچوقت در خط اعتدال نبود. ایشان در تقسیمبندی اولیه یکی از عناصر برجسته جناح چپ بود. صحبتهای ایشان در خطبههای نماز جمعه دهه ۶۰ چپ رادیکال بود. در نماز جمعه گفت باید از کسانی که پول در بانک دارند خمس بگیریم.»
او اصلیترین وجه منفی هاشمی رفسنجانی را اینگونه ابراز میکند: «وجه منفیاش این بود که اگر آقای هاشمی در مسیر این هدف، معتقد بود کاری باید انجام شود، دیگر هیچ مانعی را بر سر راه نمیپذیرفت؛ چه این مانع قانون باشد، چه اشخاص و حقوق دیگران. هر حقی را در قبال این حقی که معتقد بود باید زنده کرد، نادیده میگرفت. من به شخصه یکی از مواردی که در مورد آن بارها با ایشان صحبت میکردم، بحث قانون بود.»
موسویخوئینیها هاشمی را فردی عملگرا میداند که اگر قرار باشد کاری انجام دهد، حتی قانون هم پیش رویش غلط مینماید. در مسئله انتخابات 76، زمانی که احساس میکند عدهای میخواهند انتخابات را مهندسی کنند، نزد هاشمی رفته و از او در این باره جویا میشود که پاسخ هاشمی در اینجا بسیار خواندنی است: «آقای هاشمی در پاسخ گفت اتفاقاً من با آقای خامنهای اینجا اختلافنظر دارم. آقای خامنهای نظرش این است که باید انتخابات خیلی پرشور باشد و مردم همه بیایند و هرچه مردم بیشتر بیایند، بیشتر تأیید نظام است. اما من میگویم آقا شما بگویید نظرتان چه کسی است، ما همه میرویم کار میکنیم که همان بشود. آقای هاشمی معتقد بود بالاخره یک رئیسجمهور لازم داریم، آقای خامنهای بگوید چه کسی بشود یا با هم توافق کنیم که چه کسی بشود. ما تلاش میکنیم که همان بشود. تعبیر عملگرا برای ایشان خیلی تعبیر درستی بود.»
مصاحبه موسویخوئینیها بیش از 18 هزار کلمه است؛ اما در واقع او میخواهد یک جمله بگوید و آن اینکه هاشمی نه تنها معتدل نبود، بلکه قانونگریز و قدرتطلب بود و جز به هدفی که داشت به هیچ چیز دیگر توجه نمیکرد، حال آنکه ممکن بود در این مسیر حقوق بسیاری پایمال شود.
انتشار این سخنان موسویخوئینیها پس از آن عملیات رسانهای که نزدیکان مرحوم هاشمیرفسنجانی پیاده کردند و حسن روحانی مهر تأیید بر آن زده بود، همه را شوکه کرد. تقریباً در این دو سالی که از فوت هاشمی میگذشت، کسی نتوانسته بود چنین حرفهایی را درباره او بر زبان بیاورد و حالا شاهد آن هستیم همسنگر دوران مبارزه در زمان پیش از انقلاب، چهرهای به جز آنچه همگان میگویند، از ایشان به تصویر میکشد.
برخی از روزنامههای طرفدار هاشمی سعی کردند اظهارات موسویخوئینیها را از سر کینه و دشمنی چهل ساله با او نشان دهند و بعضی دیگر سعی کردند به سهم خود بندهایی از صحبتهای او را درباره هاشمی نقض کنند.
یک سؤال!
اما گذشته از همه اینها، یک سؤال مهم مطرح میشود و آن هم اینکه واقعاً هاشمی اصلی کدام است؟ حالا که دیگر آن مبارز دیرین انقلابی و مدیر عرصههای گوناگون پس از انقلاب در میان ما نیست؛ کدام چهره و روایت را در مورد ایشان باید پذیرفت.