ژنرال «لی ژوچنگ» رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح چین در دیدار با جان ریچاردسن، فرمانده عملیات نیروی دریایی آمریکا هشدار داد: چین به هر قیمتی از تمامیت ارضی خود دفاع می‌کند. تایوان موضوع داخلی چین محسوب شده و مداخله در امور آن را تحمل نخواهد کرد. پکن به تایوان به مثابه بخشی از تمامیت ارضی خود نگاه می‌کند که زیرمجموعه‌ای از الگوی سیاسی چین واحد است. در این راستا، پکن به آمریکا درباره هر گونه حمایت از تایوان هشدار داده و آن را ناقض امنیت و تمامیت ارضی خود می‌داند. 

نگاهی به طرح آمریکایی ناتوی عربی

 رضا اشرفی/ بحث شکل‌گیری ناتوی عربی هر از گاهی پر رنگ شده و آمریکا به همراه متحدان خود به ویژه رژیم صهیونیستی و خانواده سعودی در آن می‌دمند. طی هفته‌های گذشته که دونالد ترامپ به یک‌باره بحث خروج نیروهای نظامی از سوریه را مطرح کرده، موضوع ناتوی عربی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است؛ به ویژه آنکه مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در سفر دوره‌ای به منطقه غرب آسیا، مواضع تندی گرفته است. 
این موضوع برخی از کشورهای عربی را امیدوار کرده است که ناتوی عربی به زودی شکل خواهد گرفت. از سوی دیگر، بحث خروج نیروهای آمریکا سبب نگرانی جدی آنها شده است؛ زیرا متحدان عربی متکی به آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهان حضور آمریکا در منطقه هستند تا تکیه‌گاه داشته باشند و سلسله خانوادگی آنها برای ادامه حکومت امیدوار باشند.
درباره خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و جابه‌جایی آن در برخی از پایگاه‌های دیگر با دو تحلیل روبه‌رو هستیم. یکی از تحلیل‌ها بر این اعتقاد است که آمریکا از دوره دولت قبلی خواهان خروج از منطقه و تغییر حوزه ژئوپلیتیک برای حفظ قدرت بین‌المللی خود بوده است. بنابراین از حوزه غرب آسیا خارج می‌شود تا تمرکز خود را در شرق و جنوب شرق آسیا تقویت کند؛ زیرا چین در سال آینده اقتصاد برتری نسبت به آمریکا خواهد داشت؛ لذا همین مسئله سبب شده است دونالد ترامپ به سمت جنگ تجاری با چین روی بیاورد. البته با توجه به جنگ تجاری شکل گرفته، باز هم آمارها نشان می‌دهد در سال 2018 تراز تجاری چین نسبت به آمریکا بالاتر رفته و به بیش از 323 میلیارد دلار رسیده است. صادرات چین به آمریکا در سال ۲۰۱۸ معادل 478 میلیارد دلار بوده که رشد 11 درصدی را نشان می‌دهد؛ در حالی که صادرات آمریکا به چین تنها ۷/۰ درصد رشد داشته است. 
بنابراین بحث تحت کنترل گرفتن چین و اقتصاد منطقه شرق و جنوب شرق آسیا برای آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است؛ به ویژه اگر قدرت‌گیری چین با نگاه امنیتی روسیه پیوند بخورد. اگر چه این دو در دیدگاه تاریخی با تضادها و رقابت‌هایی همراه بوده؛ اما در حال حاضر با نگاه ضدهژمونی علیه آمریکا گام برمی‌دارند. 
اما تحلیل دوم درباره خروج آمریکا از منطقه غرب‌ آسیا به ویژه بحث بیرون بردن نیروهای نظامی از سوریه،‌ این است که آمریکا به دنبال چینش جدید نظامی برای یک ماجراجویی تازه و حتی آغاز جنگ در این منطقه است. البته این تحلیل به دلیل مشکلات اقتصادی و سیاسی آمریکا و همچنین زمینه‌های بحران‌ساز خاورمیانه بسیار دور از ذهن به نظر می‌رسد و در یک کلام می‌توان گفت، دست‌کم با این شرایط امکان عملیاتی شدن آن وجود ندارد.
حال در چنین شرایطی‌ این پرسش مطرح می‌شود که آمریکا با خروج از خاورمیانه، به این منطقه چگونه خواهد نگریست؟ آیا آن را به نفع کشورهای رقیب منطقه و حتی رقیب‌های بین‌المللی خالی خواهد کرد؟ بحث ناتوی عربی و اتحاد آن با رژیم صهیونیستی، می‌تواند از دل این سؤال بیرون بیاید. به این معنا که با خروج آمریکا از منطقه غرب آسیا، از نگاه غرب، نظم دیگری باید در این حوزه شکل بگیرد تا دشمنان و رقبای آمریکا و متحدانش، سراسر منطقه را در اختیار نگیرند. 
آنچه تاکنون به ذهن آمریکا رسیده، این است که نظمی شبیه ناتو متشکل از برخی کشورهای عربی ایجاد شود که زنجیروار به هم پیوند داشته باشند و در اتحاد با رژیم صهیونیستی، به زیست سیاسی خود ادامه دهند. با این نظم، آمریکا خواهان آن است که یک ژاندارم جمعی شکل بگیرد تا دیگر کشورهای منطقه که در رقابت و حتی دشمنی با آمریکا به سر می‌برند،‌ نتوانند تهدیدی علیه منافع آمریکا و همچنین متحدانش ایجاد کنند. 
نمونه این تفکر در گذشته نیز وجود داشت. پس از اینکه بریتانیا تصمیم گرفت به دلایل گوناگون، از جمله ضعف اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم خاورمیانه را ترک کند، آمریکا هنوز توان و تمایل قطعی برای جایگزینی مستقیم آن نداشت. از سویی، در فاصله کوتاهی درگیر جنگی طولانی در حوزه شرق آسیا و با کمونیست‌های ویتنام شد که همین مسئله موجب شد با ایجاد اتحاد و ائتلاف در منطقه غرب آسیا، ژاندارمی در این حوزه تعیین کند تا زمانی که از جنگ ویتنام فارغ شود. بحث ایجاد ژاندارمی منطقه و حتی سیاست دو ستونی در خاورمیانه نمونه‌هایی از تلاش‌ها در دهه‌های 60 و 70 میلادی بود که البته به نتیجه لازم نرسید. 
حال چرا می‌توان گفت، بحث ناتوی عربی هم همچون سیاست گذشته با شکست مواجه خواهد شد. در این باره بحث‌های قابل توجهی صورت گرفته است. مسائل بسیار عمیقی در این باره وجود دارد که به راحتی نمی‌توان از آن گذشت. یکی از مهم‌ترین مسائل، اختلافات پیدا و پنهان اعراب در منطقه است. کشورهای عربی هیچ‌گاه نتوانسته‌اند در بلندمدت اتحادی خلل‌ناپذیر داشته باشد؛ زیرا همواره نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد بوده و علیه هم اقدام کرده‌اند. اگرچه بسیاری از این اختلافات در دوره کنونی چندان به چشم نمی‌آید؛ اما عمق تاریخی دارد و در حال حاضر آمریکا سبب شده است تا صدای اختلافات کمتر به بیرون درز کند. 
طی دهه‌های اخیر، بزرگ‌ترین نمونه اتحادی که بین اعراب شکل گرفته، ایجاد شورای همکاری خلیج‌فارس است که به دست آمریکا ساخته شده است. اگرچه همواره اختلافات در این شورا خود را نشان می‌داد؛ اما بحث تحولات منطقه و نوع نگاه قطر که با نگاه اخوانی ترکیه و اخوان مصر نزدیک است،‌ به قدری برای عربستان سعودی گران تمام شد که دست به تحریم همه‌جانبه علیه آن زد. اتفاقاً یکی از دلایل سفر پمپئو به منطقه، حل کردن این موضوع بود که ناشدنی است. 
مسئله مهم‌تر در زمینه اختلافات عربی نوع نگاه سعودی‌ها به برخی از کشورها، به ویژه در شبه‌جزیره است. به این معنا که سعودی‌ها همواره آنها را به مثابه یک کشور مستقل قبول ندارند و می‌خواهند زیرمجموعه عربستان قرار بگیرند. این موضوع را می‌توان با پل کشیدن به سمت بحرین که اکنون زیر سایه عربستان خود را پنهان کرده،‌ دید. حمله سعودی‌ها به یمن نیز در همین تحلیل می‌گنجد و عمان که در برخی موارد سعی در استقلال رفتاری دارد، می‌خواهد نشان دهد علاقه‌ای ندارد زیرمجموعه عربستان سعودی باشد. نگاهی که کویتی‌ها هم آن را دنبال می‌کنند. امارات نیز که دارای رقابت‌های داخلی بین شیخ‌نشین‌های خود است، اما به طور جدی دیدگاه رقابتی با سعودی‌ها دارد. از سویی دیگر، مصر با توجه به اینکه نیم نگاهی به آمریکا داشته،‌ همواره خواهان آن بوده که خود را قدرتی مستقل تعریف کند. قاهره با چنین تفکر تاریخی نمی‌تواند در شرایطی باشد که ریاض برای آن تصمیم بگیرد. 
اما مسئله دیگر در ناتوی عربی به چگونگی تعامل آن با رژیم صهیونیستی بازمی‌گردد. اگر چه برخی از کشورها در حال آزمایش عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی هستند تا نظم جدید آمریکایی در منطقه محک بخورد، اما افکار عمومی مردم عرب، به طور قطعی در تقابل آن قرار دارد.



  محمدرضا مرادی/ مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی از دکترین جدید منطقه‌ای آمریکا نیز رونمایی کرد. در این سفرها سخنرانی وی در قاهره از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چرا که قاهره همواره به عنوان مکانی برای اعلام دکترین‌های منطقه‌ای آمریکا مطرح بوده است. در واقع، از زمان کاندولیزا رایس وزیر خارجه جرج بوش تا باراک اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا و اکنون پمپئو، همواره قاهره برای رونمایی از سیاست‌های جدید آمریکا در خاورمیانه انتخاب شده است. رايس در سال 2005 در دانشگاه آمريکايی قاهره اعلام کرد، برای مدت 60 سال، کشور من آمريکا، دموکراسی را فدای ثبات در منطقه خاورميانه کرد، اما ما به هيچ یک دست نيافتيم. در واقع، رایس دکترین جدید آمریکا مبنی بر حمایت از دموکراسی در خاورمیانه البته همزمان با جنگ پیشدستانه را در قاهره اعلام کرد. پس از چهار سال اوباما نیز در سال 2009 در قاهره به اشتباهات غرب در برابر جهان اسلام اذعان کرد و خواستار یک «آغاز جدید» شد و اکنون در سال 2019 نیز قاهره برای اعلام دکترین منطقه‌ای جدید آمریکا انتخاب شده است. 
پمپئو در قاهره از فرارسیدن یک «آغاز جدید واقعی» خبر داد؛ آغازی که بارزترین مشخصه آن، مقابله با ایران، است. پمپئو در سخنرانی 3500 کلمه‌ای خود در قاهره 27 بار نام ایران را بر زبان آورد و تأکید کرد، ما تا زمانی که ایران رفتار خود را مانند یک کشور هنجارمند تغییر ندهد، فشار‌ها را بیشتر و سخت‌تر خواهیم کرد. افزون بر این، بین‌المللی کردن مقابله با ایران نیز یکی از محورهای دکترین ترامپ است. به همین منظور قرار است 24 و 25 بهمن همایشی ضد ایرانی به میزبانی آمریکا در لهستان برگزار شود. در مجموع همان‌طور که پل پیلار در پایگاه لوبلاگ نوشته، سخنرانی پمپئو را می‌توان این‌گونه توصیف کرد: «ایران‌ستیزی، اوباماستیزی و اندکی چیزهای دیگر!» سخنرانی پمپئو با تمام اوصاف قرار است دکترین منطقه‌ای ترامپ را تشکیل دهد.
البته، سخنرانی پمپئو در قاهره را برخی تکرار همان ادعاهای اوباما می‌دانند، اما شورای روابط خارجی آمریکا معتقد است، این سخنرانی بیشتر در مسیر دکترین نیکسون بوده است. ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور آمریکا در سال 1968 دکترین خود را در گوام اعلام کرد که بر عقب‌نشینی نیروهای نظامی آمریکا از آسیای شرقی تأکید داشت. وی همین سیاست را نیز به مناطق دیگر از جمله خاورمیانه تعمیم داد. بنابراین، آمریکا همان‌طور که در زمان نیکسون از جنگ ویتنام خسته شده بود، اکنون نیز به دلیل ناکامی‌های منطقه‌ای خسته به نظر می‌رسد. به همین دلیل سعی دارد با عقب‌نشینی نیروهای خود از خاورمیانه این مسئولیت را به کشورهای عربی بسپارد.
به نظر می‌رسد، دکترین ترامپ به نوعی تلفیقی از دكترين نيكسون و ريگان است. دكترين نيكسون عبارت بود از؛ عدم اعزام نيروي زميني آمريكايي براي حمايت از متحدان آمريكا كه ترجمه‌اش در خاورميانه مي‌شد؛ سياست دوستوني با ايران و عربستان. دكترين ريگان نیز حمايت از جنبش‌هاي برانداز به منظور تغيير رژيم است. در واقع، دکترین ترامپ تركيبي از عدم اعزام نيروي زميني رزمي در كنار حمايت از گروه‌هاي برانداز در قبال كشورهاي غير همسو است.
بنابر آنچه گفته شد، آمریکا در دوره ترامپ قصد دارد با خارج کردن نیروهای خود از خاورمیانه، کشورهای عربی را برای مقابله با ایران مجهز کند. در این راستا پمپئو به صراحت از طرح ناتوی عربی برای مقابله با ایران خبر داد. می‌توان در دکترین جدید آمریکا به سه ویژگی مهم اشاره کرد: تشدید روند عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی و جهان عرب، تشدید ایران‌هراسی و افزایش فشار بر تهران و عقب‌نشینی نیروهای نظامی آمریکا از منطقه با تلاش برای عملیاتی کردن ناتوی عربی.
هرچند مشی دولت آمریکا در دو سال اول ریاست‌جمهوری ترامپ نیز شامل برخی از جنبه‌های دکترین جدید بوده است، اما در دو سال باقی‌مانده از ریاست‌جمهوری ترامپ، دکترین جدید آمریکا در قبال خاورمیانه اجرایی خواهد شد. نکته مهم اینکه، همان‌طور که استفان والت استاد دانشگاه هاروارد تأکید کرده، آمریکا در 15 سال اخیر قادر به شکست کشوری در خاورمیانه نشده است. بنابراین دکترین جدید ترامپ نیز با چالش‌های فراوانی مواجه خواهد بود.

نفوذ آل‌سعود در جهان اسلام‌ـ ۴۷

  عبدالله عبادی/ 20 درصد از 175 میلیون جمعیت پاکستان، شیعه و مابقی سُنی حنفی هستند. در میان اهل سنت پاکستان می‌توان دو فرقه ‌«دیوبندی» و «بری لوی» را کاملاً شناسایی کرد. در بین مسلمانان سنی‌مذهب و حنفی پاکستان، یک اقلیت افراطی به نام دیوبندی وجود دارد که به دلیل به کار‌گیری روش‌های تروریستی، اقدامات پرسر و صدیی دارند.
فرقه بری لوی‌های پاکستان فرقه‌ای مسالمت‌جو هستند و حتی در برخی مراسم اهل تشیع مانند عزاداری‌های ایام محرم هم شرکت می‌کنند، اما دیوبندی‌ها ناسازگارند و اساساً یک جریان شبه قاره‌ای هستند و این رادیکال بودن آنها به دلیل آموزه‌های فرقه‌ای است و به لحاظ تجربی زمانی که شبه‌قاره خواست از هندوستان جدا شود، اینها خط‌مشی مسلحانه‌ را علیه انگلیس پیش گرفته بودند و به همین دلیل جهاد مرکز ثقل آنهاست.
نحله فکری دیوبندی با تأسیس مدرسه‌ای به نام «دارالعلوم دیوبند» به دست مولانا «قاسم نانوتهاوی» در شمال هند در سال 1866 موجودیت یافت. از نظر فرقه‌ای، بیشتر دیوبندی‌ها پیرو اهل حدیث و سلفیه هستند. این جمعیت در اعتقادات خود خشک و متعصب بوده و اغلب پرخاشگر و ستیزه‌جو هستند، با فرق دیگر اسلامی اعم از اهل سنت و شیعه همواره درگیرند و به جز خود هیچ‌کس را مسلمان نمی‌دانند. اینان از ابتدا تا حدود سه دهه پیش به دلیل قلت جمعیت‌شان در اکثریت مستحیل بودند و جز در موارد معدود درگیری در مراسم عزاداری ماه محرم با شیعه و سنی یا در جشن‌هایی نظیر میلاد پیامبر(ص) بروز چشمگیری نداشتند.
دیوبندیسم، جریانی بومی و منطقه‌ای است، اما وهابیسم جریانی وارداتی در منطقه است که اکنون این دو در پاکستان با هم گره خورده‌اند. در تفکر دیوبندیسم سه اصل وجود دارد؛ نخست اینکه، پاکستان یک کشور اهل سنت است. دوم اینکه، شیعه جایی در پاکستان ندارد و همه شیعیان منافق و واجب‌القتل هستند. سوم اینکه، پاکستان نباید با ایران رابطه داشته باشد. البته، این متغیر پس از انقلاب اسلامی اضافه شده است. عملیات انتحاری نیز متأثر از تعالیم دیوبندیسم است.
 بین دیوبندیسم و وهابیسم ارتباط تنگاتنگی برقرار است. سابقه ورود وهابیت به شبه قاره هند طولانی است؛ یعنی همزاد با شکل‌گیری وهابیت است. اما در پاکستان پس از استقلال آن، این اتفاق حادث شد.
فقر گسترده، مسئله کشمیر و اشغال افغانستان از سوی ارتش سرخ شوروی، از جمله عواملی بودند که نفوذ وهابیت و رادیکالیسم را تحت پوشش جهاد در پاکستان تسریع کردند.
از آنجا که پاکستان به وسیله رهبران مؤسس آن، یک کشور دموکراتیک مدرن و نه یک حکومت مذهبی تعریف شده بود، علمای دینی احساس می‌کردند منزوی و به حاشیه رانده شده‌اند. برخی از آنها از روی اعتقادات مذهبی و برخی با محرک‌های اقتصادی و قدرت‌طلبانه وارد عرصه سیاست شدند و برای تحقق اهداف خود فرقه‌گرایی، افراط‌گرایی و خشونت را ترویج کردند.
بی‌تردید اشغال افغانستان و پیش از آن قیام برای آزاد کردن کشمیر از دست هند در گسترش افراط‌گرایی در پاکستان تأثیر مهمی داشته‌ است. اگرچه ظاهر هر دو واقعه رنگ و بوی مذهب و جهاد دارند، اما هر دو موضوع به‌غایت سیاسی هستند.
 با اشغال افغانستان به دست ارتش سرخ شوروی و آغاز مبارزات مردم افغانستان برضد آن، عربستان سعودی و آمریکا حدود 5/3 میلیارد دلار در اختیار دولت پاکستان قرار دادند تا جهاد در افغانستان را رونق بخشد. بخش چشمگیری از «عملیات گردباد» سازمان سیا برای آزادسازی افغانستان از اشغال ارتش سرخ شوروی، تأسیس مدارس دینی در پاکستان بود تا طلاب آموزش‌دیده در این مدارس به مبارزین یا جهادیون در افغانستان تبدیل شوند و در مقابل شوروی بجنگند.
این مدارس مذهبی در اولین گام، جهاد با کفار را آموزش می‌دادند، تا طلاب خود را آماده جنگ با کفار کمونیست کنند. اما با توجه به ماهیت استادان این مدارس که بیشتر آنها تحصیلکردگان آموزشگاه‌های افراطی عربستان سعودی بودند، چاشنی دروس آنان آموزش عدم بردباری مذهبی و مآلاً کافر و مشرک پنداشتن هر که، به جز پیروان مکتب سلفی و وهابی بود.
از این رو در خلال سال‌های جهاد افغانستان، حاکمیت و به ویژه ارتش و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.آی) خواسته یا ناخواسته با اراده خود حجم زیادی از ادبیات افراط‌گرایانه و فرقه‌گرایانه را در سطح کشور منتشر کردند و عده بسیاری از جوانان را با این ادبیات آموزش دادند.
در دوران ضیاء‌الحق برای اولین بار در تاریخ پاکستان، حکومت از توسعه آموزش‌های مذهبی حمایت مالی کرد و حتی پرداخت زکات در طول دوران حکومت ضیاء برای تأمین هزینه مدارس مذهبی برای شهروندان پاکستانی اجباری شد.
دولت تصمیم گرفت، پول زکات را به تأسیس مدارس اهل حدیث و ضد شیعه تخصیص دهد و خود شروع به تأسیس مدارس کرد. بنابراین ضیاءالحق حمایت اقتصادی و سیاسی از افراطیون سنی را تقویت کرد و آنان را در مقابل جریان شیعه قرار داد و تنش‌های قومی محدود را به سیاست‌های فرقه‌ای گسترده تبدیل کرد.
در همین راستا مساعدت‌های مالی از جانب عربستان سعودی، لیبی، کویت و دیگر کشورهای عربی منطقه برای تأسیس مساجد و مدارس با وابستگی‌های فرقه‌ای در پاکستان تقویت شد که آنها نیز نقش بسزایی در انتقال اختلاف شیعه و سنی به یک تضاد فرقه‌ای در سطح وسیع‌تر ایفا کردند.
به طور متوسط هزینه مالی عربستان در این زمینه سالیانه به 300 میلیون دلار می‌رسد، به همین دلیل جایگاه مدارس مذهبی به عنوان ابزاری برای تسهیل چرخه فرقه‌گرایی در پاکستان بیش از پیش تقویت شد. براساس آمار دولتی، هم‌اکنون 31 هزار مدرسه مذهبی ثبت شده در پاکستان مشغول فعالیت هستند و با وجود آنکه آمار دقیقی از مدارس ثبت نشده در دست نیست، گفته می‌شود که تعداد آنها از مدارس ثبت شده بسیار بیشتر است.
گفته می‌شود بیش از 12 هزار مدرسه مذهبی با گرایش رادیکال در پاکستان وجود دارد که از نظر مالی به صورت مستقیم به حمایت دولتی وابسته نیستند. پیروان اهل حدیث در پاکستان نسبت به بری‌لوی‌ها و دیوبندی‌ها در اقلیت قرار دارند، اما به دلیل عقاید متعصبانه سلفی و وهابی‌شان مورد حمایت عربستان بوده و با علما و مراجع دینی سعودی ارتباط نهادینه و قوی دارند.

 خارج کردن ایران از سوریه هدفی بلندپروازانه است
خبرگزاری فارس: وزیر خارجه آمریکا که در ابوظبی به سر می‌برد، در مصاحبه‌ای گفت که تعهد آمریکا برای خارج کردن همه نیروهای ایرانی از سوریه هدفی بلندپروازانه است. «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا پیش از دیدار خصوصی با مقامات کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس مدعی شد، برنامه ایران برای پرتاب ماهواره به فضا در واقع پوششی برای ادامه آزمایش فناوری موشکی پیشرفته قادر به حمل کلاهک هسته‌ای است. پمپئو گفت: «خارج کردن همه (نیروهای) ایران هدفی بلندپروازانه بوده؛ اما این تعهد و مأموریت ما است. ابزارهایی که ما استفاده خواهیم کرد، گسترده خواهد بود. واقعیت این است که خروج دو هزار نیرو از سوریه یک تغییر تاکتیکی است. این اقدام ظرفیت ما برای انجام اقدام نظامی را که باید انجام دهیم، تغییر نمی‌دهد.»
موضع‌گیری پمپئو درباره برنامه فضایی ایران
باشگاه خبرنگاران جوان: وزیر خارجه آمریکا بار دیگر در اظهاراتی مداخله‌جویانه درباره کشورمان مدعی شد پرتاب ماهواره ایرانی به فضا تهدیدی برای اروپا و خاورمیانه است. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا با اشاره به تلاش ایران برای پرتاب ماهواره به فضا مدعی شد، این کشور به دنبال توسعه موشک‌هایی است که قادر به رسیدن به اروپا باشند. وزیر خارجه آمریکا در پیامی که در صفحه شخصی خود در توئیتر منتشر کرد، نوشت: «ایران با بی‌اعتنایی به جامعه بین‌المللی و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل یک ماهواره به فضا پرتاب کرد که این موضوع نشان می‌دهد، ایران در حال پیگیری افزایش قابلیت‌های موشکی خود است که اروپا و خاورمیانه را تهدید می‌کند.»
تا خروج ایران جلوی بازسازی سوریه را می‌گیریم
خبرگزاری مهر: «برایان هوک» نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران ارائه کمک برای بازسازی سوریه را به خروج کامل ایران از این کشور مشروط کرد. هوک در ادامه سیاست‌های ضدایرانی دولت «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا از قصد واشنگتن برای جلوگیری از ارائه کمک‌های مربوط به بازسازی سوریه تا زمان خروج ایران و «نایبانش» از سوریه خبر داده است. ادعاهای دیپلمات آمریکایی در حالی مطرح شده که حضور مستشاری ایران در سوریه به دعوت دولت قانونی این کشور صورت گرفته است. دمشق همواره نقش ایران و نیروهای هم‌پیمان این کشور در مبارزه با گروه‌های تروریستی، از جمله داعش را ستوده است.
مقابله با ایران را ادامه می‌دهیم
خبرگزاری تسنیم: در ادامه لفاظی‌های اخیر مقامات آمریکا، معاون بخش سیاسی وزارت خارجه این کشور به تداوم فعالیت‌های ضد ایرانی کاخ سفید اشاره کرد. «دیوید هیل» معاون بخش سیاسی وزارت خارجه آمریکا که به لبنان سفر کرده، پس از دیدار با مقامات این کشور با ذکر ادعاهای تکراری گفت، آمریکا تلاش‌ برای مواجهه با فعالیت‌های خطرناک ایران در منطقه از جمله حمایت مالی و پشتیبانی از گروه‌های نیابتی، چون حزب‌الله لبنان را ادامه می‌دهد. معاون وزیر خارجه آمریکا پس از تاختن به ایران، حزب‌الله را «شبه‌نظامیان تروریست» خواند.
اختلاف در آمریکا بر سر برنامه فضایی ایران
خبرگزاری فارس: به گفته یک مقام ارشد آمریکایی، وزارت دفاع و سازمان‌های اطلاعاتی این کشور اظهارات اخیر وزیر خارجه دولت «دونالد ترامپ» علیه برنامه فضایی ایران را قبول ندارند. روزنامه آمریکایی «نیویورک‌تایمز» در گزارشی مفصل درباره «جان بولتون» مشاور امنیت ملی کاخ سفید و «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا، مواضع این دو عضو ارشد دولت را به شدت ضد ایرانی و جنگ‌طلبانه خواند و از مخالفت و نگرانی پنتاگون درباره مواضع این دو عضو کابینه خبر داد.


  قاسم غفوری/ هر چند مباحثی مانند فلسطین باید اولویت منطقه و جهان اسلام و نظام بین‌الملل باشد؛ اما به دلیل وضعیت ایجاد شده در سال‌های اخیر، سوریه به مثابه یکی از کانون‌های اصلی تحولات خاورمیانه و عرصه جهانی شناخته می‌شود که مجموعه‌ای از بازیگران منطقه‌ای و جهانی در آن ایفای نقش می‌کنند. در ادامه همین تحولات، وزیر خارجه فرانسه تحقق راه‌حل سیاسی در سوریه را یکی از پیش‌شرط‌های خروج نیروهای نظامی این کشور از سوریه عنوان کرد و روسیه را مسئول این راه‌حل سیاسی خواند. «ژان ایو لو دریان» وزیر خارجه فرانسه اعلام کرد، نیروهای نظامی این کشور به محض تحقق راه‌حل سیاسی در سوریه از این کشور خارج خواهند شد. وزیر خارجه فرانسه در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی «سی‌نیوز» گفت، فرانسه افزون بر سوریه در عراق نیز حضور نظامی دارد. 
حال این پرسش مطرح می‌شود در شرایطی که حتی آمریکا اعلام کرده است به دنبال خروج از سوریه است و ائتلاف آمریکایی نیز این خروج را آغاز کرده، چرا فرانسه بر ادامه حضور در سوریه تأکید دارد و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ 
بخشی از اقدامات فرانسه برگرفته از سیاست‌های نظامی و اقتصادی است که فرانسه در حوزه مدیترانه دنبال می‌کند. فرانسه از دیرباز به دنبال ایجاد منطقه نفوذ در مدیترانه بوده؛ چنانکه در دوران سارکوزی اتحادیه مدیترانه‌ای را طراحی کرد که شامل کشورهای شمال آفریقا و عرب‌های خاورمیانه بوده است. این طرح هر چند با ناکامی همراه شد؛ اما فرانسه تلاش کرد با ایجاد فضای نظامی این اهداف را پیگیری کند؛ چنانکه فرانسه از طراحان گزینه نظامی ناتو علیه لیبی بود. با توجه به این وضعیت می‌توان گفت، فرانسه با حضور نظامی در سوریه سعی دارد این طراحی را تکمیل کند. در این میان، این نکته را نیز باید در نظر داشت که همزمان با کاهش تحرکات نظامی آمریکا در خاورمیانه، تحرکات دیگر کشورهای غربی برای توسعه نفوذ در منطقه شدت گرفته که از آن جمله تحرکات انگلیس و فرانسه است. اکنون رقابتی شدید میان انگلیس و فرانسه برای رسیدن به منافع بیشتر در منطقه صورت گرفته که انگلیس در حوزه خلیج‌فارس و فرانسه در قالب مدیترانه است. 
از سوی دیگر، یک اصل مهم مطرح است و آن اینکه همزمان با کاهش تحرکات نظامی آمریکا، فرانسه تلاش دارد خود را حامی کشورهای عربی معرفی کند. این امر برای فرانسه‌ای که به دنبال فروش تسلیحات به کشورهای عربی و نیز برخورداری از منابع نفت آنها است، اهمیت دارد. در کنار این مباحث، یک نکته را نیز باید در نظر داشت و آن سیاست تکراری فرانسه مبنی بر پلیس بد است. سوابق نشان می‌دهد، هر زمان که معادلات جنبه جهانی پیدا می‌کند، فرانسه سعی کرده است نقش منفی را اجرا کند تا در لوای آن امتیازاتی را از دیگران دریافت کند که نمود عینی آن را می‌توان در برجام مشاهده کرد. اکنون نیز که جامعه جهانی به دنبال حل سیاسی بحران سوریه است، این امر مطرح می‌شود که فرانسه با ایفای نقش منفی امتیازاتی را در منطقه از جامعه جهانی دریافت کند. سیاستی که نتیجه آن ادامه حضور نیروهای فرانسه در سوریه است که به تشدید بحران در این کشور دامن می‌زند؛ چنانکه گزارش‌ها و اسناد نشان می‌دهد، بخشی از سلاح‌های شیمیایی که تروریست‌ها در سوریه استفاده کرده‌اند، با محوریت متخصصان فرانسوی بوده است.