عبدالله عبادی/ 20 درصد از 175 میلیون جمعیت پاکستان، شیعه و مابقی سُنی حنفی هستند. در میان اهل سنت پاکستان میتوان دو فرقه «دیوبندی» و «بری لوی» را کاملاً شناسایی کرد. در بین مسلمانان سنیمذهب و حنفی پاکستان، یک اقلیت افراطی به نام دیوبندی وجود دارد که به دلیل به کارگیری روشهای تروریستی، اقدامات پرسر و صدیی دارند.
فرقه بری لویهای پاکستان فرقهای مسالمتجو هستند و حتی در برخی مراسم اهل تشیع مانند عزاداریهای ایام محرم هم شرکت میکنند، اما دیوبندیها ناسازگارند و اساساً یک جریان شبه قارهای هستند و این رادیکال بودن آنها به دلیل آموزههای فرقهای است و به لحاظ تجربی زمانی که شبهقاره خواست از هندوستان جدا شود، اینها خطمشی مسلحانه را علیه انگلیس پیش گرفته بودند و به همین دلیل جهاد مرکز ثقل آنهاست.
نحله فکری دیوبندی با تأسیس مدرسهای به نام «دارالعلوم دیوبند» به دست مولانا «قاسم نانوتهاوی» در شمال هند در سال 1866 موجودیت یافت. از نظر فرقهای، بیشتر دیوبندیها پیرو اهل حدیث و سلفیه هستند. این جمعیت در اعتقادات خود خشک و متعصب بوده و اغلب پرخاشگر و ستیزهجو هستند، با فرق دیگر اسلامی اعم از اهل سنت و شیعه همواره درگیرند و به جز خود هیچکس را مسلمان نمیدانند. اینان از ابتدا تا حدود سه دهه پیش به دلیل قلت جمعیتشان در اکثریت مستحیل بودند و جز در موارد معدود درگیری در مراسم عزاداری ماه محرم با شیعه و سنی یا در جشنهایی نظیر میلاد پیامبر(ص) بروز چشمگیری نداشتند.
دیوبندیسم، جریانی بومی و منطقهای است، اما وهابیسم جریانی وارداتی در منطقه است که اکنون این دو در پاکستان با هم گره خوردهاند. در تفکر دیوبندیسم سه اصل وجود دارد؛ نخست اینکه، پاکستان یک کشور اهل سنت است. دوم اینکه، شیعه جایی در پاکستان ندارد و همه شیعیان منافق و واجبالقتل هستند. سوم اینکه، پاکستان نباید با ایران رابطه داشته باشد. البته، این متغیر پس از انقلاب اسلامی اضافه شده است. عملیات انتحاری نیز متأثر از تعالیم دیوبندیسم است.
بین دیوبندیسم و وهابیسم ارتباط تنگاتنگی برقرار است. سابقه ورود وهابیت به شبه قاره هند طولانی است؛ یعنی همزاد با شکلگیری وهابیت است. اما در پاکستان پس از استقلال آن، این اتفاق حادث شد.
فقر گسترده، مسئله کشمیر و اشغال افغانستان از سوی ارتش سرخ شوروی، از جمله عواملی بودند که نفوذ وهابیت و رادیکالیسم را تحت پوشش جهاد در پاکستان تسریع کردند.
از آنجا که پاکستان به وسیله رهبران مؤسس آن، یک کشور دموکراتیک مدرن و نه یک حکومت مذهبی تعریف شده بود، علمای دینی احساس میکردند منزوی و به حاشیه رانده شدهاند. برخی از آنها از روی اعتقادات مذهبی و برخی با محرکهای اقتصادی و قدرتطلبانه وارد عرصه سیاست شدند و برای تحقق اهداف خود فرقهگرایی، افراطگرایی و خشونت را ترویج کردند.
بیتردید اشغال افغانستان و پیش از آن قیام برای آزاد کردن کشمیر از دست هند در گسترش افراطگرایی در پاکستان تأثیر مهمی داشته است. اگرچه ظاهر هر دو واقعه رنگ و بوی مذهب و جهاد دارند، اما هر دو موضوع بهغایت سیاسی هستند.
با اشغال افغانستان به دست ارتش سرخ شوروی و آغاز مبارزات مردم افغانستان برضد آن، عربستان سعودی و آمریکا حدود 5/3 میلیارد دلار در اختیار دولت پاکستان قرار دادند تا جهاد در افغانستان را رونق بخشد. بخش چشمگیری از «عملیات گردباد» سازمان سیا برای آزادسازی افغانستان از اشغال ارتش سرخ شوروی، تأسیس مدارس دینی در پاکستان بود تا طلاب آموزشدیده در این مدارس به مبارزین یا جهادیون در افغانستان تبدیل شوند و در مقابل شوروی بجنگند.
این مدارس مذهبی در اولین گام، جهاد با کفار را آموزش میدادند، تا طلاب خود را آماده جنگ با کفار کمونیست کنند. اما با توجه به ماهیت استادان این مدارس که بیشتر آنها تحصیلکردگان آموزشگاههای افراطی عربستان سعودی بودند، چاشنی دروس آنان آموزش عدم بردباری مذهبی و مآلاً کافر و مشرک پنداشتن هر که، به جز پیروان مکتب سلفی و وهابی بود.
از این رو در خلال سالهای جهاد افغانستان، حاکمیت و به ویژه ارتش و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.آی) خواسته یا ناخواسته با اراده خود حجم زیادی از ادبیات افراطگرایانه و فرقهگرایانه را در سطح کشور منتشر کردند و عده بسیاری از جوانان را با این ادبیات آموزش دادند.
در دوران ضیاءالحق برای اولین بار در تاریخ پاکستان، حکومت از توسعه آموزشهای مذهبی حمایت مالی کرد و حتی پرداخت زکات در طول دوران حکومت ضیاء برای تأمین هزینه مدارس مذهبی برای شهروندان پاکستانی اجباری شد.
دولت تصمیم گرفت، پول زکات را به تأسیس مدارس اهل حدیث و ضد شیعه تخصیص دهد و خود شروع به تأسیس مدارس کرد. بنابراین ضیاءالحق حمایت اقتصادی و سیاسی از افراطیون سنی را تقویت کرد و آنان را در مقابل جریان شیعه قرار داد و تنشهای قومی محدود را به سیاستهای فرقهای گسترده تبدیل کرد.
در همین راستا مساعدتهای مالی از جانب عربستان سعودی، لیبی، کویت و دیگر کشورهای عربی منطقه برای تأسیس مساجد و مدارس با وابستگیهای فرقهای در پاکستان تقویت شد که آنها نیز نقش بسزایی در انتقال اختلاف شیعه و سنی به یک تضاد فرقهای در سطح وسیعتر ایفا کردند.
به طور متوسط هزینه مالی عربستان در این زمینه سالیانه به 300 میلیون دلار میرسد، به همین دلیل جایگاه مدارس مذهبی به عنوان ابزاری برای تسهیل چرخه فرقهگرایی در پاکستان بیش از پیش تقویت شد. براساس آمار دولتی، هماکنون 31 هزار مدرسه مذهبی ثبت شده در پاکستان مشغول فعالیت هستند و با وجود آنکه آمار دقیقی از مدارس ثبت نشده در دست نیست، گفته میشود که تعداد آنها از مدارس ثبت شده بسیار بیشتر است.
گفته میشود بیش از 12 هزار مدرسه مذهبی با گرایش رادیکال در پاکستان وجود دارد که از نظر مالی به صورت مستقیم به حمایت دولتی وابسته نیستند. پیروان اهل حدیث در پاکستان نسبت به بریلویها و دیوبندیها در اقلیت قرار دارند، اما به دلیل عقاید متعصبانه سلفی و وهابیشان مورد حمایت عربستان بوده و با علما و مراجع دینی سعودی ارتباط نهادینه و قوی دارند.