مهدی امیدی/ در دورانی که توجه همه به فوران ابتذال در سینما و تئاتر معطوف شده، کمتر کسی حواسش به اتفاقات و حواشی عجیب و سؤالبرانگیز در عرصه هنرهای تجسمی است. این روزها اگر سری به گالریها یا محافل و نمایشگاههایی که در این عرصه برگزار میشود، بزنید، از وفور آثار مبتذل، یا پوچگرا متعجب میشوید و این سؤال پیش میآید که آیا هنرهای تجسمی، جزیرهای جدا از دیگر حوزههای فرهنگی است؟ اگر جواب منفی است، پس چرا کمتر نظارت یا اقدامات هدایتی در آن صورت میگیرد؟
اما اوضاع وقتی بغرنجتر به نظر میرسد که درست در دورانی که شاهد ظهور نسل جدیدی از هنرمندان متعهد و انقلابی در زمینه هنرهای تجسمی هستیم، موجی از تبلیغات برای مطرح شدن به اصطلاح هنرمندان بدسابقه به راه افتاده است. برخی از چهرههای حاضر در عرصه هنرهای تجسمی، از وابستگان به خاندان پهلوی و قاجار هستند، دورانشان سر آمده و دیگر نه ایده جدیدی دارند و نه خلاقیتی، اما دائم از سوی نهادها و مراکز دولتی، مطرح میشوند. فقط کافی است به برخی از سرمایهگذاریها یا فرصت دادن مراکز و نهادهای دولتی و شبهدولتی برای خودنمایی وابستگان قجری و پهلوی پرداخت.
برای نمونه، به تازگی یک مجموعه فیلم مستند با بودجه دولتی درباره برخی از این چهرهها ساخته شد. پرویز تناولی که مجسمهسازی در خدمت دستگاه شاهنشاهی ایران بود و آثارش به دلیل مضامین جنسی و پوچگرایانه شهرت یافت، همواره مورد تجلیل و بزرگداشت مقامات دولتی امروز ایران نیز قرار میگیرد و به تازگی نیز فیلم مستندی درباره او و برخی دیگر از چهرههای همفکر وی در گروه سینمایی «هنر و تجربه» ساخته شده و به نمایش درآمده است. «هنر و تجربه»، عنوان گروهی است که زیر نظر مستقیم وزارت ارشاد و با بودجه عمومی کشور اداره میشود، اما حامی فیلمهای جشنوارهای و شبهروشنفکرانه است. در این گروه همچنین فیلمهای مستند دیگری درباره چهرههایی چون همایون صنعتیزاده، عبدالرحیم جعفری، توران میرهادی و... تولید شده و به نمایش درآمده است؛ افرادی که سوابق آشکاری در زمینه همکاری با سرویسهای ضد ایرانی بیگانه داشتهاند.
عجیب اینکه، به رغم سابقه منفی تناولی و آثار مبتذل و پوچی که خلق کرده، تیر ماه امسال نمایشگاهی با عنوان «40 سال فعالیت پرویز تناولی» در باغ کتاب تهران برگزار شد که با استقبال جمع بسیاری از مسئولان فرهنگی مواجه شد!
اما دیگر چهرهای که طی سالهای اخیر بارها مورد توجه و تجلیل مراکز و نهادهای دولتی و شبهدولتی قرار گرفته، منیر شاهرودی فرمانفرماییان (از نوادگان سلسله قاجار و دختر یکی از نمایندگان مجلس دوران پهلوی) است. حدود یک سال پیش بود که با حضور مقامات دولتی، یک تالار نیز به نام این بازمانده قجری افتتاح شد. روز 25 مهر سال 96 بود که با حضور مجتبی حسینی، معاون هنری وزیر ارشاد و جمع دیگری از مسئولان، یکی از تالارهای باغموزه نگارستان به نام منیر فرمانفرماییان افتتاح شد. باغموزه نگارستان، یک مرکز دولتی و وابسته به دانشگاه تهران است که اینگونه در خدمت پاسداشت این به اصطلاح هنرمند وابسته به خاندانی اشرافی و قجری قرار گرفت. همچنین در دهمین حراج آثار هنری تهران که روز جمعه 21 دی برگزار شد، یکی از آثار وی دو میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان فروخته شد! محفلی که از قضا، برخی از دستاندرکاران سابقاً دولتی نیز در آن حضور پررنگی داشتند.
بنا به گفته خود فرمانفرماییان، در سال 1945 با هدایت و حمایت یکی از جاسوسان شناخته شده آمریکایی به نام آرتور اپهایم پوپـ که در غارت آثار باستانی ایران نقش عمدهای داشتـ به مدرسه طراحی مد «پارسونز» در نیویورک معرفی میشود؛ مدرسهای که در اختیار یهودیان صهیونیست مانند خاندان «جیکوبز» بوده و به پرورش و تربیت جمعی از طراحان مد و به اصطلاح زیبایی در جهان میپرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی، منیر شاهرودی فرمانفرماییان در دادگاه انقلاب اسلامی به طور غیابی محاکمه و محکوم و تمامی اموالش مصادره شد. او که پس از پیروزی انقلاب به خارج گریخته بود، به مدت 26 سال در آمریکا به سر برد که بنا به گفته خودش در این مدت فقط برای آمریکا و عربستان کار میکرده است! با وجود این سوابق، وی در دهه 80 به کشور بازگشت و فعالیتهای خود را در داخل ادامه داد.
یکی از مراکز همواره در خدمت بزرگداشت افراد به اصطلاح هنری درباری، «خانه هنرمندان ایران» است. فقط کافی است فهرست برنامههایی که طی یک سال اخیر در این مرکز برگزار شده و اسامی افراد تجلیل شده در آنجا را مرور کرد. این مرکز به جایی برای خودنمایی افراد بدنامی چون پوری بنایی (بازیگر فیلمهای فاسد طاغوتی)، بهمن فرمانآرا (از فیلمسازان نزدیک به فرح دیبا)، بهرام بیضایی(فیلمسازی که سالهاست در آمریکا ساکن است و بارها کینه خود علیه انقلاب اسلامی را نشان داده است)، آیدین آغداشلو (از هنرمندان زاویهدار با انقلاب) و... تبدیل شده است.
اتفاقاتی که در این گزارش به آنها اشاره شد، تنها بخشی از خدماترسانی نهادهای دولتی و رسمی کشور به چهرههای طاغوتی آن هم طی چند ماه اخیر است! عجیب اینکه، مطرح شدن چنین افرادی، در 40 سالگی پیروزی انقلاب اسلامی صورت میگیرد! دقیقاً دورهای که این مراکز مسئولیت فعالیت بیشتر برای جلا دادن درخشش این رستاخیز عظیم تاریخ ملت ایران را برعهده دارند.
ممکن است برخی بگویند، یکی از شعارهای انقلاب اسلامی و نتیجه این انقلاب، یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی «آزادی» است و یکی از مصادیق آزادی این است که به هنرمندانی با دیدگاههای مخالف حاکمیت نیز اجازه فعالیت و بروز استعداد داده شود، بنابراین، نمیتوان به جولان وابستگان به طاغوت ایراد گرفت. مقدمه چنین استدلالی کاملاً درست است، اما نتیجه به دست آمده، مغالطهآمیز و غیرمنطقی است؛ چرا که هیچ کس با فعالیت آزادانه هنرمندانی با دیدگاهی متفاوت و حتی متضاد با حاکمیت مخالف نیست، اما آنچه انتقادآمیز است اینکه، امکانات عمومی در خدمت تبلیغ و برجستهسازی چهرههایی ضد الگو و با سوابق منفی قرار میگیرد و آنها مانع از رشد و درخشش هنرمندان جوان و دارای دیدگاههای مترقی و متعلق به فرهنگ و ارزشهای این سرزمین میشوند.