امین پناهی/ جمهوری بولیواری ونزوئلا هفته گذشته صحنه مناقشات داخلی مخالفان و موافقان دولت فعلی در کف خیابانهای کاراکاس بود؛ مناقشهای از جنس کودتا و با حمایت خارجیها که سبب ایجاد درگیری شد و در حالی که مادورو رئیسجمهور قانونی ونزوئلاست و به تازگی مراسم سوگند ریاستجمهوری را ادا کرده است، حالا و در وضعیتی که کودتاچیان توانستند بخشی از جامعه این کشور را با خود همراه کنند، رئیس مجلس این کشور خود را رئیسجمهور موقت معرفی کرده و برای این منصب در میان طرفدارانش سوگند خورده است. پس از آن بود که کشورهای مختلف در قبال این تحولات به دو دسته تقسیم شدند؛ دسته اول آنهایی بودند که مانند گذشته از مادورو به عنوان رئیسجمهور قانونی کشور حمایت کردند که ایران، چین، روسیه و ترکیه جزو این کشورها بودند. دسته دوم هم کشورهایی بودند که از رئیسجمهور خودخوانده حمایت کردند. آمریکا جزو اولین کشورهایی بود که ریاستجمهوری خوآن گوایدو را به رسمیت شناخت. پس از آن آرژانتین، کلمبیا، برزیل و پاراگوئه از رئیسجمهور خودخوانده ونزوئلا حمایت کردند.
سابقه کودتا
البته کودتا در این کشور امری مسبوق به سابقه است. آخرین باری که کودتا در ونزوئلا اتفاق افتاد، در سال 2002 بود. در زمان هوگو چاوز هم یک بار دیگر آمریکا سعی کرده بود رئیسجمهور قانونی این کشور را از قدرت کنار بزند، اما به دلیل آنکه مردم و نیروهای نظامی از چاوز حمایت کرده بودند، این کار به سرانجام نرسید و چاوز دوباره به قدرت بازگشت.
در جریان کودتای سال 2002، زمانی که دولت آمریکا احساس کرد کودتا شکست خورده است از چاوز که توانسته بود به قدرت بازگردد، حمایت کرد، اما امروز به طور علنی الفبای دموکراسی را زیر پا گذاشته و رئیسجمهوری را که چندی پیش با رأی مردم به این جایگاه دست یافت، نامشروع میداند.
دخالت آمریکا
جالب اینجاست که برخی در کشور ما هم از کودتای آمریکایی علیه مادورو خوشحالند، اینها همانهایی هستند که خود را طرفدار سرسخت دکتر مصدق میدانند؛ مصدقی که با یک کودتای مشابه از سوی آمریکاییها از قدرت کنار گذاشته شد!
پایگاه خبری اسپوتنیک در گزارشی با تیتر «دخالت آمریکا در ونزوئلا: تکرار سناریوی کودتای 1953 در ایران» کودتای اخیر را به کودتای 28 مرداد 32 تشبیه کرده است. در این گزارش آمده است: «آمریکاییها در دوران کودتای 1953 ایران با تحریم و فشار بر مردم کار خود را شروع کردند و در واقع با استفاده از جنگهای روانی و رسانهها و پول، خواستار تغییر دولت ایران بودند و نهایتاً با انجام کودتا به اهدافشان رسیدند.»
در ادامه این گزارش آمده است: «کاری که هماکنون در ونزوئلا انجام میشود شبیه کودتای 1953 در ایران است، آمریکا در ابتدا سعی کرد دولت هوگو چاوز که رئیسجمهور قانونی این کشور بود را بر کنار کند. در همین راستا در سال 2002 اقدام به کودتا علیه ونزوئلا کردند که شکست خورد. آنها خواستند مردم ونزوئلا را با تحریم به فلاکت بکشانند و تحت فشار قرار دهند. اما هوگو چاوز به خصوص براي مردم محروم کشورش تمام ساختارهای مورد نیاز، مانند بهداشت، درمان، آموزش، مدرسه و بیمارستان، دانشگاه، تجهیزات برق و آب را فراهم کرد. وی مردم خود را از فقر مطلق درآورد.» در ادامه این گزارش به مسائلی همچون وضع تحریمها علیه مردم ونزوئلا برای به فلاکت کشاندن آنها اشاره شده است.
شبیه فتنه 88
البته، این کودتا را بیشباهت به قضایای سال 88 در ایران هم نمیتوان دانست. اولین وجه شباهت انتخابات ریاستجمهوری در دو کشور است که آمریکاییها هر دو را به رسمیت نشناختند. دیگر وجه شباهت هم داشتن پشتوانه خارجی برای عبور از دموکراسی در کشور است. در واقع این امر نشان میدهد آمریکا کشورهایی را که به دنبال استقلال در امور سیاسی و اقتصادی باشند به رسمیت نمیشناسد و تمام تلاش خود را برای به تاراج بردن استقلال کشورها به کار میبندد.
اما این کودتا محصول دیروز و امروز نیست؛ یعنی آمریکا برای مثال در زمانی که اقتصاد ونزوئلا هنوز سرپا و قدرتمند بود، نمیتوانست چنین کاری را در این کشور انجام دهد. کما اینکه چند بار هم تلاش کرده بود، اما به سرانجام نرسیده بود. ونزوئلا امروز در جهان دارای بالاترین نرخ تورم است. برخی کارشناسان میزان تورم را در این کشور بیش از یک میلیون درصد میدانند و میگویند، دست کم هر 19 روز نرخ محصولات نسبت به قبل دو برابر میشود. هرچند کودتا راه برونرفت از مشکلات و مسائل جاری در این کشور با چنین اقتصاد متورمی نیست، اما باید پذیرفت که همراهی بخشی از مردم با کودتاچیان به دلیل بروز مشکلات اقتصادی است که نه به وسیله این دولت، که تا حدودی به دلیل سیاستهایی که از سال 1960 آغاز شد، ایجاد شده است و حالا وضع به جایی رسیده است که مردم این کشور یا به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند، یا پشت دیوارهای دیگر کشورها صف میکشند تا شاید غذایی برای خوردن به دست آورند.
در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 1396 برخی از نامزدها و طرفدارانشان از ونزوئلایی شدن ایران در صورت انتخاب رقبا ابراز نگرانی میکردند. در اینجا میخواهیم بدانیم که چه شد که ونزوئلای دهه 1960 که یکی از متمولترین کشورهای آمریکای جنوبی شناخته میشد، حالا به چنین وضعی گرفتار آمده است؟
سیستم ابرتورمی
در واقع، پس از آنکه قیمت نفت در بازارهای جهانی رو به افزایش نهاده بود، کشور ونزوئلا هم که حدود 10 درصد از نفت جهان را تأمین میکرد، دولت پول نفت را وارد کشور کرده و برای مردم و نیازهای روزانه آنان خرج میکرد، چنین میپنداشت که روند ورود ارز در برابر خامفروشی نفت به همین شکل ادامه خواهد یافت، اما مشکل از زمانی شروع شد که رکود بر اقتصاد جهان سایه افکند و دیگر پول خارجی مانند گذشته وارد این کشور نمیشد. از سوی دیگر دولت ونزوئلا حاضر نبود قیمتها را در جامعه واقعی کند؛ ازاینرو اقدام به تزریق یارانه هنگفت در کالاهای اساسی مورد نیاز مردم کرد و کار به جایی رسید که خزانه خالیتر از همیشه شد و دولت دیگر توان فراهم کردن این محصولات را نداشت، به همین دلیل یک ابرتورمی بر اقتصاد این کشور سایه افکند.
فرانسسکا فیلیا، مدیر ارشد اجرایی «فاسانارا کپیتال» در لندن به «سیانبیسی» میگوید: «ابرتورم نظام اقتصادی را سکته میدهد؛ چرا که سرمایهگذاران خارجی را فراری میدهد، کسبوکارهای داخلی را دلسرد میکند، ارزش پساندازها و حداقل حقوق را از بین میبرد و رشد اقتصادی را برای مدتی طولانی تحت تأثیر قرار میدهد. ابر تورم کسری بودجه و کنترل سرمایه را اجتنابناپذیر میکند. ابرتورم وقتی به حرکت درآید، به سادگی متوقف نمیشود؛ زیرا اعتبار سیاستگذاران بهشدت آسیب دیده است.»
دولت ونزوئلا در دورههای گوناگون از این بابت خرسند بود که همیشه پول نفت برای واردات از کشورهای دیگر وجود دارد. هر چند همواره در مقابل آمریکا میایستاد و علیه او سخنرانی میکرد، اما اقتصادش مستقل از غرب نبود. در واقع، سیاست اقتصادی این کشور سیاست نفت در برابر کالا بود که پس از آنکه ارزش نفت کاهش یافت و دیگر نمیشد با نفت همه کالاها را تأمین کرد و حالا کار به جایی رسیده که کشوری که زمانی یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت جهان بود و اصلاً او بود که ایده ایجاد اوپک را با آیندهنگری مطرح کرد، حالا مجبور است بنزین مورد نیاز روزانه خود را از کشورهای دیگر وارد کند.
متکی نبودن به نفت
اما باید دانست که وضعیت کشور ونزوئلا برای کشورهایی با اقتصادی متکی به نفت خیلی دور و خیلی نزدیک است. به این معنا که اقتصاد نفتی یک اقتصاد قابل اتکا برای کشوری که میخواهد در آینده قدرت منطقهای و جهانی باشد، نیست. از همینروست که رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای از همان ابتدای دوره زعامت خود در جمهوری اسلامی به مسئولان در تمام دولتها از اقتصاد نفتی هشدار داده و تأکید کردهاند؛ پایههای اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر نفت بنا نشود و نگاه مسئولان به تولید داخلی باشد. حال میبینیم که تنها یک نگاه است که جمهوری اسلامی را از ونزوئلایی شدن باز میدارد و آن توجه به اقتصاد مبتنی بر تولید و صادرات محصولات و قطع خامفروشی نفت و جلوگیری از واردات بیرویه محصولات خارجی با چند برابر قیمت به کشور است.
اما حالا ونزوئلا برای خروج از بحران پیش آمده تنها یک راه پیش رو دارد و آن، این است که مردم، دولت و مخالفان تلاش کنند مشکلات در درون کشور را با گفتوگو و دوستی حل کنند. آنها باید بدانند که آمریکا به هیچ وجه دوستدار آنان نیست و تنها استقلال این کشور را نشانه گرفته است. در صورتی که مردم ونزوئلا به ایالات متحده و ترامپ برای حل مشکلات خود دلخوش کنند، در آینده خواهند دید که نه تنها مشکلاتشان حل نخواهد شد؛ بلکه به واسطه ترامپ و سیاستهای نادرست او بر این مشکلات افزوده خواهد شد.