رضا اشرفی/ بالکان همواره منطقه حساسی بوده است؛ منطقهای که در جنوب شرقی اروپا، جنوب غربی روسیه و شمال غربی ترکیه قرار دارد. اضافه کردن نام آمریکا برای تقابل ژئوپلیتیک در این حوزه نشان میدهد که چقدر منطقه حساسی است. در کنار قومها و مذاهب گوناگون، حوزههای راهبردی دریای آدریاتیک، دریای یونان، دریای اژه و دریای سیاه را پوشش میدهد. آلبانی، یونان، بلغارستان، مجارستان، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، اسلوونی، مقدونیه، صربستان، مونتهنگرو، رومانی و ترکیه در این جغرافیا قرار دارند؛ جغرافیایی که جنگ جهانی از آن کلید خورد.
پس از فروپاشی شوروی که چند کشور را به مجموعه بالکان اضافه کرد، آمریکا درصدد برآمد نفوذ و دخالت خود را در این منطقه افزایش دهد. این سیاست طی ماههای اخیر تشدید شده و به همین دلیل ولادیمیر پوتین درباره آن هشدار داده است. رئیسجمهور روسیه هفته گذشته در سفر به صربستان تأکید کرد: «تلاشهای ایالات متحده و برخی دیگر از کشورهای غربی برای تسلط بر منطقه بالکان موجب بروز بیثباتی جدی در آن شده است.»
یکی از رویکردهای غرب که بسیاری از مواقع سعی کرده موفق عمل کند، این است که با نفوذ به یک منطقه یا کشور و به هم ریختن نظم آن که بیثباتیهای خرد و کلانی را به همراه میآورد، مدعی میشود طرف مقابل عامل این بیثباتی شده است. حوزه بالکان، منطقه غرب آسیا و خاورمیانه، شرق و جنوب شرق آسیا، مسئله اوکراین و شرق اروپا، چالشهای ایجاد شده در آمریکای لاتین و جنوبی به ویژه ونزوئلا نمونههای این بیثباتسازی است که آمریکا (غرب) دیگری را عامل آن میداند.
آمریکا در حوزه بالکان نیز همچون بحران اوکراین، چنین سیاستی را دنبال میکند. البته، سیاست بحرانسازی و بیثبات کردن مناطق شرق و جنوب شرق اروپا برای بهرهگیری از آن، از همان اولین سالهای فروپاشی شوروی با سیاست گسترش ناتو به شرق شروع شد. طی تمام سالهای گذشته، آمریکا (غرب) خواهان عضوگیری این کشورها در ناتو بوده است که تاکنون سه موج را به همراه داشته است.
موج اول گسترش ناتو به شرق در دوره بیل کلینتون بود که کشورهای لهستان، مجارستان و چک عضو ناتو شدند. در موج دوم آن که در دوره بوش پسر انجام شد، کشورهای بلغارستان، استونی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی و اسلوونی به عضویت ناتو درآمدند و در موج سوم نیز آلبانی و کرواسی به آن پیوستند. طی سالهای گذشته مشخص است که غرب و ناتو به طور مداوم به سمت شرق و جنوب شرق اروپا نفوذ کرده و سعی داشتند روسیه را در تنگنانی امنیت مرزی قرار دهند. در برخی از مناطق دیده میشود که این عضوگیری نظامی، امنیتی، اطلاعاتی تا نقطه صفر مرزی روسیه پیش رفته است. استونی و لتونی نمونه آن هستند که هممرز با روسیه هستند و نیروها و تجهیزات نظامی ناتویی در آن مستقر شدهاند.
آمریکا و غرب نهتنها خواهان گسترش این نفوذ هستند، بلکه اکنون برای عضویت در ناتو کشورهایی همچون گرجستان و جمهوری آذربایجان را در نظر گرفتهاند. یکی از مهمترین دلایل بالا رفتن تنش بین روسیه و گرجستان و شکلگیری جنگ اوت 2008 همین موضوع بود. سیاستهای رنگی انقلابهای مخملی که بسیاری از کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی را در بر گرفت در همین راستا عمل میشد. به همین منظور روسیه نیز تصمیم گرفت از طریق افزایش روابط با کشورهای خارج نزدیک خود، از این نفوذ بکاهد. از سوی دیگر مجبور شد برای دور نگه داشتن غرب، دست به عملهای متقابل بزند که در قضیه اوکراین به چالش تجزیه تبدیل شد؛ چالشی که آمریکا آغاز کرد، اما در افکار عمومی سعی دارد به نام مسکو بنویسد.
همراه با سفر ولادیمیر پوتین به صربستان که یکی از کشورهای پرچالش بالکان بوده، یورونیوز طی گزارشی نوشت: «روسیه نگران سیاستهای توسعهطلبانه اخیر ناتو است. وزارت خارجه روسیه در همین زمینه روز پنجشنبه ۱۲ ژوئیه (۲۱ تیرماه) از دعوت ناتو از مقدونیه برای ملحق شدن به این پیمان انتقاد کرد.» غرب با ارسال نیروهای خود به مقدونیه برای مقدمهچینی و همچنین دعوت رسمی این کشور برای عضویت در ناتو، چالش جدیدی را کلید زده است.
بر همین اساس، وزارت خارجه روسیه در بیانیهای اعلام کرد: «عضو کردن مقدونیه با متوسل شدن به زور، گواهی است بر اینکه اصل سیاست درهای باز ناتو به ابزاری برای گسترش قلمرو قدرت ژئوپلیتیک تبدیل شده است.»
بیشک بخشی از فشارهای ژئوپلیتیک به روسیه را باید در ادامه رقابت روسیه و غرب در منطقه غرب آسیا جستوجو کرد. آمریکا و متحدانش کمتر فکر میکردند، روسیه در چنین وضعیتی که آمریکا خواهان چینش نظم جدید غربمحور در خاورمیانه است، وارد شده و دخالت کند؛ رویکردی که با جدیت مقاومت در منطقه و همچنین ناهمخوانی منافع برخی از کشورهای منطقه با غرب که اتفاقاً متحد آمریکا هستند، به چالش بنیادی برای غرب تبدیل شده است. جریانی که میتواند در دیگر مناطق جهان نیز به بحران تبدیل شود، از جمله در شرق و جنوب شرق آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی.
در چنین فضایی بهترین شرایطی که میتواند برای روسیه ایجاد شود، چالش در روابط آمریکا و اتحادیه اروپا و همچنین تداوم مخالفت دونالد ترامپ با اعضای ناتو و حتی خروج آمریکا از ناتو است؛ زیرا با خروج واشنگتن که بیش از 60 درصد هزینههای ناتو را میپردازد، ناتو عملاً نابود میشود. همچنین بحران در کشورهای اروپایی از طریق گسترش ناسیونالیسم ضد اتحادیهگرایی، بحث خروج کشورها از اتحادیه اروپا، همچون برگزیت، سیاستهایی هستند که روسیه اگر چه به طور رسمی اعلام نمیکند، ولی از آنها استقبال میکند.
به همین دلیل است که برخی از تحلیلگران معتقدند، دونالد ترامپ بهترین رئیسجمهور آمریکا است که روسیه میتواند انتظار داشته باشد. همچنین به همین دلیل است که برخی از منتقدان دونالد ترامپ که در آمریکا جایگاه سیاسی دارند، میگویند که عملکرد ترامپ ضد امنیت ملی آمریکا است. در واقع بخشی از آن مربوط به چگونگی مقابله با روسیه است. اتفاقاً ترامپ در نشست هفته گذشته ناتو که به طور رسمی از مقدونیه دعوت به عضویت شد، اعلام کرد، روسیه دشمن نیست؛ بلکه رقیب است.
به نظر میآید به همان اندازه که آمریکا طی سالهای گذشته به دنبال یقهگیری ژئوپلیتیکی علیه روسیه بوده و اروپا نیز در این سیاست با آن همراهی کرده، مسکو نیز دست بسته نبوده است!