گفتاری از آیتاللهالعظمی شیخ عباس محفوظیانسان مسلمان، دستورهاى اخلاقى خود را از کجا مىگیرد؟ بر اساس چه منابعى مىتوانیم بگوییم که کدام عمل، خوب است و کدام عمل بد؟ به عبارت دیگر، بدى و نیکى اعمال را از کجا به دست مىآوریم؟ در پاسخ مىگوییم، ما از سه منبع، دستورها و احکام اخلاقى را به دست مىآوریم که عبارتند از: فطرت، عقل و شریعت. در این نوشتار درباره این سه منبع اخلاقى اندکى توضیح مىدهیم:
الفـ فطرت
انسان با وجدان و فطرت خود درک مىکند که دروغ، ناپسند و راستى، پسندیده است. خداوند متعال این قدرت تشخیص را در وجود انسان به ودیعت نهاده است. قرآن کریم مىفرماید: «وَأَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ»١؛ به آنان (انسان)، نیکرفتارى را وحى کردیم. علامه طباطبایى(رحمهالله) درباره اینکه انسان از باطن و درون خود، به رفتارهاى پسندیده و نیکىها پى مىبرد، ذیل آیه «وَأَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ» مىنویسد: «یعنى نفس عمل خیر به آنها وحى شده است، نه آنکه آنان به انجام دادن کار خیر سفارش شده باشند.»2 به تعبیر دیگر، نفس فعل خیرات که با راهنماى باطنى از ایشان سر مىزند، مورد تعلق وحى است نه آنکه وحى، انجام امر خیر را تشریع کند.
خداوند سبحان در آیهای دیگر درباره فطرى بودن افعال اخلاقى مىفرماید: «وَهَدَیناهُ النَّجْدَین»3؛ آیا او (انسان) را به راه خیر و شر هدایت نکردیم؟! باز درباره این آیه، استاد علامه طباطبایى مىفرماید: اینکه خداوند متعال مىفرماید ما راه خیر و شر را به انسان، تعلیم و الهام کردیم، به این دلیل است که انسان، نیکىها را مىشناسد و آنها را از بدىها تمیز مىدهد.4 در احادیث متعددى نیز مسئله فطرى بودن مباحث اخلاقى مطرح شده است. در اینجا به چند حدیث مبارک اشاره میکنیم؛ پس از نزول آیه شریفه «تَعاوَنُوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقْوى وَلا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَالعُدْوانِ»، کسى به نام «وابصه» خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرضه داشت: یا رسولالله، سؤالى دارم، حضرت فرمود: بگذار بگویم که پرسش شما چیست، شما آمدى از معناى خوبىها و بدىها بپرسى. وابصه مىگوید: پیامبر(ص)، سه انگشت خود را با هم جمع کرد و به سینه من زد و فرمود: «استفتِ قلبک استفتِ نفسک، البرّ مااطمأنَّ إلیه القلب واطمانّت إلیه النّفس والاثم ما حاک فى القَلب و تردّد فى الصدر وَ إن أفتاک الناس»؛5 اى وابصه، از قلبت بپرس و از نفست سؤال کن، برّ و خوبى، چیزى است که قلب با آن آرامش یابد و نفس، بدان آرام گیرد و اثم و گناه آن عملى است که در دل اضطراب و نگرانى ایجاد کند؛ هر چند مردم به درستى آن حکم دهند. امام رضا(ع) در این باره مىفرماید: «انظر أىّ شىء یقح فى قلبک فاعمل به»؛6 به قلب و درون خود نظر کن، هر عملى که در آن جاى گرفت و مقبول افتاد، بدان عمل نما.
بـ عقل
یکى دیگر از منابعى که براساس آن احکام و دستورهاى اخلاقى خوب و بد را تشخیص میدهیم، «عقل» است. عقل به معناى نیروى نهانى است که آدمى را در شناخت حق و باطل، راستى و درستى و صلاح و فساد یارى مىکند. انسان پس از آنکه به کمک عقل و خرد، خوبى و نیکى فعلی را فهمید، با آن پیمان قلبى مىبندد و آن را مىپذیرد و هر چه را پذیرفت، به آن پایبند میشود.7
در قرآن و روایات نیز از «عقل» به عظمت یاد شده و یکى از منابع شناخت احکام و حقایق به شمار میآید. قرآن کریم کسانى را که از این منبع بزرگ استفاده نمىکنند، مذمت کرده و آنها را بدترین موجودات معرفى مىکند:
«إِنَّ شَـرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّـمُّ الْبُکمُ الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ»؛8 همانا بدترین جنبندگان نزد خداى متعال کران و لالانى هستند که نمىاندیشند و «أُفٍّ لَکمْ وَلِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛9 اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا مىپرستید، مگر نمىاندیشید؟
به دلیل همین اهمیت است که در لسان پیشوایان ائمه معصوم(ع)، عقل «حجت باطنى» لقب گرفته است. امام موسىکاظم(ع) مىفرماید: «إنَّ للهِ عَلى النّاسِ حُجَّتَین حُجَّةٌ ظاهِره وَ حجّةٌ باطنه، فَأما الظاهرة فالرسل والانبیاء والائمة وَ أما الباطنه فالعقول»؛10 خدا بر مردم دو حجت دارد: یکى حجت ظاهرى و دیگرى حجت باطنى؛ اما حجت ظاهرى، پیامبران و ائمه(ع) هستند و حجت باطنى، عقل است.
جـ شریعت
گفتیم که انسان براى فهم خوبىها و بدىها از دو منبع استفاده مىکند: یکى فطرت و دیگرى عقل. حال باید دانست، این دو منبع مهم، به دلیل محدودیتها و موانعى که دارند، نمىتوانند در همه زمینهها انسان را در تشخیص کارهاى نیک و بد یارى رسانند؛ از این رو خداوند متعال، پیامبران را برانگیخت تا به کمک «وحى» هم نیروى فطرت و عقل آدمیان را پرورش دهند و آنها را در مسیر صحیح هدایت کنند و هم آنچه را که عقل و فطرت قادر به تشخیص آنها نیستند به بشریت نشان دهند؛ بنابراین دین و شریعت، منبع بسیار با اهمیتى در سازندگى انسان و زندگى فردى و اجتماعى او به شمار مىآید. اگر وحى الهى و زحمات پیامبران و پیشوایان معصوم(ع) نبود، هیچ گاه عقل و فطرت آدمى شکوفا نمىشد و گنجها و استعدادهاى درونىاش استخراج نمىگردید.
ناکافى بودن عقل و فطرت آدمى براى درک و فهم همه خوبىها و بدىها به این سبب است که اولاً، دایره درک عقل و فهم فطرى و دانش تجربى بشر، مانند خود انسان محدود است و از درک برخى اعمال و رفتارهاى فردى و اجتماعى، مانند حرمت ربا، احتکار، کمفروشى، خوردن مال حرام و خوردن گوشت حیوان حرامگوشت و همچنین وجوب نماز، حج، خمس و زکات و امثال آنها برنمىآید.
ثانیاً، درست است که انسان به درک فطرى مجهز است و خوبىها و بدىها را با آن درک مىکند، اما همان عقل و درک فطرى، در معرض تمایلات نفسانى واقع مىشود و کارآمدى خود را از دست مىدهد.
مهمتر از همه اینکه، منبع لایزال شریعت و دین، مشوّقِ بسیار مهمى در کارهاى اخلاقى ماست. ممکن است کسى به کمک عقل و فطرت خود، به خوبى «امانتدارى» و بد بودن «خیانت در امانت» پى ببرد؛ اما براى انجام آن، هیچ مشوّقى جز این ندارد که در این دنیا نباید در امانت خیانت کرد. به عبارتی، اگر به دین و بشارتهاى الهى، ایمان پیدا کند و عامل اجر و پاداش الهى و خشنودى خدا را هم در نظر بگیرد، مشوّق مهمى را براى خود مىیابد و کار نیک را با سرعت، شوق و طراوت انجام مىدهد؛ چون چشم محبوبى را ناظر خود مىبیند و دنیاى سرسبز و خرمى به نام «بهشت» را در مقابل خود مىنگرد.
پینوشتها:
1ـ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
2ـ تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۵.
3ـ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
4ـ تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۴.
5ـ ملامحسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج ۱، ص ۵۸ و تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۱۹۰.
6ـ کافى، ج ۳، ص ۴۷۱ و شیخ طوسى، التهذیب، ج ۳، ص ۳۶۸۰.
7ـ ابن منظور، لسانالعرب، ج ۱۱، ص ۴۵۸.
8ـ سوره انفال، آیه ۲۲.
9ـ سوره انبیاء، آیه ۶۷.
10ـ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۳۷.