آیت‌الله جواد تبریزی می‌گوید: مقام صدیقه‌کبری فاطمه‌زهرا(س) مقام بسیار بزرگی است، ایشان بر گردن مسلمانان حق بزرگی دارند، ولی متأسفانه آن‌گونه که مستحق است، این حق را ادا نکرده‌ایم. از آن می‌ترسم که محکمه‌ای در دنیا که قاضی آن حضرت صاحب‌الزمان(عج) یا در آخرت که قاضی آن خداوند تبارک و تعالی باشد، تشکیل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند که آیا برای ادای حق‌تان نسبت به حضرت فاطمه‌زهرا(س) کاری انجام داده‌اید؟ حتی به مقدار اعتراف یک فقیه سنی؟ می‌ترسم که آن زمان جوابی نداشته باشیم.


گفتاری از آیت‌الله‌العظمی شیخ عباس محفوظیانسان مسلمان، دستورهاى اخلاقى خود را از کجا مى‌گیرد؟ بر اساس چه منابعى مى‌توانیم بگوییم که کدام عمل، خوب است و کدام عمل بد؟ به عبارت دیگر، بدى و نیکى اعمال را از کجا به دست مى‌آوریم؟ در پاسخ مى‌گوییم، ما از سه منبع، دستورها و احکام اخلاقى را به دست مى‌آوریم که عبارتند از: فطرت، عقل و شریعت. در این‌ نوشتار درباره این سه منبع اخلاقى اندکى توضیح مى‌دهیم: 

الف‌ـ فطرت
انسان با وجدان و فطرت خود درک مى‌کند که دروغ، ناپسند و راستى، پسندیده است. خداوند متعال این قدرت تشخیص را در وجود انسان به ودیعت نهاده است. قرآن کریم مى‌فرماید: «وَأَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ»١؛ به آنان (انسان)، نیک‌رفتارى را وحى کردیم. علامه طباطبایى(رحمه‌الله) درباره اینکه انسان از باطن و درون خود، به رفتارهاى پسندیده و نیکى‌ها پى مى‌برد، ذیل آیه «وَأَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ» مى‌نویسد: «یعنى نفس عمل خیر به آنها وحى شده است، نه آنکه آنان به انجام دادن کار خیر سفارش شده باشند.»2 به تعبیر دیگر، نفس فعل خیرات که با راهنماى باطنى از ایشان سر مى‌زند، مورد تعلق وحى است نه آنکه وحى، انجام امر خیر را تشریع کند.
خداوند سبحان در آیه‌ای دیگر درباره فطرى بودن افعال اخلاقى مى‌فرماید: «وَهَدَیناهُ النَّجْدَین»3؛ آیا او (انسان) را به راه خیر و شر هدایت نکردیم؟! باز درباره این آیه، استاد علامه طباطبایى مى‌فرماید: اینکه خداوند متعال مى‌فرماید ما راه خیر و شر را به انسان، تعلیم و الهام کردیم، به این دلیل است که انسان، نیکى‌ها را مى‌شناسد و آنها را از بدى‌ها تمیز مى‌دهد.4 در احادیث متعددى نیز مسئله فطرى بودن مباحث اخلاقى مطرح شده است. در اینجا به چند حدیث مبارک اشاره می‌کنیم؛ پس از نزول آیه شریفه «تَعاوَنُوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقْوى وَلا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَالعُدْوانِ»، کسى به نام «وابصه» خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرضه داشت: یا رسول‌الله، سؤالى دارم، حضرت فرمود: بگذار بگویم که پرسش شما چیست، شما آمدى از معناى خوبى‌ها و بدى‌ها بپرسى. وابصه مى‌گوید: پیامبر(ص)، سه انگشت خود را با هم جمع کرد و به سینه من زد و فرمود: «استفتِ قلبک استفتِ نفسک، البرّ مااطمأنَّ إلیه القلب واطمانّت إلیه النّفس والاثم ما حاک فى القَلب و تردّد فى الصدر وَ إن أفتاک الناس»؛5 اى وابصه، از قلبت بپرس و از نفست سؤال کن، برّ و خوبى، چیزى است که قلب با آن آرامش یابد و نفس، بدان آرام گیرد و اثم و گناه آن عملى است که در دل اضطراب و نگرانى ایجاد کند؛ هر چند مردم به درستى آن حکم دهند. امام رضا(ع) در این باره مى‌فرماید: «انظر أىّ شى‌ء یقح فى قلبک فاعمل به»؛6 به قلب و درون خود نظر کن، هر عملى که در آن جاى گرفت و مقبول افتاد، بدان عمل نما.

 ب‌ـ عقل
یکى دیگر از منابعى که براساس آن احکام و دستورهاى اخلاقى خوب و بد را تشخیص می‌دهیم، «عقل» است. عقل به معناى نیروى نهانى است که آدمى را در شناخت حق و باطل، راستى و درستى و صلاح و فساد یارى مى‌کند. انسان پس از آنکه به کمک عقل و خرد، خوبى و نیکى فعلی را فهمید، با آن پیمان قلبى مى‌بندد و آن را مى‌پذیرد و هر چه را پذیرفت، به آن پایبند می‌شود.7
در قرآن و روایات نیز از «عقل» به عظمت یاد شده و یکى از منابع شناخت احکام و حقایق به شمار می‌آید. قرآن کریم کسانى را که از این منبع بزرگ استفاده نمى‌کنند، مذمت کرده و آنها را بدترین موجودات معرفى مى‌کند:
«إِنَّ شَـرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّـمُّ الْبُکمُ الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ»؛8 همانا بدترین جنبندگان نزد خداى متعال کران و لالانى هستند که نمى‌اندیشند و «أُفٍّ لَکمْ وَلِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛9 اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا مى‌پرستید، مگر نمى‌اندیشید؟
به دلیل همین اهمیت است که در لسان پیشوایان ائمه معصوم(ع)، عقل «حجت باطنى» لقب گرفته است. امام موسى‌کاظم(ع) مى‌فرماید: «إنَّ للهِ عَلى النّاسِ حُجَّتَین حُجَّةٌ ظاهِره وَ حجّةٌ باطنه، فَأما الظاهرة فالرسل والانبیاء والائمة وَ أما الباطنه فالعقول»؛10 خدا بر مردم دو حجت دارد: یکى حجت ظاهرى و دیگرى حجت باطنى؛ اما حجت ظاهرى، پیامبران و ائمه(ع) هستند و حجت باطنى، عقل است. 

ج‌ـ شریعت
گفتیم که انسان براى فهم خوبى‌ها و بدى‌ها از دو منبع استفاده مى‌کند: یکى فطرت و دیگرى عقل. حال باید دانست، این دو منبع مهم، به دلیل محدودیت‌ها و موانعى که دارند، نمى‌توانند در همه زمینه‌ها انسان را در تشخیص کارهاى نیک و بد یارى رسانند؛ از این رو خداوند متعال، پیامبران را برانگیخت تا به کمک «وحى» هم نیروى فطرت و عقل آدمیان را پرورش دهند و آنها را در مسیر صحیح هدایت کنند و هم آنچه را که عقل و فطرت قادر به تشخیص آنها نیستند به بشریت نشان دهند؛ بنابراین دین و شریعت، منبع بسیار با اهمیتى در سازندگى انسان و زندگى فردى و اجتماعى او به شمار مى‌آید. اگر وحى الهى و زحمات پیامبران و پیشوایان معصوم(ع) نبود، هیچ گاه عقل و فطرت آدمى شکوفا نمى‌شد و گنج‌ها و استعدادهاى درونى‌اش استخراج نمى‌گردید. 
ناکافى بودن عقل و فطرت آدمى براى درک و فهم همه خوبى‌ها و بدى‌ها به این سبب است که اولاً، دایره درک عقل و فهم فطرى و دانش تجربى بشر، مانند خود انسان محدود است و از درک برخى اعمال و رفتارهاى فردى و اجتماعى، مانند حرمت ربا، احتکار، کم‌فروشى، خوردن مال حرام و خوردن گوشت حیوان حرام‌گوشت و همچنین وجوب نماز، حج، خمس و زکات و امثال آنها برنمى‌آید.
ثانیاً، درست است که انسان به درک فطرى مجهز است و خوبى‌ها و بدى‌ها را با آن درک مى‌کند، اما همان عقل و درک فطرى، در معرض تمایلات نفسانى واقع مى‌شود و کارآمدى خود را از دست مى‌دهد. 
مهم‌تر از همه اینکه، منبع لایزال شریعت و دین، مشوّقِ بسیار مهمى در کارهاى اخلاقى ماست. ممکن است کسى به کمک عقل و فطرت خود، به خوبى «امانت‌دارى» و بد بودن «خیانت در امانت» پى ببرد؛ اما براى انجام آن، هیچ مشوّقى جز این ندارد که در این دنیا نباید در امانت خیانت کرد. به عبارتی، اگر به دین و بشارت‌هاى الهى، ایمان پیدا کند و عامل اجر و پاداش الهى و خشنودى خدا را هم در نظر بگیرد، مشوّق مهمى را براى خود مى‌یابد و کار نیک را با سرعت، شوق و طراوت انجام مى‌دهد؛ چون چشم محبوبى را ناظر خود مى‌بیند و دنیاى سرسبز و خرمى به نام «بهشت» را در مقابل خود مى‌نگرد.

پی‌نوشت‌ها:
 1ـ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
2ـ تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۵. 
3ـ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
4ـ تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۴.
5ـ ملامحسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج ۱، ص ۵۸ و تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۱۹۰.
6ـ کافى، ج ۳، ص ۴۷۱ و شیخ طوسى، التهذیب، ج ۳، ص ۳۶۸۰.
7ـ ابن منظور، لسان‌العرب، ج ۱۱، ص ۴۵۸.
8ـ سوره انفال، آیه ۲۲.
9ـ سوره انبیاء، آیه ۶۷.
10ـ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۳۷.



 دکتر محمدرضا قضایی/ شخصی برای پیامبر(ص) ۱۲ درهم هدیه آورد. ایشان درهم‌ها را به حضرت علی(ع) دادند تا به بازار رفته و پیراهنی برای‌شان خریداری کنند. قیمت لباس 12 درهم شد، ولی پیامبر(ص) درخواست اقاله معامله کردند. پس از آن خود پیامبر(ص) روانه بازار شدند که در میانه راه به کنیزی برخوردند که زانوی غم به دامن گرفته بود. علت را جویا شدند، کنیز عرض کرد؛ برای خرید با چهار درهم از خانه بیرون آمده، اما پول‌ها را گم کرده و جرئت بازگشت ندارد. پیامبر مهربان چهار درهم از آن ۱۲ درهم را به او دادند. پس از آن ایشان در مغازه‌ای لباسی به قیمت با چهار درهم خریدند و به سمت خانه در حرکت بودند که مشاهده کردند فقیری لباس ندارد. با لباس نوی خود او را پوشاندند و با چهار درهم باقی‌مانده لباسی برای خود خریدند. پیامبر(ص) در راه بازگشت بودند که دیدند همان کنیز هنوز سردرگم است کنیز گفت؛ به دلیل تأخیر در مراجعت به خانه، جرئت رفتن ندارم. حضرت(ص) با کنیز همراه شدند، تا نزد صاحب کنیز وساطت کنند. صاحب‌خانه به میمنت ضمانت پیامبر(ص)، کنیز را آزاد کرد. حضرت محمد(ص) فرمودند: «خدا را شكر! چه ۱۲ درهم پربركتي بود، دو برهنه را پوشانيد و يك برده را آزاد كرد.» از این پول‌ها در زندگی بسیاری از انسان‌ها می‌آید و می‌رود، اما هیچ اثری ندارد، هیچ برکتی ندارد و نمی‌تواند راه‌گشای مشکلات کسی باشد. بسیاری از هزینه‌های غیرضروری زندگی ما، می‌تواند مشکلات و هزینه‌های بسیار ضروری زندگی دیگران را حل کند. گاهی قیمت برخی وسایل غیرضروری زندگی ما می‌تواند یک زندانی بی‌گناه را آزاد کند. گاهی زیورآلات ما می‌تواند سرمایه ایجاد شغل برای یک جوان جویای کار شود. گاهی بخشی کم از دارایی ما می‌تواند شروع زندگی دو جوان را سبب شود. اموال، عمر، همه داشته‌ها و دارایی ما می‌توانند همانند این ۱۲ درهم پر برکت باشند.انتخاب با خود ماست.

سعید‌بن‌عاص‌ـ 4

مسلمانان به مدیریت خلیفه سوم انتقادات بسیاری داشتند و اقداماتی همچون نصب والیان نامناسب که عمدتاً از خویشان و بستگان او بودند و توجه نکردن به خواسته‌های مردم به ویژه صحابه رسول‌الله(ص) مردم را علیه خلیفه شوراند تا جایی که او را در خانه‌اش محاصره کردند.
در این هنگام خلیفه رو به سعیدبن‌عاص کرد و گفت: رأی تو چیست؟ گفت: اگر رأی ما را می‌پرسی، درد را از خود دور کن و چیزی را که از آن بیمناکی، قطع کن و به آنچه می‌گویم، عمل کن که به مقصود خواهی رسید. خلیفه گفت: رأی تو چیست؟ 
سعید گفت: هر گروهی رهبرانی دارد که چون از بین بروند، آنها نیز پراکنده شوند. عثمان گفت: این نظر خوبی است، اگر عواقب آن نبود.
پس از آن، چون عثمان تهدید را جدی دید، به خانه حضرت علی(ع) آمد و از ایشان طلب یاری کرد و گفت: مردم را باز گردان؛ قول می‌دهم از این پس به اشاره و نظر تو کار کنم و از دستور تو تخلف نکنم. حضرت علی(ع) گفت: بارها با تو سخن گفته‌ام؛ اما هر بار از اینجا می‌روی، باز کار خود را می‌کنی. ما حرفی می‌زنیم و تو چیز دیگر می‌گویی. همه اینها کار مروان‌‌بن‌‌حکم و سعیدبن‌‌عاص و ابن‌عامر و معاویه است که اطاعت آنها کرده‌ای و عصیان من. 
خلیفه گفت: دیگر خلاف آنها می‌کنم و مطیع تو می‌شوم. سپس حضرت علی(ع) از آنجا رفت. عثمان، عماربن‌‌یاسر را پیش خواند و با وی سخن گفت که همراه حضرت علی(ع) برود؛ اما نپذیرفت.
آن‌گاه سعدبن ‌ابی‌وقاص را پیش خواند، سعد نزد حضرت علی(ع) آمد. حضرت گفت: ‌ای ابواسحاق خدا از او بپذیرد، به خدا من چندان از او دفاع کرده‌ام که اکنون به شرم‌ اندرم؛ اما مروان و معاویه و ابن عامر و سعیدبن‌عاص این وضع را که می‌بینی، برای وی پیش آورده‌اند. وقتی نیک‌خواهی می‌کردم و به او می‌گفتم دورشان کند، گوش نمی‌کرد تا چنین شد که می‌بینی. 
سعیدبن‌‌عاص پیش عثمان آمد و گفت: تا چه هنگامی دست ما را بسته می‌داری؟ گروهی از این مهاجمان بر ما تیر می‌اندازند و گروهی بر ما سنگ می‌زنند و برخی شمشیر بر روی ما کشیده‌اند، اکنون فرمان خود را به ما بگو. عثمان گفت: به خدا سوگند که من قصد جنگ با آنان را ندارم و اگر می‌خواستم جنگ کنم، امیدوار بودم که از ایشان محفوظ بمانم. 
سعید گفت: به خدا سوگند، دیگر هرگز از کسی درباره تو نمی‌پرسم و بیرون رفت و جنگ کرد تا آنکه به سرش ضربتی خورد. مردی ضربتی بر جلوی سر او زد که پس از آن، او چون صدای رعد را می‌شنید، مدهوش می‌شد. 
پس از قتل عثمان و بیعت مردم با حضرت علی(ع) و شورش اهل جمل، سعید در فتنه جمل به این بهانه که قاتلان عثمان در سپاه جمل هستند، شرکت نکرد و گفت: ‌ای مردم، شما چنین می‌پندارید که برای مطالبه خون عثمان بیرون آمده‌اید، اگر واقعاً این کار را می‌خواهید، قاتلان عثمان هم اکنون بر پشت این شتران سوارند و بر ایشان شمشیر نهید، وگرنه به خانه‌های خود برگردید و خویشتن را در راه خوشایند مردم و خلق به کشتن مدهید که روز قیامت از مردم برای شما کاری ساخته نیست.
با اینکه سعید از بنی‌امیه بود، اما روابط نزدیکی با برخی از هاشمیان داشت و این هاشمیان اذعان داشتند که سعید هیچ‌گونه موضعی علیه حضرت علی(ع) در جنگ جمل نداشته ‌است؛ به همین علت، مورخان اولیه اسلامی، دیدگاه بهتری درباره وی داشته‌اند.

چگونه روابط فرزندان را در خانواده مديريت کنيم؟


 زهرا ملکي / تا همين چند وقت پيش، يکي يک دانه خانه بود؛ اما حالا اوضاع فرق کرده و مجبور است همه خوشبختي‌هايش را با يک تازه‌وارد تقسيم کند! بديهي است که اوضاع خوشايندي نيست، به ویژه اگر احساس کند اين عضو تازه خانواده قرار است جاي او را بگيرد و همه توجهات اهالي خانه را به خود اختصاص دهد. به همين دلیل است که از همان دوران کودکي نخستين شعله‌های حسادت در وجودش زبانه مي‌کشد و به جاي آنکه خواهر يا برادر تازه‌واردش را به چشم يک هم‌بازي و دوست ببيند، به چشم رقيب مي‌بيند. در اين ميان، رفتار پدر و مادر و اطرافيان در شکل‌گيري اين احساس سهم قابل ملاحظه‌اي دارد و مي‌تواند شعله‌هاي حسد را در وجود فرزند اول شعله‌ور يا خاموش کند؛ اما ببينيم چگونه بايد فضاي خانه و خانواده و به ویژه فرزند اول خانواده را براي پذيرش فرزند دوم آماده کرد تا کمترين چالش در خانواده به وجود بيايد و بچه‌ها به جاي رقيب، رفيق و ياور همديگر باشند. 
به دنيا آمدن يک فرزند ديگر در خانواده تغيير بزرگي در زندگي تک‌تک اعضاي خانواده ايجاد مي‌کند. از پدر و مادر گرفته که حالا بايد در کنار پذيرش مسئوليت فرزند نخست، مسئوليت فرزند ديگر را هم بپذيرند و براي آن آماده باشند تا فرزند يا فرزندان قبلي خانواده که با تولد فرزند تازه اوضاع‌شان به کلي دگرگون مي‌شود و ناگهان از اقتدارشان کاسته شده و براي جلب توجه والدين بايد با عضو تازه‌اي که از قضا به مراقبت و توجه زيادي هم نیاز دارد، رقابت کنند. بيشترين چالش‌ها هم هنگام به دنيا آمدن دومین فرزند خانواده است که بروز مي‌کند. اگر خانواده‌اي بتواند حضور فرزند دوم در خانه را به خوبي مديريت کند، به طور مسلم با اضافه شدن فرزندان بعدي به ترکيب خانواده همان روند پيشين طي مي‌شود؛ اما اگر پدر و مادر نتوانند اوضاع را مدیریت کنند و ريشه‌هاي حسادت به فرزند دوم در درون فرزند اول خانه جوانه بزند، اين چالش به فرزندان بعدي خانواده نيز سرايت مي‌کند و در اين صورت مديريت خانواده با مشکلات متعددي مواجه خواهد بود.

عامل حسادت هستید!
نخستين عامل حسادت و حساسيت فرزند اول خانه نسبت به فرزند دوم، پدر و مادر هستند! اگر شما نتوانيد اوضاع را مديريت کنيد و با به دنيا آمدن فرزند جديد توجه و محبت‌تان نسبت به فرزند نخست خانه کاهش يابد، طبيعي است که او خواهر يا برادر تازه‌واردش را به چشم رقيب مي‌بيند و با او حسادت مي‌کند. درست است که نوزاد تازه‌وارد به مراقبت و توجه بيشتري نياز دارد؛ اما شما بايد اين موضوع را براي فرزند اول‌تان توضيح دهيد و پيش از تولد فرزند دوم‌تان او را براي حضور اين عضو تازه‌وارد آماده کنيد؛ البته اين آمادگي به سن، جنس و شرايط کودک شما بستگي دارد. دلیل اینکه توصيه مي‌شود فاصله سني ميان فرزندان شما سه تا پنج سال باشد، این است که کودکان سه سال و بالاتر معمولاً پخته‌ترند و شما راحت‌تر مي‌توانيد احساسات آنها را نسبت به عضو تازه خانه مديريت کنيد.

فرزند اول را آماده کنيد 
بهتر است فرزند اول شما از همان ابتدا بداند قرار است عضو جديدي به خانواده اضافه شود. شما می‌توانید مژده آمدن يک خواهر يا برادر را به او بدهيد و برايش از مزيت‌هاي داشتن خواهر يا برادر سخن بگویید. در چنين شرايطي، فرزند اول شما بهتر مي‌تواند با شرايط جديد کنار بيايد؛ چرا که ممکن است از همان دوران بارداري مادر به دليل شرايط خاصي که دارد، نتواند مانند گذشته به فرزند اول رسيدگي کند، اما اگر او بداند اين تغيير نه به دليل کاهش توجه مادر، بلکه به دليل شرايط خاص اوست، بهتر آن را مي‌پذيرد و از پدر و مادر و همين طور فرزند تازه‌وارد ناراحت نخواهد شد. يقين داشته باشيد با پنهان‌کاري شما و اينکه به يک‌باره فرزند دوم را به خانه بياوريد، اوضاع بدتر خواهد
شد. 

مديريت توجه به همه بچه‌ها
يادتان باشد ورود عضو تازه خانواده نبايد موجب شود توجه شما نسبت به فرزند اول خانه کاهش يابد. اگر بناست فرزند دوم‌تان را ناز و نوازش کنید، بايد فرزند اول‌تان را هم مورد محبت و نوازش قرار دهيد. براي اين منظور، شما می‌توانید نقش‌هاي تازه‌اي را براي فرزند اول خود تعريف کنيد و به او درباره کودک تازه‌وارد مسئوليت‌هايي را واگذار کنيد. برای نمونه، مي‌توانيد در چيدمان اتاق نوزاد تازه از فرزند اول‌تان کمک بگيريد. يا درباره خريد برخي وسايل براي خواهر يا بردار کوچک‌ترش نظر او را هم بپرسيد و به او بگوييد مي‌خواهيد اين وسيله را از طرف او براي فرزند تازه هديه بگيريد. اين مدل رفتاري به فرزند شما شخصيت مي‌دهد و احساس نمي‌کند عضو جديد خانه رقيبش است. فرزندان اول خانه با حساسيت ويژه‌اي رفتار شما را رصد مي‌کنند. اگر براي کودک تازه وسايل و چيزهاي مورد نيازش را تهيه مي‌کنيد، براي فرزند اول‌تان هم هديه‌اي هر چند کوچک بگيريد تا مبادا احساس کند شما بين او و عضو جديد خانه فرق گذاشته‌ايد. گاهي هم اين هدايا را از طرف فرزند دوم به فرزند اول‌تان
 بدهيد.

بچه‌ها را  به هم نزديک کنيد
حسادت بچه‌ها نسبت به فرزند دوم خانه در سنين گوناگون متفاوت است؛ اما بیشتر اوقات به شکل رفتارهاي خشن و فيزيکي عليه فرزند تازه‌وارد انجام مي‌شود. حتي در مواقعي که شاهد چنين رفتارهايي هستيد، سعي کنيد خويشتن‌دار باشيد و فرزند اول را به دلیل رفتارش تنبيه نکنيد. افزون بر اين، با تکرار چنين رفتارهايي از سوي فرزند اول در پي آن نباشيد که فرزند دوم‌تان را از فرزند اول دور کنيد تا مبادا آسيب ببيند. اگر فرزند اول شما سعي مي‌کند به خواهر يا برادر تازه‌واردش آسيب برساند، شما نتوانسته‌ايد توجه و رفتارتان را ميان آنها مديريت کنيد و راهش دور کردن آنها از همديگر نيست. تا حدود يک سالگي لازم است کودک‌تان در اتاق شما بخوابد؛ اما پس از آن مي‌توانيد فرزند دوم‌تان را در کنار فرزند اول‌تان بخوابانيد. اين کار کمک مي‌کند بچه‌ها بتوانند با هم ارتباط بهتري
 برقرار کنند.

نظام خانواده نقش‌های مشخصی را برای اعضای خانواده تعریف می‌کند. اگر در ایفای نقش‌ها ناهماهنگی پیش آید و وظایف و مسئولیت‌ها به درستی انجام نشود، تعارض‌های خانوادگی شکل خواهد گرفت؛ اما کارکرد مناسب هر یک از اعضا در نقش خویش، پایداری و شادکامی و در نتیجه رضامندی را برای خانواده به ارمغان خواهد آورد. عمده‌ترین نقش‌های خانواده، نقش‌های والدینی، همسری و خواهر و برادری است؛ اما موضوعی که در این کتاب به آن توجه شده، تنها نقش همسری یا همان «نقش‌های زناشویی» است؛ بخش اول این کتاب، کارکردها و ویژگی‌های زنان و مردان را تشریح می‌کند که بر اساس آن، کارکردها و ویژگی‌های زنان عبارتند از: مراقبت‌کنندگی، عشق‌ورزی، ارتباط‌مداری و پرورش‌دهندگی. کارکردها و ویژگی‌های مردان نیز عبارتند از: اقتدارطلبی، مهیاکنندگی، حمایت‌گری و هدف‌مداری. بخش دوم کتاب مذکور نقش‌های زناشویی در خانواده را بیان می‌کند. این نقش‌ها را می‌توان این‌گونه نام برد: حمایت عاطفی، که شامل عشق‌ورزی و ستایش، آرام‌بخشی و احترام متقابل است. مدیریت خانواده، مدیریت خانه، کار و اشتغال، مدیریت مالی، پرورش مذهبی، رابطه جنسی و نقش‌های تسهیل‌گر. برخی از مسئولیت‌ها در نظام روابط زناشویی به منزله نقش تسهیل‌کننده‌اند. آراستگی از جمله مسئولیت‌هایی است که بر دوش زن و شوهر است و بی‌توجهی به این نیاز زیباشناختی، پیامدهای جبران‌ناپذیری دارد. سازگاری و واقع‌بینی در انتظارات نیز از دیگر نقش‌های تسهیل‌کننده به شمار می‌آیند. اين کتاب را که به قلم سیدمهدی خطیب نوشته شده، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) روانه بازار نشر کرده است. 

کاربری با نام «نفیسه شریف» در صفحه خود در زمینه حرمت حجاب زن به نقل از آیت‌الله جوادی‌آملی نوشت: شبهه‌‏اي كه در ذهنيت بعضي افراد هست، اين است كه خيال مي‌‏كنند حجاب براي زن محدوديت و حصاري است كه خانواده و وابستگي به شوهر براي او ايجاد کرده است و بنابراين، حجاب نشانه ضعف و محدوديت زن است.
راه حلّ اين شبهه و تبيين حجاب در بينش قرآن كريم اين است كه زن بايد كاملاً درك كند كه حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف ‏نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضي هستم، حجاب زن مربوط به خانواده نيست تا اعضاي خانواده رضايت بدهند. حجاب زن، حقي الهي است، لذا مي‌بينيد در جهان غرب و كشورهايي كه به قانون غربي مبتلا هستند، اگر زن همسرداري آلوده شد و همسرش رضايت داد، قوانين آنها پرونده را مختومه اعلام مي‏‌كنند؛ اما در اسلام چنين نيست، حرمت زن نه به خود زن اختصاص دارد و نه به شوهر و نه ويژه برادر و فرزندانش است. همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد بود؛ چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حق‌الله مطرح است و خداي سبحان زن را با سرمايه عاطفه آفريد كه معلّم رقّت باشد و پيام عاطفه بياورد، اگر جامعه‏‌اي اين درس رقّت و عاطفه را ترك کردند و به دنبال غريزه و شهوت رفتند، به همان فسادي مبتلا مي‏‌شوند كه در غرب ظهور كرده است؛ از این رو كسي حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دادم، از اينكه قرآن كريم مي‏گويد هر گروهي، اگر راضي هم باشند، شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا كنيد، معلوم مي‏شود عصمت زن، حق‌‌‏الله است و به هيچ كسي ارتباط ندارد. قهراً همه اعضاي خانواده و اعضاي جامعه و به ویژه خود زن امين امانت الهي هستند.

 دکتر مجيد ابهري/ پرسش: گاهي برخي والدين مقابل چشم فرزندان‌شان با هم دعوا و بحث مي‌کنند. اين کار چه آثار مخربي روي روحيه فرزندان دارد؟ همسران داراي فرزند بايد اختلافات‌شان را چگونه حل کنند؟
پاسخ: تفاوتی ندارد کودک چند ساله باشد؛ از دو سالگی به بعد کودک خاطرات و وقایع اطراف خود را به ذهن می‌سپارد و در آینده‌ای نه چندان دور از آنها استفاده می‌کند. اگر کودکی در خانواده متشنج و دارای بگومگو رشد کند، به فردی کینه‌توز، انتقام‌جو و ضعیف تبدیل می‌شود. اگر کودک در خانواده شاد و مملو از اعتماد رشد کند، فردی استوار و با اعتماد به نفس وارد جامعه می‌شود. متأسفانه، در مقابل این خانواده‌ها، زوج‌هایی که دائم در حال بحث، دعوا و قهر هستند، شاهد رشد کودکان با اعتماد به نفس پایین و ضعیف هستیم. برخی از والدین به این موضوع مهم توجه ندارند و در مقابل فرزندان به تقابل رفتاری، جر و بحث و خشونت فیزیکی دست می‌زنند.
برخی از پدر و مادرها فرزندان را به قضاوت می‌طلبند که در این صورت فرزند با حفره‌های روانی رشد کرده و نسبت به یکی از والدین نظر منفی پیدا می‌کند.
والدین باید به دور از چشم فرزندان جر و بحث کنند و هرگز خانه را به صحنه جنگ تبدیل نکنند. همچنین، خانواده‌ها نباید از فرزندان به عنوان قاضی استفاده کنند.
خانواده‌ها باید به این موضوع توجه داشته باشند که محیط مملو از آرامش، صمیمیت و نشاط اصلی‌ترین محور رفتاری در خانواده است. این موضوع ضمن رشد روحی و جسمی کودک، سبب می‌شود فردی با نشاط و با اعتماد به نفس وارد جامعه ‌شود. باید خانواده‌ها مهارت‌های زندگی را بیاموزند تا مشکلات و موانع را بدون تشنج و به دور از چشم فرزندان حل کنند.
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.