آدم‌ها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند،
جورِ دیگری زندگی می‌کنند.
شاد و خوشبخت و کم‌اشتباه خواهند بود.
فکر می‌کنند می‌توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی‌نقص! اما آیا حقیقت دارد؟
اگر جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتند، اگر قدرتِ تغییر کردن را داشتند،
همین الآن زمان تغییر است، نه اینکه منتظر تولدی دوباره باشند!
بیاییم از همین جای زندگی‌مان به بعد را بسازیم... بیاییم باور کنیم که زندگی یک بار اتفاق می‌افتد. بیایید قدر لحظه‌ها را بدانیم!

از سلمان نقل شده که پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) فرمودند: ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه(س) را دوست بدارد، او در بهشت و کنار من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، گرفتار آتش می‌شود. سلمان! محبت به فاطمه(س) یکصد جا به درد می‌خورد، از جمله آنها هنگام مرگ، عالم برزخ، عرصات محشر، پل صراط، محاسبه اعمال و... است سلمان! وای بر کسانی که به او ظلم کنند، وای بر آنان که به شوهر او جفا کنند و وای بر ستمگرانی که به فرزندان و شیعیان وی ستم روا دارند.
بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۶

نگاهی به تاریخ سینمای ایران


 آرش فهیم/ در حالی که برادران لومیر و سپس ملییس در فرانسه و ادیسن در آمریکا‌ـ در آستانه ورود جهان به قرن بیستم‌ـ فیلم‌هایی داستان‌گو با موضوعات فانتزی و واقعی درباره امور روزمره مردم کوچه و بازار یا حتی جدی و سیاسی مانند آنچه ادیسن ساخت، روانه سالن‌های نمایش می‌کردند، اما در ایران برعکس آن رخ داد. در ایران با اینکه فیلم خام و دوربین فیلم‌برداری و دستگاه نمایش (آپارات)، تا حدودی همزمان با کشورهای مخترع این هنر‌ـ صنعت وارد شده بود، اما دست‌اندرکاران برای هر فعل خود در این عرصه یا چشم به دربار داشتند، یا سفارتخانه‌های خارجی! 
دقت کنید، همزمان با تلاش‌های ادیسن در آمریکا برای نمایش فیلم‌های سیاسی درباره کوبا و غیره در ایران چنین رویکردی در سینما جاری بود: «دو روسی به افتخار ولی‌عهد (احمدمیرزا) دو فیلم در تالار آیینه‌ قصر گلستان نمایش دادند. هر یک از این جلسات بیش از دو ساعت به طول انجامید و با صدای گرامافون نیز توأم بود. این دو روسی بعدها چندین جلسه‌ نمایش نیز جهت افراد سرشناس در منازل شخصی‌شان و همچنین عروسی‌ها ترتیب دادند که البته در این نمایش از گرامافون خبری نبود. روسی‌خان به خاطر استقبالی که از کار این دو روس به عمل آمد، پی به اهمیت تجاری اختراع تازه برد و یک دستگاه نمایش و پانزده حلقه فیلم‌ـ هر کدام بین 600 تا 800 متر‌ـ با کمک بومر از کمپانی پاته خریداری کرد و ابتدا در بهمن 1285 مشغول نمایش در اندرون دربار و خانه‌های نجبا و اشراف گردید.» (به نقل از تاریخ سینمای ایران، نوشته جمال امید)
روسی‌خان، یکی از بنیانگذاران سینما در ایران بود. او به جای اقدام به فیلم‌برداری از آنچه مردم می‌خواهند، راه به چشم‌اندازی داشت که قدرت‌ها می‌خواستند. وی از عوامل استبداد محمدعلی شاه قاجار بود و حتی به هنگام به توپ بستن مجلس به دستور لیاخوف روسی و آغاز استبداد صغیر، برای سرکوب آزادیخواهان در کنار کلنل هموطنش قرار گرفت. همچنین اولین سالن‌های سینما در ایران به وسیله فردی به نام میرزاابراهیم‌خان صحاف‌باشی تأسیس شدند. در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» از وی به عنوان عضو انجمن مخفی دوم (یکی از تشکل‌های وابسته به سازمان فراماسونری) در دوران مشروطه یاد شده است. اردشیر جی ریپورتر نیز که از دیگر بانیان سینما در ایران شناخته می‌شود، سرجاسوس انگلیس در ایران و عامل اصلی روی کار آمدن رضاشاه بود. یعنی دقیقاً کسانی در ایران سینما را شکل دادند که از خارج آمده بودند و با فرهنگ و مردم سرزمین ما دشمن بودند. همچنان که نخستین فیلم‌های ساخته شده در سال‌های ابتدایی فعالیت سینما در ایران، رویکردی دین‌ستیز و ضد مردمی داشتند. مانند فیلم «دختر لر» که با نام فرعی «ایران دیروز، ایران امروز» و به عنوان اولین فیلم ناطق در کشورمان روی پرده رفت. سكانس پاياني اين فيلم بسيار قابل توجه است؛ پس از عکسی از کره زمین، تصویر درشتی از ستاره شش پر داوود (نشانه صریح صهیونیسم) بود که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد و سپس ثابت مانده و در دل آن ستاره شش پر، تصویر رضاخان با کلاه شیر و خورشید نمایان می‌شد. همچنین فیلم «حاجی آقا، آکتور سینما» تصویری موهن از مذهب نمایش می‌داد. عبدالحسین سپنتا، اسماعیل کوشان، آوانس اوگانیانس و... نیز دیگر چهره‌های مطرح در شکل‌گیری سینما در ایران بودند که همه به عنوان عضو سازمان‌ها و کانون‌های ماسونی و انگلیسی شناخته می‌شدند.
این خشت کج تا سال 57 همین‌طور بالا رفت. نکته مهم در این زمینه اینکه؛ سینمای پیش از انقلاب در ایران، نه فقط در محتوا، بلکه از نظر ساختاری نیز بسیار عقب‌افتاده و فاسد بود. محمدعلی فردین که خود از چهره‌های شاخص فیلمفارسی بود، در مصاحبه ای درباره بی‌سوادی سینماگران در دوران پیش از انقلاب گفته بود: «... متأسفانه کلیه کارگردان‌هایی که ما در سینما داشتیم... هیچ نوع تجربه‌ای در کارشان نداشتند؛ یعنی به معنای دیگر کارشان را بلد نبودند... گاهی اوقات دیالوگ‌ها را که بایستی با حال و هوای کار جور درمی‌آمد، اشتباهی به کار می‌بردند... از جنبه تکنیک به قدری عاجز بودند که اصلاً دوربین را نمی‌شناختند. مثلاً حتی نمی‌دانستند برای فلان پلان، اندازه سه‌پایه دوربین چقدر باید باشد. برداشت‌ها در بسیاری موارد اشتباه بود. اگر یک زاویه را از اینجا می‌گرفتند، نمی‌دانستند برای زاویه بعد دوربین باید کجا قرار بگیرد... .»(به نقل از کتاب حکایت سینماتوگراف، نوشته سعید مستغاثی)
به این ترتیب، به جز برخی از فیلم‌های مشهور در آن دوران، آثار دیگر توان جذب مخاطب را نداشتند. برخلاف ادعاهایی که درباره رونق سینمای فیلمفارسی می‌شود، بیشتر فیلم‌های ایرانی که روی پرده سینماها می‌رفتند، به جز چند سینما در تهران، تماشاگر چندانی نداشتند، به طوری که در سال 56 سینمای ایران به طور رسمی ورشکسته شد.
اما تاریخ، به سینمای کشورمان نیز رحم کرد! فرار شاه و اوج گرفتن انقلاب اسلامی ایران برخلاف تصور غربزده‌ها که می‌گفتند، موجب حذف سینما در این کشور می‌شود، مقدمه‌ای برای احیای هنر هفتم بود، به طوری که رهبر کبیر انقلاب، در اولین سخنرانی خود، فصلی را به سینما اختصاص دادند. در آن روز، همه جهان منتظر بودند تا مسیر جدید کشور ایران را از زبان امام خمینی(ره) بشنوند. شاید کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد که امام راحل، در این سخنرانی، به صراحت از موجودیت سینما سخن بگویند. «ما با فحشا مخالفیم، نه با سینما» را باید نقطه شروع زندگی واقعی سینما در ایران بدانیم.
از آن زمان، حذف عناصر و الزامات ضد اخلاقی و غیر انسانی از یک‌سو و فراهم کردن فرصت کشف و شکوفایی استعدادهای هنری در این مرز و بوم، از سوی دیگر سبب شد سینمای ایران پیشرفتی خارق‌العاده و خیره‌کننده داشته باشد. هر چند سینمای امروز ما نیز به ویژه در زمینه محتوا و اندیشه، دچار ضعف‌های بزرگی است؛ اما فراموش نکنیم که همه توانمندی‌های فنی سینما در ایران، طی 40 سال اخیر به وجود آمدند.

 ماجرای حضور پروانه معصومی در دیدار با رهبر معظم انقلاب
بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون از ماجرای حمله‌ها و هجمه‌ها به دیدارش با رهبر معظم انقلاب پرده برداشت. به گزارش تسنیم، معصومی درباره ماجرای دیدار با رهبر معظم انقلاب، گفت: «رهبر فرزانه انقلاب را دوست دارم و همیشه هم گفته‌ام از روی اجبار کاری نکرده‌ام؛ چرا که یک کسی به من گفت به زور شما را بردند و گفتم من با «سر» رفتم.» وی خاطرنشان کرد: «انقلاب سبب شد کشور ما یک هویت محکمی در دنیا پیدا کند. ایران یک اسم قابل احترامی در دنیا شد برای کسانی که می‌دانند احترام یعنی چه. انقلاب باعث شد من اگر به خارج از ایران می‌روم و ایرانی هستم، به این ایرانی بودن افتخار کنم. افتخار کنم ایرانی هستم و افتخار کنم اینجا زندگی می‌کردم؛ این همه جوان‌های ما در جنگ تحمیلی جان‌شان را از دست دادند که کشور ما یک کشور سرافراز باشد.» این بازیگر پیشکسوت با گلایه از قصه‌هایی که تلویزیون به آنها دامن می‌زند، افزود: «ما قصه‌های‌مان همیشه واقع‌گرایانه بوده است؛ اما این روزها به اتفاقات عجیب و غریب و اصطلاحاً لاکچری تبدیل شده است.» 
نقد اشرافیت در پنجمین جشنواره هنر مقاومت
پنجمین جشنواره هنر مقاومت، با موضوع ویژه نقد اشرافیت و ارائه راه حل بصری برای رفع مشکلات جامعه آغاز شد. پنجمین جشنواره هنر مقاومت همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ۱۰ بخش «پوستر»، «تبلیغات شهری»، «کارتون و کاریکاتور»، «تصویرسازی»، «طراحی صنعتی»، «پرچم و کتیبه»، «تایپوگرافی»، «گرافیک متحرک»، «نقاشی دیجیتال»، «عکس» و بخش ویژه «علمی‌ـ پژوهشی» از سوی گروه هنرهای تجسمی روایت فتح با دبیری مسعود نجابتی و دبیر اجرایی سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی، از ۴ تا ۲۴ بهمن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار می‌شود. در این دوره از جشنواره،‌ در مجموع ۵۰۹۱ اثر از ۱۴۲۵ هنرمند به دبیرخانه جشنواره ارسال شد. گفتنی است، نمایشگاه آثار منتخب پنجمین جشنواره هنر مقاومت تا ۲۴ بهمن در سالن شماره ۲ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دایر خواهد بود. مراسم اختتامیه نیز روز ۲۴ بهمن با تقدیر از ۴۰ برگزیده بخش‌های ده‌گانه جشنواره و تجلیل از شش نفر از مفاخر هنر انقلاب اسلامی برگزار می‌شود. 
انتشار خاطرات پیاده‌روی اربعینِ شهدای مدافع حرم
کتاب خاطرات پیاده‌روی اربعین شهدای مدافع حرم با نام «عمود آخر»، شامل 40 خاطره از 40 شهید مدافع حرم است که انتشارات تقدیر منتشر و روانه بازار کتاب کرده است.
به گزارش فارس، این کتاب که با تلاش گروه نویسندگان پایگاه تخصصی «حریم حرم» و طی گفت‌وگو با خانواده و همسفران شهدا گردآوری شده، شامل مجموعه روایت‌هایی از سفر زیارتی اربعین و خاطرات مربوط به پیاده‌روی مسیر نجف تا کربلای جمعی از شهدای مدافع حرم در سال‌های اخیر است.
در این کتاب تلاش شده است افزون بر روایت خاطرات، بخشی از وجوه شخصیتی و سلوک فردی و اجتماعی شهدای دفاع از حرم نیز مورد توجه قرار گیرد. 
سریال «شهید اندرزگو» 
در مرحله تحقیق
سریال «شهید اندرزگو» این روزها در مرحله تحقیق و نگارش قرار
 دارد.
به گزارش فارس، پس از پایان مراحل تحقیق و برآورد، به زودی حسین تراب‌نژاد کار نگارش این سریال را آغاز خواهد کرد.
این مجموعه تلویزیونی در ۱۳ قسمت برای پخش در ایام‌الله فجر در سال 1398 آماده خواهد شد.
سریال «شهید اندرزگو» در واقع روایتی از زندگی شهید اندرزگو است و از سال‌های 1353 و 1354 و فضای روزهای انقلاب آغاز شده و تا پیروزی انقلاب به پایان می‌رسد. شهید اندرزگو در زمان حیات خود روحانی بوده و در روزهای انقلاب زندگی مخفیانه‌ای داشته
 است.

ناگفته‌های پهلوی
 «در برابر طوفان»
ناگفته‌های جدیدی درباره رژیم ستمشاهی پهلوی، در فصل دوم مجموعه مستند «در برابر طوفان» به کارگردانی مهدی نقویان روایت می‌شود.
فصل دوم این مجموعه در 10 قسمت ۶۰ دقیقه‌ای آماده پخش شده که به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از شبکه‌های سیما پخش خواهد شد.
موضوعات محوری این فصل از «در برابر طوفان» عبارت است از: اقتصاد، ارتش، فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش، ساواک، سیاست داخلی، سیاست خارجی، مذهب، مطبوعات و زندگی خصوصی.
«در برابر طوفان 2» محصول شبکه مستند سیما و با همکاری مؤسسه روایت فتح تولید شده است.

آغاز تصویربرداری
 یک سریال برای رمضان
سریال «برادر جان» به منظور پخش در ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما در تهران کلید خورد.
تصویربرداری این سریال که برای ماه رمضان ساخته می‌شود، به نویسندگی سعید نعمت‌الله و کارگردانی محمدرضا آهنج شروع شد.
بازیگران این سریال که محمدرضا شفیعی تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد، عبارتند از: حسام منظور، علی نصیریان، حسن پورشیرازی، نسیم ادبی، سجاد افشاریان، سعید چنگیزیان، آفرین عبیسی، شیوا ابراهیمی و جلیل
 فرجاد.
قصه «برادر جان» درباره عواقب رعایت نکردن حق‌الناس
 است.



 مهدی امیدی/جشنواره فیلم فجر، امسال با حاشیه‌های کمتری در حال آغاز شدن است. جشنواره‌ای که اگرچه هنوز به شکل مشخص و معینی از برگزاری دست پیدا نکرده و هویت کاربردی و استراتژیک نیافته؛ اما به دلیل رقابت جریان‌ها و طیف‌های گوناگون، مهیج و جذاب است.
جشنواره فیلم فجر همواره تابع و نمودار وضعیت سینمای کشور بوده است. همچنان که در فضای عمومی کشورمان، سینمای مردمی و انقلابی در چالش با دو جریان فیلم فارسی‌های مبتذل و آثار شبه روشنفکرانه جشنواره‌ای قرار دارد، در جشنواره فیلم فجر نیز این گونه است. هر چند فضای عمومی سینما و به ویژه رسانه‌ها و منتقدان، همواره در خدمت آثار و فیلمسازهای خنثی و غربگرا هستند؛ اما قابلیت‌های سینمایی تولیدات بچه‌های انقلاب نیز به گونه‌ای است که سبب شده، نتوان این آثار را نادیده گرفت. به طور مشخص، طی چند سال اخیر، این فیلم‌های ارزشی و متعهد بودند که آبروی جشنواره فجر را خریدند و نگذاشتند تا این جشنواره از مسیر حقیقی خودش به طور کامل خارج شود. همچنان که در دوره پیش نیز آثاری چون «به وقت شام»، «فیلشاه»، «لاتاری»، «تنگه ابوقریب» و... توانستند خودنمایی کنند و نشان دهند سینمای انقلاب، هنوز هم اصلی‌ترین حافظ اعتبار جشنواره فجر است. هر چند با تساهل مدیران سینمایی و شعبده‌بازی داوران، بخش زیادی از جوایز و سیمرغ‌ها در خدمت فیلم‌های مغایر با منافع ملی قرار می‌گیرد. امسال هم این وضعیت برقرار خواهد بود. براساس شنیده‌ها، تعدادی از فیلم‌های مهم سی‌وهفتمین جشنواره فجر، آثار متعلق به فیلمسازهای انقلابی است؛ فیلم‌هایی چون «دیدن این فیلم جرم است»، «23 نفر»، «رد خون»، «خون خدا»، «شبی که ماه کامل شد» و... .
به این ترتیب، این دوره از جشنواره فجر نیز نمایش‌دهنده یک مبارزه نرم سینمایی خواهد بود. مبارزه‌ای که از دهم بهمن آغاز می‌شود و در کنار هجوم فیلم‌های سیاه و شبه‌روشنفکرمآبانه، درخشش‌هایی را هم به منصه ظهور خواهد رساند. مبارزه‌ای که با ورود نیروهای تازه‌نفس و همچنین تجدید قوا و احیای فیلمسازهایی با انگیزه‌های والا و ارزشمند داغ‌تر از گذشته شده است. جنگی که یک طرف آن را کاسبان سیاسی و اقتصادی سینما تشکیل داده‌اند؛ همان‌هایی که سینما را محل عقده‌گشایی و کینه‌توزی خود می‌دانند و شأن و شرافت هنر را زیر پا می‌گذارند. طرف مقابل هم هنرمندان مستقل و دارای نگاه انقلابی حضور دارند که امید اصلی جشنواره امسال هم به آنهاست.

سلام بر تو و بر مادر پاک و مطهرت
سلام می‌کنم آقا و این بار سلامم را به تو و مادرت هدیه می‌کنم و به حرمت این روزها و این شب‌های غمناک از تو روا شدن حاجتم را طلب می‌کنم که حاجتی جز دیدارت ندارم‌ و دعایی جز برای ظهورت... 
دعا می‌کنم و تو را به مادرت قسم می‌دهم تا بیایی و جهان را روشن‌ کنی، بیایی و جهان را پر از عدل و داد کنی. چرا که دنیا همه زر و زور شده و دنیاپرستان عرصه را بر خداجویان تنگ کرده‌اند. روزی با مادرت به ستیز برخاستند و امروز با تو، که مبادا بیایی و جهان را گلستان کنی و بازار آنها از رونق بیفتد. امید که چنین روزی را ببینیم...
من هر دم از خدا ظهورت را طلب می‌کنم، ولی این بار از مادرت خواستم تا دعا کند... این بار او را شفیع قرار دادم، شاید خدای مهربان ظهورت را محقق کند که چه دستی بالاتر از اوست و چه حکمی قطعی‌تر از حکم اوست که مقرر کند ظهورت را ببینیم و چشم‌مان به جمالت روشن شود...

صبح صادق ادعای دروغین حمله آمریکا به ایران و مقصود گسترش‌دهندگان داخلی آن را بررسی می‌کند
فتح‌الله پریشان/ «آمریکا به ایران حمله می‌کند!»، گزاره‌ای است به قدمت انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که این روزها دوباره بر اساس نیازی که آمریکا به آن دارد، به مثابه یکی از مهم‌ترین بخش‌های راهبرد هیبریدی(ترکیبی) آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران فعال شده است. مأموریت «واقع‌نمایی» این سناریوی روانی بر عهده بخش رسانه و عملیات روانی دستگاه‌های دولتی و نظامی آمریکاست که در این بخش هم‌پیمانان اروپایی، صهیونیستی و ارتجاع عربی منطقه بیشترین همکاری و همگرایی را با آمریکایی‌ها دارند. البته سر دیگر طیفِ همکاران رسانه‌ای آمریکا، شبکه بزرگ همکار غرب در داخل ایران است که تلاش می‌کنند سوگیری تحلیلی و خبری خود را با قطب‌نمای غربی‌ـ آمریکایی تنظیم و آزادانه از نظر گفتمانی و راهبردی، بیشتر از جهت‌گیری‌های کلان نظام انتقاد کنند و از طریق رسانه‌های رنگارنگی که در اختیار دارند، راهبرد دشمنان را تزیین کرده و به منزله نسخه قطعی برون‌رفت از وضعیت فعلی معرفی کنند. البته این موج جدید تنش کلامی و عملیات روانی مبتنی بر جنگ و حمله احتمالی آمریکا به ایران، مانند موجی که در ماه‌های پس از خروج آمریکا از برجام در مواضع رفت‌وآمدی روحانی و ترامپ در زمینه تهدید به حمله خیلی زود فروکش کرد، به صخره مقاوم بصیرت مردم و تحلیل صائب محاسباتی مسئولان برخورد کرده، خنثی خواهد شد. رسیدن به این نقطه مستلزم آگاهی و داشتن تحلیل از ابعاد، اهداف، نشانه‌ها و پیامدهای این سناریوی رسانه‌ای و عملیات روانی است تا در مسیر سوء‌استفاده عده‌ای که می‌خواهند بر رونق فضای جنگ‌هراسی بیفزایند تا ماهی‌های مقصود خود را با تمهید زمینه‌های برقراری مذاکره با آمریکا صید کنند، قرار نگیریم. نگاهی به تاریخچه بلوف‌زنی‌های رسانه‌ها و مقامات آمریکایی در طول چهل سال انقلاب اسلامی، وارسی نشانه‌ها و قراین، برآورد وضعیت راهبردی طرفین در شرایط کنونی، ملاحظه چالش‌های ابرقدرت و توانمندی جمهوری اسلامی می‌تواند در پاسخ درست‌تر و قریب به واقع ما را مساعدت کند.



تاریخچه بلوف حمله آمریکا به ایران
شاید از دستاوردهای انقلاب اسلامی همین باشد که آمریکایی‌ها چهل سال است که جمهوری اسلامی ایران را به حمله و جنگ تهدید می‌کنند و حتی در این مسیر همه عقبه علمی و راهبردی خود را نیز پای کار آورده‌اند تا تهدیدات خود را هر چه می‌توانند واقعی‌تر جلوه دهند. طرح تئوری «جنگ پیشدستانه» از سوی تیم جنگی بوش پسر و تهدید به حمله و «گزینه نظامی» از سوی اوباما که به نوعی ترجمان دکترین آنها از اول انقلاب علیه جمهوری اسلامی ایران است، در همین راستا ارزیابی می‌شود. از این نظر، ترامپ کمتر از اوباما از تهدید «روی میز بودن گزینه نظامی» علیه ایران استفاده کرده است. اتفاقاً همین پنهان‌سازی ضعف‌ها و مسائل آمریکایی پشت نقاب عملیات روانی و دروغ‌هایی که هرچه می‌توانند با نظریات و تئوری‌های علمی و روانی به آن رنگ واقعیت می‌زنند و در این کار استاد تمام هستند، گاهی جامعه هدف را تهدید می‌کند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب یکی از رئوس مثلث فتنه‌گری آمریکایی‌ها دمیدن بر عملیات روانی و بزرگنمایی تهدید خود در فضای مجازی است تا به مصداق ضرب‌المثل فارسی «به مرگ بگیر تا به تب راضی شوند» صورت عملی به خود بگیرد. این موج در ماه‌های تیر و مرداد امسال چنان تند شد که ترامپ در توئیت خود ایران را به اقدامی سخت که در طول تاریخ بر سر کسی نیامده، تهدید کرد؛ اما با پاسخ رئیس‌جمهور و فرماندهان شجاع نیروهای مسلح ما مواجه شد که شاید شروع جنگ با ترامپ باشد؛ اما به طور قطعی پایان آن با وی نخواهد بود و این جنگ می‌تواند «نبرد سرنوشت‌ساز» برای آمریکا و پاک کردن وی از فهرست قدرت‌های جهانی باشد. 

نشانه‌شناسی حمله آمریکا 
و نقد آنها
اما در پاسخ به این پرسش که چه نشانه‌ها و شواهدی برای این حمله وجود دارد، به نشانه‌های زیر اشاره می‌شود که می‌توان آنها را مورد نقد و ارزیابی قرار داد.
1ـ گزارش اولویت‌بندی سالیانه مرکز اقدامات پیشگیرانه شورای روابط خارجی آمریکا؛ هر ساله مراکز و اتاق‌های فکر و جنگ گوناگون در آمریکا، گزارش‌های تخصصی از احتمالات و تهدیدات متعدد را برای مسئولان آمریکایی رصد و فهرست می‌کنند و نظر کارشناسی خودشان را برای تصمیم‌گیری در اختیار هیئت حاکمه این کشور قرار می‌دهند. در گزارش سالیانه مرکز اقدامات پیشگیرانه شورای روابط خارجی آمریکا از میان 30 احتمال موجود در فهرست مورد بررسی پیشگیرانه این سال، یک درگیری مسلحانه بین ایران و ایالات‌متحده یا یکی از متحدانش در پی آنچه مداخله ایران در درگیری‌های منطقه‌ای و حمایت از نایبان می‌نامند، به ‌عنوان اولویت سطح بالا برای ایالات ‌متحده در نظر گرفته شده است. درصد و شانس بروز و رخ دادن این احتمال بر اساس این ارزیابی در سطحی متوسط بررسی شده و اگر این اتفاق رخ دهد، طبق گفته این گزارش، تأثیر بسیاری بر منافع ایالات ‌متحده خواهد گذاشت. این مرکز گزارش خود را مبتنی بر نتیجه چندین درگیری فعلی و منطقه‌ای در خاورمیانه از سوی گروه‌های متخاصمی که به نوعی نیابتاً از سوی آمریکا و ایران در سوریه، لبنان، یمن، عراق و... درگیر بودند و همچنین برخی اظهارات مقامات آمریکا نظیر ترامپ و پمپئو در زمینه تهدید و تحریم علیه ایران تنظیم کرده است. بنابراین، مرکز اقدامات پیشگیرانه شورای روابط خارجی آمریکا وظیفه دارد درگیری‌ها و تعارضات در جریان ایالات‌متحده را با استفاده از ابزار خود موسوم به «رصدکننده تعارضات جهانی» با رقبای این کشور مورد مشاهده و رصد قرار دهد و گزینه‌های سیاست‌گذاری برای واکنش به بحران‌ها را پیشنهاد ‌کند. گفتنی است، در این گزارش، صرف‌نظر از درگیری با ایران، چندین بحران و مسئله دیگر نظیر حمله سایبری جدی و خطرناک به زیرساخت‌های حساس ایالات ‌متحده، تجدید درگیری‌ها در شبه‌جزیره کره، درگیری مسلحانه در مناطق نظامی شده دریای جنوبی چین و در نهایت یک حمله تروریستی جدی و عظیم به خاک آمریکا جزء تعارضات سطح بالای ایالات‌ متحده در سال 2019 ارزیابی‌ شده است. دقیقاً این موضوع مانند ارزیابی‌های ما درباره آمریکاست که آن را دشمن شماره یک خود می‌دانیم و به طور مسلم طرح‌ها و راهبردهای آنها را در روندهای سالیانه و چند ساله علیه خود ارزیابی کرده و می‌کوشیم خود را آماده کنیم و به معنای حمله فوری و غیره نیست.   
2ـ نشست ضد ایرانی در ورشو لهستان؛ سفر دوره‌ای پمپئو و بولتون به منطقه غرب آسیا و مواضع ضد ایرانی آنها، از جمله سخنان پمپئو درباره تشکیل نشستی بر ضد جمهوری اسلامی ایران در ورشو، پایتخت لهستان نیز نشانه دیگری است که در راستای حمله به ایران ارزیابی می‌شود. البته ایران اعتراض شدید خود را به گوش مسئولان لهستان رساند و آنها نیز معاون وزیر خارجه خود را برای بیان پاره‌ای توضیحات به تهران فرستادند و اطمینان دادند که ایران محور نشست نیست و موضوع اصلی نشست صلح و امنیت در منطقه مهم غرب آسیا خواهد بود. افزون بر آن، خانم موگرینی اعلام کرد در این نشست شرکت نخواهد کرد و فرانسه و انگلیس هنوز تصمیم نگرفته‌اند و برخی دیگر کشورها در آن شرکت نمی‌کنند؛ از این رو به نظر می‌رسد این نشست با ابهام‌ها و تردیدهایی مواجه شده است. به طور مسلم ایران از این قبیل سفرهای به ظاهر دیپلماتیک و نشست‌های خصمانه تلقی تحلیلی خود را دارد و طبعاً آنها را به منظور محدودسازی توان و ظرفیت‌های بازیگری منطقه‌ای ایران می‌داند و طرح‌ها و راهبردهایی برای خنثی‌سازی و پاسخ به آنها در جای خود طراحی کرده است؛ ولی این نشست در کنار ده‌ها نشست دیگر نمی‌تواند نشانه‌ای برای حمله به ایران تلقی شود. در واقع، ایران برنامه‌های خود را برای آمادگی در برابر دشمنان انقلاب و نظام و خنثی‌سازی فتنه‌ها و ترفندهای گوناگون مثلث فشارها و تحریم‌های اقتصادی، ایران‌هراسی رسانه‌ای و ائتلاف‌سازی و ایجاد همگرایی منطقه‌ای بین بازیگران منطقه‌ای متأثر از عملیات روانی آمریکا که هراس‌انگیزی ایران را باور کرده‌اند، در دستور کار دارد و باید به جد در این باره اندیشه کرده و در بازه‌های زمانی لازم در راهبردهای خود تجدید نظر کند. 
3ـ خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و افغانستان؛ اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و افغانستان که ترامپ بدون مشورت با سیاست‌گذاران آمریکایی انجام داد و به تبع آن خروج همه نیروهای آمریکایی از منطقه غرب آسیا را نیز تداعی می‌کند، نشانه دیگری در افهام و تحلیل‌های کسانی است که حمله احتمالی آمریکا را مطرح می‌کنند. آنها معتقدند آمریکا با این کار نقاط آسیب‌پذیری خود را کاهش می‌دهد تا با تمرکز نیرو و توان بیشتر با ایران درگیر شود. اولاً نقاط آسیب‌پذیری آمریکا یکی دو مورد نیست و همه پایگاه‌های آنها در منطقه تا شعاع برد موشک‌های ایران در دسترس قرار دارند و پایه این تحلیل با همین یک دلیل سست می‌شود. ثانیاً، ترامپ اگر تنها یک جا حرف درست و از جنس کار و تخصص خود که تجارت و اقتصاد است زده باشد، همین مورد است که می‌گوید هزینه‌کرد آمریکا در حد هفت تریلیون دلار در منطقه در این هفت سال هیچ عاید و درآمدی برای ما نداشته و ما چرا باید هزینه دفاع از کشورهای منطقه را بپردازیم. از این رو مهم‌ترین هدف آمریکا از این خروج جبران هزینه‌ها و شکست‌های خود، دوشیدن بیشتر اعراب جنگ‌طلب منطقه و افزایش توجهات به منطقه شرق است که مطابق تحلیل و برآورد کارشناسان آمریکایی اژدهای زرد چین در حال قدرت‌گیری اقتصادی است و ضرایب زیادی نشان می‌دهد، آنها دارند از اقتصاد آمریکا پیشی می‌گیرند. 

آمریکا توان حمله نظامی
 به ایران را ندارد
آیا آمریکا به ایران حمله می‌کند؟ توان آمریکا در وضعیت فعلی که به نظر کارشناسان بی‌طرف و حتی مقامات سابق و لاحق آمریکا در ضعیف‌ترین زمان خود در طول 30 سال ابرقدرتی یکه‌تازانه خود پس از فروپاشی شوروی سابق قرار دارد، توان بازگشایی جبهه جنگ جدیدی علیه کانون مقاومت در منطقه دارد؟ شواهد و قراین زیادی درباره آمریکا وجود دارد که می‌توان به کمک آنها به پاسخ این پرسش رسید. اساساً این مسئله از مسائل راهبردی بوده و در اتاق‌های فکر راهبردی نظامی و امنیتی بررسی می‌شود. در برآورد وضعیت طرفین درگیری به نقاط قوت و چالش‌ها، فرصت‌ها و آسیب‌پذیری‌های طرفین توجه می‌شود.
پیش از هر چیز باید گفت، وقتی صحبت از جنگ با آمریکا می‌شود، بسیاری از مردم فوری به زرادخانه هسته‌ای واشنگتن اشاره و تصور می‌کنند، ایران هیچ شانسی در جنگ نظامی مقابل آمریکا ندارد. این در حالی است که استفاده از سلاح‌های هسته‌ای در جنگ نظامی سازوکار بسیار پیچیده‌ای در سطوح سیاسی، پیش از سطوح نظامی، دارد که عملاً آن را به گزینه‌ای ناممکن در معادلات بین‌المللی تبدیل می‌کند. اگرچه سلاح‌های هسته‌ای همواره عامل اصلی «بازدارندگی» در روابط بین‌الملل مطرح می‌شوند، اما هیچ کارشناسی در هیچ ‌یک از کشورهای دارای زرادخانه هسته‌ای، دست بردن به سلاح‌های اتمی در جنگ با یک کشور دیگر را حتی بررسی (و نه پیشنهاد) هم نمی‌کند. تاکنون گزارش‌های متعددی در اندیشکده‌ها و رسانه‌های آمریکایی درباره جنگ با ایران نوشته و ارائه شده است و گاهی حتی اندیشکده‌های آمریکایی سناریوهای جنگ با ایران را هم به شکل عملی آزمایش و اجرا کرده‌اند. با این وجود، در هیچ‌یک از این گزارش‌ها نه تنها درباره به‌کارگیری سلاح هسته‌ای علیه ایران سخنی به میان نیامده، بلکه حتی حمله هوایی محدود علیه تأسیسات هسته‌ای یا نظامی ایران نیز گزینه‌ای بی‌اندازه هزینه‌بر و دارای پیامدهای سنگین سیاسی، اقتصادی و نظامی برای آمریکا توصیف شده است. به این ترتیب، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که بگوید جنگ ایران و آمریکا یک جنگ هسته‌ای خواهد بود؛ بلکه اگر چنین جنگی رخ دهد، درگیری در حد سلاح‌های متعارف باقی خواهد ماند.
اما در زمینه بررسی درگیری متعارف ایران با آمریکا، در برآورد وضعیت طرف آمریکایی، می‌توان در سه سطح، شواهدی را مطالعه کرد که تصمیم‌گیری درباره جنگ با ایران را پیچیده‌تر از اعلام یک موضع‌گیری رسانه‌ای و اظهارنظر جان بولتونی می‌نمایاند که شدت ضد ایرانی بودن وی برای همکارانش نیز محل تأمل و سؤال است. سطح اول این برآورد به افکار عمومی آمریکا برمی‌گردد. سطح دوم، به نظر کارشناسان آمریکایی منوط است و سطح سوم هم به درون دولت ترامپ. برای نمونه، آخرین نظرسنجی‌هایی که به طور مشترک بین روزنامه واشنگتن‌پست و شرکت تحقیقاتی و آمارگیری «یوگاو» در آمریکا انجام شده، نشان می‌دهد، صرف‌نظر از دموکرات یا جمهوریخواه، ۵۳ درصد از مردم آمریکا با اعلام جنگ کشورشان علیه ایران مخالف و تنها ۲۳ درصد با این اقدام موافق هستند. همچنین ۳۷ درصد از آمریکایی‌ها گفته‌اند، با اعلام جنگ علیه ایران «به شدت مخالف» هستند، در حالی که تنها ۹ درصد با این کار «به شدت موافق» هستند.
برای مقایسه و فهم بهتر اهمیت این نظرسنجی در رفتار آمریکایی، نظرسنجی‌های متعدد طی ماه‌های ابتدایی یا پیش از جنگ عراق نشان می‌داد که بعضاً بین ۵۲ درصد تا ۵۹ درصد و حتی گاهی بین ۷۲ درصد تا ۷۹ درصد از مردم آمریکا از این جنگ حمایت می‌کردند. البته، حوادث ۱۱ سپتامبر، دروغ‌های جرج بوش درباره سلاح‌های کشتار جمعی در عراق و برخی عوامل دیگر در شکل‌دهی به افکار عمومی مردم آمریکا پیش از جنگ عراق نقش مهمی ایفا کرد.
در سطح بعدی نیز کارشناسان آمریکایی تاکنون بارها درباره قدرت نظامی و به ویژه موشکی ایران هشدار داده‌اند. با توجه به تهدیدهای اخیر میان مقامات دو کشور، سیل جدیدی از گزارش‌ها درباره مقایسه توان نظامی ایران و آمریکا منتشر شده است که عمدتاً در یک دیدگاه مشترک هستند؛ تجهیزات نظامی آمریکا با تجهیزات نظامی ایران قابل‌ مقایسه نیست، اما جمهوری اسلامی ایران ابزارهایی جدای از ارتش دارد که می‌تواند به کمک آنها آمریکا را از هرگونه اقدام نظامی علیه تهران پشیمان کند.  
 برای نمونه، اندیشکده آمریکایی «رَند» در اظهارنظر تخصصی خود اعلام کرد: «تمام نقاط خلیج‌فارس و تنگه هرمز، در همین لحظه، در بُرد موشک‌های بالستیک ایران قرار دارند و این قدرت مانور آمریکا را با چالش جدی و هزینه‌های فراوانی مواجه می‌کند.»
«فیلیپ جرالدی» مأمور سابق مبارزه با تروریسم سی‌آی‌ای و افسر سابق اطلاعاتی ارتش آمریکا طی مطلبی تحت عنوان «جنگ با ایران آمریکا را نابود خواهد کرد»، می‌نویسد: با توجه به اندازه [و مساحت] ایران، جمعیت فراوان این کشور و قصد واضح آن برای مقاومت در برابر حمله آمریکا، اقدام نظامی علیه این کشور، که بسیاری در واشنگتن اکنون آن را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، از طریق موشک و بمب از هوا و دریا شکل خواهد گرفت. با این حال، این [جنگ] آسان و یک‌سویه نخواهد بود. سال گذشته، ایران یگان‌های پدافند هوایی متحرک، زمین به هوا و کارآمد اس‌آـ21 ساخت روسیه و همچنین سامانه موشکی اس300وی‌ام را عملیاتی کرده است که مجموعاً بیش از ۱۰۰ مایل [۱۶۰ کیلومتر] برد دارند و می‌توانند تمام خلیج‌فارس را پوشش دهند. رادارهای ایران نیز ارتقا پیدا کرده‌اند. این تجهیزات، محور پدافند هوایی‌ای هستند که می‌تواند ثابت کند در برابر حمله جنگنده‌ها و موشک‌های آمریکا، بسیار وحشتناک [و سرسخت] است. در عین حال، موشک‌های بالستیک پرشماری که ایران در زرادخانه‌هایش دارد، می‌توانند آسیب‌های جدی به پایگاه‌های آمریکا [در منطقه]، سرزمین‌های شغالی، کشورهای حوزه خلیج[فارس] و عربستان وارد کنند. این کارشناس سابق سی‌آی‌ای همچنین یادآور شد: «در صورت بسته شدن تنگه هرمز در هر یک از این دو سناریو، قیمت نفت به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت و به اقتصاد تمام کشورهای بزرگ صنعتی، از جمله خود آمریکا، آسیب خواهد زد. وقوع یک جنگ بزرگ، می‌تواند تریلیون‌ها دلار به بدهی‌های ملی آمریکا بیفزاید. ایران همچنین منابع دیگری هم برای حمله متقابل دارد، از جمله مأموران آماده و قادر به انجام حمله در آمریکا و غرب اروپا.»
«تاکر کارلسون» از شناخته‌شده‌ترین مجری‌های شبکه فاکس‌نیوز آمریکا نیز ضمن انتقاد شدید و پرهیز دادن ترامپ از هرگونه جنگ با ایران، به صراحت می‌گوید: «اگر پرزیدنت ترامپ تصمیم بگیرد به جنگ با ایران برود، این کار ریاست‌جمهوری‌اش را نابود خواهد کرد، همان‌گونه که جنگ عراق ریاست‌جمهوری جمهوریخواه پیش از او، یعنی جرج دبلیو بوش، را نابود کرد.»
درباره تیم ترامپ و مقامات اصلی آمریکا نیز لازم است بدانیم، اگرچه برخی مشاوران ترامپ از جمله جان بولتون مشاور امنیت ملی وی به دشمنی با ایران مشهور هستند و درصدد حمله نظامی و تغییر نظام اسلامی هستند و در سال 2017 در جمع منافقین به صراحت آرزو کرد که ما باید کاری کنیم که ملت ایران نتوانند جشن پیروزی چهل سالگی انقلاب اسلامی را برگزار کنند، اما این به آن معنا نیست که درون کابینه ترامپ اختلاف‌نظر درباره جنگ با ایران وجود ندارد. حتی طرفداران ظاهری جنگ در دولت ترامپ هم وقتی این موضوع پیش کشیده می‌شود، از آن استقبال نمی‌کنند و اساساً، برخی برکناری جیمز متیس از وزارت دفاع آمریکا را به دلیل مخالفت وی با طرح‌های جنگی ترامپ می‌دانند. از سوی دیگر خود ترامپ نیز بسیار کمتر از اوباما از تهدید «گزینه نظامی روی میز است» علیه ایران استفاده کرده است. به عبارتی، ترامپ در مقابل بارها صحبت از توافق با ایران، تنها یک بار از تهدید واضح نظامی علیه تهران، سخن گفته است و همه شواهد از این دست هم به احتمال اندک وقوع یک درگیری نظامی واقعی میان دو کشور اشاره دارد. با وجود این، حتی در صورتی که سناریوی بعید رخ بدهد و درگیری نظامی میان دو طرف شکل بگیرد، چنانکه کارشناسان آمریکایی هم اذعان دارند، تهدیدهای حاج‌قاسم سلیمانی نسبت به تهدیدهای ترامپ به واقعیت نزدیک‌تر هستند. بنابراین به سود ترامپ است که مانند همیشه به نظر مشاورانش گوش ندهد و جبهه جدیدی به روی بازیگر خلاقی مانند ایران که آن را هفت سال در منطقه آزموده‌اند، باز نکند.
روندهای قدرت‌یابی جمهوری اسلامی ایران
در کنار بررسی نقاط چالش آمریکا، وضعیت‌شناسی توان امروز جمهوری اسلامی ایران و فرصت‌های پیش روی ما در مسئله‌سازی برای آمریکا نکته راهبردی مهمی است که مقامات آمریکایی به آن توجه بسیاری دارند. هموار شدن راه ایران برای ساخت موشک‌های قاره‌پیما، قرار گرفتن ایران در آستانه دستیابی به فناوری نظامی هوش مصنوعی و «یورش فوجی» و صدها دستاورد دیگر در این حوزه دشمنان را به اعتراف واداشته است که؛ «تهران می‌تواند مقابل هر تهدید قابل‌تصور منطقه‌ای از خود دفاع کند.» البته، هیچ‌گاه گزینه تهاجمی علیه هیچ کشوری روی میز جمهوری اسلامی ایران نبوده و تاریخ 150 ساله ایران این واقعیت را نشان می‌دهد، اما همواره گزینه دفاع تا پای جان از انقلاب، اسلام، ایران و منافع ملت ایران بر روی میز نظامی و دکترین جمهوری اسلامی درخشیده است. 
در این باره باید توجه داشت که اولاً، این اقدام اردوگاه سلطه عملیات روانی و جنگ رسانه‌ای جدیدی است که اتفاقاً بخش مهم و اصلی رهیافت هیبریدی جنگ(ترکیبی) آمریکا علیه ایران اسلامی را در مقطع کنونی تشکیل می‌دهد و دقیقاً دنبال به وجود آمدن چنین فضای احساس ناامنی روانی در جامعه ایران هستند تا زمینه ورود آنها به جدول بعدی راهبرد ترکیبی فراهم شود. ثانیاً، در عالم واقع، اساساً آمریکایی‌ها عُرضه و توان عملیاتی‌سازی تهدیدات واقعی خود را نیز ندارند، چه رسد به نمایش تهدیدهای خود؛ چرا که به شدت درگیر مشکلات داخلی خود شده‌اند؛ تعطیلی بیش از یک ماهه دولت و خانه‌نشینی حدود 800هزار کارمند کاخ سفید، کسری بودجه و بدهی دولتی و شرکتی بیش از 22 تریلیون دلاری آمریکا، درگیری با هم‌پیمانان اروپایی و شرکای تجاری و از دست دادن قدرت اجماع‌سازی و ائتلاف‌پردازی‌های جدید هم بخش دیگری از ناتوانی‌ها و ناکامی‌های آمریکا در معادلات منطقه‌ای و جهانی در وضعیت کنونی است. همه این ضعف‌ها و شکست‌ها دیگر توانی به منظور هر نوع اقدام و برنامه‌ریزی جدید علیه بازیگر خلاقی مانند ایران را از آنها می‌گیرد. راهبردشناسان آمریکایی که سخنان‌شان تا حدودی مقبول تمام جناح‌های آمریکایی است، معتقدند، ایران لقمه گلوگیری است و آمریکای ترامپ باید به شدت از درگیر شدن با آن بپرهیزد. 
البته، این امر به این معنا نیست که ما هوشمندی خود و ضرورت افزایش مراقبت و رصدمان را به عنوان نیروهای نظامی راهبردی کشور که وظیفه حفظ دستاوردهای انقلاب و نظام را در برابر کید و نیرنگ دشمن غداری چون آمریکا بر عهده دارد، کاهش دهیم و بی‌تفاوت باشیم، نه باید درک کرد که در وضعیت جنگی نرم از ترکیب رسانه و اقتصاد قرار داریم که باید آرایش جنگی بگیریم و به گوش هوش بیانات و فرموده‌های ولی امر و رهبر حکیم انقلاب را در پیش چشم و دست‌مان برای عمل و اجرا قرار دهیم. همان‌طور که معظم‌له فرمودند ممکن است دشمن غدار سخن از طرح فتنه و تابستان داغ برای امسال کرده باشد، اما اجرای آن را برای سال 1398 یا سال‌های آینده گذاشته باشد؛ امری که حفظ آمادگی و هوشیاری ما را ایجاب می‌کند. در وهله بعد، با وجود انتقاداتی که به دولت داریم، در راستای «اهم و مهم» و «اصلی و فرعی» کردن مسائل امروز باید به دولتی که از منظری خود در ایجاد این وضعیت نقش داشته کمک کنیم و با خدمت بیشتر و حل مشکلات مردم زمینه‌های داخلی طمع‌ورزی آمریکا و همپالگی‌هایش برای برنامه‌ریزی علیه ایران را مسدود کنیم. این امر با انسجام و وحدت ایرانی‌ها که همواره در وضعیت‌های خطیر بیشتر شده شدنی است.