«آيت‌الله خميني غرب را با بحران جدي برنامه‌ريزي مواجه کرد‌، تصميمات او آن چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌‌ريزي را از سياست‌مداران و نظريه‌پردازان سياسي مي‌گرفت. هيچ کس نمي‌توانست تصميمات او را از پيش حدس بزند‌، او با معيار‌‌‌‌هاي ديگري غير از معيار‌‌‌‌هاي شناخته شده در دنيا سخن مي‌گفت و عمل مي‌کرد‌، گويي از جاي ديگر الهام مي‌گرفت‌. او در دشمني خود نيز خلوص نيت داشت.» (هنري کیسينجر)

تسخير آسمان تل‌آويو


 مهدي دنگچي/ تهديدات نظامي جمهوري اسلامي از همان ابتداي شکل‌گيري و تلاش دشمن براي نابودي انقلاب نوپاي ملت ايران که با آغاز همه‌جانبه و سراسري تهاجم دشمن بعثي در شهريور 1359 به اوج خود رسيد، موضوع دفاع و ضرورت حفظ امنيت سرزميني را به مهم‌ترين اولويت جمهوري اسلامي تبدیل کرد. دشمنان نظام اسلامي همه امکانات نظامي خود را در اختيار ارتش بعثي قرار داده بودند که با همه توان، نظام اسلامي را ساقط کند؛ اين در حالي بود که رژيم پوسيده شاهنشاهي با وجود صرف ميلياردها دلار برای خرید تسليحات از غرب، از برخي سلاح‌هاي راهبردي بي‌بهره بود و عملاً توان تجهيز کامل ارتش براي دفاع را نداشت. صنايع موشکي از جمله اين کمبودها و کاستي‌هاي جدي بود که جايگاهي در دکترين نظامي تعريف شده براي رژيم پهلوي نداشت.
در اين شرايط توان جوانان مؤمن و انقلابي به خدمت آمد و توانست ايران را به يکي از کشورهاي مستقل و قطب توليدکننده موشک تبديل کند که در اين ميان نام شهيد حسن تهراني‌مقدم به عنوان «پدر صنعت موشکي ايران» مي‌درخشد. سردار احمد سيدحسيني از فرماندهان نيروي هوافضاي سپاه و از ياران نزديک سردار شهيد حسن تهرانی‌مقدم مي‌گويد: «از نيمه دوم سال 1363 که دستور تشکيل يگان موشکي سپاه توسط مسئولان و فرماندهان داده شد، با حمايت جدي که مسئولان نظام کردند و همتي که بچه‌هاي ما از خودشان نشان دادند، اين يگان در کمتر از پنج ماه به مرحله عملياتي رسيد؛ يعني هم به سيستم موشکي مجهز شد و هم نيروي انساني آموزش‌ديده داشت و هم سازمان فرماندهي ايجاد کرد.»
صنايع موشکي ايران همزمان با جنگ تحميلي هشت ساله روند توسعه و پيشرفت خود را آغاز کرد و در دهه‌های 70 و 80 نخستين موشک‌هاي قاره‌پيماي ايران رونمايي شد تا جایی که مرداد ماه سال 1389 براي اولين بار موشک بالستيک ميان‌برد ايراني با نام «قيام» با موفقيت آزمایش و شليک شد. «قيام» از جديدترين موشک‌هاي ايراني است که داراي ويژگي‌هاي فني جديد و قدرت تاکتيکي منحصر به فردي است که بايد آن را آخرين نمونه ساخته و معرفي شده از موشک‌هاي بالستيک سوخت مايع ايراني دانست. کارشناسان نظامي «قيام» را دروازه ورود ايران به عرصه جديد ساخت موشک‌هاي بالستيک مي‌دانند. 
مهم‌ترين موشک‌هاي پيشرفته ايران شامل پنج نسل موشک‌هاي بالستيک دوربرد شهاب، موشک فاتح 110 با قابليت تغيير جهت در طول مسير، موشک قدر 110 که از نظر سرعت جزء سريع‌ترين موشک‌هاي جهان به شمار می‌آید و موشک بالستيک ميان‌برد عاشورا با برد 2500 کيلومتر است. امروزه، جمهوري اسلامي ایران انبوهي از موشک‌هاي بالستيک کوتاه‌بُرد، ميان‌بُرد و دوربُرد را در اختيار دارد که اگر «شهاب» را شناخته‌شده‌ترين، «سجيل» را قدرتمندترين و «فاتح» را دقيق‌ترين آنها بدانيم، در کنار آن بايد به موشک‌هاي ديگري نظير «قدر»، «قيام»، «هرمز»، «خليج‌فارس» و البته «عماد» نيز اشاره کرد که مجموع آنها کلکسيوني از موشک‌هاي متعدد با مأموريت‌هاي ويژه را تشکيل مي‌دهند.
پيشرفت‌هاي نظامي و دفاعي ايران از چشم دشمنان نيز پنهان نمانده و مدتي پیش وزارت دفاع آمريکا در گزارشي به کنگره اعلام کرد، ايران به قدري پيشرفت کرده است که مي‌تواند اهدافي را در سراسر منطقه و در شرق اروپا هدف قرار بدهد و افزون بر فناوري‌هاي موشکي و راکتي، در تلاش است ميزان کارايي سامانه‌هاي موجود را تقويت کند. موشک‌هايي با سرعتي معادل 4 هزار و ۳۰۰‌ متر بر ثانيه مي‌تواند تل‌آويو را در حدود هفت دقيقه مورد اصابت قرار دهد.
بحث دقت در موشک‌هاي بالستيک و راکت‌هاي توپخانه‌اي، از جمله مباحثي بوده که هميشه ذهن طراحان نظامي را به خود مشغول کرده است. در بسياري از اوقات، کشورهايي که به فناوري‌هايي مانند هدايت ماهواره‌اي دسترسی ندارند، از داشتن موشک‌هاي با دقت بالا محروم هستند؛ اما متخصصان دفاعي کشورمان با غلبه بر سختي‌ها و مشکلات موجود در اين زمينه، توانسته‌اند رکوردهاي قابل توجهي را در دقت موشک‌هاي ايراني بدون نياز به داشتن ماهواره‌هاي مستقل ثبت کنند.
جمهوري اسلامي ايران از اوايل دهه 1380 شمسي با نسل اول موشک‌هاي فاتح 110 صاحب موشک بالستيک با برد حدود 200 کيلومتر شد. در آغاز راه، دقت و جزئيات فاتح ايراني مانند امروز نبود و در طول سال‌هاي بعد، نسل‌هاي گوناگونی از اين موشک وارد خدمت شدند که هم برد اين موشک را به 300 کيلومتر رسانده، هم خطاي آن را تقريباً صفر کرده و در سيستم پيشران آن از سوخت پيشرفته‌تري استفاده شد.
نسل چهارم موشک فاتح 110 در شهريور ماه سال 1391 شمسي رونمايي و پس از حدود صرف يک دهه زمان جمهوري اسلامي ايران صاحب دقيق‌ترين موشک بالستيک خود شد. تصاوير پخش شده از آزمایش اين موشک در همان زمان جاي هيچ شک و شبهه‌اي را در نقطه‌زني اين موشک بر جاي نگذاشت.
«يوزي رابين» مدير سابق برنامه دفاع موشکي رژيم صهيونيستي نگراني خود از سرهاي جنگي بالک‌دار در موشک‌هاي ايراني را چنين بيان مي‌کند: «به نظرم، ايراني‌ها توان نصب بالک‌ها روي موشک‌هاي بالستيک را داشته و مي‌توانند با استفاده از این قابليت، دقت موشک‌هاي خود را شديداً افزايش داده و موشکي با برد 2000 کيلومتر با توان حمله دقيق داشته باشند. آنها (ايران) مي‌توانند با اين موشک‌هاي 2000 کيلومتري که دقت بالايي پيدا کرده‌اند، کشورهايي مثل اسرائيل و حتي مصر را فلج کنند. اگر عاقلانه اهدافي را مثل نيروگاه‌ها انتخاب کرده و آنها را هدف قرار بدهند، پس بدون نياز به سلاح هسته‌اي مي‌توانند کشوري را فلج کنند.»
در عين حال پيشرفت صنايع نظامي و دفاعي ايران طي چهار دهه گذشته در شرايطي به صورت مستقلانه پيگيري و دنبال شده است که در مقابل برخي ديگر از کشورهاي عربي منطقه به خريداران صرف تسليحات غربي بدل شده‌اند. در واقع امروزه مي‌توان ايران را در منطقه کشوري مستقل عنوان کرد که نه تنها نيازهاي نظامي و دفاعي خود را تأمين مي‌کند، بلکه به صادرات دستاوردهاي نظامي خود در آينده و کسب سهم از بازار پر رونق و گسترده اين صنعت چشم دوخته است.
به گفته امير سرتيپ امير حاتمي، وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح ما در حوزه موشکي حداقل 10 سال از ديگر کشورهاي منطقه که مسائل موشکي را دنبال مي‌کنند، جلوتر هستيم و نکته ديگر اينکه جمهوري اسلامي ايران خود توليدکننده صنايع موشکي است؛ در حالي که کشورهاي ديگر منطقه خريدار و واردکننده نيازهاي تسليحاتي به ويژه در حوزه موشکي هستند.
سردار سرتيپ پاسدار اميرعلي حاجي‌زاده، فرمانده‌ محترم نيروي هوافضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در پاسخ به اين پرسش که «برنامه موشکي ما در افق ۱۴۰۴ چگونه خواهد بود و به چه نقطه‌اي مي‌خواهيم برسيم؟» به خبرنگار مي‌گويد: «اصلاً شما در حوزه‌ موشکي بايد فصل به فصل بياييد و از ما گزارش بگيريد و بگوييد که کجاييد. چون کارشناسان ديگر افتاد‌ه‌اند توي اتوبان و با سرعت و شتاب زياد در حال حرکتند... ما بايد به نقطه‌اي برسيم که اين کشور بيمه بشود. اگر روزي به ما تهاجم مي‌کردند، رسيده بوديم به نقطه‌اي که تهاجم براي دشمن هزينه داشت. در حال حاضر در شرايطي هستيم که ديگر به تهاجم فکر نمي‌کنند، ولي آن را به زبان مي‌آورند، مي‌خواهيم اين را برسانيم به نقطه‌اي که ديگر حتي جرئت نکنند به زبان هم بياورند.» 


 امير فخري/  حسن باقري در 25 اسفندماه 1334، در تهران به دنيا آمد. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران گذراند، سپس وارد دانشگاه اروميه شد. حسن باقري پس از سه ترم تحصیل از دانشگاه اخراج شد و به خدمت سربازي رفت. در همين دوران و با اوج‌گيري مبارزات مردمي عليه رژيم شاهنشاهي، با فرمان امام خميني(ره) از سربازي فرار کرد و به صف مبارزان عليه رژيم پهلوي پيوست و در تصرف کلانتري 14 و پادگان عشرت‌آباد در تهران نقش مؤثري داشت.
اما دوران سرنوشت‌ساز زندگي حسن باقري پس از پيروزي انقلاب شروع مي‌شود. در سال 1358 وي فعاليت خود را در سرويس فرهنگي و سياسي روزنامه جمهوري اسلامي آغاز کرد و اولين خبرنگاري بود که به الجزاير اعزام شد. پس از آن بنا به دعوت سازمان امل، از طرف اين روزنامه سفر 15روزه‌اي به لبنان و اردن داشت و طي اين سفر، گزارش تحليلي جامعي از اوضاع نابسامان مسلمانان در آن منطقه تهيه کرد. در اين دوران شهيد باقري با دریافت ديپلم ادبي در امتحان ورودي دانشگاه‌ها شرکت کرد و با رتبه 104 در رشته‌ حقوق قضايي دانشگاه تهران قبول شد. با تشکیل اطلاعات سپاه به دستور محسن رضایی، حسن باقری نیز به این سازمان پیوست تا با گروهک‌های ضد انقلاب مبارزه کند. با شروع جنگ تحميلي عراق، باقری مسئول اطلاعات ستاد عمليات جنوب مي‌شود و از همان آغاز شروع به جمع‌آوري اطلاعات و شناسايي تمامي مناطق جبهه جنوب مي‌کند. اين اقدام او در اصل آغاز تأسيس واحد اطلاعات رزمي در سپاه بود. رفته‌رفته حسن باقري با کسب اطلاعات بیشتر از مناطق جبهه جنوب، کار بازجويي از اسراي عراقي و شناخت تجهيزات دشمن را در دستور کار خود قرار مي‌دهد. اطلاعاتي که باقری در همان ابتداي امر به فرماندهان ارائه می‌دهد، موجب مي‌شود اعتمادها به او جلب شود. با برکناري بني‌صدر از فرماندهي کل قوا، راه براي کارکردن نيروهاي انقلاب باز مي‌شود. اولين عملياتي‌ که اجرا مي‌شود، بر پايه اطلاعات به دست آمده حسن باقري است که موجب تقويت روحيه رزمندگان ايراني و تجربه شيوه‌هاي جديدي از نبرد با عراقي‌ها مي‌شود.
حسن باقري در عمليات ثامن‌الائمه و شکست حصر آبادان، فرمانده محور عملياتي دارخوين و ماهشهر شد، در عملیات طريق‌القدس در جایگاه نماينده فرمانده کل سپاه در قرارگاه مشترک ارتش و سپاه حضور يافت و در عملیات فتح‌المبین نیز فرماندهي قرارگاه نصر را برعهده گرفت. پس از اين عمليات، محسن رضايي فرمانده وقت سپاه به حسن باقري دستور داد تمام کارهاي خود را تعطيل و شناسايي منطقه عملياتي بيت‌المقدس را آغاز کند. شايد بتوان اين عمليات را که در نتيجه آن خرمشهر آزاد شد، سخت‌ترين عمليات در دوران نبرد برای حسن باقري دانست. در اين عمليات نيز حسن باقري فرماندهي قرارگاه نصر را بر‌عهده داشت و باز هم سخت‌ترين منطقه عملياتي به اين فرمانده جوان سپرده شده بود. پس از آزادسازي خرمشهر حسن باقري به قرارگاه کربلا مي‌رود. در اين دوران هم نقش بارزي در طراحي و هدايت عمليات‌هاي مسلم‌بن‌عقيل و محرم ايفا مي‌کند و سرانجام در روز 9 بهمن ماه سال 61 در محور عملياتي فکه، زماني که همراه شهيد مجيد بقايي مشغول شناسايي عمليات والفجر مقدماتي بود، در سنگر ديده‌باني بر اثر اصابت خمپاره به‌ شهادت مي‌رسد. 


ما در خصوص صنعت خودرو يك عقب‌افتادگي طولاني‌اي را آزموديم و تحمل كرديم. هنر بزرگ شماها اين است كه توانسته‌ايد اين عقب‌ماندگي طولاني را با همت خودتان قطع كنيد؛ يعني اين حال چُرت و خواب و خواب‌آلودگي را كه تقريباً از بعد از ورود صنعت خودرو به كشور حدود سي سال طول كشيده، به هم بزنيد. ما از سال‌هاي دهه‌ ۴۰ كه صنعت خودروسازي وارد كشور شده‌ـ در حدود سي سال تقريباً‌ـ همين‌طور درجا زديم. در مرحله‌ تقليد محض و تقليد صرف باقي مانديم...
اما در نظام جمهوري اسلامي از دهه‌ ۷۰ شما شروع كرديد؛ خب، پيشرفت هم خوب بوده. امروز اين موتور ملي كه از ايده و طراحي تا آخرين اجزایش را هنر ايراني و سرانگشت ايراني و فكر ايراني و تلاش ايراني ساخته، يك نماد عزت براي كشور است؛ اين خيلي چيز پرمعنایی است. مسئله فقط اين نيست كه ما توانسته‌ايم يك موتور خودرو توليد بكنيم؛ مسئله فراتر از اينهاست. امروز دنيا ميدان مسابقه‌ وسایل انواع موتورهاست و موتور خودرو به عنوان يك وسيله‌ متعارف زندگي و جلو چشم و مورد استفاده‌ همه، يكي از برجسته‌ترين اقلام است. توي اين دنياي پر كشمكش، شما توانستيد هنر سرانگشتِ هنرمندِ ايراني را اينجا نشان بدهيد؛ اين خيلي باارزش است. دل انسان خون مي‌شود وقتي به ياد مي‌آورد كه ما در طول سال‌هاي متمادي در خودروهاي كشورمان چه آنهایی كه از خارج مي‌آمده. امروز بحمدالله اين زمينه را شما فراهم كرديد، اين امكان را به وجود آورديد؛ اين خيلي باارزش است. من از اين كارِ خوب تقدير مي‌كنم؛ منتها همان‌طور كه عرض كردم، اين گام اول است.
(بيانات رهبر معظم انقلاب در بازديد از توانمندي‌هاي صنعت خودروسازي، 9/1/۱۳۸۹)

مرتضي دخيلي/ يكي از ويژگي‌هاي شاخص عمليات والفجر مقدماتي اين بود كه دشمن با توجه به تجربيات پیشین و پس از فتح خرمشهر و در يك مقطعي عقب‌نشيني با فرصت، موانع بسياري را جلوي خط پدافندي خودش ايجاد كرد و لذا پیش از نبرد با قواي دشمن، رزمندگان اسلام با ميدان موانع دشمن مواجه می‌شدند؛ موانعی كه نقش بسزایی در ناكام ماندن عمليات داشتند، به گونه‌اي كه تمام توان نيروها صرف عبور از آنها می‌شد و اين موضوع در عمليات‌هاي پیشین سابقه‌ نداشت. به این صورت که از ابتداي پيشروي نيروهاي خودي، از نقطه رهایی تا رسيدن به خط دوم دشمن، بيش از 16 نوع مانع از سوي دشمن تعبيه و ايجاد شده بود، يا به شکل عارضه طبيعي منطقه، وجود داشت.
با وجود اين و به دليل جو خاصي كه ضرورت انجام اين عمليات در كشور ايجاد كرده بود و نيز اميدواري مسئولان سياسي كشور و جنگ رواني دشمن، مرحله دوم عمليات نيز در 19 بهمن 1361 انجام شد. اما اين بار نيز به دليل ناهماهنگي ميان نيروهاي عمل‌كننده، هوشياري دشمن و تسلط او بر راهكارهاي خودي و همچنين با توجه به لو رفتن عمليات و وجود استحكامات پيچيده و فراوان دشمن كه موجب كندي پيشروي نيروهاي خودي شده بود، قرارگاه خاتم‌الانبياء(ص) را واداشت تا برای كاهش تلفات خودي، پايان عمليات را اعلام کند. در اين عمليات بيش از 2500 نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي و 113 نفر اسير شدند، همچنين 501 نفر از نيروهاي خودي شهيد، ۷ هزار و ۳۱۳ نفر زخمي و ۳ هزار و ۱۱۶ نفر مفقود شدند.
همزماني عمليات «والفجر مقدماتي» با سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين برگزاري اجلاس سران كشورهاي غير متعهد (كه قرار بود در بغداد برگزار شود، ولي به دليل فشار جمهوري اسلامي ايران مكان برگزاري اجلاس به هند تغيير يافت) و به موفقيت نرسیدن كامل عمليات بهانه‌اي به دست رسانه‌هاي گروهي مخالفان انقلاب اسلامي داد تا در محورهاي تبليغاتي و تحليل‌هاي خود با زير سؤال بردن اصل جنگ، تا حد امكان مواضع رژيم بعثي را تقویت کنند.

مهدی حسن‌زاده/ اعلام تصميم امام خميني(ره) براي بازگشت به ايران، رژيم پهلوي را به اقداماتي واداشت که آتش انقلابي مردم را دوچندان کرد. تاريخ اعلام‌شده، پنجم بهمن‌ ماه بود؛ اما خبرها از اعلام نقص فني هواپيماي عازم پاريس و مسدودشدن باند فرودگاه مهرآباد به وسیله تانک‌ها و کاميون‌هاي ارتشي حکايت مي‌کرد؛ سرانجام از تعطيلي کليه‌ پروازهاي فرودگاه مهرآباد تا سه روز خبر داده شد. روحانيون انقلابي در اعتراض به اين حرکت رژيم، تصميم گرفتند در مسجد دانشگاه تهران تحصن کنند. 
حدود چهل نفر از روحانيون مبارز و انقلابي، در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند و شرط پايان اين تحصن را بازگشت حضرت امام(ره) بیان داشتند. حضرات آيات محمد حسيني‌بهشتي، مرتضي مطهري، عطاءالله اشرفي‌اصفهاني، سيدمحمود طالقاني، محمدجواد باهنر، آيت‌الله خامنه‌‏اي، اکبر هاشمي‌رفسنجاني، محمد امامي‌کاشاني، محمد يزدي، علي مشکيني، محمد صدوقي و...، از جمله متحصنان بودند. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي که در آن روزها، عضو شوراي انقلاب بودند، مسئوليت کميته‌ تبليغات تحصن را برعهده گرفتند. 
با بسته ‌شدن فرودگاه و پس از راه‌پيمايي گسترده مردم در فرداي آن روز (مصادف با ۲۸ صفر)، سران انقلابيون در مقر کميته‌ استقبال از امام(ره) در مدرسه رفاه جمع شدند تا در اين‌باره رايزني کنند. در این راستا، پيشنهاد برگزاري تحصن به ميان آمد. «فکر تحصن در تهران بي‌ارتباط به تجربه‌ تحصن در مشهد نبود، يعني تجربه‌ موفق تحصن بيمارستان [امام رضا(ع)] مشهد، تشويق‌کننده بود به اين تحصني که در تهران انجام گرفت.» 
پس از تصويب اصل برگزاري تحصن، گفت‌وگوها درباره مکان آن آغاز شد: «مدتي بحث شد که کجا تحصن انجام بگيرد، بعضي مي‌گفتند در مسجد بازار، مسجد امام که آن وقت اسمش مسجد شاه بود آنجا تحصن انجام بگيرد، بعضي جاهاي ديگر را پيشنهاد مي‌کردند يک وقت پيشنهاد دانشگاه هم شد که ديديم بسيار جالب و از همه جهت اين خوب هست.»
مرحوم آيت‌الله طاهري خرم‌آبادي در اين‌باره مي‌گويد: «يک نظر اين بود که تحصن در مکاني صرفاً مذهبي انجام بگيرد. براي اين منظور، مسجد شاه سابق در نظر گرفته شد. دوستان مي‌گفتند که آنجا بهترين مکان براي تحصن است. اين مسجد در بازار قرار داشت و مردم هم در مسجد و اطراف آن تردد داشتند. نظر ديگري هم وجود داشت که شهيد مطهري هم طرفدار آن بود و آن، تحصن در دانشگاه بود. طرفداران اين نظر معتقد بودند نام دانشگاه، نامي جهاني است و اين تحصن از اين طريق در سطح جهان مطرح مي‌شود و رسانه‌هاي دنيا هم آن را مطرح مي‌نمايند؛ علاوه بر اينکه با قشر دانشجو و دانشگاهيان ارتباط و نزديکي بيشتري برقرار مي‌گردد.»
با انتخاب دانشگاه تهران «برادرها صبح زود رفتند دانشگاه... مشکلات زيادي هم سر راه ما انصافاً درست کردند؛ اما مسجد خوشبختانه باز بود، ما رفتيم داخل مسجد و فوراً آن اتاقک سر مسجد را، آنجا را ستاد کارها قرار داديم و بلافاصله يک اعلاميه منتشر کرديم؛ يعني اولين کاري که کرديم يک اعلاميه نوشتيم.» (آیت‌الله خامنه‌اي، 11/11/1363)
به این ترتیب تحصن آغاز شد و اولين بيانيه‌ روحانيون متحصن مسجد دانشگاه تهران در هشتم بهمن ‌ماه 1357 صادر شد. در قسمتي از اين بيانيه آمده است: «اينجانبان، به عنوان اعتراض به اعمال ضد انساني دولت غير قانوني بختيار از ساعت ۹ صبح روز يک‌شنبه هشت بهمن ماه جاري تا بازگشت حضرت آيت‌الله‌العظمي امام خميني(دام‌ظله) به وطن و به آغوش پُرمهر ملت، در مسجد دانشگاه تهران تحصن اختيار مي‌کنيم و از اين محل مقدس در کنار برادران دانشجوي خود، نداي حق‌طلبانه خود را به گوش جهانيان خواهيم رساند.  با شروع تحصن، سيل بي‌شمار جمعيت، به ‌سمت دانشگاه تهران سرازير شد. روحانيون مختلف هم خود را به هر طريق به مسجد دانشگاه مي‌رساندند و به متحصنين مي‌پيوستند.»
«اگر سخنراني‌ها و اعلاميه‌ها نبود مفهوم نمي‌شد که چه کاري انجام گرفته، مردم در جريان قرار نمي‌گرفتند و تبليغات دستگاه هم مي‌توانست شايد آن را جور ديگري جلوه بدهد؛ لذا چند تا برنامه در دانشگاه بود. يکي سخنراني‌هايي بود که مستمراً در مسجد دانشگاه انجام مي‌گرفت که همه‌ ماها هر کدام يک برنامه سخنراني را اينجا گذاشتيم و ديگران سخنراني مي‌کردند. يکي اعلاميه‌ها بود، يکي هم يک نشريه، يک بولتن روزانه ما منتشر مي‌کرديم.»
اتاقک کنار مسجد دانشگاه به مرکز رهبري تحصن در تهران بدل شده بود. چند کميته‌ اصلي برای تحصن تشکيل شد که برخي از آنها عبارت بودند از: کميته‌ علماي شهرستاني و کميته‌ پشتيباني. کميته‌ مهم ديگري هم به ‌نام کميته‌ تبليغات وجود داشت. مسئوليت اين کميته با آيت‌الله خامنه‌اي بود که نشريه‌اي هم در همان ايام منتشر مي‌کرد. معظم‌له در اين باره مي‌فرمايند:
«من فراموش نمي‌کنم آن روز با مرحوم آقاي بهشتي دو نفري آمديم و از در شرقي دانشگاه وارد شديم. يکي از دوستان عزيز و علماي محترم... قبلاً رفتند آنجا، هماهنگ کردند و در شرقي دانشگاه را باز کردند -چون در جنوبي که در اصلي بود، [تحت کنترل رژيم بود] و روي ما باز نمي‌شد‌ـ و ما از آنجا وارد دانشگاه شديم، رفتيم توي مسجد دانشگاه و بنده رفتم توي آن اتاق عقب مسجد‌ـ که يک اتاق کوچکي بود، نمي‌دانم حالا هم هست يا نه‌ـ آنجا مستقر شديم و از همان روز اول، نشريه تحصن را راه انداختيم، که چند شماره از همان روز اول آنجا منتشر شد.» (13/11/1388)
اين تحصن هوشمندانه و به‌موقع علما و بازتاب گسترده‌ آن فشار شديدي به بختيار وارد کرد و او را سخت به تکاپو انداخت. او حتي در اين راه به مذاکره غير مستقيم با سران تحصن هم روي آورده بود؛ اگرچه نمي‌توانست آنان را به سازش و کوتاه آمدن راضی کند. به گفته‌ آيت‌الله جمي «ما مي‌دانستيم که بختيار دستپاچه شده، با بعضي از اين بزرگان دست‌اندرکار تحصن و کميته‌ استقبال تماس‌هايي مي‌گيرد. با آقاياني مثل شهيد مطهري و بهشتي که يک کاري بکنند. اينها هم قرص و محکم مي‌گفتند که غير از اين راهي نيست و بايد حتماً امام بيايد و اين تحصن به هم نمي‌خورد تا امام بيايد.»
مرحوم هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات خود از روز هشتم بهمن مي‌نويسد: «مردم در حمايت از اين تحصن (علما در دانشگاه تهران) به سوي دانشگاه به حرکت درآمدند و وقتي از سوي نيروهاي نظامي مستقر در ميدان انقلاب (24 اسفند) متوقف شدند، شروع به درگيري و مقابله کردند که اين کار در چند نوبت انجام شد. ولي سخت‌ترين درگيري در بعدازظهر اولين روز تحصن روي داد که در نتيجه آن، عده زيادي شهيد و مجروح شدند و مردم جنازه شهدا را به دانشگاه آوردند و در خيابان‌‌ها گرداندند؛ آنها با عصبانيت شعار مي‌دادند که رهبران ما را مسلح کنيد.»
حسين ترابي، نويسنده کتاب «براي آزادي» در توصيف تحصن روحانيون در مسجد دانشگاه تهران مي‌نويسد: «تظاهرات در دانشگاه تهران، بر پارچه بزرگي نوشته شده است: «هدف، جمهوري اسلامي» بر پارچه‌اي که بر سر در مسجد دانشگاه تهران نصب شده، نوشته شده است: «تحصن جامعه روحانيت مبارز ايران در مسجد دانشگاه به عنوان اعتراض به جلوگيري از بازگشت امام خميني به ميان ملت.»»
به هر حال، بختيار وقتي متوجه شد که نمي‌تواند سران را به سازش دعوت کند و از سوی ديگر هم نمي‌تواند در برابر فشارهاي رو به افزايش ناشي از تحصن مقاومت کند، در نهایت تسليم خواست متحصنان و مردم حامي آنها شد و از جانب دولت اعلام شد که مانعي برای ورود امام(ره) به ميهن وجود ندارد و اين تحصن موجب شد تا رکن اصلي پيروزي انقلاب در آن مقطع (حضور امام(ره) در کشور) محقق شود.

اصحاب انقلاب‌ـ 35


 سید مهدی حسینی/ در شماره گذشته،‌ درباره نحوه تبعید امام(ره) از ترکیه به نجف اشرف به اختصار بحث شد. با انتشار خبر ورود امام(ره) به نجف، نامه‌های سرگشاده و تلگراف‌های متعددی از جانب مراجع تقلید و علمای ایران و عراق و همچنین مدرسان و محصلان حوزه‌های علمیه برای امام(ره) ارسال و مخابره می‌شد. برخی از مراجع تقلید و علمای نجف در همان روز اول به دیدار ایشان رفتند که در منزل کوچکی مستقر بودند. اولین آنها آیت‌‌الله‌العظمی خوئی بود و سپس آیات عظام آقایان شاهرودی، بجنوردی، بغدادی و دیگر علما به ملاقات امام(ره) رفتند و با ایشان دیدار کردند.
افزون بر این، پیام‌های تبریک نیز به نجف مخابره می‌شد؛ مانند تلگراف آیت‌الله‌العظمی سیداحمد خوانساری خطاب به امام(ره) که در آن چنین آمده بود: «بشارت تشرف حضرت عالی به عراق موجب مسرت، دوام تأییدات در ظل مبارک ولی‌عصر(عج) را از خدا مسئلت و ملتمس دعا هستم.» 
در اسناد ساواک درباره همراهی، همدلی، هم‌صدایی و هم‌آوایی مردم ایران با حضرت امام خمینی(ره) در انتقال تبعید از ترکیه و نجف گزارش‌هایی داده شده است، به ویژه در زمینه تلاش طلاب حوزه‌هاي علمیه به منظور مسافرت به خوزستان و از آنجا به عراق و نجف برای ملاقات با امام(ره). در این زمینه در یکی از اسناد آمده است: «ریاست ساواک استان مرکزی؛ طبق اطلاع عده‌ای از طلاب حوزه علمیه به صورت قاچاق از مرز عازم نجف هستند و در نجف ضمن تماس با [امام] خمینی به فعالیت‌های ضددولتی ادامه خواهند داد و شخصی به نام «قائمی» در آبادان وسایل خروج آنان را فراهم می‌کند و اغلب وجه خروج آنها را نامبرده می‌پردازد و یا در نجف پرداخته می‌شود. مقرر فرمایید به ساواک آبادان اطلاع داده شود.»
به این ترتیب، افزون بر اینکه علاقه‌مندان امام(ره) به اشکال گوناگون راهی نجف می‌شدند، جماعتی از طلاب و مردم با ارسال نامه‌هایی از استان‌های مختلف اعلام حمایت کرده و آرزوی دیدار و ملاقات کردند که در این زمینه حضرت امام(ره) به همه آنها پاسخ داده و توصیه‌هایی کرده‌اند که برخی از آنها در اسناد ساواک آمده است. برای نمونه، در یکی از اسناد آمده است: «آیت‌الله خمینی در قسمت آخر نامه‌ای که توسط محمود نجفی برای پدر وی، یعنی آیت‌الله نجفی از نجف ارسال داشته، به طلاب حوزه علمیه قم توصیه کرد که کما فی‌السابق در قم مشغول تحصیل بوده و موجبات تزلزل حوزه علمیه قم را فراهم ننمایند... .»
امام خمینی(ره) همچنین ضمن ارسال نامه‌هایی به طلاب قم و حوزه‌های علمیه ایران، از زحمات و حمایت‌های آنها تشکر کرده و با بیان دلایل تبعید،‌ آنها را به استقامت و پایداری و دفاع از کیان دین دعوت می‌کردند. در بخشی از نامه امام(ره) به حوزه علمیه نجف‌آباد اصفهان آمده است: «... تبعید اینجانب به ترکیه و از آنجا به عراق موجب نگرانی نیست،‌ چون در راه ایفای وظیفه و برای دفاع از احکام اسلام و مصالح مسلمین و جلوگیری از نفوذ اجانب به ممالک اسلام و دفع ظلم و ستم‌کاری صورت گرفت... .» 
حجم استقبال، همراهی،‌ پشتیبانی، دیدارها، ملاقات‌ها و مکاتبات به حدی زیاد بود که برخی جریان‌ها سعی داشتند از این فرصت استفاده کرده و دوره تبعید و اقامت اجباری امام(ره) را پایان‌یافته تلقی کنند. نیروهای امنیتی به ویژه ساواک هم از این شایعه‌سازی حمایت می‌کردند.‌ در این زمینه جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم هوشمندانه و با شجاعت نامه‌ای سرگشاده به نخست‌وزیر وقت ارسال کردند و خواستار پایان بخشیدن به تبعید ایشان شدند که در بخشی از آن آمده است: «جناب آقای نخست‌وزیر، بیش از یک سال است که پیشوای عالیقدر و مرجع تقلید شیعه حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی(ادام‌الله‌ظله) برخلاف قانون در زندان استعمار(ترکیه) تحت نظر و سپس در عراق به طور تبعید به سر می‌برند. در طی این مدت مردم ایران به ویژه حوزه علمیه قم از رهبری‌های ارزنده و تعالیم ایشان محروم بوده و با کمال بی‌صبری در انتظار قدوم شریف ایشان دقیقه‌شماری کرده‌اند.» مشابه همین نامه نیز محصلان حوزه علمیه قم به پیشگاه حضرت امام(ره) ارسال کرده‌اند.