آیت‌الله سیدرضا بهاء‌الدینی می‌گوید: «کارها انجام می‌شود و روزگار می‌گذرد؛ اما آنچه برای ما می‌ماند منویات ماست. انسان در گرو نیات خویش است. مواظب باشیم نیت کار خلاف، حرف خلاف و اندیشه خلاف نداشته باشیم. اگر کاری که در ظاهر بد بود انجام دادیم، اما نیت و هدف ما خیر بود، خداوند جبران می‌کند. هر چه نیت خیر و درست باشد، کارها هم صحیح و بی‌عیب خواهد بود و ان‌شاء‌الله مورد رضایت پروردگار قرار خواهد گرفت.»

نماینده ولی‌فقیه در سپاه با تبیین مأموریت‌ روحانیت شیعه، در جمع علما و روحانیون استان مازندران
اسلام رحمانی! پلورالیسم و جامعه چند صدایی و عناوین به ظاهر زیبای دیگر که مدت‌هاست برخی از شخصیت‌ها و جریان‌های خاص طرح می‌کنند! اسلامی که حتی با استناد به آیات قرآن کریم مطرح می‌شود؛ اما در عمل به دنبال دین‌زدایی از جامعه و تحمیل سکولاریسم بر نظام اسلامی هستند، در افهام مردم به ویژه نسل‌های جوان سؤالات و شبهاتی را به وجود آورده است! مسئله‌ای که نماینده ولی‌فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جمع علمای استان مازندران بر ضرورت پاسخ به آنها تأکید کرده و گفته است امروز روحانیت شیعه برای تبیین این مسئله باید وارد میدان شود. 
تقارن ایام فاطمیه با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایجاب می‌کند به ابعاد حماسی زندگی حضرت زهرا(س) و انقلابی که ایشان ایجاد کردند، بیش از پیش توجه کنیم. ما وظیفه داریم بر این بخش از زندگی دخت پیامبر اسلام(س) تمرکز کنیم، نه تنها گریه بر مصیبت ایشان! همان‌گونه که ما در ایام عزای حضرت حسین‌بن‌علی(ع) می‌گوییم در کنار بیان عظمت اقامه عزای امام حسین(ع) باید حسینی زیستن را بازگو کنیم و بیاموزیم. 
امروز باید این سؤال را مطرح کنیم که حضرت زهرا(س) چه کرد که عصاره هستی، حضرت بقیه‌الله اعظم می‌فرمایند: من شاگرد حضرت زهرا(س) هستم؟ می‌فرمایند من برای اینکه جهان را از عدل و داد پر کنم، به حضرت زهرا(س) اقتدا می‌کنم. از فاطمه(س) الگو می‌گیرم. معنای این تعابیر چیست؟ البته طبق روایات اسلامی حضرت زهرا(س) حجت همه امامان هستند و سؤال این است که مگر ایشان در عمر کوتاه خود چه کردند که الگو و حجت همه هستند؟
حضرت فاطمه زهرا (س) می‌دانست بزرگ‌ترین دغدغه انبیا و مصلحان ماندگاری دین و مکتب‌شان است. تمام انبیاء دین را به مردم عرضه و مردم را هدایت کردند؛ اما ایمان و پیروی مردم ماندگار نشد! دغدغه حضرت زهرا(س) این بود که اسلام، همان‌گونه که پیامبر(ص) برای مردم آورده بود، بدون کم و کاست انحراف و بدعت ماندگار شود، حضرت فاطمه(س) می‌دانست در ماجرای سقیفه این تنها حق علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نیست که تضییع می‌شود؛ بلکه این اسلام است که در معرض تحریف و بدعت قرار گرفته است! در ماجرای مسجد نیز، حضرت زهرا(س) از فدک مالی دفاع نکرد، از اسلام دفاع کرد! حضرت فاطمه(س) نشان داد، برای حفاظت و صیانت از دین خدا باید همه چیز را فدا کرد! در این اقدام، حضرت زهرا(س) همان منطقی است که در قیام عاشورا وجود داشت، وقتی دین خدا به خطر افتاد، دیگر حفظ جان خود، جان فرزند و... هیچ معنایی ندارد، باید برای دین فداکاری کرد.
اما اوج معرفت حضرت زهرا(س) برای دفاع از ولایت این است که منتظر فرمان ولی نمی‌ایستد! در دفاع از ولایت پیشگام می‌شود، همان‌گونه که ملت ایران در نهم دی ماه سال ۱۳۸۸ برای دفاع از ولایت منتظر حکم و دستور و فراخوان نماندند و خودجوش به صحنه آمدند.

مأمویت روحانیت شیعه
ما زهرای اطهر را این‌گونه باید نگاه کنیم، این بحث بسیار مفصلی است؛ اما با توجه به همین توضیح مختصر می‌خواهم وارد بحث مأموریت مهم روحانیت شیعه شوم. یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های ما دفاع همه‌جانبه و جانانه در همه عرصه‌ها از دین خداست! ما مبین دین، مجری دین و مدافع دین هستیم! ما سرباز دین هستیم. معنای سربازی دین این است که هر کجا ما مشاهده کردیم دین در خطر است، سر می‌دهیم و آبرو می‌دهیم؛ اما دین نمی‌دهیم، دین را حفظ می‌کنیم. همان‌گونه که حضرت عباس(ع) یاد ما داد و روحانیت شیعه در طول تاریخ این افتخار را داشته و سپر بلای دین بوده است.

با دین
 به جنگ دین رفتن!
یکی از موضوعاتی که دشمن به دنبال آن است و روحانیت باید در برابر آن بایستد، تحریف حقیقت دین است. از دین علیه دین استفاده کردن است، با قرآن به جنگ قرآن رفتن! اینجا جایی نیست که بخواهیم ملاحظه کنیم! اینجا باید ایستاد... آقایان، درباره حجاب هرچه می‌خواهید بگویید، اما حرف خودتان را از زبان قرآن نگویید! حرف خودتان، حرف خدا و پیغمبر جا نزنید. می‌خواهید مذاکره کنید بروید مذاکره کنید؛ اما مدعی نشوید که این توصیه قرآن است...
به تازگی عده‌ای درباره موضوع حجاب، آزادی و... به آیات «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» و «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» استناد می‌کنند، اینجا، جای سکوت نیست! باید جلوی انحراف ایستاد.
قرآن به ما یاد داده است که انسان افزون بر آزادی تکوینی، آزادی دیگر هم دارد؛ از جمله آزادی انسانی، انسان به منزله موجودی که در این عالم خلق شده، آزاد است که دین را بپذیرد یا نه! خداوند می‌گوید دین امر قلبی است، نمی‌شود کسی را به زور دین‌دار کرد. ولایت تکوینی خدا اختیاری نیست؛ اما از ولایت تشریعی خدا تنها کسی بهره می‌برد که خدا را بپذیرد، لذا در قرآن می‌خوانیم: «اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»
انسان در اصل ورود به دین، مختار است؛ بر همین اساس خداوند به پیامبر(ص) هم در قرآن می‌فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»؛ یا «مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ»، اما برخی افراد از این آیات، سکولاریسم برداشت می‌کنند و می‌گویند پیامبر فقط منبری است، فقط می‌تواند تذکر دهد!!!

ادبیات درون‌دینی
 و ادبیات برون‌دینی
در پاسخ به چنین برداشت‌های خلافی باید گفت، این ادبیات، ادبیات برون‌دینی است، یعنی برای دیندار شدن نمی‌شود کسی را مجبور کرد؛ اما وقتی وارد دین شوید دیگر آیات آزادی این نیست. برای جامعه دینی و برای مؤمن آیه دیگری وجود دارد، «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»؛ می‌بینید که به صراحت در قرآن آمده است،‌ آنجا که خداوند امری بدهد، برای مرد و زن مؤمن اختیاری وجود ندارد.
می‌توان میان ایمان و بی‌ایمانی انتخاب کرد؛ اما اگر مؤمن شدی، دیگر باید به لوازم و چارچوب‌های آن پایبند باشی، البته این معنا تنها به دین محدود نیست و در همه شئون زندگی انسان وجود دارد، هر کسی وقتی در یک مجموعه استخدام شد، وارد یک فرایند شد، باید ضوابط آن را بپذیرد و به آن عمل کند.
خداوند در آیه 65 سوره نسا می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» خداوند قسم می‌خورد، آن هم چه قسمی؟ قسم به شمس و قمر، قسم به لیل و نهار. قسم به زیتون و تین نیست، قسم به خود خداوند است! قسمی تا این حد محکم، پس از چنین قسمی می‌گوید: آنان که می‌گویند ایمان آورده‌اند، ایمان ندارند مگر اینکه در هر اختلافی‌ـ اینجا اطلاق دارد بر هر نوع اختلافی، سیاسی، اجتماعی و...ـ تو را حکم بگیرند و نه تنها از هر حکمی که تو صادر کردی تبعیت کنند؛ بلکه باید در دل و جان‌شان نیز از حکم تو راضی باشند.
یعنی حتی اگر کسی در دلش از حکم ولی خدا ناراضی باشد؛ ولو اینکه بر زبان هم نیاورد، خدا قسم خورده که بی‌دین است! آن کسی مؤمن است که «وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» باشد، معنای آزادی در جامعه دینی این است! 
چه کسی گفته جامعه دینی را می‌شود همین‌طوری یله و رها بگذارید، هر که خواست هر کاری بکند و هر چه را که خواست تبلیغ کند؟ نخیر، چنین نیست. ادبیات اسلام این نیست. امروز می‌گویند حجاب را آزاد کنید، بی‌تردید فردا خواهند گفت در کنار کانال قرآن، شبکه‌های مبتذل و مشروبات و... را هم داشته باشیم! عزیزان باید مواظب باشیم و نگذاریم برای ما اسلامی، مانند مسیحیت در غرب بسازند.

تفاوت نبوت
 و ولایت حضرت محمد(ص)
به تعبیر دیگر، خداوند به حضرت محمد(ص) دو حکم داده است، هم حکم نبوت و هدایت و هم حکم ولایت. امام صادق(ع) می‌فرمایند، امام اول ما پیامبر است. در قرآن هم ویژگی‌های این دو آمده است که به آن اشاره خواهم کرد. قرآن درباره حکم پیامبری حضرت محمد(ص) چهار ویژگی برشمرده و در حکم ولایت پیامبر(ص) هم چهار خصوصیت را بیان کرده است.
ویژگی‌های نبوت پیامبر اسلام(ص) عبارت است از؛ ویژگی اول. «قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا»(اعراف، 158) طبق این آیه یکی از ویژگی‌های نبوت این است که همه مردم مخاطب او هستند. ویژگی دوم نبی را باید از آیه «مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ» و آیات مشابه که خوانده شد استنباط کرد؛ به این معنا که پیامبر پیک و پیام‌رسان خداست. انذار و تبشیر می‌دهد، یا به تعبیر دیگر نبوت مقام دعوت است و ابلاغ. ویژگی سوم خاتمیت حضرت محمد(ص) است، ایشان کامل‌ترین و جامع‌ترین و آخرین پیام خداوند را آورده است. سِرِّ خاتمیت حضرت محمد(ص) هم در این است که پیامی بالاتر از پیام اسلام از سوی خدا برای بشر نیست. بر اساس این، نیازی به پیامبر دیگری نیست و ویژگی چهارم هم قرآن است.
اولین ویژگی‌ ولایت حضرت محمد(ص)، ولی بودن ایشان است؛ اما این ولایت بر چه کسانی است؟ اینجا دیگر نمی‌گوید مردم و از تعبیر «ناس» استفاده نمی‌کند، می‌گوید؛ «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ ولی کسانی است که ایمان آوردند. ویژگی دوم ولایت پیروان آن هستند، قرآن به چه کسانی می‌گوید باید از حضرت محمد(ص) پیروی کنید؟ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان آوردید، «أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ این مؤمنان هستند که مکلف به پیروی و دنباله‌روی از حضرت خاتم‌الانبیاء هستند. به این معنا که ولایت پیامبر اسلام تنها منبر رفتن نیست، بلکه بر شئون زندگی مؤمنان سلطه دارد. شاید یکی از علت‌هایی که شأن ولایت از نبوت بالاتر است، همین باشد که نبی پیک خدا و امام قائم مقام خداوند است. ویژگی سوم، امتداد داشتن امامت پس از حضرت محمد(ص) است، همان قرآن که می‌فرماید پیامبر نبی‌ خاتم است، می‌فرماید حضرت محمد(ص) آخرین امام نیست. البته این ادامه‌دار بودن امامت و ولایت سر و رمزی دارد که عبارت است از اینکه پیامبر(ص) وقتی پیامش را آورد، کارش را انجام داد و مأموریتش به پایان رسید، اما امام به عنوان رئیس و مدیر جامعه اسلامی کارش پایانی ندارد و تا جامعه هست، باید رهبر هم باشد. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا» شما می‌دانید که این «والذین آمنوا» بر عام بودن این آیه دلالت دارد و نشان‌دهنده ضرورت وجود همیشگی ولایت بر جامعه اسلامی است. به تعبیر دیگر، ولایت منحصر به پیامبر اسلام نیست و پس از ایشان نیز باید ادامه یابد. خصوصیت چهارم این است که همان‌گونه که حاصلِ شأن نبوت رسول خدا قرآن بود، حاصل شأن ولایت حضرت محمد(ص) نیز امامت اهل بیت(ع) است؛ چنانکه حضرت در حدیث ثقلین می‌فرماید: حقیقت دین دو چیز است، آنچه حاصل نبوت من است، قرآن و آنچه حاصل ولایت من است، امامت اهل بیت(ع) است که اینها قابل تفکیک نیستند. دقت کنید، رسول خدا(ص) نگفتند جداشان نکنید، فرمودند، جدا نشدنی است. 
حالا شاید برخی بپرسند که مگر این دو را از هم جدا نکردند؟ جواب این است که بله، در ظاهر جدا کردند؛ اما در باطن امر این است که قرآنی که از ولایت جدا شد، دیگر قرآن نیست.

جوشش رگ غیرت 
حوزه‌های علمیه
عزیزان، ما به عنوان روحانیت شیعه باید مراقب تفسیرهای به رأی از آیات قرآن باشیم. آیات قرآن تعارض و تضاد ندارد...؛ اما باید به جای خود به کار بروند، چنانکه دیدید آقای بازرگان از این آیات استفاده کرد و ‌گفت آقایان علما، شما مسلمان‌تر هستید یا پیامبر اسلام(ص)؟ قرآن به پیامبر گفته است برو بر منبر و ارشاد کن! «مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ»! آن آقای سروش آمد و گفت: آقای بازرگان حرف خوبی زدی که دین وارد سیاست نشود، اما تو تنها به یک آیه استناد کردی، با آیات دیگر چه می‌کنی؟ برای «و َمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ» چه پاسخی داری؟ آیات با هم تعارض دارد! و قرآن پارادوکس دارد!
نخیر آقا،‌ هیچ تعارضی وجود ندارد، تفاوت در منطق و جامعه مورد خطاب است! برخی در مورد عموم مردم و در شأن نبوت حضرت محمد (ص) و برخی درباره مؤمنان و در شأن ولایت حضرت محمد (ص) است. در مورد آزادی هم چنانکه گفته شد، همین مسئله صادق است و ادبیات درون‌دینی و برون‌دینی در آیات وجود دارد. وقتی غیر مسلمانان را خطاب می‌کند، می‌گوید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»، اما وقتی شد جامعه دینی و جمهوری اسلامی، ماجرا فرق می‌کند. آنجا آیه شما «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»، رگ غیرت حوزه علمیه و علما باید در جاهایی از این دست که با آیات دین بازی می‌شود، به جوش بیاید. نگذاریم با استناد به قرآن به جنگ قرآن بروند! این بدترین فساد است که به اسم اسلام، به اسم اصلاح جامعه در ذهن بچه‌های ما شبهه ایجاد می‌کنند! و مصداق بارز آیه «و َإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» است. بالای منبر باید اینها را بگوییم.

فراخوان  جهاد اکبر
همان‌طور که رهبر معظم انقلاب می‌گویند، دعوای آمریکا با ما سر مسئله هسته‌ای نیست، سر موشک‌ها و حقوق بشر نیست، آمریکا می‌خواهد دین ما را از بین ببرد، «الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ  وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا»؛ من از شما خواهش می‌کنم این آیات را بر منبرها بخوانید. ما در پاسخ به شبهات و برای حل مشکلات کشور هیچ مشکلی نداریم؛ اما باید به میدان بیایید. عزیزان من، آمریکایی‌ها و برخی دنباله آنها در داخل می‌خواهند ما را به تسلیم وادار کنند، از بیرون دشمنی می‌کنند و در داخل کارشکنی می‌کنند. آمریکایی‌ها گفتند اگر نتوانیم انقلاب اسلامی را از بین ببریم، خودمان از بین می‌رویم.
منظور آنها از مرگ انقلاب اسلامی هم این است که جمهوری اسلامی و ملت ایران بپذیرد آقا و کدخدای جهان آمریکاست و در برابر آنچه او می‌گوید تسلیم شود؛ به همین دلیل رهبر معظم انقلاب موضوع جهاد کبیر را مطرح می‌کنند و از حوزه علمیه و علما انتظار می‌رود وارد این مبحث بشوند و مسئله را تبیین کنند. فقط آیه 52 سوره فرقان درباره جهاد نیست، ما آیات فراوانی در این باره داریم که می‌گوید در برابر دشمن کوتاه نیایید، «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»؛ همین یک آیه را در نظر بگیرید، که خداوند می‌فرماید تکیه بر دشمنان خودش آتش است و کسی که به دشمن تکیه کند، دیگر نباید از خدا انتظار یاری داشته باشد.


 سیدحسین خاتمی خوانساری/ در خطبه فدکیه، حضرت صدیقه طاهره(سلام‌الله‌علیها) شمه‌ای از فضایل امیرالمؤمنین علی(ع) را برای مردم تبیین فرمودند. ایشان در قسمتی از خطبه فدکیه می‌فرمایند: (علی علیه‌السلام) فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او، نزدیک به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به کمر بسته، نصیحت‏گر، تلاشگر و کوشش‏کننده بود و در راه خدا از ملامت ملامت‏‌کننده نمى‏‌هراسید.»  
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) تابع امر خدا و رسولش بود و به واسطه آشنایی با دستورات دین بدون هیچ هراسی در راه صحیح مبارزه با مشرکان و اشاعه اسلام و تبیین آن برای مردم، می‌کوشید. ملامت ملامتگران هیچ اثری بر حرکت ایشان نداشت و اگر تمام زمین مخالف دستورات دین عمل می‌کردند، ایشان بدون هیچ ترسی راه خداوند را ادامه می‌داد و از پا نمی‌نشست. حضرت در نامه‌ای به مردم مصر(نامه 62 نهج‌البلاغه) می‌فرمایند: به خدا سوگند! اگر با دشمنان رو‌به‌رو شوم، در حالي كه آنان تمام روي زمين را پر كرده باشند، نه باكي داشته و نه مي‌هراسم.
پیروانش نیز با تأسی به امیرالمؤمنین علی(ع) بی‌هیچ هراسی در مبارزه با دشمن می‌کوشیدند و دست او را از جان و مال و ناموس مردم هموطن خود دور می‌کردند. امام خمینی(ره) در ششم مرداد 1366 می‌فرمایند: «قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‏‌پرستی است ادامه می‏‌دهد.» رهبر معظم انقلاب نیز در این باب می‌گویند: «... امام اوّل کار تنها بود، بعدها مردم آمدند، بعدها خواص آمدند و توده‌ مردم آمدند؛ از همان اوّل که تنها بود محکم ایستاد، تا آخر هم می‌گفت که اگر همه هم پشت به من بکنند، من این راه را خواهم رفت، خدا به پیغمبرش هم می‌فرماید که اگر تو تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ تک و تنها هم بودی باید بروی جهاد... این به‌ خاطر ایمان است، وقتی ایمان در کسی قوی شد تنها هم بماند می‌رود.»

سعید‌بن‌عاص‌ـ 5

با وجود آنکه خلیفه سوم به نوعی از سعیدبن‌عاص و اقدامات او اعلام برائت کرده بود، اما معاویه همچنان از او به عنوان یکی از مشاوران و نیز عمال خود استفاده می‌کرد. البته، همکاری او با معاویه کش‌وقوس فراوانی داشت، با این حال او از نزدیکان و خاصان دربار معاویه بود. مدینه بی‌تردید جزء سه شهر مهم مسلمانان بوده و است و حکمرانی بر چنین شهر مهمی را معاویه به سعید سپرده بود. این امر آن هنگام نگاه خاص معاویه به سعید را نمایان می‌کند که توجه شود در مدینه آن زمان، امام حسن مجتبی(ع) و بنی‌هاشم که همگی مخالف حکومت شام بودند، زندگی می‌کردند و به یقین حکومت بر این شهر و حاکم آن برای معاویه بسیار مهم بود. 
در زمان معاویه ولایت مدینه چند بار بین مغیره، مروان و سعیدبن‌‌عاص دست به دست شد. این جا‌به‌جایی‌های مکرر خود دلیل بر توجه معاویه به شهر مدینه بوده است.  یک‌‌بار وقتی مروان با ولایت عهدی یزید مخالفت کرد، معاویه، سعید را به جای او گذاشت. این اقدام خوی مستبدانه معاویه را به خوبی نشان می‌دهد که حتی در هنگام انتقاد یا مخالفت با او، نزدیک‌ترین افراد به او هم در امان نبودند و به سرعت با برخورد و حذف مواجه می‌شدند. این اقدام بعدها به گونه‌ای دیگر درباره سعید نیز اتفاق افتاد.
در جریان شهادت امام حسن(ع)، سعید به مدارا با بنی‌هاشم متهم شد و مروان جای وی را گرفت و چندین بار به بهانه‌هایی امارت بین این دو دست به دست شد.
از حوادث مهم دوران ولایت سعید بر مدینه، جریان مسمومیت امام مجتبی(ع) و سپس شهادت ایشان بود. در آن هنگام امام مجتبی(ع) به دلایل متعدد با معاویه مذاکره و قرارداد صلح امضا کرده بود. با این حال طرف مقابل با حیله‌های متعدد، قراردادی را که خود پیشنهاد داده بود نقض ‌کرد و در آخر نیز نقشه شوم شهادت امام مجتبی(ع) را طراحی و آن را عملی کردند. 
یکی از حوادث تلخ تاریخ اسلام و تشیع ماجرای دفن پیکر پاک سبط اکبر نبی‌ مکرم است. به نقل از یعقوبی وقتی بنی‌هاشم قصد داشتند بدن مبارک امام مجتبی(ع) را در کنار رسول‌الله(ص) دفن کنند، مروان‌‌بن‌حکم و سعیدبن‌عاص از این کار جلوگیری کردند و نزدیک بود فتنه‌ای برپا شود. گفته شده که یکی از همسران پیامبر(ص) بر استری سفید و سیاه سوار شد و گفت: «هیچ‌کس را به خانه‌ام راه نمی‌دهم.»
اما ابن‌سعد در طبقات‌الکبری گفته که در ایام مسمومیت و بیماری امام مجتبی(ع)، سعید چند بار به عیادت حضرت رفته و در روز دفن حضرت بر پیکر ایشان نماز خوانده است، با توجه به اینکه او والی مدینه بود و می‌توانست جلوی این فاجعه را بگیرد؛ اما هیچ مقاومتی نکرد، این امر نشان‌دهنده میل باطنی او و رضایتش به این فاجعه بود. ضمن آنکه آن عیادت‌ها و نمازها می‌توانست جنبه نمایشی داشته باشد تا چهره حکومت در برابر مردم لکه‌دار نشود. 
به هر ترتیب، این حادثه نقطه‌ای سیاه در کارنامه سعید و حکومت معاویه است که با آنکه صلح‌نامه را پذیرفته بودند، اما به پیکر بی‌جان امام حسن(ع) نیز رحم نکردند و ایشان را تیرباران کردند. این واقعه نشان داد که خواص دنیاطلب و یاران خسته امام مجتبی(ع) تا چه میزان در فهم و درک رفتار سیاسی معاویه عاجز بودند. عده بسیاری از اصحاب امام به دلیل جلوگیری از جنگ بین مسلمانان، به وعده‌های دنیایی معاویه اعتماد کردند تا تیری از کمانی به مسلمانی اصابت نکند! اما سستی اینان سبب شد همان تیرها ابتدا در مدینه به پیکر امام مجتبی(ع) و سپس در کربلا به امام حسین(ع) فرو برود!


نقش زنان در شکل‌گیری هر انقلابی مهم و تعیین‌کننده است. در همه ادوار تاریخی این نقش از چنان اهمیتی برخوردار است که سهم عمده پیروزی انقلاب را از آن خود کرده است. انقلاب اسلامی نیز بدون حضور زنان عملاً ممکن نمی‌شد. «تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان» که به حضور مبارزاتی زنان بین سال‌های 1342 تا 1357 می‌پردازد، مؤید همین ادعا است که چندان در آثار مکتوب انقلاب به آن پرداخت نشده است. نپرداختن به چنین تحقیقاتی سبب شده تا مرکز اسناد انقلاب اسلامی دست به انتشار کتابی در این زمینه بزند. «تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان» پانصدوچهاردهمین کتاب از مجموعه آثار مرکز اسناد انقلاب اسلامی است. این کتاب که به شیوه تحقیقات میدانی‌ـ کتابخانه‌ای تهیه شده است، شامل پنج فصل است.
فصل اول و دوم مدخل و بستر تاریخی پژوهش حاضر را تشکیل می‌دهد و فصول سه، چهار و پنج نیز که متن اصلی را تشکیل می‌دهد، نگاهی به چگونگی و نحوه ورود زنان به جریانات سیاسی کشور و چگونگی فعالیت‌ها و مشارکت آنان در روند انقلاب دارد.
فصل سوم به موضوعاتی مهم می‌پردازد. نخست، فعالیت‏های سیاسی زنان مسلمان در سطح جامعه که‏ شامل تشکیل کلاس‏های دینی و برگزاری جلسات مذهبی و سخنرانی‏‌های زنان می‌شود. دوم فعالیت در مدارس اسلامی، فعالیت در جامعه تعلیمات اسلامی، فعالیت‏های دانش‌‏آموزان‏ دختر در مدرسه رفاه مورد توجه قرار گرفته است و در نهایت‏ فعالیت‏های انجام گرفته در مراکز فرهنگی و مذهبی از جمله‏ حسینیه ارشاد، دانشگاه‏ها و مساجد را در برمی‏گیرد.
فصل چهارم به مبارزان زن مسلمانی که در زندان‏های‏ مخوف رژیم پهلوی به سر برده‌‏اند، با عنوان «از بازداشت تا زندان» اختصاص‏ دارد. در این فصل رویارویی زنان با بازداشت و زندان و رفتن‏ به ملاقات همسران زندانی از زبان زنان مبارز بازگو شده است.
همچنين مطالبی با موضوع بازجویی‏‌های زنان مبارز، نحوه‏ بازجویی و بازجویان، وضعیت بازداشتگاه‌‌ها و زندان‌‌ها، مقاومت زنان‏ در زندان‌ها و هم‏بند‌ها ارائه شده است.
در قسمت پنجم‏ به حضور زنان در صحنه‏‌های گوناگون انقلاب‏ اسلامی پرداخته است.
«تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان» به همت «اعظم مراد حاصلی‌خامنه» در 323 صفحه مصور نوشته شده و به کوشش مرکز اسناد انقلاب اسلامی در یک هزار و 500 نسخه منتشر شده است.


 دکتر مجيد ابهري/ 
پرسش: در حال حاضر با تغيير سبک زندگي گاهي اوقات افراد اسامي عجیب و غريبي را براي فرزندان‌شان انتخاب مي‌کنند. با توجه به تأکيد دين مبين اسلام بر انتخاب اسم مناسب براي فرزندان، از منظر روان‌شناسی اسم بر روي افراد چه تأثيري مي‌گذارد و هنگام انتخاب نام مناسب براي فرزندان‌مان بايد چه مواردي را مد نظر قرار دهیم؟
پاسخ:  اسم از نظر رفتاری برای اشخاص بار روانی و عاطفی دارد؛  اسم نامناسب می‌تواند سبب سرخوردگی، گوشه‌گیری و انزوای فرد شود.
برخی افراد از اسم خود خجالت می‌کشند و هنگامی که بزرگ‌تر می‌شوند، اسم خود را تغییر می‌دهند. برخي هم دو اسمی هستند؛ یعنی در شناسنامه اسم دیگری داشته و در خانه و جامعه نام دیگری دارند که در نهایت دچار تضاد شخصیت و دوگانگی می‌شوند؛ زیرا هر فردي بايد یک اسم داشته باشد.
اسامی باید بر اساس باورها، فرهنگ، عرف و سنت‌های خانوادگی و اجتماعی انتخاب شوند و برای افرادی که حامل آن اسامی هستند، غرور و شخصیت خاصی را فراهم آورد. اسامی باید دارای عناوین مذهبی یا فرهنگی بوده تا برای اشخاص شخصیت و فضای فرهنگی ایجاد کند. همچنین برخی از اسامی نه تنها هنگام خطاب، دشوار، ناموزون و ناهماهنگ است؛ بلکه مغایر با معیارهای ارزشی و فرهنگی ما هستند.
والدین نباید در فضای زمانی گرفتار شوند؛ زیرا انتخاب اسم فقط برای امروز یا روز تولد فرد نیست، که مثلاً اسم یک فرد مشهور باشد. بنابراین اسامی رهبران دینی و شخصیت‌های فرهنگی اصیل ایرانی می‌تواند نام‌های بسیار خوبی برای فرزندان باشد.
 گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.

کاربر صاحب صفحه «شمشیر صفین» در وصف سختی‌های فرزندان شهدا در فضای مجازی نوشت: 
می‌نویسم، می‌نویسم برای گریه‌هایت 
برای طعنه‌های مردمی که درکی از عشق ندارند، برای زخم زبان‌های کسانی ‌که غیرت را نمی‌فهمند
پاینده باش ای مرد کوچک 
از این پس مرد خانه تویی
مرد باش، مثل بابا .
برای عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان شهدا و هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات