«آنچه ناظران امروزي اوضاع در ايران را کاملاً شگفت‌زده مي‌کند، وفاداري بلاقيد و شرطي است که ملت در قبال آيت‌الله ابراز مي‌نمايند. البته اين واقعيت بدون يک استدلال و برهان کلامي براي چنين حاکميتي قابل توجيه نيست. در اين نقطه، بنيادگرايي يا به اعتبار مفهوم متعارف کنوني، بنيادگرايي نيست، زيرا در عرف امروزي، بنيادگرايي معني پذيرش بي‌چون و چراي ساختار فکري ناسازگار با زمان را مي‌دهد، در حالي که (امام) خميني انتقال يک الگوي فکري موجود را با عنايت به اوضاع زمان و سنجش با معيارهاي کلامي اسلام انجام داده است.» (دکتر گوتفريد شايبر، معاون انستيتوي اصول الهيات مسيح)


بررسي سير تحول صنعت سيمان در جمهوري اسلامي ایران


 مهدي دنگچي/  يکي از مهم‌ترين صنايع تأثيرگذار در زيرساخت‌هاي ساخت‌وساز کشور صنعت سيمان است. اين صنعت در کشور پيشينه تاريخي داشته و آثار تاريخي به جاي مانده از دوران هخامنشيان و آتشکده‌هاي زمان ساساني همگي حاکي از اين مطلب است که ايرانيان باستان بيش از سي قرن پيش آهک و ملات‌هاي آبي را مي‌شناخته‌اند و از آنها در ساخت‌وساز بناها استفاده مي‌کرده‌اند.
آثار باستاني شهر شوش که از زمان ايلامي‌ها به جا مانده و آثار باستاني اصفهان در دوران صفويه (نظير سي‌وسه پل، پل خواجو و...) همگي حاکي از اين مطلب است که در پي‌سازي آنها از ملات آهک و شفته آهکي استفاده شده ‌است. در تخت جمشيد در کف کاخ هخامنشيان آثاري از يک بتن سخت و سرخ‌رنگ ديده شده که کاوشگران نمونه آن را از اختلاط نسبت معيني از آهک و آب و گرد آجر بازسازي کرده‌اند. به عقيده محققان، اين ملات که به ملات سرخ موسوم بوده، از ايران به هند و از آنجا به کشورهاي اروپايي و کتب علمي ‌راه يافته ‌است. نکته مهم اینکه در بنادر جنوبي ايران به خصوص بندر خمير از قديم ساخت ملاتي به نام ساروج رواج داشته که هنوز هم از آن استفاده مي‌شود. در اين مناطق از نوعي معدن خاکی به نام گِل آهک که مخلوط خاک رس و سنگ آهک است، برداشت کرده و خميري مي‌سازند و سپس خمير را به خشت تبديل می‌کنند و در کوره مي‌پزند، محصول پخته شده را پس از سرد کردن کوبيده و نرم مي‌کنند و گرد الک شده و نرم آن را «ساروج» مي‌نامند. ملات اين فرآورده مخصوص در مناطق مرطوب جنوبي براي ساخت ابنيه دريايي و کف و ديواره آبگيرها، مقاومت بسیاری دارد.
با آغاز قرن چهاردهم خورشيدي به رويکرد جديدي در توسعه اقتصادي و مدرن‌سازي کشور توجه شد و به تبع آن طرح‌هاي بسياري از قبيل خطوط راه‌آهن، سدها، جاده‌ها، اماکن آموزشي و عمومي متعددي در دستور کار قرارگرفت. ساخت تأسيسات و ساختمان‌هاي جديد، استفاده از مصالح جديد را نيز سرلوحه برنامه‌هاي توسعه‌اي قرار مي‌داد که سيمان يکي از مهم‌ترين اين مصالح بود. رشد واردات سيمان به حدي بود که در سال ۱۳۱۴ ايران چهارمين کشور واردکننده سيمان جهان به ‌شمار مي‌رفت. توجه به اين نکته که ايران در منطقه‌اي واقع شده که سلسله کوه‌هاي آهکي آن را احاطه کرده ‌است، انديشه ساخت کارخانه سيمان را پديدار ساخت. 
در سال ۱۳۰۷ مطالعات لازم براي ايجاد اولين کارخانه سيمان آغاز شد و هشتم دی ماه ۱۳۱۲ اولين کوره سيمان ايران با ظرفيت ۱۰۰ تن در روز در «شرکت سيمان ري» به بهره‌برداري رسيد. رشد بالاي مصرف سيمان و سودآوري بالاي توليد آن توجه بسیاری را براي ساخت واحدهاي ديگر توليد سيمان جلب کرد، به ‌گونه‌اي که احداث کارخانه‌هاي سيمان بخشي از سرفصل‌هاي برنامه‌هاي اول، دوم و سوم توسعه پیش از انقلاب بود. در برنامه‌هاي عمراني پيش‌بيني‌هايي با هدف تشريک‌مساعي بين دولت و بخش خصوصي با هدف گسترش هر چه بيشتر صنعت سيمان صورت گرفت. اهداف هر يک از اين برنامه‌ها را دولت تعيين کرده بود و بخش خصوصي به عنوان سرمايه‌گذار عمل می‌کرد؛ بنابراين بيشتر سرمايه‌گذاري در صنعت سيمان را بخش خصوصي تأمين کرد.
پس از انقلاب، تحولات عمده‌اي در صنعت سيمان رخ داده است که يکي از مهم‌ترين صنايع مؤثر در توسعه و رشد صنعتي هر کشور بوده و امروز به عنوان يکي از شاخص‌هاي توسعه صنعتي مورد توجه قرار گرفته و مصرف سرانه آن مي‌تواند به عنوان يکي از معيارهاي رشد صنعتي در نظر گرفته شود.
صنعت سيمان کشور از زمان بهره‌برداري از اولين کارخانه سيمان ايران در شرکت سيمان ري تاکنون گام‌هاي بلندي را برای ارتقاي جايگاه اين صنعت در جهان برداشته است؛ به گونه‌اي که ظرفيت توليد از ۸ ميليون تن در سال ۱۳۵۷ به بيش ۷۰ ميليون تن در سال ۱۳۹۱ رسيده است و با طي يک دوره فعال توسعه‌اي در کمتر از ۱۰ سال با همت و تلاشي مثال زدني، از رتبه ۱۶ جهاني در سال ۲۰۰۰ به جايگاه چهارم جهان و اول منطقه در سال ۲۰۱۲ از منظر توليد و از منظر صادرات با ۸/۱۳ ميليون تن در اين سال به رتبه اول جهان دست يافته است که مطابق با چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران است.
تعداد کارخانه‌ها نيز از ۱۵ کارخانه در سال ۵۷ به ۳۶ کارخانه در سال ۸۰ و ۶۹ کارخانه در سال ۹۱ و ميزان توليد سيمان از ۸ ميليون تن در سال ۱۳۵۷ به ۶/۲۶ ميليون تن در سال ۸۰ و ۷۰ ميليون تن در سال ۹۱ و ميانگين سرانه توليد نيز از ۹/۲۲۷ کيلو در سال ۵۷ به ۴۱۵ کيلو در سال ۸۰ و ۹۴۰ کيلوگرم در سال ۹۱ رسيده است که ۱۶۳ درصد رشد توليد سيمان را در ۱۱ سال شاهد هستيم.
در سال ۹۱ حدود ۷۱ ميليون تن سيمان در کشور توليد شد که در مقايسه با سال پیش از آن حدود شش درصد افزايش را نشان داد. پيش‌بيني مي‌شود با تکميل طرح‌هاي در دست اجرا، ظرفيت توليد سيمان تا پايان برنامه پنجم توسعه از مرز ۱۱۰ ميليون تن نيز فراتر رود. 
در مجموع پس از انقلاب، با راه‌اندازي ۷۲ شرکت توليد سيمان در کشور طي چهار دهه، ايران در بين چهار کشور توليدکننده سيمان در جهان قرار گرفت. در 74 کارخانه سيمان، 96 خط توليد فعال است که طول عمر 47 خط کمتر از 10 سال برآورد مي‌شود. جمهوری اسلامی ایران سالیانه توانایی تولید 27 نوع سیمان را مطابق با استانداردهای ملی دارد و اکنون پس از کشورهای چین، هند و آمریکا جایگاه چهارم جهانی را در این بخش کسب کرده است.
وجود مواد اوليه معدني، نيروي انساني ماهر، توان بومي‌سازي و توانايي استقرار صنايع معدني در هر نقطه از کشور از مزيت‌هاي ايران در حوزه صنايع معدني است. اکنون بسياري از قطعات و تجهيزات مورد نياز صنايع معدني کشور بومي‌سازي شده، به گونه‌اي که در صنعت سيمان حدود ۹۰ درصد تجهيزات آن داخلي‌سازي شده است.
«جعفر سرقيني» معاون امور معادن و صنايع معدني وزارت صنعت، معدن و تجارت معتقد است: معدن و صنايع معدني کمترين آسيب را در تحريم‌ها ديده و خواهد ديد و هيچ تحريمي صنعت سيمان را متوقف نخواهد کرد.
دست‌اندرکاران صنعت سيمان بر اين باورند، چنانچه کارخانه‌هاي سيمان با ظرفيت کامل فعاليت داشته باشند، هم اینک سالیانه به ازاي بيش از 80 ميليون تن توليد، امکان صادرات با ارقام 20 تا 30 ميليون تني وجود دارد. بر پايه آمارهاي عملکرد 9 ماهه سال 1397، خبر از صادرات 12 ميليون تن سيمان به 17 کشور جهان داده است. واحدهاي توليدکننده سيمان در پايان سومين فصل سال 1397، به ميزان 41 ميليون تن سيمان توليد داشتند که نسبت به پارسال تغيير چشمگیری نداشته است، اما انتظار مي‌رود سال آينده 2 ميليون تن به ظرفيت توليد سيمان کشور افزوده شود. همچنين پیش‌بینی می‌شود در سال 1399 رقم 24 میلیون تن تحقق یابد و در افق 1404 صدور 32 میلیون تن مورد انتظار است.
بر اساس چشم‌انداز ترسیم شده برای صنعت سیمان در افق 1404؛ دستیابی به ارتقای بهره‌وری، افزایش توان رقابت‌پذیری، بهینه‌سازی مصرف انرژی و آب، تکمیل زنجیره ارزش و توسعه صنایع پایین‌دستی، ارتقای سطح کیفیت و استاندارد محصولات در سطح جهانی، دستیابی به شاخص‌های استانداردهای زیست محیطی به عنوان اهداف کلی در این برنامه پیش‌بینی شده است.


 امير فخري/ سردار رشید اسلام «مهدی باکری» از جمله نام‌های درخشان تاریخ دوران دفاع مقدس است که در سال 1362 آسمانی شد. وی در سال ۱۳۳۳ در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریان‌های سیاسی شد.
پس از اخذ دیپلم به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد. مهدی باکری در طول فعالیت‌های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه به دست آمده) از سوی سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت مراقبت بود. 
پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.
مهدی باکری در مدت مسئولیتش در کسوت فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش‌های بسیاری را به منظور برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود منافقین انجام داد و با وجود فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیت‌های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزان به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد. باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها مؤثر باشد. 
در مرحله دوم عملیات الی‌بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق همت گماشت و این بار نیز مجروح شد. در عملیات مسلم‌بن‌عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد. در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴ با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزان، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.
نقش مهدی باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتک‌های توان‌فرسای دشمن از خود نشان دادند، بر کسی پوشیده نیست. در مرحله آماده‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می‌گذشت؛ اما مهدی با جدیت همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چون مرشدی کامل و عارفی واصل آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد به‌کار بندند، با نیروهایش در میان گذاشت.
این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25 اسفند ماه 1363، به دلیل وضعیت حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناک‌ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، می‌کوشید تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، به لقای معشوق نایل شد.
هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.


فيوزهاي گازي که اولين برند گاز طبيعي در جهان است، با قابليت قطع گاز در کمتر از يک ثانيه در زمان افزايش جريان گاز در شبکه يا لوله به همت محققان شرکت توسعه خدمات صنعتي ايران، اختراع و توليد شد. اين سيستم 19 عامل از 24 عامل انفجار در ساختمان يا شبکه گاز را به طور کامل پوشش مي‌دهد.
عليرضا جهانگيري، کارشناس ايمني و مدير بازرگاني منطقه جنوب کشور اظهار داشت: فيوزهاي گازي از جمله تجهيزاتي هستند که براساس مباحث 17، 21 و 22 مقررات ملي ساختمان به ناظران ابلاغ شده و در همه ساختمان‌ها، چه ساختمان‌هاي خاص و چه ساختمان‌هاي عمومي بندهای ب و ج، به ویژه ساختمان‌هايي که ارتفاع مي‌گيرند، نصب می‌شوند.
فيوز گازي يکي از دستاوردهايي است که براي اولين بار در ايران طراحي و ساخته شده است و در واقع ما پنجمين برند جهاني و اولين برند گاز طبيعي در جهان هستيم که توانسته‌ايم سيستمي با اين قابليت طراحي و توليد کنيم. برندهايي که در جهان وجود دارد، مربوط به گاز مايع است، اما محققان شرکت توسعه خدمات صنعتي ايران براي اولين بار توانستند فيوز گاز طبيعي را  طراحي و توليد کنند.
وی با بيان اينکه اين سيستم از 24 عاملي که سبب انفجار در ساختمان يا شبکه گاز مي‌شوند، 19 عامل را به طور کامل پوشش مي‌دهد، افزود: اين قطعه سيستمي حساس به زلزله، فرونشست‌ها، آوار، سيل، پارگي لوله، برخورد ماشين با علمک، سهل‌انگاري پيرمرد يا کودک، موش‌خوردگي‌ها، پوسيدگي‌ها، پارگي‌ها، عمليات خرابکارانه و نمونه‌هایی از اين قبيل است و در کمتر از يک ثانيه فرمان قطع گاز مي‌دهد. فيوز گازي محصولي مکانيکي است که در هنگام جريان بيش از حد متعارف، گاز را به صورت اتوماتيک قطع می‌کند و تنها پس از رفع عيوب شبکه و تأسيسات گاز در پايين دست جريان، عبور گاز را به طور اتوماتيک برقرار مي‌کند.



 مصطفي موحد/ نظريه‌پردازان در زمينه­ دلايل ظهور و گسترش استعمار و اهداف اروپايي‌ها از روي آوردن به غارتگري، نظريات متعددي ارائه داده‌اند و اين پديده را از جنبه‌هاي گوناگون ارزيابي کرده‌اند. گروهي از مورّخان علل اکتشافات پرتغال را احساسات و تعصّبات مذهبي و اشاعه‌ آيين مسيح مي‌دانند و گروهي ديگر معتقدند، براي در هم شکستن قدرت مسلمانان و ريشه‌کن کردن نفوذ سياسي آنان، درصدد دور زدن آفريقا و بسط نفوذ خود در اقيانوس هند بر‌آمدند و دسته‌اي ديگر نيز عقيده دارند، علل و انگيزه‌هاي اقتصادي و منافع تجاري، پرتغالي‌ها را به شبه‌قاره‌ هند کشاند.
دکتر همايون الهي  معتقد است، «اروپاييان با هدف کسب و غارت ثروت‌هاي شرق از اروپا خارج شدند و در راه رسيدن به هدف از سه ابزار  اساسي سود جستند. «فرمان تقسيم» پاپ را به عنوان ابزار ايدئولوژيک مورد استفاده قرار دادند و به بهانه «جهاد در راه خدا» و «گسترش دين خدا» تهاجم خود را رنگ و لعاب مذهبي دادند. از نظريه‌ «مرکانتيليسم» به عنوان ابزار اقتصادي توجيه اعمال‌شان استفاده کردند و بالاخره اسلحه‌ آتشين را به عنوان ابزار نظامي و نشانه‌ قدرت به بهترين و بي‌رحمانه‌ترين طريق به کار گرفتند.»
ريشه اصلي آغاز استعمارگري را بايد بيش از هر چيز ديگر در عرصه انگيزه‌هاي  اقتصادي جست‌وجو کرد. اين مسئله ابعاد متفاوتی داشت که مي‌توان هم به نيازها و محدوديّت‌هاي غرب و هم به تفکّرات سوداگرايانه اشاره کرد.
1‌ـ رفع عقب‌ماندگي و ضرورت دستیابي به ثروتي بادآورده براي جبران آن، اولين عاملي بود که بايد به آن توجّه کرد. اروپا در آن دوران آنچنان با فلاکت و بدبختي و کمبود دست و پا مي‌زد که رهايي از اين وضع، خود يکي از مهم‌ترين عوامل آغاز استعمارگري به حساب مي‌آيد. در اين راستا «توين‌بي» در کتاب تاريخ تمدّن خود مي‌نويسد: «فقر کشورهاي اروپاي غربي حکام آنها را وادار ساخت تا از فتوحات ماوراء بحار حمايت و تشويق به عمل آورند.»
2ـ در اين شرايط مهم‌ترين عامل تحريک اروپايي‌ها و دربار پادشاهي اسپانيا و پرتغال براي آغاز سفرهاي اکتشافي، يافتن راه‌هاي رسيدن به شرق و غارت و دست‌اندازي به ثروتي بود که آوازه عظمت و جلال آن مدت‌ها بود که به گوش اروپايي‌ها رسيده بود. ابتدا مهم‌ترين انگيزه و هدف آنها دستيابي به ثروت‌هاي موجود در آن سرزمين‌ها (به ويژه جواهرات) بود؛ امّا به تدريج انگيزه‌هاي وسيع‌تر اقتصادي، نظير تجارت، انتقال مواد معدني و کشاورزي به سرزمين‌هاي اروپايي و فروش کالاهاي مصنوع و رو به افزايش کشورهاي اروپايي، به فعاليت‌ها و رقابت‌هاي استعماري وسعت بخشيد.(ساعی، مسائل سیاسی‌ـ اقتصادی جهان: 46)
تصرّف قارّه آمريکا به دست مهاجمان اروپايي و کوشش آنها براي به دست آوردن هرچه بيشتر منابع طلا و دیگر مواد و عناصر با ارزش، همراه با شروع اسارت بوميان و تجارت بردگي، آثار چشمگيري بر جامعه و مردم اين سرزمين برجاي گذاشت.
3ـ با جاري شدن سيل ثروت از شرق به غرب، شاهد تحوّلي در ساختار اقتصادي اين مماليک و آغاز دوران سرمايه‌داري هستيم. عبور از وضعيّت فئوداليسم به سرمايه‌داري، نيازمند سرمايه بود که اين مهم از طريق غارت شرق حاصل آمد. 
براي اينکه سرمايه‌داري صنعتي بسط و توسعه پيدا کند، لازم بود از يک سو سرمايه هنگفتي در دست عدّه معدودي متمرکز شود و از سوي ديگر بسياري از «کارگران آزاد» يعني کساني که وسيله‌اي براي امرار معاش ندارند، در دسترس باشند. غارت مستعمره‌ها و به بردگي کشيدن ملّت‌هاي آفريقايي و ديگر کشورها نقش اساسي در اين انباشت اوليه داشت؛ انباشتي که براي ظهور سرمايه‌داري جديد حائز اهميّت بود.
سوداگران اسپانيايي و پرتغالي، پس از ورود به قارّه آمريکا دست به کار شدند؛ کاروان‌هاي کشتي دزدان دريايي که از طرف آنها تجهيز مي‌شدند، راه دنياي تازه را در پيش گرفتند و با قهر و غلبه، ثروت و هستي بوميان را تاراج مي‌کردند و سهم کلاني به سوداگران تحويل مي‌دادند. سيل طلا و نقره و الماس و پوست‌هاي گرانبهاي حيواناتي که در دنياي قديم وجود نداشت، به اين دو کشور سرازير شد. اين سوداگران با دستياري راهزنان حرفه‌اي در مدتي کمتر از يک ربع قرن، آنچنان سودهاي کلاني از ثروت‌هاي دزديده شده انباشتند که در شرايط عادّي براي انباشت آن همه سرمايه به يک قرن تمام زمان احتياج داشتند. از برکت اين ثروت‌هاي بادآورده که هر ديناري از آن با خون يک سرخ‌پوست بومي در آن سرزمين آغشته بود، سوداگران مزبور موفق شدند سرمايه‌هاي اضافي را در صنايع گوناگون از قبيل نساجي، چرم‌سازي، پشم‌بافي، فلزکاري و ديگر صنايع به کار اندازند و سوداگري را با صناعت توام سازند و بدين نحو از همان آغاز پايه‌هاي سرمايه‌داري را در روي دريايي از خون استوار کردند.
پروفسور حميد مولانا معتقد است، «انگيزه کلمبوس و استعمارگران اروپايي در برخورد اوليّه با قاره آمريکا، مادي، سلطه‌گرايانه و فرمانروايانه بود. هدف اصلي کلمبوس يک چيز بيشتر نبود، به دست آوردن طلا. در روزهاي اول کلمبوس به جاي همکاري با بوميان، پنجاه نفر از آنان را در کشتي خود زنداني کرد و با تهديد به بقيه بوميان دستور داد تا او را به منابع طلا هدايت کنند! اين نوع ارتباط، اين گونه رفتار و جهان‌بيني از آغاز کشف قاره آمريکا به دست اروپاييان تا امروز و در طول قرن‌ها کم و بيش ادامه دارد.» 
تحليل امام خامنه‌اي(مدظله‌العالی) از عملکرد «قدرتمندانِ تشنه‌ ثروت و قدرتِ بيشتر، كه مي‌خواستند همه‌ مناطق دنيا را در اختيار بگيرند»، شنيدني است. ايشان معتقدند، «آنها مي‌خواستند اگر منابع طبيعي هست، اگر ميراث فرهنگي هست، اگر وسيله‌ كسب علم هست و اگر استعداد هست، ببرند و در خدمت تمدّن و سياستي كه تازه در اروپا به وجود آمده بود‌ـ يعني همين تمدّن صنعتي و تشكيلات سياسي مترتّب بر تمدّن صنعتي و نظاير آن‌ـ قرار دهند. آنها مبارزه‌اي را بر همه‌ ملت‌هايي كه مي‌شد از آنها استفاده‌اي كرد، بي‌آنکه خودِ آن ملت‌ها بخواهند، تحميل كردند. اروپا محيط كوچكي بود كه در آن عطش قدرت زيادي وجود داشت. عمده‌ ثروت‌هاي دنيا هم، نه در اروپا كه در آسيا و آفريقا نهفته بود. تشنگان ثروت و قدرت براي به دست آوردن چنان ثروت‌هايي مجبور بودند راه‌هاي دور و دراز را بپيمايند و با قبضه كردن مناطق ثروت‌خيز دنيا، آن ثروت‌ها را در جسم نظام‌هاي سياسي‌اي كه آن روز در اروپا، تازه طعم پيشرفت علمي و صنعتي را چشيده و مزمزه مي‌كردند، تزريق كنند. بدين ترتيب بود كه به جان ثروت‌هاي آسيا و آفريقا افتادند كه هركس كتاب‌هاي تاريخ معاصر جهان را خوانده باشد، بقيه‌ داستان را مي‌داند. هندوستان طعمه‌ استعمار شد. چين طعمه‌ استعمار شد. تمام مناطق شرق آسيا هم طعمه‌ استعمار شدند و استراليا يكباره بلعيده شد!» (24/1/1373)


اصحاب انقلاب‌ـ 37


 سید مهدی حسینی/ آیت‌الله‌العظمی حاج‌میرزا حسن بجنوردی یک از علمای بزرگ حوزه و از مراجع تقلید شیعه بود که به فضل و کمال، وجاهت و جامعیت شهرت داشت.‌ ایشان ضمن اینکه از علاقه‌مندان به امام(ره) بود، در مسائل سیاسی هم با مواضع امام هماهنگی داشت. یکی از فرزندان او که سیدکاظم موسوی‌بجنوردی نام داشت و در خرداد سال 1321 در نجف متولد شده بود و مدتی در حوزه علمیه نجف به تحصیلات حوزوی پرداخته بود، پس از مدتی در نجف به فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و مبارزاتی وارد می‌شود و پس از مدتی راهی ایران می‌شود.
سیدکاظم موسوی‌بجنوردی در خاطراتش نکات بسیار جالبی را از دوران جوانی‌اش آورده است: «از جوانی به کتاب و مطالعه علاقه فراوانی داشتم، ‌چیزی در من می‌جوشید و می‌خواستم جهان و هستی را درک کنم و معنا و هدف زندگی را دریابم.» همین انگیزه‌ها سبب شده بود که او در 15 سالگی در نجف کتابخانه‌ای را تأسیس کند و از این طریق با مطالعه کتب متعدد، از یک‌سو با جریان‌های فکری‌‌ـ سیاسی غرب، مانند مارکسیست‌ها و لیبرالیست‌ها و از سوی دیگر با نهضت‌های آزادی‌بخش و جنبش‌های ضد استعماری آشنا شود.
او در همان دوران نوجوانی در نجف با اعضای حزب‌الدعوه وارد بحث و گفت‌وگو می‌شود و به نوعی او را جذب می‌کنند. در حالی که 16 ساله بود، به عضویت حزب‌الدعوه در‌می‌آید. سیدکاظم در تحصیل مسائل علمی، سیاسی و فرهنگی به سرعت پیش رفت، تا جایی که احساس کرد اعضای حزب‌الدعوه در برابرش کم می‌آورند، به همین دلیل خودش را بی‌نیاز از حزب می‌داند و رابطه‌اش را با حزب قطع می‌کند. وی می‌گوید: «با سن و سالی که من داشتم دیدم نه حزب، نه جامعه و نه محیط نجف، هیچ یک برای ظهور و ابراز شخصیت من مناسب نبودند.» ‌او در روند این تغییر و تحولات به این نتیجه می‌رسد که در ایران بهتر به اهدافش می‌رسد، بنابراین در سال 1339 راهی تهران می‌شود.
در سال‌های 1340 و 1341 که زمان اوج‌گیری مبارزات ضد استعماری در ایران و جهان بود، با دقت نهضت‌ها و جنبش‌ها را مطالعه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که باید مبارزه را در قالب یک تشکیلات سازماندهی دنبال کند و بدون تشکل و سازمان‌ مبارزات به نتیجه نخواهد رسید؛ لذا تشکیلاتی را به نام «حزب ملل اسلامی» پایه‌گذاری می‌کند.
بجنوردی در مدت کوتاهی سازمان و ساختار حزب را شکل می‌دهد و برنامه‌های آموزشی و اهداف و روند فعالیت‌ها را تدوین می‌کند و حزب ملل اسلامی به مرور توسعه می‌یابد و بر شمار شاخه‌ها و حوزه‌های آن افزوده می‌شود. عده‌ای جذب می‌شوند و هرکس مأمور می‌شود تا افرادی مستعد و قابلی را شناسایی و به حزب متصل کند. در همین دوران بجنوردی برای فراگیری آموزش‌های نظامی داوطلبانه به خدمت سربازی می‌رود و پس از طی آموزش‌ها به عنوان سپاه دانش به یکی از روستاهای اطراف قم اعزام می‌شود و فرصت مناسبی برای عضوگیری می‌یابد. به سراغ طلبه‌های جوان باانگیزه می‌رود که از جمله ثمرات این دوره، آشنایی و جذب حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی‌کرمانی و شهید محمدجواد باهنر بود.
بجنوردی در خاطراتش به مباحث مختلف آموزش‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «تا مهر ماه 1344 که جریان دستگیری پیش آمد، 16 شماره جزوه آموزش تهیه کرده بودیم که از طریق شبکه حزب بین اعضا پخش شده و در حوزه‌های حزبی مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار گرفته بود. در تمام این آموزش‌ها، سعی می‌شد از نظر عقیدتی، افراد حزب مسلمانانی معتقد تربیت شوند که خود شخصاً بتوانند از نظر فکری از مبانی دینی و اعتقادی خود دفاع کنند. از لحاظ سیاسی طوری به آنان آموزش داده می‌شد که به شدت ضد امپریالیسم و عصیانگر علیه نظام شاهنشاهی پهلوی باشند، هدف آن بود که افراد حزب به فساد و تباهی تمام نهادهای رسمی رژیم سلطنتی پی ببرند و آن را رژیمی یکسره باطل بدانند، ضرورت مبارزه مسلحانه و نحوه آن نیز در همین جزوه‌ها مورد بحث و تحلیل قرار گرفته بود...»
 جریان دستگیری همه اعضای حزب و افشای آن در مهر ماه 1344 و زندانی شدن آنها، ماجرای دیگری دارد که درباره آنها بحث جداگانه‌ای خواهیم داشت. 


 مرتضي دخيلي/ در عملیات والفجر مقدماتي بود که سردار بزرگ اسلام حاج‌ابراهیم همت، تلخ‌ترین لحظات عمر پرماجرای خود را تجربه کرد. گل‌علی بابایی از نویسندگان شهیر دفاع مقدس در کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» به نقل از فرمانده وقت واحد اطلاعات‌ـ عملیات تیپ 27 محمد رسول‌الله(ص) چنین نقل می‌کند: 
«... بعد از اینکه کار عملیات گره خورد و خصوصاً از لحظه‌ای که بچه‌های گردان‌ها، توی آن کانال‌ها محاصره شدند. ما ذوب شدن لحظه به لحظه همت را دیدیم. یادم هست بی‌سیم‌چی گردان حنظله با مرکز پیام سپاه 11 قدر تماس گرفت و از اپراتور مرکز پیام خواست همت را پای بی‌سیم بیاورد. حاجی آمد و گوشی را به دست گرفت. بی‌سیم‌چی‌ حنظله برای اینکه خبر شهادت لحظه به لحظه تک به تک کادر‌ها و نیروهای گردان‌شان را به همت بدهد، از اصطلاح جالبی استفاده می‌کرد او می‌گفت: «حاج آقا؛ برادر فلانی هم رفت پیش حسن باقری.»
چون حسن باقری قبل از همین عملیات شهید شده بود، ما می‌دانستیم اینکه بگوید فلانی رفت پیش حسن باقری، یعنی چه! دست آخر گفت: حاج آقا، بعثی‌ها وارد کانال شده‌اند و دارند به بچه‌ها تیر خلاص می‌زنند، باطری بی‌سیم هم دارد تمام می‌شود، من هم با شما و برای نجات بچه‌ها از آن وضعیت، کاری از دست ما بر‌نمی‌آمد، سراسیمه گفت: «ببین عزیزم؛ با من حرف بزن، هر چه دلت می‌خواهد بگو، فقط تماس خودت را با من قطع نکن!» بعد از لحظه‌ای، بی‌سیم‌چی گفت: «حاجی جان؛ سلام ما را به امام‌مان برسان و از قول ما به او بگو؛ همانطور که گفته بودی، حسین‌وار جنگیدیم و حسین‌وار به شهادت رسیدیم!»
این را که گفت تماسش با مرکز پیام قرارگاه قطع شد. همت یک لحظه مبهوت به بلندگوی مرکز پیام نگاه کرد. بعد ‌سراسیمه از قرارگاه بیرون رفت. دنبالش رفتم. دیدم در آن دم غروبی، توی محوطه قرارگاه، رو به خورشید ایستاده‌ و‌ های‌های گریه می‌کند.»