شهید آیت‌الله قدوسی می‌گوید: خداوند متعال به صراحت سنت و رویه خود را در معامله با بندگان بیان فرموده که ملاک تغییر نعمت تغییر خود مردم و افکار و اعمال آنهاست و از همین جا مناط آن روایت معلوم می‌شود که می‌فرماید: هرگاه شما چنین و چنان کردید خدا اشرار را بر شما مسلط می‌کند و خوبان دعا می‌کنند و مستجاب نمی‌شود. چرا یک عده دارای نعمتند، با اینکه به ظاهر آدم‌های خوبی نیستند؟! اولاً، ما از باطن افراد اطلاعی نداریم، شاید او یک صفتی دارد که در نظر خداوند خیلی بزرگ‌تر از آن مفاسدی است که ما از ظاهرش می‌بینیم. ثانیاً، مجرد داشتن ثروت و سلامت، علامت سعادت نیست.

قرآن کتاب ادب است


آداب قرآنی
قرآن ادبستان خداست؛ «القرآن مأدُبَةُ الله». یکی از بحث‌های اخلاقی قرآن، ادب قرآن است. یک وقت می‌گوییم آداب تلاوت، آداب نگارش؛ این‌ یک بحث است، یک وقت می‌گوییم ادب قرآن. ادب قرآن در محاوره و گفت‌وگو با مردم چگونه است؟ قرآن با مخالفان خودش چگونه حرف می‌زند؟ ادب را یاد بگیریم. قرآن می‌فرماید: «انّا او ایّاکم لعلی هدیً او فی ضلالٍ مبین» یا ما، یا شما، یا بر هدایت، یا بر ضلالت. خب! چرا این‌گونه می‌فرماید؟ قرآن حتی وقتی با مشرکان هم مواجه می‌شود، ادبش این‌گونه است. همین طوری به صراحت نمی‌گوید آن شخص در ضلالت است و آن شخص در کفر به سر می‌برد. ادب قرآن این است که «انّا او ایّاکم...» قرآن خیلی ادب را رعایت می‌کند. اینکه قرآن می‌فرماید: «ولا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبوّا الله عدواً بغیر علم؛ به خدای مشرکین هم اهانت نکنید، آنها هم برمی‌گردند به خدای شما اهانت می‌کنند.» این ادب قرآن است. 

پرهیز از بیان
 فساد اخلاقی دشمن
علمای خودمان، ادب‌شان ادب قرآنی بوده است. ما طلبه‌ها هم باید این‌گونه باشیم. فکر نمی‌کنم احدی به اندازه امام(ره) با شاه مخالف بود. با شاه دشمن بود، به حق هم بود، دشمنی شخصی نبود، واقعاً درد دین داشت. امام(ره) از همه ما بهتر شاه و خانواده‌اش را می‌شناخت؛ اما یک بار در عمرشان یک کلمه درباره فساد خانوادگی شاه حرف نزدند. اشرف پهلوی، خواهر شاه، کثیف‌ترین آدم بوده و معروف است که چه آدم خبیثی بوده است. یک بار شد که امام(ره) حتی به این موضوع اشاره‌ای بکنند. این ادب قرآن است. امام(ره) هم می‌دانستند؛ ولی این زشت است که آدم درباره خانواده کسی حرف بزند، درباره زن و بچه کسی حرف بزند؛ هر چند آدم خرابی باشد. امام(ره) هر وقت به شاه چیزی می‌گفت، می‌گفت ظالم و ستمگر است‌، شاه جنایت می‌کند، کشور را به آمریکا فروخته است؛ اما می‌گفت فساد اخلاقی هم دارد؟ گاهی تلویزیون تصویری از امام(ره) را نشان می‌داد که ایشان روی تخت بیمارستان کتاب می‌خواندند؛ این کتاب، کتابی است که فساد اخلاقی شاه در آن است، یک بار شد امام(ره) از این حرف‌ها بزنند؟ متأسفانه ما اخلاق قرآنی را رعایت نمی‌کنیم؛ هر وقت با کسی دعوا داریم، اول می‌رویم سراغ ناموس طرف یا سراغ لغزش‌های اخلاقی‌اش.
قرآن کتاب ادب است. چقدر ما در تاریخ خواندیم هند جگرخوار، همسر ابوسفیان، مادر معاویه چه کاره بوده است. این همه آیات در قرآن، درباره ابوسفیان نازل شده، شاید 100 آیه درباره ابوسفیان است؛ ولی یک‌بار خدا درباره زن ابوسفیان چیزی گفته است؟ چه کاره بود؟ ولی ادب قرآن این است که به این چیزها نپردازد و زشت است. اگر یک‌جا درباره زن ابولهب می‌فرماید، سراغ مسائل جنسی و اخلاقی نمی‌رود؛ می‌فرماید: «و امْرَاَتُه حمّالة‌الحطب»؛ هیزم برای آتش می‌آورد.» بنابراین، یک نکته اخلاق قرآن این است که به مسائل جنسی و فحشای مردم کار نداشته باشیم؛ حتی اگر از کثیف‌ترین مردم باشند؛ خیلی مواقع این مسائل قبح گناه را می‌ریزند؛ خیلی مواقع اشاعه فحشا است و در بسیاری از موارد باعث ترویج گناهان در بین جوانان می‌شود. در گفتارمان به قرآن اقتدا کنیم.

قطعی سخن گفتن
 نشانه جهل است
یکی از آداب قرآن این است که آدم چیزی را که یقین ندارد، نگوید. کلمات شاید، احتمال دارد، فکر می‌کنم و به نظر می‌رسد را زیاد به کار ببریم. نشانه آدم جاهل این است که قطعی حرف می‌زند. آدم عالم هم همه‌اش می‌گوید شاید.
امام خمینی(ره) در تلویزیون وقتی درباره آیات قرآن سخن می‌گفتند، آیه را ترجمه نمی‌کردند، چه برسد به تفسیر. می‌گفتند یحتمل که معنی این باشد، شاید که معنی این باشد. این طور آدمی عالم است. کسی هم که به ضرس قاطع می‌گوید معنی این است، نشانه آدم جاهل است، قطعی حرف زدن نشانه جهل و خلاف ادب قرآن است. ادب قرآن این است که جزم‌گرا نباشیم. ادب قرآن این است که بدانیم کسی که قطعی حرف می‌زند، خدا و چهارده معصوم علیهم‌السلام هستند. ما هر چه می‌گوییم شاید، شاید.
این را من مکرر گفتم، شاید ۱۰ تا ۱۲ سال داشتم که خدمت علامه طباطبایی بودم؛ یک آقایی آمد یک مسئله شرعی از علامه پرسید که من با آن سن، جواب مسئله را بلد بودم. علامه وقتی جواب داد، سه بار فرمود: این مسئله را حتماً از شخص دیگری هم بپرسید. این عالم است، قطعی حرف نمی‌زند و در فهم خودش تردید می‌کند.
نشانه جاهل بودن من هم این است که وقتی استاد مطلبی را می‌گوید، نمی‌گویم آقا سؤال دارم، فوری می‌گویم آقا مطلب‌تان اشکال دارد. خب این نشانه جهل من است؛ لااقل بگو سؤال دارم یا این به ذهن من می‌رسد، از کجا می‌گویی این اشکال دارد و غلط است؛ یعنی شما بهتر از آن ‌آقا ‌فهمیدید؟! ادب قرآن این است که این چیزها را رعایت کنیم، حرف کسی را راحت نگوییم اشتباه است، شاید من اشتباه می‌کنم. در درس‌های خودمان در حوزه، چند درصد می‌شود که استاد به طلبه بگوید حق با شما بود؟ آیا همیشه طلبه‌ها اشتباه می‌گویند و استاد همیشه درست می‌گوید؟ این شاهد این است که ما ادب قرآنی را کم رعایت می‌کنیم. لااقل بعضی مواقع حق با این آقایان است. گاهی اوقات کلام این آقا توجیه دارد که با آن توجیه درست می‌شود؛ چطور گاهی من یک کلامی را توجیه می‌کنم که مرادم این بود تا اشکالی به من نباشد، خب شما هم که می‌گویید همین‌طور است، وقتی یک مطلبی را می‌گویید من باید بگویم شاید مراد شما این است و اشکال به شما وارد نیست. اینکه خیلی راحت ما حرف دیگران را نقد می‌کنیم، نمی‌گوییم واضح نشد، می‌گوییم شما اشتباه گفتید، شاهد این است که ادب قرآنی را رعایت نمی‌کنیم.
ادب قرآن «انّا او ایّاکم...» است. هیچ وقت نگوییم شما اشتباه می‌کنید، شاید من اشتباه می‌کنم. این آیه درباره مشرکین با پیامبر(ص) است. ادب قرآن این است که پیامبر(ص) می‌فرماید: «ما ادری ما یفعل بی و لا بکم». چقدر ادب در این جمله است. پیغمبر خدا می‌گوید: «من نمی‌دانم که من به بهشت می‌روم یا به جهنم. شما را هم نمی‌دانم». آیا ما این‌گونه حرف می‌زنیم یا همیشه می‌گوییم ما به بهشت می‌رویم و آنها نمی‌روند. ان‌شاء‌الله که خداوند اخلاق همه ما را قرآنی بگرداند.

هرم بن حیان‌ـ 1

«هرم» یکی از زاهدان هشت‏گانه است که در جهان اسلام از شهرت خاصی برخوردار بودند و برخی از آنان یاران و اصحاب امیرالمؤمنین(ع) هستند. از فضل‌بن‌شاذان درباره زهاد ثمانیه سؤال شد، وی گفت: «چهار نفر از آنها، یعنی «ربیع‌بن‌خثیم، هرم بن‌حیان، اویس قرنی و عامربن‌عبد قیس» از زهّاد و اتقیای اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) بودند.
نام کامل او هرم‌بن‌حیان عبدی‌ازدی از طایفه عبدالقیس است. طایفه و قبیله عبدالقیس یا عبدقیس از قبایل قدیم عرب در تهامه در عربستان شرقی است که شاخه‌ای از قبیله «ربیعه» به شمار می‌آید. همراه با فتوحات مسلمانان، عبدالقیس مهاجرت تازه‌ای به کوفه کردند و در زمان عمربن‌خطاب، محله‌ای را به خود اختصاص دادند و مسجدی بنا کردند و با قبیله «بنی جمراء» که از تبار ایرانی بودند، هم‌پیمان شدند. بنی‌عبدالقیس، از قبایل شیعه بودند و با امیرالمومنین علی(ع) بیعت کرده و در جنگ جمل شرکت کردند و بسیار شجاعانه جنگیدند. در جنگ صفین نیز حضرت علی(ع) را همراهی کردند.
درباره تاریخ تولد هرم چیزی در منابع ذکر نشده است. برخی علت این نام‌گذاری را چنین گفته‌اند که مادرش چهار سال او را حامله بوده و به همین دلیل «هرم» نامیده شد. هرم در لغت، یعنی سالخورده و پیر. به یقین این مطلب افسانه‌ای بیش نیست. وی جزء کسانی به شمار می‌رود که افتخار مصاحبت پیامبر(ص) را نداشته است؛ اما از صغار صحابه به حساب می‌آید. او اهل بصره بوده و در این شهر زندگی می‌کرده است.
هرم جزء راویان نیز به شمار می‌رود و تعدادی روایت به ویژه درباره زهد رسول الله(ص) نقل کرده است. البته در کتاب «الاعلام» وی جزء تابعین معرفی شده است. وی در فتوحات که طایفه بنی عبدقیس در آن حضور داشت، امیر لشکر بود. هرم از عمر بن خطاب روایت نقل کرده و اشخاصی، همچون حسن بصری نیز از وی روایت نقل کرده‌اند.
هرم فردی باسواد بود، به حدی که برخی کتب در وصف او صفت فقیه را برایش به کار برده‌اند. حسن بصری او را فقیه‌ترین مردمان و اعلم آنان می‌داند. او محدثی مورد اعتماد و اهل فضیلت و پارسا بوده است. از نصایح او چنین است که می‌گفته از روزگاری که جوانان سرکش و پیران آزمند مرگ‌های‌شان فرا می‌رسد، به خدا پناه می‌برم. به هرم می‌گفتند ما را اندرزی بده و سفارشی کن. می‌گفت: شما را به خواندن و توجه کردن به آیات آخر سوره بقره سفارش می‌کنم. برخی او را با صفت «اعبد العرب» توصیف کرده‌اند که ملازم اویس قرنی بوده است.
وی که از کارگزاران خلیفه دوم نیز به شمار می‌رود، فردی با تقوی و زاهد بود. از او نقل شده است، می‌گفته گمان ندارم کسی که خواهان بهشت است، بتواند بخوابد و گمان نمی‌کنم کسی که از دوزخ گریزان است، بتواند بخوابد. گوید موسی‌بن‌اسماعیل، از حماد‌بن‌سلمه، از ابوعمران جونی ما را خبر داد که می‌گفته هرم‌بن‌حیان در شبی مهتابی از فراز بام نگریست. سالار پاسبانان را دید که بازی و شوخی می‌کند. او را فرا خواند و گفت: فردا روزه بگیر و این کار را سه شب با او تکرار کرد، سپس گفت: اکنون برو و بازی کن.
وقتی وی از طرف عمر والی شد، خویشان وی برای تبریک نزد او رفتند و چون وی انسانی پرهیزگار بود و می‌دانست خویشانش به مقام وی دندان طمع تیز کرده‌اند، آتشی میان خود و آنان برافروخت و به آنان گفت شما می‌خواهید مرا در آتشی که از آن بزرگ‌تر است، یعنی آتش دوزخ در افکنید و آنان برگشتند.

 سیدحسین خاتمی خوانساری/  پیامبر گرامی اسلام(ص) دلیل بعثتش را این‌طور تبیین فرمودند که «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»1 و در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ رَبِّی بَعَثَنِی‏ بِهَا»2. این دلیل برای بعثت پیامبر(ص) کافی بود تا همه تلاش و تمرکز خود را بر روی تبلیغ و توسعه اسلام قرار دهد؛ امّا روش پیامبر(ص) کار بر روی بنیان‌های فکری و اخلاقی انسان‌ها بود؛ قوی کردن پایه‌های اخلاقی و رفتاری و سپس به سراغ سازه‌های روبنایی رفتن. به عبارتی، رسول گرامی اسلام اصلاح ریشه رفتارها را در برنامه قرار دادند تا افراد در برخورد با هر مشکلی خودشان بتوانند بهترین واکنش و عمل را داشته باشند. در قرآن نیز خداوند با ملاک‌هایی که در اختیار انسان‌ها قرار می‌دهد، آنها را در برابر آسیب‌ها ایمن می‌کند. برای نمونه، خداوند در سوره یوسف چندین الگو و ملاک در اختیار انسان‌ها قرار می‌دهد؛ توسعه اخلاق و تقویت زیربناهای اعتقادی با ملاک‌هایی نظیر اینکه هنگام گرفتاری در گناه به سمت خدا حرکت کن، توکل به خدا کن، اسرارت را حفظ کن، حسود و دشمن را تحریک نکن، عزت و ذلّت را خدا می‌دهد و... . 
خداوند در داستان حضرت یوسف و دیگر سوره‌های قرآن هزاران نکته اصیل و زیربنایی را مطرح کرده و نمونه‌های متفاوتی از زندگی‌های الهی و غیر الهی را شرح داده تا با الگو گرفتن یا عبرت گرفتن از آنها هر انسانی زندگی خود را در جهت صحیح قرار دهد.
کسانی که می‌خواهند دین را در جهان توسعه دهند، برای تغییر برخی رفتارهای ناهنجار موجود در جهان و برای تقویت اخلاق و استحکام عقاید در برابر شبهات باید با الگوگیری از قرآن و روایات، زیربنای اعتقادی و اخلاقی انسان‌ها را تقویت کنند. وقتی این مهم اتفاق بیفتد، هر کسی می‌تواند خودش راه صحیح را در مصادیق گوناگون تشخیص دهد و گرفتار شک و شبهه و سستی نشود.
ـــــــــــــ
1ـ سنن‌البیهقی، حدیث ۱۹۰۹۶.
2ـ وسائل‌الشیعه، ج12، ص 174. 

نگاهي به يک باور نادرست درباره همسرگزینی


 کبري فرشچي/«ازدواج کنه درست مي‌شه!» اين نسخه‌اي است که خيلي وقت‌ها درست در حالی که شما از رفتار جوان‌تان کلافه شده‌ايد، ديگران به شما گوشزد مي‌کنند و توصيه مي‌کنند دختر يا پسر ناسازگار يا داراي مشکلات رفتاري‌تان را هر چه زودتر سر و سامان بدهيد. خيلي افراد معتقدند با ازدواج رفتار جوانان درست و بسامان مي‌شود و اختلالات رفتاري‌شان در زندگي مشترک خودبه‌خود اصلاح خواهد شد؛ چه اين اختلال بد اخلاقي و ناسازگاري باشد و چه پاي موضوعات جدي‌تر در ميان باشد؛ موضوعاتي مانند اعتياد به سيگار و مواد مخدر. اما‌ در عين حال که ازدواج مي‌تواند به رشد و تعالي افراد منتهي شود، به يقين ازدواج بموقع مي‌تواند از برخي اختلالات رفتاري پيشگيري کند. اما برخي اختلالات رفتاري خود سدي بزرگ در مسير ازدواج و خوشبختي به شمار مي‌آيند. به خصوص اينکه ازدواج و ورود به زندگي مشترک به آمادگي نياز دارد؛ ‌آمادگي پذيرش نقش‌هاي جدیدی که با ازدواج براي افراد ايجاد مي‌شود.
شايد بسياري از جواناني که عمر زندگي مشترک‌شان به دو سال هم نمي‌رسد، با اين تصور راهي خانه بخت شده‌اند که «ازدواج کنند درست مي‌شوند»! اما با ازدواج نه تنها چيزی درست نشده، بلکه چالش جدیدی هم به چالش‌هاي پيشين آنها اضافه مي‌شود. در اين ميان اگر پاي بچه‌اي هم به ميان بيايد، اوضاع بدتر شده و به جاي يک نفر، سرنوشت کودک حاصل از ازدواج‌هاي اين‌چنيني هم خراب خواهد شد. بنابراين با نگاهي واقع‌بينانه بايد گفت، ازدواج هيچ بيماري و اختلالي را درمان نمي‌کند و بسياري از اختلالات بايد پيش از آنکه فرد به ازدواج و تشکيل زندگي مشترک اقدام کند، درمان شوند؛ چرا که در غير اين صورت ممکن است چالش‌هاي جدي‌تري گريبان زندگي مشترک افراد را بگيرد و سرانجام تلخي همچون طلاق و جدايي نقطه پايان اين نوع از ازدواج‌ها باشد. 

پايان ناخوشايند
ازدواج نيازمند بلوغ فکري و رواني است. فردي آمادگي لازم براي ازدواج را دارد که بتواند با فردي ديگر از خانواده و داراي تربيت و فرهنگ و شخصيتي متفاوت ارتباط برقرار کند و اين ارتباط آنچنان صميمي و خوب هدايت شود که آنها بتوانند يک عمر در کنار هم زندگي کنند. با چنين پيش‌شرطي بديهي است افرادي که اختلالات رواني يا شخصيتي دارند، يا به چالش‌هايي چون اعتياد به مواد مخدر دچارند، با ازدواج به عنوان يک تغيير مهم و حياتي در زندگي که همه ابعاد زندگي فرد را تحت تأثير قرار مي‌دهد و به مديريت رفتاري و سازگاري بيشتر فرد با شرايط جدیدش نياز دارد، ممکن است کم بياورند و دچار چالش شوند. 
ازدواج شرايط و وظايف جدیدی را در مسير زندگي فرد قرار مي‌دهد. اين بار ديگر فرد تنها با خانواده، ‌دوست و همکاران خودش در ارتباط نيست؛ بلکه بايد ارتباطات تازه‌اي را تجربه و مديريت کند. حضور در محيط‌هاي جدید با افراد غريبه‌اي که ممکن است به سادگي او را نپذيرند و تأييد نکنند، يا حتي گاهي کار به تعارض ميان فرد و خانواده يا دوستان همسر کشيده شود. همه اين مسائل به مديريت تغيير و هيجانات عاطفي‌اي نياز دارد که در فرايند ازدواج به فرد تحميل مي‌شود. در چنين شرايطي است که افرادي با اختلالات سازگاري نمي‌توانند خود را با شرايط جدید وفق دهند و درصد بالايي از اضطراب و تنش را در مواجهه با وضعیت جديد تجربه مي‌کنند که اين مسئله روي روابط آنها با همسرشان تأثير منفي خواهد گذاشت. اين ماجرا اغلب پايان خوشي هم نخواهد داشت.

اختلالاتي که سد مسير خوشبختي‌اند
نگران نباشيد ما نمي‌خواهيم به فرزندان شما انگ بزنيم، اما واقعيت اين است که مطابق آمار در شهرهاي بزرگ حدود 34 درصد و در کل کشور حدود 21 درصد افراد به يکي از اختلالات رواني مبتلا هستند؛‌ اختلالاتي که از اضطراب آغاز مي‌شود و به چالش‌هاي جدي‌تر مي‌رسد. اگر فرزند شما هم دچار اختلالاتي از اين دست است، بهتر است براي شوهر يا زن دادنش دست نگه داريد و براي درمانش اقدام کنيد. با اين روش به يقين فرزند شما زندگي آرام‌تري را تجربه خواهد کرد و هم خودش خوشبخت مي‌شود و هم همسرش را خوشبخت مي‌کند.
افراد مبتلا به اختلالات شخصیتي در برخوردهای کوتاه‌مدت اغلب مشکلات‌شان را نشان نمي‌دهند. حتي این افراد اغلب در ابتدای آشنایی تصویر بسیار خوبی از خود در ذهن به جای می‌گذارند. آنها ممکن است در حیطه کاری و فعالیت‌های اجتماعی، افراد خوب و شایسته‌ای جلوه کنند. شما اغلب اوقات از ظاهر اين افراد نمي‌توانيد به اختلالات شخصيتي‌شان پي ببريد. حتی متخصصان روانشناس، در جلسه اول درمان، تشخیص صحیحی درباره آنها ندارند. به همين دلیل بيشتر وقت‌ها تنها خانواده اين افراد هستند که از مشکلات‌شان خبر دارند؛ چرا که اختلالات شخصيتي در گذشته و حوادث و اتفاقاتي ريشه دارد که پيش روي افراد قرار گرفته و موجب بروز اين مشکلات شده‌اند. 
اختلال شخصیت سبب ایجاد مشکلات روانی، اجتماعی، حقوقی و شغلی می‌شود و احتمال بیشتری وجود دارد که افراد دارای اختلال شخصیت افسرده شوند، یا در فرد جامعه‌ستیز در مقایسه با دیگران بیشتر این احتمال وجود دارد که به مصرف مواد مخدر یا الکل اعتیاد پیدا کند، يا به نزاع و درگيري گرايش یابد.

ازدواج مرکز ترک اعتياد نيست!
اعتياد هم از منظر روانشناختي نوعي بيماري محسوب مي‌شود. همان‌طور که اشاره شد، اغلب افراد با اختلالات رواني و شخصيتي هستند که به اعتياد روي مي‌آورند. افراد معتاد بيش از هر موضوعی به اعتيادشان وابسته‌اند و همين وابستگي موجب مي‌شود که نتوانند با همسرشان رابطه‌اي صميمانه برقرار کنند. اوضاع روحي و خلق و خوي آنها هم به طور چشمگیری به خماري يا نشئگی آنها بستگي دارد. حتي درباره ازدواج با افرادي که سابقه اعتياد دارند و اکنون اعتيادشان را ترک کرده‌اند، بايد ملاحظاتي را در نظر گرفت. 
با اين اوصاف، ملاحظه مي‌کنيد که ازدواج نه فقط به درمان و درست شدن فرزند معتاد يا ناسازگار شما کمکي نمي‌کند؛ بلکه مي‌تواند شرايط را بدتر هم بکند. البته، اين به آن معنا نيست که فرزند شما نبايد ازدواج کند. ازدواج حق طبيعي هر فردي است که مي‌تواند به رشد و تعالي انسان کمک کند، اما دستيابي به اين تعالي مستلزم پيش‌شرط‌هايي است که بايد در نظر گرفت. 

باید توجه داشت که یکی از زمینه‌های اصلی بحث و تحقیق در علوم اجتماعی که به حریم تحلیل‌های اقتصادی وارد شده، نهاد خانواده است. خانواده از کهن‌ترین نهادهای بشری به‌شمار می‌رود و بستری است که بسیاری از رفتارها و تصمیم‌سازی‌های انسان در آن یا در ارتباط با آن شکل می‌گیرد؛ از این‌ رو خانواده مستعد آن است که بتوان با توسل به نظریه اقتصادی، تحولات آن را مطالعه کرد. بر اساس این، مجموعه تلاش‌هایی که اقتصاددانان در این راستا انجام داده‌اند، با عنوان «اقتصاد خانواده» شناخته شده است. موضوع اقتصاد خانواده به طور عمده به مراحل گوناگون چرخه زندگی خانوار معطوف است که بر اساس آن تصمیم‌سازی بر سر تشکیل، تکمیل و انحلال خانواده از منظر اقتصادی تحلیل می‌شود. وحید مهربانی، مترجم و مؤلف کتاب بر این نکته تأکید دارد که کتاب تنها مقدمه‌ای بر اقتصاد خانواده بوده و صرفاً به منظور آشنایی مقدماتی با این حوزه تهیه شده است. بخشی از کتاب جنبه تألیفی داشته و بخش دیگر آن ترجمه‌ای است از مطالعه‌‌ای که «نوربرت نوروث» و «استرید هایدر» در مؤسسه مطالعات خانواده اتریش انجام داده‌اند. کتاب «مقدمه‌ای بر اقتصاد خانواده: مروری بر پیشرفت نظری و مطالعات تجربی» سه فصل کلی دارد. در فصل اول، مباحث کلی مربوط به اقتصاد خانواده مطرح می‌شود؛ از این‌ رو نویسنده موضوع اقتصاد خانواده و رویکردهای موجود در اقتصاد خانواده را در این فصل معرفی می‌کند.  در فصل دوم کتاب، سیر تحولات نظری اقتصاد خانواده به صورت کاملاً اجمالی ارائه می‌شود. در این راستا، نویسنده رویکردهای اقتصاد خانواده را که پیشتر در فصل اول این کتاب معرفی شده‌اند، بررسی می‌کند. در انتها نویسنده در فصل سوم مهم‌ترین مطالعات صورت‌گرفته در این زمینه را تحت عنوان «کتاب‌شناسی پیشرفت‌های اقتصاد خانواده» بیان می‌کند. در این فصل تلاش شده است مهم‌ترین مطالعات صورت‌گرفته، به صورت خلاصه ارائه شود.  کتاب «مقدمه‌ای بر اقتصاد خانواده: مروری بر پیشرفت نظری و مطالعات تجربی» به قلم نوروث نوورث و استرید هایدر و ترجمه و تألیف وحید مهربانی است که نشر گل‌آذین در سال ۱۳۹۲ آن را منتشر کرده است.

من مدافع حرمم. من یک بانوی مدافع حرم‌ هستم. بله درست شنیدید. تمام دختران چادری و عفیف، مدافع حرم هستند. مدافع حرم حجاب‌شان، حرم عفت‌شان، حرم زیبایی‌شان و تمام این دفاع‌ها ختم مي‌شود به دفاع از حرم. من زینب‌وار از چادر و حجابم دفاع می‌کنم و مردان سرزمینم عباس‌وار از حرم دفاع می‌کنند. سرزمین من از سیل غیرت مردان‌مان سرشار است. و این غیرت آنهاست که مرا مصمم می‌کند در دفاع از حجابم. من و تمام بانوان عفیفه سرزمینم افتخار می‌کنیم که عباس‌هایی هستند که برای حفظ تاروپود چادرمان پرپر می‌شوند.من به این عباس‌گونه بودن افتخار می‌کنم و تبریک می‌گویم به تمام بانوان عفیف و پاکدامنی که این عباس‌ها را پرورش دادند. آری! دختران دیروز و مادران امروز آنهایی که برای قدم‌قدم و لحظه‌لحظه آرامش من و تو فرزند داده‌اند. ما به رسم عمه‌مان زینب(س) پایبندیم. ما از چادرمان و حرم حجاب‌مان دفاع می‌کنیم تا عبا‌س‌های‌مان بی‌دغدغه عفت خواهران‌شان، از حرم دفاع کند. ما در راه عفت‌مان عباس‌ها می‌دهیم. ولی حتی یک تاروپود چادرمان را نخواهیم داد...


 دکتر مجيد ابهري/ 
پرسش: آيا حجاب و عفاف مختص زنان است يا مردان نيز بايد حد و مرزهايي از عفاف را رعايت کنند؟‌ اگر مردان نيز به رعايت عفاف ملزم هستند، معناي عفاف مردان چيست و در تربيت فرزندان پسرمان بايد چگونه عفاف مردانه را به آنها آموزش دهيم؟
پاسخ: عفاف و حجاب به خانم‌ها اختصاص ندارد؛ بلکه مردان نیز باید افزون بر رعایت عفاف و معیارهای آن،‌ ارزش‌های حجاب را در رفتارهای فردی، اجتماعی، خانوادگی و شغلی خود به اجرا درآورند. برای نمونه، پرهیز از آزارهای کلامی و فیزیکی علیه زنان در معابر یکی از نمادهای عفاف مردانه است که رعایت آن ایجاد و افزایش امنیت اجتماعی را در پي دارد.  براي گسترش عفاف مردانه و زنانه باید تربیت دینی را جایگزین آموزش دینی بکنیم؛ چرا که در حال حاضر با پرکاری فرهنگی بیرونی و کم‌کاری فرهنگی درونی مواجه هستیم. رسانه‌ها از جمله صدا و سیما و دیگر ابزارهای فرهنگی و اجتماعی باید در خدمت اشاعه عفاف و حجاب قرار بگیرند. نقش الگوهای رفتاری و گروه‌های مرجع فرهنگی نیز در این زمینه انکارناپذیر است. درباره خانم‌ها هم بايد بدانيم که حجاب بر پایه‌ عفاف استوار است. پاکدامنی، ایمان و اعتقادات دینی، فرهنگی و اجتماعی از عفاف سرچشمه می‌گیرد و به حجاب منجر می‌شود. حجاب باید بر اساس معیارهای عفاف باشد تا هم مؤثر و واقعی قلمداد شود و هم پشتوانه‌ای برای دوام حجاب باشد. عفت زنان در یک جامعه اسلامی زیربنای رفتاری حجاب قرار می‌گیرد و حجاب به منزله یک وظیفه دینی و اجتماعی به بروز و جلوه عفاف منجر می‌شود. مرزبندی‌ها بین بایدها و نبایدها و خوبی‌ها و زشتی‌ها، رشد می‌یابد و تکامل با معیارهای عفاف و حجاب ارزیابی می‌شود.
  گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.