کبري فرشچي/«ازدواج کنه درست ميشه!» اين نسخهاي است که خيلي وقتها درست در حالی که شما از رفتار جوانتان کلافه شدهايد، ديگران به شما گوشزد ميکنند و توصيه ميکنند دختر يا پسر ناسازگار يا داراي مشکلات رفتاريتان را هر چه زودتر سر و سامان بدهيد. خيلي افراد معتقدند با ازدواج رفتار جوانان درست و بسامان ميشود و اختلالات رفتاريشان در زندگي مشترک خودبهخود اصلاح خواهد شد؛ چه اين اختلال بد اخلاقي و ناسازگاري باشد و چه پاي موضوعات جديتر در ميان باشد؛ موضوعاتي مانند اعتياد به سيگار و مواد مخدر. اما در عين حال که ازدواج ميتواند به رشد و تعالي افراد منتهي شود، به يقين ازدواج بموقع ميتواند از برخي اختلالات رفتاري پيشگيري کند. اما برخي اختلالات رفتاري خود سدي بزرگ در مسير ازدواج و خوشبختي به شمار ميآيند. به خصوص اينکه ازدواج و ورود به زندگي مشترک به آمادگي نياز دارد؛ آمادگي پذيرش نقشهاي جدیدی که با ازدواج براي افراد ايجاد ميشود.
شايد بسياري از جواناني که عمر زندگي مشترکشان به دو سال هم نميرسد، با اين تصور راهي خانه بخت شدهاند که «ازدواج کنند درست ميشوند»! اما با ازدواج نه تنها چيزی درست نشده، بلکه چالش جدیدی هم به چالشهاي پيشين آنها اضافه ميشود. در اين ميان اگر پاي بچهاي هم به ميان بيايد، اوضاع بدتر شده و به جاي يک نفر، سرنوشت کودک حاصل از ازدواجهاي اينچنيني هم خراب خواهد شد. بنابراين با نگاهي واقعبينانه بايد گفت، ازدواج هيچ بيماري و اختلالي را درمان نميکند و بسياري از اختلالات بايد پيش از آنکه فرد به ازدواج و تشکيل زندگي مشترک اقدام کند، درمان شوند؛ چرا که در غير اين صورت ممکن است چالشهاي جديتري گريبان زندگي مشترک افراد را بگيرد و سرانجام تلخي همچون طلاق و جدايي نقطه پايان اين نوع از ازدواجها باشد.
پايان ناخوشايند
ازدواج نيازمند بلوغ فکري و رواني است. فردي آمادگي لازم براي ازدواج را دارد که بتواند با فردي ديگر از خانواده و داراي تربيت و فرهنگ و شخصيتي متفاوت ارتباط برقرار کند و اين ارتباط آنچنان صميمي و خوب هدايت شود که آنها بتوانند يک عمر در کنار هم زندگي کنند. با چنين پيششرطي بديهي است افرادي که اختلالات رواني يا شخصيتي دارند، يا به چالشهايي چون اعتياد به مواد مخدر دچارند، با ازدواج به عنوان يک تغيير مهم و حياتي در زندگي که همه ابعاد زندگي فرد را تحت تأثير قرار ميدهد و به مديريت رفتاري و سازگاري بيشتر فرد با شرايط جدیدش نياز دارد، ممکن است کم بياورند و دچار چالش شوند.
ازدواج شرايط و وظايف جدیدی را در مسير زندگي فرد قرار ميدهد. اين بار ديگر فرد تنها با خانواده، دوست و همکاران خودش در ارتباط نيست؛ بلکه بايد ارتباطات تازهاي را تجربه و مديريت کند. حضور در محيطهاي جدید با افراد غريبهاي که ممکن است به سادگي او را نپذيرند و تأييد نکنند، يا حتي گاهي کار به تعارض ميان فرد و خانواده يا دوستان همسر کشيده شود. همه اين مسائل به مديريت تغيير و هيجانات عاطفياي نياز دارد که در فرايند ازدواج به فرد تحميل ميشود. در چنين شرايطي است که افرادي با اختلالات سازگاري نميتوانند خود را با شرايط جدید وفق دهند و درصد بالايي از اضطراب و تنش را در مواجهه با وضعیت جديد تجربه ميکنند که اين مسئله روي روابط آنها با همسرشان تأثير منفي خواهد گذاشت. اين ماجرا اغلب پايان خوشي هم نخواهد داشت.
اختلالاتي که سد مسير خوشبختياند
نگران نباشيد ما نميخواهيم به فرزندان شما انگ بزنيم، اما واقعيت اين است که مطابق آمار در شهرهاي بزرگ حدود 34 درصد و در کل کشور حدود 21 درصد افراد به يکي از اختلالات رواني مبتلا هستند؛ اختلالاتي که از اضطراب آغاز ميشود و به چالشهاي جديتر ميرسد. اگر فرزند شما هم دچار اختلالاتي از اين دست است، بهتر است براي شوهر يا زن دادنش دست نگه داريد و براي درمانش اقدام کنيد. با اين روش به يقين فرزند شما زندگي آرامتري را تجربه خواهد کرد و هم خودش خوشبخت ميشود و هم همسرش را خوشبخت ميکند.
افراد مبتلا به اختلالات شخصیتي در برخوردهای کوتاهمدت اغلب مشکلاتشان را نشان نميدهند. حتي این افراد اغلب در ابتدای آشنایی تصویر بسیار خوبی از خود در ذهن به جای میگذارند. آنها ممکن است در حیطه کاری و فعالیتهای اجتماعی، افراد خوب و شایستهای جلوه کنند. شما اغلب اوقات از ظاهر اين افراد نميتوانيد به اختلالات شخصيتيشان پي ببريد. حتی متخصصان روانشناس، در جلسه اول درمان، تشخیص صحیحی درباره آنها ندارند. به همين دلیل بيشتر وقتها تنها خانواده اين افراد هستند که از مشکلاتشان خبر دارند؛ چرا که اختلالات شخصيتي در گذشته و حوادث و اتفاقاتي ريشه دارد که پيش روي افراد قرار گرفته و موجب بروز اين مشکلات شدهاند.
اختلال شخصیت سبب ایجاد مشکلات روانی، اجتماعی، حقوقی و شغلی میشود و احتمال بیشتری وجود دارد که افراد دارای اختلال شخصیت افسرده شوند، یا در فرد جامعهستیز در مقایسه با دیگران بیشتر این احتمال وجود دارد که به مصرف مواد مخدر یا الکل اعتیاد پیدا کند، يا به نزاع و درگيري گرايش یابد.
ازدواج مرکز ترک اعتياد نيست!
اعتياد هم از منظر روانشناختي نوعي بيماري محسوب ميشود. همانطور که اشاره شد، اغلب افراد با اختلالات رواني و شخصيتي هستند که به اعتياد روي ميآورند. افراد معتاد بيش از هر موضوعی به اعتيادشان وابستهاند و همين وابستگي موجب ميشود که نتوانند با همسرشان رابطهاي صميمانه برقرار کنند. اوضاع روحي و خلق و خوي آنها هم به طور چشمگیری به خماري يا نشئگی آنها بستگي دارد. حتي درباره ازدواج با افرادي که سابقه اعتياد دارند و اکنون اعتيادشان را ترک کردهاند، بايد ملاحظاتي را در نظر گرفت.
با اين اوصاف، ملاحظه ميکنيد که ازدواج نه فقط به درمان و درست شدن فرزند معتاد يا ناسازگار شما کمکي نميکند؛ بلکه ميتواند شرايط را بدتر هم بکند. البته، اين به آن معنا نيست که فرزند شما نبايد ازدواج کند. ازدواج حق طبيعي هر فردي است که ميتواند به رشد و تعالي انسان کمک کند، اما دستيابي به اين تعالي مستلزم پيششرطهايي است که بايد در نظر گرفت.