حجت‌الاسلام علی ذوعلم می‌گوید: این بیانیه ارائه چشم‌اندازی منطقی مبتنی بر مبانی انقلاب اسلامی بود و در حقیقت، جمع‌بندی فشرده و جامعی درباره گذشته انقلاب و دستاوردهای عظیم و عمیق انقلاب اسلامی و نیز ترسیم اولویت‌های آینده برای نسل جوان است. هم جنبه نظری و معرفتی این بیانیه و هم جنبه انگیزشی و عملی آن، در فضای جامعه ما و فراتر از آن در سطح کشورهای منطقه و جهان اسلام بسیار امیدبخش و جهت‌دهنده است.

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ ۳۷
 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ در شماره گذشته،‌ درباره نقش مردم و علما در تشکیل، حفظ و تقویت حکومت اسلامی مطالبی بیان شد. همچنین درباره روش‌های گوناگون برای حفظ و پشتیبانی مردم از نظام و  نگاه کلی انقلاب اسلامی در این زمینه توضیح داده شد. از این شماره، طی چند مطلب آتی روش‌ها و الزامات ثابت قدم نگه داشتن مردم در حفاظت از حکومت و نظام سیاسی را تشریح خواهیم کرد.

  الف‌ـ شخصیت
 جامع‌الاطراف رهبری
دین مبین اسلام شخصیتی برای رهبری جامعه معرفی می‌کند که بتواند با مردم رابطه قلبی و عاطفی برقرار کند و مردم به دلیل سجایای اخلاقی و انسانی و ویژگی‌های شخصیتی‌اش به او عشق بورزند. رهبری که از بطن مردم برخاسته و در طول حاکمیت نیز از آنها جدا نیست و در سطح پایین‌ترین مردم زندگی می‌کند. امام علی(ع) در این‌باره می‌فرمایند: خدا مرا امام و پیشوا قرار داده و بر من واجب کرده است که در رفتار و خوراک و پوشاکم، مانند مردم ضعیف و مستمند بر خود تنگ گیرم تا فقیر از فقر من پیروی کند و ثروتمند هم به واسطه ثروتش طغیان نکند.1 
رهبر در اسلام از تملق و تفاخر متنفر است. روزی یکی از اصحاب، حضرت علی(ع) را مدح کرد، حضرت به شدت او را از این عمل منع کرده و در خطبه‌ای که در حضور بیش از پنجاه هزار نفر پس از جنگ صفین ایراد کرد، چنین فرمود: بدانید از بدترین حالات زمامداران نزد صالحان، این است که گمان برده شود آنان فریفته تفاخر شده و کارشان شکل برتری‌جویی به خود گرفته، من از این ناراحتم که حتی در ذهن شما جولان کند که من مدح و ستایش را دوست دارم و از شنیدن مدح و ثنا خوشم می‌آید.من‌ـ بحمدالله‌ـ چنین نیستم. درمیان آنها حضور می‌یابم و بین خود و آنها پرده نمی‌آویزم.2 امام علی(ع) در نامه‌ای به «قثم‌بن‌عباس» فرماندار مکه می‌نویسد: و نباید بین تو و مردم واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و پرده‌ای جز چهره‌ات باشد (یعنی مستقیم و رو در رو با مردم سخن بگو و چهره به چهره با آنان رفتار کن تا به راحتی درد و دل‌های خود را گفته و از طرفی بتوانی مشکلات خود را برای آنان بیان کنی) و هرگز افراد حاجت‌مندی که با تو کار دارند از ملاقات خود محروم مساز که اگر آنها از آغاز از در خانه‌ات رانده شوند، حل مشکل آنها جبران آن 
نخواهد کرد.3 
این چنین رهبرانی در صورت فراهم بودن دیگر شرایط، قلب پیروان خود را مالامال از عشق می‌کنند؛ به گونه‌ای که آنان حاضر به هر نوع جانفشانی در راه رهبر خود هستند. نه تنها خواست او را بر خواست خود ترجیح می‌دهند؛ بلکه خواست او را خواست خود می‌دانند؛ در این صورت آنان ضامن استمرار نظام اسلامی خواهند بود.
ب‌ـ گسترش اعتماد اجتماعی
 جامعه‌ای که سطح اعتماد میان افراد آن جامعه از یک‌سو و میان مردم و نظام سیاسی و مسئولان از سوی دیگر  به میزان قابل ملاحظه‌ای بالا باشد، همواره در مسیر پیشبرد اهداف نظام سیاسی حرکت خواهد کرد. اسلام به هر دو جنبه اعتماد اجتماعی توجه دارد. امام باقر(ع) در حدیثی یکی از ویژگی‌های جامعه امام زمان(عج) را وجود اعتماد بسیار بالا میان مردم بیان می‌دارند: «در هنگام رستاخیز قائم، آنچه هست، دوستی و یگانگی است، تا آنجا که هر کس هر چه نیاز دارد ...»4؛ وجود چنین ارتباطی میان مردم ناشی از بلوغ فوق‌العاده آنان است که انسجام و یکپارچگی و امنیت و احساس مسئولیت آنها را در زمینه حل معضلات جامعه به دنبال خواهد داشت.
امام علی(ع) درباره روش کسب و اهمیت اعتماد میان مردم و مسئولان می‌فرماید: «بدان ای مالک! هیچ وسیله‌ای برای جلب اعتماد والی به مردم بهتر از نیکوکاری به آنها و تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نمی‌باشد. پس آنقدر در این راه بکوش تا به وفاداری رعیت، خوش‌بین شوی، که خوش‌بینی رنج طولانی مشکلات را از تو برطرف می‌سازد.»5
چنین اعتمادی اولاً، موجب حمایت بی‌دریغ جامعه از نظام و در نتیجه ثبات و استحکام آن می‌شود و ثانیاً، سبب اهتمام مردم به اجرای فرامین، تصمیمات و برنامه‌های توسعه‌ای مسئولان می‌شود. این اهتمام امکان برنامه‌ریزی‌های درازمدت و میان‌مدت را فراهم می‌کند و امکان اجرای موفق این برنامه‌ها را به شدت افزایش داده، قدرت مانور و تحرک و خطرپذیری رهبری راهبردی را در جامعه بالا خواهد برد و کمترین مقاومت در مقابل منویات او صورت خواهد گرفت. بر اساس این، امام علی(ع) به مالک می‌فرماید: «این خوش‌بینی رنج مشکلات را از بین می‌برد.» امام(ع) تأکید می‌فرماید: «ستون‌های استوار دین و اجتماعات پرشور مسلمین و نیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم می‌باشند، پس به آنها گرایش داشته باش و اشتیاق تو به آنان باشد.»6
برعکس، نبود اعتماد میان مردم و مسئولان بهترین و کارآمدترین رهبران را زمین‌گیر می‌کند.  امام علی(ع) و امام حسن(ع) در دوران خلافت خود با چنین مشکلاتی روبه‌رو بودند تا جایی که امام علی(ع) مظلومانه می‌فرمودند: «خدایا من این مردم را با پندها و تذکرهای مداوم خسته کرده‌ام و آنها نیز مرا خسته نموده‌اند، آنها از من به ستوه آمده و من نیز از آنها به ستوه آمده‌ام، به جای آنها افرادی بهتر به ما مرحمت فرما و به جای من بدتر از مرا بر آنها مسلط کن.»7
این وضعیت سخت‌ترین شرایط را برای یک رهبر مردمی فراهم می‌آورد. هیچ اقدام پایدار درازمدتی را نمی‌تواند به انجام برساند و مردم در طرح‌های توسعه‌ای و عمرانی  همراهی نخواهند کرد؛ اما در این زمینه خطاب به مردم کوفه می‌فرمایند: «شما امام خود را در حق نافرمانی می‌کنید و آنها(مردم شام) امام خود را در باطل فرمانبردارند. آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابی.»8 تا اینجا دانستیم که اگر اعتماد اجتماعی وجود نداشته باشد، جامعه با چه بحرانی روبه‌رو خواهد شد. در شماره آینده موضوع را از منظر انقلاب اسلامی تحلیل خواهیم کرد.

پی‌نوشت‌ها:
1ـ محمد کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 410.
2ـ همان، ج 8، ص 355.
3ـ صبحی صالح، همان، ص 457.
4ـ شیخ مفید، محمدبن نعمان، الاختصاص، قم: کنگره شیخ مفید، 1413، ص 24.
5ـ دشتی، نهج‌البلاغه، ص 571.
6ـ همان.
7ـ همان، ص 72.
8ـ همان.


بررسی اندیشه سیاسی سیدمحمدکاظم یزدی‌ـ 2


 فتح الله پریشان/  علاوه بر مبانی عمیق فکری و بنیان‌های نظری، زمینه‌ها و اوضاع سیاسی و اجتماعی یک اندیشمند در تکوین و شکل‌گیری شخصیت وی نقش جدی دارد. از نظر وضعیت سیاسی و اجتماعی، سیدمحمدکاظم یزدی در زمانه‌ای می‌زیست که سلطه سیاسی بیگانه بر مقدرات و امور کشور ایران حاکم بود. مردم از سلطنت قاجار به ویژه در دوره طولانی ناصری به دلیل ظلم و ستم بیش از حد و ضعف حاکمان حمایت چندانی نمی‌کردند و سوءاستفاده دشمن از این آشفته‌بازار برای استفاده مناسب از ایران به اوج خود رسید. نفوذ روس و انگلیس از شمال و جنوب کشور و بی‌لیاقتی حاکمان و تعدی و ظلم آنها اوضاع نابسامانی را رقم زده، نارضایتی عظیمی در مردم ایجاد کرده بود. علما و نویسندگان با مرگ ناصرالدین شاه به خود آمدند و با روشنگری مردم، به دنبال راه چاره‌ای برای لجام بستن و ایجاد محدودیت بر پادشاه جدید برآمدند و این‌گونه مقدمات تأسیس عدالتخانه و اولین مجلس فراهم شد.
علمای نجف و از جمله سیدطباطبایی‌یزدی نیز با خواسته انقلابیون که به دنبال کم کردن ظلم حاکمان بودند، همراه بودند و تا این مرحله هیچ‌گونه مخالفتی از علما و به ویژه سید نسبت به مشروطه دیده نمی‌شود و به قول شیخ‌فضل‌الله نوری عموم مراجع با اصل مشروطه کردن سلطنت موافق بوده‌اند.۱ با مرگ مظفرالدین شاه فرزندنش محمدعلی میرزا روی کار آمد. برخی از سران مشروطه که به دنبال عزل وی بودند به مخالفت با او برخاستند و همین امر بین شاه و مجلس فاصله ایجاد کرد. از طرفی تندروی مشروطه‌خواهان و ضدیت برخی از آنان با علما و شیوع روزنامه‌هایی که افکار غیر اسلامی را رواج می‌دادند، سبب شکاف بین بسیاری از علمای تهران و مشروطه‌خواهان شد که در همین راستا شیخ‌فضل‌الله نوری اصل دوم متمم قانون اساسی را پیشنهاد داد، اما مخالفت و ایستادگی برخی از مشروطه‌خواهان در برابر خواسته‌های علما سبب تحصن مجدد علمای تهران و از جمله شیخ‌فضل‌الله نوری در بارگاه حضرت عبدالعظیم شد. از سوی دیگر، سیدمحمدکاظم یزدی نیز از امضای مطلق مجلس خودداری کرد و لزوم تطابق قوانین مجلس با اسلام را شرط امضا قرار داد.
البته، رویه سید از آغاز تحولات سیاسی ایران بر این بود که با ارسال نامه به علمای تهران پیاپی از اوضاع کسب اطلاع می‌کرد و آنگاه تصمیم گرفت، با نامه به علمای تهران آنان و مردم را به صبر، تحمل، مواظبت بر حفظ اسلام و دماء مسلمین فراخواند، چنانکه در یکی از نامه‌ها اوضاع سیاسی آن زمان را مصداق آیه شریفه «تباهی در خشکی و دریا به خاطر اعمال و دستاوردهای خودسرانه بشری ظاهر و غالب شده.»۲ دانسته است.۳ ماحصل نامه‌های او نیز «تشکی از وضع زمان و ضعف ایمان خلق و تجری ملحدین به اشاعه کفر و زندقه علنا بر منابر مسلمین» بوده است.۴
از لحاظ زمینه‌های فکری نیز به طور کلی می‌توان گفت که در تهران آن عصر و زمانه، سه گروه به دنبال خواسته‌های متفاوت خود بودند؛ گروهی حامی استبداد و رژیم سلطنتی بودند، گروهی طرفدار مشروطه و حامی مجلس و گروه سوم طرفدار مشروطه مشروعه و حامی متحصنان و به ویژه شیخ‌فضل‌الله نوری بودند. البته، از دید مشروطه‌خواهان، مشروعه‌خواهان نیز حامی استبداد او به شمار می‌آمدند، چون علیه مشروطه قیام کرده بودند. در واقع، انگ استبدادخواهی بهتر می‌توانست مردم را از کنار عالمان مشروعه‌خواه طرد کند.۵
شیخ‌فضل‌الله با نامه‌هایی به علمای بلاد و با انتشار روزنامه‌ای از محل تحصن، علل و انگیزه‌های متحصنان را بیان می‌کرد. در نجف طرفداران مشروطه سیدیزدی و حامیانش را تهدید کردند تا امضای بدون قید و شرط در تأیید مشروطه بگیرند، اما سید مقاومت می‌کرد و به طور علنی جواب رد داده و تصریح کرده بود که از کشته شدن هم باک ندارم.۶ این اوضاع تا مسلط شدن عشایر حامی سیدمحمدکاظم یزدی بر اوضاع ادامه داشت.
در ایران نیز مشروطه‌خواهان حاکم شدند و برخی از مشروعه‌خواهان مانند شیخ‌فضل‌الله را در تهران و برخی شهرهای دیگر به قتل رساندند و اوضاع را کاملاً به دست گرفتند. البته، این امر یکی از دلایل اصلی کاهش حمایت عالمان دینی از مشروطه‌‌خواهان در آن مقطع به شمار می‌آید. مجلس نیز پس از چندی از سوی محمدعلی شاه در جمادی‌الاول ۱۳۲۶ قمری به توپ بسته شد و استبداد صغیر حاکم شد. البته، استفاده شاه از قزاق‌های روسی در به توپ بستن مجلس، اعتراض علما را علیه شاه به همراه داشت. به علاوه اشغال ایران به دست روس‌ها علما را از نجف تا کاظمین برای آمدن به جهاد علیه کفار به طرف ایران کشاند. شاه سقوط کرد و احمدشاه فرزند ۱۲ ساله‌اش به جای او بر کرسی قدرت نشست و به این وسیله تندروی برخی از مشروطه‌خواهان، دسترنج علما و دیگر کسانی را که برای مشروطه و تأسیس عدالتخانه زحمت کشیده بودند، بر باد داد.
* منابع در دفتر نشریه موجود است.

فراز و فرود سیدمهدی هاشمی‌ـ 3


 شهاب زمانی/ از عوامل اصلی انحراف و زاویه‌گیری جریان‌ها و شخصیت‌ها از تفکر انقلابی و آرمان‌های امام و رهبری، اجتهاد به نفس و خودمعیارپنداری آنها بوده است. زمانی که افراد و جریان‌‌ها سیر حرکتی و افق اهداف خود را مطابق با اصول و داربست‌های ریل‌گذاری شده انقلاب اسلامی تنظیم نکنند، زمینه برای اعوجاجات فکری، رونق بازار هوی و هوس‌های فردی و جریانی و مدیریت از سوی رقیب فراهم می‌شود و فرد در مسیری قرار می‌گیرد که به اندازه سرعت سیرش در مسیر انحرافی، در فاصله‌گیری از اهداف انقلاب سرعت
 می‌گیرد.
پس از شهادت محمدمنتظری در ۷ تیر ۱۳۶۰، سیدمهدی هاشمی مسئولیت واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه را به عهده می‌گیرد. در این میان، آنچه نقش کلیدی را در اقدامات او و هم‌فکرانش در واحد نهضت‌ها شکل می‌دهد، اعتقاد به تندروی در سیاست خارجی و مخالفت با سیاست خارجی انقلاب اسلامی و در رأس آن وزارت خارجه است. مهدی هاشمی در راستای این تفکر، اقدام به فعالیت‌هایی در تقابل با سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌کند. سیدمهدی هاشمی در بخشی از اعترافات خود در همین زمینه می‌گوید: «اعتقاد به خنثی‌گری سیاست خارجی و لوث کردن آنان داشتم؛ زیرا معتقد شده بودم رابطه با دولت‌ها هدف اصلی وزارت خارجه است و این سیاست را برای انقلاب جهانی مخل تشخیص داده بودم و سعی بر خنثی‌ ساختن کار آنان در عراق، افغانستان، خلیج‌فارس و... داشتم.»۱
سیدمهدی بر همین اساس در رأس نهضت‌های آزادی‌بخش به اقدامات افراطی، خودسرانه و خارج از چارچوب اندیشه‌های امام(ره) و انقلاب دست زده و با سازمان‌های جاسوسی و کشورهای گوناگون ضد انقلابی همکاری می‌کند که در رأس این اقدامات، ارتباط سازمان‌یافته با لیبی است. دقیقاً در زمانی که گروه‌های گوناگون در افغانستان مشغول مبارزه علیه شوروی بودند، سیدمهدی هاشمی با تقویت سازمانی موسوم به «نصر» که گرایش‌های ضد انقلاب اسلامی و مخالف با شخص امام(ره) داشت، این سازمان را با لیبی مرتبط کرده و به طور آگاهانه حلقه واسطی برای نفوذ هر چه بیشتر غرب و به ویژه آمریکا در افغانستان از طریق لیبی می‌شود.۲
طبق اعترافات سیدمهدی هاشمی، مرتبط شدن سازمان نصر با لیبی از طریق نهضت‌ها صورت می‌گیرد که نتیجه این ارتباط تقویت سازمان نصر از سوی لیبی و در واقع درگیری بین شیعیان افغانستان است که حدود سه هزار نفر کشته بر جای گذاشت.۳
بهترین مؤید برای پیمودن مسیر انحراف در مهدی هاشمی را می‌توان اعترافات وی دانست. در همین ابتدا با گذری به اعترافات هاشمی، دلیل به تباهی کشیده شدن وی را می‌توان به وضوح شناخت. قسمت‌هایی از متن مصاحبه سیدمهدی هاشمی که در تاریخ ۱۸/۹/۱۳۶۵ از سیمای جمهوری اسلامی منتشر شد، به این شرح است: «انگیزه من از این مصاحبه که به پیشنهاد و رضایت خودم انجام می‌گیرد، اولاً روشن کردن اذهان نسبت به عملکردهای خلاف خودم و همفکرانم و ثانیاً، پرده برداشتن از یک سیر تصاعدی لغزش‌ها، اشتباهات و انحرافاتی است که متأسفانه بعد از انقلاب تا لحظه بازداشت، در وجود من بوده است و به خاطر همان تسلط هوای نفس و نپرداختن به تهذیب نفس، دوری از خط امام، این اشتباهات در من رشد کرد... اعتراف می‌کنم که خودم را مصداق بارز آن جمله حضرت امام که در جواب جناب آقای ری‌شهری فرمودند، یافتم. امام فرمودند: منحرف و توطئه‌گر!»
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ پرونده اعترافات مهدی هاشمی، ج ۵.
۲ـ همان، ج ۳.
۳ـ محمدعلی الفت‌پور، بازگشت از نیمه راه، ص ۷۹.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ 30


 حسین میرچراغ‌خانی/ در شماره گذشته با نقش‌آفرینی جریان عقلانیت اسلامی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از مقطع انقلاب اسلامی تاکنون در بازه زمانی 1357 تا 1393 و مهم‌ترین رهبران این جریان در آن مقطع زمانی، به ویژه زندگی سیاسی و مبارزاتی امام خمینی(ره) و مبانی اندیشه‌ای ایشان آشنا شدیم. در ادامه اندیشه سیاسی و اجتماعی امام خمینی(ره) را بررسی می‌کنیم.

ب‌ـ اندیشۀ سیاسی و اجتماعی امام
یکی از دلایل موفقیت جریان عقلانیت اسلامی، توجه به نقش زمان و مکان است. برای نمونه، اگر به روش سیاسی شخص حضرت امام‌ـ که جریان عقلانیت اسلامی را به گفتمان غالب تبدیل کردـ توجه کنیم، تحولات زیادی را در روش سیاسی ایشان نخواهیم دید؛ زیرا مبانی و اصول فکری حضرت امام، تغییر و تبدیل‌پذیر نیست. در عین حال، ایشان متناسب با زمان و مکان روش‌هایی را به کار گرفتند که توانستند به اهداف‌شان برسند. امام در آغاز با تألیف کتاب کشف‌الاسرار در سال 1322 در برابر کتاب اسرار هزار ‌سالۀ حکمی‌زاده،۱ به شبهات وی پاسخ دادند و سیاست خود را مطرح کردند. حضرت امام در کشف‌الاسرار، سلطنت را زیر سؤال نمی‌برند، بلکه سلاطین را متهم می‌کنند؛ لذا در باب حکومت اسلامی چنین می‌نویسند: «هیچ فقیهی تاکنون نگفته و در کتابی هم ننوشته که ما شاه هستیم، یا سلطنت حق ماست. آری، اگر سلطنتی و حکومتی تشکیل شود، هر خردمندی تصدیق می‌کند که آن خوب است و مطابق مصالح کشور و مردم است. البته، تشکیلاتی که بر اساس احکام خدا و عدل الهی تأسیس شود، بهترین تشکیلات است؛ لکن اکنون که آن را نمی‌پذیرند، اینها هم با این نیمه تشکیلات، هیچ‌گاه مخالفت نکردند؛ اساس حکومت را نخواستند به هم بزنند؛ و اگر گاهی هم با شخص سلطان مخالفت کردند، مخالف با همان شخص بوده، از باب آنکه او را مخالف صلاح کشور تشخیص دادند؛ و‌گرنه با اصل و اساس سلطنت، تاکنون از این طبقه مخالفتی ابراز نشده است؛ بلکه بسیاری از علمای بزرگ عالی‌مقام، در تشکیلات مملکتی با سلاطین همراهی‌ها کردند؛ مانند خواجه نصیر و علامه حلی و محقق ثانی و شیخ‌بهائی و محقق داماد و مجلسی و امثال آنها.»۲
البته، این دیدگاه به این معنا نیست که امام سلطنت را مشروع می‌دانستند؛ چرا که ایشان در همان کتاب کشف‌الاسرار، چنین می‌نویسند: «جز سلطنت خدایی، همۀ سلطنت‌ها بر‌خلاف مصلحت مردم و جور است و جز قانون خدایی، همۀ قوانینْ باطل و بیهوده است.»۳ از نظر علمای پیش از امام نیز سلطنت غیرمعصوم، مشروعیت نداشت. در واقع این دیدگاه امام، تبیین موضع علمای اسلام در طول تاریخ نسبت ‌به نظام سیاسی بود و همان‌گونه که روشن است، در همان زمان نیز مایه‌های فکری خود را که نپذیرفتن اساسی نظام شاهنشاهی است، بیان داشته‌اند؛ لیکن در مقام پاسخ به شبهات حکمی‌زاده و با توجه به شرایط زمان، موضوع همکاری با سلطنت را مطرح کرده‌اند. 
اما در سال 1348، حضرت امام(ره) نگاه بنیادین خود را در باب سلطنت، در کتاب ولایت فقیه چنین بیان می‌دارند:
«سلطنت‌و ولایت‌عهدی،‏ همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و مصر و یمن برانداخته است... . سلطنت و ولایت‌ عهدی،‏ همان طرز حكومت شوم و باطلی است كه حضرت سید‌الشهداء(ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد.»۴
بیان امام در کتاب کشف‌الاسرار، با بیان او در کتاب ولایت فقیه در سال 1348 دربارۀ سلطنت، تفاوت بنیادین ندارد؛ بلکه در حقیقت، استفاده از اصل «تدریج»۵ است. شاید اگر امام در همان آغاز مخالفت خود را با اصل نظام پادشاهی، آن‌گونه که در کتاب ولایت فقیه بیان کردند، آشکار می‌کردند، بسیاری از علما نیز با آن به مخالفت بر‌می‌خاستند؛ از همین رو، در زمان مناسب که روشنگری‌های لازم صورت گرفت و نظام شاهنشاهی نا‌کارآمدی خود را به طور کامل نشان داد، به صراحت با آن مخالفت کردند و مشروعیت آن را زیر سؤال بردند و طرح ولایت فقیه را به منزلۀ جایگزینی برای سلطنت ارائه دادند و بر نقش فقیهان در حکومت اسلامی تأکید کردند. البته، امام الگویی از حکومت ولایت فقیه را تشریح می‌کنند که مقبولیت نیز در شکل‌گیری آن مد نظر قرار گرفته است. این موضوع، به صورت گذرا در کتاب ولایت فقیه تبیین شده است؛۶ اما بعدها، به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی، به ‌روشنی بیان می‌شود. هنگامی که امام در فرانسه اقامت داشتند، دربارۀ نقش مردم فرمودند: «همه با یك صدا می‏گویند ما شاه را نمی‏خواهیم. همه مسئول می‏شویم برای این ملت. و این ملت‌ـ هر ملتی‌ـ حق دارد خودش تعیین كند سرنوشت‏ خودش‏ را. این از حقوق بشر است كه در اعلامیۀ حقوق بشر هم هست. هر كسی، هر ملتی خودش باید تعیین سرنوشت‏ خودش‏ را بكند، دیگران نباید بكنند. این ملت ما هم الآن همه ایستاده‏اند و می‏خواهند سرنوشت خودشان را تعیین كنند.»۷
امام در همین ایام می‌فرمایند: «شاه، با آرای ملت باید شاه باشند. وقتی ملت برخلاف شد، دیگر شاه نیست. مجلس وقتی آرای ملت نباشد، دیگر مجلس نیست.»۸ ایشان همچنین وعدۀ حکومت جمهوری اسلامی با نقش‌آفرینی مردم را می‌دهند.۹ البته، به این معنا نیست که مردم به ولایت فقیه مشروعیت می‌دهند؛ چرا ‌که مشروعیت ولایت فقیه ربطی به مردم ندارد؛ اما تشکیل حکومت، به استقبال مردم بستگی دارد. خود حضرت امام در پاسخ به این پرسش که «در چه صورتی فقیه جامع‌الشرایط بر جامعۀ اسلامی ولایت دارد؟» می‌گویند: «ولایت در جمیع صور دارد؛ لکن تولّی امور مسلمین و تشکیل حکومت، بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولیّ مسلمین.»۱۰
در نظام سیاسی مورد نظر امام، «مصلحت»، هم مبنای اختیارات رهبر می‌شود و هم عامل انعطاف نظام در برابر حوادث پیش‌بینی‌نشده‌ای است که اساس نظام را به خطر می‌اندازد؛ ازاین‌رو، در عناوینی مانند مصالح نظام، مصالح کشور و مصالح مسلمین، به این بحث پرداخته‌اند. مجموع این نگرش‌ها، دیدگاه و قرائت امام از ولایت فقیه را نشان می‌دهد که همان «ولایت مطلقۀ فقیه» است. ولایت مطلقۀ مد نظر امام، مساوی با استبداد نیست که در برابر حق مردم قرار گیرد؛ بلکه در برابر «ولایت مقیّده» است. ولایت مقیّده، ولایتی است که ولایت فقیه را به امور حسبه محدود می‌کند. نتیجه اینکه، اندیشۀ سیاسی امام، دارای اصول ثابتی است که از جملۀ آنها، مشروع ندانستن حکومت غیر‌معصوم است، که در همان ابتدا در کتاب کشف‌الاسرار ذکر کرده‌اند. 
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ حکمی‌زاده نویسندۀ اسرار هزار‌ ساله، طلبۀ مدرسۀ علمیۀ رضویه بود که در آنجا حجره داشت. وی در جای‌جای اثر خود و به مناسبت‌های مختلف، اعتقادات شیعه را به باد تمسخر می‌گیرد و به بهانۀ زدودن انحرافات و تحریفات در دین اسلام، منکر بسیاری از حقایق مکتب تشیع شده است. ظاهراً به ‌جز امام خمینی کسی حاضر به نوشتن ردیه برضد این جزوه نشده است و تنها امام با تعطیل کردن حدود دو ماه از تدریس خود، به پاسخگویی به آن همت می‌گمارند.
۲ـ سیدروح‌الله موسوی خمینی، کشف‌الاسرار، همان، ص ۱۸۷‌ـ۱۸۶.
۳ـ همان، ص 186.
۴ـ سیدروح‌الله موسوی خمینی، ولایت فقیه، حكومت اسلامی‏، همان، ص ۱۴ـ۱۳. 
۵ـ (Gradualism). در کار فرهنگی، اصولی وجود دارد که نخستین این اصول، تدریج است. تدریج، یعنی اینکه در کار فرهنگی باید گام‌به‌گام پیش رفت.
۶ـ سیدروح‌الله موسوی خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، همان، ص 50.
۷ـ سیدروح‌الله موسوی خمینی، صحیفۀ امام، 1378، ج‏3، ص 503.
۸ـ همان، ج‏ 4، ص 139.
۹ـ همان، ج‏4، ص 244 (مصاحبه با رادیو تلویزیون اتریش).
۱۰ـ همان، ج‏20، ص 459. 



در چهل سالگی انقلاب اسلامی، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی کتاب «انقلاب چهل ساله؛ نگاهی به دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران» را منتشر کرد. این کتاب که انتشارات «بوستان کتاب» آن را به چاپ رسانده، ۱۴ عنوان دارد که هر عنوان دربرگیرنده یک مقاله جامع است. در اولین فراز از این کتاب مقاله‌ای در زمینه دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی مشاهده می‌کنید که در سرفصل‌هایی، مانند «استقلال و خودباوری فرهنگی»، «عرصه‌های خودباوری و استقلال فرهنگی»، «مبارزه با مظاهر فساد»، «عرصه‌های تحول استقلال فرهنگی»، «گفتمان وحدت» و...، دستاوردهای انقلاب اسلامی را در عرصه فرهنگ بررسی کرده است.
دستاوردهای اخلاقی و معنوی انقلاب اسلامی فراز بعدی این کتاب است که در سرفصل‌هایی، مانند «احیای معنویت و دین‌اندیشی»، «گسترش فرهنگ قرآنی»، «عنایات الهی»، «تقویت فرهنگ نماز و دعا»، «معنویت‌گرایی امام»، «پیوند امام و امت»، «تحول معنوی و خودباوری جوانان»، «تحول و خودباوری مردم» و «تقویت فرهنگی شهادت و ایثار» بررسی شده است.
دستاوردهای اقتصادی موضوع مهم دیگری است که با توجه به مشکلات اقتصادی پیش آمده باید مورد توجه ویژه‌ای قرار گیرد. در این بخش با عناوینی، از قبیل «جایگاه اقتصاد ایران در جهان»، «سیاست فقرزدایی و خدمت‌رسانی»، «وضع معیشتی مردم»، «افزایش زیرساخت‌های خدماتی»، «توسعه صنعتی»، «استقلال صنعتی» و... مواجه خواهیم شد که در کنار مشکلات موجود، پیشرفت‌های چشمگیر اقتصادی ایران اسلامی را در ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی با وجود همه فشارها و تحریم‌های دشمنان انقلاب بررسی می‌کند.
دستاوردهای قابل ستایش انقلاب در عرصه علم و فناوری، ارتقای سلامت عمومی جامعه در قالب دستاوردهای بهداشتی و پزشکی انقلاب، دستاوردهای انقلاب در عرصه بین‌المللی، دستاوردهای امنیتی و نظامی انقلاب اسلامی به ویژه در حوزه خودکفایی صنایع نظامی، رهاورد انقلاب برای حوزه‌های علمیه، نقش انقلاب اسلامی در دین‌گرایی جهانی و هویت‌یابی زن، مقایسه انقلاب اسلامی با انقلاب‌های فرانسه و روسیه، موانع پیشرفت انقلاب اسلامی، صبر و استقامت در برابر فشارهای اقتصادی و پرسمان اقتصادی انقلاب اسلامی از دیگر مجموعه مقالاتی هستند که در این کتاب به صورت مفصل و با ارائه آمارهای دقیق و موثق بررسی شده است.