«انقلاب اسلامي و رهبر آن [امام] خميني که بسياري از مسلمانان مقيم خارج جهان اسلام را در مسير بازيابي هويت اسلامي خود قرار داد، بی‌ترديد، آغازگر جنبش تجديد حيات اسلام است که اثرگذاري فرامليتي داشته است.»
 (پروفسور کارستن کولپه خاورشناسان غربي)

بررسي سير تحول صنعت ساخت زيردريايي در جمهوري اسلامي ایران



 مهدي دنگچي/ مسئله تأمين امنيت در عرصه‌هاي گوناگون، يکي از مهم‌ترين اولويت‌هاي کشور است. در اين بين، مسئله امنيت آب‌راه‌هاي کشور با توجه به مرزهاي طولاني و راهبردی جمهوري اسلامي ایران در خليج‌فارس و درياي عمان و شمال اقيانوس هند، يکي از اولويت‌هاي اساسي کشورمان است. بخشي از اين امنيت با تجهيزات نيروي دريايي جمهوري اسلامي و به وسیله ابزارهاي نوين و مؤثری، از جمله زيردريايي‌ها ممکن خواهد بود.
«زيردريايي‌ها» از نظر متخصصان نظامي جزء پيچيده‌ترين، راهبردي‌ترين و تأثيرگذارترين محصولات نظامي در حوزه دريايي به شمار مي‌روند. اگر به نمودار پيچيدگي فناوري نگاهي بيندازيم، مشاهده مي‌کنيم که در صدر آنها زيردريايي قرار دارد؛ يعني اگر کشوري توان ساخت زيردريايي را پيدا کرد، به اين معناست که آنقدر فناوري و تکنولوژي در آن کشور بالا رفته که هيچ محدوديتي در ساخت تسليحات نظامي ندارد.
با توجه به اينکه زيردريايي‌ها در محيط ناهمگن زير دريا هستند، مي‌توانند با بهره‌گيري از اصول اختفا و غافلگيري و همچنين بهره‌مندي از سلاح‌هاي به روز، به منزله يکي از مؤلفه‌هاي مهم نبرد در عرصه دريا محسوب شوند. در جنگ جهاني اول بيش از ۶ هزار شناور تجاري و نظامي به وسیله زيردريايي‌ها مورد اصابت قرار گرفتند و غرق شدند. در جنگ جهاني دوم نيز بيش از ۵ هزار شناور به وسیله زيردريايي‌ها غرق شدند. اين آمار‌ها اهميت به‌کارگيري زيردريايي در نيروي دريايي را نشان مي‌دهد.
اصولاً در دکترين‌هاي نظامي، حمله پيش‌دستانه يکي از راهبرد‌هاي مهم حمله به کشور مورد نظر است. در اين ميان، زيردريايي‌ها تنها وسيله نظامي هستند که به هيچ وجه مورد حمله پيش‌دستانه قرار نمي‌گيرند؛ چرا که در سطح زيردريا‌ها و اقيانوس، قابل شناسايي و رديابي نيستند و با توجه به حجم تسليحات و مهماتي که مي‌توانند با خود حمل کنند، به شدت براي کشور مقابل خود مخاطره‌آميز هستند.
امروز زيردريايي‌ها در بحث طبقه‌بندي به دو دسته مجهز به پيشران اتمي و پيشران ديزل الکتريک تقسيم‌بندي مي‌شوند. زيردريايي‌هاي اتمي شناورهاي بسيار پيچيده، گران‌قيمت و حساسي هستند که در حقيقت انتهاي فناوري زير سطحي محسوب مي‌شوند؛ اما براي شروع کار در بخش زير سطحي به صورت بومي يا رسيدن به يک توان مناسب زيردريايي براي تأمين نيازهاي دفاعي، بسياري از کشورها اصولاً به زيردريايي اتمي نیازی نداشته و با ترکيب زيردريايي‌هاي ديزل الکتريک و فناوري پيشران مستقل از هوا توان بسيار خوبي در اين بخش به دست آورده‌اند.
نيروي دريايي يک نيروي راهبردي است و نقش مهمي در بازدارندگي فعال که رويکرد اصلي در دکترين دفاعي کشور است، ايفا مي‌کند؛ به همين دلیل، يکي از اولويت‌هاي صنعت دفاعي کشور بوده و در برنامه چهار ساله وزارت دفاع در دولت دوازدهم ارتقاي قابليت‌هاي راهبردي نيروي دريايي منظور شده و در اين چارچوب گام‌هاي مؤثري برداشته شده است. زيردريايي «فاتح» از آن جمله است که اين روزها تحويل نيروي دريايي پرافتخار ارتش جمهوري اسلامي ايران شده است.
در دوران پهلوي ايران از داشتن هر گونه زيردريايي محروم بود. طي سال‌هاي اخير، جمهوري اسلامي ايران تلاش‌ها و دستاوردهاي مهم و قابل تقديري در حوزه طراحي و توليد زيردريايي‌هاي ديزل الکتريک داشته است. نخستين زيردريايي‌هايي که وارد ناوگان نيروي دريايي ارتش شد، در سال 1370 شمسي و پس از پايان جنگ تحميلي با خريد سه فروند زيردريايي کلاس «کيلو» ساخت شوروي و با نام‌هاي نوح، طارق و يونس بود؛ اما عمق کم خليج‌فارس که سبب مي‌شود زيردريايي‌هاي سنگين در آن امکان مانور قابل توجه و حضور نداشته باشند، جمهوري اسلامي ايران را به سمت طراحي و توليد شناورهاي زير سطحي با ابعاد مناسب اين دريا سوق داد که نتيجه آن طراحي و افتتاح خط توليد زيردريايي‌هاي کلاس غدير در شهريور ماه سال ۱۳۸۵ بود.
زيردريايي غدير با وزن ۱۲۰ تن نخستين گام ايران براي توليد شناورهاي زير سطحي بود و پس از آن طراحي زيردريايي فاتح با تناژ بيش از ۵۰۰ تن در دستور کار قرار گرفت. هرچند هم اکنون نيز طرح‌هايي، مانند زيردريايي بعثت با وزن ۱۳۰۰ تن و طرحي ديگر براي توليد زيردريايي با وزن ۳۲۰۰ تن نيز در دستور کار نيروهاي مسلح قرار دارد.
زيردريايي‌هاي کلاس غدير از نظر حجم و اندازه به گونه‌اي طراحي شده است که قابليت حضور در آب‌هاي کم عمق ساحلي را دارد و مي‌تواند در راستاي حفظ و حراست از آب‌هاي سرزميني تا مناطق حوزه انحصاري و اقتصادي وظيفه خود را به نحو مطلوبي انجام دهد؛ به همين دليل در تمام ساحل ممتد خليج‌فارس، همچنين درياي عمان و سواحل مکران اين زيردريايي‌ها به صورت شبانه‌روزي حضور دارند و فضاي زير آب و سطح آب را به طور ۲۴ ساعته رصد مي‌کنند. همچنین زيردريايي‌هاي کلاس غدير به واسطه حمل انواع تسليحات جنگي در حوزه آفندي مي‌توانند دشمن را در يک نبرد ناهمتراز غافلگير کنند؛ افزون بر این، زيردريايي‌های مذکور مي‌توانند تعداد زيادي مين را با خود حمل کنند و در آبراه‌ها و تنگه‌هايي که شناور‌هاي دشمن تردد مي‌کند، حضور يافته و اقدام به مين‌ريزي کنند.
زيردريايي غدير شماره ۹۵۵ با قدرت حمل موشک‌هاي کروز زيرسطحي، اثرات استراتژيک بسيار بالايي دارد. اين زيردريايي مجهز به موشک زيرسطح به سطح شده و قدرت تخريب و انهدام اژدر والفجري که در زيردريايي غدير به کار گرفته شده، با شش موشک کروز سطح به سطح برابري مي‌کند و مي‌تواند يک شناور هزار تُني را در کمتر از ۱۰ ثانيه به اعماق دريا ببرد.
زيردريايي غدير به خوبي مي‌تواند در کف دريا بنشيند و با «سونار» فضاي اطراف خود را شناسايي کند. سامانه مديريت نبرد از سوی سازمان صنايع دريايي بر روي اين زيردريايي تعبيه شده که شناور با توجه به سرعت، سمت و مسير آن در اين سامانه شبيه‌سازي مي‌شود و بهترين موقعيت زيردريايي را براي شليک اژدر يا موشک نشان مي‌دهد.
زيردريايي غدير که بدنه آن در صنايع فولاد آلياژي کشور توليد شده، از سامانه جنگال بسيار پيشرفته‌اي نيز بهره مي‌گيرد و تلسکوپي که در زيردريايي غدير به کارگيري شده، جزء جديدترين و پيشرفته‌ترين تلسکوپ‌هايي است که در جهان استفاده شده است.
در مهر ماه سال ۱۳۹۰ براي نخستين بار خبري از ساخت زيردريايي فاتح به منظور حفاظت از آب‌هاي سرزميني و به‌کارگيري در ناوگان جنوب نيروي دريايي ارتش منتشر شد. زيردريايي فاتح که اين روزها به طور رسمی به ناوگان نيروي دريايي ارتش ملحق شد، با تناژ سطحي بيش از ۵۰۰ تن، از جمله زيردريايي‌هاي کلاس متوسط جمهوري اسلامي ايران خواهد بود که فاصله ميان زيردريايي‌هاي کلاس غدير و کيلو را پر خواهد کرد و در صورت توليد نهايي زيردريايي با تناژ ۱۳۰۰ تن و ۳۲۰۰ تن، جمهوري اسلامي ايران صاحب فناوری ساخت شناورهاي زير سطحي در کلاس‌ها و تناژهاي گوناگون خواهد بود.
فاتح جديدترين دستاورد دفاعي جمهوري اسلامي ايران است که در ساخت آن بيش از ۴۱۲ هزار قطعه با دستيابي و بومي‌سازي ۷۶ عنوان فناوري روز دنيا استفاده شده است و ساخت آن حاصل بيش از ۴ ميليون و ۲۰۰ هزار نفر ساعت کار و تلاش متخصصان صنايع دفاعي کشور با همکاري ۵۰۰ شبکه همکار شامل ۴۸ مرکز طراحي، ۱۲۰ مرکز صنعتي، ۸۰ شرکت دانش‌بنيان، ۵۷ مرکز دانشگاهي و ۱۹۵ مرکز پژوهشي کشور است. برخورداري از سامانه‌هاي شليک موشک زيرسطحي به سطح، پرتابگر اژدر، سونار پيشرفته، رانش الکتريکي، مديريت نبرد ترکيبي، جنگ الکترونيک و مخابرات امن يکپارچه از ديگر ويژگي‌هاي زيردريايي فاتح است. فاتح با وزن ۵۹۳ تن در زير آب، سرعتي معادل ۲۶ کيلومتر بر ساعت در زير سطح خواهد داشت و بر روي سطح نيز سرعت آن به ۱۱ نات (۲۰ کيلومتر بر ساعت) خواهد رسيد.
اما شايد مهم‌ترين ويژگي فاتح را بتوان تجهيز آن به سامانه شليک و هدايت موشک‌هاي کروز زير سطحي به سطح برشمرد. اين قابليت نخستين بار بر روي زيردريايي‌هاي کلاس غدير نيروي دريايي ارتش عملياتي شد و به گفته رئيس سازمان صنايع دريايي کليه غديرهاي توليد شده در حال تسليح به سامانه شليک موشک زير سطح به سطح هستند.
در بحث تسليحات افزون بر موشک‌هاي کروز، زيردريايي فاتح از چهار اژدرافکن، هشت مين دريايي و دو اژدر رزرو برخوردار است که تعداد چهار اژدرافکن سرعت شليک مناسبي براي فاتح به ارمغان مي‌آورد. اين شناور زير سطحي همچنين توان ۳۵ روز دريانوردي و ماندگاري در دريا را دارد. زيردريايي فاتح به گفته معاون هماهنگ‌کننده نيروي دريايي ارتش پس از الحاق به ناوگان جنوب نداجا، براي اجراي مأموريت در درياي عمان به کار گرفته خواهد شد.



کارشناسان معتقدند، کشور در توليد برخي تجهيزات پزشکي مصرفي به خودکفايي رسيده و موفقيت‌هاي چشمگیری هم در زمينه محصولات هاي‌تک پزشکي به دست آورده است. در اين زمینه اگر چه بسياري از مواد اوليه مورد نياز در کشور توليد مي‌شود، اما سيليکون‌ها و پلي‌يورتان مواد اوليه توليد تجهيزات پزشکي در کشور توليد نمي‌شود. چنانچه اداره کل تجهيزات پزشکي براي آموزش و پياده‌سازي سيستم‌هاي مديريت کيفيت رأساً اقدام کند، دستيابي به اهداف مورد نظر بسيار تسريع خواهد شد.
دکتر «علي‌حسن زهرايي» مدير تحقيق و توسعه شرکت مهندسي سلامت يار حکيم با بيان اينکه، صنعت کشور ما به طور کلي پیش از انقلاب به شدت وابسته به واردات و در بعضي حوزه‌ها هم به شدت ضعيف بود و هيچ فعاليت توليدی نداشتيم، گفت: «يکي از اين حوزه‌ها حوزه توليد تجهيزات پزشکي بود.»
در زمينه تجهيزات پزشکي پس از انقلاب اداره کل تجهيزات پزشکي به عنوان متولي و ناظر بر توليد و واردات تجهيزات پزشکي تأسيس شد. اين اداره زيرمجموعه وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو است و در زمينه توليد، کار نظارت بر کيفيت و نظارت بر توليد تجهيزات پزشکي در کشور را بر عهده دارد، مجوزهاي توليد را صادر مي‌کند و در زمينه واردات به همين ترتيب ناظر بر کيفيت تجهيزات پزشکي وارداتي است و مجوزهاي واردات را صادر مي‌کند. 
طی 10، 15 سال اخیر هم با تأسیس و گسترش پارک‌ها و شهرک‌های علمی تحقیقاتی در کشور روند روبه‌رو شد تولید تجهیزات پزشکی باز هم سرعت گرفته است. اتفاقات خوبی که در این زمینه افتاده تأسیس شرکت‌های استارت‌آپ در زمینه تولید تجهیزات پزشکی خاص و گسترش شرکت‌های کوچک‌تر پیشین با استفاده از حمایت‌های شهرک‌های علمی تحقیقاتی بوده، به طوری که الآن در زمینه تولید بعضی از تجهیزات پزشکی،‌ مانند باند، گاز، چسب، سرنگ، دستکش و محصولاتی از این قبیل تا حدودی به خودکفایی رسیده‌ایم.



 امير فخري/ فرج‌الله سلحشورنیا در سال ۱۳۳۱ در قزوین به دنیا آمد. وی که به فرج‌الله سلحشور شهرت داشت، بازیگر، چهره‌پرداز، نویسنده و کارگردان بود و جزء نیروهای متعهد و انقلابی عرصه سینما به شمار می‌آمد که آثار ارزشمندی در این عرصه تولید کرد. سلحشور فعالیت هنری خود را با بازی در فیلم توبه نصوح (۱۳۶۱) به کارگردانی محسن مخملباف آغاز کرد. وی کارگردانی مجموعه‌های تلویزیونی تاریخی‌ـ مذهبی، چون ایوب پیامبر(ص)، مردان آنجلس و یوسف پیامبر(ص) را برای صداوسیما در کارنامه خود دارد. به طور کلی، کارنامه سینمایی وی را می‌توان به شرح زیر فهرست کرد:
توبه نصوح (محسن مخملباف) بازیگر (۱۳۶۱)، گورکن (محمدرضا هنرمند) بازیگر و چهره‌پرداز (۱۳۶۳)، پرواز در شب (رسول ملاقلی‌پور) بازیگر (۱۳۶۵)، انسان و اسلحه (مجتبی راعی) بازیگر و تهیه‌کننده (۱۳۶۷)، ایوب پیامبر(ص) (فرج‌الله سلحشور) بازیگر، کارگردان و فیلمنامه‌نویس (۱۳۷۲)، دنیای وارونه (شهریار بحرانی) بازیگر (۱۳۷۶)، مردان آنجلس (فرج‌الله سلحشور) کارگردان (۱۳۷۶)، یوسف پیامبر(ص) (فرج‌الله سلحشور) کارگردان، تهیه‌کننده و نویسنده (۱۳۸۶).
رهبر معظم انقلاب اسلامی از مرحوم سلحشور به عنوان یکی از پيشران‌هاي کار انقلابي در عرصه هنر یاد کردند و فرمودند: «ما در هر جايي که کار انقلابي کرديم، اينها را داريم. ببينيد! کاري که شهداي هسته‌اي ما در زمينه‌هاي هسته‌اي که بسيار هم حسّاس است پيشاهنگش بودند، کاري که شهيد طهراني‌مقدّم پيشاهنگش بود، کاري که شهيد کاظمي در زمينه‌ سلّول‌هاي بنيادي پيشاهنگش بود، کارهاي بسيار بزرگي است. در زمينه‌هاي فرهنگي [هم] کاري که شهيد آويني پيشاهنگش بود و در اين اواخر [هم] مرحوم سلحشور‌ـ که اينها پيشروان کار انقلابي در اين کشورند‌ـ اينها را بايد ترويج کرد، اينها را بايد تقدير کرد و نام اينها را بايد گرامي داشت. کار انقلابي اين است. اينکه من بارها تکرار مي‌کنم که نيروهاي انقلابي را و نيروهاي حزب‌اللهی را بايد گرامي بداريم و بايد نگه بداريم، به‌خاطر اين است؛ کار وقتي با روحيه‌ انقلابي شد، پيشرفت خواهد کرد.»(1/1/۱۳۹۵)
در آیین اختتامیه مراسم بخش «تجلی اراده ملی» جشنواره فیلم فجر، فرج‌الله سلحشور جایزه خود را به حوزه علمیه قم تقدیم کرد. سلحشور هنگام دریافت جایزه خود گفت: «یوسف پیش از آنکه خروجی و حاصل سینما باشد، حاصل زحمات علمای دین و خروجی تفاسیر علمای اسلام عزیز است... آنچه در فیلم حضرت یوسف(ع) دیدید حاصل آموخته‌های من از محضر بزرگان دین است و لذا بیش از آنکه لایق این هدیه بدانم، آن را به حوزه علمیه قم تقدیم می‌کنم.»
فرج‌الله سلحشور سرانجام در اثر ابتلا به بیماری سرطان هشتم اسفند ۱۳۹۴ در ۶۳ سالگی درگذشت و رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتی چنین نوشت: «بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم/ درگذشت هنرمند برجسته و متعهد مرحوم آقاي فرج‌الله سلحشور را به خاندان گرامي و همه‌ بازماندگان ايشان تسليت عرض مي‌کنم. آثار پرآوازه و ماندگار اين هنرمند باايمان که مرزهاي کشور را درنورديده و مايه‌ آبرو و اعتبار هنر سينماي ايران در چشم ملت‌هاي ديگر گشت، بي‌گمان در شمار حسنات بازمانده از وي و موجب اجر الهي و نام نيک مردمي ايشان خواهد بود ان‌شاءالله. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و علو درجه براي آن فقيد سعيد و صبر و اجر براي بازماندگان مسئلت مي‌کنم.»(8/12/۱۳۹۴)



 مصطفي موحد/ استعمار فرانو، به روش‌هايي گفته مي‌شود که پس از دوران استعمار کهن و استعمار نو، براي تسلط اقتصادي و سياسي بر کشورها و بهره گرفتن از آنها به کار گرفته مي‌شود. در ايّام پاياني دوران استعمارنو، جنبش‌هاي استقلال‌طلبانه به اوج خود رسيده بود و خروج از سيطره اروپاي تضعيف شده را مي‌طلبيد. در اين وضعیت اعتراض به ظلمي که در طول ده‌ها سال بر مردمان ديگر قارّه‌ها شده و ثروتي که به تاراج رفته بود، فراگير شد. 
نويسنده کتاب «ميراث‌خوار استعمار» در شرح حال اين زمانه مي‌نويسد: «اينک ملت‌هاي جهان سوم با چشمان باز جريان انتقال نامشروع ثروت‌ها را از مناطق توسعه‌نيافته به مناطق توسعه‌يافته نظاره مي‌کنند و براي منع اين غارت‌ها و حفظ منابع و منافع خود به پا خاسته‌اند. اين بيداري موجب شده است امپرياليسم‌هاي غربي تغيير صورت بدهند، البته، نه تغيير سيرت. استقلال دادن به مستعمرات با حفظ روابط استعماري عبارت از همين تغيير صورت کذایی است. اما اين تغيير صورت نه سطح زندگي مردم جهان سوم را بالاتر برده و نه اقتصاد آسيب‌پذير آنها را از صورت ناقص و يک پايه و توليد واحد خارج نموده است.»
پس از جنگ جهاني دوّم، کوشش‌هايي همه‌جانبه به شيوه‌هاي استعماري برای توسعه کشورهاي تازه استقلال يافته صورت گرفت. چنين کوشش‌هايي، عموماً از جانب دو قطب سازمان‌يافته و شناخته شده جهاني، يعني ليبراليسم غربي و مارکسيسم يا سوسياليسم صورت گرفته است. مناظره بين اين دو قطب اغلب بر اساس برتري‌هاي ايدئولوژيک و ملاحظات استراتژيک در چرخش است که از ماهيّت دوقطبي بودن سياست جهان ناشي مي‌شود. ايدئولوژيِ هر دو قطب، خدشه‌پذير و در نهايت بي‌اعتبار است. خدشه‌پذير است، از اين نظر که هدف غايي مملو از شيفتگي پرفسونش، تصرّف مادّه است؛ بي‌اعتبار است، به لحاظ اينکه معتقد است راه‌حلّ واقعي مسئله جهان سوم در تکرار و پيروي از تجربيّات حاصل از امر توسعه در خود آن نهفته است. در زمينه تاريخي، ماهيّت واقعي و قلمرو خارجي کشورهاي جهان سوم، که همگي چهره‌هاي واحد دارند، به درستي تحقيق نشده است. 
پس از دو جنگ جهاني، براي تقسيم مجدد جهان بين کشورهايي که امپراتوري داشتند و کشورهايي که به آنها چشم طمع دوخته بودند، ورق‌هاي بازي از نو تقسيم شد. اروپاي از رمق افتاده 1945، اعم از اروپاي فاتحان و اروپاي مغلوبان، برتري خود را به سود ايالات متحده که در جنگ برايش منبع ثروت‌اندوزي شده بود، از دست داد و به اين ترتيب ايالات متحده، از نظر اقتصادي بعد از پايان جنگ جهاني دوم و از نظر سياسي و نظامي بعد از فروپاشي نظام شوروي در 1990، صاحب اختيار جهان شد.
«نظم نوين جهاني» که رؤياي رهبران آمريکا شده است، نامي ديگر براي سلطه جهاني ايالات متحده است. «حق مداخله» نام جدید استعمار است.
قدرت‌هاي استعماري، سرانجام به اختيار يا به اجبار بر آن شدند که هر چند به ظاهر با استقلال اکثر مستملکات سابق خود موافق باشند؛ با اين همه در صدد برآمدند به هر تمهيد، سلطه خود را به معناي سنّتي کلمه بر سرزمين‌هايي که وسعت و جمعيت چنداني نداشتند، همچنان اعمال کنند. براي نمونه دولت فرانسه قلمروهايي از اين دست را هنوز تحت قيمومیت خود دارد و آنها را به دو صورت استان‌ها و سرزمين‌هاي ماوراء درياها، به لحاظ حقوقي بخشي از خاک فرانسه مي‌شناسد؛ اما فرانسه در اين ماجرا تنها نيست. بر اساس اعلام سازمان ملل متحد، 19 سرزمين در سال 1989، «غير خودمختار» شمرده مي‌شده‌اند؛ پس استعداد احراز استقلال را داشته‌اند. از اين ميان ۱۰ سرزمين در قيموميت انگليس بوده‌اند و چهار سرزمين در اختيار ايالات متحده آمريکا قرار داشتند.
به واقع جنگ جهاني دوم، روابط اقتصادي و سياسي کشورهاي پيشرفته صنعتي را با کشورهاي پس افتاده غيرصنعتي بر بنياد ديگري جز استعمار آشکار، بنا نهاد. پس از اين جنگ، نظام کهنه استعماري جاي خود را به نظام ديگري داد که با نيازمندي‌هاي نوع ديگري از امپرياليسم بيشتر توافق داشت.
در اين دوران، از يک سو تلاش ملّت‌ها براي بهتر زيستن و از سوي ديگر هجوم اقتصاد غول‌آساي ايالات متحده آمريکا به بازارهاي کار و مصرف مواد اوليه‌اي که در حصار استعمار محصور شده بود، ايجاب مي‌کرد امپرياليسم‌هاي استعماري، شيوه ديگري را براي «حفظ منافع خود» برگزينند که مانند شيوه آشکار استعمار، چشمگير نباشد. آمريکا تصميم داشت استعمارگران اروپايي را از مستعمرات و نيمه مستعمرات بيرون بريزد و رشته‌هاي اسارت مالي را به دست و پاي ملّت‌ها ببندد؛ البتّه اين رشته‌هاي مالي ناپيدا در نظر اول بيش از سلطه نظامي استعمار، مطلوب واقع مي‌شد.
وقتي استعمار، تحت رهبري ايالات متحده يکپارچه شد، «نظم نوين جهاني» چيزي نبود جز ادامه بي‌نظمي سابق؛ اما از اين پس به نام «ليبراليسم اقتصادي توتاليتر» اعلام حضور کرد که سلطه و کشتار جهان را با استفاده از وسايل اقتصادي، کارآتر مي‌کرد.
رشد اقتصاد «سرمايه‌داري» و صدور سرمايه براي بهره‌برداري از منابع سرزمين‌هاي ديگر، روابط اقتصادي کشورهاي صنعتي استثمارگر را با کشورهاي کوچک وارد مرحله جدیدی کرد؛ به اين ترتيب که کشورهاي صنعتي، از راه صدور سرمايه و مکانيسم جهاني قيمت‌ها و داد و ستد مواد خام با کالاهاي ساخته شده و فشارهاي سياسي و اقتصادي، از کشورهاي کم‌رشد بهره‌کشي مي‌کنند و اين رابطه عنوان «استعمار فرانو»  به خود گرفته است و بسياري از ملّت‌هاي کوچک و تازه آزاد شده را عليه اين نوع رابطه سياسي و اقتصادي برانگيخته است. روش استعماري نو سبب مي‌شود کشورهاي ضعيف در حقيقت با وجود استقلال سياسي ظاهري، همچنان در مراحل اوليه‌ رشد اقتصادي در جا بزنند، يا حتّي عقب بروند و در مقابل، کشورهاي پيشرفته از بهره‌برداري منابع آنها و از راه داد و ستد اقتصادي سودهاي کلانی به دست آورند. 
رواج اين اصطلاح (استعمار فرانو) به خصوص از زمان «کنفرانس باندونگ» (آوريل 1955) آغاز شد. در اين کنفرانس سوکارنو، رئيس‌جمهور اندونزي، به نوعي از استعمار اشاره کرد که در لباس جديد و از راه نظارت و چيرگي اقتصادي و فرهنگي جمعي‌ و همدست، همان هدف‌هاي استعمار کهن را دنبال مي‌کند.



 مرتضي دخيلي/ سال 1361 با عمليات ناکام والفجر مقدماتي به پايان رسيد و ضرورت بازنگري در راهبردهاي نظامي بيش از پيش احساس شد. سال 1362، سال آغاز سلسله عمليات‌هاي والفجر بود که در آن جمهوري اسلامي ایران به افتخارات مثال‌زدني دست يافت و با تحميل خسارات و تلفات فراوان بر دشمن بعثي، موفق به فتح و بازپس‌گيري کيلومترها از خاک ايران شد.
در فروردين اين سال عمليات والفجر 1، با رمز «ياالله، ياالله، ياالله»، در جبهه جنوب (منطقه شمال غربي فکه)، با تلاش مشترک دلاورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي ايران آغاز شد که به کشته و زخمي شدن 6 هزار و 500 عراقي و انهدام 98 تانک و نفربر و 5 بالگرد دشمن و آزادسازی بخشي از ميهن اسلامي انجاميد.
روزهاي آخر تيرماه سرآغاز عمليات والفجر 2 بود که نخستين عمليات کوهستاني در جبهه شمالي منطقه حاج‌عمران محسوب می‌شد و با همکاري مشترک دلاورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي ايران 14 روز طول کشيد. آغاز عمليات والفجر 3، با رمز «ياالله، ياالله، ياالله»، در مرداد ماه همين سال بود که در جبهه مياني‌ـ مهران، با تلاش مشترک سپاه و ارتش انجام شد و به تأمين امنيت شهر مهران و خطوط مرزي و برقراري ارتباط جبهه‌هاي مياني و جنوب، از طريق جاده ايلام‌ـ دهلران، انجاميد.
آغاز عمليات والفجر 4، در مهرماه در جبهه شمالي‌ـ منطقه بانه تا مريوان‌ـ صورت گرفت. منطقه چنگوله (حد فاصل مهران و دهلران) در بهمن ماه سال 1362 شاهد آغاز عمليات والفجر 5، با رمز «يازهرا(س)» بود. چند روز بعد بلافاصله عمليات والفجر 6 با رمز «يازهرا(س)» در منطقه چزابه و چيلات (در جنوب دهلران)، با تلاش سپاه پاسداران آغاز شد که به آزادسازي جاده مرزي و ارتفاعات منطقه و انهدام ده‌ها دستگاه تانک و نفربر و سلاح مختلف انجاميد.

اصحاب انقلاب‌ـ ۳۸


 سید مهدی حسینی/  پس از ماجراي ۱۵ خرداد و دستگيري و تبعيد امام خميني(ره)، بار ديگر اصلاح آموزش حوزه‌ها در دستور کار ياران امام(ره) و نهضت ایشان قرار گرفت. يکي از شاخص‌ترين آنها تشکيلات برنامه‌ريزي شده مدرسه حقاني بود که در مديريت آن سه چهره شاخص و سرشناس از ياران امام(ره) ايفاي نقش کردند؛ حضراتي، مانند آقايان شهيد دکتر بهشتي، آيت‌الله جنتي و شهيد آيت‌الله قدوسي، البته هر یک عهده‌دار مسئوليتي شده بودند که در اين مبحث فعاليت‌هاي شهيد بهشتي بیان می‌شود.
مهم‌ترين نقش شهید بهشتی در برنامه‌ريزي کلان کار بود که با توجه به قدرت فکري بالاي وی، کار با قوت آغاز شد و وی پايه و اساس را خيلي خوب و مستحکم ريخت. به واقع، طرح و برنامه‌ريزي مدرسه حقاني را از بنيان محکم بنا کرد؛ برای نمونه، ایشان تنظيم اساسنامه، تقسيم کار و برنامه آموزشی را طي چهار دوره در ۱۶ سال تعريف کرد.
شهيد بهشتي براي انجام کار و تنظيم برنامه‌ تجربه داشت؛ چون سال‌ها در چندين مدرسه مشغول به فعاليت بود و مراکز آموزشي‌ گوناگونی را تأسيس کرده بود؛ برای نمونه، در سال ۱۳۳۳ دبيرستان دين و دانش را تأسیس کرده بود و پیش از آن هم معلم رسمي آموزش و پرورش بود. وی در سال ۱۳۳۰ در دبيرستان حکيم نظامي زبان انگليسي تدريس کرده بود، بنابراين در عرصه تعليم و تربيت و آموزش صاحب تجربه بود و به خوبي کمبودها و آسيب‌ها و نقاط ضعف‌ها را می‌شناخت و در فکر اصلاح يا ساختار جديد نظام آموزشي طلاب حوزه‌هاي علميه بود. 
او به جد با بي‌نظمي، بي‌برنامگي، تنبلي و تن‌آسايي، حجره‌نشيني طلبه‌هاي علوم ديني مخالف بود و با اين تجربه‌ها به نتيجه رسيده بود که الزاماً بايد به رأي و نظر طلاب مدارس احترام گذاشت و اگر منطقي بود، مي‌پذيرفت و اگر طلبه‌ای نظر مخالف با آراي استادان داشت، به دلیل منطقي و عقلاني بودنش مي‌پذيرفت. او سعي مي‌کرد با تک‌تک يا دو و سه نفر از طلاب در زمینه‌های گوناگون مشورت کند و بر اساس نتیجه حاصل از آن مشورت براي سال ديگر برنامه‌ريزي کند. البته شهید بهشتی اين برنامه را بر روي چند نفر از طلاب به طور آزمايشي اجرا می‌کرد و سپس در مدرسه به اجرا درمی‌آورد. 
به قول نويسندگان کتاب تاريخ شفاهي مدرسه حقاني، «آيت‌الله بهشتي درصدد تربيت طلبه‌اي «آگاهي‌دهنده» بود نه «مصرف‌کننده آگاهي‌هاي اسلامي». به باور او طلبه‌ براي وارد شدن به بحر مواج سنت، افزون بر علوم ديني رايج، به علوم ديگري نيز نياز دارد که برخي از آنها در گذشته در حوزه‌ها و مدارس ديني مسلمانان تدريس مي‌شده و برخي ديگر نيز رهاورد غرب است. علوم طبيعي، مانند شيمي، فيزيک طبيعي در حد متعارف، دين‌شناسي و تاريخ اديان، اقتصاد، جامعه‌شناسي، فلسفه غرب، ادبيات فارسي و زبان انگليسي از علوم نويني است که آيت‌الله بهشتي و همکارانش به طور حساب شده در برنامه‌هاي درسي طلاب گنجاندند. وی نه تنها تعارضي بين علوم طبيعي و شريعت نمي‌ديد؛ بلکه معتقد بود: «همه اينها براي رفتن به سراغ کتاب و سنت مقدمه هستند، براي استفاده درست و کامل از کتاب‌ها و سنت به اين رشته‌ها نياز است.»
شهيد بهشتي و افراد همراه و همکارانش که در برنامه‌ريزي مدرسه مشارکت داشتند، به دنبال افراد شايسته بودند و هيچ اصراري نداشتند که استادان را الزاماً از حوزه تعيين کنند. به تناسب براي هر درسی استاد بهتر يا بهترين استاد را به‌کار مي‌گرفتند. دانش، تقوي و تعهد از شرايط لازم براي انتخاب يک استاد بود؛ اما يک شرط اساسي ديگر نيز براي استفاده از استاد اين بود که ديدگاه وی با انديشه‌هاي امام(ره) در تعارض نباشد، حتي بعضي وقت‌ها مي‌شد که استادي در حوزه بسيار مشهور بود؛ اما برای تدریس به مدرسه حقاني دعوت نمي‌شد! وقتي طلبه‌ها اصرار مي‌کردند که آقا شما چرا فلان استاد را به مدرسه دعوت نمي‌کنيد؟! شهيد بهشتي می‌گفت که ما يکي از شرايط لازم براي استادي در مدرسه را هماهنگي فکري با انديشه امام(ره) مي‌دانيم و کسي که با فکر و انديشه امام(ره) هماهنگ نباشد، ولو اينکه ملاترين استاد حوزه باشد، به هيچ وجه حاضر نيستيم وی را به مدرسه دعوت کنيم. اين روش کار پس از پيروزي انقلاب جواب داد؛ به گونه‌ای که بسياري از کادر دستگاه قضايي و حقوقي از فارغ‌التحصيلان و تربيت‌يافتگان همين مدرسه بودند.