همزمان با تلاش‌های آمریکا برای تشدید فشار به حزب‌الله لبنان، «ساجد جاوید» وزیر کشور انگلیس هم اعلام کرد دولت این کشور کلیت حزب‌الله را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار می‌دهد. جاوید در این باره گفت: «حزب‌الله به تلاش برای بی‌ثبات کردن وضعیت شکننده خاورمیانه ادامه می‌دهد و ما دیگر نمی‌توانیم میان شاخه نظامی آن که پیش از این غیر قانونی شده و حزب سیاسی آن، تمایز قائل شویم.

مروری بر نشست اروپا و اعراب در شرم الشیخ


 رضا اشرفی/ هفته گذشته اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای عربی به مدت دو روز، در شرم‌الشیخ مصر اجلاسی را برگزار کردند تا دغدغه‌های خود را بررسی کنند. در این نشست از مهم‌ترین موضوعاتی که درباره آن صحبت شد، «مهاجرت» و «امنیت» بود.
در واقع، این دو موضوع به همراه تأمین بسترهای اقتصادی و تقویت آن، دلایل اصلی اتحادیه اروپا برای شرکت در این اجلاس بود. پس از اینکه کشورهای غربی از جمله برخی از کشورهای اروپایی جریان عمیق بیداری اسلامی منطقه را به سمت بحران در سوریه و علیه مقاومت پیش بردند و در این مسیر برخی از اعراب نیز در همان راستا شروع به تقویت و صدور تروریست به کشورهای حوزه مقاومت کردند، به طبع بحث آوارگانی پیش آمد که بیش از همه دامن اروپایی‌ها را گرفت. این موضوع پدیده جدید مهاجران و پناه‌جویان را ایجاد کرد که نه تنها در مناسبات اجتماعی و فرهنگی اروپا تأثیر گذاشت؛ بلکه سیاست داخلی و روابط بین‌اتحادیه‌ای را به هم ریخت. به این دلیل بسیاری از این کشورها به طور مستقیم علیه یکدیگر اقدام کرده و خواهان آن بودند که نباید مهاجران را پذیرفت، یا به آنها اجازه عبور داد. این در حالی است که همین کشورها از بزرگ‌ترین عاملان شکل‌گیری این پدیده بودند، اما از آنجا که لیبرالیسم همواره و سعی دارد صلح و آرامش را در بین کشورهای خود حاکم کند،‌ برایش اهمیت ندارد که چه چالش ویرانگری را برای دیگر کشورها ایجاد کند. از این منظر برای غرب به هیچ وجه مهم نیست که زنان و کودکان دیگر کشورها در خاورمیانه، آمریکای جنوبی، آفریقا یا هر جای دیگر با چه مشکلاتی روبه‌رو هستند؛ مشکلاتی که در حقیقت آمریکا و اروپا برای آنها ایجاد کرده‌اند.
البته، غربی‌ها تا پیش از این، اختلافات خانمان‌سوزی در میان خود داشتند و در طول قرن 20 و حتی پیش از آن همواره با یکدیگر در حال جنگ و خونریزی بودند، اما پس از جنگ جهانی دوم تصمیم گرفتند کمی از آن فضا فاصله گرفته و به سمت ایجاد صلح و ایجاد آرامش برای شهروندان خود پیش بروند. غافل از اینکه ایجاد بحران در منطقه غرب آسیا یا هر منطقه دیگر جهان اولین ضربه را به خود آنها می‌زند.
ضربه بزرگ برای اتحادیه اروپا حتی سخت‌تر از چگونگی مواجهه با مهاجران بود و آن ضربه این بود که جامعه اروپا با مشاهده رخدادهای موجود در خود به همراه بحران اقتصادی شکل گرفته، به شدت به سمتی گرایش پیدا کرد که بی‌اعتمادی را وارد ذهن‌های شهروندان کرد. طی سال‌های گذشته راستگرایی افراطی که حتی دموکراسی غربی را به شدت زیر سؤال برده، به قدری در جامعه اروپایی رشد یافته است که همه دولت‌ها و سیاست‌های اروپایی را تهدید می‌کند. اکنون راستگرایان ضد اتحادیه اروپا در عمده مجالس سیاسی شرکت دارند و حتی در کشورهای کوچک و بزرگ و تأثیرگذار اتحادیه، قدرت را به دست گرفته‌اند که مهم‌ترین نمونه آن ایتالیا و اتریش است. اختلافات بنیادی در مسئله برگزیت که بوی تجزیه می‌دهد،‌ تظاهرات چند ماهه در فرانسه که فقط با خشونت و کشتار مواجه شده و... برآمده از سیاست‌های غلط اروپا به همراهی آمریکا در منطقه غرب آسیا و کشاندن این بحران به سمت خود است.  
به همین منظور اروپایی‌ها تصمیم گرفتند برای اولین بار در نشست شرم‌الشیخ شرکت کنند. اروپایی‌ها تازه متوجه شده‌اند که بحران‌های خاورمیانه به طور مستقیم بر روی آنها تأثیر گذاشته و حتی موجودیت اتحادیه و امنیت همه کشورهای اروپایی را با بحران جدی مواجه کرده است. به همین دلیل مجبور شده‌اند با اعراب دور یک میز بنشینند و درباره امنیت و مهاجرت سخن بگویند. 
اما در این میان کشورهای عربی هدف دیگری را دنبال می‌کنند، به ویژه عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورها که فعلاً به ناچار دور هم جمع شده و با توجه به همه اختلافات سعی دارند ائتلاف خود را حفظ کنند. عربستان سعودی بیش از هر کشور دیگری در منطقه خواهان آن است که مجری و تمثال کوچک آمریکا در منطقه باشد. بنابراین وقتی واشنگتن در این منطقه ائتلاف می‌کند، عربستان هم همین اقدام را انجام می‌دهد. وقتی آمریکا نشست ورشو را طراحی می‌کند، عربستان هم اجلاس شرم‌الشیخ را در برنامه قرار می‌دهد،‌ آمریکا در این حوزه تروریسم پرورش می‌دهد، عربستان هم به بزرگ‌ترین حامی تروریسم و صدور آن به هر کشوری که آمریکا در نظر دارد، تبدیل می‌شود.
حالا بحث این است که چون سران اروپا در ورشو شرکت نداشتند و نخواستند در این زمینه از ترامپ پیروی کنند، عربستان سعودی با وعده‌های نفتی و حمایت رژیم صهیونیستی آنها را در شرم‌الشیخ جمع کرد تا این موضوع را القا کند که ایران بزرگ‌ترین خطر منطقه و عامل اصلی بحران‌ها است. در حالی که سران اروپا به موضوع دیگری می‌اندیشیدند و آن تأمین امنیت خودشان است. ریاض با اشراف بر اینکه اگر از ابتدا ژست ضد ایرانی برای این نشست بگیرد، همچون ورشو کسی شرکت نخواهد کرد و اهداف نشست، پیش از اجرایی شدن به شکست خواهد انجامید، زمینه نشست را تنها امنیت و مبارزه با تروریسم اعلام کرد. با وجود این در پایان نشست، خواست اعلامیه‌ای سراسر ضد ایرانی را مصوب کند تا هدف پنهان خود را دست‌یافتنی کند که البته موفق به این کار نشد. حتی رئیس کمیسیون اتحایه اروپا از وضعیت حقوق بشر در کشورهای عربی انتقاد کرد که همین موضوع خشم ژنرال السیسی را 
برانگیخت. 
با این اوصاف، نه تنها اختلاف‌نظر بنیادی در این نشست وجود داشت و اروپا به دنبال بازسازی امنیت خود بود، اما عربستان و برخی از اعراب با حمایت پشت پرده رژیم صهیونیستی به دنبال باز کردن پرونده شکست خورده نشست ورشو بودند؛ بلکه فلسفه وجودی این نشست هم با چالش اساسی مواجه شود؛ زیرا مبارزه با تروریسم به معنای مبارزه به عربستان سعودی در جایگاه مادر تروریست‌های منطقه و فرامنطقه است. در واقع، عربستان نشستی علیه خود ترتیب داده بود که اروپا از آن برداشت دیگری داشت.


  محمدرضا مرادی/ ملک سلمان، پادشاه عربستان با صدور فرمانی دو تغییر اساسی در دربار پادشاهی این کشور ایجاد کرد. وی در این دستور خالدبن‌سلمان، برادر کوچک محمدبن‌سلمان را از پست سفیر این کشور در عربستان برکنار و وی را به سمت معاون وزیر دفاع این کشور منصوب کرد. پادشاه عربستان همچنین در فرمان جدید شاهزاده ریما، دختر بندربن‌سلطان را به جای خالد، سفیر این کشور در آمریکا برگزید. انتخاب اولین سفیر زن در عربستان بسیار مهم است؛ اما چرا ریما بنت بندر برای این سِمت انتخاب شد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به شرایط بن‌سلمان توجه داشت. در وضعیت کنونی، محمدبن‌سلمان تلاش زیادی می‌کند تا چهره ترسیم شده از وی در رسانه‌های غربی ترمیم شود. بن‌سلمان پیش از قتل خاشقجی با سفر دوره‌ای به اروپا که بسیار هم طولانی بود و در آمریکا یک ماه به سر برد، سعی کرد خود را معمار عربستان نوین و شاهزاده‌ای اصلاح‌طلب معرفی کند؛ اما قتل خاشقجی همه این برنامه‌ها را به هم ریخت و سبب شد رسانه‌های غربی اقدامات بن‌سلمان را زیر ذره‌بین قرار داده و وی را عامل اصلی جنایت در یمن و همچنین قتل خاشقجی معرفی کنند. بسیاری از نمایندگان آمریکا حتی خواستار عزل وی از ولی‌عهد شدند. در این شرایط، بن‌سلمان برای ترمیم این چهره دست به اقداماتی زده است. از یک سو، وی با سفر به هند، پاکستان و چین سعی داشت خود را از انزوای کنونی نجات دهد و از سوی دیگر با انتصاب اولین سفیر زن در عربستان به نوعی خود را چهره‌ای حامی حقوق زنان و خواستار اصلاحات نشان دهد. شبکه «الجزیره» در این باره تأکید کرده است، در نبرد عکس‌ها و تبلیغات عمومی، محمدبن‌سلمان تلاش می‌کند با معرفی یک دختر به منزله سفیر عربستان در واشنگتن، به آمریکایی‌ها بگوید که همچنان به دنبال اصلاحات است. بن‌سلمان تصور می‌کند معرفی یک دختر به عنوان سفیر سعودی، به او برای تبلیغات در این باره کمک خواهد کرد. درباره تعیین شاهدخت ریما، دختر بندربن‌سلطان ناظران معتقدند، این به منزله ترفیع او محسوب می‌شود و تلاشی است برای سرپوش گذاشتن به ظلمی که در حق زنان شده است. برخی دیگر از کارشناسان معتقدند، این انتصاب پاداشی از سوی بن‌سلمان به بندربن‌سلطان به دلیل حمایتی بوده که از وی مقابل مخالفانش داشته و از پادشاهی وی حمایت کرده و بن‌سلمان با این اقدام و انتصاب دختر بندر قصد داشته است از وی قدردانی کرده باشد.
از سوی دیگر، محمدبن‌سلمان مجبور شد سفیر عربستان در واشنگتن را تغییر دهد؛ زیرا او به برادر خود خالدبن‌سلمان به مثابه یک فرد قابل اعتماد برای تأثیرگذاری بر سیاست آمریکا در واشنگتن نیاز داشت؛ اما پس از ماجرای قتل جمال خاشقجی دیگر خالدبن‌سلمان نمی‌تواند این هدف را برای او محقق کند. آنچه در مرز‌های جنوبی عربستان رخ می‌دهد، سبب شده است محمدبن‌سلمان به افراد نزدیک به خود در نیرو‌های مسلح سعودی نیاز داشته باشد و به همین علت، برادرش را به عنوان معاون وزیر دفاع منصوب کرد. انتصاب خالد‌بن‌سلمان به سمت معاون وزیر دفاع نیز نشان می‌دهد، زمینه برای ارتقای مقام سیاسی خالد در حال آماده شدن است. در واقع، این اقدام به معنای این است که با پادشاه شدن محمدبن‌سلمان، خالد نیز به عنوان ولی‌عهد انتخاب خواهد شد. 
در کل به نظر می‌رسد، اقدامات محمدبن‌سلمان در وضعیت کنونی را باید از زاویه تلاش وی برای رهایی از بن‌بست خودساخته تفسیر کرد. بن‌سلمان که در سال‌های نخست خود در سلسله‌مراتب قدرت کنشگرانه عمل می‌کرد، اکنون مجبور است برای رهایی از پیامدهای اشتباهات استراتژیک خود به اقدامات واکنشی روی آورد. افزون بر این، موفق نشدن عربستان در جنگ یمن نیز موجب شده است وی برای مشی نظامی‌گری خود خالدبن‌سلمان را از سفارت عربستان در آمریکا به پست معاونت وزارت دفاع انتقال دهد.

نگاهی به یارگیری عربستان و امارات در پروژه ضد ایرانی

  محمدرضا فرهادی/ پس از حادثه خاش و شهادت تعدادی از پاسداران مدافع امنیت، جدال لفظی بین مسئولان نظامی و سیاسی ایران با کشورهای امارات و عربستان مبنی بر حمایت از تروریست‌ها صورت گرفت؛ تروریست‌هایی که با حمایت‌های مالی سرویس‌های اطلاعاتی عربستان و امارات و با حمایت‌های نظامی آمریکا و برخی کشورهای دیگر اقدامات ایذایی در داخل کشور انجام می‌دهند. آنچه در این سطور درباره آن بحث خواهد شد؛ پرداختن به این موضوع است که دلایل عربستان و امارات برای نزدیکی به پاکستان چیست؟ پاکستان در راهبرد نظامی‌ـ اطلاعاتی امارات و عربستان چه جایگاهی دارد؟
۱ـ امارات متحده عربی و عربستان سعودی به دنبال آن هستند که در معادلات منطقه‌ای خود بازیگران منطقه‌ای جدیدی را علیه ایران وارد کارزار کنند. در این میان، کشوری همچون پاکستان که مهد تروریست‌ها و یکی از مراکز آموزش تکفیری‌ها بوده و از سوی دیگر مشکلات اقتصادی فراوانی دارد، بهترین گزینه در نظر عربستان و امارات است. از سوی دیگر، پاکستان به علت همسایگی با ایران از منظر ژئوپلیتیکی نیز جایگاه خاصی دارد. 
رویکرد عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان که مبتنی بر عملگرایی است، بیش از پیش به عربستان سعودی گرایش دارد؛ به گونه‌ای که وی اولین سفر خارجی خود را به ریاض انجام داد. در جریان سفر اخیر بن‌سلمان به پاکستان نیز، عمران خان، کشورش را «کشور دومِ بن‌سلمان» خواند. بن‌سلمان با سرمایه‌گذاری ۲۰ میلیارد دلاری و کمک‌های بلاعوض و وام‌های کلان، پاکستان را به سوی خود سوق داده است. اسلام‌آباد هم به دلیل بدهی‌های خارجی و کسری تجاری و فروش تسلیحات، چاره پیشرفت کشورش را در ارتباط قوی‌تر با ریاض می‌بیند. همچنین عربستان سعودی به سبب تأثیرگذاری اعتقادی و سیاسی سرمایه‌گذاری وسیعی در پاکستان صورت داده است. با توجه به وجود برخی گرایش‌های نزدیک به وهابیت در پاکستان، ریاض به ترویج وهابی‌گری و تأسیس مدارس مذهبی در پاکستان همت گماشته است تا از این طریق نفوذ معنوی خود را در مقابل نفوذ معنوی ایران حفظ کند.
عربستان همچنین به تأسیس برخی گروه‌های شبه نظامی و تروریست، همچون سپاه محمد و لشکر جهنگوی مبادرت ورزید و همچنان به حمایت‌های مالی و تسلیحاتی از این گروه‌ها ادامه می‌دهد. هدف عربستان تشویق این گروه‌ها برای حملات تروریستی در مناطق شیعه‌نشین پاکستان و همچنین ایجاد ناامنی در مرزهای ایران و ورود به ایران برای انجام اعمال تروریستی است. نمونه بارز این عمل، حمایت عربستان از گروه عبدالمالک ریگی و جیش‌الظلم است.
۱ـ برخی معتقدند پاکستان در مبارزه با تروریست‌ها بیشتر نگاه اقتصادی دارد. بندر چابهار در ایران، گوادر در پاکستان، بندر دبی در امارات، تنگه باب‌المندب و ساحل آفریقا، از بنادر مهم خاورمیانه هستند. چابهار رقیب اصلی بندر گوادر پاکستان است. اسلام‌آباد برای رقابت با هندوستان، دشمن دیرینه‎ خود، به فکر توسعه گوادر از طریق چین و قطر است. چین‌، گوادر را دروازه دریایی جاده ابریشم و دوحه، آن را برای دور زدن بندر دوبی، ضروری می‌داند. همزمان با عملیات انتحاری «جیش‌الظلم» در سیستان، شاهدِ عملیات تروریستی در «کشمیرِ هندوستان» از سوی «سپاه محمد»، علیه نیروهای مرزبانی و نظامی این کشور بودیم که به کشته شدن ۴۴ نفر منجر شد؛ از این رو نزدیکی هندوستان به ایران به دلیل توسعه چابهار را، باید عامل مهمِ دیگر در نزدیکی پاکستان و امارات به یکدیگر بدانیم.
۲ـ پاکستان یکی از کریدورهای مهم ایران برای دستیابی به آسیای مرکزی است. منافع اقتصادی گسترده برای ایران از طریق پاکستان به ویژه در زمینه انرژی و متقابلاً منافع پاکستان برای دو کشور اهمیت فراوانی دارد. برای نمونه، خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان موسوم به خط لوله آی‌پی، گاز میادین پارس جنوبی را به پاکستان و پس از آن به هند می‌رساند. توافق بر سر این خط لوله ابتدا در سال ۲۰۰۸ میان این سه کشور امضا شد. البته پیش از آن در سال ۱۹۹۸ قرارداد گازی بین تهران و اسلام‌آباد به امضا رسید که براساس آن، گاز پارس جنوبی به بندر کراچی در پاکستان منتقل می‌شد. ایران در سال ۱۹۹۹ به این فکر افتاد که با توسعه این خط لوله بتواند گاز مورد نیاز هند را تأمین کند که در نهایت در سال ۲۰۰۸ این توافق سه‌جانبه امضا شد.
پروژه خط لوله ۷٫۵ میلیارد دلاری انتقال گاز ایران به پاکستان و هند امکان صادرات روزانه ۲۱٫۵ میلیون مترمکعب گاز(۷۵۰ میلیون فوت مکعب گاز) ایران به پاکستان را فراهم می‌کرد. از ابتدای گفت‌وگوها برای احداث این خط لوله، آمریکا مخالفت خود را با آن اعلام کرد و حتی خط لوله «تاپی» (خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند) را برای رقابت با این خط لوله عَلَم کرد. در نتیجه تلاش عربستان و امارات برای ایجاد تنش در روابط دو کشور از نظر اقتصادی نیز حائز اهمیت است.
۳ـ پاکستان یکی از کشورهای دارای سلاح هسته‌ای در جهان است. نزدیکی عربستان و امارات به پاکستان بنابر یکی از عوامل دیگر بُعد نظامی به خود می‌گیرد. از سوی دیگر، عربستان قصد دارد توانمندی‌های هسته‌ای خود را افزایش دهد و اسلام‌آباد به منزله دارنده بمب اتم نقش مهمی را ایفا خواهد کرد. همچنان که ماه گذشته روزنامه واشنگتن‌پُست، با استناد به تصاویر ماهواره‌ای از وجود کارخانه تولید موشک‌های بالستیک، در منطقه «الوطح» واقع در جنوب غربی ریاض خبر داد. واشنگتن‌پست مدعی شد، راه‌اندازی این کارخانه می‌تواند میل سعودی‌ها برای دستیابی به تسلیحات اتمی را نشان دهد.

ارزیابی نهایی
در مجموع باید گفت، تلفیقی از عوامل نظامی‌ـ امنیتی‌ـ اقتصادی به نزدیک شدن گرایش‌های سیاسی‌ـ نظامی سه کشور با یکدیگر منجر شده که نقش‌آفرینی ایران در برخی زمینه‌ها، همچون سیاسی و امنیتی به ویژه در مذاکرات صلح افغانستان و همکاری‌های امنیتی در مجموعه‌ای امنیتی در سطح منطقه به اتفاقات اخیر منجر شده است. از سوی دیگر، در نشست اخیر ورشو آشکارا مشاهده شد، برخی اعراب مرتجع منطقه روابط خود را با رژیم صهیونیستی علنی کردند و جبهه چندگانه‌ای را علیه ایران با ائتلاف‌های منطقه‎ای و مرزی ایجاد کرده‌اند.

 اعتماد اروپا به ایران بسیار نابجا است
خبرگزاری فارس: معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در یادداشتی «اعتماد اروپا به وعده‌های ایران» را «بسیار نابجا» خوانده است. سیگال مندلکر تأکید می‌کند: «در مقام معاون وزیر خزانه‌داری در امور تروریسم در وزارت خزانه‌داری آمریکا می‌توانم بگویم چنانچه سازوکار مورد نظر با بانک مرکزی ایران یا دیگر عناصر حکومت ایران معامله‌ای داشته باشد، چنین چیزی (پیروزی از قوانین ضد پولشویی و قوانین تحریم‌ها) امکان‌پذیر نیست.» مندلکر ادعا کرده است: «ایجاد ابزاری با هدف ایجاد منابع جدید درآمدی برای ایران برای اتحادیه اروپا کار دشواری بوده است. همزمان با اکراه بانک‌ها و شرکت‌های بین‌المللی از انجام مبادلاتی که ناقض تحریم‌های آمریکا است، تک‌تک کشورها از میزبانی چنین ساختاری امتناع ورزیدند.»
واکنش جان بولتون به بیانیه جدید FATF
خبرگزاری ایسنا: جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در پیامی توئیتری در اظهاراتی خصمانه بر لزوم مقابله روسیه با ایران برای «ایجاد ثبات در منطقه و مبارزه با تروریسم» تأکید کرد و در پیامی دیگر به بیانیه جدید FATF درباره ایران واکنش نشان داد. جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در پیام توئیتری نوشت: «زمان تقریباً به پایان آمده است. گروه ویژه اقدام مالی پس از دو سال و بدون هیچ پیشرفتی موافقت کرد تا در صورت پایبند نبودن ایران به اقدامات ضد تأمین مالی تروریسم و الزامات پول‌شویی، اولین اقدام مالی مقابله‌ای بزرگ را در ماه ژوئن دوباره اعمال کند. من این اقدام را تبریک 
می‌گویم.»
اتهام‌های بی اساس کوشنر علیه ایران
خبرگزاری ایرنا: جرد کوشنر، مشاور و داماد رئیس‌جمهور آمریکا در مصاحبه‌ای مدعی شد، ایران عامل بی‌ثباتی خاورمیانه است و مداخله‌های ایران با هدف شعله‌ور کردن منطقه است. مشاور رئیس‌جمهور آمریکا مدعی شد، ایران حامی تروریسم و بزرگ‌ترین منبع بی‌ثبات کردن منطقه بوده و از طریق گروه‌ها و نظامیان وابسته به خود شرایطی را ایجاد می‌کند که به افزایش تعداد پناه‌جویان و از بین رفتن فرصت‌های اقتصادی منجر می‌شود. 
توهین به حاکمیت ایران !
خبرگزاری فارس: «استفان لندمن» نظریه‌پرداز آمریکایی معتقد است، INSTEX و FATF جایگزین‌های غیر قابل قبول هستند و در واقع این دو پیشنهاد توهین به حاکمیت و مردم ایران است. این نظریه‌پرداز آمریکایی درباره کانال مالی موسوم به «اینستکس» و پیوند خوردن آن به عضویت ایران در FATF گفت: «به تازگی سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان سازوکاری جدید برای تسهیل تجارت با ایران اعلام کردند؛ کانالی با اهداف خاص (SPV) که نام آن  ابزار حمایت از تبادلات تجاری (INSTEX)
 است.»
ادعای پمپئو علیه ایران
خبرگزاری مهر: مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا ضمن استقبال از اقدام جدید لندن علیه حزب‌‌الله لبنان، به تداوم مواجهه با ایران اشاره کرد و در ادامه لفاظی خود نوشت: «این گروه تروریستی تحت حمایت ایران، مسئول مرگ آمریکایی‌هاست و با تداوم توطئه، حمله در خاورمیانه، اروپا و دیگر نقاط جهان را ادامه می‌دهد.» وزیر خارجه آمریکا در خاتمه توئیت خود نوشت: «اتحاد بین‌المللی در مواجهه با رژیم ایران افزایش
 می‌یابد.»


 قاسم غفوری/ در طول چند دهه اخیر فلسطین از کانون‌های اصلی جهان اسلام بوده و در این میان پاکستان به عنوان کشوری اسلامی همواره با مطالبات مردمی مبنی بر حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی مواجه بوده است. این موضوع در حالی از سوی مقامات این کشور نیز دنبال شده که در اقدامی تأمل‌برانگیز، پرویز مشرف رئیس‌جمهور و حاکم نظامی سابق پاکستان با شرکت در یک نشست خبری در دبی گفت: «پاکستان برای مقابله با هند باید با اسرائیل رابطه برقرار کند.» این سخنان که با اعتراض‌های مردمی و جریان‌های سیاسی مواجه شد در حالی مطرح شده که ذکر نکاتی درباره آن لازم است. 
بسیاری معتقدند این سخنان می‌تواند نشئت گرفته از رفتارهای انتخاباتی مشرف با هدف جلب نظر امارات و عربستان باشد، چنانکه وی در دبی این مسائل را مطرح کرده است؛ از این رو نباید به مردم و نظام پاکستان نسبت داده شود. این سخنان می‌تواند نتیجه سفر بن‌سلمان به پاکستان باشد، چنانکه وزیر خارجه پاکستان نیز همزمان به شرط تحقق حقوق فلسطینی‌ها، پذیرش رژیم صهیونیستی را اعلام کرده بود. 
عربستان با فشار بر پاکستان به دنبال تحمیل سازشکاری به این کشور است. برخی نیز معتقدند سران عربستان برای ماندن در قدرت به دنبال جلب رضایت آمریکا هستند و سوق دادن پاکستان به ایجاد روابط با تل‌آویو در این چارچوب است. عربستان با سوق دادن پاکستان به تل‌آویو سعی در تضعیف جایگاه پاکستان در میان کشورهای اسلامی دارد. با تمام این تفاسیر باید در نظر داشت که مخالفت مردم پاکستان با عادی‌سازی روابط نکته‌ای مهم و اساسی است و می‌تواند به سرنگونی دولت منجر شود.
نکته دیگری که می‌تواند مورد توجه باشد این است که، مواضع مشرف نشان می‌دهد که حملات اخیر در کشمیر طراحی صهیونیست‌ها برای ایجاد شکاف میان هند و پاکستان برای سودجویی از هر دو کشور است. سیاست بحران‌سازی صهیونیست‌ها برای نفوذ در کشورها دارای سابقه است، چنانکه در سال 2008 حادثه هتل بمبئی را رقم زدند تا در دستگاه اطلاعاتی هند نفوذ کنند. هند با رویکرد به رژیم صهیونیستی شاید در حوزه‌های نظامی و اطلاعاتی دستاوردهایی داشته، اما پایگاه مردمی خود را از دست داده، چون مردم هند مخالف روابط با این رژیم هستند. مواضع صهیونیست‌ها مبنی بر نابودی توان هسته‌ای پاکستان سندی بر عدم دوستی این رژیم با اسلام‌آباد است. نسخه مشرف نمی‌تواند حلالی برای مشکلات پاکستان باشد و تنها تحقق‌بخش اهداف آمریکا، صهیونیست‌ها و ارتجاع عربی است که سلطه بر پاکستان را به عناوین مختلف دنبال می‌کنند.
با تمام این تفاسیر، بسیاری از ناظران سیاسی بر این امر تأکید دارند که راهکار پایان بحران هند و پاکستان مذاکره و اقدام برای حل اختلافات و نه رویکرد به رژیم صهیونیستی است؛ چرا که این رژیم نه درمان که خود اصل درد منطقه است. ایران آماده میانجی‌گری میان دو کشور برای حل بحران کشمیر است. همگرایی منطقه‌ای با محوریت ایران، پاکستان، افغانستان، هند، چین و دیگر کشورهای منطقه راهکار پایان بحران‌های منطقه است، به جای روابط با بیگانه‌ای که خود محور بحران‌های منطقه است. 
چنانچه محمدجواد ظریف می‌گوید با اشاره به این درگیری‌ها گفته است‌: ‌ما در ایران، جهان و منطقه در یک کشتی نشسته‌ایم نباید بین خود جنگ و دعوا داشته باشیم. گفت: نباید بین هند و پاکستان درگیری رخ دهد. باید بدانیم امنیت به قیمت ناامنی دیگران، پیشرفت به قیمت فقر دیگران توسعه به قیمت عقب‌ماندگی دیگران، نامطلوب و ناممکن است. بپذیریم در جهان کنونی به هم پیوسته ما یا همه به ساحل نجات می‌رسیم یا همه غرق می‌شویم. چه در غرق بحران محیط زیست، چه در غرق بحران فقر و یا ناامنی. به دنیا نشان دهیم که دوران هژمونی و سلطه‌گری سرآمده است. بدانند هفت تریلیون دلار هزینه کردند ولی شرایط‌شان از روز ا‌ول بدتر است ۷۰ تریلیون دلار و ۷۰۰ تریلیون دلار هم هزینه کنند تا زمانی نپذیرند بشریت یک آینده، مشکلات‌ و راه حل‌های مشترک دارد، نمی‌توانند روی صلح ‌و آرامش را ببینند. هیچکس نمی‌تواند.