مهدی محمدی گفت: اما بیانیه گام دوم یک حرف مهم را نمی‌گوید. پیام در این باره که اگر این انقلاب این راه را آمده و چنین سرافراز و پرنشاط است، اگر به آینده امیدوار است و دشمن را خسته و ناامید کرده، اگر گام اول را با قهرمانی برداشته و در تدارک گام دوم است، همه به این سبب است که رهبری حکیم، امین، با تقوا، بنده خداوند و خادم بندگان خداوند، و تیزهوش و استثنایی بالای سر آن بوده است. صاحب پیام عمداً از کنار این نکته اصلی و بنیادین می‌گذرد؛ ولی ما دقیقاً همین جا باید توقف کنیم.(روزنامه جام‌جم، 25/11/1397)

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ 38
 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
 همان طور که در شماره گذشته درباره دو مسئله شخصیت جامع امام و گسترش اعتماد اجتماعی متذکر شدیم، اعتماد اجتماعی نقش مؤثری در حفظ و استمرار پشتیبانی مردم از نظام سیاسی ایفا می‌کند و نبود آن خواه و ناخواه سبب فروپاشی اجتماعی و سیاسی نظام می‌شود. در انقلاب اسلامی وجود اعتماد متقابل میان مردم و امام خمینی(ره) در بالاترین سطح خود قرار داشت و به راستی ظهور و پیروزی این انقلاب در عرصه‌های سیاسی و سپس جنگ تحمیلی را باید ناشی از وجود چنین رابطه‌ای داشت. این امر در وهله اول، در نگاه انسان‌شناختی امام خمینی(ره) ریشه داشت که مبنای نگاه انسان‌شناختی انقلاب را نیز تشکیل می‌دهد. امام(ره) به انسانیت انسان خوش‌بین بوده و معتقد بودند، مسیر کمال برای همه باز است: «هيچ طايفه‌اي از طايفه ديگر، در اصل اين فطرت ممتاز نيستند. اگرچه در مدارج و مراتب فرق داشته باشند.»1

اعتماد متقابل امام(ره) و مردم
ایشان با اعتقادی که به نتیجه تلاش‌های چندین ساله خود در هدایت مردم داشتند، به مردم اعتماد کردند و در همان دوران انقلاب در پاسخ به پرسش اوریانا فالاچی که از ایشان پرسید: «اگر مردم در برابر اسلام يا نظام ايستادند چه مي‌كنيد؟» پاسخ دادند: «مردم اين كار را نمي‌كنند. آنها در برابر نظام و اسلام نمي‌‌ايستند.»2 بر همین اساس، امام(ره) مردم را به میدان آوردند و به آنها اعتماد کردند، مردم هم خودشان را نشان دادند. وقتی ایشان به مردم اعتماد کردند، مردم هم به ایشان اعتماد کردند.3 بنابراین، مبنای نگرش سیاسی انقلاب اسلامی بر اعتماد به انسان و جامعه و امیدوار بودن به ایجاد تحول در آنها استوار است. 
در مقابل، مردم هم به امام(ره) اعتماد داشتند. در مقدمه قانون اساسی آمده است: «‌اعتراض درهم کوبنده امام‌ خمینی(ره) به توطئه آمریکایی «انقلاب‌ سفید»...، عامل حرکت یکپارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظیم و خونبار امت اسلامی در خرداد ماه 42 که در حقیقت نقطه آغاز شکوفایی این قیام شکوهمند و گسترده بود، مرکزیت امام را به ‌عنوان رهبری اسلامی تثبیت و مستحکم نمود و علی‌رغم تبعید ایشان از ایران در پی اعتراض به قانون ننگین کاپیتولاسیون‌(مصونیت مستشاران آمریکایی‌) پیوند مستحکم امت با امام‌ همچنان ‌استمرار یافت.» به این ترتیب، اساس حرکت انقلاب اسلامی بر اعتماد متقابل مردم و رهبری استوار بود و به همین دلیل استمرار حرکت انقلاب اسلامی نیز منوط به استمرار این اعتماد است، یعنی:
اول، اعتماد به اینکه مردم (انسان و جامعه او) قابلیت هدایت دارند و می‌توان (بلکه باید) در جهت حرکت دادن آنها به سمت اهداف حرکت کرد و ناامید نشد. هرچند قضایای جامعه امام علی(ع) نشان داد، در صورت غفلت و بی‌توجهی و بروز انحراف در رهبران جامعه، مردم نیز دچار انحراف شده و قابلیت اعتماد به آنها از دست خواهد رفت.
دوم، در مردم این قابلیت وجود دارد که اگر به انگیزه و احساسات آنها میدان داده شود، در صحنه حضور پیدا خواهند کرد و اعتماد می‌کنند؛4 اما اگر مانند آنچه در طول 25 سال پس از رحلت پیامبر(ص) آنها را از صحنه اداره سیاسی کشور دور کرد و با نگاهی سطحی نسبت به اصول بنیادین انقلاب، به سمت اداره خودمحورانه جامعه حرکت کرد، باید این انتظار را داشته باشیم که دچار سرنوشت جامعه کوفه شویم.5

مشارکت اجتماعی
منظور از مشارکت اجتماعی این است که مردم را در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها شرکت داد؛ به گونه‌ای که مردم احساس کنند تدابیر نظام تدابیر آنهاست و خود را از برنامه‌ریزی‌های نظام جدا ندانند و مشکلات آن را مشکلات خود تلقی کنند. یکی از بهترین روش‌ها مشورت با مردم یا نمایندگان آنهاست؛ روشی که پیامبر اسلام(ص) به کار می‌برد و در قرآن نیز توصیه شده است: «و آنان كه دعوت پروردگار را اجابت كردند و نماز را بر پاي داشتند و كارشان مشورت با يكديگر است و از آنچه به آنها روزي داديم، انفاق می‌کنند.» (شورا/ 38) شايد كلمه شورا به دليل اهميت آن بر خود سوره اطلاق شده است. اين سوره جزء سوره‌هاي مكي است، يعني زماني كه هنوز اسلام به صورت يك حكومت و يك جامعه در نيامده بود. این امر حاكي از آن است كه مسئله مشارکت دادن مردم در تصمیم‌گیری نه تنها زماني كه اسلام حكومت تشكيل مي‌دهد و جامعه اسلامي را به وجود مي‌آورد و تصميم‌گيري‌هاي بزرگ اجتماعي دارد؛ بلكه زماني كه هنوز به صورت محدود مطرح است و مراحل اوليه رشد را طي مي‌كند نيز اهميت داشته و خداوند از همان زمان از پيامبر(ص) مي‌خواهد كارها را براساس شور و تبادل نظر انجام دهد. اين سوره اهميت شورا را تا آنجا پيش می‌برد كه انجام امور را براساس شورا جزئي از صفات مؤمنان به حساب مي‌آورد و آن را در كنار بر پا داشتن نماز قرار می‌دهد.
تشکیل نمازهای جماعت و جمعه و تأکید بر «یدالله مع‌الجماعه»، امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن همگی نشان‌دهنده نگرش اسلام به این اصل اساسی اجتماعی است که نماد کامل آن هر ساله در حج خود را نمایان می‌کند. همه این دستورات موجب حضور همیشگی و پرشور مردم در صحنه خواهد شد. در حقیقت، مشارکت اجتماعی به حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان منجر می‌شود و این همان چیزی است که انقلاب اسلامی به دنبال آن بوده است. امام خمینی(ره) خطاب به ملت می‌فرمایند: «... ما مي‌گویيم شما بايد خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد.»6
اصل پنجاه و ششم قانون اساسی نیز مقرر می‌دارد: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست ‌و هم او، انسان را بر سرنوشت ‌اجتماعی خویش حاکم ساخته ‌است»؛ از این رو باید گفت اولاً مشارکت در مکتب انقلاب اسلامی زمانی مفهوم حقیقی خود را دارد که از روی اختیار باشد. امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «اختیار مردم در پذیرش دین است. اگر دین بر مردم تحمیل شود، تنها ظاهر آن تحقق می‌یابد، در حالی که پیامبران با هدایت و تربیت مردم خیر و سعادت را برای مردم به ارمغان می‌آورند. سعادت با زور حاصل نشود‌ـ معنی آیه لا اکراه فی الدین شاید همین باشد.»7 این اختیار که در اصل پذیرش دین از سوی امام(ره) مطرح می‌شود، در پذیرش نظام سیاسی هم خود را نشان می‌دهد: «خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملت‌مان یک چیزی را تحمیل بکنیم.»8
ثانیاً، مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه اسلامی به ویژه هنگامی که حاکمیت از آن اسلام باشد، یک وظیفه است. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‏»؛9 این مشارکت باید در همه امور حکومت باشد.10
پی‌نوشت‌ها: 
1ـ امام خمینی(ره)، طلب و اراده، ص 153.
2ـ همو، صحیفه نور، ج 10 ص 99.
3ـ ‌بیانات‌ رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام و سفرای کشورهای اسلامی در سالروز عید مبعث، 31/5/1385.
4ـ بیانات در دیدار کارگزاران نظام، 27/12/1380.
5ـ یکی از مهم‌ترین و اولویت‌دارترین حوزه پژوهشی در تاریخ صدر اسلام، تحقیق در این امر است که چرا جامعه پس از 25 سال از رحلت پیامبر(ص) به چنین مسیری افتاد که تحمل عدالت امام علی(ع) را نداشت. این موضوع زمینه‌های متعدد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد که باید به طور دقیق مطالعه شود.
6ـ امام خميني(ره)، صحيفه نـور، ج 4، ۲۷۱ـ ۲۷۰.
7ـ همو، آداب‌الصلوۀ، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1388، ص 31.
8ـ همو، صحیفه نور، ج 11، ص 34.
9ـ کلینی، الکافی، ج 2، ص 163.
10ـ بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 1/1/1384.

بررسی اندیشه سیاسی سیدمحمدکاظم یزدی‌ـ 3


 فتح الله پریشان/ با اوضاع اجتماعی ایران، زمانه زیست مادی و حیات سیاسی سیدمحمدکاظم یزدی و فراهم بودن زمینه‌های سلطه سیاسی بیگانگان آشنا شدیم. در ادامه به اشغال نظامی کشورهای اسلامی به ویژه حکومت انگلیسی‌ها در عراق که مکان زندگی سید یزدی است، می‌پردازیم که بیشتر با مقدورات و محدودیت‌های وی در اندیشه‌پردازی آشنا شویم. 
مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایی‌یزدی صاحب عروه‌الوثقی نسبت به اشغال نظامی کشورهای اسلامی از سوی کفار حساسیتی ویژه‌ و تأکید بر دفاع همه‌جانبه مسلمانان و دفع دشمن از سرزمین‌های مسلمانان داشت. در عصر مرجعیت ایشان، کفار به دو کشور اسلامی ایران و عراق حمله کردند که به مقابله شدید ایشان و دیگر علما منتهی شد. بررسی اجمالی روند اشغال این دو کشور تعیین‌کننده در جهان تشیع و فعالیت‌های سید یزدی برای مقابله و رفع اشغال می‌تواند نقبی به دالان تو در توی فکری صاحب عروه‌الوثقی باشد. 
دولت‌های روس و انگلیس در سال 1329 ق به بهانه ارتباط ایران با آمریکا در پی اولتیماتومی، شمال و جنوب ایران را اشغال کردند. این امر واکنش فوری علما و مراجع نجف از جمله سید یزدی را در پی داشت. علما بلافاصله حکم جهاد صادر کرده1، خود و شاگردان و مریدان به صورت گروهی برای عزیمت به ایران و دفع دشمن متجاوز تا کاظمین عزیمت کردند، اما جنگل‌نشینان شمال و تنگستانی‌های جنوب از نزدیک علیه دشمن بیگانه جهاد کردند. پس از اندک زمانی با جدی گرفتن این امر از سوی دولت،‌ دشمن مجبور به عقب‌نشینی و انعقاد معاهده شد. درباره اشغال عراق نیز لازم است ذکر شود که دولت عثمانی با کمک آلمان‌ها علیه انگلیس و فرانسه وارد عرصه جنگ شد و کشورهای عربی نیز که در قلمرو عثمانی قرار داشتند با این کار به عرصه تجاوز و تاخت‌وتاز نیروهای بیگانه تبدیل شدند. عراق به دست انگلیس اشغال شد، علما فتوای جهاد صادر کرده و شیعیان را برای کمک به دولت عثمانی که سنی‌مذهب بود، وادار کردند. سیدکاظم یزدی که در حوزه و نقاط مختلف عراق از هواداران بسیاری برخوردار بود،‌ حکم جهاد داد2 و مردم را از ادامه اختلافات با دولت عثمانی بر حذر داشت و به بسیاری از سران عشایر جنوب عراق نامه نوشت و حکم وجوب جهاد را اعلام کرد. شیعیان عراق با آزار و اذیت‌های بسیاری که از عثمانی متحمل شده بودند، به حکم جهاد علما به ویژه سید یزدی به پاخاستند و با دشمن غدار جنگیدند. با وجود شهادت فرزند فاضل سید یزدی و رشادت مسلمانان، جنگ نتیجه‌ای جز اشغال عراق از سوی انگلیسی‌ها نداشت. 
با استقرار انگلیسی‌ها در عراق، ویلسون حاکم عراق شد. نجف مقاومت می‌کرد و با وجود شرایط خطیر محاصره با اشغالگران کنار نمی‌آمد. وضع سختی بر معیشت مردم به ویژه فقرا حاکم شده بود که سید به ثروتمندان و تجار نامه‌هایی مبنی بر دستگیری و کمک‌های اقتصادی به مردم فقیر نجف نوشت. علاوه بر این، ‌نامه‌هایی بین سیدیزدی و حکام انگلیسی برای استخلاص مسلمانان نجف رد و بدل شد.3 از وی خواستند که نجف را ترک کند تا حاکمان مردم را تأدیب کنند. گفته بود که من تنها نمی‌روم و همه اهل نجف خانواده من هستند4 و بالاخره با این نامه‌نگاری‌ها شهر از محاصره درآمد. اگرچه انگلیسی‌ها به ظاهر حاکم عراق شده بودند، اما مردم مسلمان عراق همچنان آنها را دشمن اشغالگر می‌دانستند. به همین دلیل آنها تلاش می‌کردند از طرق مختلف به ویژه ارتباط‌گیری و نفوذ در بیوت علمای اعلام و مراجع از نافذیت کلام آنها در مشروع‌سازی خود استفاده کنند که با هوشیاری آنها خنثی می‌شد. یکی از سیاستمداران انگلیسی در خاطرات خود می‌نویسد: «برای ملاقات سیدمحمد کاظم طباطبایی‌یزدی که کلامش از عراق تا اصفهان نافذ است، حرکت کردیم. مشارالیه چندان احساس خوبی نسبت به ما نداشت و حتی هدیه‌ها را رد کرد.»5 این خاطره نشان می‌دهد که رهبران دینی با سیاستمداران انگلیسی با بی‌اعتنایی برخورد می‌کردند و آنچه برای آنها اهمیت داشت، حفظ بیضه اسلام و نجات مسلمانان از اشغالگری بود. البته طبیعی و بدیهی است که رهبران مذهبی تلاش می‌کردند در این قبیل ملاقات‌ها با حاکمان اشغالگر بهانه‌ای به دست آنها ندهند؛ بلکه از توجهات سیاستمداران به خود برای نفع عموم مسلمانان بهره بگیرند. 
مرحوم آقا نجفی‌قوچانی با اینکه از برخورد سید در جریان مشروطه رضایتی نداشت، اما ارتباطات گاه و بی‌گاهی با وی و بیتش می‌گرفت که مستند به یکی از این دیدارها می‌نویسد: «بالفور رئیس لشکر دشمن یکی دو مرتبه از آقا سیدمحمدکاظم خواسته بود و به ملاقاتش آمده بود. روزی شنیدم که باز بالفور از آنها اجازه خواسته تا به ملاقاتش بیاید، آقا اجازه نداده بود... به منزل آقا رفتم و گفتم... این مردک فرنگی اجازه خواسته خدمت شما برسد، ولی اجازه ندادید. گفت:‌ بله همین‌طور است، ‌قبلاً که به کوفه می‌رفتم صاحب منصب‌های انگلیسی نزد من رفت و آمد می‌کردند. بسیاری از خیالات فاسد و مضرشان را دفع می‌کردم. برای مسلمانان مصالح زیادی داشت و مفاسد زیادی دفع می‌گردید.6
منابع:
1ـ علی دوانی،‌ نهضت روحانیون ایران، ‌ج 1، ص 209.
2ـ محمدحسن رجبی، رسائل و فتاوای جهادی، ‌تهران،‌ وزارت ارشاد، ج 1، 1378، ص 295.
3ـ محمدحسن نجفی‌قوچانی، سیاست شرق، تهران،‌ قدیانی، چ 3، 1380، ص 289.
4ـ محمد حسینی‌شیرازی، پندهایی از رفتار علمای اسلام، عبدالرسول مجیدی، قم ، ایمان، 1362، ص 24.
5ـ جعفرالخلیلی، موسوعه العتبات المقدسه، بیروت، ج 6، 1407 ق، ص 256.
6ـ نجفی‌قوچانی،‌ سیاست شرق، پیشین، ص 289.


فراز و فرود سیدمهدی هاشمی‌ـ ۴


 شهاب زمانی/ سیدمهدی هاشمی در مصاحبه‌ای که در تاریخ ۱۸/۹/۱۳۶۵ از سیمای جمهوری اسلامی منتشر شد، بارزترین خطاها و اشتباهات خود را دو محور ذکر می‌کند: «محور اول نرمش و رابطه با ساواک است که در اثر آن ناپختگی‌ها و غلبه نفسانیات و برداشت‌های ناپخته از اسلام، من بعضی ضرورت‌های مقطعی و زمانی را مجوزی و توجیهی دانستم برای اینکه بتوانم با ساواک نرمش کنم... محور دوم، محور قتل‌هاست، یعنی یکی از بارز‌ترین اشتباهات من در دوران قبل از انقلاب، محور قتل‌هاست. در محور قتل‌ها باید عرض کنم که دو فقره قتل صورت گرفت، در رابطه با مبارزه با منکرات و فحشای یک زن و یک مرد و یک فقره هم در مورد قتل مرحوم آقای شمس‌آبادی.»۱ وی قتل عالم دینی و رئيس حوزه علمیه اصفهان در پیش از انقلاب را بر اثر برداشت‌های عجولانه از اسلام ذکر می‌کند و در همان برنامه به خارج کردن مقادیر زیادی اسلحه و مهمات، مواد منفجره و اسناد از سپاه پس از پیروزی انقلاب اعتراف کرده و نفوذ در بیت فقیه عالی‌قدر آیت‌الله منتظری را به مثابه ابزار و پایگاهی برای پیشبرد اهداف خود ذکر می‌کند و معتقد است: «در حقیقت از اعتماد پاک و بی‌شائبه فقیه عالی‌قدر نسبت به خودم سوءاستفاده کردم. من می‌خواستم با نوشتن این نامه‌ها و گزارش‌ها به خدمت ایشان در حقیقت افکار خودم را القا کنم و خط بدهم.»۲ مهم‌ترین بازتاب انتشار مصاحبه مهدی هاشمی، این بود که منتظری برخلاف تمایل باطنی خود، به دلیل فشار افکار عمومی مردم مجبور شد طی نامه‌ای از امام بخواهد که بدون در نظر گرفتن «رابطه سببی هاشمی با وی و بر اساس عدل اسلامی» به جرایم و اتهامات مهدی هاشمی و جریان مرتبط به او رسیدگی شود.۳ روند بازجویی و رسیدگی به جرایم وی در وزارت اطلاعات شروع و با کارشکنی‌ها و سرسختی‌هایی از سوی مهدی هاشمی مواجه می‌شود که به تعبیر آیت‌الله ری‌شهری، وزیر اطلاعات وقت اگر عنایات الهی نبود، بن‌بست بازجویی وی شکسته نمی‌شد؛ ولی به لطف الهی وی از راز رویدادهای هولناکی که در آنها نقش داشته، پرده برداشت و آن لطف، پی بردن به مکاتبه پنهانی مهدی هاشمی در زندان با متهمی به نام رضا مرادی است که وی توضیح داد چگونه به دستور مهدی هاشمی و با همراهی و همکاری فردی به نام محمد کاظم‌زاده، پس از تعقیب و مراقبت و زیر نظر گرفتن رفت‌وآمدهای حشمت و فرزندانش، آنان را ربوده و به قتل رساندند.۴
با دستگیری کاظم‌زاده و کشف انباری از اسلحه در باغش در اصفهان و اعتراف وی پس از خسته شدن از مقاومت در برابر بازجویی‌ها گره‌های پرونده مهدی هاشمی یکی پس از دیگری، به ویژه پس از رودررو کردن آنها گشوده شد. مهدی هاشمی در بخشی از متن مصاحبه درباره چگونگی ربایش و قتل عباسقلی حشمت و دو نفر از فرزندانش می‌گوید: «ما وقتی تعمق می‌کنیم در اعمال و رفتار گذشته، به حالت لغزش و انحرافی که سراسر وجود ما را گرفته بود پی می‌بریم. ما باید از خود سؤال می‌کردیم که اگر عباسقلی حشمت در توطئه‌ای علیه من متهم است، دو فرزند بی‌گناه وی چه تقصیری دارند؟ چرا کشته شدند؟ ما باید این سؤال را می‌کردیم.»۵ وی درباره سلاح‌های کشف شده نیز گفت: «این سلاح‌ها متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و به محض جدایی و انحلال واحد نهضت‌های آزادی‌بخش در سپاه ما و مرتبطین با ما این سلاح‌ها را از سپاه خارج کرده و آنها را در نقاط مختلف مخفی کردیم.»۶
در شماره آتی بندهایی از نامه‌نگاری مرحوم منتظری در دفاع از مهدی هاشمی و پاسخ‌های مستند و مستدل آیت‌الله ری‌شهری، وزیر اطلاعات وقت به آن را بررسی خواهیم کرد تا عمق نفوذ باند سیدمهدی هاشمی در بیت منتظری و تأثیرگذاری بر انحراف بیت وی و گسترش زاویه منتظری از امام و نظام بیشتر روشن شود.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ محمدعلی الفت‌پور، بازگشت از نیمه راه، ص ۷۹.
۲ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۹/۹/۱۳۶۵.
۳ـ نامه ۲۴/۹/۱۳۶۵، پایگاه اینترنتی دفتر آیت‌الله منتظری.
۴ـ سیر تاریخی مواضع سیاسی منتظری/ ۵، ماجرای لب گشودن مهدی هاشمی درباره جنایاتش و نامه ری‌شهری به منتظری، محمد شاکری، رجانیوز، ۲۵ آذر ۱۳۸۸.
۵ـ محمدعلی الفت‌پور، پیشین، ص ۸۱.
۶ـ سیر تاریخی مواضع سیاسی منتظری/۵، پیشین.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ ۳۱


 حسین میرچراغ‌خانی/ در شماره گذشته با نقش‌آفرینی جریان عقلانیت اسلامی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از مقطع انقلاب اسلامی تاکنون در بازه زمانی 1357 تا 1393 و اندیشه سیاسی و اجتماعی امام خمینی(ره) در جایگاه مهم‌ترین رهبر این جریان در آن مقطع آشنا شدیم. در ادامه بررسی اندیشه اجتماعی و سیاسی امام راحل، به برخی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اندیشه اجتماعی و سیاسی ایشان که در فهم این اندیشه مؤثر است، اشاره می‌شود. 
۱ـ تعریف سیاست: از نظر امام، سیاست، هدایت جامعه به طرف چیزی است که صلاح جامعه در آن است. با این تعریف، پیامبران بهترین سیاستگذارانند.۱
۲ـ قانون‌گذاری: قانون‌گذاری در اندیشۀ امام، متعلق به خداست و دین اسلام، با جامعیتی که دارد، برای تمامی ابعاد جامعه، برنامه و قانون دارد؛۲ زیرا اسلام، دینی کامل و جامع است.۳
۳ـ عمل ‌به ‌قانون: عمل به قانون در اندیشۀ امام بسیار دارای اهمیت است. از نظر امام، حتی رسول خدا(ص) هم فراتر از قوانین الهی عمل نمی‌کردند.۴
از نظر امام، همه در برابر قانون یکسانند.۵ کسی که قانون بر‌خلاف رأی اوست، حق ندارد از قانون تخطی کند.۶ امام برای جایگاه قانونگذار، ارزش قائل بوده و معتقد بودند هنگامی که این قوه قانونی وضع می‌کند، دیگر کسی حق تخلف ندارد.۷
۴ـ جامعه: در اندیشۀ امام، جامعه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ به گونه‌ای که افراد، بلکه بهترین و شایسته‌ترین افراد، حتی انبیای الهی و رسول مکرم اسلام(ص)، برای اصلاح جامعه مجاهدت‌ها کردند.۸ از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) رابطۀ فرد و جامعه در اسلام، طی قوانین خاصی، تدوین و تنظیم شده است و اگر انسان‌ها به آن عمل کنند، به غنای روحی خواهند رسید. همچنین اسلام، چگونگی سیاست جامعه را در رابطه با اقلیت‌ها و افراد بیان کرده است. برای نمونه، ایشان معتقدند اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا شود، جامعه اقتصادی مترقی خواهد داشت؛ چرا‌که قوانین اسلام، پیشرو و پیشاهنگ است.۹ امام(ره) معتقد است وقتی اصل توحید در همۀ شئون جامعه سایه افکند، رابطۀ بین فرد و جامعه و رابطۀ بین جامعه با جوامع دیگر، بر اساس معیارهای متعالی الهی و انسانی شکل خواهد گرفت.۱۰
۵ـ آزادی: از نظر امام، ﻳﻜﻲ از بنیادﻫﺎی اﺳﻼم، آزادی اﺳﺖ‌. اﻧﺴﺎن واﻗﻌﻲ، ﻓﻄﺮتاً  آزاد است.۱۱ از نظر ایشان، آزادی در غرب «مخالف سنن انسانی و اخلاق» است و در حصار محدود‌كنندۀ قواعد و قوانین قرار نمی‌گیرد.۱۲  ایشان تأکید می‌کنند: «آزادی در اسلام، در حدود اسلام است؛ در حدود قانون است. تخلف از آن نشود به خیال اینکه آزادی است.»۱۳ این نوع آزادی در جامعۀ مطلوب اسلامی، گوهری گرانبهاست که انسان‌ها از آن بهره‌مندند و هیچ کس نمی‌تواند آن را از انسان سلب کند.
هیچ انسانی حق ندارد انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می‌آموختیم كه هیچ فردی حق ندارد انسانی یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم كند... انحطاط و سقوط بشر، به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان‌هاست.۱۴
۶ـ زن و اجتماع: در دیدگاه امام خمینی(ره) به زن از دو بعد نگریسته می‌شود: اول از بُعد انسانی؛ به این معنا که زنان از این نظر، همپای مردانند و میان این دو تفاوتی وجود ندارد: «‌ما می‏خواهیم زن به مقام والای انسانیت‏ برسد.‌»۱۵ بنابراین، در شئون انسانی، این دو با هم برابرند. در نتیجه، هر دو بر سرنوشت خویش حاکمند و باید در ابعاد مختلف امور اجتماعی و سیاسی مشارکت کنند: «‌زن باید در سرنوشت ‏خودش دخالت داشته باشد.»۱۶ بنابراین، همان‌طوری كه مردها باید در امور سیاسی دخالت كنند و جامعۀ خودشان را حفظ كنند، زن‌ها هم باید دخالت كنند و جامعه را حفظ كنند. زن‌ها هم باید در فعالیت‏های اجتماعی و سیاسی، هم‌دوش مردها باشند.۱۷
اما بعد دوم نگاه ایشان به زن، مربوط می‌شود به نقش اجتماعی او در جامعه. امام در این زمینه، دو دسته بیانات دارند: در دستۀ اول، دفاع از اسلام را برای زنان نیز مانند مردان واجب می‌دانند۱۸ و تا جایی پیش می‌روند که می‌فرمایند: «زنان، همان‌طور که قبلاً گفتم، می‌توانند در ارتش باشند.»۱۹
در دستۀ دوم از بیانات‌شان، بر تفاوت ارگانیک میان زن و مرد تأکید می‌کنند و آن را مبنای نوعی تقسیم کار اجتماعی و اولویت‌دهی به ایفای نقش می‌دانند و می‌فرمایند: «عواطفی كه در بانـوان است، مخصـوص خـودشان است و در مـردها ایـن عواطف نیست. لهذا آن چیزی كه در پشت جبهه از روی عواطف از بـانـوان صـادر می‌شــود، بیشتر و بالاتـر و ارزنـده‌تـر است از آن چیزی كه از مـردها صادر می‌شـود. به مـوجب عواطفـی كه بانـوان دارنـد، آنها بـرای جبهه كارهای بسیار مفید انجام داده‌اند و می‌دهند.»۲۰
امام در جای دیگر می‌فرمایند: «بانوان محترم! مسئولید؛ همه مسئولیم. همۀ شما مسئول تربیت اولادها هستید؛ شما مسئولید كه در دامن‌های خودتان اولادهای متّقی بار بیاورید؛ تربیت كنید؛ به جامعه تحویل بدهید. همه مسئول هستیم كه اولادها را تربیت كنیم؛ لكن در دامن شما بهتر تربیت می‌شوند. دامن مادر، بهترین مكتب است از برای اولادها.»۲۱
۷ـ ولایت فقیه و حکومت اسلامی: از مهم‌ترین مباحث اندیشه‌ای امام، بسط نظریۀ ولایت فقیه و تشکیل حکومت بر اساس این نظریه است. امام تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را حکم عقل می‌دانند؛ چرا‌که برای جلوگیری از تهاجمات و دفاع از نوامیس مسلمانان، همچنین جلوگیری از تعدی افراد به یکدیگر و برقراری نظم، حکومت لازم است: «اكنون كه دوران غیبت امام پیش آمد و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا بكند و هرج‌و‌مرج روا نیست، تشكیل حكومت لازم می‏آید. عقل هم به ما حكم می‏كند كه تشكیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری كنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم كردند، دفاع كنیم. برای جلوگیری از تعدّیات افراد نسبت به یكدیگر هم حكومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است.»۲۲
امام دربارۀ گسترۀ اختیارات ولی‌فقیه در ادارۀ امور جامعه می‌فرمایند: «این توهّم، كه اختیارات حكومتی حضرت رسول اكرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود، یا اختیارات حكومتی حضرت امیر بیشتر از فقیه است، باطل و غلط است. البته، فضایل حضرت رسول اكرم بیش از همۀ عالم است و بعد از ایشان، فضایل حضرت امیر بیشتر است؛ لكن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حكومتی را افزایش نمی‏دهد.»۲۳
امام جایگاه ولایت فقیه را بالاتر از مجلس خبرگان می‌دانند و معتقدند ولایت فقیه، همان ولایت رسول‌الله(ص) است: «ولایت فقیه یك چیزی نیست كه مجلس خبرگان ایجاد كرده باشد؛ ولایت فقیه یك چیزی است كه خدای تبارك و تعالی درست كرده است؛ همان ولایت رسول‌الله است.»۲۴
«فقهای جامع‌الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولّی امور در غیبت كبرا، موكول به آنان است.»۲۵
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ صحیفه نور، ج 13، ص 433.
۲ـ همان، ج‏5، ص ۳۸۸ـ۳۸۷.
۳ـ همان، ص 389.
۴ـ همان، ج 9، ص 425.
۵ـ همان، ص 425.
۶ـ همان، ج 14، ص 377.
۷ـ همان، ص 370.
۸ـ همان، ج‏15، ص 213.
۹ـ همان، ج‏4، ص 242.
۱۰ـ همان، ج‏5، ص 79.
۱۱ـ سید‌روح‌الله موسوی‌خمینی، صحیفۀ نور، تهران، مركز مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ج 4، ص242.
۱۲ـ همان، ج 7، ص181.
۱۳ـ سید‌روح‌الله موسوی‌خمینی، كلمات قصار، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی،1372، ص ۱۱۲ـ۱۱۱.
۱۴ـ سید‌روح‌الله موسوی‌خمینی، صحیفۀ نور، همان، ج 3، ص 68.
۱۵ـ همان، ج 5، ص 153.
۱۶ـ همان.
۱۷ـ همان، ج 18، ص 264.
۱۸ـ همان، ج 12، ص 44.
۱۹ـ همان، ج 4، ص 103.
۲۰ـ همان، ج 14، ص 320.
۲۱ـ همان، ج 4، ص 103.
۲۲ـ ولایت فقیه، حکومت اسلامی، همان، ص 39.
۲۳ـ همان، ص 40.
۲۴ـ سید‌روح‌الله موسوی‌خمینی، صحیفه امام، همان، ج 6، ص 95.
۲۵ـ همان، ج 19، ص 237.


انقلاب یکی از پدیده‌های عظیم و نادر در حیات اجتماعی به شمار می‌رود؛ آن‌گونه که نادر بودنش سبب ضعف در شناسایی و عظیم بودنش موجب موضع‌گیری‌های متناقض در برابر آن شده است. نکته‌ مهم در تحلیل این پدیده، اصل تنوع و کثرت در حدود و ماهیت انقلاب‌هاست. به بیانی دیگر، هر انقلابی را ماهیتی است که نشانه هویت و مقاصد مطلوب آن محسوب می‌شود.
از این منظر، انقلاب اسلامی ایران به منزله انقلابی برای خدا و معنویت و ارزش‌ها نه تنها در اعتقادات اسلامی ریشه داشت؛ بلکه محرک و هدف خود را در دین، اهداف ارزشی و آرمان‌های فرهنگی جست‌وجو می‌کرد که با تشکیل نظام سیاسی اسلامی، توانست در زمانی کوتاه پیام اصلی خود را که همانا مبارزه با ظلم و ستم و برپایی حکومتی عادلانه بود، به دورترین نقاط جهان برساند. 
از این رو، بررسی دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی ارزش جداگانه‌ای خواهد داشت و می‌تواند نسل جوان را بیشتر با رویکرد انقلابی آشنا کند. این هدف، در کتاب «دستاورد‌های فرهنگی انقلاب اسلامی» که به قلم خانم ساره جمالی زواره، در قالب دانستنی‌های انقلاب اسلامی برای جوانان، از سوی مؤسسه فرهنگی‌ـ هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی در چهلمین سالروز پیروزی انقلاب راهی بازار نشر شد، وجه همت وی قرار گرفته است.
این کتاب در قالب سه فصل، ضمن مروری اجمالی به معنا و مفهوم فرهنگ و تبیین نگاه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نسبت به این موضوع، دستاوردهای انقلاب اسلامی در ایران و جهان را از بُعد فرهنگی مورد توجه قرار داده است. فصل نخست کتاب مفهوم فرهنگ و تعریف آن از دیدگاه اندیشمندان اسلامی، امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب را بررسی کرده است. در فصل دوم دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی در بُعد داخلی تشریح شده است. نویسنده در این فصل اشاراتی به اهداف و برنامه‌های ساختار فرهنگی دارد و مؤلفه‌هایی، همچون باستان‌گرایی، غرب‌گرایی و فرقه‌گرایی را مورد توجه قرار می‌دهد. بررسی عملکرد ساختار فرهنگی، نظام آموزشی، تربیتی و پژوهشی، وحدت حوزه و دانشگاه، تحولات روحی، فکری و ارزشی از دیگر بخش‌های این فصل است. فصل سوم نیز به واکاوی دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی در بُعد خارجی اختصاص دارد و موضوعاتی، مانند احیای اسلام و تشیع، تجدید حیات معنوی و دینی، ترویج فرهنگ مردم‌سالاری دینی و ترویج فرهنگ استقلال‌خواهی و استکبارستیزی در این فصل بررسی شده است.