حسین میرچراغخانی/ در شماره گذشته با نقشآفرینی جریان عقلانیت اسلامی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از مقطع انقلاب اسلامی تاکنون در بازه زمانی 1357 تا 1393 و اندیشه سیاسی و اجتماعی امام خمینی(ره) در جایگاه مهمترین رهبر این جریان در آن مقطع آشنا شدیم. در ادامه بررسی اندیشه اجتماعی و سیاسی امام راحل، به برخی از مهمترین مؤلفههای اندیشه اجتماعی و سیاسی ایشان که در فهم این اندیشه مؤثر است، اشاره میشود.
۱ـ تعریف سیاست: از نظر امام، سیاست، هدایت جامعه به طرف چیزی است که صلاح جامعه در آن است. با این تعریف، پیامبران بهترین سیاستگذارانند.۱
۲ـ قانونگذاری: قانونگذاری در اندیشۀ امام، متعلق به خداست و دین اسلام، با جامعیتی که دارد، برای تمامی ابعاد جامعه، برنامه و قانون دارد؛۲ زیرا اسلام، دینی کامل و جامع است.۳
۳ـ عمل به قانون: عمل به قانون در اندیشۀ امام بسیار دارای اهمیت است. از نظر امام، حتی رسول خدا(ص) هم فراتر از قوانین الهی عمل نمیکردند.۴
از نظر امام، همه در برابر قانون یکسانند.۵ کسی که قانون برخلاف رأی اوست، حق ندارد از قانون تخطی کند.۶ امام برای جایگاه قانونگذار، ارزش قائل بوده و معتقد بودند هنگامی که این قوه قانونی وضع میکند، دیگر کسی حق تخلف ندارد.۷
۴ـ جامعه: در اندیشۀ امام، جامعه از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ به گونهای که افراد، بلکه بهترین و شایستهترین افراد، حتی انبیای الهی و رسول مکرم اسلام(ص)، برای اصلاح جامعه مجاهدتها کردند.۸ از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) رابطۀ فرد و جامعه در اسلام، طی قوانین خاصی، تدوین و تنظیم شده است و اگر انسانها به آن عمل کنند، به غنای روحی خواهند رسید. همچنین اسلام، چگونگی سیاست جامعه را در رابطه با اقلیتها و افراد بیان کرده است. برای نمونه، ایشان معتقدند اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا شود، جامعه اقتصادی مترقی خواهد داشت؛ چراکه قوانین اسلام، پیشرو و پیشاهنگ است.۹ امام(ره) معتقد است وقتی اصل توحید در همۀ شئون جامعه سایه افکند، رابطۀ بین فرد و جامعه و رابطۀ بین جامعه با جوامع دیگر، بر اساس معیارهای متعالی الهی و انسانی شکل خواهد گرفت.۱۰
۵ـ آزادی: از نظر امام، ﻳﻜﻲ از بنیادﻫﺎی اﺳﻼم، آزادی اﺳﺖ. اﻧﺴﺎن واﻗﻌﻲ، ﻓﻄﺮتاً آزاد است.۱۱ از نظر ایشان، آزادی در غرب «مخالف سنن انسانی و اخلاق» است و در حصار محدودكنندۀ قواعد و قوانین قرار نمیگیرد.۱۲ ایشان تأکید میکنند: «آزادی در اسلام، در حدود اسلام است؛ در حدود قانون است. تخلف از آن نشود به خیال اینکه آزادی است.»۱۳ این نوع آزادی در جامعۀ مطلوب اسلامی، گوهری گرانبهاست که انسانها از آن بهرهمندند و هیچ کس نمیتواند آن را از انسان سلب کند.
هیچ انسانی حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموختیم كه هیچ فردی حق ندارد انسانی یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم كند... انحطاط و سقوط بشر، به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست.۱۴
۶ـ زن و اجتماع: در دیدگاه امام خمینی(ره) به زن از دو بعد نگریسته میشود: اول از بُعد انسانی؛ به این معنا که زنان از این نظر، همپای مردانند و میان این دو تفاوتی وجود ندارد: «ما میخواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد.»۱۵ بنابراین، در شئون انسانی، این دو با هم برابرند. در نتیجه، هر دو بر سرنوشت خویش حاکمند و باید در ابعاد مختلف امور اجتماعی و سیاسی مشارکت کنند: «زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.»۱۶ بنابراین، همانطوری كه مردها باید در امور سیاسی دخالت كنند و جامعۀ خودشان را حفظ كنند، زنها هم باید دخالت كنند و جامعه را حفظ كنند. زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، همدوش مردها باشند.۱۷
اما بعد دوم نگاه ایشان به زن، مربوط میشود به نقش اجتماعی او در جامعه. امام در این زمینه، دو دسته بیانات دارند: در دستۀ اول، دفاع از اسلام را برای زنان نیز مانند مردان واجب میدانند۱۸ و تا جایی پیش میروند که میفرمایند: «زنان، همانطور که قبلاً گفتم، میتوانند در ارتش باشند.»۱۹
در دستۀ دوم از بیاناتشان، بر تفاوت ارگانیک میان زن و مرد تأکید میکنند و آن را مبنای نوعی تقسیم کار اجتماعی و اولویتدهی به ایفای نقش میدانند و میفرمایند: «عواطفی كه در بانـوان است، مخصـوص خـودشان است و در مـردها ایـن عواطف نیست. لهذا آن چیزی كه در پشت جبهه از روی عواطف از بـانـوان صـادر میشــود، بیشتر و بالاتـر و ارزنـدهتـر است از آن چیزی كه از مـردها صادر میشـود. به مـوجب عواطفـی كه بانـوان دارنـد، آنها بـرای جبهه كارهای بسیار مفید انجام دادهاند و میدهند.»۲۰
امام در جای دیگر میفرمایند: «بانوان محترم! مسئولید؛ همه مسئولیم. همۀ شما مسئول تربیت اولادها هستید؛ شما مسئولید كه در دامنهای خودتان اولادهای متّقی بار بیاورید؛ تربیت كنید؛ به جامعه تحویل بدهید. همه مسئول هستیم كه اولادها را تربیت كنیم؛ لكن در دامن شما بهتر تربیت میشوند. دامن مادر، بهترین مكتب است از برای اولادها.»۲۱
۷ـ ولایت فقیه و حکومت اسلامی: از مهمترین مباحث اندیشهای امام، بسط نظریۀ ولایت فقیه و تشکیل حکومت بر اساس این نظریه است. امام تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را حکم عقل میدانند؛ چراکه برای جلوگیری از تهاجمات و دفاع از نوامیس مسلمانان، همچنین جلوگیری از تعدی افراد به یکدیگر و برقراری نظم، حکومت لازم است: «اكنون كه دوران غیبت امام پیش آمد و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا بكند و هرجومرج روا نیست، تشكیل حكومت لازم میآید. عقل هم به ما حكم میكند كه تشكیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری كنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم كردند، دفاع كنیم. برای جلوگیری از تعدّیات افراد نسبت به یكدیگر هم حكومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است.»۲۲
امام دربارۀ گسترۀ اختیارات ولیفقیه در ادارۀ امور جامعه میفرمایند: «این توهّم، كه اختیارات حكومتی حضرت رسول اكرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود، یا اختیارات حكومتی حضرت امیر بیشتر از فقیه است، باطل و غلط است. البته، فضایل حضرت رسول اكرم بیش از همۀ عالم است و بعد از ایشان، فضایل حضرت امیر بیشتر است؛ لكن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حكومتی را افزایش نمیدهد.»۲۳
امام جایگاه ولایت فقیه را بالاتر از مجلس خبرگان میدانند و معتقدند ولایت فقیه، همان ولایت رسولالله(ص) است: «ولایت فقیه یك چیزی نیست كه مجلس خبرگان ایجاد كرده باشد؛ ولایت فقیه یك چیزی است كه خدای تبارك و تعالی درست كرده است؛ همان ولایت رسولالله است.»۲۴
«فقهای جامعالشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولّی امور در غیبت كبرا، موكول به آنان است.»۲۵
پینوشتها:
۱ـ صحیفه نور، ج 13، ص 433.
۲ـ همان، ج5، ص ۳۸۸ـ۳۸۷.
۳ـ همان، ص 389.
۴ـ همان، ج 9، ص 425.
۵ـ همان، ص 425.
۶ـ همان، ج 14، ص 377.
۷ـ همان، ص 370.
۸ـ همان، ج15، ص 213.
۹ـ همان، ج4، ص 242.
۱۰ـ همان، ج5، ص 79.
۱۱ـ سیدروحالله موسویخمینی، صحیفۀ نور، تهران، مركز مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ج 4، ص242.
۱۲ـ همان، ج 7، ص181.
۱۳ـ سیدروحالله موسویخمینی، كلمات قصار، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی،1372، ص ۱۱۲ـ۱۱۱.
۱۴ـ سیدروحالله موسویخمینی، صحیفۀ نور، همان، ج 3، ص 68.
۱۵ـ همان، ج 5، ص 153.
۱۶ـ همان.
۱۷ـ همان، ج 18، ص 264.
۱۸ـ همان، ج 12، ص 44.
۱۹ـ همان، ج 4، ص 103.
۲۰ـ همان، ج 14، ص 320.
۲۱ـ همان، ج 4، ص 103.
۲۲ـ ولایت فقیه، حکومت اسلامی، همان، ص 39.
۲۳ـ همان، ص 40.
۲۴ـ سیدروحالله موسویخمینی، صحیفه امام، همان، ج 6، ص 95.
۲۵ـ همان، ج 19، ص 237.