«چهره حيات‌بخش امام خميني در جهان اسلام امري غير قابل اغماض است و ايشان يکي از بزرگ‌ترين شخصيت‌هاي قرن حاضر محسوب مي‌شوند. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني سبب بروز تحولات و دگرگوني‌هاي عظيم در جهان اسلام شد و وي چهره جديدي از اسلام را ارائه کرد. انقلاب ايران درس مبارزه عليه بي‌عدالتي و مقابله با حکومت‌هاي ديکتاتوري و غير انساني را آموخت.»(دکتر فرانسيسکو اسکودرو بداته، رئيس فدراسيون جوامع اسلامي اسپانيا)

کارنامه و چشم‌انداز صنعت مس ايران

 مهدي دنگچي/ صنعت مس يکي از صنايعي است که با تکيه بر آن مي‌توان علاوه بر ارزآوري حاصل از صادرات براي کشور، توسعه صنعتي را نيز در کشور رقم زد. ازاين‌رو، با توجه به ظرفیت‌های موجود چشم‌انداز بسيار روشني براي آينده صنعت مس متصور است. ايران از نظر ذخاير معدني مس، بـر روي کمربند جهاني اين فلز قرار گرفته است که در راستاي محور شمال ‌غرب‌ـ جنوب شرق کشور امتداد دارد. شرکت ملي صنايع مس ايران حدود چهار درصد از ذخاير معدني جهان را در بر دارد و اکنون از نظر ذخاير در جايگاه نهم جهان واقع شده است. با توجه به اکتشافات انجام شده، ذخاير مس ايران بیش از سه ميليارد و 289 ميليون تن است.
گزارش‌هاي يک کارشناس آلماني هنگام احداث خط تلگراف سيرجان به رفسنجان سرآغاز تاريخ پر فراز و نشيب شرکت مس مي‌شود. درست يک سال پس از مرگ ناصرالدين‌شاه قاجار در سال 1276 يک کارشناس آلماني به نام «استال» در جريان احداث خط تلگراف منطقه سيرجان به رفسنجان، از سرچشمه مي‌گذرد و در يادداشت‌هاي خود اشاراتي به وجود معدن مس سرچشمه مي‌کند. بعدها در سال‌هاي 1319 تا 1321 جرج لادم نيز وجود معدن مس سرچشمه را در گزارش‌هاي خود تأييد مي‌کند.
کار جدي بر روي معدن و انجام فعاليت‌هاي اکتشافي در سرچشمه عملاً از دوره پهلوي آغاز مي‌شود. يکي از دلايل اين امر رويکرد رضاشاه مبني بر ارسال عده‌ای از دانشجويان به فرنگ براي تحصيل در رشته‌هاي مهندسي بود. در بين اين رشته‌ها تعداد محصلاني که در رشته معدن تحصيل کردند از همه بيشتر بود و اين نشانه‌اي از علاقة وافر رضاشاه به توسعه معادن بود. مهندس «رضا نيازمند» نخستين مديرعامل شرکت ملي صنايع مس ايران يکي از دلايل اين امر را جداي از نگاه ويژه رضاشاه به معدن انعقاد قرارداد خريد يک کارخانه ذوب‌آهن 15 هزار تني با آلمان مي‌داند.
پس از نخستين گزارش‌ها درباره معدن مس سرچشمه در سال 1276، عملاً در سال 1328 شمسي مهندس «علي انتظام» پس از پي بردن به ذخيره قابل‌توجه معدن، معدن مس سرچشمه را با عنوان شرکت موراسبان ثبت مي‌کند،‌ اما تا سال 1346 عملاً هيچ‌گونه اقدام فني در ارتباط با اکتشاف اين معدن صورت نمي‌گيرد. در اين سال برادران رضايي که در رشته فلزات کار مي‌کردند و تخصص بالایی در حوزه معادن داشتند، با مشارکت شرکت «سلکشن‌تراست» شرکت سهامي صنايع مس کرمان K.CL را تأسيس و حفاري معدن مس سرچشمه را آغاز مي‌کنند. 
بر اساس اين قرارداد سلکشن‌تراست به ايران مي‌آمد و اکتشافات مس را انجام مي‌داد و در صورت امکان، سنگ مس صادر مي‌شد و منافع به نسبت 30 درصد سلکشن‌تراست و 70 درصد شرکت برادران رضايي تقسيم مي‌شد. بنابراين پس از حدود 70 سال، کار فني و علمي بر روي معدن مس سرچشمه آغاز مي‌شود و شرکت صنايع مس کرمان شروع به فعاليت مي‌کند.
پس از پيشرفت کافي در اکتشافات، شرکت سلکشن‌تراست ذخيره مس معدن را در حدود 400 ميليون تن سنگ مس از نوع پروفيري با عيار متوسط يک درصد؛ يعني چهار ميليون تن مس خالص اعلام مي‌کند. پس از کشف اين ميزان از ذخاير مس، سلکشن‌تراست به برادران رضايي اعلام مي‌کند که سرمايه لازم براي انجام اقدامات فني و عملي بسيار بالاست و اين شرکت قادر به تأمين آن نيست و بايد از بانک‌ها وام بگيرد. همزمان با شکست و ناکامي سلکشن‌تراست در دریافت وام از بانک‌هاي خارجي و همچنين به ثبت رساندن معدن مس سرچشمه به‌ منزله ميراث ملي از سوي شوراي اقتصاد در آذر ماه سال 1350 شمسي، محمدرضا پهلوي دستور خريداري سهام شرکت سلکشن‌تراست و برادران رضايي و اداره معدن از سوی دولت را صادر مي‌کند.
ملي شدن صنعت مس و تشکيل شرکت سهامي معادن مس سرچشمه در اسفند ماه 1350 را مي‌توان از اتفاقات مهم در پيشرفت صنعت مس کشور دانست. در سال 1351 مهندس نيازمند اولين مديرعامل شرکت معادن مس سرچشمه انتخاب شد. طي نيمه اول همان سال قراردادي به ‌منظور همکاري بين شرکت معادن مس سرچشمه و شرکت آمريکايي آناکاندا که به علت ملي شدن صنايع مس شيلي از آن کشور اخراج شده بود، منعقد شد. اين قرارداد زمينه را براي راه‌اندازي مجتمع مس سرچشمه مهيا کرد. 
در 20 تير ماه 1355 قانون تأسيس شركت ملي صنايع مس ايران تصويب مي‌شود و شركت‌ سهامي معادن مس سرچشمه به شركت ملي صنايع مس ايران تغيير نام مي‌دهد. در قانون تأسيس اين شركت تمامی فعاليت‌هاي معادن مس كشور، اعم از اكتشافات، بهره‌برداري، توليد محصولات پرعيار سنگ‌مس، ذوب‌، پالايش و صنايع جنبي و توليد محصولات فرعي مس و همچنين توزيع، فروش داخلي و صادرات مس از مهم‌ترین وظايف قانوني شركت ملي صنايع مس ايران است. تا پاييز 1357 بيش از 95 درصد از عمليات اجرايي نصب دستگاه‌ها و كارهاي اجرايي و زير‌بنايي سرچشمه، از قبيل به اتمام ‌رسيدن خانه‌سازي، تأمين آب مورد نياز معدن از طریق 150 چاه عميق در 60 کيلومتري غرب معدن، احداث سد درياچه رسوبات، استخراج از معدن، احداث کارخانه تغليظ و کارخانه ذوب به پايان رسيده بود. پس از چهار سال تلاش و افتتاح معدن سرانجام مهندس نيازمند به دليل بيماري استعفاي خود را تقديم شاه مي‌کند و «تقي توكلي» را به‌ عنوان جانشين خود معرفي مي‌کند. دوره مديرعاملي تقي توكلي به دليل پيروزي انقلاب اسلامي دوره بسيار كوتاهي بود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي شاهد شکوفايي صنعت مس بوده‌ايم. در سال 1389، يک ميليارد و 600 ميليون تن به ذخاير ما افزوده شد. از اين ميزان يک ميليارد تن مربوط به مس سرچشمه و 600 ميليون تن متعلق به معادن کوچک است که داراي پروانه اکتشاف و پروانه بهره‎برداري هستند.
شيلي با 160 ميليون تن ذخيره مس خالص مقام اول جهان را دارا است و در رتبه بعدي پرو با 71 ميليون تن قرار دارد. ايران در توليدات معدني رتبه چهارم آسيا و رتبه سيزدهم جهان را دارد. در توليد مس آندي در آسيا رتبه هفتم و در جهان رتبه يازدهم را ثبت کرده است. در توليد مس کاتدي نيز داراي رتبه هفتم آسيا و بيست‌ودوم جهان هستيم.
اطلاعات حاکي از آن است که در 12 ماه سال 93 استخراج و توليد مس در شرکت‌هاي بزرگ معدني ايران رو به افزايش بوده است. همچنين آمارها نشان می‌دهد، ميزان مواد معدني استخراج شده از معادن مس سرچشمه، سونگون و ميدوک در 11 ماه سال 93 به 149 ميليون و 379 هزار و 133 تن رسيده و اين در حالي است که اين ميزان توليد در سال92، 125 ميليون و 528 هزار و 427 تن بوده است.
ذکر این نکته لازم است که کرمان و آذربايجان شرقي قطب ذخاير مس ايران هستند که معدن مس سرچشمه، سونگون و ميدوک به دليل قرار گرفتن بر روي کمربند مس از اين ذخاير برخوردار هستند.
اکنون ذخاير معدني مس در ايران بيش از 22 ميليون تن مس محتوي است که حدود 3/1درصد از ذخاير معدني مس جهان را شامل مي‌شود. چشم‌انداز کنسانتره مس در پايان برنامه ششم با اضافه شدن 415 هزار تن کنسانتره از معادن چهارگانه دره‌زار، دره‌آلو، دره زرشک و چاه فيروزه و 180 هزارتن از معادن کوچک، توليد کنسانتره شرکت به بيش از يک ميليون و 800 هزار تن خواهد رسيد که با تحقق اين برنامه‌ها، جايگاه شرکت به رتبه سيزدهم جهان از نظر توليدات معدني ارتقا خواهد يافت. با افزايش حجم توليد کنسانتره، توليدات کاتد شرکت نيز به 400 هزار تن در پايان برنامه ششم توسعه افزايش خواهد يافت و با اين حجم توليد کاتد، ايران بين 10 کشور برتر جهان در زمينه توليدات مس پالايش شده قرار خواهد گرفت.



 امير فخري/ رسول ملاقلي‌پور در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد و به دلیل وضع نامناسب مالي خانواده موفق به ادامه تحصيلات متوسطه نشد. وي در سنين نوجواني عکاسي را به صورت آماتور شروع کرد و در سال 1354 بازيگري تئاتر را برای تقویت بيان و از بين بردن لکنت زبان انتخاب کرد، اما عکاسي را به شکل حرفه‌اي ادامه داد.
در سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ به عنوان عکاس و خبرنگار از آخرين روزهاي مقاومت در خرمشهر عکس و خبر تهيه مي‌کرد و با برگشتن آخرين نفرات مجبور به عقب‌نشيني به شرق خرمشهر شد، اين در حالي بود که با دوربين سوپر هشت توانست براي بار دوم فيلمبرداري را همزمان با عکاسي تجربه کند. لذت فيلمبرداري سبب شد تا او تجربيات عکاسي و ظهور و چاپ در لابرآتوار را اين بار از ويزور فريم‌هاي متحرک ببيند. وي اولين تجربه داستاني خود را با یک فیلم 16 ميلي‌متري، مشترک با مرحوم حسين منزه و زير نظر فرامرز باصري فيلمبرداري و کارگرداني کرد. پس از آن، فيلم 16 ميلي‌متري «سقاي تشنه‌لب» را به عنوان نويسنده، تهيه‌کننده و کارگردان براي حوزه انديشه و هنر اسلامي ساخت.
ملاقلي‌پور از کارگردانان سينماي جنگ و اجتماعي ايران بود که با ساخت «پرواز در شب» (۱۳۶۵) جايزه بهترين فيلم را از جشنواره پنجم فيلم فجر به دست آورد. با فيلم «افق» قدرت کارگرداني خود را به رخ همگان کشيد و با ساخت «مجنون و خسوف» همگام با شرايط روز حرکت کرد. اما با فيلم «پناهنده» نزد فيلم‌شناسان به محبوبيت رسيد و در سال ۱۳۷۴ اثر مهمّش «سفر به چزابه» را ساخت. در سال 1377 در هفدهمين دوره جشنواره فيلم فجر سيمرغ بلورين بهترين کارگرداني و بهترين فيلم جشنواره را برای ساخت فيلم «هيوا» کسب کرد.
رسول ملاقلي‌پور که تا آخرين لحظات عمر خود به جنگ و فيلمسازي و کار در اين زمينه تعهد داشت، عاقبت در راه همين تعهد جان باخت. وي که همراه با رسول احدي (مدير فيلمبرداري) براي نگارش فيلمنامه فيلم بعدي خود (عصر روز دهم) که آن هم به موضوع جنگ مي‌پرداخت به شمال کشور رفته بود، در ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ بر اثر سکته قلبي جان باخت و آخرين ساخته خود را نيمه‌تمام گذاشت. مجتبي راعي بعداً با بازنويسي فيلمنامه ملاقلي‌پور، اين فيلم را به تهيه‌کنندگي منوچهر محمدي جلوي دوربين برد. پس از درگذشت ملاقلي‌پور، نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر براي يک عمر فعاليت هنري به خانواده ايشان اهدا شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي به مناسب درگذشت ملاقلي‌پور پيامي به اين شرح صادر کردند: «بسم‌الله الرحمن الرحيم/ درگذشت ناگهاني هنرمند دفاع مقدس، مرحوم آقاي رسول ملاقلي‌پور را به بازماندگان و دوستان ايشان و به همه‌ سينماگران و اصحاب هنر متعهد تسليت مي‌گويم. آن مرحوم در زمره‌ کساني بود که با شوق و خلوص جوانانه و با انگيزه‌هاي انقلابي پاي در ميدان هنر نهادند و سال‌هایی از عمر خود را در اين تلاش مؤمنانه سپري کردند و آثار ماندگار و ارزشمندي آفريدند. درگذشت ايشان براي جامعه‌ هنري تأسف‌بار است. از خداوند متعال پاداش شايسته و رحمت و مغفرتش را براي آن مرحوم مسئلت مي‌کنم. سيدعلي خامنه‌اي (17/12/۱۳۸۵)»



دوزينگ پمپ سلونوئيدي ديافراگمي با قابليت تغيير کورس رفت و برگشتي به همت محققان شرکت بين‌المللي سحر آب صنعت مستقر در شهرک علمي‌ـ تحقيقاتي اصفهان طراحي و ساخته شده است. اين دستاورد، دستگاهي «هاي‌تک» (High Tech) و بسيار پرکاربرد با ميزان هشت ميليون دلار ارزش واردات در سال بوده است.
مديرعامل شرکت بين‌المللي سحر آب صنعت با بيان اينکه با گسترش روزافزون صنايع و پيچيده‌تر شدن آنها در بخش‌هاي مختلف نياز به استفاده از دستگاه‌هاي پيشرفته‌تر در اصطلاح «هاي‌تک» بيشتر احساس مي‌شود، اظهار داشت: دوزينگ پمپ يا پمپ اندازه‌گير يکي از اين نوع دستگاه‌ها و در عين حال به شدت مورد نياز به ويژه در تصفيه‌خانه‌هاي آب و فاضلاب است. متخصصان شرکت بين‌المللي سحر آب صنعت با توجه به نياز کشور و با عنايت به بیانات رهبر معظم انقلاب در زمینه توليد ملي و حمايت از کالاي ايراني برآن شدند تا با تکيه بر دانش و استعداد متخصصان داخلي، از نيازهاي بازارهاي خارجي کاسته و قدمي در راستاي اقتصاد مقاومتي بردارند، به این منظور اقدام به ساخت يکي از دستگاه‌هاي پيشرفته به نام دوزينگ پمپ سلونوئيدي ديافراگمي کردند.
دوزينگ پمپ يا پمپ اندازه‌گير به پمپ‌هايي گفته مي‌شود که مقدار مشخصي از يک سيال را پمپاژ (تزريق) مي‌کنند. در طراحي اين پمپ‌ها ميزان دبي و فشار از جمله شاخصه‌های کليدي محسوب مي‌شود.
دوزينگ پمپ‌ها در انواع و مکانيزم‌هاي مختلف نظير دوزينگ پمپ ديافراگمي، دوزينگ پمپ پيستوني و غيره وجود دارد که در آنها نيروي محرکه براي انجام مکش سيال و تزريق آن متفاوت است و عموماً به صورت برقي(الکتروموتور)، سلونوئيدي( مغناطيسي)، نيوماتيکي و هيدروليکي موجود است. همچنين يکي از شاخص‌هايي که دوزينگ پمپ‌ها را از دیگر پمپ‌هاي موجود مجزا مي‌کند، قابليت تغيير کورس رفت و برگشتي است.
اين محصول در موارد متعدد نظيرکلرزني اتوماتيک به آب آشاميدني، صنايع داروسازي، کلرزني آب استخرها، تزريق پلي‌الکتروليت به فاضلاب،کنترل شاخص‌های آب برج خنک‌کننده و غيره به کار مي‌رود. فناوری ساخت اين دستگاه در اختيار کشورهاي آلمان، آمريکا، فرانسه، انگلستان، ژاپن و ايتاليا است و اينک جمهوري اسلامي ایران نيز توان ساخت اين پمپ‌هاي مخصوص را به دست آورده است. ذکر این نکته لازم است که قيمت تمام شده اين دستگاه نصف قيمت نمونه خارجي آن است.



 عبدالله شهبازي/  در واژگان سياسي،‌ دو مفهوم «رژيم» و «نظام» متفاوت است. «رژيم» معمولاً به حکومتي اطلاق مي‌شود که با اتکا بر قهر و غلبه مي‌تواند سلطه خود را بر جامعه‌ مستقر کند، ولي به طور نسبي قادر به ايجاد پيوند طبيعي با تاروپود آن جامعه نيست. بدين‌سان، «رژيم» فاقد آن توانمندي و کارمايه دروني است که با جامعه پيوند ارگانيک برقرار کند و به اين دليل پس از دوراني، معمولاً نه چندان طولاني، حذف مي‌شود يا از درون مي‌پاشد. «نظام سياسي» نيز مي‌تواند به دلايل عديده، چنين سرنوشتي يابد؛ ولي در دوراني طولاني‌تر و به تأثير از عواملي بزرگ‌تر و عميق‌تر.
در دوران استعماري (از سده شانزدهم تا بيستم ميلادي) و پسااستعماري (از سده بيستم ميلادي تا امروز)،‌ يعني دوراني که به تدريج «غرب جديد» تکوين يافت و حاکميت جهاني خود را مستقر کرد، در بسياري از کشورهاي «جهان پيراموني» چنين «رژيم»هايي پديد آمدند که در بسياري موارد با دخالت مستقيم و غيرمستقيم کانون‌هاي قدرت جهاني و به شکلي تحميل شده بر جوامع بومي و فاقد پيوندهاي طبيعي با تاريخ و فرهنگ و سنن آن جوامع بود. بدين‌سان، «رژيم»هاي سياسي عمري مستعجل داشتند و به دليل جابه‌جایی مدام اين نوع حکومت‌ها به ويژه در دو سده اخير بخش مهمي از جهان معاصر با تلاطم‌هاي سياسي فراوان مواجه بوده است.
در مقابل، در جوامعي که با انقطاع مدام در سير تحول طبيعي سياسي مواجه نيستند، تسلسل و تداوم نهادها و ساختارهاي اجتماعي و سياسي براي دوراني طولاني به طور نسبي حفظ مي‌شود و «نظام سياسي» پديد مي‌آيد. «نظام سياسي» با جامعه پيوند طبيعي مي‌يابد و بخش‌هايي از آن به ساختارها و نهادهاي مديريت جامعه بدل مي‌شود؛ به گونه‌ای که حذف اين بخش‌ها قابل تصور نيست. در جهان امروز، در برخي جوامع غربي، که تداوم و تسلسل نظم سياسي طي چند سده حفظ شده، برخي ساختارها و نهادهاي اجتماعي چنين وضعي يافته‌ و به سازوکار و ابزار مديريت جامعه بدل شده‌اند.
حکومت پهلوي به دليل انحطاط و فروپاشي دروني ايران در اوایل سده بيستم ميلادي، به ويژه تأثيرات بسيار عميق و مهلک جنگ جهاني اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸) بر جامعه ايراني، در دهه ۱۹۲۰ ميلادي مستقر شد، در دوران ترسيم جغرافياي سياسي جديد منطقه از سوي قدرت‌هاي پيروزمند در جنگ به ويژه استعمار بريتانيا. اين وضع مختص به ايران نبود و سراسر منطقه‌اي را که در واژگان متداول «خاورميانه» نام گرفته (شامل بخش مهمي از غرب آسيا و قسمتي از شمال آفريقا و بخش اروپايي ترکيه جديد)، دستخوش دگرگوني‌هاي بزرگ کرد و به تأسيس دولت‌هاي جديد، به ويژه بر ويرانه سرزمين پهناور عثماني مغلوب در جنگ انجاميد.
حکومت پهلوي، بر بنياد راهبردی که قدرت‌هاي پيروزمند در جنگ جهاني اول براي «خاورميانه جديد» تعريف کردند، بايد به نظم سياسي مقتدري تبديل مي‌شد که بدون تحميل هزينه مالي بر غرب، با ثروت ايرانيان، اهداف قدرت‌هاي بزرگ غربي را در منطقه محقق کند.
در سياست داخلي، حکومت پهلوي بر بنياد انگاره «استبدادگري خوب» تکوين يافت که آرمان تجددگرايان غرب‌گراي ايراني دوران مشروطه بود. آنان اين انگاره را مستقيم يا غيرمستقيم از متفکران سياسي دستگاه استعماري بريتانيا آموختند؛ مانند جان استوارت ميل که مي‌گفت: «مردمي که در وضع آزاد تمدن نيافته به سر مي‌برند... تا زماني که اطاعت کردن را نياموزند قادر به هيچ‌گونه پيشرفتي در تمدن نخواهند بود... براي آنکه حکومتي تواناي اين کار باشد، تشکيلات سياسي آن بايد کم‌وبيش، سر به سر، استبدادگرانه باشد... در کشوري که هيچ‌گونه محرکي براي بهبود خودانگيخته مردم وجود نداشته باشد، تنها اميد آنان به هر حرکتي در جهت پيشرفت، به فرصت‌هايي موکول است که استبدادگري خوب مي‌تواند پديد آورد.»
اين راهي است که روسیه پيشتر در سده هجدهم ميلادي، در دوران حکومت پطر اول، که به «پطر کبير» شهرت يافته، مقارن با اواخر صفويه در ايران رفته بود. در اوایل سده نوزدهم، مقارن با دوران فتحعلي شاه و نخستين سال‌هاي سلطنت محمدشاه قاجار در ايران، محمود دوم، سلطان عثماني، مدل «استبدادگري خوب» را از غرب اخذ کرد و محمدعلي پاشا، حکمران مصر نيز همزمان آن را تجربه کرد. در ايران، انديشه «استبدادگري خوب» از نيمه اول سده نوزدهم ميلادي، به طور عمده از طريق کارکنان وزارت خارجه و دیگر کساني که با «اصلاحات» محمود دوم آشنا شدند و نام‌هايي، چون «مدارس رشديه» را در عثماني شنيدند، به تدريج وارد شد و سرانجام در کوران ناکامي‌هاي پس از نهضت مشروطه در قالب آرمان «ديکتاتوري مصلح» سر بر کشيد و در پايه استقرار حکومت پهلوي قرار گرفت.
محققانی ژرف‌نگر پيامدهاي عميق تخريبي اين اقدامات «اصلاحي» را براي جوامع فوق شناخته‌اند و آن را عامل بسياري از نابساماني‌هاي پسين روسيه و عثماني و مصر دانسته‌اند. آيزايا برلين، متفکر بريتانيايي، درباره پيامدهاي اقدامات پطر در روسيه مي‌نويسد: «پطر طبقه کوچکي از «مردان نو» پديد آورد که نيمه روسي و نيمه خارجي بودند؛ در روسيه به دنيا آمده ولي در خارج درس خوانده بودند. اين مردان در طول زمان هيئت حاکمه کوچکي از مديران و ديوانيان دولتي پديد آوردند که بالاي سر مردم قرار داشتند و ديگر در فرهنگ... آنها سهيم نبودند؛ براي هميشه از آنها بريده بودند. به اين ترتيب، گروه کوچک فرمانفرمايان از توده عظيم فرمانبرداران دورتر و دورتر مي‌شدند.» 
تجربه ايران را بايد به سه تجربه دردناک تاريخي فوق افزود. در هيچ يک از اين چهار کشور «استبدادگري خوب» نتوانست به استقرار نظمي دروني‌شده و با ثبات بينجامد که به عکس ساختارها و نهادهاي کارآمد پيشين را نيز، که گاه بسيار کهن و ريشه‌دار و انتخابي و مردمي بودند، نابود کرد. پيامد تجربه حکومت پهلوي در ايران استقرار حکومتي اقتدارگرا و متکي بر ديوان‌سالاري حجيم و متمرکز بود که دوامش متکي بر حمايت قدرت‌هاي غربي بود. اين ديوان‌سالاري با درآمدهاي نفتي عجين شد و هيولايي پديد آورد که در واژگان سياسي‌ جديد «دولت رانتير» يا «دولت نفتي» ناميده مي‌شود؛ دولتي که از جامعه تغذيه نمي‌کند، به طور عمده بر درآمدهاي نفتي متکي است و به اين دليل به تعبيه سازوکارهاي افزايش توليد ملي علاقه واقعي ندارد. افزون بر این، به دليل ثروتي که از طريق فروش ذخاير انرژي به دست مي‌آورد، اين امکان را دارد که طرح‌هاي تخيلي خود را اجرا کند بي‌آنکه به سود و زيان مادي و معنوي آن بينديشد.

اصحاب انقلاب‌ـ 39


 سید مهدی حسینی/ در شماره پیش ضمن اشاره به تدابير شهيد بهشتي در برنامه‌ريزي و سازماندهي براي مديريت مدرسه حقاني، از اين مرکز به عنوان تشکيلات تربيت‌کننده کادر وفادار نهضت امام خميني(ره) ياد شد. يکي ديگر از ياران امام(ره) که شهيد بهشتي او را شناسايي و جذب کرد و دعوت به کار شد تا مديريت و اجراي برنامه‌ها را عهده‌دار شود، شهيد قدوسي بود. او از ياران صديق امام و از افراد انقلابی سرشناس حوزه و فردي مقتدر و منظم بود و از آنجا که او داماد علامه طباطبايي بود و سال‌ها در درس و بحث حضرت امام(ره) شرکت کرده بود و مدت‌ها با شهيد بهشتي حشرونشر داشت، ويژگي‌هاي مديريتي را به درستي دريافته بود. توانايي او در مديريت، نظارت بر طلاب، اخلاص و اخلاق در عمل، پشتکار و ثبات قدم، نفوذ در اعماق وجود طلبه‌ها، ايمان و اعتقاد به همراه خشوع و خضوع، نظم و قاطعيت در رفتار، از ویژگی‌هایی بود که در وي شهرت داشت. وي پس از قبول مديريت مدرسه حقاني، تمام امور اجرايي را عهده‌دار شد و با صلابتي کم‌نظير نزدیک به ۱۴ سال بر تمام اوضاع اشراف کامل داشت.
در زمینه عملکرد شهيد قدوسي، حجت‌الاسلام پورمحمدي که مدتي مسئوليت وزارت کشور و وزارت دادگستري را برعهده‌ داشت، در مصاحبه‌اي مي‌گويد: «مرحوم آيت‌الله قدوسي شرايط خاصي داشتند. ايشان قبل از انقلاب تا ايام شهادت مصطفي خميني به حکومت اسلامي فکر مي‌کرد. خيلي جدي برنامه مدرسه را دنبال مي‌کرد. تلاش او اين بود که مجموعه‌ مدرسه حقاني به هيچ وجه متلاشي نشود. با يک حالت «پنهان‌کاري» بسيار شديد و «تقيه» بسيار بالايي با تمام حساسيت‌هاي سياسي و ذهن انقلابي بسيار شديد، اما با نهايت کنترل و مراقبت که چيزي بروز داده نشود و مدرسه به تعطيلي بينجامد. به خصوص پس از حادثه مدرسه فيضيه ما که مي‌خواستيم شلوغ‌کاري کنيم، ايشان کنترل مي‌کرد و دستور مي‌داد که رعايت شود. درس نمي‌خوانديم. مرتب مي‌رفتيم به تظاهرات و اعلاميه پخش می‌کردیم. چند بار مرحوم قدوسي گفتند اگر حکومت به دست شما بيفتد اين‌طوري مي‌خواهيد آن را اداره کنيد؟! با بي‌سوادي نمي‌شود حکومت را اداره کرد. با بي‌سوادي نمي‌شود به جنگ کفر و کمونيست‌ها رفت. مردم آخوند بي‌سواد نمي‌خواهند، دقيقاً از همان جايي که ما دنبال انقلاب بوديم و مي‌گفتيم بايد تحرکات انقلابي زياد شود، ايشان يک پله بالاتر از آن مي‌رفت و فکر مي‌کرد. مي‌گفت مي‌خواهيم حکومت را بگيريم و با بي‌سوادي نمي‌شود حکومت را اداره کرد. شهيد قدوسي با يک زرنگي و زيرکي توأم با تقيه و پنهان‌کاري موفق شد درس‌خوانده‌هاي مدرسه حقاني را از گزند نيروهاي امنيتي شاه و ساواک و تهاجم به آنجا حفظ کند.»
يکي از مأموران ساواک به شهيد قدوسي گفته بود: «من تمام پرونده شما را خوانده‌ام، چيزي در آن نيست، ولي در آن نوشته شده است که آدم بسيار زرنگي است.»
مدرسه حقاني نقش مهم و ويژه‌اي در حوادث و جريانات سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در قم داشت. اقداماتی چون؛ شرکت فعال طلاب مدرسه در مراسم تشييع پیکر شهيد آيت‌الله سعيدي، شهيد آيت‌الله غفاري، سالگرد قيام ۱۵ خرداد در سال ۱۳۵۴، شرکت در مراسم ترحيم حاج‌آقا مصطفي خميني و طرح ذکر نام امام خميني به همراه صلوات، اعتراض به اهانت روزنامه اطلاعات در روز ۱۷ دي ۱۳۵۶، شرکت فعال در قيام ۱۹ دي ۱۳۵۶ در قم و تظاهرات‌هاي بعدي، تکثير و توزيع نوارهاي سخنراني و اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني(ره) برخی از فعالیت‌های آن بود.
این فعاليت‌ها در اين مقطع با تيزهوشي، درايت و مديريت شهيد قدوسي انجام مي‌گرفت. او علاوه بر اين با همفکري ياران و همکارانش بسياري از نوشته‌هاي عصر جديد و مورد نياز جامعه انقلابي را وارد حوزه علميه کرد و در زمینه اصلاح و تغيير متون آموزشی و تهيه متون جديد قدم‌هاي ارزشمندي برداشت.
او بحق الگوي نظم و انضباط در مدارس علوم ديني بود. حضرت آيت‌الله‌العظمی خامنه‌اي در دوره رياست‌جمهوري‌شان طي سخناني به مناسبت سالروز شهادت شهيد قدوسي در جمع طلاب حوزه علميه قم فرمودند: «در زماني که کار مدرسه و سامان حوزه علميه قم يک کار غريب و مهجوري بود، شهيد قدوسي با تلاش و همت زياد توانست اين کار را به عهده بگيرد و در پي تأسيس مدرسه‌اي باشد. کسي که توفيق آن را پيدا کرد که عملاً زمام کار يک مدرسه ديني را به عهده‌ بگيرد، شهيد قدوسي بود.» (۱۵/۶/۱۳۶۲)



 مرتضي دخيلي/ سه ماه پس از انجام عملیات والفجر مقدماتی، عملیات والفجر ۱ در منطقه شمال غربی فکه تا بلندی‌های حمرین طرح‌ریزی شد. در ساعت 22 و 10 دقیقه 20 فروردین ماه 1362 با رمز «یا الله، یا الله، یا الله» حمله یگان‌های سپاه و ارتش به فرماندهی سرهنگ علی صیادشیرازی (فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش) آغاز شد.
از زمان عملیات ثامن‌الائمه که به شکست حصر آبادان انجامید، تا آغاز عملیات والفجر 1 همواره برای در هم کوبیدن خط دشمن و گرفتن فرصت عکس‌العمل از آنها از تاریکی شب و ساعات استراحت نیروهای آنان بهره گرفته می‌شد؛ اما در این عملیات برای در هم کوبیدن دشمن روش هجوم در پوشش آتش تهیه برگزیده شد.
بر اساس این، عملیات با اجرای آتش انبوه توپخانه شروع شد. 60 هزار گلوله توپ بر مواضع عراقی‌ها فرو ریخت و این تا آن زمان بی‌سابقه بود. البته دشمن نیز با 100 گلوله به استقبال توپ‌های ایرانی آمد. موقعیت منطقه عملیاتی والفجر بیشتر تپه ماهور (تپه‌های کوتاه) بوده و بلندی‌های مهم آن از 180 متر تجاوز نمی‌کند و در منطقه جنوب شرقی کوه‌های حمرین قرار دارد.
قرارگاه خاتم‌الانبیاء عملیات را از دو محور شمالی و جنوبی به فرماندهی قرارگاه کربلا در جناح راست و قرارگاه نجف در جناح چپ پیش می‌برد. در این عملیات، هشت لشکر از سپاه پاسداران و دو لشکر، سه تیپ و یک گردان از نیروی زمینی ارتش ایران و به عبارت دیگر 30 گردان از ارتش و 80 گردان از سپاه مشارکت داشتند. هر دو جناح کار پیشروی را تا سحرگاه و تا اعلام دستور توقف به خوبی انجام دادند.
از صبح همان روز تا پایان ششمین روز عملیات، عراق بارها به پاتک دست زد و چندین مرتبه بلندی‌های منطقه در دست دو طرف رد و بدل شد، اما نیروهای خودی توانستند اهداف به دست آمده را تثبیت کرده و حالت پدافند به خود بگیرند.