شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: اگر مواظب دل‌تان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید؛ آنچه را که دیگران نمی‌بینند، شما می‌بینید و آنچه را که دیگران نمی‌شنوند، شما می‌شنوید؛ دل جای خداست، صاحب این خانه خداست، آن را اجاره ندهید؛ هی نگو دلم این طور می‌خواهد، ببین خدا چه می‌خواهد. دل آیینه است، غیر خدا را در آن راه ندهید، که اگر یک لکه کوچک پیدا کند، زود نشان می‌دهد؛ دلت را انبار پنبه مکن، سعی کن دلت خدا را نشان دهد. 


نقش اخلاق در تمدّن اسلامی

برخی به مسائل اخلاقى به عنوان يك امر خصوصى در زندگى شخصى مى‌نگرند، يا آنها را مسائل مقدّس روحانى و معنوى مى‌دانند كه تنها در زندگى سراى ديگر اثر دارد، در حالى كه اين يك اشتباه بزرگ است. اكثر مسائل اخلاقى، بلكه همه آنها، آثارى در زندگى اجتماعى بشر دارند و تمدن‌ساز هستند. اگر درست درباره تاريخ گذشته بينديشيم، اقوام زيادى را پيدا مى‌كنيم كه هر یک بر اثر پاره‌اى از انحرافات اخلاقى، شكست خورده يا به كلّى نابود شده‌اند. چه بسيار زمامدارانى كه بر اثر نقاط ضعف اخلاقى، قوم و ملّت خود را در كام مصائب دردناكى فرو بردند و چه بسيار فرماندهان فاسدى كه جان سربازان خود را به خطر افكنده و بر اثر خودكامگى آنها را به خاك و خون كشيدند. درست است كه زندگى فردى نيز بدون اخلاق؛ لطافت، شكوفايى و زيبايى ندارد. درست است كه خانواده‌ها بدون اخلاق سامان نمى‌پذيرند، ولى از آنها مهم‌تر، زندگى اجتماعى بشر است كه با حذف مسائل اخلاقى به سرنوشت دردناكى گرفتار مى‌شود كه بدتر از آن تصوّر نمى‌شود. هر خلق و خوى برجسته انسانى علاوه بر جنبه‌هاى معنوى و اخروى، تأثير عميقى در زندگى مادّى و دنيوى انسان‌ها دارد. به همين دليل، نبايد تصوّر كرد كه مسائل اخلاقى يك سلسله مسائل فردى و شخصى بوده و جدا از زندگى اجتماعى انسان‌ها و تمدن آنها است. بلكه به عکس، رابطه بسيار قوى و نزديك با آن دارد و هرگونه دگرگونى اجتماعى، بدون دگرگونى اخلاقى امكان‌پذير نيست. به تعبير ديگر، مردمى كه مى‌خواهند در يك جامعه بزرگ، زندگى سعادتمندانه توأم با مسالمت و همكارى نزديك داشته باشند، لااقل بايد به آن حد از رشد اخلاقى برسند كه حقايق مربوط به تفاوت انسان‌ها را از نظر ساختمان فكرى، روحى و عاطفى درك كنند؛ چرا كه انسان‌ها در جهات مختلف با يكديگر متفاوتند. به همين، دليل هرگز نمى‌توان انتظار داشت كه ديگران در همه امور از ما پيروى كنند؛ بلكه بايد در حفظ اصول مشترك كوشيد و اختلاف سليقه‌ها و انديشه‌ها را با گذشت و اغماض، سعه صدر و بلندنظرى و نرمى و بردبارى پذيرا شد. حتّى دو نفر نمى‌توانند براى يك مدّت طولانى همكارى نزديك با یکديگر داشته باشند، مگر اينكه از اصول اخلاقى برخوردار باشند. بديهى است آمادگي‌هاى اخلاقى كه براى هضم نقاط اختلاف و رسيدن به وحدت، قدرت و عظمت لازم است، موضوعی نيست كه با گفت‌وگو به دست آيد؛ بلكه نيازمند تهذيب نفوس و تعليم و تربيت كافى است كه موجب رشد و تعالى در جهات اخلاقى شود. ممكن است گفته شود، سعادت و خوشبختى و تكامل جوامع بشرى را مى‌توان در پرتو عمل به قوانين و احكام صحيح به دست آورد، بى‌آنكه مبانى اخلاقى در افراد وجود داشته باشد، ولی عمل به مقرّرات و قوانين نيز بدون پشتوانه اخلاق ممكن نيست. تا از درون انسان‌ها انگيزه‌هايى براى اجراى مقرّرات و قوانين وجود نداشته باشد، تلاش‌هاى برونى به جايى نمى‌رسد. زور و فشار، بدترين ضمانت اجرايى قوانين و مقرّرات است كه جز در موارد ضرورى نبايد از آن استفاده كرد و در مقابل آن، ايمان و اخلاق، بهترين ضامن اجرايى قوانين و مقرّرات محسوب مى‌شود. با اين اشاره، نمونه‌هايى از آيات قرآن مجيد و روایات را كه ناظر به اين مسئله مهم است، مورد توجّه قرار مى‌دهيم:
و اگر اهل شهرها و آبادي‌ها، ايمان مى‌آوردند و تقوا پيشه مى‌كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‌گشوديم، ولى (آنها حق را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمال‌شان مجازات كرديم. (اعراف/ ۹۶). در این آيه كه سخن از رابطه بركات زمين و آسمان با تقوا است، به صراحت مى‌فرمايد: ايمان و تقوا سبب مى‌شود بركات آسمان و زمين به سوى انسان‌ها سرازير شود و به عكس، تكذيب آيات الهى (و بی‌تقوایی) سبب نزول عذاب می‌شود.
بركات آسمان و زمين، معنای وسيعى دارد كه نزول باران‌ها، رويش گياهان، فزونى نعمت‌ها و افزايش نيروهاى انسانى را شامل مى‌شود. «بركت» در اصل به معنای ثبات و استقرار چيزى است و اين واژه بر هر نعمت و موهبتى كه پايدار بماند، اطلاق می‌شود.
خداوند در سوره فصّلت آیات ۳۴ و ۳۵ می‌فرماید: هرگز نيكى و بدى يكسان نيست، بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گویی دوستى گرم و صميمى است! پس باید با نيكى، بدى را دفع كرد، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمى شوند. البته، اين كار هر كس نيست؛ زیرا بزرگوارى و سعه صدر، از هر كس برنمی‌آید. «تنها كسانى به اين مرحله می‌رسند كه داراى صبر و استقامتند و تنها كسانى به اين فضيلت اخلاقى نائل می‌شوند كه بهره عظيمى از ايمان و تقوا دارند!» هميشه يكى از مشكلات بزرگ جوامع بشرى، انباشته شدن كينه‌ها و نفرت‌ها بوده كه وقتى به اوج خود برسد، آتش جنگ‌ها از آن زبانه می‌کشد و همه چيز را در كام خود فرو می‌برد و خاكستر می‌کند. حال اگر با این روش (دفع بدى با نيكى) با آن برخورد شود، كينه‌ها، همچون برف در گرما ذوب می‌شود و از ميان می‌رود و جوامع بشرى را از خطر بسيارى از جنگ‌ها مصون می‌دارد، از جنايات می‌کاهد و راه را براى همكارى عمومى هموار می‌کند. يك مدير متخلّق به اخلاق الهى تا چه حد در كار خود موفّق است و چگونه دل‌هاى رميده را در اطراف خود جمع و متّحد می‌کند؟ اتّحادى كه مايه پيشرفت و تكامل جامعه‌ها است، می‌فرماید: از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم و مهربان شدى! و اگر تندخو و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده می‌شدند(آل‌عمران/ ۱۵۹). آنها را عفو كن و براى آنها آمرزش الهى بخواه و در كارها با آنها مشورت كن، امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، قاطع باش و بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا متوكّلان را دوست دارد! اين آيه تأثير عميق حسن اخلاق را در پيشرفت امر مديريّت و جلب و جذب دل‌ها و وحدت صفوف و پيروزى و موفّقيّت جامعه نشان می‌دهد. بنابراين، تأثير حسن اخلاق تنها در بعد الهى و معنوى آن خلاصه نمی‌شود؛ بلكه اثر وسيعى در زندگى مادّى انسان‌ها نيز دارد. دستورهای سه‌گانه «عفو و گذشت از خطاها»، «طلب آمرزش از پيشگاه خدا» و «مشورت در كارها» که در ذیل آیه آمده نيز در همين راستا است؛ چرا كه اين خلق و خوى كه از مهربانى و تواضع سرچشمه می‌گیرد، سبب عفو و گذشت و استغفار و جبران خطاهاى پيشين و احترام به شخصيّت و ارزش وجودى انسان‌ها می‌شود. آنچه از آيات قرآن مجيد در اين زمينه استفاده كرديم، در روايات اسلامى نيز بازتاب گسترده‌اى دارد كه حاكى از تأثير عميق صفات اخلاقى در زندگى فردى و اجتماعى انسان‌ها است و در ساخت تمدن بشری نقش بسزایی دارد. در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه‌السلام) می‌خوانیم: «گنج‌هاى روزي‌ها، در اخلاق خوب نهفته شده است.»(بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۵۳)؛ در حديث ديگری از امام جعفر صادق(عليه‌السلام) می‌خوانیم: «حسن خلق، روزى را زياد می‌کند.»(همان، ج ۶۸، ص ۳۹۶)؛ در حديث ديگرى از امام ششم، امام صادق(عليه‌السلام) اين معنا با صراحت بيشترى آمده، ایشان می‌فرمایند: نيكوكارى و حسن اخلاق، خانه‌ها (و شهرها) را آباد و عمرها را زياد می‌کند!» (همان، ج ۶۸، ص ۳۹۵) 

اسود کذاب‌ـ1

عبهلة‌‌بن‌كعب‌ بن‌عوف (غوث) از تيره بنى‌عنس، نام کامل اوست. او چهره سیاهی داشت و «اَسْود» مشهورترین لقب اوست که عمدتاً با همین لقب هم نامیده می‌شود. بلاذری می‌نویسد: «اسود، الاغ تعلیم‌دیده‌ای داشت که وقتی به او می‌گفت پروردگارت را سجده کن! الاغ سجده می‌کرد و وقتی می‌گفت بنشین! می‌نشست؛ ازاین‌رو او را «ذوالحِمار» می‌گفتند.» همین امور سبب می‌شد که برخی ساده‌لوحان نسبت به او غلو کرده و حرف‌های دروغ او را باور کنند!
 برخی گفته‌اند لقب او «ذوالخمار» بود؛ زیرا او همیشه دستاری بر سر داشت و با آن دهان خود را می‌پوشاند.
وى از بزرگان يمن و بازماندگان خاندان شاهى بود و در ميان مردم نجران، به ويژه مذحج، نفوذ بسيارى‌ داشت. 
از شرح حال اسود آگاهى اندكى در دست است. او در «كهف خُبّان»، زاده و همانجا بزرگ شد. دانا، كاهن، سخندان و سخنران قوم بود. شعبده مى‌دانست و كارهاى شگفت‌انگيزی مى‌كرد و با گفتار و كردارش دل و دين مردم را مى‌ربود. یاقوت حموی می‌نویسد: «خَبّان بر وزن فعلان نام دهی در یمن است که در دره‌ای به همین نام قرار دارد. این محل در نزدیکی نجران است.»
اعشى، شاعر بزرگ جاهلى او را در قصيده‌اى ستود و از وى جايزه‌اى بسيار گرانبها ستاند. دليلى بر مسلمانى او در دست نيست؛ بلكه تاريخ خلاف آن را ثابت مى‌كند. بلاذرى گفته است: «پيامبر به سال 11 هجرى جريربن‌عبدالله بجلى را به سوى اسود فرستاد تا او را به اسلام فراخواند، اما وى نپذيرفت.» او مى‌افزايد: «برخى از راويان چنين دعوتى را نيز انكار كرده‌اند.»
اسود چون موفقيت پيامبر(ص) را در گسترش دعوت خود ديد، به انگيزه دستيابى به حكومت با ادعاى پيامبرى، خود را «رحمان‌اليمن» ناميد و اعلام داشت كه دو فرشته به نام‌هاى «سحيق» و «شريق»  بر او وحى مى‌آورند.
به نقل از طبرى و ماوردى، آيه 93 سوره انعام در پاسخ به ادعاى اسود نازل شد كه مدعى بود دو‌ فرشته بر او وحى مى‌آورند: «و من أظلم ممّن‌ افترى على‌الله كذباً أو قال أُوحى إلىّ و ‌لم‌يوحَ إليه شىء و من قال سأُنزل مثل ما ‌أنزل الله...»؛ و كيست ستمكارتر از آن‌كس كه به خدا دروغ مى‌بندد، يا مى‌گويد بر من وحى شده در حالى‌ كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن‌ كس كه مى‌گويد به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است، نازل مى‌كنم. او از قتاده نقل مى‌كند كه آيه درباره اسود و مسيلمه نازل شده است.
وى تبليغات خود را پنهانى آغاز کرد و با گفتار دلفريب و كارهاى خارق‌العاده مردم را جذب كرد تا آنكه بيشتر قبيله مذحج و عده فراوانى از مردم نجران به او پیوستند و وعده رياستش دادند. سرانجام پس از بازگشت پيامبر(ص) از حجة‌الوداع، دعوت خود را آشكار كرد و در زادگاهش سر به شورش برداشت و در روز دهم شورش، نجران را تصرف كرد و والى پيامبر(ص) را از آنجا بيرون راند. سپس ديگر شهرهاى يمن را يكى پس از ديگرى گرفت و به سوى صنعا پايتخت آن پيش رفت.
اجداد اسود پادشاه بودند و او فکر می‌کرد با نسخه بدلی پیامبری می‌تواند دوباره به شکوه نیاکان خود بازگردد! 
عمروبن‌مَخزوم (نماینده رسول‌خدا در این منطقه) مجبور به خروج شد. در برخی از منابع خالدبن‌سعید نماینده پیامبر(ص) در شهر صنعا دانسته شده که اسود او را از این شهر اخراج کرد. اسود پس از جمع‌آوری نیرو در نجران، به سوی صنعا رفت و پس از 25 روز که از ظهورش می‌گذشت، به این شهر دست یافت. او به نقلی مهاجربن‌ابی‌امیه را از این شهر بیرون راند. او به نمایندگان پیامبر(ص) نوشت: «امسکوا علینا ما اخذتم من ارضنا»؛ سرزمین‌هایی که از ما گرفته‌اید به ما بازگردانید.

 سیدحسین خاتمی خوانساری/  خداوند در قرآن درباره یاران پیامبر(ص) می‌گوید: «اتَّبَعُوهُ فی‏ ساعَةِ الْعُسْرَةِ» یعنی از پیامبر در ساعات سختی پیروی كردند. خداوند برای کارهایی که به سختی انجام می‌شود، یا در سختی انجام می‌گیرد، رتبه بالاتری در نظر گرفته است. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرمایند: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَیْهِ» این آیه و حدیث در کنار هم به این معناست که اگر شرایط به نحوی بود که برای انجام یک عمل مجبور بودیم سختی‌هایی را تحمل کنیم و تحمل کردیم، این عمل نزد خداوند با ارزش است. به عبارتی، خداوند به فردی که برای انجام اعمالش به سختی افتاده و سختی‌ها را تحمل کرده است، پاداش بیشتری می‌دهد. این عمل لزوماً جزء واجبات نیست. گاهی ما برای خشنودی خداوند سختی‌هایی را تحمل می‌کنیم که می‌توانستیم تحمل نکنیم. تحمل این سختی نزد او ارزشمند است. شاید برخی فکر کنند خود شرایط را سخت کنند تا عمل‌شان ارزش بیشتری پیدا کند، ولی این معنای صحیح این حدیث نیست. استقامت در زیر لوای اسلام همراه با نگاه خوش‌بینانه و تلاش بی‌وقفه، از ویژگی‌های یاران رسول‌الله(صلوات‌الله‌علیه) است که مورد تأکید خداوند در قرآن قرار گرفته است. گاهی راه رسیدن به یک موقعیت و امکان، به تلاش و مجاهدت و سختی نیاز دارد که اگر تحمل شود، به دست می‌آید.
امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) در خطبه‌های‌شان ضمن گله از تنبلی و تن‌آسایی اطرافیان، آنها را بهانه‌جو و بی‌غیرت توصیف می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: آنها با ظلم بر شما، خداي را نافرماني كنند و شمايان با تن‌آسايي و ذلّت‏پذيري، به آن رضايت دهيد. همچنین عدم ثبات‌شان بر شکست‌شان را شاهد می‌آورند و می‌فرمایند: آنها بر باطل اجتماع دارند و شما در حق متفرق هستید...                  (ادامه دارد)

نقش مادر در تربيت فرزند پررنگ‌تر است يا پدر؟

 ساجده نيک‌سيرت/ در تربيت فرزند نقش مادر پررنگ‌تر است يا پدر؟ اين پرسشی است که خيلي وقت‌ها ميان زوجين و برخی افراد مطرح مي‌شود و هر کس براي اين پرسش پاسخي و براي پاسخ‌هايش دلايلي دارد. شايد در کوتاه‌ترين پاسخ بتوان گفت پدر و مادر و حتي دیگر اعضاي خانواده هر یک بر اساس نقش‌آفريني خودشان و در جايگاه خودشان در تربيت اسلامي فرزندان نقش دارند، اما در اين ميان تنها کسي که نقش‌آفريني‌اش پيش از تولد فرزند آغاز مي‌شود، مادر است.
در فرهنگ اسلامي تربيت فرزند پيش از تولد آغاز مي‌شود. درست از زماني که زن و مرد تصميم مي‌گيرند صاحب فرزند شوند. اما در اين ميان گویی نقش مادر در تربيت ديني فرزند سنگين‌تر است؛ زيرا اين مادر است که وظيفه پرورش فرزند بر دوش او گذاشته شده است و به همين دلیل هر رفتار نادرست مادر و هر لقمه شبهه‌ناکی که بخورد مي‌تواند بر فرزندش تأثير منفي بگذارد. چرا که اين مادر است که 9 ماه فرزندش را در درونش مي‌پروراند و فرزند از وجودش تغذيه مي‌کند و در واقع تمام حالات روحي و رواني مادر بر سلامت جسمي و معنوي جنين تأثير مي‌گذارد. اما وظايف تربيتي مادر پس از تولد نوزاد، نه تنها به پايان نمی‌رسد؛ که در آغاز راهي جدید قرار می‌گیرد. 

حساس‌ترين نقش خلقت 
ويژگي‌هاي فطري و ذاتي زنان آنها را شايسته انجام سخت‌ترين و حساس‌ترين نقش خلقت، يعني مادري کرده است و در اين ميان مادران به واسطه آنکه در طول 9 ماهي که فرزندشان را در درون خود پرورش مي‌دهند حتي پيش از به دنيا آمدن فرزند، نقش تربيتي‌شان آغاز مي‌شود، وظایف سنگینی دارند. بعد از تولد نيز اين مادر است که وظيفه تغذيه و آرامش دادن به نوزاد را بر عهده دارد. 
حضرت علی(ع) در معنای «رحمن» مي‌فرمايند: «از رحمت خداوند است که چون کودک قدرت برخاستن و غذا خوردن ندارد، این نیرو را در بدن مادرش قرار داده و او را برای تربیت و نگهداری‌اش، ملاطفت و مهربانی بخشیده و اگر قلب مادری سخت شود، تربیت و نگهداری از کودک بر دیگر مؤمنان واجب می‌شود...»

۳۰ ماه مسئوليت ويژه 
خداوند مسئولیت‌های پرورشی ویژه‌ای را بر عهده مادران گذاشته است. بر اساس خلقت الهي اين وظایف و راهنمایی‌ها به مدت ۳۰ ماه برای مادر مقرر شده است؛ این ۳۰ ماه، حداقل دوران حمل شش ماه و حداکثر آن نه ماه و دوران دو سال شیرخوارگی کودک است. خداوند متعال در قرآن مي‌فرمايد: «و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین»؛ مادران، فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند اما اين دوران تنها به تغذيه کودک محدود نمي‌شود. لقمه‌اي که مادر مي‌خورد به فرزندش نيز مي‌دهد و در اين دوران نيز همچون دوران بارداري حالات روحي مادر بر کودک اثر مي‌گذارد. بر اين اساس است که مطابق توصيه‌هاي تربيتي چون اندیشه‌های مادر در کودک اثر می‌گذارد، بايد بینش‌ خود را تعالی بخشد؛ پس وظیفه مادر فقط این نیست که با وضو و ذکر نام خدا نوزاد را شیر دهد. علاوه بر رعايت این وجوه ظاهري تأکید شده، دین از مادران می‌خواهد مواظب اندیشه‌های خود نیز باشد. بنابراین، مسئولیت زن در این ۳۰ ماه به مراتب بیشتر از مرد است.

شيري که تنها غذا نيست 
اما شير دادن مادر به نوزادش تنها تغذيه کودک به شمار نمي‌رود؛ بلکه انسان‌ها اولين تجربه مواجهه با دنياي پيرامون خود را در آغوش مادر و از طريق شير خوردن دريافت مي‌کنند. 
شير دادن مادر به طفل نوعی تبادل عاطفی و تقویت روحی است. کودک هنگامي که در آغوش مادر قرار مي‌گيرد تا شیر بنوشد، در نزديک‌ترين حالت به مادر قرار دارد. صدای قلب مادر را می‌شنود و همين صدا که 9 ماه است کودک با آن خو گرفته است، به او آرامش مي‌دهد. خوردن شير مادر موجب اغنای روانی نوزاد می‌شود و کودکانی که با شیر مادر تغذیه می‌کنند، کمتر دچار ناراحتی‌های روانی می‌شوند و از نظر جسمی هم سالم‌تر هستند. روانشناسان بر تغذيه با شیر مادر کودکان تأکيد فراواني دارند و معتقدند؛ شير مادر به واسطه حضور کودک در آغوش گرم مادر، نوزاد را شاد و خرسند نگه می‌دارد و حتی از نظر اخلاقی هم در کودک اثر مثبت دارد می‌شود.
اما از منظر تغذيه‌اي نيز شير مادر تا شش ماهگي غذايي است که تمام نيازهاي کودک را تأمين مي‌کند و هیچ غذاي جانشینی، نمی‌تواند معادل آن باشد. پيامبر اکرم(ص) نيز در اين باره مي‌فرمايند: «هيچ شیری برای کودک بهتر از شیر مادر نیست.»

رابطه عميق عاطفي 
ميان مادر و فرزند 
در مراحل بعدي رشد کودک نيز مادران به واسطه برقراري تعامل عاطفي بيشتر و نزديک‌تر با فرزند اغلب نقش مهم‌تري در تربيت فرزند بازي مي‌کنند. جنس محبت مادرانه با جنس محبت پدرانه فرق مي‌کند و مادران اغلب مدت زمان بيشتري را با فرزندشان در ارتباط هستند و همين ارتباط بيشتر روابط عميق‌تري را ميان مادر و فرزند ايجاد مي‌کند و از سوي ديگر وظايف و ظرایف تربيتي بيشتري را بر عهده مادر مي‌گذارد. وقتي کودک بيشتر با مادر در تماس است؛ يعني بيشتر از مادر الگو مي‌گيرد و لحظه به لحظه رفتارها و حالات مادر را تحت نظر دارد. تربيت مذهبي فرزندان به شکل عملي از زماني که کودک مفهوم خوب و بد را متوجه مي‌شود، آغاز خواهد شد. 

تربيت ديني کودک 
تربیت دینی کودک را باید از سنی آغاز کرد که هنوز ذهن او به عوامل آلوده محیط، انس نگرفته است و برای درک حقایقي، مانند راستی، درستی، زیبايی و... آمادگی دارد. مادر می‌تواند بذر تقوا و شرف، خدادوستی و خداپرستی را در خردسالی در سرشت کودک بپاشد و او را با زبانی ساده متوجه خدا کند و این کار فقط از راه رفتار مادر و انجام برنامه‌های عبادی او و نیز از راه ذکر داستان‌ها و بیان کیفیت آفرینش امکان‌پذیر است.
مادر با زبان ساده می‌تواند به کودک بفهماند که خدا او را می‌بیند، کارهای خوب و بد او را زیر نظر دارد و هیچ عملی از نظرش پنهان نیست و پاداش و کیفر جهان از سوی اوست.
از سوي ديگر مادران به دليل ارتباط ظريف‌تر و عميق‌تري که با فرزندان‌شان برقرار مي‌کنند، مي‌توانند اشتباهات و انحرافات کودک را اصلاح کنند؛ کيفيت اين اصلاح گاهي با تشويق و حمايت و گاهي با تنبيهاتي متناسب و موجه امکان‌پذير خواهد بود. تمام اين نکات به این معنا نيست که نقش پدر در تربيت ديني فرزند کم‌رنگ است، اما نقش مادران در اين زمينه ظريف‌تر، عمیق‌تر و پررنگ‌تر ديده مي‌شود و اين چيزي است که خدا در فطرت زنان قرار داده است.


بحران فزاینده فروپاشی خانواده، افزون بر آنکه بنیان‌های تمدن غرب را متزلزل کرده، به دلیل توسعه ارتباطات، دیگر جوامع را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این بحران، شمار رو به افزایشی از جامعه‌شناسان و اندیشه‌وران را بر آن داشته است تا علت‌ها و عوامل این پدیده را واکاوی کنند و دیدگاه‌های خود را در قالب کتاب، مقاله یا سخنرانی در اختیار جامعه قرار دهند.
کتاب «جنگ علیه خانواده» نوشته ویلیام گاردنر، یکی از این دست آثار است.
گاردنر دارای مدرک دکتری از دانشگاه استانفورد آمریکا است. او از سال 1971 در همین دانشگاه و نیز دانشگاه یورک به تدریس اشتغال داشته و کتاب‌ها و مقالات متعددی در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد.
نویسنده کتاب «جنگ علیه خانواده»، در اثر 600 صفحه‌ای خود، به ‌گونه‌ای تفصیلی علت‌های بروز بحران فروپاشی خانواده در غرب، به‌ویژه آمریکا و کانادا را بررسی کرده و طی نوزده فصل کتاب، با انتقاد از نظریه‌های فلسفی فراگیر، سیاست‌های آموزشی، اقتصادی، فرهنگی، گروه‌های فشار فمینیستی و لابی هم‌جنس‌بازان، سکوت یا همراهی کلیسا، نظام تقنینی و قضایی و...، راهکارهایی را برای کند کردن روند بحران و مهار آن پیشنهاد می‌کند.
در ترجمه اثر، تلاش شده است مباحث اصلی و کلیدی کتاب استخراج شده و همچنان ‌که در مقدمه مترجم آمده، از ذکر جزئیات و مباحث حاشیه‌ای یا مطالبی که خاص خوانندگان بومی بوده، خودداری شود.
نویسنده کتاب در فصل هفدهم، به طور دقیق اندیشه حاکم بر کلیسا، به‌ ویژه کلیسای پروتستان و عملکرد آن را‌ـ که به‌ طور عمده سکوت در برابر انحراف‌های فکری و عملی یا همراهی با آنها است، بررسی می‌کند.
نقش قوانین و قوه قضائیه در تبدیل رویه‌های نادرست به امور قانونی و درست، موضوعی است که در فصل هجدهم کتاب با آن برخورد می‌کنیم. در این فصل، حقوق محوری به منزله یکی از علت‌های آسیب‌رسانی به نهاد خانواده مطرح می‌شود و از وضع قوانین در سطوح فردی، جمعی، کشوری و بین‌المللی برای بالا بردن میزان مطالبات فردی انتقاد به عمل می‌آید.
سرانجام، در آخرین فصل کتاب، نویسنده با برشمردن گزینه‌های پیش رو، از همگان به منظور اقدام برای مقابله با بحران گریبان‌گیر جامعه، دعوت به عمل می‌آورد.

ایمان حیدری در صفحه شخصی خود در وصف مادران شهدا نوشت: «‌نه همراهی داشت و نه خدم و حشمی... خانه‌اش در جنوب شهر بود و از ماشین شاسی‌بلند و لاکچری خبری نبود، هیچ کجا عکسش را بیلبورد نکرده بودند و اسمش را کسی نشنیده بود ...‌هیچ جشنواره‌ای از او تقدیر نکرده بود و تا حالا روی سن دعوت نشده بود ... اما هیچ‌کدام از اینها او را متوقف نکرده بود، او راه نمی‌رفت، پرواز می‌کرد بر فراز فرش قرمز قطعه شهدا برای زیارت دو پسر شهیدش ...
مادر شهیدان مهدی و محمد محسنی 
مادران شهدا غرس‌کنندگان نهال شهید هستند... شادی روح شهدا صلوات»

 دکتر مجيد ابهري/ پرسش: در روزهای منتهی به پایان سال و فرا رسیدن ایام نوروز مرسوم است که خانواده‌ها برای فرزندان‌شان لباس و کفش نو تهیه می‌کنند، حتی اگر پدر و مادر خودشان لباس نو نپوشند. اما امسال با توجه به اوضاع خاص اقتصادی کشور برای بسیاری از خانواده‌ها امکان تهیه لباس نو برای بچه‌ها وجود ندارد، در چنین وضعیتی پدر و مادرها باید چه کار کنند تا هم بتوانند فرزندان‌شان را خوشحال کنند و هم خود تحت فشار قرار نگیرند، آیا توضیح وضعیت اقتصادی برای بچه‌ها آنها را دچار عقده نمی‌کند؟
پاسخ: این مسئله را باید با توجه به سن و سال بچه‌ها مدیریت کرد. بچه‌های زیر پنج سال پدر خود را قهرمان زندگی‌شان می‌دانند و نمی‌توانند بپذیرند پدر نمی‌تواند از پس کاری بر بیاید و نمی‌توانند باور کنند مادرشان قادر به تهیه رخت عید برای آنها نیست. اما این موضوع درباره کودکان بزرگ‌تر از شش سال فرق می‌کند. بچه‌های شش ساله و بزرگ‌تر کاملاً قادر به درک مسائل هستند و پدر و مادر باید برای‌شان توضیح بدهند که در حال حاضر وضع اقتصاد خانواده و کشور چگونه است. اما بهتر است برای بچه‌های کوچک حتی اگر شده یک جفت جوراب تهیه کنند، این کار بچه‌ها را خوشحال و راضی می‌کند. درباره خانواده‌هایی که چند فرزند دارند هم بهتر است اگر چیزی برای یکی از بچه‌ها تهیه کردیم، همان چیز کوچک را برای بچه‌های بزرگ‌تر هم تهیه کنیم تا احساس تبعیض نکنند. والدین اطمینان داشته باشند اگر وضع اقتصادی خانواده را برای فرزندان بالای شش سال خود توضیح بدهند آنها وضعیت را درک می‌کنند و توقعات‌شان را متناسب با وضع اقتصادی خانواده ابراز می‌کنند.
  گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.