امروز 21 تیر و «روز   عفاف و حجاب» است؛ موضوعی که اگرچه جزو موضوعات فرهنگی و اعتقادی محسوب می‌شود، اما به لحاظ ماهیت از چنان نقشی در عرصه اجتماع برخوردار است که می‌توان آثار آن را در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی مشاهده کرد. حجاب و عفاف به ویژه در یک جامعه ایمانی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ چرا که نشان‌دهنده عمق ایمان و اعتقاد از یک سو و حاکمیت ارزش‌های انسانی و رعایت حریم زن و مرد از سوی دیگر است و بی‌توجهی و سهل‌انگاری نسبت به آن ضربات مهلکی را بر پیکره اخلاق و معنویت در جامعه وارد می‌کند. رعایت حجاب و عفاف، در سلامت و پاکی جامعه مؤثر است و بنیان خانواده را تحکیم می‌بخشد.
حجاب اسلامی نقشی کلیدی در حفظ سلامت اخلاقی جامعه و پاکی نسل آینده دارد؛ چرا که زن در جایگاه مادر، مربی جامعه است و حفظ شأن، شخصیت، مقام و منزلت او می‌تواند حضورش را در مسیری درست و هدفی والا قرار دهد و آثار و برکات آن پرورش نسل سالم، با اخلاق و مفید برای فردای کشور است. 
در بعد سیاسی نیز دشمنان انقلاب اسلامی پس از نزدیک به چهار دهه رویارویی با ملت ایران به خوبی دریافته‌اند که سلاح اصلی مردم مسلمان ایران، ایمان، اعتقاد و باورهای قلبی آنان است که باعث می‌شود در راه رسیدن به اهداف والای خود و دفاع از اسلام، انقلاب و مقدسات خود تا پای جان بایستند و مقاومت کنند و کشته شدن در این راه را سعادت ابدی بدانند. این باور و اعتقاد از دل جامعه‌ای بیرون می‌آید که مملو از پاکی و نجابت و تقید به حفظ حریم‌های انسانی است، نه جوامعی که سراسر آن آکنده از فساد و فحشا و زرق و برق‌های مادی و دنیوی است. بی‌شک برون‌داد چنین جوامعی انسانی نخواهد بود که حاضر باشد از لذات دنیوی دست بکشد و برای رسیدن به حظ معنوی در دنیا و سعادت ابدی در عقبی جامه جهاد بپوشد و به جنگ با اهریمنان بشتابد، یا لباس خدمت بر تن کند و در دورافتاده‌ترین نقاط مرهمی بر آلام و دردهای محرومان و مستضعفان باشد.  
همین عامل سبب شد تا دشمنان در نهان و آشکار اذعان کنند که وقتی در جنگ نظامی، محاصره و تحریم اقتصادی و مقابله سیاسی نتوانستند انقلاب اسلامی را به شکست بکشانند، تنها راه‌شان مقابله فرهنگی است که یکی از شقوق آن ترویج بی‌اخلاقی، بی‌عفتی و سوق دادن جوانان به سمت شهوات و غرایزی است که وقتی دامن‌گیر یک جامعه شود، روحیه مقاومت و پایداری را در آن تضعیف خواهد کرد. 
آنچه امروز جلوه‌های آن در کوچه و خیابان‌های شهر قلب هر انسان مؤمن، انقلابی و خداجویی را می‌آزارد، از یک سو نتیجه اقدامات رسانه‌ای و تبلیغی دشمنان با استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی است و از سوی دیگر نتیجه غفلت و سهل‌انگاری متولیان و مسئولان فرهنگی است که برخی از آنان از روی ناآگاهی و برخی دیگر بر اثر خودباختگی در برابر تبلیغات دشمن به وظیفه و رسالت خود عمل نکرده‌اند. 
واقعیت این است که پدیده بدحجابی و حتی بی‌حجابی امروز به‌مثابه یک ناهنجاری در جامعه رخ نموده است و مسئولان امر با باور قلبی به این مسئله اگر اقدامات مؤثر فرهنگی در ابعاد گوناگون برای مقابله با آن صورت ندهند،شاید فردا خیلی دیر باشد. 


در پی انتصابات اخیر در ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر بسیجی دکتر سیدحسن آقایی فیروزآبادی با ارسال نامه‌ای به محضر رهبر معظم انقلاب و فرماندهی معظم کل قوا امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) از الطاف و عنایات ویژه معظم‌له نسبت به اقدامات صورت گرفته در دوره تصدی ریاست ستاد کل نیروهای مسلح و نیز انتصاب به  «مشاور عالی نظامی» قدردانی کرد.
در این نامه آمده است:
«خداوند بنده‌نواز را شکرگزارم و بر امام(ره) و امت امام، به‌ویژه ملت شهیدپرور ایران درود می‌فرستم.
اینک که به توفیقات کریمانه حضرت حق‌تعالی با 65 سال عمر پرنعمت و 44 سال مبارزه در خط امام(ره) و اسلام ناب محمدی(ص) و 37 سال مسئولیت‌های خطیر در انقلاب اسلامی که دستمایه خدمتگزاری بیش از 30 ساله به رزمندگان اسلام و ایثارگران شد و در ستاد کل نیروهای مسلح و قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء(ص) تحت فرماندهی مستقیم حضرت مستطاب عالی با هدایت‌های عالمانه مولایم با موفقیت مسیر 27 ساله را طی کردیم و محصول آن پیشرفت نیروهای مسلح قدرتمند ایران اسلامی که با به کاربردن واژه‌های «مخلصانه» و «مدبرانه» و «ارزیابی خوب» در احکام اخیر اعلام فرمودید و نیز با صدور حکم «مشاورت عالی نظامی» بنده را باز هم از الطاف پدرانه و صمیمانه خویش برخوردار ساختید؛ وظیفه دارم سپاس خود را از صمیم قلب اعلام کنم.»


معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه سخنان اخیر صدر اعظم آلمان درباره برنامه موشکی ایران را مناسب و سازنده ندانست و گفت: «از کشوری که دارای روابط دوستانه با ایران است، انتظار چنین موضع‌گیری‌هایی نداریم.»
مجید تخت‌روانچی در گفت‌وگویی درباره اظهارات آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان گفت: «ما اعلام کردیم که فعالیت‌های موشکی ما اولاً دفاعی است، دوماً ربطی به برجام ندارم و سوماً ناقض برجام و قطعنامه 2231 هم نیست.» 
وی تأکید کرد: «دلیل اینکه فعالیت‌های موشکی ما ناقض قطعنامه 2231 نیست، این است که موشک‌های ما برای حمل کلاهک‌های هسته‌ای طراحی نشده است. واژه طراحی در قطعنامه 2231 وجود دارد و این در حالی است که در قطعنامه 1929 وجود نداشت. از دید ما، منظور از موشک‌های مورد اشاره در قطعنامه، موشک‌های بالستیکی است که برای حمل کلاهک هسته‌ای طراحی می‌شود که موشک‌های ایران به این منظور طراحی نشده است.»
 معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه افزود: «علاوه بر این، ادبیات به کار گرفته شده در قطعنامه 1929 دستوری است و کاملاً با ادبیات قطعنامه 2231 متفاوت است. به همین دلیل برنامه موشکی ایران ناقض قطعنامه 2231 نیست. بنابراین صحبت‌های خانم مرکل مناسب و سازنده نیست و قطعاً هم ما انتظار نداریم با کشوری که دارای روابط دوستانه هستیم، چنین موضع‌گیری‌هایی داشته باشد.»
تخت‌روانچی در پاسخ به پرسشی درباره خبر منتشر شده در خبرگزاری رویترز درباره گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد درباره برنامه موشکی ایران عنوان کرد: «درباره گزارش بان‌کی‌مون باید به این امر دقت شود که رویترز گزارش داده است که بان‌کی‌‌مون می‌خواهد در گزارش خود به این نکات اشاره کند. هیچ سندی از سوی سازمان ملل متحد ارائه نشده است که این گزارش چیست.»
وی تصریح کرد: «تا زمانی که گزارش مکتوب بیرون نیاید نمی‌توانیم اظهارنظر کنیم. به همین دلیل سخنگو یا یک مقام وزارت امور خارجه در این باره اظهارنظر نکرده‌اند. ما می‌گوییم اگر چنین نگاهی به بحث موشکی ما وجود داشته باشد، خطاست و امیدواریم خبر رویترز صحت نداشته باشد، ولی اگر این خبر صحت داشته باشد، به دلایلی که در پاسخ قبلی توضیح دادم از نظر ما کاملاً مردود است.»

غارتگری بیت‌المال از سوی تعدادی محدود از میان خیل عظیم کارگزاران، مسئولان و مدیران کشور با عنوان حقوق، پاداش و تسهیلات، آن هم در سال‌های پایانی دهه چهارم انقلاب که «دهه پیشرفت و عدالت» نام یافته است؛ پدیده شومی است که از زوایای مختلف باید بررسی شود. در هفته‌های اخیر با افشا شدن فیش حقوق‌های نجومی برخی از مسئولان حکومتی، موضوع دریافت‌های نامتعارف، در صدر اخبار، تحلیل‌ها و تفسیرها قرار گرفت. قریب به اتفاق مسئولان عالی کشور در قوای سه‌گانه و دیگر سازمان‌ها، نسبت به موضوع واکنش نشان دادند. به نظر می‌رسد، آنچه رخ داده و در حال شکل گرفتن است، از یک منظر، دو گانه تلخ و شیرین نسبت به یک موضوع است.
۱ ـ حقوق‌های نجومی یک پدیده زشت، تلخ و نادرست است؛ زیرا لو رفتن این حقوق‌های نامتعارف، صدای پای جریان اشرافیت نفوذ کرده و راه یافته به قدرت سیاسی در نظام اسلامی را به گوش می‌رساند. این پدیده تلخ است؛ زیرا کام هر ایرانی شنونده این خبر را تلخ کرده است و بخش عظیمی از توده‌های مردم را به بهت و حیرت فرو برده است. این پدیده نشان از دزدی و غارتگری رسمی بیت‌المال دارد. این پدیده، حمله به ارزش‌ها و تخریب آرمان‌های انقلاب اسلامی است. این پدیده،‌ نشان از بی‌تعهدی عده‌ای از مسئولان نسبت به بیت‌المال دارد. این پدیده نشان از حرام‌خواری عده‌ای از مدیران و مسئولان کشور دارد. این پدیده، از قدرت‌يابی افراد دنیاگرای عافیت‌طلب حکایت می‌کند. این پدیده، نشان می‌دهد که مرحله دولت‌سازی اسلامی، با چه خطرات و موانع اساسی روبه‌رو شده است. این پدیده، از خطر اشرافیت‌ در کمین نشسته‌ برای ذبح تمامی ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی رونمایی کرد. این پدیده تلخ است؛ زیرا سبب بدبینی مردم به مسئولان نظام شده و اعتماد عمومی را نسبت به نظام اسلامی کاهش می‌دهد. این پدیده تلخ، امید و نشاط در جامعه را نشانه رفته، یأس و ناامیدی را توسعه می‌بخشد. آری تلخی‌های این پدیده شوم از قبیل آنچه ذکر شد، فراوان است. در یک کلام، این پدیده تلخ، نشان می‌دهد انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از این انقلاب توحیدی، با بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین تهدید متصور که همانا خطر اشرافیت است، روبه‌رو شده است؛ خطر و تهدیدی که اگر با آن مقابله صحیح و بهنگام نشود، انقلاب اسلامی را همانند تمامی انقلاب‌های توحیدی پیشین، به بیراهه کشانده و نابود می‌سازد. آری، این خطر برای انقلاب اسلامی، از تهدیدات شبکه استکبار به سرکردگی آمریکا و شبکه صهیونیسم به سرکردگی رژیم کودک‌کش اسرائیل غاصب و جریان وهابیت و دولت‌های مرتجع وابسته در منطقه برای انقلاب اسلامی به مراتب بیشتر است. این خطر پایه‌های نظام اسلامی را از درون چون موریانه می‌خورد و ماهیت و محتوای دینی و انقلابی آن را، به یک نظام طبقاتی و اشرافی تغییر می‌دهد. آیا پدیده تلخی بالاتر از این پدیده برای انقلاب، نظام و مردم وفادار به انقلاب متصور است؟
۲ـ اما در کنار این پدیده تلخ، یک وجه شیرین، نشاط‌آفرین و امیدبخش رخ نموده است. این وجه شیرین، همان کیفیت رویارویی مسئولان عالی‌رتبه کشور و به‌ویژه نحوه رویارویی رهبر معظم انقلاب با این پدیده تلخ است. با این کیفیت رویارویی رهبر فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی با پدیده حقوق‌های نامتعارف و به طور قطع با پیاده‌سازی تدابیر معظم‌له، می‌توان این تهدید بزرگ را به یک فرصت برای تحکیم پایه‌های نظام و سرعت بخشیدن به حرکت انقلاب اسلامی و عبور از مرحله دولت‌سازی اسلامی تبدیل کرد. با اجرا کردن دستورها و رهنمودهای ایشان، می‌توان اعتماد آسیب‌دیده مردم نسبت به نظام را بازسازی و پشتوانه‌های مردمی نظام اسلامی را تقویت کرد.    
رهبر معظم انقلاب درباره حقوق‌های نجومی در هفته‌های اخیر، در چند نوبت با صراحت اعلان موضع کرده و مسئولان را به برخورد جدی با این پدیده تلخ فراخوانده‌اند. اهمیت این موضوع از دیدگاه معظم‌له به قدری بالا است که ایشان در خطبه دوم نماز عید سعید فطر، از میان همه مسائل داخلی کشور، فقط بر روی همین موضوع انگشت گذاشتند و ضمن توصیف این پدیده تلخ، چگونگی مقابله با آن را مشخص کردند.
الف ـ توصیف پدیده حقوق‌های نجومی در کلام رهبری
رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز عید سعید فطر، از حقوق‌های نجومی با عنوان «برداشت‌های غیرمنصفانه و ظالمانه از بیت‌المال» یاد کردند‌ و با صراحت فرمودند: «این برداشت‌ها نامشروع است، این برداشت‌ها گناه است، این برداشت‌ها خیانت به آرمان‌های انقلاب اسلامی است.»
معظم‌له که پیش از این، حقوق‌های نجومی را، هجمه و تخریب آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی نامیده بودند، در خطبه‌های نماز عیدفطر از برداشت‌کنندگان نامشروع از بیت‌المال، با عنوان «خائنین به آرمان‌های انقلاب اسلامی» یاد کردند.
ب ـ برخورد مورد انتظار از مسئولان با خائنین به بیت‌المال
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی، ضمن توصیف دقیق مبتنی بر آموزه‌های دینی از غارتگران بیت‌المال مسلمین، «عزل، برخورد، کنار گذاشتن از مسئولیت‌ها و برگرداندن آنچه از بیت‌المال به صورت نامشروع خارج شده را»، خواستار شدند. خواسته معظم‌له از مسئولان در زمینه حقوق‌های نجومی و دریافت‌کنندگان این حقوق‌ها، خیلی صریح و قاطع است. ایشان در خطبه‌های نماز عیدفطر با صراحت فرمودند: «این جور نباشد که ما سرو صدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و به کلی به دست فراموشی بسپریم. باید دنبال بشود. خوشبختانه رئیس‌جمهور محترم و رؤسای دو قوه دیگر، متعهد شده‌اند که این مسئله را دنبال کنند، با جدیت دنبال بشود؛ دریافت‌های نامشروع باید برگردانده بشود و اگر کسانی بی‌قانونی کرده‌اند مجازات بشوند و اگر سوءاستفاده از قانون هم شده است، بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند، اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند.»
دلیل این حساسیت رهبری نسبت به موضوع بسیار روشن است. معظم‌له ضرورت انجام این کار را در یک عبارت کوتاه و با صراحت این چنین بیان می‌دارند: «با این پدیده بایستی با جدیت مقابله بشود؛ مسئله عزل کردن و برکنار کردن و برگرداندن آنچه از بیت‌المال به صورت نامشروع خارج شده است، این را در دستور قرار بدهند. این وظیفه همه است؛ مردم نسبت به این مسئله اهمیت می‌دهند و اگر چنانچه این قضیه اتفاق نیفتد و دنبال‌گیری نشود، اعتماد مردم به نظام کاسته می‌شود که این فاجعه بزرگی خواهد بود. بایستی با اقدام جدی، اعتماد مردم را حفظ کرد.»
بنابر آنچه از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی ذکر شد، می‌توان با اجرای تدابیر و دستورهای معظم‌له، تلخ‌کامی ملت از حقوق‌های نجومی را، با برخوردهای جدی و برگرداندن برداشت‌های نامشروع به بیت‌المال و نمایش اقتدار نظام در برخورد با جریان اشرافی حرام‌خوار، به شیرین‌کامی تبدیل کرد و این تنها راهی است که نظام اسلامی برای بقای خود و حفظ هویت اسلامی و انقلابی‌اش در پیش‌ روی دارد. این راه همان راه تبدیل تهدید به فرصت و راه تبدیل تلخ‌کامی ملت، به شیرین‌کامی ملت است. 


«تقویت روایت مثبت» و «تضعیف روایت منفی» آغاز جنگ جدیدی است که آمریکا با استفاده از اسم رمز برجام علیه ایران تدارک دیده است که بر اساس آن روایت مثبت و راویان آن در جامعه ایران تقویت می‌شوند. دموکراسی‌خواهان و مقاومت‌اندیشان دو طرف این جریان هستند. در پسابرجام همه سخن این است که روایت مثبت در داخل جمهوری اسلامی تقویت شود تا آمریکا بتواند از داخل با جذب ژنرال‌ها برای یک بازی بزرگ که اوباما آن را «بازی تغییر رژیم» نام نهاده است، یارگیری کند و روایت منفی که ضدیت با آمریکا دارد و سخن از استقلال می‌دهد، روزبه‌روز تضعیف شود.

گم شدن درون ماز
یکی از برنامه‌های آمریکا طی سال‌های اخیر برای براندازی ایران استفاده از شبکه‌های اجتماعی، دیپلماسی عمومی، جامعه مدنی و گسترش موج‌های دموکراسی‌خواهی بوده است که قله آن انقلاب ناکام توئیتری آمریکا در سال 88 بود؛ اما پس از برجام برنامه‌ای که آمریکا در مقابل ایران دنبال می‌‌کند، پیچیدگی‌ها و ظرافت‌هایی دارد که به سختی می‌توان محورهای تقابل یا تعامل آن را از هم باز شناخت. در برنامه پس از برجام برخلاف تصور اولیه که آمریکا مجدداً پروژه سدسازی در مقابل اقتصاد ایران را دنبال می‌کند؛ اما این بار بر اساس برنامه‌های اتاق فکر، تفاهم‌نامه‌های متعدد اقتصادی در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی با ایران امضا می‌شود و ذائقه ایرانی‌ها تحریک می‌شود تا با استفاده از فضای پس از برجام کشور به رونق اقتصادی برسد؛ اما در یک ماز پیچیده که تمام راه‌های آن به بیرون مسدود است، گرفتار می‌شود و تمام رفتارهای آن تحت یک سیستم عامل آمریکایی که از فناوری بالاتری نسبت به تحریم برخوردار است، مدیریت می‌شود.

تغییر اولویت‌ها
اندیشکده‌های آمریکایی برای غلبه بر گفتمان‌های انقلاب اسلامی در منطقه و جهان پس از برجام سه راهبرد الف ـ «انقلاب اقتصادی» ، ب ـ «انقلاب ارتباطی» و ج ـ «انقلاب انتخاباتی» را مطرح کرده‌اند که در هر سه راهبرد از نشانه‌های مختلف استفاده می‌شود تا روایت مثبت غرب تقویت شود و در نهایت به سلب مشروعیت از انقلاب اسلامی بینجامد. در این اندیشکده‌ها سیر تحولی از انقلاب اسلامی محافظه‌کار به انقلاب اسلامی میانه‌رو ترسیم شده است که طی 25 سال با مبناهای اقتصادی، ارتباطی تغییر هویت و ماهیت می‌دهد. در این نوشتار سه راهکار پسابرجامی آمریکا مرور خواهد شد؛
الف) انقلاب اقتصادی
یکی از جمله برنامه‌های پسابرجام شتاب به اصطلاح جهانی‌سازی ایران و پیوستن ایران به سازمان‌ها و نهادهایی است که در عرصه جهانی فعالیت می‌کنند؛ یکی از ویژگی‌های اصلی جهانی شدن ارتباطات متقابل است، اما بر‌خلاف وابستگی متقابل که بر دوجانبه بودن تأکید دارد، جهانی شدن امکان وابسته شدن را نیز در نظر می‌آورد. «مانوئل کاستل» با اشاره به عصر اطلاعات، جهان‌گرایی را ظهور نوعی جامعه شبکه‌ای می‌داند که در ادامه حرکت سرمایه‌داری پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را در برمی‌گیرد. بر این اساس جهانی شدن اقتصاد، فرهنگ و ساختار نظام ایران را دگرگون می‌کند.
آمریکا و غرب برای تحقق انقلاب اقتصادی راهکارهای زیر را دنبال می‌کنند:
1ـ ارتباط با دستگاه‌های حاکمیتی: اندیشکده «مرکز امنیت برای آمریکای نوین»(1) برای متصل کردن دستگاه‌های حاکمیتی به نظام جهانی و تأثیرگذاری بر آن در دستورالعملی اجرایی توصیه کرده است که راه‌‌های ارتباطی را تا حد دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران گسترش دهند. این نهاد سپس پیشنهاد می‌کند که از این تعاملات در درازمدت، از راه‌‌های دیپلماتیک عالی‌رتبه که در مسئله هسته‌ای با ایران برقرار شده، برای ایجاد یک انجمن و بحث و میانجی‌گری درباره مسائل منطقه‌ای استفاده کنید.
2ـ درگیر کردن عموم مردم: شورای ملی ایرانیان آمریکا (NIAC)(۲) معتقد است: دولت‌های غربی به راهبرد‌ چندلایه، زمان‌بندی‌شده و صبورانه‌ای علیه ایران نیاز دارند. هسته اصلی در یک رویکرد جدید علیه ایران، درگیر شدن با عموم مردم ایران و سهام‌دارانی است که به طور ویژه با سهام‌داران غربی رابطه دارند.
3ـ مشوق‌های اقتصادی و اطمینان‌بخشی به ایران: اندیشکده آمریکایی «میدل‌ایست»(۳) در پژوهشی با عنوان «گزینه‌های اقتصادی پساتحریم ایران» تأکید می‌کند که اطمینان‌بخشی به ایران در انتخاب مسیر تعامل و اصلاحات اقتصادی، برای آمریکا و جامعه جهانی مهم است که نه تنها به دلیل مشوق‌های اقتصادی، بلکه برای کمک به ثبات منطقه باید مورد توجه قرار گیرد. مجموعه دستورالعمل‌ها برای وارد کردن ایران به یک انقلاب اقتصادی عبارتند از:
۱ـ۳ـ اگر بازیکنان اصلی تحت فشار قرار گیرند تا مستقیم در بخش نفت ایران سرمایه‌گذاری کنند، این امر می‌تواند به متقاعدسازی مقامات ایرانی کمک کند تا آنها با برگزیدن راهبرد دیگری به درستی به چالش‌های اقتصادی داخلی بپردازند و توازن راهبردی منطقه‌ای را بپذیرند.
۲ـ۳ ـ اصلاحات اقتصادی قابل‌ توجه می‌تواند سیاست‌های منطقه‌ای و خارجی ایران را تغییر دهد و بر اولویت تعامل اقتصادی نسبت به نزاع‌های ایدئولوژیک بیفزاید.
3ـ3ـ وابستگی متقابل با بازار جهانی و جریان سرمایه خارجی بالاتر، ایران را تشویق خواهد کرد تا به دنبال رویارویی منطقه‌ای کمتری باشد و لذا سبب تسهیل در ثبات منطقه شود.
۴ ـ۳ـ افزایش وابستگی متقابل به بازار جهانی و ورود جریان سرمایه خارجی زیاد به داخل ایران سبب می‌شود تمایل این کشور برای پیگیری موضوع رویارویی منطقه‌ای کمتر ‌شود.
۵ـ۳ـ به نفع تمام عوامل درگیر در رویارویی‌های منطقه است که ایران را ترغیب کنند گزینه دیگری، یعنی اجرای اصلاحات گسترده و هماهنگ مد نظر غرب را اختیار کند و سیاست اقتصادی مورد نیاز و اصلاحات ساختاری را به اجرا در آورد.
۶ـ۳ـ سازمان‌هایی مانند بانک جهانی به مقامات ایرانی توصیه کنند که اصلاحات سیاسی لازم (مطلوب غرب) را به اجرا درآورند: «موضع آنها می‌تواند اثر مثبت مهمی بر انتخاب‌های سرمایه‌گذاری خصوصی داشته باشد. عضویت سریع در سازمان تجارت جهانی و دسترسی به بازارهای جهانی آزاد، چرخه آزادسازی و یکپارچگی اقتصادی را کامل خواهد کرد. موضع صریح به بازداشتن مداخله ایران با هدف جایگزین کردن توازن استراتژیک منطقه‌ای می‌تواند منجر به تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌های مربوط به تخصیص منابع و توازن در اولویت‌ها در جهت رشد داخلی شود.»
۷ـ۳ـ سهامداران منطقه‌ای و جهانی باید گام‌های لازم را بردارند تا مقامات ایرانی به سوی موضع‌گیری سیاسیِ فعال مدنظر غربی‌ها حرکت کنند: کاهش محدودیت‌های تجاری و همکاری سرمایه‌گذاری در بخش غیرنفتی می‌تواند به اصلاحات سیاسی داخلی (در ایران) منوط شود. به همین ترتیب، سازگاری تولیدکنندگان اصلی نفت در تنظیم قیمت‌های نفت می‌تواند انگیزه‌ای برای به چالش کشاندن اصلاحات سیاسی باشد.
۸ـ۳ـ تمرکززدایی از تصمیم‌گیری در حوزه اقتصادی و ایجاد نقش بزرگ‌تر برای بازار در تخصیص منابع، همراه با نقش کاهش‌یافته بخش عمومی در اقتصاد، حیاتی است. این گام‌ها رشد را به همراه خواهد داشت، فرصت‌های شغلی را افزایش خواهد داد و از یکپارچگی ایران با اقتصادهای منطقه‌ای و جهانی حمایت می‌کند.‌(۴)
به همین منظور «مرکز امنیت برای آمریکای نوین»(۵) تأکید می‌کند که فرصت‌های مالی جدیدی برای آمریکا و وام‌دهندگان بین‌المللی به منظور توانمندسازی بخش خصوصی، کارآفرینان و جامعه مدنی ایران ایجاد کنید.
این سیاست‌های اتاق‌های فکر سبب شده است که وزیر خارجه آمریکا اعلام کند که از ارتباط‌های تجاری برای تغییر عقیدتی نظام استفاده می‌کند، جان کری گفت: «آمریکا به اعلام حمایت ایران از تروریسم ادامه می‌دهد و ارتقای تجارت با ایران، ابزاری برای تغییر داخلی در ایران بود!» وی افزود: «ما قطعاً بر مسئله تروریسم، تمرکز می‌کنیم و تجارت با ایران بهترین راه ایجاد منفعت است؛ هدفی که اگر دنبال شود، استحاله را پیش می‌برد.»(۶)
ب) انقلاب ارتباطی
واقعیت قرن 21 آن است که جنگ‌های اطلاعاتی(info war) نسبت به سایر جنگ‌ها در خشکی، دریا و هوا از اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل چند نهاد مطالعاتی نیز در آمریکا در رابطه با «عملیات اطلاعاتی» (Information Operations) اقدام به تولید محتوا برای دولت آمریکا می‌کنند. در فضای پس از برجام جنگ و عملیات اطلاعاتی بر عهده نیروهای کاتالیزور درون نظام نهاده شده تا با نشان دادن نمودهای موفقیت و پیشرفت در کشور به عنوان دستاوردهای برجام در اوضاع اقتصادی، دیپلماسی منطقه‌ای و بین‌المللی به تصحیح چهره آمریکا و تضعیف روایت‌های انقلاب اسلامی بپردازند. در همین رابطه اندیشکده «رند» اثرات انقلاب ارتباطی در دوران پسابرجام را اینگونه برمی‌شمرد:
۱ ـ جمهوری اسلامی به دلیل شکسته شدن تابوی قهر بین ایران و آمریکا دیگر نمی‌تواند آمریکا را دشمن اول خود معرفی کند؛
۲ـ پس از برجام حاکمان ایران نمی‌توانند آمریکای را به دلیل تمامی بلایا و مشکلات‌شان محکوم کنند؛
۳ـ برجام نه تنها توانایی هسته‌ای ایران را به طور جدی محدود می‌کند؛ بلکه به مردم ایران این فرصت را می‌دهد که آینده‌شان را تغییر دهند.(۷)
۴ـ در سمینار مشترک اندیشکده آمریکایی «بیکر» و مرکز مطالعات انرژی آمریکا، با عنوان «درون توافق هسته‌ای با ایران»، عضو ارشد «شورای روابط خارجی» آمریکا با ذکر مثال کره جنوبی، شیلی و تایوان، اثرات رشد اقتصادی بر این کشورها را این‌گونه برشمرد: «رشد اقتصادی منجر به رشد طبقه متوسط، افزایش سطح تحصیلات، تقاضا برای آزادی بیشتر، حکومت قانون و روابط بهتر بین‌المللی می‌شود.»(۸)
۵ـ گروه بین‌المللی بحران «international crisis group»(۹) در گزارش خود به تأثیر توافق هسته‌ای بر معادلات قدرت در داخل ایران و جایگاه این کشور در منطقه و جهان پرداخته و نکات زیر را برای پس از توافق یادآور می‌شود:۱ـ توافق هسته‌ای بر موازنه قدرت در سیاست داخلی ایران تأثیر می‌گذارد و آن را تغییر می‌دهد. ۲ـ توافق هسته‌ای سبب افزایش قدرت حامیان و عاملان این توافق در داخل ایران خواهد شد.3ـ توافق هسته‌ای سبب باز شدن فضای داخلی شده و موضوع هسته‌ای که طی بیش از یک دهه فضای سیاسی ایران را احاطه کرده بود به حاشیه رانده می‌شود.
غربی‌ها برای تقویت انقلاب ارتباطی پیشنهادهایی را مطرح کرده‌اند که عبارتند از:
۱ـ با تقویت جامعه مدنی ایران از طریق دموکراسی باید به خلق جامعه بازتر و انسانی‌تر کمک شود، اما این فقط خود مردم ایران هستند که می‌توانند کشور خود را دچار تحول کنند.
۲ـ باید در درازمدت بر روی دموکراسی در ایران تمرکز شود. آمریکا، باید سیاست‌هایی را به کار گیرد که به خلق یک جامعه مدنی قدرتمندتر در ایران منجر شود.
۳ـ اتفاقاً، باید از این پس شرایط تحصیل در آمریکا برای دانشجویان ایرانی تسهیل شود تا نسبت به آمریکا و ارزش‌های این کشور دید مثبت‌تری پیدا کنند. باید برنامه‌هایی برای تبادلات فرهنگی، مذهبی و ورزشی بین آمریکا و ایران طراحی شود.
۴ـ کنگره باید تمامی تلاش خود را به کار گیرد تا ابزار ارتباطاتی به‌طور کامل در دسترس ایرانیان باشد. به این ترتیب، مردم ایران با دنیای اطلاعات بیشتر تماس خواهند داشت.
۵ـ سیاستمداران آمریکایی نباید ارتباط با ایران را نشانه ضعف و تسلیم خود بدانند؛ بلکه از خلال همین تفاهم مشترک است که بسیاری از مشکلات منطقه حل خواهد شد و از سوی دیگر هم اعتماد متقابل شکل می‌گیرد.(۱۰)
۶ـ «مرکز امنیت برای آمریکای نوین»(۱۱) هم در مسیر تبادل‌های فرهنگی تأکید می‌کند که «ایالات متحده نیاز دارد راه‌های افزایش مبادلات فرهنگی و سایر مبادلات به منظور ارتباط با ایرانیان معتدل و مردم عادی این کشور را بررسی کند.»
به این ترتیب، فضایی که پس از توافق هسته‌ای ایجاد می‌شود سبب قدرت گرفتن روایت آمریکا در مقابل روایت ایران از زندگی و مسائل سیاسی می‌شود و این هم تمام مسئله نیست و این مرحله‌ گذار برای ورود به یک راهبرد اصلی و یک انقلاب انتخاباتی است.
ج)انقلاب انتخاباتی
فضای دموکراتیک انتخابات ایران سبب شده است که آمریکا از سرمایه‌گذاری مستقیم برای براندازی به براندازی پارلمانتاریستی روی بیاورد و به دنبال آن باشد برنامه‌های خود را در قالب فعالیت‌های انتخاباتی عملی کند. در این زمینه آمریکا هم فعالیت مهم و علنی را انجام نمی‌دهد؛ زیرا در انقلاب اقتصادی سبب تحولاتی اقتصادی شده و رسانه‌ها و کاتالیزورها این دیدگاه را ترویج داده‌اند که او دیگر یک شیطان نیست؛ بلکه ناجی مردم ایران است.
چگونه فضای انتخابات به نفع غربگراها تغییر می‌یابد؟
۱ـ تعهد برای روی کار آوردن یک رئیس‌جمهور حامی منافع آمریکا: «مارک دابوویتز»، مدیر اجرایی اندیشکده تندروی «بنیاد دفاع از دموکراسی» به افشای راهکار آمریکا برای انتخابات آینده پرداخته و نوشته‌ است: «رئیس‌جمهور اوباما، خود را به پیروزی مجدد روحانی در انتخابات ریاست جمهوری متعهد کرده است.»(۱۲)
۲ـ به کارگیری طبقه متوسط: طبقه متوسط در انتخابات تهران نقش فوق‌العاده‌ای دارد و برای انتخابات‌های آینده این طبقه قدرتمندتر نیز می‌شود؛ زیرا با گشایش‌های اقتصادی آنها از توان مالی بیشتری برای تأثیرگذاری بر فضای سیاسی ایران برخوردارند. اندیشکده آمریکایی «میدل‌ایست» در این زمینه نوشته است: «افزایش حضور ایران در اقتصادهای منطقه‌ای و جهانی سبب قدرتمند شدن بخش‌های متوسط جامعه خواهد شد که در انتخابات 2013 روحانی را انتخاب کردند و در پیروزی‌های انتخابات تازه مجلس نیز نقش داشتند.» (۱۳)
۳ـ بی‌کفایت جلوه دادن نظام: یکی از برنامه‌های آمریکا این است که در پناه این برنامه عدم مقبولیت و بی‌کفایتی انقلاب اسلامی را به مردم ایران و جهان نشان دهد. اندیشکده «واشنگتن» در این زمینه نوشته است: «ایران خود را به عنوان شریکی قابل اعتماد و رقیبی نیرومند عرضه و روایتی پیروزمندانه را تبلیغ می‌کند. در واقع، ایالات‌متحده می‌تواند با فعالیت‌های اطلاعاتی ایران از طریق تلاش فعالانه‌تر در به چالش کشیدن «روایت» ایران مقابله کند؛ آمریکا باید کاری کند تا این نظام حکومتی در چشم مردم خودش و منطقه، بی‌کفایت جلوه داده شود».(۱۴)
۴ـ بحران مشروعیت: مرحله آخر براندازی نرم این است که نظام مشروعیت خود را در یک دوره گذار کوتاه‌مدت در ذهن مردم از دست بدهد و آمریکا را به اهدافش برساند. اندیشکده «رند» در این زمینه به نقش مردم در تغییر مشروعیت پس از مراحل فوق چنین اشاره می‌کند: «تعیین مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی به آمریکا مربوط نیست؛ بلکه این مردم ایران هستند که باید مشروعیت حکومت خود را تعیین کنند.»(۱۵)
نتیجه‌
برنامه آمریکا این است که با استفاده از مجموعه‌های مختلف و از راه‌های گوناگون بتواند تأثیر خود را بر جامعه ایران بگذارد. برای مقابله با این راهکارها رهبر معظم انقلاب با یک سیاست حساب شده خط آفندی آنها را شناسایی کرده و امسال را سال اقتصاد مقاومتی نام‌گذاری کرده‌اند که در صورت هوشیاری مسئولان اجرایی و نهادهای انقلابی این پروژه که برای 25 سال آینده انقلاب اسلامی تدوین شده است به شکست خواهد انجامید.
منابع:
1-https://eeas.europa.eu/statements-eeas/docs/iran_agreement/iran_joint-comprehensive-plan-of-action_en.pdf
2- http://www.niacouncil.org/site/DocServer/Extending_Hands_Unclenching_Fists.pdf
3-http://www.mei.edu/content/irans-post-sanctions-economic-options
4-http://www.mei.edu/content/irans-post-sanctions-economic-options
5- https://eeas.europa.eu/statements-eeas/docs/iran_agreement/iran_ joint-comprehensive-plan-of-action_en.pdf
6- http://freebeacon.com/national-security/kerry-boeing-deal-important-in-furthering-transformation-in-iran5-
7- http://www.rand.org/pubs/testimonies/CT442.html
8-http://bakerinstitute.org/files/10517
9- http://www.crisisgroup.org/en/regions/middle-east-north-africa/iraq-iran-gulf/iran/166-iran-after-the-nuclear-deal.aspx
10-http://www.rand.org/pubs/testimonies/CT442.html
11- ttps://eeas.europa.eu/statements-eeas/docs/iran_agreement/iran_joint-comprehensive-plan-of-action_en.pdf
12- http://www.huffingtonpost.ca/mark-dubowitz/iran-deal_b_10721160.html
13- http://www.mei.edu/content/irans-post-sanctions-economic-options
14- http://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/u.s.-military-engagement-in-the-broader-middle-east
15- http://www.rand.org/pubs/testi

جریان صهیونسیت همواره تلاش کرده است با برگزاری همایش‌ها و نشست ‌های بین‌المللی افزون بر ادبیات‌سازی سیاسی، یک همراه‌سازی جهانی در راستای اهداف و سیاست‌های خود ایجاد کند؛ نشست سالیانه «هرتزلیا» در اراضی اشغالی، یکی از این نشست ‌های جهانی است.
همه ساله نخبگان سیاسی و نظامی، شخصیت‌های ارشد سرویس‌های جاسوسی، فعالان آکادمیک و بازرگانان صهیونیستی به همراه شخصیت‌های برجسته سیاسی، امنیتی و اقتصادی غربی (آمریکایی و اروپایی) و حتی مقامات برخی کشورهای عربی و نمایندگانی از تشکیلات خودگردان فلسطین در این نشست حاضر می‌شوند تا مسائلی، نظیر آینده رژیم غاصب صهیونیستی، اوضاع اقتصادی، نظامی و اجتماعی و رصد خطرهای پیرامونی این رژیم در ابعاد داخلی و خارجی؛ اوضاع کشورهای همسایه و شرایط منطقه‌ای و جهانی تحت چارچوب راهبرد امنیت ملی رژیم صهیونیستی را بررسی کنند.
اما آنچه طی برگزاری این نشست‌ها در ادوار گذشته توجه همگان را به خود جلب کرده، شرکت شخصیت‌های برجسته غربی و بین‌المللی در نشست‌های سالیانه هرتزلیاست که در این زمینه می‌توان به حضور «بان کی مون»، رئیس سازمان ملل در سال 2012، «آندراس فوگ راسموسن»، دبیر کل سابق ناتو در سال 2011، «روبرت بی. زولیک»، رئیس سابق بانک جهانی در سال 2012، «جیمی کارتر»، رئیس جمهور اسبق آمریکا در سال 2006، «نیکولا سارکوزی»، رئیس جمهور سابق فرانسه در سال 2004، «جان مک کین» در سال 2009 و  شرکت «کاندولیزا» در دومین نشست سالیانه هرتزلیا اشاره کرد.
شانزدهمین نشست سالیانه «هرتزلیا» (2016) نیز از 14 تا 16 ژوئن با حضور شخصیت‌های صهیونیستی و حامیان این رژیم برگزار شد.
حضور نمایندگانی از کشورهای عربی، نظیر اردن، مصر، قطر و ترکیه امسال در بالاترین حد خود گزارش شده است و حتی حضور برخی از اعضای گروه‌های تروریستی ارتش آزاد سوریه در این دوره از نشست‌های سالیانه هرتزلیا، یکی از نکات قابل توجه و تأمل‌برانگیز این نشست  امنیتی بوده است.
بررسی اوضاع جهان و منطقه در زمینه سرزمین‌های اشغالی از دیدگاه اقتصادی، امنیتی و سیاسی به منزله یکی از اهرم‌های تأثیرگذار در عرصه سیاست‌های  منطقه‌ای و جهانی جریان صهیونیسم، مهم‌ترین برنامه کاری این نشست  سالیانه را تشکیل می‌دهد که این موضوع را می‌توان جزء سرفصل‌های اصلی این اجلاس در 15 سال گذشته دانست.
شانزدهمین نشست هرتزلیا، مجموعه‌ای از چالش‌های امنیتی و سیاسی فراروی رژیم صهیونیستی در سایه متغیرات منطقه‌ای و بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا را به بحث و تبادل نظر گذاشت. چیزی که به اهمیت این نشست امنیتی افزود، بحث بر روی افق آینده داعش و همگرایی میان اسرائیل و کشورهای غربگرای عربی در تقابل منطقه‌ای با جمهوری اسلامی ایران بود که از ماهیت صهیونیستی این نشست و شرکت‌کنندگان آن پرده بر‌داشت.  
این نشست دو بخش علنی و غیر علنی دارد که در بخش علنی آن معمولاً مسئله طرح می‌شود و در بخش غیر علنی از میان گزینه‌های مختلف راهکارهای لازم انتخاب و برای اجرا به مسئولان این رژیم پیشنهاد می‌شود.
اخبار و گزارش‌های راهبردی و همچنین متن‌های سخنرانی‌های انجام شده در این اجلاس معمولاً به بخش علنی نشست مربوط می‌شود، اما از زمانی که نشست هرتزلیا وارد ابعاد محرمانه شده، هیچ خبر و گزارشی به بیرون درز نکرده؛ مگر موارد بسیار محدودی که زیر نظر دستگاه‌های سانسور تبلیغاتی رژیم صهیونیستی در پایگاه این نشست قرار داده شده است.
همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، مهم‌ترین محور نشست شانزدهم(2016) همچون سال‌های گذشته مربوط به جمهوری اسلامی ایران بود. به ‌گونه‌ای که برنامه هسته‌ای ایران و حضور ایران در سوریه و عراق و نیز همگرایی منطقه‌ای عربی‌- عبری علیه جمهوری اسلامی ایران، اساسی‌ترین سرفصل‌های سخنان مقامات و شخصیت‌های حاضر در نشست بود.
جالب توجه بود که مقامات صهیونیستی، ایران را چالشی فراروی رژیم صهیونیستی ارزیابی کرده و اظهار داشتند با وجود توافق هسته‌ای امضا شده، تهدید ایران از بین نرفته است و ممکن است به  تعویق افتاده باشد. «موشه یعلون» وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی از افرادی بود که در صحبت‌های خود به برنامه هسته‌ای ایران اشاره کرد و مدعی شد، برنامه هسته‌ای ایران به دلیل اینکه تحت مفاد توافق هسته‌ای منجمد شده است، فعلاً تهدیدی برای این رژیم به شمار نمی‌آید. وی در این‌باره افزود: برنامه هسته‌ای ایران تا پایان مدت برنامه جامع اقدام مشترک، محدود شده و اسرائیل فرصت دارد خود را برای اتفاقات آینده آماده کند. «عاموس گیلعاد» رئیس اداره سیاسی و امنیتی وزارت جنگ رژیم صهیونیستی از دیگر شخصیت‌های اسرائیلی بود که در این زمینه گفت: ایران همچنان مانند گذشته و آینده دشمن اصلی اسرائیل باقی خواهد ماند. وی افزود: ما باید بر اساس این با ایران تعامل کنیم، چرا که ایران عامل تأمین مالی و تسلیحاتی حزب‌الله و چالش اصلی موجود علیه اسرائیل است.
اما بخش مهم و قابل توجه این نشست اعترافی بود که برخی شخصیت‌های امنیتی رژیم صهیونیستی در زمینه ائتلاف این رژیم با برخی کشورهای عربی، به ویژه عربستان سعودی علیه ایران به زبان آوردند.
در این چهارچوب، «هرتصی هالوی» رئیس اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی با استقبال از تقابل کشورهای عربی سُنی، شامل برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی با ایران، آنها را «سُنی‌های عملگرا» خواند.
رئیس سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل با تأکید بر همگرایی منافع اسرائیل با برخی کشورهای عربی، به تعامل این رژیم با عربستان سعودی اشاره کرد و اظهار داشت: «این عربستان سعودی همانی نیست که ما یک سال و نیم قبل دیدیم. عربستان سعودی فعال‌تر شده و در تلاش برای رهبری اردوگاه سنی در خاورمیانه است. این کشوری است که شاید وضعیت را اثبات کرده و در جنگش با ایران، قوی‌تر شده است.»
»دوری گولد» سرپرست وزارت خارجه رژیم صهیونیستی اذعان داشت: میان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و اسرائیل، همگرایی منافع وجود دارد. «گولد» دلیل اصلی این همگرایی را نگرانی بر سر تمایلات ایران در خاورمیانه عنوان و تأکید کرد که موضوع فلسطین دیگر به هیچ عنوان موضوع اصلی منطقه نیست.
بحران سوریه و ارتباط آن با جمهوری اسلامی ایران، از مهم‌ترین محورهای اصلی سخنرانان این نشست امنیتی بود. مقامات صهیونیستی از جمله رئیس اطلاعات نظامی ارتش و دیگر چهره‌های امنیتی ارزیابی‌ کردند که داعش به سمت شکست در سوریه و عراق پیش می‌رود و این موضوع چالش جدیدی در برابر اسرائیل خواهد بود. آنها به این موضوع اشاره کردند که این مسئله می‌تواند مشکلی برای اسرائیل باشد که برای جلوگیری از آن باید تلاش کنند؛ چراکه پایان کار داعش و خروج قدرت‌های بزرگ از سوریه سبب می‌شود اسرائیل در تقابل با حزب‌الله و ایران و توانمندی‌های رو به‌ بهبود آنها تنها بماند.
اما نکته قابل توجه این بود که رئیس سازمان اطلاعات نظامی ارتش صهیونیستی در حضور «عصام زیتون» نماینده مخالفان سوری موسوم به «ارتش آزاد» که حضورش در این نشست بی‌سابقه بود، گفت: سوریه طی سال‌های آینده از یکپارچگی اراضی تحت اداره رهبری واحد برخوردار نخواهد بود و از نگاه اسرائیل بدترین پایان ممکن برای منازعه سوریه، خروج عناصر داعش از اراضی سوریه و کاهش دامنه نفوذ و تأثیرگذاری این گروه و باقی ماندن جریان تندرو، یعنی ایران و حزب‌الله در این کشور است. از آنجایی که نتایج و برون‌داد این نشست‌ها در تصمیم‌گیری‌های منطقه‌ای غرب، به‌ویژه سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مؤثر بوده تا جایی که عیناً به صورت راهبرد رسمی مقامات غربی و آمریکایی در آمده است، ضرورت دارد با نگاهی تحلیلی، درباره مباحث مطرح شده در نشست شانزدهم هرتزلیا(2016) به چند نکته مهم و راهبردی توجه کرد؛ هرچند برنامه‌های این نشست باید به تناسب خطرهایی که شعارها، اظهارات، مواضع و دیدگاه‌های بیان شده در آن در بر داشتند، مورد توجه قرار گیرد. 
نخست، اگر قرار باشد بر اساس نتایج نشست هرتزلیا وضعیت تروریسم به‌ویژه داعش در منطقه تعیین تکلیف شود، بعد از داعش دولت‌های عراق و سوریه دیگر نباید تهدیدی برای موجودیت رژیم صهیونیستی باشند. با فرض ترسیم چنین سناریویی همچنان دو تهدید بزرگ، یعنی ایران و حزب‌الله به قوت خود باقی می‌ماند. اهمیت این موضوع در آن است که نشست هرتزلیا در گزارش خود تصریح می‌کند، از بین رفتن داعش نه تنها سبب تضعیف ایران انقلابی پیشرو نخواهد شد؛ بلکه به تقویت نفوذ آن در منطقه و الگوسازی ضد تروریستی آن در بین ملت‌ها منجر می‌شود؛ بنابراین یا باید داعش و تروریسم در منطقه کماکان به استهلاک توان جبهه مقاومت مشغول باشند یا در صورت تعیین تکلیف سوریه و عراق، وضعیت داخلی و ترتیبات قدرت و ساختار نظام در ایران نیز تعیین تکلیف شود.
دوم، آیا برجام مقدمه چنین سناریویی است؟ برای پاسخ به این پرسش هنوز زود است؛ اما قدر مسلم این است که صهیونیست‌ها هرگز با ایران انقلابی به دلیل تضاد ماهوی و ایدئولوژیک کنار نخواهند آمد. بنابراین هرتزلیا باید نسخه‌ و سناریویی جدی برای تغییر رفتار ایران (بخوانید تغییر نظام) داشته باشد؛ سناریویی که به موازات حل بحران در سوریه و عراق، تهدید ایران انقلابی را نیز درمان کند.
سوم، طرح موضوع تغییر رفتار ایران دقیقاً همان ادبیاتی است که از واشنگتن، ریاض و تل‌آویو به گوش می‌رسد. واقعیت این است که تغییر یک دولت در ایران نه تنها عربستان سعودی را به سمت تنش‌زدایی با ایران پیش نبرد؛ بلکه آن را وارد ائتلافی جدی‌تر کرد که حالا افزون بر عربستان سعودی و غرب به زعامت آمریکا یک ضلع دیگر هم دارد و آن رژیم صهیونیستی است. به خاطر داشته باشیم که حتی به نتیجه رسیدن برجام هم در نهایت به مسائل منطقه‌ای و طرح مجدد لزوم تغییر رفتار ایران گره خورده است. از این منظر ائتلاف بین سعودی‌ها، صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها علیه ایران ائتلافی با هدف تغییر رفتار ایران تلقی می‌شود.

آخرین روز ماه مبارک رمضان (8/4/95)، مراسم معارفه و تکریم رؤسای جدید و قدیم ستاد کل نیروهای مسلح با حضور جمع کثیری از مقامات عالی‌رتبه لشکری و کشوری در محل این ستاد برگزار شد و سردار سرلشکر بسیجی دکتر سید‌حسن آقایی فیروزآبادی، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح تنها بسیجی دارای درجه سرلشکری که مدت 27 سال ریاست این ستاد را برعهده داشت، با حکم حضرت‌ آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، فرمانده معظم کل قوا جای خود را به سردار سرلشکر محمد باقری داد.

اهدای احکام جدید
در این مراسم که جمعی از فرماندهان عالی‌رتبه نظامی، وزرای دفاع و اطلاعات کشور و رؤسای دفاتر نظامی، عقیدتی، سیاسی و حفاظت اطلاعات فرمانده کل قوا حضور داشتند، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب احکام انتصاب جدید را اهدا کرد. گفتنی است، در این مراسم سردار محمد شیرازی، احکام انتصاب سرلشکر باقری و سرلشکر فیروزآبادی را در مسئولیت‌های جدید که فرمانده معظم کل قوا صادر کرده‌اند، قرائت کرد. افزون بر قرائت احکام انتصاب سرلشکر باقری و سرلشکر فیروزآبادی در مسئولیت‌های جدید، تعداد دیگری از مسئولان جدید ستادکل نیروهای مسلح نیز معرفی شدند؛ اما نکته‌ای که در این مراسم وجود داشت، غیبت سه سرلشکر از مجموع 12 سرلشکر ایرانی، یعنی قاسم سلیمانی، محسن رضایی و علی شمخانی بود.

انتصاب اولین فرمانده عالی عملیاتی نیروهای مسلح
بر اساس این سرلشکر غلامعلی رشید به سمت اولین فرمانده رسماً اعلام شده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا(ص) که متصدی هماهنگی امور عملیاتی نیروهای مسلح است، منصوب شد. وی پیش از این و پس از شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بود. سرلشکر رشید از ارکان فرماندهی سپاه در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان تأثیر‌گذار بر اقتدار نظامی جمهوری اسلامی در ستادکل نیروهای مسلح است.

یک ارتشی جانشین شد
در این مراسم امیر سرتیپ سید عبدالرحیم موسوی که پیش از این جانشین فرمانده کل ارتش بود، به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. 

سردار عبداللهی جانشین سرلشکر حسنی‌سعدی
افزون بر این، سردار علی عبداللهی، جانشین امیر سرلشکر حسین حسنی‌سعدی در معاونت هماهنگ‌کننده ستاد کل نیروهای مسلح شد. هنوز خبری درباره مسئولیت جدید امیر حسنی‌سعدی اعلام نشده است. انتصاب وی به سمت مشاورت، بازنشستگی یا حضور در کنار سرلشکر رشید در قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء(ص) سه گزینه محتمل است.
بر اساس این باید در آینده نزدیک منتظر دریافت درجه سرلشکری چند تن از فرماندهان نیروهای مسلح از سوی فرمانده معظم کل قوا باشیم؛ یعنی امکان دارد تعداد سرلشکرها از عدد 12 فراتر برود.

اجرای دستورات مصرح در حکم انتصاب
در پایان این مراسم سرلشکر باقری، رئیس جدید ستادکل نیروهای مسلح در اولین حضور خود در جمع خبرنگاران بعد از مسئولیت جدید به تشریح برنامه‌های نیروهای مسلح در دوره جدید مدیریتی پرداخت.
سرلشکر محمد باقری در جمع خبرنگاران گفت: مهم‌ترین برنامه اینجانب (در ریاست ستاد کل) اجرای دستوراتی است که در حکم رهبر انقلاب ابلاغ شده است.
وی افزود: ارتقای آمادگی‌های دفاعی و امنیتی و بالابردن توانمندی نیروهای مسلح در برابر تهدیدات و ارتقای بسیج مردمی از مهم‌ترین برنامه‌های من خواهد بود. 
سردار باقری در ادامه گفت:‌ ما امروز در شرایط خاصی در منطقه قرار گرفتیم و با وجود اقتدار بی مثالی که طی این 37 سال برای جمهوری اسلامی پیدا شده است که به هیچ وجه قابل قیاس با سال‌های ابتدایی انقلاب و یا آغاز دوران دفاع مقدس نیست؛ اما دشمنان ما نیز بیکار ننشسته‌اند و توطئه‌های بی‌شمار، متنوع و تهدیدات گوناگونی برای امنیت کشورمان ایجاد کرده‌اند و می‌کنند که آمادگی و پاسخگویی در برابر آنها از اولویت‌های نیروهای مسلح است.
سردار باقری خاطر نشان کرد: امنیت در مناطق مرزی و استان‌های مرزی،‌ شمال‌غرب و جنوب‌شرق کشور ارتقا یافته و الحمدالله امروز امنیت کاملی، مانند مناطق داخل کشور دارند و اقدامات دولتی و بخش خصوصی به راحتی در آنجا قابل انجام است.

فیش‌های حقوقی همچنان تیتر یک هستند و هر روز ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گیرند، تا آنجا که در هفته گذشته از یک سو پای چند نفر از صاحبان فیش‌های حقوقی به التهابات بازار ارز در سال 90 نیز باز شد، تا معنای دقیق‌تری از کاسبان تحریم در برابر مردم قرار گیرد و از سوی دیگر سخن از تأثیرگذاری یکی از نزدیکان رئیس‌جمهور در انتصاب رئیس بانک رفاه رسانه‌ای شود.
در روزهایی که رئیس‌جمهور پرداخت‌های میلیونی را تا حد یک غفلت تقلیل داد و برای شانه خالی کردن از مسئولیت دولت درباره پرداختی‌های خود گفت؛ ما بازرسی کل کشور،‌ دیوان محاسبات و دیوان عدالت اداری داریم، اما سال‌ها حقوق‌های نامتعارف داده شده و به نظر می‌رسد برخی به دنبال آن هستند با چند استعفا و برکناری افراد خاطی موضوع فیش‌ها را تمام کنند. روزنامه‌های اصلاح‌طلب بدون اشاره به اینکه سهم نیروهای منتسب به این گروه در موضوع حقوق‌های نجومی در دولت یازدهم و بدون اشاره به فساد‌های اقتصادی و تجمل‌گرایی‌های دوران اصلاحات، مانند پول‌هایی که رئیس دولت اصلاحات، رئیس مجلس ششم و تعدادی از مسئولان اصلاحات از شهرام جزایری دریافت کردند، مانند خرید هواپیمای لوکس گران‌قیمت برای رئیس‌جمهور، مانند اختلاس در شرکت مهندسی ساخت تأسیسات دریایی و نمونه‌های فراوان دیگر با امید کم‌حافظه بودن مردم تلاش کردند دولت اصلاحات را پاکدست و آرمانی جلوه دهند، در این میان روزنامه «شرق» با طرح این پرسش که مدیران دولت اصلاحات چقدر حقوق می‌گرفتند، از زبان رمضان‌زاده، سخنگوی دولت اصلاحات با بیان اینکه رئیس دولت اصلاحات بسیار به این مسئله حساس بود و اجازه پاداش‌ها و حقوق‌های کلان را نمی‌داد، نوشت: «آنچه در ماجرای فیش‌های حقوقی به نظر می‌رسد، این است که گویا سنگ بنای این عمارت کج را دولت‌های نهم و دهم پی‌ریزی کرده‌اند، اما اینکه چرا به این موضوع در دولت روحانی رسیدگی نشده است، خود بحث دیگری است. ولی از بخت بد آنها در میان همین تلاش‌ها برای پاکدست نشان دادن نیروهای اصلاح‌طلب بود که نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم در این‌باره خبرساز شد و با استفاده شخصی از تریبون مجلس با دفاع از فیش حقوقی پدر خود، موضوع صرافی خانوادگی‌شان را تکذیب و بر افشاکنندگان آن حمله کرد؛ اقدامی که به سرعت در فضای رسانه‌ای کشور بازتاب داشت و حتی بسیاری از کاربران اصلاح‌طلب در فضای مجازی نیز به این اقدام وی اعتراض کردند، چنانچه یکی از آنان با اشاره به این جمله فاطمه حسینی که گفته طرح مسائلی مانند صرافی ما و سود هنگفت آن از سوی بازندگان انتخابات 7 اسفند عنوان می‌شود، می‌نویسد، بازنده اصلی انتخابات ما هستیم که به شماها رأی داده‌ایم.» روزنامه «وطن امروز» نیز به طور ویژه به این موضوع پرداخت و با تیتر کنایه‌آمیز «تکرار می‌کنم تخلّفی نکرده‌ایم» درباره چگونگی فعالیت صرافی این خانواده در اوج التهاب بازار ارز توضیح داد: «بر اساس اسنادی که طی روزهای اخیر و بر اساس آگهی‌های روزنامه رسمی منتشر شده است؛ در ابتدای بحران ارزی، یعنی سال 90، فاطمه حسینی 26 ساله به همراه همسر و دخترعمه خود، اقدام به تأسیس یک صرافی به نام «سیدهانی میرمحمدعلی» کرده بودند. در حالی که در آن روزها جریان متبوع صفدر و فاطمه حسینی بر طبل تحریم می‌کوبیدند و از به خطر افتادن معیشت مردم فغان می‌کردند؛ پشت پرده بازار تأسیس صرافی‌ها پررونق شده بود. در صرافی خانوادگی اینها، فاطمه حسینی، رئیس هیئت‌مدیره و هانی میرمحمدعلی، همسر فاطمه حسینی، مدیرعامل بود. اسناد دیگری نیز نشان می‌دهد، تأسیس صرافی برای فاطمه حسینی و همسرش بسیار پرسود نیز بوده است. بر اساس آگهی رسمی منتشرشده در روزنامه رسمی درباره تغییرات صورت‌گرفته در صرافی هانی میرمحمدعلی و شرکا، سرمایه هانی میرمحمدعلی یک میلیارد و یکصدوچهل میلیون افزایش یافت. سرمایه فاطمه حسینی نیز 760 میلیون تومان افزایش یافت!» پایگاه اینترنتی «مشرق» نیز با انتقاد از استفاده شخصی خانم نماینده از تریبون مجلس با انتشار فیلم نطق وی نوشت: «همان‌طور که در فیلم این نطق نیز مشخص است، علی مطهری نایب‌رئیس مجلس و رئیس جلسه بارها به خانم حسینی تذکر می‌دهد که نطق ایشان خارج از موضوع است و قرار بوده ایشان درباره وزارت ارتباطات صحبت کنند، اما با سوءاستفاده از تریبون مجلس، مسائل خانوادگی را مطرح کرده و به دفاع از حقوق نجومی پدرش در صندوق توسعه ملی و همچنین صرافی خانوادگی‌شان می‌پردازد. نکته قابل تأمل، تذکرات مکرر رئیس جلسه است که متأسفانه خانم حسینی کوچک‌ترین وقعی به قوانین مجلس نمی‌نهند و پس از هر تذکر بار دیگر ادامه بیانیه خانوادگی خود را قرائت می‌کنند که در نهایت میکروفون ایشان قطع می‌شود. این‌گونه سوءاستفاده از خانه ملت برای امورات شخصی، قانون‌مداری نماینده جوان مجلس را در ابتدای راه «وکالت» ـ آن‌گونه که با صدای بلند خود را وکیل مردم معرفی می‌کند ـ به خوبی نشان می‌دهد.» تیتر روزنامه‌های اصلاح‌طلب و دفاع نماینده اصلاح‌طلب از خانواده‌اش نشان دهد اصلاح‌طلبان و نیروهای وابسته به این گروه به واسطه موضوع افشای فیش‌های حقوقی و تأثیرگذاری بر التهابات بازار ارز به بن‌بستی خودساخته دچار شده‌اند که هر اقدام‌شان برای شکستن آن نتیجه عکس می‌دهد!

عصر حاضر را می‌توان دوران اتحادیه‌های منطقه‌ای دانست که بر اساس آن کشورها طبق موقعیت جغرافیایی و بعضاً اهداف سیاسی و اقتصادی و امنیتی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. نمود این نوع ائتلاف‌ها اتحادیه اروپا، آسه‌آن، اتحادیه آفریقا، اتحادیه عرب، شانگهای و اتحادیه آمریکای لاتین است. نتیجه وجود چنین اتحادیه‌هایی کم‌رنگ شدن نقش و جایگاه قدرت‌های بزرگ در ساختار جهانی بوده است. هر چند که اتحادیه‌های مذکور می‌توانند به‌مثابه بخش مهمی از ساختار جهانی نقش ایفا  کنند؛ اما روند تحولات از تزلزل درونی آنها حکایت دارد که بعضاً به سمت فروپاشی آنها پیش می‌رود. برای نمونه اتحادیه آمریکای لاتین در قالب مرکوسور و آلبا پس از تغییر در ساختار سیاسی برزیل و آرژانتین و تشدید بحران‌های داخلی در ونزوئلا عملاً به مرحله فروپاشی رسیده و کارکرد چندانی ندارد. اکنون اتحادیه آسه‌آن در شرق آسیا نیز که از مؤلفه‌های مهم اقتصادی بوده گرفتار اختلافات شدید داخلی شده است که محور آن را نیز سهم‌خواهی کشورها از مناطقی چون دریای چین تشکیل می‌دهد که عملاً روابط کشورهایی مانند کره‌جنوبی، چین، مالزی، اندونزی، فیلیپین و... را تحت‌تأثیر قرار داده است. اتحادیه آفریقا نیز که می‌توانست گامی برای وحدت و حل چالش‌های آفریقا بردارد  کارآمدی خود را از دست داده، در حالی که ریشه آن در تشدید جنگ‌های داخلی و منطقه‌ای در این قاره است. اتحادیه فرامنطقه‌ای بریکس در حالی با حضور برزیل، هند، آفریقای جنوبی، روسیه و چین شکل گرفت که تغییر ناگهانی در ساختار سیاسی برزیل که با کودتا علیه روسف، رئیس‌جمهور صورت گرفت عملاً این اتحادیه را تحت‌تأثیر قرار داد؛ اما اوج فروپاشی اتحادیه‌های منطقه‌ای را در اتحادیه اروپا می‌توان مشاهده کرد. همه‌پرسی خروج از اتحادیه اروپا در سوم تیر ماه در انگلیس در حالی رأی آورد که زمینه‌ساز ایجاد چند دستگی و نابسامانی در این اتحادیه شد، به گونه‌ای که برخی از کشورها بر لزوم حفظ اتحادیه و برخی بر فروپاشی کامل آن تأکید کردند. 
مجموع این وضعیت‌های نابسامان در حالی روی داده که یک اصل در همه آنها مشترک است و آن پیامدهای مثبت آن برای آمریکاست. هر چند که آمریکا همواره بر اتحادیه‌های منطقه‌ای تأکید داشته و بسیاری از نظریه‌پردازان آمریکایی همچون کیسینجر و برژینسکی بر لزوم ایجاد و تقویت اتحادیه‌های مذکور برای کاهش هزینه‌های جهانی آمریکا تأکید داشته‌اند، اما برآیند آتی تحولات از نارضایتی آمریکا از این ساختارها حکایت دارد؛ لذا دو اصل را در رفتار آمریکا در قبال این اتحادیه‌ها می‌توان مشاهده کرد: نخست ایجاد چالش‌های درونی و گرفتارسازی آنان در بحران‌های حاشیه‌ای است. برای نمونه درباره آسه‌آن و اتحادیه‌های شرق آسیا، آمریکا با ادعای حمایت از برخی از این کشورها در رسیدن به سهم‌شان در دریای چین عملاً این اتحادیه را به عرصه چالش‌های نظامی و سیاسی سوق داده است. اتحادیه آمریکای لاتین در قالب مرکوسور و آلبا نیز با به قدرت رسیدن غربگرایان در برزیل و آرژانتین و تشدید بحران ونزوئلا که تماماً برآمده از سیاست‌های آمریکا در آمریکای لاتین است در آستانه فروپاشی است. اتحادیه اروپا در حالی در مسیر تزلزل و فروپاشی قرار گرفته که بسیاری عامل اصلی آن را انگلیس متحد همیشگی آمریکا می‌دانند. هر چند که آمریکا ادعا دارد به دنبال حضور انگلیس در اتحادیه است؛ اما در عمل رفتار انگلیس را مطابق با اهداف خود در گرفتارسازی رقیبی به نام اتحادیه اروپا در بحران‌ها و اختلافات داخلی می‌داند. جالب و قابل توجه آنکه آمریکا با رویکرد به آسیای مرکزی و قفقاز به دنبال ایجاد چالش در درون اتحادیه شانگهای است، چنانکه همزمان با برخی طرح‌ها در قالب انتقال انرژی و ایجاد روابط تجاری میان آسیای مرکزی و قفقاز با افغانستان و البته گسترش تروریسم در منطقه به دنبال مقابله با احیای جاده تجاری ابریشم از چین تا ایران است. دوم طراحی آمریکا برای ایجاد اتحادیه‌های جدید در قالب ایجاد متحدان جدید، چنانکه به جای اتحادیه عرب طرح تبدیل شورای همکاری خلیج‌فارس به اتحادیه همکاری خلیج‌فارس را در دستور کار دارد که برخی از کشورهای خارج این شورا نظیر، مصر، اردن، مراکش و... را در بر می‌گیرد. ایجاد ائتلاف‌های جدید نظیر ائتلاف ترکیه، رژیم صهیونیستی و عربستان و نیز ایجاد اتحادیه‌های متحدان آمریکا در آمریکای لاتین و شرق آسیا نمودی دیگر از این طراحی است. آمریکا درصدد است تا اتحادیه‌های رقیب را با گرفتارسازی در بحران‌های داخلی و منطقه‌ای از میدان به در کرده و همزمان مؤلفه‌های منطقه‌ای جدیدی را برای خود ایجاد کند تا مجری طرح‌های آن در مناطق مختلف جهان باشد. آنچه در برآیند رفتاری آمریکا مشاهده می‌شود بهره‌گیری از سیاست «اختلاف‌بینداز و حکومت کن» است که بر اساس آن به دنبال برتری‌طلبی نظام تک‌قطبی است، در حالی که در ظاهر ادعای حمایت از کشورهای کوچک برای رسیدن به دموکراسی و حقوق منطقه‌ای را سر می‌دهد تا همزمان دو اصل حذف اتحادیه‌های رقیب و ایجاد متحدان جدید را محقق سازد. 

اقتصاد مقاومتی نه با هواپیماهای غولپیکر، نه خودرو‌های لوکس، نه وسایل پیچیده الکترونیک و نه ده کالای دیگر که تولید آنها نیازمند تخصص‌های ویژه و فناوری‌های به روز است، بلکه بسیار، بسیار ساده‌تر از آنکه فکر می‌کنید آغاز می‌شود و پایه‌های یک اقتصاد مستحکم و پویا را می‌سازد. به اطراف‌تان نگاه کنید؛ به کالاهایی که در خانه، در محل کار، در خیابان و هرجای دیگری که در آن حضور دارید نگاهی بیندازید چند وسیله ساده و پیش پا افتاده را می‌یابید که در بیرون از مرزهای کشور تولید شده و حالا در اطراف ما جا خوش کرده است! چند محصول تولید شده به دست کارگران چینی، هندی، تایوانی و... در اطراف شما وجود دارد؟ چند قلم از  وسایلی که هر روز از آنها استفاده می‌کنید تولید کارخانه‌ها یا کارگاه‌های کوچک و بزرگ ایرانی هستند؟ می‌دانید همین وسایل موجب خروج چه میزان ارز از کشور شده است؟ می‌دانید حجم گردش مالی و اعتبار واردات این کالاهای دم‌دستی که مورد استفاده همه ما است چقدر است؟ بله، اقتصاد مقاومتی دقیقاً از همین نقطه و از پاسخ به همین پرسش‌ها شروع می‌شود! 
متأسفانه تا درباره اقتصاد مقاومتی و تولید داخلی سخن به میان می‌آید، بسیاری از ما زبان به گلایه می‌گشاییم که فلان تولید در کارخانه ایرانی توان رقابت با کالای مشابه تولید شده در خارج کشور را ندارد و برای خریدار ایرانی به صرفه نیست که برای چنین کالایی هزینه کند، چنانچه پیشتر در همین ستون به این مهم پرداخته شد و ضرورت و دلیل خرید کالای ایرانی حتی با کیفیت پایین‌تر را بررسی کردیم، اما متأسفانه باید گفت این موارد متعدد گلایه‌ها با منطق سازگار است و واقعیت این است که نمی‌توان فاصله صنعت ما با صنعت بسیاری از کشورهای پیشرفته را منکر شد، با همه نقدهایی که بر این گلایه‌ها و بر این نوع نگاه وجود دارد، اما درباره  محصولاتی مانند محصولات دیجیتال و... می‌شود تا حدودی آنها را پذیرفت.
 اما واقعاً چطور می‌توان پذیرفت که هر یک از ما، در جایگاه یک عضو مسئولیت‌پذیر در جامعه، حتی در خرید کالاهای ساده و پیش افتاده نیز به دنبال حک بودن نام کشوری غیر از کشور خودمان بر آن کالا باشیم، یا به عبارت بهتر در ذهن خود در خرید وسایل ساده نیز اولویتی برای کالای ایرانی قائل نباشیم! گویا خرید تولیدات ایرانی در رأس اولویت ما که نیست هیچ، در مراتب پایین‌تر نیز قرار ندارد!
در این باره می‌توان کالای ساده خودکار را شاهد مثال آورد. برای توضیح بهتر این مثال، بار دیگر به همان سؤالات ابتدای نوشتار باز می‌گردیم و همان سؤالات را از زاویه دیگر تکرار می‌کنیم.
نگاهی به اطراف خود بیندازید، در خانه، محل کار و... حتماً تعدادی خودکار وجود دارد، آیا خودکارها تولید ایران هستند؟ آیا در لحظه خرید به ایرانی بودن یا خارجی بودن آنها فکر کرده‌اید؟ آیا تفاوت چشمگیری میان کیفیت خودکارهای تولید شده در داخل با مشابه وارداتی آنها وجود دارد؟ در صورتی که معتقدند چنین تفاوتی وجود دارد آیا این تفاوت در کیفیت واقعاً به اندازه‌ای هست که ما با خرید خودکارهای وارداتی به از دست رفتن فرصت شغلی جوانان ایرانی (که هموطنان ما هستند) رضایت دهیم؟ آیا خودکار تولید شده‌ای در داخل که نیاز ما را برآورده کند وجود ندارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها و ده‌ها پرسش دیگر در این زمینه زمانی با اهمیت‌تر می‌شود که از گردش مالی همین یک قلم کالا مطلع باشیم، اگر بدانیم که مصرف ایرانیان در هر سال چند عدد خودکار است و حجم واردات این نوشت‌افزار در سال چه تعداد است، آن وقت دیگر به سادگی از کنار این مسائل نخواهیم گذشت و این گونه فکر نخواهیم کرد که خرید کالاهایی از این قبیل تأثیری در اوضاع اقتصادی، اشتغال‌زایی و... ندارد. اگر بدانیم که سالیانه ۴۰۰ میلیون عدد خودکار به کشور وارد می‌شود بیشتر و بیشتر به این مسئله پی می‌بریم که اصلاح همین موارد به ظاهر ساده و کوچک چقدر می‌تواند به حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی کمک کند. اگر بدانیم که اصرار هر ایرانی که به طور میانگین شش تا هفت عدد خودکار در سال مصرف می‌کند به خرید خودکار تولید شده در کشور می‌تواند این صنعت را متحول کند، به یقین نوع نگاه‌ و نحوه رفتارمان تغییر خواهد کرد. متأسفانه بسیاری از ما در این زمینه سهل‌انگارانه رفتار می‌کنیم و نسبت به مسئله اقتصاد کشور دغدغه‌ای نداریم. توجه نداریم و با خود حساب نمی‌کنیم که جلوگیری از خروج ارز از کشور با نخریدن کالای وارداتی می‌تواند زمینه‌ساز رونق تولید و ایجاد فرصت‌های شغلی شود. اگر به خرید و فروش خودکار که گردش مالی آن بیش از ۲۵۰ میلیارد تومان است کمی توجه شود و برخلاف آنچه امروز در حال رخ دادن است بخش قابل توجه آن که در حال هزینه شدن برای واردات و اشتغال‌زایی در کشورهای دیگر می‌شود در کشور بماند، می‌توان هزاران فرصت شغلی ایجاد کرد! موضوعی که تنها به تولید خودکار منحصر نیست؛ بلکه کالاهای از این دست بسیار فراوان و از شمار خارج هستند.
آنچه گفته شد بیش از پیش نشان داد که حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی، مقابله با معضل بیکاری و موضوعاتی از این دست یک راه حل بیشتر ندارد و آن اصلاح نگرش عمومی همه ما است. از مسئولان بالارتبه و سیاست‌گذاران تا تک‌تک ما مردم، البته نباید از این مهم غافل شد که رسانه‌ها نیز در این میان نقش مهم اطلاع‌رسانی و توجیه تبلیغ برای خرید کالای ایرانی را بر عهده دارند. رسالت اطلاع‌رسانی و روشنگری نه تنها مهم‌ترین وظیفه رسانه که وظیفه همه آحاد جامعه است. اگر می‌خواهیم شرایط اقتصادی کشور تغییر کند و پویاتر شود همه ما باید به‌عنوان یک رسانه خرید کالای ایرانی را توصیه و تبلیغ کنیم.


حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در بخش پایانی خطبه دوم نماز عید فطر، با اشاره به موضوع حقوق‌ها و برداشت‌های غیرمنصفانه و ظالمانه، برداشت‌های نامشروع از بیت‌المال را گناه و خیانت به آرمان‌های انقلاب اسلامی دانستند و افزودند: «در این موضوع، در گذشته، قطعاً کوتاهی‌ها و غفلت‌هایی شده است که باید جبران شود، اما مسئولان باید موضوع حقوق‌های نامشروع را به طور جدی پیگیری کنند و این‌گونه نباشد که سر و صدایی به پا و بعد هم قضیه به فراموشی سپرده شود. افرادی که دریافت‌های نامشروع داشته‌اند در مقایسه با مدیران پاک‌دست نظام، اندک هستند، اما همین اندک نیز، مضرّ و عیب است و باید برطرف شود. هنگامی که در جامعه، «اشرافی‌گری، اسراف و تجمل»، ترویج می‌شود، نتیجه آن بروز پدیده‌های زشتی همچون دریافت‌های نامشروع است. مسئله عزل، برکناری و بازگرداندن اموال به بیت‌المال باید در دستور کار مسئولان باشد، زیرا افکار عمومی نسبت به این موضوع حساس است و اگر پیگیری لازم نشود، از اعتماد مردم به نظام اسلامی کاسته خواهد شد.» نگرانی مردم از برداشت‌های حرام و فاسد از بیت‌المال و در عین حال بهره‌برداری جریان‌های ضد انقلاب و تعمیم این مسئله به قاطبه مدیران انقلابی این سؤال را مطرح می‌کند که چگونه باید از لحاظ روانی این مسئله را هدایت کرد که از یک سو نظام به اهداف خود در زمینه فساد‌زدایی در مجموعه مدیران برسد و به انفعال کشیده نشود و مردم مأیوس نشوند و از سوی دیگر جریان‌های مخالف داخلی و خارجی از این موضوع بهره‌برداری نکنند؟ به همین منظور با سه تن از استادان ارتباطات و رسانه گفت‌وگوهایی انجام شده است.
رسانه‌ها باید نقش تبیینی خود را ایفا کنند
دکتر همایون محمد‌هادی*
به اعتقاد من موضوع فیش‌های حقوقی بیش از آنکه یک مسئله اقتصادی باشد، یک مسئله فرهنگی است که به فرهنگ اشرافی‌گری برمی‌گردد. رهبر معظم انقلاب هم بر این مسئله تأکید کرده و فرمودند ما متوجه پیامدهای فقر در جامعه می‌شویم؛ اما پیامدهای اشرافی‌گری را چندان مورد توجه قرار نمی‌دهیم.
مسئله اشرافیت که موضوع مشترک میان حوزه فرهنگ و اقتصاد است و بعضاً حوزه سیاست هم از آن پشتیبانی می‌کند، یکی از آن عقبه‌هایی است که باید در جریان انقلاب اسلامی فتح شود و امروز با توجه به اینکه این موضوع بروز و ظهور بیشتری نسبت به دوره‌های پیش پیدا کرده، زمینه مقابله با این پدیده نامیمون فراهم است و وقت آن رسیده که به جدّ با این پدیده برخورد شود.
اگر رسانه‌ها، مردم و کسانی که در جریان ماجرا قرار گرفته‌اند، بخواهند اقدام جدی صورت دهند، باید به این پدیده به این شکل توجه کنند که این مرحله یکی از مراحل پیشرفت انقلاب اسلامی است و موضوع  انقلاب را به چالش نکشاند. 
یکی از وظایف رسانه‌ها از یک سو این است که برای مردم تبیین کنند که این ماجرا در بین درصد کمی از مدیران اتفاق افتاده است؛ چرا که بخش اعظمی از مدیران ما مدیران پاکدستی هستند و از سوی دیگر مانند نحوه بیان حضرت آقا نشان دهند که این درصد کم هم برای انقلاب اسلامی پذیرفتنی نیست. همچنین بیان این مطلب نباید سبب لوث شدن کل ماجرا شود؛ چرا که این جریان هر چند کم باشد با آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب جمع نمی‌شود؛ در نتیجه رسانه‌ها بهتر است این دو موضوع را با هم پیش ببرند.
در حقیقت، رسانه‌ها باید جریان خبری این موضوع را به دست بگیرند، چرا که برخورد منفعلانه رسانه‌ها پای ضدانقلاب را به میدان باز می‌کند. اینکه رسانه‌ها خود مدعی باشند و از نظامی که به نام مبارک اسلام مزین شده انتظار رفتار انقلابی داشته باشند، سبب می‌شود برخورد مسئولان نظام با موضوع، برخوردی فعال باشد. همان‌طور که حضرت آقا و مردم این کار را می‌کنند، رسانه‌ها هم باید به موضوع به گونه‌ای نپردازند که موجبات تضعیف نظام فراهم شود و این پدیده را به منزله بخشی از روند انقلاب مطرح کنند. به بیان دیگر، مقابله و برخورد با مدیران متخلف بخشی از انقلاب است.
* رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات 


رسانه‌ها باید از مدیران مرغوب دفاع کنند
دکتر ابراهیم حلاجیان*
می‌دانیم که به تازگی انتشار فیش حقوقی برخی مدیران و دریافتی‌های آنان موجب تکدر رهبر معظم انقلاب و مردم شریف ایران شد و خوراک و دستمایه مخالفان و معاندان نظام را در داخل و خارج فراهم آورد.
مدیران کشور را می‌توان به دو دسته تفکیک کرد؛ دسته اول، آن گروه از مدیران که صاحبان دانش، توانایی، دانایی، تجربه، تعهد، مدارک و مدارج تحصیلی و تخصصی و هوشمندی‌های ممتاز هستند که به احراز مناصب مدیریتی نائل می‌آیند و توانایی انتقال دانش و تجربیات مدیریتی، سازمانی، کار، تصمیم و اقدام را به رفتارهای خلاقانه و مبتکرانه به منظور تأمین، تجهیز و حفظ منابع و تبدیل آن به منافع صاحبان و سهامداران مردم، دولت، جامعه و نظام اصیل دارند.
دسته دوم، آن گروه از به اصطلاح مدیران، سرپرستان، معاونان، مشاوران، مدیران کل، مدیران عامل سازمان‌ها، دستگاه‌های اجرایی و تصدی‌گری که مختصات یاد شده در دسته اول را ندارند و از شایستگی‌ها و هوشمندی‌های ممتاز نسبی بی‌بهره‌اند یا اینکه در توان‌افزایی و توان‌بخشی این شایستگی‌های ممتاز همت ندارند.
مسلماً هر‌گونه حقوق، مزایا، پاداش و تسهیلات ویژه مکفی برای دسته اول بجا و شایسته خواهد بود، اما برای مدیران دسته دوم باید اعتراض و انتقاد کرد؛ بزرگان دین فرموده‌اند: مدیریت یک مسئولیت است که آن مسئولیت باید مرغوبیت برای اصیلان خود ایجاد کند. بنابراین مدیری قادر به خلق مرغوبیت همه‌جانبه مدیریتی، سازمانی و اجرایی خواهد بود که به احراز شایستگی‌های ممتاز حاصله به مرغوبیت‌های مناصب مدیریتی رسیده باشد. مدیران با مرغوبیت‌های مدیریتی و سازمانی دارایی و ثروت ملی به شمار می‌آیند و این سرمایه نباید هرگز خدشه‌دار شود.
به حتم معادله اسلام، انقلاب، امام و رهبری در راستای رسالت، امامت و ولایت معنی پیدا کرده و وجاهت عقلی، شرعی و نقلی دارد و مسلماً خون پاک و گرانقدر شهدای انقلاب و اسلام در این معادله تحت هیچ عنوانی نباید خدشه‌دار شود. همچنین، کسانی که به مناصب و جایگاه مدیریتی، ریاستی یا سرپرستی دست می‌یابند، خارج از جناح، جریان، اصولگرایی یا اصلاح‌طلبی شرعاً، قانوناً، عرفاً و اخلاقاً باید در دسته اول مدیران با مختصات، ویژگی‌ها، کارکردها و عملکردها قرار گیرند و افزون‌بر این از خلوت‌گرایی‌های بی‌معنی که احیاناً بوی خیانت می‌دهد، سهل‌انگاری، نیرنگ و بی‌مسئولیتی نسبت به اصیلان خود، یعنی مردم شریف قهرمان و صبور این کشور بپرهیزند.
صداوسیما، روزنامه‌ها، مجلات ملی و محلی، شبکه‌های اجتماعی در ایران، پایگاه‌های خبری با ابتکارات رسانه‌ای خود باید هم از مرغوبیت مدیران مرغوب دفاع کرده و هم سرمایه و ثروتی را که در سال‌های اخیر با همت و مرغوبیت‌های مدیریتی در ایران به وجود آمده است، محافظت کنند.
* رئیس دانشگاه آزاد اسلامی رئیس واحد تهران‌ شرق


رسانه‌ها باید افکار عمومی را به اطمینان برسانند
دکتر سیف‌الله سیف‌اللهی*
موضوع فیش‌های نجومی مسئله جدیدی نیست. در گذشته نیز مسائلی در جامعه وجود داشته است، با این تفاوت که عموم مردم از آن اطلاع نداشتند. امروز مهم‌ترین مسئله کشف علت بروز چنین اتفاقاتی در جامعه و پیدا کردن راهکار مناسب به منظور رفع این مشکل است.
مطبوعات و رسانه‌های جمعی در حل این مسئله و تنویر افکار عمومی نقشی مهم و اساسی دارند؛ اینکه مردم چه چیز را باید بدانند، چه عکس‌العملی باید نشان بدهند و چگونه در مسیر درست قرار بگیرند و حل مسئله فیش‌های نجومی، از جمله وظایف رسانه‌ها در این عرصه است.
سؤالی که در این زمینه مطرح می‌شود، این است که معضل فیش‌های نجومی چگونه به وجود آمده است؟ مسلّم است که این معضل یک مسئله خلق‌الساعه نیست و از گذشته در جامعه به اشکال مختلف وجود داشته است؛ اما اینکه در این زمان این مسئله در رسانه‌های عمومی یا شبکه‌های اجتماعی مطرح شده، مسئله مهمی است. نظام جمهوری اسلامی ایران دوستان و دشمنانی دارد که بالطبع دشمنان نظام چنین مسائلی را بزرگ‌نمایی کرده و به یک مسئله سیاسی تبدیل می‌کنند تا از این طریق جامعه اسلامی را دچار بحران کنند.
مطرح کردن چنین مسائلی در سطح جامعه این شبهه را به وجود می‌آورد که چرا چنین مشکلاتی باید در یک جامعه اسلامی به وجود بیاید؟ 
رسانه‌های جمعی و مطبوعات وظیفه دارند این مسئله را برای مردم به درستی شفاف‌سازی کنند و مدیریت دستگاه‌ها باید مسائل را با مردم در میان بگذارند. زندگی، آرامش و آسایش مردم باید دغدغه مدیران و مسئولان جامعه باشد. مطبوعات، رسانه‌ها، نظام مدیریتی، اعم از قوه مجریه، قوه قضائیه و قوه مقننه در قبال مردم مسئول هستند؛ بنابراین مردم باید در جریان مسائل قرار بگیرند. مسئولان باید واقعیت‌ها را در حد ظرفیت مردم در اختیارشان قرار بدهند تا به آرامش برسند و به مسئولان اعتماد کنند.
به راستی، وظیفه رسانه‌ها این است که مردم را در جریان امور کشور قرار دهند، به مردم آگاهی درست بدهند، وضعیت را بدون غرض‌ورزی شفاف‌سازی کنند و تحلیل، تبیین و راهکار درست و حقیقی را در اختیار مردم قرار دهند؛ به این ترتیب؛ مطبوعات نباید کتمان‌کاری کنند؛ بلکه ضروری است بدون هیچ شک و تردیدی به روشن کردن حقایق بپردازند. به عبارتی، یکی از وظایف رسانه‌ها در قبال افکار عمومی، شفاف‌سازی و بیان حقایق بدون هیچ گونه ملاحظه است. آنها باید تا حدی این کار را ادامه دهند که جامعه به آرامش برسد و احساس امنیت کند؛ چرا که مردم در فضای روشن و شفاف احساس امنیت می‌کنند.
* عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی