در نگاه نخست، قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره جنگ ایران و عراق، کاملاً عادلانه و ناظر بر منابع دو طرف درگیر در جنگ به نظر می‌رسند؛ اما وقتی وقایعی که پیش از هریک از این قطعنامه‌ها در جنگ حادث شده‌اند، بررسی می‌شوند کاملاً برعکسند و غرض‌ورزی و جانبداری آنها از رژیم بعثی را آشکار می‌کنند.
قطعنامه‌ای به نام بررسی
 وضعیت جنگ ایران و عراق
در تاریخ 31 شهریور سال 1359ه. ش، نیروهای عراقی با تجاوز به مرزهای جمهوری اسلامی ایران حدود سی هزار کیلومتر مربع از خاک کشور را به اشغال خود درآوردند و این کار را آزادسازی مناطق اشغالی عنوان کردند. شش روز بعد شورای امنیت نخستین قطعنامه خود را به شماره 479 با نام بررسی وضعیت میان ایران و عراق صادر کرد. در این قطعنامه به وجود تهدید علیه صلح، نقض صلح، وقوع تجاوز و نقض تمامیت ارضی ایران اشاره نشده بود. این توصیه نه برقراری آتش‌بس یا بازگشت به مرزهای بین‌المللی، بلکه خودداری از توسل بیشتر به زور را از دو طرف خواسته بود. در واقع، این قطعنامه آگاهانه از تجاوز و حمله عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران و تحمیل جنگ و وضعیت اسفبار مردم جنوب غرب کشور که نتیجه حمله عراق به اهداف غیرنظامی و افراد غیرمسلح بود، چشم پوشید.
شورای امنیت پس از نخستین قطعنامه خود، در حالی که عراق درصدد تحکیم مواضع به‌دست‌آمده بود، برای مدتی طولانی (21 ماه و ۱۵روز) روز سکوت کرد؛ اما در پی انجام عملیات‌های ثامن‌الائمه(ع)، طریق‌القدس، فتح‌المبین و الی‌بیت‌المقدس، که به شکست حصر آبادان، آزادسازی بستان، آزادسازی مناطق وسیعی از غرب شوش و دزفول و سرانجام آزادسازی خرمشهر انجامید، بار دیگر بر آن شد تا سکوت خود را بشکند، بنابراین بر اساس پیشنهاد اردن قطعنامه 514 را به تصویب رساند.
در دوازدهم مهر ماه سال 1361 شورای امنیت قطعنامه 522 را صادر کرد. در فاصله بین قطعنامه 514 و 522 نیروهای ایران دو عملیات بزرگ را اجرا کردند. نخستین عملیات به نام رمضان، دو روز پس از تصویب قطعنامه 514 و دومین آن با نام مسلم‌بن‌عقیل در تاریخ 9 مهر سال 1361 به اجرا درآمدند. ویژگی این عملیات‌ها عبور از مرزها با هدف تنبیه متجاوز و تسلط بر بخشی از خاک عراق بود. به دنبال این تحولات عراق و برخی از کشورهای غرب تلاش‌های دیپلماتیک گسترده‌ای را در سازمان ملل آغاز کردند.
شورای امنیت در قطعنامه 522، ضمن تکرار برخی از بندهای قطعنامه پیشین مجدداً بدون آنکه عراق را متجاوز بنامد خواهان عقب‌نشینی نیروهای دو طرف شد. ضمن اینکه از اعلام آمادگی یکی از آنها برای همکاری در اجرای قطعنامه 514 استقبال کرد و همکاری طرف دیگر را نیز خواستار شد.
در تاریخ 9 آبان ماه سال 1362 به دنبال گزارش نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد درباره حمله به مناطق مسکونی دو کشور، قطعنامه 540 شورای امنیت صادر شد و نقض حقوق بشر، به ویژه مفاد عهدنامه ژنو 1949 را در تمام ابعاد آن محکوم کرد و خواهان توقف عملیات‌های نظامی علیه اهداف انسانی از جمله شهرها و مناطق مسکونی شد، بدون اینکه به حملات متعدد عراق، به مناطق مسکونی کشورمان اشاره‌ای کند. این در حالی بود که عراق به دنبال حملات متعدد به اهداف غیرنظامی در جمهوری اسلامی ایران در روزهای سیزدهم و هفدهم بهمن سال 1362 به طور رسمی اعتراف کرد که شهرهای دزفول، اندیمشک، اهواز، باختران، ایلام، آبادان، شوش، رامهرمز، مسجدسلیمان، بندر امام خمینی و بهبهان را هدف حملات هوایی و موشکی قرار داده است. با این حال، هر چند این قطعنامه نیز نامی از عراق به میان نیاورد، اما درصدد جلب توجه جمهوری اسلامی ایران برآمد و برای نخستین‌بار بر لزوم بررسی واقع‌بینانه علل آغاز جنگ که ایران پیوسته بر آن تأکید داشت، اشاره کرد.
حمله شیمیایی عراق به ایران
 با وجود محکوم شدن از سوی سازمان ملل 
در اواخر سال 1363، در پی به کارگیری سلاح‌های شیمیایی از سوی عراق، جمهوری اسلامی ایران طبق حق مشروع خود، مندرج در قطعنامه ۷۳/۲۴ـc از سازمان ملل خواست تا هیئتی را برای بررسی موضوع به منطقه اعزام کند. در فاصله زمانی 23 تا 29 اسفند ماه همان سال که هیئت اعزامی سازمان ملل به دنبال کشف واقعیت بود، عراق دو بار سلاح‌های شیمیایی را علیه نیروهای ایران به کار گرفت. به این ترتیب در اول فروردین سال 1363 هیئت مزبور به طور رسمی استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی را اعلام کرد. در نهم فروردین ماه نیز شورای امنیت با وجود محکوم کردن استفاده از سلاح‌های شیمیایی نه اشاره‌ای به عراق داشت و نه قطعنامه‌ای را در این زمینه صادر کرد.
در یازدهم خرداد سال 1363 شورای امنیت به دنبال شکایت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس علیه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حمله به کشتی‌های‌شان قطعنامه 552 را صادر کرد. در پی صدور این قطعنامه جمهوری اسلامی ایران طی نامه‌ای به دبیرکل از هرگونه اقدامی که برای تأمین آزادی و امنیت کشتیرانی در خلیج فارس صورت گیرد، حمایت و استقبال کرد. با این حال، حمله به کشتی‌ها همچنان ادامه یافت و صدور قطعنامه 528 نیز نتوانست مانع از آن شود.
پیشنهاد اتحادیه عرب
 مبنی بر طرح قطعنامه 582
در فاصله تصویب دو قطعنامه 552 و 528 ایران عملیات‌های متعددی را انجام داد که عملیات والفجر 8 و تصرف شبه‌جزیره فاو مهم‌ترین آن بود. چند روز پس از این اقدامات شورای امنیت به درخواست عراق و دیگر اعضای گروه هفت نفری اتحادیه عرب، جلسه‌ای را با شرکت نمایندگانی از کشورهای عربی و دبیر کل اتحادیه عرب تشکیل داد. طی این جلسه گروه اتحادیه عرب طرح قطعنامه 582 را پیشنهاد کرد که در پنجم اسفند ماه 1364 با تغییراتی در کلمات و عبارات به تصویب شورای امنیت رسید. در این قطعنامه شورا به جای شناسایی و اعلام متجاوز برای نخستین‌بار از طولانی شدن جنگ ابراز نگرانی کرد و اصل غیرقابل قبول بودن تصرف زمین از راه توسل به زور را مورد تأکید قرار داد؛ موضوعی که در قطعنامه‌های پیشین دیده نمی‌شد. با آنکه مسئولیت و علل آغاز تجاوز به منزله اساسی‌ترین موضوع به صورت مبهم در این قطعنامه مطرح شد، اما این‌بار نیز شورا از برخورد ریشه‌ای و اساسی با این مسئله خودداری کرد.
محکومیت غیررسمی عراق
 به دلیل به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی
هر چند قطعنامه 558 در تاریخ 16 مهر ماه سال 1365 در حالی به تصویب رسید که هیئت کارشناسان اعزامی سازمان ملل در گزارش مورخ 21 اسفند ماه سال 1364 به استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی اشاره کرده و شورای امنیت در یکم فروردین 1365 به صورت غیررسمی عراق را به دلیل به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی محکوم کرده بود؛ اما علت صدور آن را باید افزایش حملات به کشتی‌های تجاری کشورهای ثالث در خلیج فارس و توسعه حوزه جنگ نفت‌کش‌ها دانست.
قطعنامه لازم‌الاجرا
در تاریخ 29 تیر ماه 1366 قطعنامه 598 به اتفاق آرا تصویب شد. این قطعنامه با قطعنامه‌های پیشین شورا متفاوت بود. مهم‌ترین تفاوت آن از نظر صوری قرار گرفتن آن در قالب فصل 7 منشور ملل متحد بود که آن را از حالت توصیه خارج و برای دو طرف لازم‌الاجرا می‌کرد. از نظر محتوایی نیز این قطعنامه از قطعنامه‌های پیشین جامع‌تر بود و در آن سعی شده بود دیدگاه‌ها و خواسته‌های ایران مورد توجه قرار گیرد.  قطعنامه 598 مانند دیگر قطعنامه‌ها نه وضعیت ما بین ایران و عراق، بلکه تصمیم برخاسته از اعتقاد شورای امنیت بود که با واژه‌های مصمم خواستار مصرانه عنوان شده بود. این قطعنامه از نظر تعداد واژه‌های به‌کار گرفته‌شده مفصل‌ترین، از نظر محتوا اساسی‌ترین و از نظر ضمانت اجرا قوی‌ترین قطعنامه شورای امنیت بود.
در قطعنامه 598 نقش صلح با استناد به ماده 39 منشور احراز شد و اعضای شورای امنیت قصد شورا را برای دخالت عملی و ایفای نقش فعال در پایان دادن به جنگ و حلّ‌وفصل اختلافات نشان دادند. همین جامعیت نسبی از دبیر کل سازمان ملل تقاضا کرده بود تا پس از مشورت با دو طرف درگیر، گروه منصف و بی‌طرفی را برای تحقیق درباره مسئولیت آغاز و ادامه جنگ و همچنین گروهی از کارشناسان را برای برآورد میزان خرابی‌ها و خسارات وارده به دو طرف درگیر و هزینه بازسازی آنها با کمک‌های بین‌المللی تعیین و به شورای امنیت معرفی کند.

همان‌طور که گفته شد اروندرود به دلايل متعددي براي عراق اهميت داشت که برخی از آنها عبارت بود از:
۱ـ موقعيت تجاري، بازرگاني و حمل‌ونقلي اروندرود: از هنگام كشف و استخراج نفت در ايران، نزديك به يكصد سال مي‌گذرد. طي اين سال‌ها پالايشگاه نفت آبادان كه در كنار اروندرود قرار داشته، مركز نفتي ايران بوده است. كشتي‌هاي نفتكش براي حمل‌ونقل محصولات نفتي پالايش شده باید از طريق اروندرود به آبادان رفته و از همين راه به سوي خليج‌فارس بازگردند. از سوي ديگر، پس از كشف و استخراج نفت در عراق و رشد و شكوفايي اقتصاد مناطق جنوبي اين كشور، طي سال‌هاي 1924 تا1940، اروندرود مهم‌ترين گذرگاه صادرات و واردات كالا در بخش جنوبي عراق نيز محسوب مي‌شد. به این ترتيب مهم‌ترين راه آبي عراق به خليج‌فارس و جنوب و شرق آسيا و همچنين درياهاي آزاد، اروندرود است.
با وجود اهميت اين موضوع، هيچ‌گاه از جنبه حمل‌ونقل و بازرگاني و تجاري، در آبراه اروندرود براي دو كشور و به‌ويژه عراق مشكل حادي به وجود نيامد.
۲ـ موقعیت امنيتي براي مناطق داخلي: در صورت تسلط هر يك از دو كشور بر آبراه اروندرود، امكان نفوذ و مداخله دو كشور ديگر براي آن فراهم مي‌شد. سرزمين‌هاي پست و هموار جنوب عراق و نيز استان خوزستان ايران به گونه‌اي است كه يك نيروي اندك جنگي مي‌تواند به راحتي در آن سرزمين‌هاي پست نفوذ کند؛ به همين دليل، هنگامي كه بصره به پايگاه اصلي نظامي انگليسي‌ها تبديل شد، ايراني‌ها همواره نگراني شديد خود را از ناامنی آن بخش از مرز جنوب غربي ايران كه در امتداد شرقي اروندرود قرار داشت، ابراز مي‌كردند. طي سال‌هاي بعد نيز چنين نگراني به اشكال ديگر در ميان ايراني‌ها وجود داشت.
در مقابل، پس از كودتاي عبدالكريم قاسم در عراق و برچيده شدن پايگاه‌هاي انگليسي در آن كشور، اين بار نوبت عراقي‌ها بود كه نگران امنيت مناطق جنوبي كشور خود، به ويژه در بخش‌هاي پایانی جنوب بصره باشند. آنها به خوبي مي‌دانستند كه مالكيت مشترك ايران و عراق بر اروندرود سبب تقويت قدرت ايران در آنجا مي‌شود و اين موضوع زنگ خطري براي سياستمداران و دولتمردان عراقي بود.
3ـ پان‌عربيسم و تبليغات آن در خوزستان: هويت عربي كشور عراق، عامل اساسي در انجام دادن رفتارهايي ـ از جمله تبليغات ـ در زمینه اثبات و تبليغ آن هويت است. تبليغات درباره تجزيه بخش‌هاي عرب‌نشين سرزمين ايران و كمك به گروه‌هايي كه در آن راه گام برمي‌داشتند، از محورهاي اصلي سياست خارجي عراق در قبال ايران طي سال‌هاي 1958تا1980 بود. در چنين حالتي تسلط كامل بر اروندرود مي‌توانست ابزار مناسبي را در اختيار رژيم بعث براي تبليغ اهداف توسعه‌طلبانه‌اش قرار دهد.
عراقي‌ها از طريق تبليغات، مي‌توانستند تسلط كامل بر اروندرود را نمادي از قدرت خود، در آنچه دعواي عجم‌ها و عرب‌ها مي‌خواندند، معرفي كنند. بی‌شك در چنين وضعيتي زمينه رواني مناسبي براي بغداد به‌منظور پيشبرد اهداف خود در اراضي استان خوزستان و عده معدودی از ساكنان آن فراهم مي‌شد. از سوي ديگر، تسلط بر اروندرود به منزله در دست داشتن دروازه‌اي براي ورود به استان خوزستان بود و همین عامل مي‌توانست پان‌عرب‌ها و نيز دولت عراق را برای تحقق شعارهاي پان‌عربيسم خود نيرومندتر سازد.

انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در سال ۵۸ و نیمه اول ۵۹ با وجود روند تشکیل و تأسیس نظام و دستگاه‌ها و نهادها، توطئه‌های بسیاری را پشت سر گذاشت. امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در روند تأسیس نظام و مقابله با توطئه‌ها نقش برجسته‌ای داشت. با نقشه‌های شومی چون؛ به کارگیری نفوذی‌ها، طرح ترورها، کودتاها، تجزیه‌طلبی در استان‌های مرزی ایران، فتنه‌ها و آشوب‌ها و در نهایت تجاوز رژیم عراق به مرزهای هوایی، آبی و خاکی ایران سرفصل دیگری از انقلاب رقم خورد. استکبار جهانی، به‌ویژه آمریکا که در تمامی عرصه‌ها با شکست روبه‌رو شده بود، از ۳۱ شهریور سال ۵۹ طرح از پیش تهیه‌شده دیگری را به اجرا گذاشت. او این‌بار از طریق رژیم بعث عراق تجاوزگری را به رخ انقلاب اسلامی کشید تا نظام نوپای ایران را سرنگون کند. امام خامنه‌ای در شروع تجاوز رژیم بعث عراق اولین شخصیتی بود که طی پیامی رادیویی موضع نظام را در برابر تجاوزگری‌ها اعلام کرد. او در نطق رادیویی خود خطاب به ملت ایران اعلام کرد: «بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. ملت مسلمان و انقلابی ایران! برادران و خواهران! دولت دست‌نشانده و مزدور عراق تجاوز هوایی را به حریم جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده و به چند پایگاه هوایی حمله نموده است. ما تاکنون نخواسته بودیم که حمله را آغاز کنیم، اما ارتش جمهوری اسلامی تجاوز این بعثی‌های دست‌نشانده را تحمل نمی‌کند و درس تلخی به صدام خواهد داد. مردم عزیز ما باید خونسردی و متانت خود را حفظ کنند، هرگونه شایعه را که احیاناً ضدانقلاب منتشر می‌کند، نفی کنند، به پادگان‌های نظامی نزدیک نشوند و در انتظار لحظه انجام مسئولیت همگانی که از سوی رهبر عظیم‌الشأن محول خواهد شد، باشند. هم‌اکنون نیروهای رزمنده ارتش جمهوی اسلامی ایران در زمین، هوا و دریا به نبرد سرگرمند، نتایج متعاقباً به اطلاع ملت خواهد رسید. والسلام علیکم و رحمه‌الله.»
این نطق کوتاه هنگامی از رادیو پخش شد که فضای عمومی جامعه ملتهب شده بود و همه مردم هیجان‌زده شده بودند و از سویی گروهک‌ها و ستون پنجم و عوامل باقی‌مانده رژیم پهلوی به شایعاتی دامن می‌زدند. نطق انقلابی امام خامنه‌ای برای فضای عمومی بسیار آرام‌بخش بود و هر کسی مسئولیت سنگینی بر دوش خود حس می‌کرد و همه جوانان، انقلابیون، اعضای نهادها، گروه گروه در مساجد اجتماع کرده و برای حضور در صحنه نبرد اعلام آمادگی می‌کردند. از حوادث آن روز خاطرات فراوانی ذکر شده، به ویژه از گروه‌های رزمی در شهرها پرداختن به آنها که بحث مستقلی را می‌طلبد. در این بین امام خامنه‌ای به اتفاق شهید چمران با مجوز امام(ره) راهی جبهه می‌شوند.

در ۲۴ اکتبر ۱۶۴۸ با امضای پیمانی موسوم به پیمان «وستفالیا»، جنگ خانمان‌سوز سی‌ساله در اروپای مرکزی پایان یافت. وستفالیا ـ منطقه‌ای در شمال غربی آلمان ـ میزبان این رخدادِ تاریخ‌ساز بود. مورّخان عهدنامه وستفالیا را یکی از نقاط عطف در تاریخ روابط بین‌الملل می‌دانند.
به راستی جنگ سی‌ساله یکی از ویرانگرترین جنگ‌های تاریخ اروپاست. این درگیری‌ها در سال ۱۶۱۸ آغاز شد؛ زمانی که خاندان هابسبورگ که بر اتریش فرمان می‌راندند، تلاش کردند که مذهب کاتولیک رومی را به اتباع پروتستانی خود در منطقه بوهم (جمهوری چک امروز) تحمیل کنند. این اختلافات منطقه‌ای سریع به بقیه ایالات آلمان نیز سرایت کرد. امپراتوری مقدس روم با فرانسه وارد جنگ شد، ایالات طغیانگر آلمانی علیه امپراتور هابسبورگ اتریش به پا خاستند و فرانسه نیز با امپراتوری اسپانیا درگیر شد. طی سال‌های بعد سوئدی‌ها، دانمارکی‌ها، لهستانی‌ها و روس‌ها نیز به این مخمصه وارد، یا به آن کشانده شدند. تمایلات تجاری نیز همچون رقابت‌های سیاسی و مذهبی، عامل محرک این درگیری‌ها به شمار می‌آمدند.
فرماندهان شاخصی چون؛ مارشال تورن، لویی سیزدهم، کاردینال ریشیلیو، مازارین و شاهزاده دو کُنده از فرانسه، والنشتاین از امپراتوری اتریش، شاه گوستاو آدولف از سوئد، فیلیپ چهارم از اسپانیا، کریستیان چهارم از دانمارک و چندین نفر از پاپ‌های کلیسای کاتولیک در این جنگ شرکت جستند. شاه گوستاو آدولف (سوئد) در سال ۱۶۳۲ در نبرد لوتزن کشته شد. ژنرال والنشتاین ـ که به شکل دیوانه‌واری به قتل و غارت علاقه داشت و حتی در جریان فتح شهرها، حیوانات شهری را نیز سلاخی می‌کرد ـ در سال ۱۶۳۴ به دست یک کاپیتان انگلیسی به قتل رسید. با این حال، جنگ تا بیش از یک دهه بعد نیز ادامه یافت.
به طور کلی این جنگ خانمان‌برانداز در خاک آلمان جریان داشت و موجی از بیماری، فقر و بدبختی را با خود به این سرزمین آورد. مورخی آلمانی به «نام ونسلاس هولار» گزارش‌های متعددی از آدم‌خواری در منطقه راینلند ـ واقع در غرب آلمان ـ را طی دهه ۱۶۳۰ ثبت کرد. سربازان مزدور محلی بهترین شرایط ممکن برای غارت و چپاول را در ادامه یافتن جنگ می‌دانستند؛ به طوری که با پایان درگیری‌ها، بسیاری از آنها نسبت به سبک زندگی پس از جنگ، ابراز نارضایتی می‌کردند.
در دسامبر ۱۶۴۴ برای پایان دادن به سه دهه جنگ، مذاکرات صلح در شهرهای اوزنابروگ و مونستر آغاز شد. ۱۷۹ نماینده‌ تام‌الاختیار از ۱۹۴ ایالت بزرگ و کوچک آلمان، جریان مذاکرات را به پیش بردند. هزاران نفر نیروی پشتیبانی نیز که با غذا و مسکن مناسب از آنها پذیرایی می‌شد، نقش مؤثری در پیشبرد جریان مذاکرات ایفا کردند (این در حالی بود که اکثر نقاط کشور در قحطی به سر می‌بردند). سفیر ونیز، پاپ نونسیو و فابیو چیگی (بعدها پاپ الکساندر هفتم) نیز بر این مذاکرات نظارت کردند.
اختلافات اصلی در ماه‌های پایانی مذاکرات نمایان شد. قرار بود که نمایندگان دول بزرگ خارجی نیز در مقابل یکدیگر بنشینند و جریان مذاکرات را از سر گیرند؛ اما نمایندگان فرانسه و اسپانیا با این وضعیت مخالفت کردند؛ لذا، به ناچار از طریق یک سیستم پستی طولانی، بین دو طرف نامه تبادل شد. بقیه دول خارجی نیز از این وضعیت پشتیبانی کردند. در چنین حالتی، حدود ۱۰ روز طول می‌کشید که نامه‌ای از مونستر به پاریس یا وین برسد. این مدت زمان برای شهرهایی چون مادرید و استکهلم، بیست روز بود؛ اگرچه برخلاف انتظار، مذاکرات طی سه هفته به سرانجام رسید. عهدنامه وستفالیا در ساعت دو بعدازظهر شنبه ۲۴ اکتبر ۱۶۴۸ به امضای دو طرف رسید.
مطابق پیمان وستفالیا، سوئیس از اتریش و هلند از اسپانیا استقلال یافت. شاهزاده‌نشینان آلمانی به خودمختاری دست پیدا کردند. سوئد، باواریا و براندنبورگ، امتیازات مالی و سرزمینی کسب کردند و فرانسه نیز بخش اعظم ایالات آلزاس و لورن را تصاحب کرد. رؤیای حاکمیت مذهب کاتولیک رومی بر تمامی اروپا، برای همیشه بر باد رفت. پروتستانتیسم آمده بود که بماند!
دلیل اهمیت عهدنامه وستفالی در روابط بین‌الملل که شاید نخستین معاهده صلح چندجانبه در چند قرن اخیر باشد، این است که این عهدنامه و  نشست آن مبنای نشست‌های بعدی و راهنمای کشورها در روابط بین‌الملل شد.
در این معاهده اصل استقلال کشورها، اعم از سیاسی و مذهبی و نیز تساوی آنها در روابط بین‌الملل برای اولین‌بار و به طور رسمی مورد موافقت قرار گرفت. کشورها در انتخاب مذهب آزاد گذاشته شدند و در ضمن تعهد کردند که گروه‌های مذهبی کاتولیک، لوتری و کالوینیست از آزادی کامل برخوردار باشند.
بر اساس قرارداد وستفالی، نظام توازن قوا در امپراتوری رم از یک سو و اروپا از سوی دیگر ایجاد شد که هدف اصلی آن جلوگیری از ظهور یک دولت برتر میان واحدهای سیاسی اروپا بود. امضاکنندگان وستفالی همچنین تعهد کردند که در مقابل هرگونه تجاوز، بدون توجه به مذهب، یکدیگر را یاری دهند.
به این ترتیب، واقعه امضای پیمان صلح وستفالی میان رهبران اروپایی راه را برای تشکیل دولت‌های ملی در اروپا و دیگر نقاط جهان هموار کرد و ملت‌های جهان به تشخیص و هویتی متمایز با دیگران رسیدند.

وقتي از اواخر قرن نوزدهم ميلادي سوداگران فرانسوي به تكاپو افتادند تا از دربارهاي قاجار امتياز كشف عتيقه‌جات و آثار باستاني ايران را به دست آورند، كسي نمي‌دانست كه چه سرمايه‌هايي در ايران از طريق اين‌گونه امتيازدهي‌ها بر باد مي‌رود و از اين بر باد رفته‌ها چه نمايشگاه‌ها و موزه‌هايي قرار است در اروپا برپا شود. موزه لوور يكي از نمايشگاه‌ها و موزه‌هایی است كه در آن ذخاير و سرمايه‌ها و آثار و عتيقه‌هاي گرانبهاي كشورهاي جهان، از جمله ايران در معرض ديد عموم قرار گرفته است.
«سالن ايران» در موزه لوور فرانسه كه امروز مشاهده آن قلب هر ايراني ميهن‌پرستي را به درد مي‌آورد، به دليل گستردگي و تعدد و تنوع اشيای متعلق به ايران، يكي از بزرگ‌ترين بخش‌هاي اين موزه است. به ‌گونه‌ای كه ديدن همه اشيای گرانبها و ذي‌قيمت ايراني موجود در آن، كه زماني از اين مملكت به تاراج رفته بود، در يك روز و دو روز امكان‌پذير نیست.
ورودي موزه لوور در زير سقفي، مانند اهرام مصر قرار گرفته و به صورت شيشه‌اي است. ديدن کامل اين موزه در يک روز امکان ندارد، از این رو بايد قسمت‌هايي از موزه را به صورت گزينشي از روي نقشه انتخاب و از آن بازديد کرد. به راستی، انسان وقتي قسمت مربوط به ايران را مشاهده مي‌كند تاريخ ايران را در فرانسه مي‌بيند و انگشت اعجاب به دهان مي‌گيرد که اينها چگونه اين همه آثار باستاني ما را با خود به فرانسه آورده‌اند!
اين موزه كه از بزرگ‌ترين و مشهورترين موزه‌هاي جهان است، با مساحتي حدود 210 هزار متر مربع در قلب شهر پاريس بنا شده و از جاذبه‌هاي توريستي و فرهنگي کشور فرانسه به شمار مي‌آيد. این موزه 1400 نفر کارمند، 403 اتاق يا سالن و 22 هزار راهرو دارد. در مجموع، 369940 اثر هنري در موزه وجود دارد که فقط تعداد 35 هزار اثر آن در معرض ديد عموم است و 334940  قطعه آن در انبار موزه است. این موزه سالیانه به طور متوسط هشت ميليون بيننده دارد؛ يعني تقريباً روزي 22 هزار نفر که دو سوم آنها غير فرانسوي هستند. از اين نظر موزه لوور يکي از پربيننده‌ترين موزه‌هاي جهان به شمار مي‌‌آید.
ساختمان موزه قدمتي چند صد ساله دارد و هر ساله ميزبان ميليون‌ها توريست و بازديدکننده است. بناي موزه از قديمي‌ترين کاخ‌هاي سلطنتي و متعلق به فيليپ دوم، پادشاه فرانسه است. اين بنا در دوران‌هاي مختلف از سوی پادشاهان دولت فرانسه دائم گسترش يافت و از انقلاب فرانسه به موزه تبديل شد. در 800 سال پيش فیليپ اگوستوس، پادشاه فرانسه دستور ساخت قلعه لور را در کنار رودخانه سن صادر كرد. اين قلعه محل اقامت شاه بود که در دوره هر کدام از پادشاهان فرانسه کامل‌تر شد و تغيیراتي در آن به وجود آمد تا به شکل امروزي در آمد و از لحاظ هنري و معماري جلوه‌ها و زيبايي‌هاي خود را پيدا کرد.
اين مكان در سال 1973 ميلادي از يک کاخ سلطنتي به موزه ملي تبديل شد. محوطه موزه به قدري بزرگ است که بازديد از تمام نقاط آن دست‌کم به يك ماه زمان نياز دارد؛ چرا که چهار طبقه زيرزمين دارد و شامل بخش‌هاي مختلفي از جمله تمدن مصر، ايران، اروپا و يونان باستان است. مقابل ورودي اصلي موزه يک هرم شيشه‌اي بزرگ قرار دارد که نشانه معماري مدرن موزه به‌شمار مي‌آيد.
اين موزه جهان‌نما بيش از 35 هزار اثر هنري برجسته را از دوران عهد عتيق تا قرن نوزدهم در هشت بخش مختلف در دل خود جا داده است. آثار هنري و فرهنگي مختلفي از نقاشي‌هاي جادويي گرفته تا مجسمه‌هاي مرمري، طراحي‌هاي زغالي، کاشي و سراميک، قطعات سفال، سنگ‌نگاشته‌ها، نقش‌برجسته‌ها و قاليچه‌هاي نفيس و قيمتي در موزه لوور به چشم مي‌خورند. به عبارتی مي‌توان گفت، معروف‌ترين و نفيس‌ترين آثار هنري تمدن‌هاي مختلف در اين موزه نگهداري مي‌شوند. موزه لوور ابتدا به‌مثابه يک موزه عمومي افتتاح شد و کار خود را با نمايش چندين تابلوي نقاشي و اثر هنري از کلکسيون سلطنتي آغاز كرد. سپس به مرور جواهرات سلطنتي هم به مجموعه اضافه شد. در دهه‌هاي بعد بخش‌ها و ساختمان‌هاي بيشتري به فضاي موزه اضافه شدند و آثار باستاني، هنري و عتيقه‌جات ديگري هم، كه از نقاط مختلف جهان جمع‌آوري شده بود، در اين موزه به نمايش درآمدند.
در فرانسه سه تابلو معروف لئونارد داوينچي موسوم به‌ شام آخر، لبخند ژوکوند و بانوي صخره‌ها و همچنين مجسمه مرمرين ونوس اثر ميلو از مشهورترين آثار هنري موزه لوور است؛ اما بخش هنرهاي اسلامي از محبوبيت خاصي در اين موزه برخوردار است و بازديدکنندگان بسياري را از چهار گوشه جهان به سمت خود جذب مي‌کند که البته آثار باستاني و هنري ايران قسمت اعظم آن را تشکيل مي‌دهد.