جریان صهیونسیت همواره تلاش کرده است با برگزاری همایشها و نشست های بینالمللی افزون بر ادبیاتسازی سیاسی، یک همراهسازی جهانی در راستای اهداف و سیاستهای خود ایجاد کند؛ نشست سالیانه «هرتزلیا» در اراضی اشغالی، یکی از این نشست های جهانی است.
همه ساله نخبگان سیاسی و نظامی، شخصیتهای ارشد سرویسهای جاسوسی، فعالان آکادمیک و بازرگانان صهیونیستی به همراه شخصیتهای برجسته سیاسی، امنیتی و اقتصادی غربی (آمریکایی و اروپایی) و حتی مقامات برخی کشورهای عربی و نمایندگانی از تشکیلات خودگردان فلسطین در این نشست حاضر میشوند تا مسائلی، نظیر آینده رژیم غاصب صهیونیستی، اوضاع اقتصادی، نظامی و اجتماعی و رصد خطرهای پیرامونی این رژیم در ابعاد داخلی و خارجی؛ اوضاع کشورهای همسایه و شرایط منطقهای و جهانی تحت چارچوب راهبرد امنیت ملی رژیم صهیونیستی را بررسی کنند.
اما آنچه طی برگزاری این نشستها در ادوار گذشته توجه همگان را به خود جلب کرده، شرکت شخصیتهای برجسته غربی و بینالمللی در نشستهای سالیانه هرتزلیاست که در این زمینه میتوان به حضور «بان کی مون»، رئیس سازمان ملل در سال 2012، «آندراس فوگ راسموسن»، دبیر کل سابق ناتو در سال 2011، «روبرت بی. زولیک»، رئیس سابق بانک جهانی در سال 2012، «جیمی کارتر»، رئیس جمهور اسبق آمریکا در سال 2006، «نیکولا سارکوزی»، رئیس جمهور سابق فرانسه در سال 2004، «جان مک کین» در سال 2009 و شرکت «کاندولیزا» در دومین نشست سالیانه هرتزلیا اشاره کرد.
شانزدهمین نشست سالیانه «هرتزلیا» (2016) نیز از 14 تا 16 ژوئن با حضور شخصیتهای صهیونیستی و حامیان این رژیم برگزار شد.
حضور نمایندگانی از کشورهای عربی، نظیر اردن، مصر، قطر و ترکیه امسال در بالاترین حد خود گزارش شده است و حتی حضور برخی از اعضای گروههای تروریستی ارتش آزاد سوریه در این دوره از نشستهای سالیانه هرتزلیا، یکی از نکات قابل توجه و تأملبرانگیز این نشست امنیتی بوده است.
بررسی اوضاع جهان و منطقه در زمینه سرزمینهای اشغالی از دیدگاه اقتصادی، امنیتی و سیاسی به منزله یکی از اهرمهای تأثیرگذار در عرصه سیاستهای منطقهای و جهانی جریان صهیونیسم، مهمترین برنامه کاری این نشست سالیانه را تشکیل میدهد که این موضوع را میتوان جزء سرفصلهای اصلی این اجلاس در 15 سال گذشته دانست.
شانزدهمین نشست هرتزلیا، مجموعهای از چالشهای امنیتی و سیاسی فراروی رژیم صهیونیستی در سایه متغیرات منطقهای و بیثباتی در منطقه غرب آسیا را به بحث و تبادل نظر گذاشت. چیزی که به اهمیت این نشست امنیتی افزود، بحث بر روی افق آینده داعش و همگرایی میان اسرائیل و کشورهای غربگرای عربی در تقابل منطقهای با جمهوری اسلامی ایران بود که از ماهیت صهیونیستی این نشست و شرکتکنندگان آن پرده برداشت.
این نشست دو بخش علنی و غیر علنی دارد که در بخش علنی آن معمولاً مسئله طرح میشود و در بخش غیر علنی از میان گزینههای مختلف راهکارهای لازم انتخاب و برای اجرا به مسئولان این رژیم پیشنهاد میشود.
اخبار و گزارشهای راهبردی و همچنین متنهای سخنرانیهای انجام شده در این اجلاس معمولاً به بخش علنی نشست مربوط میشود، اما از زمانی که نشست هرتزلیا وارد ابعاد محرمانه شده، هیچ خبر و گزارشی به بیرون درز نکرده؛ مگر موارد بسیار محدودی که زیر نظر دستگاههای سانسور تبلیغاتی رژیم صهیونیستی در پایگاه این نشست قرار داده شده است.
همانطور که پیشبینی میشد، مهمترین محور نشست شانزدهم(2016) همچون سالهای گذشته مربوط به جمهوری اسلامی ایران بود. به گونهای که برنامه هستهای ایران و حضور ایران در سوریه و عراق و نیز همگرایی منطقهای عربی- عبری علیه جمهوری اسلامی ایران، اساسیترین سرفصلهای سخنان مقامات و شخصیتهای حاضر در نشست بود.
جالب توجه بود که مقامات صهیونیستی، ایران را چالشی فراروی رژیم صهیونیستی ارزیابی کرده و اظهار داشتند با وجود توافق هستهای امضا شده، تهدید ایران از بین نرفته است و ممکن است به تعویق افتاده باشد. «موشه یعلون» وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی از افرادی بود که در صحبتهای خود به برنامه هستهای ایران اشاره کرد و مدعی شد، برنامه هستهای ایران به دلیل اینکه تحت مفاد توافق هستهای منجمد شده است، فعلاً تهدیدی برای این رژیم به شمار نمیآید. وی در اینباره افزود: برنامه هستهای ایران تا پایان مدت برنامه جامع اقدام مشترک، محدود شده و اسرائیل فرصت دارد خود را برای اتفاقات آینده آماده کند. «عاموس گیلعاد» رئیس اداره سیاسی و امنیتی وزارت جنگ رژیم صهیونیستی از دیگر شخصیتهای اسرائیلی بود که در این زمینه گفت: ایران همچنان مانند گذشته و آینده دشمن اصلی اسرائیل باقی خواهد ماند. وی افزود: ما باید بر اساس این با ایران تعامل کنیم، چرا که ایران عامل تأمین مالی و تسلیحاتی حزبالله و چالش اصلی موجود علیه اسرائیل است.
اما بخش مهم و قابل توجه این نشست اعترافی بود که برخی شخصیتهای امنیتی رژیم صهیونیستی در زمینه ائتلاف این رژیم با برخی کشورهای عربی، به ویژه عربستان سعودی علیه ایران به زبان آوردند.
در این چهارچوب، «هرتصی هالوی» رئیس اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی با استقبال از تقابل کشورهای عربی سُنی، شامل برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی با ایران، آنها را «سُنیهای عملگرا» خواند.
رئیس سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل با تأکید بر همگرایی منافع اسرائیل با برخی کشورهای عربی، به تعامل این رژیم با عربستان سعودی اشاره کرد و اظهار داشت: «این عربستان سعودی همانی نیست که ما یک سال و نیم قبل دیدیم. عربستان سعودی فعالتر شده و در تلاش برای رهبری اردوگاه سنی در خاورمیانه است. این کشوری است که شاید وضعیت را اثبات کرده و در جنگش با ایران، قویتر شده است.»
»دوری گولد» سرپرست وزارت خارجه رژیم صهیونیستی اذعان داشت: میان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و اسرائیل، همگرایی منافع وجود دارد. «گولد» دلیل اصلی این همگرایی را نگرانی بر سر تمایلات ایران در خاورمیانه عنوان و تأکید کرد که موضوع فلسطین دیگر به هیچ عنوان موضوع اصلی منطقه نیست.
بحران سوریه و ارتباط آن با جمهوری اسلامی ایران، از مهمترین محورهای اصلی سخنرانان این نشست امنیتی بود. مقامات صهیونیستی از جمله رئیس اطلاعات نظامی ارتش و دیگر چهرههای امنیتی ارزیابی کردند که داعش به سمت شکست در سوریه و عراق پیش میرود و این موضوع چالش جدیدی در برابر اسرائیل خواهد بود. آنها به این موضوع اشاره کردند که این مسئله میتواند مشکلی برای اسرائیل باشد که برای جلوگیری از آن باید تلاش کنند؛ چراکه پایان کار داعش و خروج قدرتهای بزرگ از سوریه سبب میشود اسرائیل در تقابل با حزبالله و ایران و توانمندیهای رو به بهبود آنها تنها بماند.
اما نکته قابل توجه این بود که رئیس سازمان اطلاعات نظامی ارتش صهیونیستی در حضور «عصام زیتون» نماینده مخالفان سوری موسوم به «ارتش آزاد» که حضورش در این نشست بیسابقه بود، گفت: سوریه طی سالهای آینده از یکپارچگی اراضی تحت اداره رهبری واحد برخوردار نخواهد بود و از نگاه اسرائیل بدترین پایان ممکن برای منازعه سوریه، خروج عناصر داعش از اراضی سوریه و کاهش دامنه نفوذ و تأثیرگذاری این گروه و باقی ماندن جریان تندرو، یعنی ایران و حزبالله در این کشور است. از آنجایی که نتایج و برونداد این نشستها در تصمیمگیریهای منطقهای غرب، بهویژه سیاستهای خاورمیانهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مؤثر بوده تا جایی که عیناً به صورت راهبرد رسمی مقامات غربی و آمریکایی در آمده است، ضرورت دارد با نگاهی تحلیلی، درباره مباحث مطرح شده در نشست شانزدهم هرتزلیا(2016) به چند نکته مهم و راهبردی توجه کرد؛ هرچند برنامههای این نشست باید به تناسب خطرهایی که شعارها، اظهارات، مواضع و دیدگاههای بیان شده در آن در بر داشتند، مورد توجه قرار گیرد.
نخست، اگر قرار باشد بر اساس نتایج نشست هرتزلیا وضعیت تروریسم بهویژه داعش در منطقه تعیین تکلیف شود، بعد از داعش دولتهای عراق و سوریه دیگر نباید تهدیدی برای موجودیت رژیم صهیونیستی باشند. با فرض ترسیم چنین سناریویی همچنان دو تهدید بزرگ، یعنی ایران و حزبالله به قوت خود باقی میماند. اهمیت این موضوع در آن است که نشست هرتزلیا در گزارش خود تصریح میکند، از بین رفتن داعش نه تنها سبب تضعیف ایران انقلابی پیشرو نخواهد شد؛ بلکه به تقویت نفوذ آن در منطقه و الگوسازی ضد تروریستی آن در بین ملتها منجر میشود؛ بنابراین یا باید داعش و تروریسم در منطقه کماکان به استهلاک توان جبهه مقاومت مشغول باشند یا در صورت تعیین تکلیف سوریه و عراق، وضعیت داخلی و ترتیبات قدرت و ساختار نظام در ایران نیز تعیین تکلیف شود.
دوم، آیا برجام مقدمه چنین سناریویی است؟ برای پاسخ به این پرسش هنوز زود است؛ اما قدر مسلم این است که صهیونیستها هرگز با ایران انقلابی به دلیل تضاد ماهوی و ایدئولوژیک کنار نخواهند آمد. بنابراین هرتزلیا باید نسخه و سناریویی جدی برای تغییر رفتار ایران (بخوانید تغییر نظام) داشته باشد؛ سناریویی که به موازات حل بحران در سوریه و عراق، تهدید ایران انقلابی را نیز درمان کند.
سوم، طرح موضوع تغییر رفتار ایران دقیقاً همان ادبیاتی است که از واشنگتن، ریاض و تلآویو به گوش میرسد. واقعیت این است که تغییر یک دولت در ایران نه تنها عربستان سعودی را به سمت تنشزدایی با ایران پیش نبرد؛ بلکه آن را وارد ائتلافی جدیتر کرد که حالا افزون بر عربستان سعودی و غرب به زعامت آمریکا یک ضلع دیگر هم دارد و آن رژیم صهیونیستی است. به خاطر داشته باشیم که حتی به نتیجه رسیدن برجام هم در نهایت به مسائل منطقهای و طرح مجدد لزوم تغییر رفتار ایران گره خورده است. از این منظر ائتلاف بین سعودیها، صهیونیستها و آمریکاییها علیه ایران ائتلافی با هدف تغییر رفتار ایران تلقی میشود.