ریچارد فالک، گزارشگر ویژه سابق سازمان ملل در امور حقوق بشر فلسطین معتقد است اقدام ترامپ در رسمیت دادن به ادعای حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندیهای اشغالی جولان ارزش حقوقی ندارد و با فشار نتانیاهو میسر شده است. بلندیهای جولان به عنوان بخش اشغالی از خاک سوریه در تطابق با الزامات حقوق بینالملل بشردوستانه است. نه اسرائیل و نه آمریکا در موقعیتی نیستند که این موقعیت را تغییر دهند.
حمید خوشایند/ یکی از محورهای کلیدی سخنان رهبر معظم انقلاب در صحن رضوی سخنان ابتدایی ایشان بود که برخلاف برخی دیدگاههای رایج که سال 1398 را سال تهدیدها و سختیها برای جمهوری اسلامی ایران ترسیم میکنند، با یک نگاه حکیمانه و واقعبینانه این سال را سال «فرصتها» خواندند.
لازم است در اینجا منظور از فرصتهای سال 98 که در این نوشتار، صرفاً فرصتهای خارجی (منطقهای و بینالمللی) است، تبیین شود.
همچنان که کارشناسان و تحلیلگران برجسته بینالمللی و داخلی هم تأکید دارند و واقعیات سیاسی و میدانی نیز گویای آن است، صحنه بینالمللی مدام در حال تغییر است و کیفیت رویارویی جمهوری اسلامی ایران با این تغییرات وضعیت کشور را در سال جدید و ماههای پیش رو رقم خواهد زد. با اینکه در سال جدید چالشهایی هم در حوزههای منطقهای و بینالمللی برای کشور وجود دارد، اما فرصتها و گشایشها هم کم نیست. کما اینکه فرصتهای پیش رو در سال جدید از نظر کمی و کیفی در یک سطح غیرقابل قیاس با چالشها و تهدیدها قرار گرفته است. شناخت و آگاهی نسبت به این فرصتها، پیششرط و مقدمه مهم برای بهرهبرداری از آنهاست. از این رو در ادامه اهم فرصتهای ایران در سال جدید مطرح میشود:
۱ـ تحکیم روابط ایران با دولتهای دوست منطقه
یکی از اقدامات مهم نظام سلطه و در رأس آن دولت آمریکا در سال 1397 علیه جمهوری اسلامی ایران، فشارهای سخت اقتصادی و اعمال تحریمهای گسترده بوده است؛ اما تحریمهای مذکور در کنار سختیهایی که برای اقتصاد ایران به وجود آورد، تلنگری به دولتمردان ایرانی بود که تکیه به کشورهای غربی برای تأمین نیازهای اقتصادی و بسط و گسترش مبادلات تجاری یک خطای فاحش است. با اینکه کماکان نیز برخیها در درون دولت، نگاه به غرب را مؤلفهای مهم در حلوفصل مشکلات اقتصادی و حتی سیاست خارجی کشور میپندارند؛ اما این نگاه به منزله یک نگاه غالب در نیمه دوم سال 1397 به تدریج به حاشیه رفته و در پی تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب نگاه به کشورهای همسایه در دستور کار سیاست خارجی قرار گرفت که سفر پربار رئیسجمهور اسلامی ایران به عراق در روزهای پایانی سال 97 در این چارچوب قرار داشت.
البته باید توجه داشت تعامل و گسترش روابط با کشورهای همسایه به مثابه یک سیاست راهبردی یکی از مطالبات مهم رهبر معظم انقلاب از تمام دولتها به ویژه دولت کنونی است. چنانکه معظمله در این باره در اول فروردین 1397 تأکید میکنند: «با 15 کشور ما همسایه هستیم و این یک امکان و یک ظرفیت بسیار مهم برای کشور است... .»
بنابراین تحکیم روابط ایران با دولتهای دوست منطقه، تثبیت توافقات دوجانبه برای مبادلات تجاری و مالی و بالتبع شکلگیری تدریجی مناسبات اقتصادی با آنها، مانند تحکیم روابط تجاری و اقتصادی با عراق یا مشارکت در بازسازی سوریه، از جمله فرصتهای مهم منطقهای ایران در سال جدید است.
۲ـ فروپاشی مثلث ترامپـ نتانیاهوـ بنسلمان
بخش عمدهای از مشکلات در سال 1397 چه در حوزه تحریم و چه در حوزه تهدیدات امنیتی، از قبیل انجام اقدامات تروریستی در داخل، سیاستهای ایرانهراسی در منطقه، تحریک کشورهای متخاصم علیه ایران و ... از طریق مثلث ترامپـ نتانیاهوـ بنسلمان صورت گرفت. این مثلث هم اکنون با یک اختلال کارکردی مواجه شده است. مثلثی که قرار بود صادرات نفت ایران را به صفر برساند، ایران را پای میز مذاکره در زمینه مسائل موشکی و عقبنشینی از مواضع منطقهای بیاورد، دست ایران را از منطقه کوتاه کرده و ایران را به یک بازیگر خنثی و منفعل و منزوی تبدیل کند، بر اثر تنشهای داخلی در نیل به اهداف خود شکست خورده است. اولاً، روابط آمریکا و عربستان به ویژه پس از قتل جمال خاشقجی دچار مسائل حاد درونی شده است. ثانیاً، نتانیاهو که نقش مهمی در پشت صحنه سیاست ترامپ علیه ایران ایفا میکند، به شدت درگیر مبارزه برای حفظ نقش خود در آینده سیاسی رژیم صهیونیستی شده است.
ثالثاً، توانایی خود دونالد ترامپ نیز برای مانور دادن در خطر است؛ زیرا هر چه از انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا میگذرد، احتمال اینکه او با موانع بیشتری از سوی کنگره مواجه شود، افزایش مییابد. از سوی دیگر، سال آینده سال آغاز فصل انتخاباتی در آمریکاست و حتی چشمانداز شکست ترامپ ممکن است بسیاری از شرکتهای خارجی را به آغاز مذاکره برای ورود مجدد به ایران ترغیب کند و زمینه افول ترامپ در فضای سیاسی داخل آمریکا فراهم شود.
۳ـ روندهای شکست سیاستهای آمریکایی و پیروزیهای ایران
بخش عمدهای از سیاستهای آمریکا علیه ایران، در سال 1397 با شکست مواجه شد که پروژه شکست آمریکا در قبال ایران با توجه به واقعیات سیاسی، اقتصادی و میدانی حاضر در سال 1398 تکمیل خواهد شد. باید توجه داشت، در حال حاضر مهمترین نشانه شکست سیاست آمریکا در قبال ایران، سیاست تحریم آمریکاست که قبل از اینکه در خطر قرار بگیرد، شکست خورد.
تداوم روند شکست سیاستهای ضد ایرانی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی از منظری خاص، به معنای اثبات حقانیت و همچنین ارتقای قدرت و جایگاه منطقهای و بینالمللی ایران در معادلات منطقهای و فرامنطقهای است .
۴ـ تثبیت پیروزیهای جبهه مقاومت اسلامی
سال 1397 سال گسترش فتوحات و فرصتهای جبهه مقاومت اسلامی بود. در این سال، در نتیجه اقدامات نظامی در سوریه، حضور ایران، حزبالله و اقدامات مشترک همپیمانان سوریه توانستند عمدهترین درگیریها را از بین ببرند. خروج نیروهای آمریکایی از خاک سوریه و اعترافهایی که رژیم صهیونیستی در سال گذشته داشت و همچنین سفر بشار اسد به ایران، نشاندهنده موفقیتهای ایران در صحنه رقابتهای منطقهای بود که موجب نگرانی رژیم صهیونیستی و همپیمانانش شده است.
در عراق، با وجود اینکه رژیم صهیونیستی و همپیمانانش تلاشهای بسیاری انجام دادند تا داعش دوباره در عراق زنده شود، اما ایران و عراق با همکاری یکدیگر فتنه داعش را خاموش کردند و سفر رئیسجمهور ایران به عراق با دستاوردهای رشکبرانگیزی در بازتابهای رسانهای و سیاسی مواجه شد.
در یمن در سال 97، یمنیها ضمن دفع چند حمله عربستان، فاز نظامی را به مذاکره سیاسی در استکهلم سوئد کشاندند. هدف عربستان این بود که رژیمی دستنشانده سر کار بیاورد که نتوانست؛ لذا درونمایه همه وقایع، رویدادها و اتفاقات سیاسیـ میدانی در سوریه، عراق، یمن و حتی لبنان نشان میدهد، سال جدید سال فرصتها و گشایشها برای جبهه مقاومت خواهد بود.
نتیجهگیری
احصا و شناسایی فرصتهای فراروي نظام جمهوری اسلامی ایران آن هم در شرایط فعلی که نظام سلطه با تمام ابزارهای موجود در مقابل نظام ایستاده است، يك امر عقلاني و اصل مسلم علمي است تا با شناخت فرصتهای مذکور البته با در نظر گرفتن تهدیدات موجود، روند تدوین راهبردهای سیاست خارجی و همچنین سیاستگذاری و اجرا را بر مؤلفهها و مبانی قابل اتکایی قرار داد. برخلاف برخی تحلیلها که عمدتاً ساخته و پرداخته اذهان بوده و تنها از ذهن افرادی که دل در گرو غرب و غربگرایی دارند، برمیآید، امسال نه تنها برای کشور سال سخت و توأم با تهدید نخواهد بود؛ بلکه فرصتها و گشایشها در این سال به مراتب بر تهدیدها و سختیها غلبه خواهد داشت. در این راه تجربه سال 1397 پیش روی مردم ایران و جهان قرار دارد؛ چرا که قرار بود به خیال خام جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا، انقلاب اسلامی چهل سالگیاش را نبیند و آمریکا تهران را فتح کند؛ اما برخلاف نظر و سیاستهای آمریکا، انقلاب اسلامی نه تنها با قدرت تمام از چهل سالگی عبور کرد؛ بلکه با ایستادگی در مقابل اقدامات و سیاستهای ضد ایرانی آمریکا، توانست سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی را به شکست بکشاند. با چنین تجربهای باید در سال جدید امیدوار بود؛ چرا که آمریکا دیگر ابزار جدیدی برای فشار بیشتر بر ایران ندارد.
فرزان شهیدی/ دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا بار دیگر به یک اقدام تجاوزکارانه و اهانتی آشکار دست زد. وی در 5 فروردین 98 با امضای اعلامیهای حاکمیت رژیم غاصب صهیونیستی بر بلندیهای جولان را به رسمیت شناخت.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی ضمن تشکر از ترامپ گفت: «در مقطعی که ایران میخواهد از سوریه به منزله پایگاهی برای نابودی اسرائیل استفاده کند، رئیسجمهور ترامپ، شجاعانه حاکمیت اسرائیل بر جولان را به رسمیت شناخت!»
این اتفاق پیش از برگزاری انتخابات عمومی در رژیم صهیونیستی رخ داد که در آن نتانیاهو یکی از نامزدهای اصلی برای پست نخستوزیری است. برخی ناظران معتقدند، تصمیم آمریکا در قبال بلندیهای جولان به مثابه یک هدیه ارزشمند میتواند بخت نتانیاهو را برای پیروزی در انتخابات بالا ببرد، به ویژه آنکه موقعیت وی به دلیل پرونده فساد تضعیف شده و دشوارترین کارزار انتخاباتی را پیش رو دارد.
دونالد ترامپ پیش از این نیز تصمیمهای مهمی در حمایت از رژیم صهیونیستی گرفته است. او اواخر سال 2017 بیتالمقدس را به پایتختی رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت و سفارت آمریکا را به این شهر منتقل کرد. دولت آمریکا همچنین کمکهای خود را به فلسطینیها قطع کرده و سطح روابط خود را با تشکیلات خودگردان پایین آورده است.
اما بلندیهای جولان چرا مهم است؟
بلندیهای جولان به مثابه یک منطقه راهبردی در جنوب سوریه، در جریان جنگ شش روزه سال 1967 (۵۲ سال پیش) به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد. در سال ۱۹۸۱، این رژیم قوانین داخلی خود را به این منطقه تسری داد که از نظر حقوقی، به منزله انضمام اعلام نشده آن به خاک سرزمینهای اشغالی بود. این در حالی است که سازمان ملل همچنان بلندیهای جولان را بخشی از خاک سوریه میداند.
بلندیهای جولان یک موقعیت استثنایی دارد و رژیم صهیونیستی با اشغال این منطقه به امتیازات خاص نظامی و اطلاعاتی دست یافته است. از بالای این منطقه، بخش بزرگی از جنوب سوریه و حتی شهر دمشق در ۶۰ کیلومتری شمال جولان قابل رؤیت است. افزون بر امتیاز نظامی، بلندیهای جولان، یک منبع بسیار مهم آب برای منطقهای است که با مشکل کمآبی مواجه است. از سویی، خاک حاصلخیز جولان ظرفیت مناسبی برای کشاورزی دارد و ارتفاعات این منطقه در زمستان، به تنها پیست اسکی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.
اقدام یکجانبه و غیرقانونی ترامپ درباره شناسایی حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندیهای جولان واکنشهای منفی فراوانی در پی داشته است. از سازمان ملل و اتحادیه اروپا و روسیه گرفته تا اتحادیه عرب و برخی کشورهای منطقه، همگی این اقدام را محکوم کردهاند. هر چند اقدام ترامپ در سطوح مختلف محکوم شده است، اما محکومیت به تنهایی کافی نیست؛ بلکه لازم است اقدامات بازدارنده و در صورت لزوم عملیات نظامی انجام گیرد. در غیر این صورت، به قول سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان، باید منتظر بمانیم تا ترامپ فرمانی را امضا کند که به موجب آن کرانه باختری نیز به منزله اراضی تحت حاکمیت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته شود!
قطعاً اگر برخی از کشورهای عربی قدم در راه سازش نمیگذاشتند و در برابر سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا و رژیم صهیونیستی صفآرایی میکردند، ترامپ هرگز جرئت امضای انضمام جولان به رژیم صهیونیستی را نداشت.
لذا تنها راه مقابله با توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی در سایه حمایتهای آشکار آمریکا، پافشاری بر گزینه «مقاومت» است، گزینهای که تاکنون کارآیی خود را نشان داده و از این پس نیز میتواند مانع زیادهخواهی دشمن در منطقه غرب آسیا شود.
یاسر سعید نژاد/ مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا سفری چند روزه را در اواخر سال شمسی گذشته به منطقه داشت. وی سفر منطقهایاش را از کویت آغاز کرد و با شیخ «صباحالاحمد الصباح» امیر کویت دیدار و گفت و کرد. وزیر خارجه آمریکا پس از کویت راهی سرزمینهای اشغالی شد. سفر دو روزه پمپئو به بیتالمقدس همچنین با توقفی نمادین در سفارت آمریکا همراه شد که سال گذشته به دستور ترامپ، از تلآویو به بیتالمقدس انتقال یافت. وی پس از سفر به سرزمینهای اشغالی به لبنان رفت. درباره دلایل این سفر و مقاصد و اهداف آن ذکر چند نکته ضروری است:
۱ـ سفر پمپئو به منطقه در راستای راهبرد منطقهاي آمریکا یعنی مقابله با ایران است. در دولت ترامپ تحدید نفوذ ایران در منطقه و مقابله با آن مهمترین استراتژی است. در همین راستا پمپئو در لبنان اعلام کرد که واشنگتن به دنبال اعمال فشار سیاسی و اقتصادی بر ایران برای تغییر رفتار و جلوگیری از توسعهطلبی در منطقه است. تاکنون تشکیل ناتوی عربی و برگزاری کنفرانس ورشو از مهمترین تلاشهای آمریکا برای همگامسازی و همراهی کشورهای عربی برای مقابله با ایران بوده که هیچ کدام مطابق با انتظارات و اهداف آمریکاییها قرین موفقیت نشد.
2ـ سفر پمپئو به فلسطین اشغالی را باید در راستای انتخابات آتی رژیم صهیونیستی قلمداد کرد. این سفر در راستای حمایت آمریکا از نتانیاهو و اعطای کمکهای معنوی و مادی واشنگتن به صهیونیستها بود. حزب وابسته به نتانیاهو اکنون در آخرین نظرسنجی از حزب خیصون پایینتر است و ادامه روند فعلی که همراه با فساد اقتصادی نتانیاهو و خانوادهاش همراه بوده است، موجب شکست او در انتخابات آتی خواهد شد. یکی دیگر از حمایتهای مادی و معنوی واشنگتن از نتانیاهو در قضیه به رسمیت شناختن جولان توسط ترامپ و الحاق آن به سرزمینهای اشغالی است. به گونهای که برخی سفر پمپئو به منطقه و سرزمینهای اشغالی را بسترسازی برای تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن جولان دانستهاند. از سوی دیگر واشنگتن نشان داده که برای پیادهسازی طرحهای خود در منطقه همواره با صهیونیستها هماهنگ است و این هماهنگی در دوران ترامپ به اوج خود رسیده است. پمپئو علاوه بر بحث انتخابات در دیدار از سرزمینهای اشغالی، درباره پیادهسازی طرح معامله قرن به عنوان یکی از برنامههای اصلی آمریکا در سال 2019 و مقابله با ایران با سران صهیونیستی بحث و گفتوگو کرد.
3ـ چینش سفرها به گونهای صورت گرفته بود که پمپئو به کشورهایی سفر کرد که رابطه خوبی با ایران دارند. کویت و لبنان از معدود کشورهای عربی هستند که با ایران دارای روابط گسترده اقتصادی و سیاسی هستند. شاید بتوان گفت سفر به کویت برای هدف قرار دادن نفت ایران از دریچه این کشور بود. احتمالاً پمپئو در این سفر که در دوره قبل موفق به انجام آن نشد، مترصد مجاب کردن مسئولان کویت برای جایگزینی نفت ایران در قبال پایان معافیتهای تحریمی ایران بود.
4ـ لبنان در استراتژی بلند مدت منطقهای آمریکا جایگاه ویژهای دارد و اهمیت آن به دلیل حضور و نفوذ حزبالله است. با توجه به پیروزی حزبالله در انتخابات پارلمانی اخیر و موفقیتهای نظامی آن در عرصه منطقهای که منجر به نفوذ بیشتر حزبالله شده، آمریکا بر آن شده که از طریق اجماعسازی و همراهی دولت لبنان، حزبالله را از داخل با محدودیت مواجه کند. این اجماع برپایه القایِ تهدید حزبالله در لبنان برای مقابله با ایران خواهد بود.
سخن پایانی اینکه سفر پمپئو را با هدف اصلی پیادهسازی استراتژیهای آمریکا در منطقه برپایه مقابله با ایران از طریق اجماع کشورهای عربی و متحد ساختن آنها با محوریت رژیم صهیونیستی صورت گرفته است.
بررسی تاریخ و روند فتنهسازیهای آمریکا علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف 40 سال اخیر نشان از عزم جدی دولت آمریکا برای مقابله با ایران دارد که البته اظهارات اخیر مایک پنس، معاون ترامپ درباره دعوت مردم ایران به «تظاهرات خیابانی» علیه نظام اسلامی مهر تأییدی بر این سیاست ضد ایرانی دولت آمریکا است.
پنس به تازگی در سخنرانی خود همزمان با اوج گرفتن مداخلات سیاسی و امنیتی کاخ سفید در ونزوئلا از تلاش دولت آمریکا برای به رسمیت شناختن معارضان ایرانی، همانند آنچه در ونزوئلا شاهد آن هستیم، خبر داد!
وی در سخنرانی خود به ماجرای شکست آمریکا در پیشبرد ماجرای فتنه 88 اذعان کرد و مدعی شد: «جهان دفعه قبل در جریان جنبش سبز فرصت رویارویی با رژیم ایران را از دست داد؛ اما این بار نه. این بار همه ما باید محکم بایستیم. در حالی که اقتصاد ایران همچنان در حال سقوط است و مردم ایران به خیابانها میآیند، ملتهای دوستدار آزادی باید برای پاسخگو کردن رژیم ایران برای شر و خشونتی که بر مردم خود، بر منطقه و بر جهان وارد کرده است، در کنار هم قرار گیرند.»
بررسی این اظهارات بیپرده مایک پنس که در واقع دومین مقام عالیرتبه دولت آمریکا است، نشاندهنده نوع راهبرد اتخاذ شده آمریکا علیه کشورمان است که مهمترین نکته آن ناامیدی آمریکا از طراحی و اجرای گزینههای سخت علیه ملت ایران است. در واقع دولت آمریکا با درک شرایط حاکم بر ایران و جهان به ناکارآمدی تمرکز بر گزینههای سختی همچون مقابله نظامی با ایران پی برده، لذا تمرکز و سرمایهگذاریهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود را معطوف به افزایش فشارهای نرم علیه ملت ایران کرده که افزایش تحریمها بخشی از این سیاست ضد ایرانی است. با این حال دولتمردان صهیونیست آمریکایی به خوبی به این نکته واقفند که افزایش فشارهای ضد انسانیشان علیه ملت ایران به تنهایی تأثیری بر عزم و اراده مردم و نظام اسلامی ایران نخواهد داشت؛ لذا تشدید فشارها و تحریمها را تنها به عنوان گام اول راهبرد تغییر نظام در ایران در نظر گرفتهاند.
آمریکاییها در این گام تلاش میکنند با بهرهگیری از امپراتوری رسانهای خود مردم را از وضع موجود ناراضی کرده و آنها را به سوی آنچه از دید پنس تظاهرات خیابانی خوانده شده، سوق دهند که البته رهبر معظم انقلاب مدتی قبل در یک استعاره هوشمندانه از این سیاست آمریکایی به «سیاست عصبانی کردن مردم» یاد کردند. در همین راستا، در ماههای اخیر رسانههای فارسیزبان بیگانه به شدت بر حجم خبرسازیهای خود در رابطه با مشکلات معیشتی و کارگری افزودهاند و در همه بخشهای خبری و محتوایی آنها مطالبی با هدف تحریک اقشار آسیبپذیر قرار داده شده است!
اما آمریکاییها در گام دوم سیاست ضد ایرانی خود تلاش دارند برخلاف سیاستهای شکستخورده ضد ایرانی سابق خود، برای جمهوری اسلامی ایران یک آلترناتیو جایگزین و در دسترس خلق کنند؛ هر چند این سیاست را پیشتر و در جریان حمایت از سران فتنه 88 آزمایش کرده بودند؛ اما هوشیاری ملت ایران و قیام 9 دی موجب شکست این توطئه شد، لذا هم اکنون دولت آمریکا با طراحی پروژه آلترناتیوسازی در ونزوئلا و حمایت از خوان گوایدو تلاش دارد در یک محیط آزمایشگاهی توطئهای از جنس فتنه 88 را در کشور ونزوئلا اجرا کند تا در صورت موفقیت این نمونه آزمایشگاهی فتنه جدیدی را علیه دشمن اصلی سیاستهای استکباری خود، یعنی ایران طراحی کند.
البته آمریکاییها یا همان احمقهای درجه یک که رهبر معظم انقلاب پیشتر از آنها به عنوان دشمنان حقیر ملت ایران یاد کردند، به این نکته توجه ندارند که ماهیت ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران برخلاف تمام کشورها و ملتهای دنیا در جهان بیبدیل است و این دست توطئههای آلترناتیوسازی هیچگاه نخواهند توانست خللی در راه و مسیر ملت انقلابی ایران ایجاد کنند؛ زیرا مربی عبرتآموزی ملت ایران تجارب تاریخ معاصر و توطئههای تاریخی آمریکا در ایران و دنیاست که تنها به سود آمریکاییها تمام شده است تا ملتها!
عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی از پنج سال پیش به بهانه کمک به دولت مستعفی منصورهادی جنگ همهجانبهای را علیه ملت یمن به راه انداختهاند. در طول این مدت ائتلاف سعودیـ اماراتی از هیچ جنایتی دریغ نکرده است. تخریب زیرساختها، مدارس، بیمارستانها، شبکههای آبرسانی و برقرسانی و... تنها نمونه هایی از پنج سال جنایت در یمن است. وزارت بهداشت یمن اعلام کرده از زمان تجاوز عربستان سعودی به یمن10 میلیارد دلار به بخش سلامت و درمان این کشور خسارت وارد شده است. یوسف الحاضری سخنگوی وزارت بهداشت یمن اعلام کردکه تاکنون 38 هزار غیر نظامی قربانی جنگ عربستان شده که از میان آنها 12 هزار نفر کشته و 26 هزار نفر زخمی شدهاند.
این آمار تنها بخشی از جنایتهایی است که ائتلاف سعودی علیه مردم یمن مرتکب شده است. در کنار این مشقتها و جنایتها، در طول سالهای جنگ، دستاوردهایی نیز کسب شده که به برخی از آنها میپردازیم.
1ـ مقاومت و ایستادگی: در طول مدت جنگ، نیروهای ائتلاف با حربههایی همچون تحریم، فشار اقتصادی و حملات همهجانبه به شهرها و روستاها مترصد شکنندگی مقاومت مردم بودند که تاکنون موفقیت خاصی در هیچ یک از عرصههای نظامی و سیاسی کسب نکردهاند.
2ـ توانایی نظامی: انصارالله و کمیتههای مردمی در عرصه نظامی با توجه به جنگ تحمیل شده توانستهاند پیشرفتهای مهمی کسب کنند. مهمترین پیشرفت آنها در بعد نظامی، بازدارندگی است. ائتلاف سعودی اکنون از پاسخهای نظامی انصارالله و نیروهای مردمی هراس دارد. در ابعاد تسلیحاتی نیز انصارالله در سه زمینه توانمندیهای موشکی، تواناییهای دریایی و هوایی و استفاده از اصول و فنون جنگ نوین توانسته نسبت به ابتدای شروع جنگ دستاوردهای محسوسی کسب کند.
شلیک موشکهای برکان 1 و 2 به کاخ پادشاهی در الیمامه و ساقط کردن ناو سعودی در اطراف الحدیده نمونهای از آخرین دستاوردهای موشکی انصارالله در زمینه موشکهای بالستیک و دریایی است.
انصارالله در جنگ الحدیده هم از اصول آفندی(استفاده از پهبادها) و هم از اصول پدافندی(موشکهای کوتاهبرد) استفاده کرد و نمونهای از جنگ ترکیبی یک ارتش کوچک در برابر یک ارتش تا بن دندان مسلح را به نمایش گذاشت.
3ـ بازیگری فعال سیاسی: با توجه به پیشرفتها و توانمندیهای انصارالله در عرصه نظامی، در عرصه سیاسی نیز این جنبش با حمایتهای مردمی دستاوردهای خوبی داشته است. عربستان سعودی از ابتدای جنگ یمن همواره به دنبال این استراتژی بوده که بازیگری انصارالله را در عرصه داخلی محو کند. فشار به سازمان ملل برای پذیرش قطعنامه 2216 برای خلع سلاح انصارالله و تحمیل انصارلله به عنوان یک گروه شورشی در میان هم پیمانان خود نمونهای از اقدامات سعودی علیه انصارالله بوده است.
راهبرد اصلی ائتلاف سعودی در ابتدای جنگ نابودی انصارالله بود که در سالهای بعد این استراتژی به رویکرد بازیگر منفعل تبدیل شد. یعنی انصارالله به مرحلهای از ضعف برسد که به عنوان گروهی کوچک در مناطق شمالی یمن در قالب اقدامات فرهنگی به فعالیت بپردازد. استراتژی سوم عربستان تبدیل شدن انصارالله به بازیگری بیطرف یا خنثی بود. در این مرحله انصارلله باید در برابر اقدامات و تصمیماتی که از جانب سازمان ملل یا کشورهای دیگر صورت میگرفت، تمکین کند و هرگونه بیانیه یا قطعنامهای را پذیرا باشد. این استراتژی با واکنش منفی انصارالله روبهرو شد و اکنون انصارالله به مرحلهای رسیده است که عربستان سعودی آن را به عنوان بازیگر فعال و اصلی در عرصه نظامی و سیاسی یمن قبول کرده است.
بنابراین، با وجود اینکه جنگ یمن خسارتها و ویرانیهای زیادی را به بار آورده، اما در کنار این مسائل فرصتها و دستاوردهای را نیز به همراه داشته است. در سایه این دستاوردها اکنون انصارالله و نیروهای مردمی به مرحلهای از توانایی و پیشرفت دست یافتهاند که توان تغییر معادلات را چه در عرصه نظامی و چه سیاسی کسب کردهاند.
العربیه: سپاه پاسداران ایران با همکاری قطر تمرکز خود را متوجه میادین گازی کرده تا ممنوعیت صادرات نفت و خروج شرکتهای بزرگ از این کشور در پی تحریمهای آمریکا را جبران کند. سپاه میخواهد با توجه به ناکامی دولت حسن روحانی در بهبود اوضاع اقتصادی و همچنین با توجه به بحران اقتصادی ایران در پی خروج دولت ترامپ از توافق هستهای، از تحریمها برای گسترش سیطره خود بر اقتصاد ایران استفاده کند.
نیویورکتایمز: تلاش ایالات متحده برای منزوی کردن ایران، از جمله مجازات شبهنظامیان و سیاستمداران عراقی که از سوی مقامات ایرانی پشتیبانی میشوند، تنشها را نه تنها بین واشنگتن و بغداد، بلکه در داخل دولت ترامپ نیز افزایش داده است.
روزنامه صهیونیستی معاریو: تصمیم ترامپ مبنی بر الحاق جولان به اسرائیل، بخشی از نبرد اسرائیلـ آمریکا علیه ایران بود؛ حتی از درگیری مستقیم با روسها هم جلوگیری کرد. برخی فکر میکردند خروج ترامپ از سوریه، از پشت چاقو زدن به اسرائیل است، اما او ثابت کرد قصد رها کردن همپیمان خود را ندارد.
بلومبرگ: آمریکا به منظور سختترین و چالشبرانگیزترین آزمایش دفاع موشکی خود برای سرنگونی موشکهای متخاصم آماده میشود. این برنامه در واقع آزمایش توانایی نظامی آمریکا برای هدف قراردادن موشکهای دشمنانش، از جمله ایران و کرهشمالی است.
الشرق الاوسط: هدف ایران از اجرای اتصال خط زمینی بین ایرانـ عراقـ سوریه پایدارسازی پروژه جمهوری اسلامی به منظور برقراری یک مسیر زمینی برای پیوند دادن تهران به دریای مدیترانه به منظور دور زدن تحریمهای ایالات متحده از طریق یک محور نظامی در سه پایتخت تهران، بغداد و دمشق است.
فارین پالیسی: ویلیام برنز از زبان برخی مقامات دولت ترامپ، همان حرفهای غلطی را درباره ایران میشنویم که سال 2003 به حمله به عراق منجر شد. به اشتباه فکر میکنند با رویکرد خصمانه میتوانند موجب تسلیم یا فروپاشی نظام ایران شوند؛ این در یک اشتباه تاریخی ریشه دارد.
هاآرتص: چه ترامپ جولان را از آن اسرائیل میدانست یا نمیدانست، به هر حال اسرائیلیها قرار نبود به سمت جولان حرکت کنند. این اقدام چند دهه در فهرست اقدام قرار داشت و اثبات شد، اقدامات این چنینی بی فایده است. معلوم نیست این اقدام ترامپ دستاوردی برای ساکنان اسرائیل دارد یا خیر. تنها نتیجه قطعی این اقدام حمایت و تقویت نتانیاهو بود.
واشنگتنپست: دونالد ترامپ برای مهار ایران با حاکمان به شدت سرکوبگر مصر و عربستان وحدت کرده است. اگر بهار عرب دیگری در راه باشد، ترامپ بازنده آن خواهد بود.
اینترنشنال پالسی دایجست: ایالات متحده باید این مسئله را به رسمیت بشناسد که ایران یک بازیگر بزرگ منطقهای در خاورمیانه است. اگر قرار باشد هر یک از بحرانهای خاورمیانه حل شوند، از روند صلح بین اسرائیل و فلسطین گرفته تا پایان یافتن جنگهای داخلی در سوریه و یمن، ایران باید سر میز مذاکره حضور داشته باشد.
خبرگزاری یدیعوت آحارونوت: موفقیتهای سردار سلیمانی سبب شده است ایران به اهرم تأثیرگذار منطقه تبدیل شود. روزی قرار بود لبنان و سوریه و عراق و فلسطین بخشی از امپراتوری اسرائیل باشد؛ اما اکنون در اندیشکدههای خود میگویند آیا اسرائیل جشن ۱۰۰ سالگی را خواهد دید!
اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا: اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی شدید و همهجانبه آمریکا بر حکومت ایران تا حدی است که حتی ممکن است به «فروپاشی رژیم» منجر شود؛ اما دولت آمریکا به موضوع فروپاشی حتی اگر فرض را بر آن بگیریم که اتفاق خواهد افتاد، توجه چندانی نشان نداده است.
در این سناریو ممکن است چند حالت برای ایران اتفاق بیفتد: به قدرت رسیدن نظامیان(مصر) یا تجزیه و از هم پاشیدگی کشور (لیبی) و تضعیف تدریجی حکومت (ونزوئلا) و هر یک از این احتمالات برای ایران و مردم آن کشور پیامدهای بسیار متفاوتی خواهد داشت.