ملا احمد نراقی می‌گوید: آیا فقیر صابر راضی که به اندک چیزی قانع باشد، بهتر است یا غنی سخی که مال خود را در راه خدا بذل کند؟ غنی؛ چنانچه دلبستگی به مال نداشته باشد و وجود و نبود مال در نزد او مساوی باشد. فقیر؛ چنانچه به این نحو باشد که اگر ثروتی به او عاید شود، با بی‌چیزی نزد او تفاوتی نکند.

امام حسین(ع) آیینه تمام‌نمای فضیلت و سعادت بشر


در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومين فرزند برومند حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) كه درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام(ص) رسيد، ایشان به خانه حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) رفتند و فرمودند كودك را بياورند. اسما او را در پارچه‌اي سپيد خدمت رسول اكرم(ص) برد و آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت. در روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش، امين وحي الهي «جبرئيل» فرود آمد و گفت: «سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون «شبير» كه به عربي «حسين» خوانده مي‌شود، نام بگذار. چون علي براي تو بسان هارون براي موسي‌بن‌عمران است، جز آنكه تو خاتم پيغمبران هستي.» به اين ترتيب نام پرعظمت «حسين» از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه(س) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش، فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را به عنوان عقيقه براي او ذبح کرد و سر آن حضرت را تراشيد و هم‌وزن موي سر او نقره صدقه داد.
از ولادت حسين‌بن‌علي(ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول‌الله(ص) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي كه پيامبر راستين اسلام(ص) درباره حسين(ع) ابراز مي‌داشت، به بزرگواري و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي‌گويد: ديدم كه رسول خدا(ص)، حسين(ع) را بر زانوي خويش نهاده، او را مي‌بوسيد و مي‌فرمود: «تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت‌هاي خدايي كه نه نفرند و خاتم ايشان، قائم ايشان امام زمان(عج) است.»
انس‌بن‌مالك روايت مي‌كند: «وقتي از پيامبر(ص) پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست ‌داري، فرمود: بارها رسول گرامي حسن(ع) و حسين(ع) را به سينه مي‌فشرد، آنان را مي‌بوييد و مي‌بوسيد.
ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است، اعتراف مي‌كند: رسول اكرم(ص) را ديدم كه حسن و حسين(ع) را بر شانه‌هاي خويش نشانده بود و به سوي ما مي‌آمد، وقتي به ما رسيد، فرمود: هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمني ورزد، با من دشمني کرده است. عالي‌ترين، صميمي‌ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملكوتي بين پيامبر و حسين را مي‌توان در اين جمله رسول گرامي اسلام(ص) خواند كه فرمود: «حسين از من و من از حسينم.»
با نگاهي اجمالي به 56 سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي امام حسين(ع)، درمي‌يابيم كه همواره وقت ایشان به پاكدامني و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درك و ديد ما گذشته است. امام حسین(ع) به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري حتي در آخرين شب داشت. گاهي در شبانه‌روز صدها ركعت نماز مي‌گذاشت. در زندگي دست از نياز و دعا برنداشت و خوانده‌ايم كه از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند و فرمود: «خدا مي‌داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم.» حضرت بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.
ابن‌اثير در كتاب «اسدالغابة» مي‌نويسد: كان الحسين رضي الله عنه فاضلا كثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخير جميعها. حسين(ع) بسيار روزه مي‌گرفت و نماز مي‌گزارد و به حج مي‌رفت و صدقه مي‌داد و همه كارهاي پسنديده را انجام مي‌داد. شخصيت حسين‌بن‌علي(ع) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتي با برادرش امام حسن‌مجتبي(ع) پياده به كعبه مي‌رفتند، همه بزرگان و شخصيت‌هاي اسلامي به احترام‌شان از مركب پياده شده، همراه آنان راه مي‌پيمودند.
احترامي كه جامعه براي حسين(ع) قائل بود، به این دلیل بود كه او با مردم زندگي مي‌كرد‌ و از مردم و معاشرت‌شان كناره نمی‌جست، چونان ديگران از مواهب و مصائب يك اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ايمان بي‌تزلزلش به خداوند، او را غم‌خوار و ياور مردم کرده بود.
يك نمونه از اخلاق اجتماعي او به این شرح است:
روزي از محلي عبور مي‌فرمود، عده‌اي از فقرا بر عباهاي پهن شده‌شان نشسته بودند و نان پاره‌هاي خشكي مي‌خوردند. امام حسين(ع) مي‌گذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت، نشست و تناول فرمود و آنگاه بيان داشت: «ان الله لا يحب المتكبرين»؛ خداوند متكبران را دوست نمي‌دارد. پس فرمود: من دعوت شما را اجابت كردم، شما هم دعوت مرا اجابت كنيد. آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه ایشان به منزل رفتند. حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است، به ضيافت‌شان بياورند و پذیرایی گرمی از آنان به عمل آمد و نيز درس تواضع و انسان‌دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت.
شعيب‌بن عبدالرحمن خزاعي مي‌گويد: چون حسين‌بن‌علي(ع) به شهادت رسيد، بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند، علتش را از امام زين‌العابدين(ع) پرسيدند، فرمود اين پينه‌ها اثر كيسه‌هاي غذايي است كه پدرم شب‌ها به دوش مي‌كشيد و به خانه زن‌هاي شوهر مرده و كودكان يتيم و فقرا مي‌رسانيد.
علائلي در كتاب «سمو المعني» مي‌نويسد: ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي‌كنيم كه هر یک در جبهه و جهتي عظمت و بزرگي خويش را جهان‌گير کرده‌اند. يكي در شجاعت، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت و...؛ اما شكوه و بزرگي امام حسين(ع) حجم عظيمي است كه ابعاد بي‌نهايتش هر کدام يك عظمت فراز تاريخ را مشخص می‌کند؛ گويا او جامع همه والايي‌ها و فرازمندي‌ها است. آري، مردي كه وارث بي‌كرانگي نبوت محمدي است، مردي كه وارث عظمت عدل و مروت پدري، چون حضرت علي(ع) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه(س) است، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلت‌هاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم. امام حسين(ع) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه يك بزرگ‌مرد تاريخ را براي ما مجسم می‌کند؛ بلكه او آيينه تمام‌نماي فضيلت‌ها، بزرگ‌منشي‌ها، فداكاري‌ها، جان‌بازي‌ها، خداخواهي‌ها و خداجويي‌هاست. او به تنهايي مي‌تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن شود. بودن و رفتنش، معنويت و فضيلت‌هاي انسان را ارجمند کرد.
* نماینده ولی‌فقیه در سوریه

 

سیدحسین خاتمی‌خوانساری/ بحث در شماره‌های گذشته به اینجا رسید که اگر عزم جهاد نداشته باشیم و اگر پای دین‌مان نایستیم، مجبوریم گوش به فرمان دشمن باشیم. حضرت علی(ع) در خطبه 27 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «فَوَاللهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلا ذَلُّوا...» به خدا سوگند، مردمي كه در خانه‏های‌شان نشينند تا دشمن به سراغ‌شان آيد، قطعاً ذليل و خوار شوند. یکی از شایستگی‌های مؤمنان استقامت و ایستادگی آنها در برابر ظلم است که این شایستگی‌ یکی از عوامل پیروزی و موفقیت‌شان هم به شمار می‌آید. اگر کسانی که دین خدا را یاری کنند، نباشند، خداوند خود کسانی را مأمور یاری دینش می‌کند. خداوند در آیه 45 سوره مائده می‌فرماید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! هر كس از شما كه از دین خود برگردد، خداوند در آینده قومى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند، آنان نسبت به مؤمنان «نرم و فروتن» و در برابر كافران «سرسخت و قاطعند». در راه خدا جهاد مى‏كنند و از ملامت هیچ ملامت‏كننده‏اى نمى‏هراسند.» وقتی این آیه نازل شد، پیامبر اكرم(ص) دست به شانه سلمان فارسى زد و فرمود: هموطنان تو مصداق این آیه‏اند. (تفسیر نورالثقلین) امام باقر(ع) نیز درباره‏ «یحبّهم و یحبّونه» فرمود: مراد على(ع) و شیعیان اویند.
(تفسیر فرات کوفی).
پس هستند کسانی که دین خدا را یاری کنند، آنها که هم خداوند دوست‌شان دارد و هم آنها خداوند را. به عبارتی کسی که عاشق خدا نیست و کسی که خدا عاشق او نیست، نه می‌تواند دین خدا را یاری کند و نه خدا این لیاقت را به او می‌دهد. در نتیجه «هر کسی که در استحکام و ثبات در راه دین سستی کند، عشق خدا در او دیده نمی‌شود.» کسانی که خداوند آنها را دوست دارد، در برابر مؤمنان «تواضع» دارند و در برابر کفار «سرسخت» هستند. این دقت نظر هم نزد خداوند ارزشمند است. همان صفتی که در پیامبر اسلام(ص) وجود داشت، یعنی همان «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم». آری جهاد در راه دین، ثبات قدم و ایستادگی در مقابل زورگویی‌های کفار و دشمنان نشئت گرفته از محبت بندگان به خدا است.
خداوند در آیه 22 سوره فتح می‌فرماید: این سنّت الهی است. اگر در مقابل ظلم و استبداد و زورگویی و خباثت‌ها و جنایت‌های جنایتکارانِ عالم بِایستید، قطعاً مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند؛ ایستادگی در برابر دشمن هم محبت لازم دارد و هم اعتماد به خداوند. اعتماد به خداوند یعنی اینکه قدرت را فقط از آنِ او بدانیم و با کمک او به مقابله با دشمن برویم، نه با ابتکارات و قدرت‌های کاذب خودمان، که اگر ابتکار به دست ما باشد، همیشه مغلوبیم.
انسان به دلیل ضعف قدرت و نداشتن آگاهی جامع نسبت به مسائل زندگی باید دست خود را در دست خدا بگذارد و با توکل به او و با اطمینان به او و با انجام دستورات او حرکت کند. انسانی که خداوند پشتیبان او باشد، قدرت بی‌انتها دارد. خداوند در آیات ابتدایی سوره فتح بهشت را جزای مؤمنانی دانسته که به او اعتماد کردند و جهنم را جزای منافقانی دانسته که به نصرت و قدرت خداوند گمان بد داشتند. اطمینان به خدا یعنی انجام دستورات او؛ وقتی خداوند می‌فرماید: «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ...» (انفال/ 60) خداوند می‌خواهد مؤمنان قدرتمند باشند و از نظر مادی تجهیزات کاملی داشته باشند، اما آیا بدون اتکا به قدرت اصلی؟!

 

امير فخري/ شهوت کشورگشايي و تلاش همه‌جانبه اروپايي‌ها براي غارت جهان که از اواخر قرن پانزدهم آغاز شده بود، بعد از سه قرن به تدريج فروکش کرد و دور اول استعمار که از آن به «استعمار کلاسيک» ياد مي‌کنند، دچار ضعف و زوال شد؛ اما دیری نپایید که دور دوم با محوريت انگليس و سياست گسترش‌گرايي آن در استراليا و آفريقا در قرن نوزدهم آغاز شد و در ربع آخر قرن بر اثر رشد صنعت و سرمايه‌داري بر شدت آن افزوده شد.
ميان استعمار کلاسيک و استعمار نو تفاوت‌هايي وجود داشت که آنها را از يکديگر متمايز مي‌کرد. اين تمايز‌ها همان مشخّصاتي است که برخي از مهم‌ترين آنها به این شرح هستند:
1ـ سرعت تسخير سرزميني در دوره استعمار نو سه برابر بيشتر از سرعت آن در دوره استعمار قديم بود؛ در حالي که در 75 سال اول قرن نوزدهم، کلّ سرزمين‌هاي جديد مورد ادعاي امپرياليست‌ها به طور متوسط سالیانه 215000 کيلومتر مربع بود و از اواخر دهه 1870 تا 1914، دولت‌هاي استعماري سالیانه 620000 کيلومتر مربع از سرزمين‌هاي ديگران را تسخير کردند. با شروع جنگ جهاني اول، تقريباً کلّ سرزمين‌هاي مورد ادّعاي ديگران، تسخير شده و مقاومت‌هاي نظامي مردم بومي در هم شکسته بود. در سال 1914م، حدود 85 درصد کلّ سطح کره زمين زير سلطه استعمارگران قرار داشت.
2ـ تفاوت ديگر، ورود بازيگران جديد به صحنه رقابت استعمارگري بود که پيش از آن وزن چنداني در اين عرصه نداشتند. در اين دوران دولت‌هايي چون آلمان، بلژيک، ايتاليا، آمريکا و يک قدرت آسيايي، مانند ژاپن در اواخر قرن نوزدهم وارد معرکه استعمارگري شدند و رقابت شديدي را براي گرفتن مستعمرات آغاز کردند.
3ـ افزايش بازيگران عرصه چپاول و استعمارگري از يک‌سو و محدوديّت سرزمين‌هاي قابل تسخير از سوي ديگر، موجب تشديد رقابت استعماري شد که البتّه با افزايش خشونت و نظامي‌گري همراه بود. تلاش براي دستيابي به قدرت، تنها منحصر به حوزه نظامي نبود و در عرصه صنعتي شدن و توسعه اقتصادي نيز رقابت بسيار جدّي و شديدي ادامه داشت.
4ـ استعمار فرانو را استعمار غيرمستقيم نيز ناميده‌اند؛ زیرا برخلاف ادوار گذشته استعمار که تنها راه استعمارگري حضور استعمارگران در مستعمرات بود، در اين دوره به تدريج تلاش شد از اين شيوه کهن فاصله بگيرند و اداره امور مستعمرات را به حکومت‌هاي دست‌نشانده بسپارند که ارتباط تنگاتنگي با کشورهاي مرکز داشتند. مهم‌ترين دليل اين تحوّل را بايد در پرهزينه و حسّاسيت‌‌برانگيز بودن حضور مستقيم در مستعمرات دانست که با واکنش‌هاي تند ساکنان اصلي مستعمرات همراه بود.
5ـ بيشترين وسعت مستعمرات تسخير شده در دوران کلاسيک، در قارّه آمريکا قرار داشت که تقريباً همه آن سرزمين به تسخير استعمارگران درآمد. هرچند در اين دوران، استعمارگران در آفريقا، آسيا و اقيانوسّيه حضور داشته و مستعمرات خود را تا جنوب شرقي آسيا نيز گسترش داده بودند؛ اما در دوران استعمار نو توجّهات بيشتر از آمريکا، به سوي آفريقا و آسياي جنوب شرقي و خاورميانه تغيير يافت. در واقع، تاريخ فلاکت آفريقا را به دو مقطع دوران برده‌داري (نيمه قرن 15 تا قرن 19) و دوران استعمار (1880 م به بعد) تقسيم کرده‌اند.
6ـ تهاجمات امپرياليسم نو چند تفاوت اساسي با نوع قبل از آن داشت. از آنجا که مهم‌ترين خطر براي دولت‌هاي امپرياليستي در مستعمرات شورش‌هاي مستقيم و عمليّات خراب‌کارانه عليه آنها بود و اين امر هرچه از مرکز مستعمره فاصله گرفته مي‌شد، بيشتر بود؛ بنابراين دولت‌هاي استعماري براي سرکوب اين اقدامات حضور نظامي خود را در سرزمين متصرّفي گسترش می‌دادند؛ در عين حال وقتي به مرزهاي مستعمره مي‌رسيدند، نگران اقدامات قبايل و دولت‌هاي همسايه مي‌شدند و در نتيجه براي تأمين امنيّت به داخل سرزمين‌هاي جديد نفوذ مي‌کردند. بنابراین، کوشش براي رسيدن به امنيّت نظامي يک محرّک برای گسترش مستعمره بود.

بازنگاهی به کنفرانس ضد ایرانی سال 1379 در برلین

 

مهدي دنگچي/ سال 1379 را می‌توان سرآغازی برای افتادن اصلاح‌طلبان در مسیر اعتبارزدایی دانست. نفوذی‌های اردوگاه اصلاح‌طلبان تلاش کردند هر چه بیشتر از فاصله این جریان با ضد انقلاب بکاهند و از آن سو بین این جریان و جریان انقلابی و ارزش‌های نظام دینی فاصله بیندازند. تندروها میدان‌دار شده و سیاست‌های افراطی خود را اجرایی کردند. این روند از همان فروردین ماه 1379 آغاز شد با محوریت نشستی که در شهر برلين آلمان با عنوان «همايش ايران بعد از انتخابات مجلس» برگزار شد و به يکي از جنجال‌برانگيزترين اقدامات اصلاح‌طلبان مبدل شد. در اين نشست سه روزه که در 19/1/1379 و به دعوت بنياد آلماني «هاینریش بل» (وابسته به حزب سبز آلمان) در سالن فرهنگ‌هاي جهان برلين برپا شد، تعدادي از چهره‌هاي مطبوعاتي و سياسي اصلاح‌طلبان سخنراني کردند. حضور افرادي، چون اکبر گنجي، عليرضا علوي‌تبار، حميدرضا جلايي‌پور، جميله کديور، علي افشاري، در کنار چهره‌هاي ليبرالي چون حسن يوسفي‌اشکوري، عزت‌الله سحابي و همراه با عناصر معلوم‌الحال اپوزيسيون خارج از کشور، چون محمدعلي سپانلو، شهلا لاهيجي، چنگيز پهلوان و محمود دولت‌آبادي و مهرانگيز کار در اين همايش، از وضعيت و جهت‌گيري ضدانقلابي اين همايش خبر مي‌داد.
بنياد هاينريش بل سه سرفصل اصلي براي اجلاس که خود ميزبان آن بود، در نظر گرفته و قاعدتاً با سخنرانان به توافق رسيده بود. اين سه سرفصل عبارت بودند از: 1ـ جزئيات «چرخش تاريخي» در ايران از ديدگاه اصلاح‌طلبان، 2ـجزئيات تأمل و بازانديشي در ساختارهاي حکومتي ايران، 3ـ جزئيات و اهداف چالش که اصلاح‌طلبان با اسلام پديد آورده‌اند.
در اين نشست هر يک از شرکت‌کنندگان درباره محورهاي فوق اظهارنظر کرده و هر يک از منظري روند اصلاحات در ايران را بررسي کردند. انتشار خبر برگزاري نشست برلين و پخش قسمت‌هايي از آن که برخي از جريان‌هاي ضد انقلاب اقدام به برهم زدن جلسه با انجام اعمالي شنیع و ضد اخلاقي (همچون برهنه شدن يکي از حاضران و رقصيدن فردي ديگر در هنگام برگزاري همايش) کردند، از طريق صداوسيماي جمهوري اسلامي، بازتاب‌هاي شديدي در محافل مختلف سياسي و افکار عمومي داشت و جريان دوم خرداد را در شرايط انفعالي قرار داد. اين جريان بايد موضع خود را در قبال حضور برخي از اعضاي سرشناس خود در اين همايش روشن مي‌کرد و افکار عمومي منتظر واکنشي صريح در اين زمينه بود.
در قبال این رخداد که با واکنش منفی شدید افکار عمومی همراه بود، برخی از اصلاح‌طلبان تلاش کردند به نحوی از این اقدام اعلام برائت کنند. به عنوان اولين گام عصر ما در مقاله‌اي با عنوان «اصلاحات، روشنفکر ديني، روشنفکر عرفي» که در صفحه اول عصر ما منتشر شد، ضمن محکوميت اقدام شرکت‌کنندگان، چنين نوشت: «بر اين باوريم که شرکت در اين‌گونه همايش‌ها که نه هويت ميزبان براي مدعوين روشن است و نه اهداف برگزاري آن، چندان منطقي به نظر نمي‌رسد. آنچه در داخل کشور مي‌گذرد، امري درون خانوادگي است و نبايد اختلافات را به داوري نزد بيگانگان برد و در محضر آنان به محاجه و اثبات حقانيت پرداخت. اگر هدف ايجاد ارتباط با ايرانيان خارج از کشور است، به سادگي با برگزاري نشست‌هايي به ابتکار مراجع مطمئن و قابل اعتماد، قابل تحصيل است.»
این سازمان البته حاضر نشد پشت رفقایش را خالی کند و مدعی شد: «اگر شرايط مسموم و فضاي آلوده ‌كنوني نبود و بيم آن نمي‌رفت كه انتقاد از برخي مواضع و همراهي‌هاي ايشان با مخالفان خارج‌نشين توجهي به دست افراطيون داخلي دهد، البته به نقد آن مي‌پرداختيم، اما در شرايط موجود چنين كاري را شرط جوانمردي نمي‌دانيم، لذا فعلاً از اين مهم در مي‌گذريم و آن را به فرصتي ديگر و فضايي سالم‌تر مي‌گذاريم.» فرصت مذكور هيچ‌گاه فراهم نشد و سازمان هيچ زمان ديگری نيز مواضع خود را نسبت به سخن و مواضع اعلام شده در كنفرانس برلين از سوی جريان‌هاي نزديك به سازمان اعلام نکرد.
اصلاح‌طلبان هجمه‌ شديدي را عليه صداوسيما به راه انداختند و برنامه پخش شده از سيما را به «شوي تلويزيوني» تعبير کردند و چنين نوشتند: «آنچه تحت‌ عنوان فيلم نشست برلين در چند نوبت از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شد و تبليغات سنگيني كه پس از آن زينت‌بخش برنامه‌هاي تلويزيوني گرديد، اقدامي بود كه نه تنها موازين شرعي و ارزش‌هاي دين، بلكه حداقل پايبندي به اصول انساني در آن رعايت نشده بود.»
این جریان تلاش کرد همچون گذشته، اين بار نيز پخش فيلم نشست برلين را در راستاي اقدامات جناحي رقيب‌ سياسي خود تحليل کند و اين اقدام صداوسيما را در قالب‌ سناريوي «بحران‌آفرين براي نيل به اهداف ضد دوم خرداد» قرار دهد و مدعي شود: «پخش مونتاژ شده و جنجالي كنفرانس برلين از صداوسيما، به راه انداختن تظاهرات خياباني، دامن ‌زدن به فضاي ناامن و بي‌ثبات و اخيراً تعطيلي غيرقانوني مطبوعات، همگي به بخش‌هاي گوناگون سناريوي بحران‌آفريني براي نيل به اهداف ضد دوم خرداد است.»
تحليل رهبر معظم انقلاب اسلامي از آنچه جريان‌هاي مخالف نظام اسلامي در برلين ترتيب داده بودند، مي‌تواند معيار خوبي براي ارزيابي وضعيت آن روز اصلاح‌طلبان در قبال منافع ملي باشد. ايشان در جمع برخی از سران جبهه دوم خرداد در اين باره مي‌فرمايند:
«... كنفرانس برلين به دنبال تدارك و برنامه‏ريزي چندين ماهه و با دقت در انتخاب ميهمانان كنفرانس برگزار شد تا اين‌گونه وانمود شود كه اين افراد، نمايندگان قشرهاي مختلف ملت ايران هستند. برگزاركنندگان كنفرانس در واقع درصدد بودند با اين مقدمات و تداركات و دعوت از همه جناح‌هاي مخالف نظام در خارج، كنفرانس را به جلسه محاكمه انقلاب و نظام اسلامي تبديل كنند و با تبليغ ناكارآمدي نظام اسلامي از زبان دعوت‏شدگان داخلي، از زبان ضد انقلاب هم اين‌گونه تبليغ كنند كه اصلاحات اساسي، تنها با حذف اسلام، ولايت فقيه، شوراي نگهبان و حدود اسلامي از قانون اساسي و يا كلاً نوشتن قانون اساسي جديد، امكان‏پذير است، اما خداوند اين نقشه را بر هم زد و روسياهي كنفرانس برلين براي سياستمداران آلماني ماند. من با دولت آلمان كاري ندارم، اما اين بار چندمي است كه سياستمداران آلماني، بي‏استعدادي و كندذهني خود را آشكار مي‏كنند و بازهم سرشان بي‏كلاه مي‏ماند... .» (6/2/1379)
بعدها بهزاد نبوي، عضو کلیدی اصلاح‌طلبان خاطره‌اي از این دیدار ذکر کرد که مي‌تواند ماهيت عملکرد سياسي اين جریان را به خوبي به نمايش بگذارد. وي نقل مي‌کند:
«در فروردين يا ارديبهشت سال 79 و به دنبال نمايش شوي طراحي شده كنفرانس برلين از سوي سيماي جمهوري اسلامي، به اتفاق نمايندگان گروه‌هاي اصلاح‌طلب، ديداري با رهبري داشتيم. از آنجا كه نمايش شوي مزبور را مقدمه برخوردهاي بعدي با شركت‌كنندگان در كنفرانس مزبور مي‌دانستيم، در اين ديدار نسبت به اقدامات احتمالي بعدي هشدار داديم و تأکيد کرديم اعلام اين نگراني به معناي تأييد کليه مواضع و ديدگاه‌هاي شركت‌كنندگان در آن كنفرانس نيست. مقام رهبري نسبت به عدم موضع‌گيري علني اصلاح‌طلبان نسبت به آن مواضع گله كردند و بـنده عـرض كردم ما آدم‌فروش نيستيم و در شرايطي كه اين افراد در معرض تهديد هستند و انتقادات ما مي‌تواند بهانه و توجيهي براي برخوردهاي شديدتر با ايشان باشد، از هر گونه نقدي خودداري مي‌کنيم... .»

 

مرتضي دخيلي/ عراق در سال سوم و چهارم جنگ، براساس تجارب به دست آمده از ميادين نبرد، تاکتیک‌هاي جديدي اتخاذ کرد و به تناسب آن فرم و شکلي مناسب به خود داد. مواجهه با دشمن در ابعاد جديد طبعاً به تاکتيک‌ها و تدابير جديدی نیاز داشت تا از هر گونه رکود در امر جنگ ممانعت به عمل آيد.
بر همين اساس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اثناي عمليات والفجر مقدماتي، با تشکيل يک قرارگاه، منطقه هور را برگزید و تلاش‌هاي مقدماتي خود را آغاز کرد تا از اين طريق، فضايي مناسب براي ادامه نبرد فراهم آيد.
نظر به ضعف‌هاي عديده دشمن در مواجهه با عمليات آبي‌ـ خاکي و به منظور برهم زدن معادله نظامي جنگ به نفع جمهوري اسلامي و نيز به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه‌ هور با سه ويژگي برجسته انتخاب شد:
1‌ـ ضعف و ناتواني دشمن در عمليات آبي‌ـ خاکي و ناتوانی در انطباق سريع با موقعيت جديد،
2ـ سرعت عمل، 3‌ـ غافلگيري.
در واقع، منطقه هور با توجه به تجارب به دست آمده از رمضان تا والفجر 4 و با در نظر گرفتن توان خودي و دشمن و نيز نقش زمين و تأثيرگذاري آن انتخاب شد.
راکد بودن نسبي آب هور و وسعت بيش از اندازه آن، که طبعاً به طولاني شدن عقبه‌هاي خودي منجر مي‌شد و نبود زمين مناسب برای استفاده از آتش در پشتيباني تک و همچنین استنباط خاص دشمن از قدرتمندي و قابليت‌هاي نيروهاي خودي (پس از عمليات رمضان تا قبل از خيبر)، تماماً موجب مي‌شد دشمن تصور عمليات گسترده را از هور نداشته باشد و همين امر سبب شد عراق جزاير مجنون شمالي و جنوبي و شرقي دجله را تنها با استعداد کمتر از چند گردان پدافند کند.

 

محمدرضا قضایی/ آیات متعددی در شأن امام حسین(ع) نازل شده است. در آیه 15 سوره مبارکه «احقاف» آمده است: «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است، تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد...». امام صادق(ع) می‌فرمایند: «وقتى فاطمه(س) به حسين حامله شد، جبرئيل نزد رسول خدا‌(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، فاطمه صاحب پسرى خواهد شد كه بعدها به دست امّت تو كشته خواهد شد و به همين منظور فاطمه در دوران حمل و... با يك ناراحتى روحى توأم بوده است.» سپس امام صادق(ع) می‌فرمایند: «در دنيا مادرى يافت نشده است كه هنگام به دنیا آمدن فرزند خود نگران باشد؛ ولى فاطمه يك چنين حالتي داشته است، زيرا متوجه شده بود كه فرزند دلبند وي به دست اين امّت كشته خواهد شد و براى همين منظور اين آيه نازل گرديد.»(تفسير البرهان)
مدتی که خداوند برای شیر دادن مادر به نوزاد تعیین کرده، دو سال است(حولین کاملین‌)، (آیات 233 سوره بقره و 14 سوره لقمان)؛ ولی در آیه 15 سوره احقاف جمع دوران حمل و دوران شیردهی را سی ماه ذکر فرموده است. امام حسین(ع) پس از شش ماه حمل به دنیا آمد که در جمع آن با دوران شیرخوارگی به سی ماه می‌رسیم. پس قطعاً شأن نزول این آیه ماجرای دوران حمل امام حسین(ع) و غمگینی مادرش از اخباری است که در مورد شهادت ایشان شنیده بود.
از دیگر آیاتی که در شأن امام حسین(ع) نازل شده، آیه 22 سوره «الرحمن» و سوره فجر است. شیخ عبدالله بحرانی می‌نویسد: «یکی از حاضران پس از بیان امام صادق(ع) عرض کرد: چگونه این سوره، سوره امام حسین(ع) است؟ حضرت فرمود: مراد از «نفس مطمئنه» در این آیه امام حسین(ع) و اصحاب و شیعیان آن حضرت است.»