علی نصیریان گفت: مشایخی یکی از ستونهای پنجگانه هنرهای نمایشی ایران بود. بنابراین وقتی اینها میروند بنایی که برپا کرده بودیم، سست میشود که انشاءالله نسلهای بعدی بهتر کار خواهند کرد. هیچ کس جای جمشید مشایخی را نمیتواند بگیرد. هر یک از بازیگران ما روال و شکل کار
خود را دارند.
نسیم اسدپور/ امسال هم به رسم دیرینه و چندین ساله، تلویزیون با چند سریال کنداکتور نوروزی خود را بست. سریالهایی که از مدتی قبل، به عنوان سریال نوروزی معرفی شده بودند، از جمله سریال «نون.خ»، «بر سر دوراهی»، «زوج یا فرد» و سریال «شش قهرمان و نصفی» که بیربط با شعار امسال، یعنی رونق تولید هم نبود.
سریالهای امسال هر یک با قصه به سراغ بیننده آمدند و این شاید نقطه قوت سریالهای امسال باشد که توانستند مخاطب را به یاد سریالهای مناسبتی دهه 80 بیندازند، دیگر وجه قوتِ کنداکتور سریالهای نوروزی 98 کمدی بودن آنهاست، چیزی که بیش از هر چیز دیگر مردم در وضعیت کنونی به آن نیاز دارند.
اما در میان این نقاط قوت، هر یک از سریالها نیز به خودی خود وجه تمایزی مختص خود داشتند.
سالهای گذشته «پایتخت» که تقریباً پای ثابت انتخاب شبکه اول سیما بود، توانسته بود رضایتمندی حداکثری مخاطبان را از آن خود کند، اما شاید وقت آن رسیده بود که تنوعی در این تصمیمگیری ایجاد شود، که اتفاقاً نتیجه این تغییر و تنوع، سریال مطلوبی شد که طبق نظرسنجی توانست عنوان پرمخاطبترین سریال نوروزی را از آن خود کند. «نون.خ» کاری از سعید آقاخانی که میتوان گفت ممکن است از این پس بتواند یک رقیب جدی برای «پایتخت» محسوب شود.
تحسین کردزبانها از «نون.خ»
«نون.خ» این بار به سراغ فرهنگ جدیدی رفت که اتفاقاً تا پیش از این نیز کمتر به آن توجه شده بود؛ کردهای عزیز کشورمان که فرهنگ غنی و زبان شیوایشان جزئی از فرهنگ بزرگ ایران اسلامی را تشکیل میدهد. داستان این مجموعه پیرامون یک تولیدکننده در یکی از روستاهای غرب کشور به نام نورالدین خانزاده بود که توانسته بود با کمک همولایتیهای خود این محصول را حتی به کشورهای دیگر صادر کند؛ اما در این میان اتفاقاتی رخ داد که او را بدهکار مردم کرد و مابقی ماجرا در پس دادن بدهیهای او به روستاییها گذشت. پرداختِ همراه با طنز به رسم و رسوم و فرهنگ این خطه از سرزمینمان آنقدر هوشمندانه بود که تحسین کردزبانها و حتی امام جمعه مریوان را به همراه داشت، البته این تحسین به دور از نقد هم نماند. ورود قوی به داستان که با آمدن نورالدین به تهران با افتی شدید مواجه شد، شخصیت دوستنداشتنی «سیروس» داماد نورالدین که اتفاقاً هم انتظار میرفت با بازی علی صادقی بیشتر از این دیده شود و همچنین روال بدون فراز و فرود چند قسمت میانه سریال را میتوان از ضعفهای جدی این مجموعه دانست. البته خارج شدن داستان از زندگی معمولی و وارد شدن به ماجراهای کمی دور از ذهن، مانند خرید هواپیما یکی دیگر از نقاط ضعف این مجموعه بود.
انتخاب راه درست زندگی
در «بر سر دوراهی»
این دور ماندن داستان از زندگی و روال عادی مردم، در سریال بر سر دوراهی نیز به چشم میآمد. سریال «بر سر دوراهی» شبکه دوم سیما با وجود اینکه قالب طنز نداشت، توانست مخاطبان زیادی را هر شب ساعت 9 پای شبکه دو بنشاند. وجه تمایز این سریال داشتن یک قصه جذاب و بازیگران توانمندی، همچون حمید گودرزی، مهراوه شریفینیا و میترا حجار بود؛ اما با وجود اینکه پیام داستان تلنگری به مخاطبان بود که مبادا با رسیدن به آرزوهایشان اصالت و پاکی خود را فراموش کنند، این پیام در قالب قصهای نه چندان واقعی بیان شده بود؛ پسری جوان با ثروت پیرزنی که ادعای عاشق بودنش را داشت، به مکنت فراوانی رسید، هر چند این داستان تا حدی غیرواقعی به نظر میرسید، اما جذابیتهای داستان و کشمکشهایی که ایجاد میکرد سبب میشد مخاطب نتواند شبی از ماجرا را از دست بدهد.
زوج و فرد در مسیر تکرار!
و اما سریال «زوج یا فرد»، سریالی که ما را به یاد سریالهای دوران نه چندان دور میبرد، سریالهایی که اتفاقاً هم طرفداران زیادی داشت؛ اما مدتی بود دیگر در سریالهای مناسبتی شاهد آن نبودیم. این سریال یادآور سریالهایی مانند «چک برگشتی» بود. «زوج یا فرد» در قالب طنز به موضوعاتی مانند آقازادگی، اختلاس و... پرداخته بود. در این سریال نیز بازیگران توانمندی حضور داشتند؛ اما تکراری بودن بازی آنها تا حدی مخاطب را دلزده میکرد؛ برای نمونه، مرجانه گلچین با همان اداهای طنز همیشگیاش نقش زنی زحمتکش را بازی میکرد، مهران غفوریان شخصیت تکراری آدم سوءاستفادهگر داشت که اتفاقاً سر بار دیگران هم بود و هاشمی در نقش یک مدیر دولتی وظیفهشناس نتوانسته بودند شخصیتهای جدیدی را در دل داستان تعریف کنند.
خلاقیت و تنوع
در کنداکتور نوروزی امسال
«شش قهرمان و نصفی» سریال شبکه 5 سیما با موضوع تولید ملی بود که پخش آن همزمان با اتمام سال حمایت از کالای ایرانی و آغاز سال رونق تولید را میتوان خوش سلیقگی یا حتی شانس مدیران رسانه خواند؛ چرا که بدون شک انتظار میرفت صداوسیما کاری جدیتر از چند تیزر و فیلم کوتاه را در این زمینه ارائه دهد. اما زمان و حتی شبکه انتخابی برای پخش این سریال را میتوان تا حدی کجسلیقگی همان مدیران دانست؛ چرا که مخاطبان این سریال نوجوانان بودند؛ اما پخش همزمان آن با برنامههایی مانند عصر جدید و خندوانه مجال دیده شدن آن را میگرفت.
با همه اینها با بررسی سریالهای نوروزی میتوان دریافت، سریالهای نوروزی امسال برخلاف سال گذشته یا حتی میتوان گفت چند سال گذشته توانست مورد مقبولیت بیشتری قرار گیرد و مخاطبان بیشتری را در ایام نوروز پای رسانه ملی بنشاند. خلاقیت، تنوع و همچنین داشتن قصه در سریالها ویژگی بارز سریالهای 98 بود، اما بدون شک کنداکتور امسال به مدیران سازمان این جرئت را داد که از ریسک کردن و جایگزین کردن برخی کارها با تولیدات جدیدتر و اطمینان کردن به هنرمندان دیگر نهراسند. ماه رمضان پیش رو است و امیدواریم کنداکتور ویژه این ماه نیز بتواند خانوادههای ایرانی را همچنان مخاطب رسانه ملی نگه دارد.
ندا کرمانشاهی/ چند سالی است که تلویزیون برای لحظه تحویل سال ویژه برنامههایی را آماده میکند، امسال نیز به رسم سالهای گذشته هر یک از شبکهها ویژهبرنامهای را تدارک دیده بودند تا در شادی شروع سال جدید با خانوادهها همراه باشند.
تعداد برنامهها در شبکههای یک، دو، سه، چهار، پنج و برخی شبکههای دیگر بیانگر رقابتی تنگاتنگ میان شبکهها در جذب مخاطب بود؛ اما این رقابت سازنده هم نتوانست موجب تنوع و خلاقیت در برنامهها شود.
تکراری بودن موضوع برنامهها با آنچه در سالهای گذشته شاهد آن بودیم، مانند دعوت از سلبریتیها و پرکردن برنامه با حضور آنها و همچنین سردرگمی مخاطب در اینکه قرار است چه محتوایی در برنامه انتخاب شدهاش ارائه شود، خصلت بارز برنامههای امسال بود. در واقع میتوان گفت، داشتن هدف مشخص حلقه مفقوده ویژه برنامههای تحویل سال بود.
شاید در این میان بتوان تنها «فرمول یک» شبکه یک سیما را برنامهای خواند که هدفی مشخصتر و متفاوتتر را دنبال کرده بود. فرمول 1 این بار رسم دیرینه صدا و سیما در لحظه تحویل سال را تا حدودی شکست و به سراغ چهرههای مردمی رفت که نام سلبریتی را به یدک نمیکشند. این موضوع سبب شد تا مردم احساس قرابت بیشتری با برنامه داشته باشند؛ با این حال حضور سلبریتیها هم بخش چشمگیر برنامه بود که انگار به عادتی دیرینه در ویژه برنامههای تحویل سال تبدیل شده است.
با این حال از انصاف دور است اگر نگوییم که برنامه موضوعی جدید و اتفاقاً مورد نیاز جامعه بود اما برخلاف موضوع برنامه که کمی متفاوتتر از بقیه برنامهها بود، مجری آن که در طول سال بینندگان بارها و بارها و در هر برنامه روزانه و ویژه برنامهای با چهره او روبهرو میشوند، شاید کمی حالت تکرار به خود گرفت که، هر چند این بار علی ضیا تلاش کرد تا اجرای متفاوتتری را در برنامه به نمایش بگذارد.
«پل فروردین» ویژه برنامه شبکه دوم بود که حتی دکور سمبلیک آن و تلاش بیهوده خانم مجری هم نتوانست آن طور که باید بیننده را مشتاقتر کند، کما اینکه حتی این اجرا ضعف بزرگی هم برای برنامه محسوب شد؛ زیرا فارغ از توانمندیهای ژاله صامتی، این بار اجرایش چنگی به دل نمیزد، از سوی دیگر زرق و برق لباسهای خانم مجری این فکر را در ذهن مخاطب تداعی میکرد که شاید نمیدانند در شرایط اقتصادی سال گذشته چه بر مردم و هموطنانشان گذشته است، البته خیلی زود و به هر دلیل که در این یادداشت مجالی برای بیان آن نیست، از نیمه راه سازندگان برنامه، ترجیح دادند اجرا را به افراد دیگری بسپارند؛ فارغ از حاشیههای تغییر مجری، برخی آیتمهای برنامه، مانند معرفی مراکز و نقاط دیدنی ایران در قالب مستند بخش جذاب این برنامه بود؛ اما حتی در این آیتمها هم سلبریتیسالاری مشهود بود.
اگرچه در این یادداشت نمیتوان یکایک برنامهها را بررسی کرد، اما ازهمگسیختگی و شلوغکاریهای بیهدف، همچنین تکراری بودن آنچه قرار است مخاطب با آن روبهرو شود، ویژگی بارز بیشتر برنامهها بود. اگر قرار باشد تعدد برنامهها، موجب غفلت از کیفیت شود، همان بهتر که این رسم (هر شبکه، یک برنامه ویژه تحویل سال) آن هم با این همه دبدبه و کبکبه و هزینههای هنگفت برچیده شود. شاید یک برنامه ویژه، متفاوت و پرمحتوا بهتر از 10 برنامه تکراری و یکنواخت باشد.
محبوبه ابراهیمی/ دختر و پسر جوان، تصمیمشان را برای ازدواج حتمی کرده بودند. خدمت امام خمینی(ره) رسیدند تا با نفس ایشان، خطبه عقدشان جاری شود و دعای خیر آقا، بدرقه زندگیشان باشد. امام(ره) خطبه را خواندند و در حالی که حاضران منتظر نصیحتی ویژه بودند، رو به زوج جوان کرده و فرمودند: «بروید با هم بسازید!». همه توصیه آقا در همین جمله به ظاهر ساده خلاصه شده بود!
زندگیهای شاد و ماندگار را که مرور میکنیم، به همین اصل اساسی و مهم میرسیم که گویی قدر مشترک تمام زندگیهای ایدهآل و گارانتی پیوندهای زناشویی همین با هم کنار آمدن و ساختن است.
سراسر زندگی پرفراز و نشیب بانو خدیجه با نبی خدا(ص) مملو از این جلوههای مدارا و توأم با دلدادگی است؛ خدیجه اگر چه تاجری ثروتمند و بینظیر بود، اما در زندگی نبی خدا(ص) با فقر مالی آن حضرت بسیاری از سختیهای دیگر مدارا پیشه کرد که حاصل این عاشقانه و مدارا، دختر دردانهای شد که در زندگی با علی(ع) به رسم مادر وفا کرده و مدارا و سازش پیشه کرد؛ کارهای سخت و طاقتفرسای حضرت فاطمه(س) در خانه مولا، رسالت اطعام فقرا و بسیاری صبوریهای دیگر، او را به الگوی بیهمتای همسری مبدل کرد. این مدارا و سازش، نسل به نسل به فرزندان آن دو معصوم یکتا منتقل شد و به همین دلیل زندگی مشترک هیچ کدام از یازده آفتاب شیعه، غروب طلاق و جدایی را به خود ندید. حتی امام حسن(ع) سالهای سال با زنی زندگی کرد که قلبش مملو از قساوت و کینه به اهلبیت(ع) بود و در نهایت قاتل حضرت شد؛ اما امام حتی با چنین همسری مدارا کرد و اگر چه مظلومانه، اما با رفق و مدارا زندگی مشترک خود را رقم زد. نظیر این زندگی برای امام جواد(ع) نیز منقول است.
اینها البته به این معنا نیست که مدارا مختص زندگیهای اهل بیت و انبیا و بزرگان دین است؛ بلکه کم نیستند همسران عادی و دستیافتنی در اطرافمان که زندگیهای شیرینشان برداشتی کوتاه از این پیوندهای آسمانی است؛ زندگیهای آرام و عاشقانه پدر بزرگها و مادر بزرگهایمان، از این قبیل هستند که ثابت میکنند عمر پیوندهای زناشویی را میتوان شادتر و طولانیتر کرد، تنها با یک فرمول ساده و آموختنی به نام «مدارا».
قدر مسلم، زندگی شاد، نه زندگی بیفراز و نشیب و عاری از سختی، که زندگی عادی و توأم با کشمکشها و ناآرامیهایی است که با نرمی و ملاطفت یکی از همسران یا هر دو به ساحل آرامش میرسد که این حقیقت مدارا و سازگاری است.
همین ضرورت و اهمیت ویژه سبب شده است تا در متون دینی نیز بر فضیلت مدارای همسران و پاداشهای الهی در برابر آن تأکید بسیار شود. برای نمونه، پیامبر اکرم(ص) مردان مداراکننده با همسران بد اخلاق را به پاداشی مشابه پاداش حضرت داوود و ایوب(ع) مژده میدهد و در مقابل به زنانی که در برابر همسرانشان مدارا میکنند، به برداشته شدن عذاب قبر و محشور شدن با حضرت فاطمه(س) بشارت میدهد و چه پاداش و بشارتی بالاتر از این.
اما ممکن است این سؤال مطرح شود که شاید هر شخصی تاب سازش در برابر ناملایمات یا بیاخلاقیهای همسر را در حد الگوهای دینی نداشته باشد یا ممکن است در مواردی سازش و مدارا، نتیجه عکس به همراه داشته و باعث آزار روح و روان و حتی جسم فرد شود؛ آیا در چنین شرایطی هم فرمول مدارا، راه حل مسئله خواهد بود؟ حقیقت این است که اگر چه در موارد بسیاری، نرمی و ملایمت زن یا مرد در برابر پرخاشگری و بدرفتاری همسر، میتواند به اصلاح رفتار او منجر شود و رابطه صمیمی را جایگزین نزاع و مشاجره و طلاق کند، اما نمیتوان آن را عمومیت داد و در مواردی خاص کارساز نیست. برای نمونه، مردی که دست بزن دارد و آزارهای جسمی به همسر وارد میکند، شاید رفتارش با مدارا بدتر و شدیدتر شود. یا زنی که حق همسر را پایمال میکند و نیازهای مختلف او را نادیده میگیرد، شاید هرگز با اغماض و سازش همسر متوجه اشتباه خود نشود. بیشک شاید تنها اکتفا کردن به سازش و مدارا نتواند راه حل مناسبی باشد، در چنین مواردی مراجعه به مشاور کارشناس، آگاه، مؤمن و متعهد بهترین راه حل است تا با راهنمایی او بتوان بهترین روش را برای بهتر زندگی کردن با شریک زندگیمان پیشرویمان قرار دهد.
اگر با این نگاه و با دقتی مضاعف، روابط همسریمان را مرور کنیم، شاید در بسیاری موارد، حق با مدارا بوده و ما به جای سازش، ساز ناسازگاری زدهایم. این روزها که بهار با سرانگشت هنرمندانهاش رنگ تازهای به دنیا میزند، فرصت مناسبی است تا ما نیز با بهارِ سازش و مدارا، رنگی جدید و درخشان به باورها و رفتارهایمان بنشانیم و بوم زندگیمان را نقشی زیباتر بزنیم.
شهناز سلطانی / دنبال کار میگردیم. یک کار راحت با درآمد خوب و ساعت کار کمتر. فاصله محل کار هم از خانه زیاد نباشد. مزایای آن هم چشم ما را بگیرد. آیا این رؤیای پیدا کردن شغل دلخواه ما شدنی است یا فقط در ذهن ما جای دارد؟! چرا شغل مورد دلخواه ما جویندگان کار شغلی راحت و بیدغدغه و میزدار است؟
بیکارانی که زیاد میشوند
مرکز آمار ایران در تابستان سال گذشته (سال 1397) طرح آمارگیری نیروی کار را اجرا کرد که در این طرح مشخص شد 2/12 درصد جمعیت فعال کشور بیکار هستند. این رقم در مقایسه با سال 1396، رشد 7/0 درصدی را نشان میدهد. با این حساب، بر اساس آمار مورد قبول مرکز رسمی آمار کشور، 3 میلیون و 326 هزار نفر در سال گذشته در گروه بیکاران قرار داشتند.
نگاهی از سر تأمل به این آمار و ارقام نشان میدهد، این تعداد بیکار در کشور کم نیست و اگر از زاویه دیگری به آن نگاه کنیم پیامدهای اجتماعی که به دنبال بیکاری در جامعه نمایان میشود، موضوع مهمی است که نمیتوان از آن چشم پوشید و همین طور این تعداد جمعیت بالقوه که تا چه حد میتواند در رشد اقتصادی جامعه اثرگذار باشد. اما چرا این همه بیکار وجود دارد؟
وظیفه ما و مسئولان
در اینکه حل بخشی از مشکل بیکاری در کشور در گرو انجام وظیفه مسئولان مرتبط است، هیچ حرفی نیست؛ اما بخشی از این مشکل به دلیل ذهنیت ما به اصطلاح بیکاران و توقعات غیر منطقی ماست که بحث بر سر همین موضوع است. اگر به فهرست شرایط کاریابی بخش زیادی از جمعیت فعال و بیکار کشور نگاهی بیندازیم، آن وقت بیشتر متوجه این قضیه میشویم. شرایطی که گاهی خوب و حتی عالی و آرمانی و رؤیایی است و چه بسا یافتن شغلی با چنین شرایط اسم ما را سالها در سیاهه بیکارها حفظ کند و ما در تحقق چنین رؤیایی سالها را یکی یکی به هم گره بزنیم؛ اما چرا در ذهن بیشتر جویندگان کار این تصویرسازیها وجود دارد.
زندگی خوب در فیلمها
نگاهی به فیلمها و سریالهای تلویزیون که مخاطبان زیادی دارد، تقریباً همیشه یک زندگی مقبول طبع بسیاری از ما را ترسیم میکند. در این فیلمها در بیشتر مواقع، همه شغلهای خوب با وجهه و جایگاه اجتماعی خوب دارند. همه خانههای بزرگ بدون نگرانی از اجاره خانه و اقساط بانکی دارند. همه خانوادهها وسیله نقلیه شخصی و خوب دارند و... . تصور کنید بیننده این تصاویر نوجوانها و جوانهایی هستند که یا در سن کار و به دنبال کار هستند یا در سالهای نزدیک به این خیل خواهند پیوست. در این فیلمها چقدر از سختیهای یک شغل یا دغدغههای آن شغل برای صاحبانش حرف زدهایم و تصویر ساختهایم. جواب آن حتماً ناچیز است. در این تصاویر که ترسیم کردهایم و قالب ذهنی که برای بیننده ساختهایم، جای سختکوشی و قناعت و وجود مشکل و تلاش برای حل مشکل به شکل محسوسی خالی است.
تربیت شغلی ما
ما فرزندانمان را برای داشتن یک شغل خوب و راضیکننده و مهمتر معقول در آینده چقدر و چگونه تربیت کردهایم. در دهههای اخیر که تحولات اجتماعی در جامعه ایران اغلب ما را شهرنشین کرده، شیوه زندگی دگرگون شده است. در این دگرگونی والدین کار زیاد میکنند تا زندگی در حد توانشان به رفاه بیشتر منجر شود. به این ترتیب، والدین مایحتاج فرزندان را بیش از نیاز فراهم میکنند. همه سعیشان این است که دلخواسته فرزندان بینقص و بیکم و کاست و باب میل آنها مهیا شود. در این تلاش مضاعف والدین، بچهها تلاشی نمیکنند. این حمایت بیچون و چرای والدین و فراهم کردن همه امکانات و درخواستهای فرزندان استقلال و تلاش را از فرزندان ناآگاهانه و ناخواسته سلب میکند. آنها میدانند و به این باور رسیدهاند که اگر کار نداشته باشند، والدین پشتوانه آنها هستند. تا این تفکر در آنها وجود دارد، آنها به دنبال یافتن شغلی ایدهآل و مطلوب هستند.
مهارت شغلی داریم؟
نداشتن مهارتهای لازم برای یک شغل تا اندازهای مهم است که در واکاوی بیکاری و حل آن اولین و مهمترین مسئله در کشور ما لقب گرفته است. شاید مدرک دانشگاهی داشته باشیم، اما بلد نیستیم چطور از آن استفاده کنیم. در دنیای جدید فراگرفتن مهارتهای لازم سبب شده است تواناییهای تئوریک به حاشیه برود. علاوه بر این کاریابی از شیوه سنتی فاصله گرفته است. ارتباطات جدید در دنیای واقعی و مجازی و عضویت در شبکههای تخصصی یکی از مهمترین راههای یافتن شغل عنوان میشود. شبکههایی که در آن شما با متخصصان آن حوزه که در آن دنبال کار هستید، مرتبط میشوید و مطلع میشوید که کجا و برای چه کاری نیروی کار لازم دارد.
داستان زندگی موفقیتها
گاهی لازم است داستان زندگی کسانی را که موفق هستند، بخوانیم و بشنویم تا بدانیم چه راه دراز و سختی را آمدهاند. این سبب میشود از رؤیاپردازی دست برداریم و منطقی و واقعی به شغلی که به دنبالش هستیم، فکر کنیم.
کار و تلاش چارهساز است
شک نکنیم که اگر فردی، خانوادهای، گروهی و جامعه و کشوری پیشرفت اقتصادی و به دنبال آن اجتماعی کرده است، با کار زیاد و خستگیناپذیر و با پشت سر گذاشتن مشقتهای فراوان بوده است و ما راه آمده را ندیدهایم و فقط این نقطهای را که ایستادهاند، نظاره میکنیم. ما برای رسیدن به یک کشور پیشرفته و توسعهیافته از بعد اقتصادی و اجتماعی راهی جز تلاش و کار و فعالیت نداریم. این همان راهی است که کشورهایی که به آن لقب «توسعهیافته» دادهایم،
رفتهاند.
پرسش: نظر شما درباره روابطی که در سنین کم با هدف ازدواج شکل میگیرد، چیست؟
پاسخ: برای تصمیمهای بزرگ در زندگی باید به حدی از بلوغ فکری رسیده باشید. در بلوغ جسمی قسمت هیجانی مغز رشد کرده و افراد سرتا پا هیجان هستند؛ اما در سن 18 و 19 سال به بعد قسمت منطقی مغز به طور کامل رشد میکند. بنابراین بسیاری از رفتارها منطقیتر میشود و جوان خیلی از انتخابهایی را که قبل از این داشته، قبول ندارد و دیگر برایش جذاب نیست. کمتر کسی در 17 سالگی آمادگی و شرایط ازدواج دارد. در واقع این سن وقت درس خواندن است. در این مقطع باید برای کنکور آماده شوند. درس بخوانند و آینده شغلی و تحصیلی خوبی برای خود فراهم کنند. یا میتوانند به استقلال بیشتر و افتخارآفرینی برای خود و خانواده بپردازند. اگر هم به درس علاقهای ندارند، به مهارتآموزی در یک حرفه یا آموختن هنری بپردازند تا خبره شوند و از طریق آن آینده پرباری برای خود بسازند.
ازدواج یک امر مبارک و توصیه شده در تعالیم و از سوی بزرگان دین است، اما زمانی به ازدواج فکر کنید که کار، تحصیل و هدفهای مهم زندگیتان مشخص باشد و حداقل در مسیر کسب آنها باشید و مراقب باشید؛ چرا که هرگونه اقدام بیموقع آسیبهای جدی و جبران ناپذیر به شما و آینده شما خواهد زد.
لیلا وطنخواه
دکترای مطالعات زنان و خانواده و مشاور خانواده و ازدواج
کتاب «خاطرات سفیر» خاطرات خانم نیلوفر شادمهری شامل بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است.
او شد سفیر ایران یا بهتر بگوییم سفیر اسلام در قلب کشور فرانسه. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته طراحی صنعتی، برای مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود.
خاطرات دختر مسلمانی که در کشور فرانسه، هرچند برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری حضور دارد؛ اما سفیری شده است برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجهه او با آدمهای مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذابتر میکند، از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه تنها به دلیل حجابش و دست ندادن با سرشناسترین استادان مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل برای «یک سلیم النفس.»
وی در این کتاب، حدود سی خاطره را به رشته تحریر درآورده و توضیح نیز داده است که این مجموعه در واقع بخش اندکی از تمام خاطرات ایشان است و ابراز امیدواری کرده است بتواند فصلهای بعدی این کتاب را نیز بنویسد. خانم شادمهری هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه هنر است.
این کتاب در سال ۹۶ و با دو طرح جلد متفاوت منتشر شده است؛ یکبار انتشارات کجاوه سخن سوره مهر در ابتدای سال ۹۶ و بار دیگر در پاییز ۹۶ انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است. رهبر معظم انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها گفتند: «کتاب خاطرات سفیر را توصیه کنید که خانمهایتان بخوانند.»