علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: ترامپ برای دور آینده انتخابات ریاست‌جمهوری به شدت نیازمند رأی لابی صهیونیسم در آمریکاست؛ برای همین مرتب در حال باج دادن به این رژیم است. ترامپ اشتباه بسیار بزرگی را مرتکب شده و آثار و تبعاتش را بدون آنکه نیاز باشد ما به عنوان جمهوری اسلامی ‌اقدامی‌ انجام دهیم، به دلیل محبوبیت بالای ایران و سپاه، از سوی کشورهای منطقه خواهد دید.

بازخوانی یک واکنش تکراری در رسانه‌های اصلاح‌طلب

 

سید فخرالدین موسوی/
«علی خرم» دیپلمات سابق و از حامیان برجام، در مصاحبه با روزنامه «همدلی» گفت: «بدون شک تحریم کردن و در لیست گروه‌های تروریستی قرار دادن سپاه پاسداران، دارای تبعات داخلی و خارجی خواهد بود. واقعیت انکارناپذیر این است که نیروی قدس سپاه پاسداران ایران و ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا سه دهه است که در چالش سنگین به سر می‌برند و آمریکا و ایران هر دو مأموریت‌های برون‌مرزی نیروهای نظامی یکدیگر را مداخله در امور داخلی دیگر کشورها و مناطق خوانده و یکدیگر را به داشتن استراتژی «هژمونی و سلطه» متهم می‌کنند.» خرم تصریح کرد: «به نظر من بهترین کار این است که مقامات ارشد حکومت جمهوری اسلامی ایران باید به‌ دنبال راه چاره برای واکنش به سیاست‌های دولت کنونی آمریکا باشند؛ البته در اینجا باید افزود که منظورم از واکنش این است که واکنش‌ها به گونه‌ای باشد که منافع ملی ایران تأمین شود. نباید فراموش شود که فعلاً در آمریکا با دولتی سر و کار داریم که در قیاس با دولت قبلی خیلی سخت‌گیرتر است. تصمیم‌گیرندگان ایران باید فکر کنند که امکان توافق تاکتیکی وجود دارد یا نه؛ چون وقتی ببینند که فشارهای آمریکا بیش از انتظارشان است، نشستن به انتظار به پایان رسیدن ریاست‌جمهوری ترامپ احتمالاً کار عاقلانه‌ای نیست.»
روزنامه «سازندگی» در گزارشی با عنوان «چشم در برابر چشم» نوشت: «کاخ سفید در اقدامی غیر معمول و برخلاف عرف بین‌المللی، سپاه پاسداران را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داد.» این روزنامه اصلاح‌طلب در ادامه نوشت: «نزدیک به چهار دهه است که رقابت‌های میان ایالات متحده و ایران به سان بازی شطرنجی شده که در جریان آن به جای رقابت دو ضلع، شاهد حضور ضلع سومی نیز هستیم؛ بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای که گاه در زمین ایران بازی می‌کنند و گاه در زمین ایالات متحده. این رقابت‌ها محصول افزایش نفوذ استراتژیک ایران در حاشیه خلیج‌فارس، خاورمیانه و شمال آفریقاست.» سازندگی در پایان تأکید می‌کند: «دیپلماسی، تنها راه پایان دادن به تنش‌هاست.»
روزنامه «شرق» در گزارشی با عنوان «آیا می‌شود با ترامپ گفت‌وگو کرد» نوشت: «بسیاری از تحلیلگران معتقدند سال جاری، اوج درگیری سیاسی و دیپلماتیک ایران و آمریکا خواهد بود و برخی نیز احتمال درگیری نظامی را محتمل می‌دانند؛ اما نگارنده معتقد است اتفاقاً ماه‌های آتی، بهترین زمان مذاکره با ترامپ است. ترامپ در آستانه فعالیت‌های انتخاباتی ۲۰۲۰ نیازمند یک برگ برنده تعیین‌کننده است. مذاکره با ایران و احیای برجام می‌تواند این برگ برنده را در اختیار او قرار دهد. اگر چه ترامپ سعی خواهد کرد احیای برجام را به عنوان یک توافق جدید قلمداد و معرفی کند؛ اما می‌توان در همین شرایط نیز منافع ایران را تأمین کرد.»
اینها را در ذهن داشته باشید و به دوران حضور باراک اوباما در کاخ سفید بروید و روزنامه‌های اصلاح‌طلب را مرور کنید! حیرت‌زده خواهید شد که این روزنامه‌ها نوشته‌اند ایران باید از فرصت حضور دموکرات‌ها استفاده کند، با ایالات متحده بر سر میز مذاکره برود و به مشکلات خاتمه دهد! اینها را به یاد داشته باشید و صفحات رسانه‌های اصلاح‌طلب را در روزهایی که ترامپ از برجام خارج شد مرور کنید. مشاهده خواهید کرد که ستون‌نویس‌های‌شان از ضرورت مذاکره با آمریکا سخن می‌گویند؛ متن‌هایی که با همین محتوا تنها در قالب کلمات و جملاتی متفاوت درباره روزی که جمهوری اسلامی ایران توانست در کنار ارتش‌های ملی و نیروهای مردمی کشورهای منطقه، با در هم شکستن تروریست‌های تکفیری، امنیت را به غرب آسیا بازگرداند نیز تکرار شده است! و همچنان در حال تکرار است؛ همان عباراتی که بارها و بارها در این رسانه‌ها پیش از برجام تکرار شد و نتیجه آشکار آن مذاکرات مستقیم با ایالات متحده است؛ برجامی که قضاوت درباره آن در زمینه میزان تأمین منافع و مصالح کشور کاملاً قابل لمس است!
اما چرا برای این متفکران! مذاکره با آمریکا در هر زمان و هر شرایطی اولویت و راه‌حل به شمار می‌آید؟ چه در در ذهن آنها می‌گذرد که فکر می‌کنند مذاکره با آمریکا می‌تواند مشکلات را رفع کند؟ نگارنده نگاه خوشبینانه به این پیشهادها دارد و هرگونه قصد یا نیت خاص یا آنچه را که برخی به ‌عنوان فتنه از آن یاد می‌کنند، برای این پیشنهادها متصور نمی‌داند؛ بلکه این پیشنهادها را از سر صدق و دلسوزانه می‌پندارد! شاید بپرسید پس چگونه ممکن است راهکاری ضد منافع ملی برای حل مشکلات ارائه کنند؟ در پاسخ باید گفت این راهکار نتیجه تفکر حاکم بر این جریان و رسانه‌ها است؛ همان تفکری که می‌گوید برای پیشرفت تنها یک راه وجود دارد و آن هم از غرب و رابطه با آمریکا می‌گذرد؛ تفکری که آمریکا را قدرت و کدخدایی می‌داند که بدون همراهی آن نمی‌توان به پیشرفت رسید متأسفانه این تفکر به توان داخلی و تکیه بر قدرت درون‌زای کشور اعتقاد چندانی ندارد و به عبارت دقیق‌تر این راه‌حل‌ها مصداق این مثل ایرانی است که «از کوزه همان برون تراود که در اوست».

حسن خدادی/ تحقق رونق تولید ملی در بخش‌های گوناگون به طور قطعی یکی از ارکان اصلی بیانیه گام دوم انقلاب و شعار سال و نقشه راه سال جدید است که می‌توان آن را از طریق به‌کارگیری توان نخبگانی محقق کرد. هفت مأموریتی که رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب به آن اشاره کرده‌اند، ارکان ۴۰ سالگی گام دوم انقلاب است و این مأموریت‌ها برای تحقق گام دوم باید مورد توجه جدی جوان نخبه انقلابی قرار بگیرد و راهکارهای عملیاتی‌شدن گام دوم را احصا و ارائه کنند. بنابراین صدور بیانیه تاریخی و تاریخ‌ساز پرچمدار ولایت، نقش و اهمیت نخبگان و نهاد علم و دانش در پیشبرد حرکت انقلابی نظام را دوچندان کرده است؛ ایشان به صراحت جوانان باایمان و مجهز به سلاح دانش را نشانه‌های آینده درخشان کشور می‌دانند و آنها را مخاطب این بیانیه تاریخی قرار می‌دهند؛ جوانانی که گنجینه‌های نظام انقلابی برای روز‌های خوب آینده هستند. بنابراین ضروری است برای تحقق گام دوم انقلاب، سند جامع «جوان مؤمن انقلابی عمل‌گرا» تنظیم شود؛ چرا که باید اذعان کرد چنین سندی در سطح کشور هنوز نوشته نشده است تا بتوان از آن برش استانی و ملی استخراج کرد؛ اما تا پیش از تدوین چنین سندی می‌توان نقش جوانان نخبه انقلابی در اين حوزه را در سه عرصه‌ زیر دسته‌بندی کرد.
الف‌ـ عرصۀ مطالبه‌گری
این اقدامات بیشتر متوجه فعالان جوان رسانه‌ای و اعضای تشکل‌های دانشجویی و نهادهایی از این دست می‌شود و انتظار می‌رود در قالب اقدامات مطالبه‌گرانه وظایف مسئولان به آنان یادآوری و به ‌طور مستمر پیگیری شود. فراهم کردن شرایط تحقق گام دوم انقلاب و تحقق رونق تولید، از جمله مهم‌ترین اقداماتی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی اجرای آن را از مسئولان خواسته‌اند و مطالبه‌گری جوانان می‌تواند روند تحقق آنها را تسریع کند که در این مهم نقش نخبگان، به قدرت مرجع‌سازی آنها در جامعه برمی‌گردد. آنها با هدایت افکار عمومی به سوی مراجع مورد اعتماد از نظر فکر و برنامه، هزینه‌های اجرایی کشور را در مسیر توسعه و تحقق اهداف کاهش می‌دهند و روند حرکت را برای رسیدن به چشم‌انداز‌ها و اهداف بزرگ آن‌ـ ‌که نیازمند هدایت درست و بسیج تمامی نیرو‌ها است‌ـ تسهیل می‌کنند. بخش مهم این فرایند از طریق مرجع‌سازی درست از سوی نخبگان میسر و امکان‌پذیر
است.
ب‌ـ عرصۀ فرهنگ‌سازی
اقدامات عرصۀ فرهنگ‌سازی بیشتر ناظر به تلاش برای تغییر نگرش و رفتار بدنۀ عمومی جامعه است. با توجه به وجود مجموعه‌های فراوان خودجوش مردمی و جوان در سراسر کشور، نقش جوانان در این عرصه هم پررنگ است؛ چرا که توسعه فرهنگی، ناشی از افزایش ظرفیت، نوآوری و آفرینندگی نخبگان موجود در آن جامعه است. موفقیت هر جوان در فرهنگ‌سازی در جامعه‌ اطراف خود (خانواده، کلاس درس، مسجد، محله و...) درنهایت به اصلاح فرهنگ عمومی کشور منجر می‌شود. بنابراین در قدم نخست باید بیان کرد، یکی از موانع مهم پیش روی تحقق گام دوم انقلاب، فرهنگ امید به دیگران است. از مصادیق تعمیم این فرهنگ، امید به خارج از کشور برای حل مسائل اقتصادی و سیاسی است. کار فرهنگی واجب در کشور اصلاح این فرهنگ و جایگزینی آن با فرهنگ تکیه به قابلیت خود و توان داخلی است. باید بدانیم امید به دیگران جز فرصت‌سوزی فایدۀ دیگری نخواهد داشت و مسائل کشور جز با تلاش آحاد مردم برطرف‌شدنی نیست. کار فرهنگی جوان مؤمن انقلابی باید به نقطه‌ای برسد که چنین رفتارهایی در جامعه مذموم و ضد ارزش محسوب شود.
ج‌ـ عرصۀ اقدام مستقیم
سومین عرصۀ حضور نسل جوان و مستعد در تحقق گام دوم انقلاب، عرصۀ اقدام مستقیم در امور حیاتی کشور است. به‌ عبارت دیگر، یک روش ایفای نقش‌پذیر مسئولیت اقدامات عملی در کشور و به ثمر رساندن آنها به دست جوانان است. دومین نکته، قدرت و توانمندی و تحرک و پویایی و عمل‌گرایی است که جوانان به یک مجموعه می‌بخشند و رخوت و سستی و بی‌عملی و ناامیدی را از مجموعه جارو می‌کنند. یک جوان می‌تواند ناامیدی و سستی و رخوت و بی‌عملی را که امروز در بخش‌های اجرایی و حتی بدنه دولت وجود دارد و بخش زیادی از ناکارآمدی جامعه و مشکلات اقتصادی را که عده‌ای عامدانه یا غیر عامدانه اصرار دارند به غرب و تحریم و آمریکا ربط دهند، جارو کرده و امید و عمل‌گرایی و آینده‌نگری و آرمان‌گرایی را جایگزین کند. متأسفانه، عده‌ای با این توجیه که مدیران جوان آرمان‌گرا هستند و غیر واقعی تصمیم‌گیری می‌کنند، همواره تابلوی ورود ممنوع را روبه‌روی جوانان قرار داده و مجوز حضور خود را در مجموعه‌های دولتی و حیاتی صادر می‌کنند. در حالی که بارها رهبر معظم انقلاب همین ویژگی آرمان‌گرایی جوانان را ستایش کرده‌اند و آن را لازمه نگاه به آینده کشور دانسته‌اند. نمونه‌های موفق این شیوه از عملکرد و اثرگذاری عملی نخبگان در جامعه را می‌توان در رفتارهای افرادی، همچون «شهید تهرانی‌مقدم» در ایجاد پیشرفت‌های فناوری و تغییر باور عمومی به اینکه «ما می‌توانیم»
مشاهده کرد.

حسین عبداللهی‌فر/ به طور طبیعی هر چه به روزهای سال 98 افزوده شود، مسائل انتخاباتی از سوی احزاب و جریان‌های سیاسی داغ‌تر خواهد شد. آنچه شگفت‌انگیز است، پرداختن به این موضوع از همین روزهای ابتدایی سال آن هم در شرایطی است که بخش وسیعی از کشور درگیر سیل ویرانگر است. بالطبع است انتظار مردم از گروه‌های سیاسی با هر گرایشی در وضعیت دشوار کنونی این است که در کنار سیل‌زدگان و آوارگان قرار بگیرند و با ارائه امکانات و تدبیر برای کاهش آلام مردم بکوشند؛ به ویژه آنکه ترامپ در اقدامی احمقانه، نیروهای خدوم و دلسوز کشور را که مدت‌هاست برای نجات مردم و کمک به آسیب‌دیدگان خواب راحت ندارند تروریست خوانده است.
این در حالی است که یک جریان سیاسی فارغ از هر گونه دغدغه مردمی، با نگرانی از باخت در انتخابات پایان سال به‌دنبال بهانه برای طرح مسائل جناحی و سیاسی است؛ غافل از اینکه فاصله گرفتن از دغدغه‌های امروز مردم، میزان احتمال باخت آنها را افزایش می‌دهد؛ چرا که برد در انتخابات به هیاهوی تبلیغاتی و متهم کردن رقیب نیست. مردم به کسانی رأی خواهند داد که امروز در کنارشان و به فکر فردای‌شان باشند و فردا نیز برای رفع مشکلات مردم به خانه‌سازی بپردازند.
نکته جالب این است که جریان مذکور برای جنجال، به رقیب فعالی نیاز دارد که با آن دوقطبی ایجاد کرده و با متهم کردنش به تخریب، سوژه مناسب رسانه‌ای پیدا کند؛ اما اکنون که این زمینه‌ فراهم نیست از تخریب نکردن آشکار آنها گلایه و آنها را با گمانه‌زنی چنین متهم می‌کند:
«نکته قابل تأمل در سکوت اصولگرایان نهفته است؛ سکوتی که در ماه‌های منتهی به انتخابات‌ مجالس قبل مشاهده نشد و آنها از چند ماه مانده به این انتخابات‌ از هیچ تلاشی برای تخریب رقیب فروگذار نبودند.  بی‌تردید سیاست تخریبی اصولگرایان تغییر نکرده است، بلکه آنها روش و برنامه خود را تغییر داده‌اند و نزدیک‌ترین گمانه چنین است که آنها در این مقطع بدون نام و نشان درصدد آماده کردن اذهان برای القای ناکارآمدی اصلاح‌طلبان هستند تا در روزهای منتهی به انتخابات با نام و نشان به میدان بیایند و ادعاهایی را مطرح کنند که به دلیل فرصت کم، تکذیب اصلاح‌طلبان مؤثر نباشد!»
«آرمان» نخستین اقدام اصولگرایان برای بی‌اعتبار کردن اصلاح‌طلبان را ناکارآمد جلوه دادن عملکرد حسن روحانی و دولت معرفی می‌کند؛ اما قادر به کتمان واقعیت نیست. همچنین به تأثیر عملکرد دولت بر موقعیت اصلاحات اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«صادق زیباکلام» از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب هم تأکید کرد: «باید بپذیریم که اصلاح‌طلبان اعتبار اجتماعی خود را از دست داده‌اند و واقعا نمی‌دانم که با چه ظرفیتی می‌توانند در انتخابات امسال شرکت کنند؛ اما با همه این واقعیات، یک موضوع را نباید از نظر دور داشت؛ وقتی اصلاح‌طلبان حضور نداشته باشند یا مردم به آنها رأی ندهند، قطعا نیروهایی که جای آنها را پر می‌کنند، تندروهایی هستند که نشان داده‌اند به مصلحت مردم نمی‌اندیشند.»
این واقعیت را محمدرضا خباز، استاندار اصلاح‌طلب سمنان نیز مدنظر قرار داده و گفته بود که اگر نارضایتی مردم ادامه پیدا کند، مجلس هفتم تکرار خواهد شد. ترس از تکرار مجلس هفتم چیزی نبود که آرمان هم کتمان کند. چنانچه از قول زیباکلام نوشته است: «اصولگرایان در انتخابات سال ۹۸ مجلس را خیلی راحت به دست خواهند آورد؛ یعنی فکر نمی‌کنند که از حالا تا بهمن یا اسفند ۹۸ اتفاق خاصی بیفتد.
همین روند خواهد بود. ‌ای‌بسا یک مقداری هم بدتر می‌شود؛ بنابراین به نظر من، مجلس یازدهم را خواهند برد و یکی دو سال بعد هم در انتخابات ۱۴۰۰ قطعاً اصولگرایان پیروز خواهند شد.» 

صحبت‌های جالب کری
به گفته وزیر سابق اطلاعات جان کری در یکی از مصاحبه‌های خود می‌گوید: «هر وقت می‌خواستم با ظریف صحبت کنم، (یکی از افراد همین تیم مهدی هاشمی را نام می‌برد) با او صحبت می‌کردم و پس از صحبت با او، عین مطالب او را در جلسه با ظریف می‌گفتم؛ این شخص تیم مهدی هاشمی کیست؟ او کسی است که در یک مقطعی در جمهوری اسلامی، معاون بین‌الملل شورای عالی امنیت ملی کشور بوده است؛ یعنی همه اطلاعات کشور دست اوست. مهدی هاشمی با نفوذ خود آیت‌الله منتظری را از حَیِّز انتفاع انداخت.» حجت‌الاسلام مصلحی بیان داشت: «در فتنه 88 به برخی از بزرگان سندی را نشان دادم که دست آمریکا و انگلیس در کار است؛ اما سر تکان می‌دادند و می‌گفتند این مسائل را نمی‌فهمیم؛ البته سند دیگری هم به آنها نشان دادم که با فلان کارخانه و... جلوی حرکت شما را گرفته‌اند.»
مناسب اما دیر!
اقدام اخیر سازمان انرژی اتمی برای راه‌اندازی یک زنجیره ۲۰ عددی از سانتریفیوژهای IR6، در چارچوب برجام ارزیابی می‌شود؛ اما از آنجا که از نسل قبلی آنها که در اختیار ایران بوده (IR1) پیشرفته‌تر است و ظرفیت بیشتری برای غنی‌سازی دارد، (حتی با وجود اینکه هنوز باید منتظر اتمام تست‌های مکانیکی و تزریق گاز UF6 به آنها بماند) می‌تواند بیانگر پیام‌های جدی به طرف‌های غربی باشد؛ از جمله اینکه اگرچه ایران همچنان به برجام پایبند مانده است (براساس گزارش‌های چهارده‌گانه آژانس انرژی اتمی) صبرش نیز سقفی دارد و هر لحظه می‌تواند از این سقف عبور کند!
جدی شدن استفاده از ماشین IR6، به دوره ابتدایی خروج آمریکا از برجام و دستور رهبر معظم انقلاب مبنی بر تسریع در آماده‌سازی زیرساخت‌های رسیدن به ۱۹۰ هزار سو در خرداد سال قبل مربوط است.
نامه‌های التماس
«سعید جلیلی» نماینده رهبرانقلاب در شورای عالی امنیت ملی، در واکنش به تحریم سپاه گفت: «توصیه من به ترامپ این است که یادداشت‌های التماس وزارت خارجه‌شان از طریق سفارت سوئیس را برای او بیاورند تا بخواند. من آن زمان معاون اروپا-آمریکای وزارت خارجه بودم. آمریکایی‌ها نامه می‌فرستادند و از ما التماس می‌کردند تا کمکشان کنیم. نامه‌هایی که رئیس‌جمهورشان به رهبر معظم انقلاب می‌فرستاد و عنوان می‌کرد که ما در باتلاقی به نام عراق گیر افتاده‌ایم و ما را کمک کنید... یک مأمور عالی‌رتبه آنها همین چند روز پیش در یک مرکز پژوهشی آمریکا اعلام کرد، در ۴۰ سال رویارویی آمریکا با انقلاب اسلامی ایران ما به ربع آخر بازی رسیده‌ایم و ایران به مراتب جلوتر است.»
مقلد قذافی
عمرالبشیر دیکتاتور سودان که هفته گذشته به آخر حکومت خود رسید، در 28 اردیبهشت سال 1370 مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان داشته و گفته بود: اسلام به معنای حکومت اکثریت نیست؛ چون تصمیم‌های اکثریت پارلمان، مشاوره امر با اهل حل و عقد است و تصمیم نهایی با مسئول مملکت است؛ پس شخص اول مملکت، اهل حل و عقد را جمع می‌کند و پس از مشورت با آنان به آرا و نظریات‌شان گوش می‌دهد. الگوی من قذافی است! امروز با گذشت سه دهه تجربه قذافی و عمرالبشیر هر دو به یک نقطه ختم شده است؛ سقوط با قیام سراسری مردم...»
شکست پروژه مقصرسازی
آمریکایی‌ها در سال‌های اخیر همه‌ تلاش خود را برای ایجاد شکاف «حاکمیت» و «ملت» انجام داده بودند. یکی از اقدامات عمده‌ آنها برای این کار، پروژه‌ «مقصرسازی سپاه» در افکار عمومی داخل کشور بود؛ اما اقدام اخیر آمریکا در تحریم سپاه نه تنها با موافقت افکار عمومی مواجه نشد، بلکه گروه‌ها و سلایق مختلف مردمی و سیاسی انبوهی از پیام‌ها و کنش‌های حمایت‌آمیز از سپاه را در تقابل با این اقدام کاخ سفید مطرح کردند.