بعد از چهار ماه اعتراضها در سودان علیه حکومت سی ساله عمرالبشیر، نظامیان این کشور با کودتایی مدیریتشده زمام حکومت را در دست گرفتند. سقوط عمرالبشیر دو دلیل داشت: الفـ جدایی سودان جنوبی، از دست رفتن منابع انرژی و ناتوانی در حل مطالبات مردمی، بـ اعتماد به آمریکا و عربستان و دوری از جمهوری اسلامی ایران.
محمدرضا فرهادی/ مطابق برخی اخبار و تحلیلها و همچنین اهداف راهبردی، آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران به ویژه تا اردیبهشت که موعد معافیت برخی کشورهای دارای مجوز خرید نفت از ایران به اتمام میرسد، برنامهریزی گستردهای انجام داده است. در طول هفتههای گذشته نیز چهار اتفاق مهم در این زمینه رخ داد که سناریوی آمریکا برای پیادهسازی این رخداد را بیش از پیش محتمل کرده است. نشانه اول این است که مشاور ارشد ترامپ، جرد کوشنر سفری به عربستان سعودی داشت و با ولیعهد این کشور دیدار کرد. در این سفر برایان هوک، نماینده ویژه کاخ سفید در امور ایران، کوشنر را همراهی میکرد و کارشناسان معتقدند جلب مساعدت مقامات سعودی برای افزایش تولید نفت و همراهی آمریکا برای افزایش فشارها بر ایران یکی از محورهای مهم این دیدار بوده است.
نشانه دوم به افزایش فشارها بر اوپک برای افزایش تولید بازمیگردد. ترامپ در توئیتی اوپک را خطاب قرار داد و نسبت به افزایش قیمتها به اعضای این سازمان هشدار داد. این موضوع نشان میدهد، ترامپ در تلاش است با افزایش فشارها عرضه را افزایش دهد تا تنگتر کردن حلقه تحریمها علیه ایران پس از پایان موعد معافیتها با هزینه کمتری برای دولت او همراه شود.
نشانه سوم، تصمیم کاخسفید برای آزادسازی ۶ میلیون بشکه از ذخایر استراتژیک نفتی آمریکا در ماه مه و همزمان با پایان معافیتها از تحریم خرید نفت ایران است.
نشانه چهارم سفر محمدبنسلمان به شرق آسیا و دیدار از کشورهای خریدار نفت ایران، همچون هند و چین بود.
این چهار نشان یا رخداد نشان میدهد، برنامهریزی خاصی در این زمینه صورت گرفته است؛ اما آنچه باید به آن پرداخته شود، چگونگی پیادهسازی و اجرای این سناریو است که در زیر به مهمترین موارد آن اشاره میشود.
۱ـ سیاست آمریکا و دولت این کشور هدف قراردادن مشتریان نفتی ایران است. واشنگتن در این زمینه از دو راهبرد تهدید و تطمیع استفاده خواهد کرد. در مرحله اول تهدید کشورها به نخریدن نفت از ایران است. این گام در مرحله اول یعنی همزمان با تحریمهای ثانویه در 13 آبان سال گذشته اجرایی شد. در مرحله تطمیع آمریکا به دنبال جایگزینی نفت ایران با نفت دیگر کشورها، از جمله عربستان است. این مرحله از اردیبهشت ماه جاری و پس از معافیتهای تحریمی اجرا خواهد شد. در این زمینه واشنگتن تمرکز خود را بر روی مشتریان بزرگ نفت ایران، همچون چین و هند قرار داده است. سفر بنسلمان به این دو کشور در راستای پیادهسازی چنین راهبردی است. آنطور که ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ایران در دولت اوباما در زمینه دیدار برایان هوک با مقامات سعودی میگوید: «دولت ترامپ میخواهد کاملاً مطمئن شود عربستان به هر کشوری که در حال حاضر خریدار نفت ایران است اطمینان دهد، میتواند نفت ایران را جایگزین کند.» او در ادامه میافزاید: «به باور من این احتمالاً پیامی است که هوک در سفر خود به عربستان برده است.» نفیو که در حالحاضر یک محقق ارشد پژوهشی در مرکز سیاست جهانی انرژی در دانشگاه کلمبیا است، میگوید هیچ تردیدی ندارد سعودیها هوک را تحت فشار قرار دادهاند تا آمریکا معافیتها از تحریمهای خرید نفت ایران را تمدید نکند. البته ذکر این نکته ضروری است که عربستان به تنهایی توان جایگزین کردن نفت ایران را ندارد و برخی کشورهای دیگر و همپیمانان نفتی آمریکا در این دایره قرار خواهند گرفت.
۲ـ وزارت انرژی آمریکا به تازگی اعلام کرد ۶ میلیون بشکه از سه مرکز ذخیرهسازی استراتژیک نفتخام خود را در ماه مه روانه بازار خواهد کرد. این امر همزمان با پایان معافیتهای تحریمی است که آمریکا اعمال کرده است. این سیاست را وزارت خزانهداری آمریکا در دوره زمانی ۹ مهر تا ۹ آذر ماه سال گذشته اجرا کرد که به موجب آن ۱۱ میلیون بشکه نفت خام به بازارهای جهانی در راستای جبران کاهش صادرات نفت ایران عرضه شد. آمریکا اکنون 12 میلیون بشکه نفت خام در طول روز صادرات دارد و حجم ذخایر استراتژیک آمریکا در حال حاضر ۱/۶۴۹ میلیون بشکه است.
۳ـ برای وارد کردن فشار بر اوپک به قصد جبران کمبود نفت ایران، نگاه واشنگتن به روسیه و ونزوئلا است. در این میان، برخی مسائل همچون بحران در ونزوئلا و کاهش تولید نفت در این کشور، برنامههای واشنگتن را به هم ریخته است. در نتیجه واشنگتن از یک سو به دنبال افزایش تولید نفت اوپک است که با مخالفت برخی کشورها به دلیل کاهش قیمت آن روبهرو شده و از سوی دیگر به علت برخی مشکلات به ویژه در ونزوئلا به دنبال جایگزینی نفت ایران از طریق ذخایر استراتژیک خود است.
۴ـ راهبرد دیگر آمریکا برای توقف صادرات نفت ایران اعتماد و اطمینان کامل به طرفهای همپیمان خود در جهت اعمال سیاست به صفر رساندن نفت ایران است. نگاهی به گذشته نشان میدهد، در صورتی که عربستان از فشار آمریکا بر ایران مطمئن باشد، از هیچ اقدامی برای افزایش عرضه و همراهی با واشنگتن کوتاهی نخواهد کرد. ترامپ در اردیبهشت ۱۳۹۷ در حالی از برجام خارج شد که اوپک و متحدانش در حال اجرای توافق کاهش تولید بودند و الفالح اعلام میکرد، تا پایان سال ۲۰۱۸ و حتی در سال ۲۰۱۹ این توافق اجرایی خواهد شد. اما به محض خروج آمریکا از برجام این کشور مواضع خود را تغییر داد و در نشست ژوئن، اعضای اوپک را متقاعد کرد توافق نفتی را رها کنند. در نهایت عربستان تولید خود را به رکورد بیسابقه ۱۱ میلیون بشکه در روز در ماه نوامبر، یعنی همزمان با اعمال تحریمها علیه ایران رساند.
در ارزیابی نهایی این موضوع باید گفت واشنگتن تمرکز خود را برای توقف یا به صفر رساندن نفت ایران بر روی خریداران نفتی قرار داده است. آمریکا هرگز به دنبال سیاست تقابلی برای مقابله با فروش نفت ایران نخواهد رفت و سیاست «از مقصد قطع کن» را در دستور کار قرار خواهد داد. البته در این میان واشنگتن با چالشهای متعددی روبهرو خواهد بود؛ برای نمونه اکنون ایران به دلیل نزدیکی به هند و مرغوبیت نفت آن مشتری به مراتب بهتری از عربستان خواهد بود.
از سوی دیگر، سیاست دولت آمریکا ایجاد نوعی رقابت نفتی در میان کشورهای تولیدکننده نفت منطقه است که نمود آن را میتوان در فروش نفت ایران و عربستان با قیمتی پایینتر از قیمت رسمی به برخی کشورها مشاهده کرد. این امر سبب کاهش قیمت نفت و در نتیجه به ثمر رسیدن راهبرد ترامپ برای کاهش قیمت نفت اوپک خواهد بود.
محمدرضا مرادی/ لیبی بار دیگر به صحنه درگیری بین گروههای داخلی تبدیل شده است. ژنرال خلیفه حفتر فرمانده شبهنظامیان موسوم به «ارتش ملی لیبی» به تازگی حملهای را علیه دولت مستقر در طرابلسـ که مورد تأیید جامعه بینالمللی استـ آغاز کرده که این اقدام نوعی کودتا علیه دولت مستقر به شمار میرود. در حال حاضر، در لیبی شاهد وجود دو دولت هستیم که بر سر قدرت با یکدیگر مبارزه میکنند: نخست دولت طرابلس به ریاست فایزالسراج که در محافل بینالمللی به رسمیت شناخته شده و دوم دولت عبدالله الثنی در شرق کشور با حمایت خلیفه حفتر. نکته مهم این است که کودتای حفتر در حالی رخ میدهد که به تازگی دولت فایزالسراج و ژنرال حفتر با یکدیگر به تفاهم رسیده بودند و قرار بود انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری لیبی تا پایان سال 2019 تحت نظارت سازمان ملل برگزار شود؛ اما اکنون نیروهای وابسته به ژنرال حفتر عملیات خود را برای تصرف شهر طرابلس شروع کردهاند. به نظر میرسد، شروع درگیریها در لیبی را باید متأثر از دخالت برخی کشورهای عربی، مانند امارات و عربستان دانست.
حفتر یک هفته پیش از آغاز عملیات آزادسازی طرابلس در عربستان بود و با شاه و ولیعهد و رئیس دستگاه اطلاعات سعودی (استخبارات) دیدار کرد. پیش از آن نیز در ماه فوریه به امارات سفر کرد. گفته میشود حفتر از یک سال پیش آماده آغاز عملیات بوده؛ اما مصر و امارات درباره زمان آغاز عملیات با عربستان اختلافنظر داشتهاند. بسیاری از کارشناسان معتقدند، در جریان این دو سفر چراغ سبز حمله به حفتر داده شده است. سیاستمداران لیبیایی معتقدند، امارات و عربستان و حتی مصر از اقدامات خلیفه حفتر در قبال طرابلس حمایت میکنند. آنها معتقدند، این سه کشور عربی تلاش دارند یک «عبدالفتاح السیسی» دیگر در لیبی به وجود آورند؛ چرا که خلیفه حفتر پول و سلاح کافی برای اجرای چنین عملیات گستردهای ندارد و این عملیات دقیقاً یک هفته پس از سفر اخیر حفتر به عربستان صورت گرفته است. سرهنگ محمد القنیدی، مسئول دستگاه اطلاعات نظامی نیروهای البنیان المرصوص وابسته به دولت وفاق ملی لیبی اعلام کرده است امارات، عربستان و مصر از پیشروی نیروهای حفتر به سمت طرابلس حمایت میکنند.
اما چرا عربستان به دنبال به قدرت رساندن خلیفه حفتر است؟ عربستان و امارات با نظام حکومت موروثی همواره از انقلابهای عربی واهمه داشتهاند. در واقع، در جریان بیداری اسلامی در سال 2011 عربستان میلیاردها دلار هزینه کرد تا از رسیدن این موج به خلیج فارس جلوگیری کند و حتی نظامیان خود را برای سرکوب مردم انقلابی بحرین نیز وارد این کشور کرد. بنابراین، در وضعیت کنونی نیز هر نوع نشانهای از بازگشت موج انقلاب به جهان عرب به معنای به لرزه درآمدن پایههای بقای ارتجاع عرب است. محق نشدن مردمسالاری در کشورهایی، مانند عربستان و دیگر کشورهای عربی پادشاهی و دیکتاتور و نتیجهبخش بودن خشم مردم و کنار زدن قدرت ۲۰ ساله بوتفلیقه در الجزایر موجب هراس عربستان و امارات شده و سبب شده است سناریویی را برای منحرف کردن افکار عمومی از تحولات الجزایر تهیه کنند. این سناریو نیازمند اقدام فوری برای شعلهور کردن اوضاع امنیتی و نظامی لیبی و حمایت مالی از این پروژه با دلارهای نفتی عربستان و امارات بوده است. بر اساس گزارشهای منتشر شده، خلیفه حفتر یک بسته مالی به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار در همین راستا از عربستان دریافت کرده است. دلیل دیگری هم که در این زمینه میتوان مطرح کرد، ترس این دو کشور از پیروزی اسلامگراها در انتخابات لیبی است؛ به همین دلیل خلیفه حفتر در مقام سیاستمداری سکولار باید در نهایت زمام امور را در دست بگیرد تا این هراس ارتجاع عرب از قدرتگیری اسلامگراها برطرف شود. البته کشورهای غربی از این هدف حمایت میکنند؛ به همین دلیل بسیاری معتقدند کودتای حفتر با چراغ سبز غرب داده شده و عربستان و امارات به منزله دو کشور عربی وظیفه تأمین مالی حفتر را بر عهده گرفتهاند.
حسن مرادخانی/ مردم ترکیه یکشنبه 11/1/1398 برای انتخاب 1389 پست شهرداری در سراسر کشور به پای صندوق های رأی رفتند و تصمیمگیری کردند. این انتخابات با مشارکت 6/84 درصدی از واجدان شرایط صورت گرفت که در مقایسه با انتخابات ریاستجمهوری با کاهش 5 درصدی مواجه بود.
از مهمترین احزاب تأثیرگذار در انتخابات ترکیه، حزب عدالت و توسعه به منزله حزب حاکم از سال 2002م. است که تمام انتخابات را از آن خود کرده است. حزب جمهوریخواه خلق که بزرگترین اپوزیسیون و حزب دوم ترکیه محسوب میشود، به دنبال ارتقای جایگاه خود در این انتخابات و کسب کرسی شهرداری شهرهای بزرگ بود. حزب خوب به رهبری خانم مرال آک شنر که منشعب از حزب حرکت ملی است، به منزله رقیب حزب حاکم، در کنار حزب جمهوریخواه خلق در ائتلاف ملت در این کارزار حضور داشت. حزب حرکت ملی در جایگاه شریک انتخاباتی اردوغان در دورههای گذشته نیز با حضور در ائتلاف جمهور در این انتخابات شرکت کرد.
انتخابات محلی در ترکیه با اشتباهات راهبردی حزب حاکم به چالشی ملی تبدیل شد. اردوغان و ائتلاف جمهور با سیاست «بقا در ترکیه» تلاش کردند جریانات مخالف را وابسته به دشمنان ترکیه و مرتبط با گروههای تروریستی معرفی کنند تا شاید بتوانند با پنهان کردن مشکلات اقتصادی مردم، آرا را به نفع جریان خود مصادره کنند. براساس نتایج انتخابات، نه تنها این سناریو و سیاست اردوغان شکست خورد، بلکه فضای جامعه را چند قطبی و همه را به یکدیگر بدبین کرد؛ یعنی رقابتها را به دشمنی با یکدیگر تغییر داد. تداوم پیروزی احزاب در انتخابات آتی ترکیه معطوف به توجه آنها به پیامهای ساطع شده از رأی مردم است. نتایج نشان داد همچنانکه اقتصاد میتواند حزبی را به قدرت برساند، ممکن است سبب شکست همان حزب شود؛ بنابراین اگر هر خبری به موضوع اقتصادی در چهار سال آینده توجه کند برنده انتخابات خواهد بود. بیتوجهی اردوغان به نتایج نظرسنجیهای پیش از انتخابات و تحقیر کردن آن خطای فاحشی بود. در بیشتر نظرسنجیها اولویت مردم اقتصاد بود و مسئله ترور و بقا در اولویتهای پنجم و ششم قرار داشت. در حالی که ائتلاف جمهور توجه به مسئله بقا و ترور را در اولویت قرار داد و به نوعی با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی تلاش کرد اقتصاد را در پستو نگه دارد. در نهایت نیز آسیب را از همان جا خورد. از این رو به همان اندازه که ائتلاف جمهور از موضوع اقتصاد فرار کرد، احزاب مخالف آن را به موضوع اصلی و روز مردم تبدیل و سیاستهای اقتصادی دولت را نادرست عنوان کردند.
از آن جا که در انتخابات ترکیه، تصاحب پستهای شهرداری استانهای مهم در روند سیاستگذاری این کشور تأثیر بسزایی دارد، حزب عدالت و توسعه با از دست دادن استانهایی مثل آنکارا و استانبول، پایههای حکومتی خود را لرزان دید. از عوامل مهم شکست اردوغان علاوه بر مسئله اقتصاد میتوان به تسویه حسابهای بعد از کودتای اخیر ترکیه اشاره کرد. از آن جا که جریان فتحالله گولن به منزله تئوریسین معنوی و اخلاقی حزب عدالت و توسعه مطرح بود، با وقوع کودتای اخیر و پالایش حزب از افکار و افراد گولن توسط اردوغان، از بخش مهمی از طرفداران حزب فاصله گرفت. همچنین شکافهای موجود بین اردوغان و یاران قدیمیاش مانند عبدالله گل، احمد داوود اوغلو و علی باباجان، سبب ریزش آرای حزب عدالت و توسعه شد. اکنون نشانهها حکایت از آن دارند که حزبی برای مهار الگوی عمل اردوغان به محوریت همین سه عنصر کلیدی در حال شکلگیری است. در صورت تشکیل حزب جدید، فضای سیاسی ترکیه نه تنها به نفع حزب عدالت و توسعه پیش نخواهد رفت، بلکه بیشترین فضای تقابلی با محوریت اردوغان و حزب جدید شکل خواهد گرفت.
نوید کمالی
کارشناس بینالملل
در پی ظهور پدیده تروریستی داعش، بسیاری از مردم کشورهای جنگ زده برای فرار از بحرانهای امنیتی و اقتصادی گریبانگیر کشورهایشان، راهی اروپا شدند. این پدیده به دلیل پیامدهای گسترده آن با واکنش منفی مقامات ارشد اتحادیه روبهرو شد و هر یک از اعضای این اتحادیه سیاستهای گوناگونی را برای مقابله با این پدیده در پیش گرفتند که در بین همه آنها سیاست انگلیسی و پر حاشیه «برگزیت» یا «خروج انگلیس از اتحادیه اروپا» بیش از همه توجهات جهانی را به خود جلب کرده است.
دولت انگلیس در سال ۲۰۱۶ پس از برگزاری همهپرسی عمومی، خروج از اتحادیه اروپا را سیاست رسمی خود برای مصون داشتن این کشور از پیامدهای منفی مهاجرت و بحرانهای اقتصادی گریبانگیر اتحادیه اروپا دانست.
با این حال برگزیت چالشهای کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت زیادی برای انگلیس، اتحادیه اروپا و کل جهان خواهد داشت؛ همانگونه که در کوتاهمدت، اعلام خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، شوکهای فراوانی را بر اقتصاد و بازارهای جهانی وارد کرد و موج جدیدی را از ملیگرایی افراطی و حملات علیه مهاجران و اقلیتهای نژادی از جمله مسلمانان پدید آورد.
این چالشها آنقدر مهم است که جامعه اطلاعاتی آمریکا در جدیدترین ارزیابی اطلاعاتی خود که در ژانویه 2019 منتشر شد، به این موضوع اشاره کرد و آن را تهدیدی علیه منافع آمریکا دانست. بر اساس این ارزیابی، روابط تجاری بین این کشور و اتحادیه اروپا که ارزش آن در سال 2017 یک تریلیون و دویست میلیارد دلار بود، به طور حتم به واسطه عدم دستیابی به توافقی کارآمد و مرتبط با برگزیت آسیب خواهد دید.
البته با توجه به ارزیابی حتی توافقی خوب در مورد برگزیت نیز تهدیدی علیه آمریکا است؛ زیرا اگر خروج انگلیس از اتحادیه اروپا طبق برنامه محقق شود، مهمترین شریک آمریکا در اتحادیه، آن هم در عرصه دنبال کردن سیاستهای تحریمی علیه روسیه و همچنین گسترش بازار آزاد و لیبرالیسم اقتصادی از دست خواهد رفت.
از سوی دیگر باید توجه داشت که در حال حاضر دولت انگلیس به دلیل سابقه تاریخی و سیاسی خود یکی از مهمترین بازیگردانان عرصه سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا است. به طور طبیعی نهایی شدن برگزیت زمین بازی را در اختیار کشورهای دیگری قرار خواهد داد که بعضاً سیاستهایی متفاوت و مستقل از کاخ سفید دارند.
با این حال تاکنون برخلاف برنامه زمانی از پیش طرح شده دولت انگلیس، ترزا می، نخستوزیر این کشور نتوانسته است برگزیت را اجرا کند و همچنان برای دستیابی به راهحلی به منظور خروج همراه با توافق از اتحادیه اروپا با شکست مواجه میشود.
نخستوزیر انگلیس طی سه مرتبه نتوانسته است رأی موافق همحزبیهای خود را برای تأیید این توافق و خروج از اتحادیه اروپا کسب کند؛ بنابراین در شرایط فعلی تنها چاره عبور از بن بست سیاسی موجود را مراجعه به حزب کارگر که رقیب حزب او محسوب میشود، دیده است تا از طریق جلب حمایت این حزب بر مخالفان درونحزبی خود غلبه کند و در نهایت موفق به تأیید برگزیت شود.
با این حال رصد جدیدترین تحولات برگزیت حکایت از شکست این اقدام ترزا مِی دارد؛ زیرا بیانیه اخیر حزب کارگر نشان میدهد نخستوزیر انگلیس نتوانسته رأی موافق این حزب را برای غلبه بر مخالفان خود جلب کند. از این رو میتوان نتیجه گرفت دولت انگلیس بیش از آنچه پیشتر تصور میشد گرفتار پیچیدگیهای سیاسی و اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا است؛ بنابراین به نظر میرسد عبور از بحران برگزیت به زودی ممکن نخواهد بود، اما نکته مهم اینجاست که تداوم این پیچیدگیها علاوه بر تشدید بحران سیاسی در انگلیس زمینه را برای تضعیف بیش از پیش مواضع اتحادیه اروپا در عرصه بینالملل فراهم خواهد کرد که این مسئله تأثیر مهمی بر پروندههای مهم از جمله برجام و تقابل غرب با روسیه خواهد داشت!
محمدرضا بلوردی
روزنامه نگار
بیستویکمین دوره انتخابات پارلمانی در رژیم صهیونیستی در حالی برگزار شد که طبق نتایج حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، توانسته است با فاصلهای اندک از ائتلاف آبیـ سفید به رهبری بنی گانتز، پیروز شود. بر اساس نتایج اعلام شده کرسیهایی که احزاب به دست آوردهاند، از این قرار است: حزب لیکود 37 کرسی، حزب سفیدـ آبی 36 کرسی، حزب کار 6 کرسی، اتحادیه احزاب راستگرا 5 کرسی، حزب یهدوت هتورا 8 کرسی، حزب میرتس 4 کرسی، جبهه عربی برای تغییر 6 کرسی، فهرست متحد عربی 4 کرسی، حزب کولانو 4 کرسی. با توجه به این نتایج مجموع کرسیهایی که راستگرایان به دست آوردند، 66 کرسی بوده؛ در حالی که احزاب چپ 54 کرسی را به دست آوردهاند.
با این نتایج انتظار میرود نتانیاهو بار دیگر برای تشکیل دولت ائتلافی از سوی رئیسجمهور معرفی شود؛ با این تفاوت که راستگرایان نسبت به دولت کنونی رژیم صهیونیستی (61 کرسی) موقعیت بهتری یافتهاند.
فارغ از پیروزی حزب لیکود، این نکته باید در نظر گرفته شود که برای طرف فلسطینی هیچ یک از دو جریان سیاسی فرقی نخواهند داشت؛ چرا که هر دو مخالف تشکیل کشور فلسطین هستند. همچنان که هر دو طرف مخالف عقبنشینی به مرزهای 1967 هستند، با بازگشت آوارگان فلسطینی مخالف هستند، قدس را پایتخت رژیم صهیونیستی تلقی میکنند، شهرکسازی را قانونی میدانند و به دنبال اضافه کردن شهرکها به اراضی اشغالی هستند. تنها تفاوتی که وجود دارد، این است که ائتلاف تحت رهبری بنی گانتز تلاش میکند به سازشی منطقهای برسد تا اینکه وضعیت موجود را از طریق راهحلی سیاسی قانونی کند؛ ولی نتانیاهو در تلاش است در سریعترین زمان ممکن شهرکها را به سرزمینهای اشغالی اضافه کند و با کوچاندن فلسطینیان کرانه باختری به مناطقی مانند اردن و سینای مصر، رؤیای رژیم صهیونیستی بزرگ را محقق کند.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت نتایج انتخابات اخیر رژیم صهیونیستی تفاوت چندانی برای فلسطینیان نخواهد داشت؛ زیرا هر طرف پیروز در این میدان نگاه یکسانی به مسائلی، همچون طرح موسوم به معامله قرن دارند.
بر اساس این، گروههای سیاسی فلسطینی باید چند نکته را مد نظر داشته باشند:
نخست اینکه، نسبت به توافق با رژیم صهیونیستی امیدی نداشته باشند؛ چرا که رژیم صهیونیستی هیچ سازشی را که حداقل حقوق فلسطینیان را محقق کند، نخواهد پذیرفت و قصد دارد مبارزه را به گونهای مدیریت کند که در نهایت اهداف صهیونیستها به شکل کامل محقق شود.
دوم اینکه، به دولت کنونی آمریکا و تغییر موضع آن نمیتوان حساب کرد؛ آمریکا پیوسته طرفدار صهیونیستها بوده و خواهد بود؛ با این تفاوت که دولت کنونی ایالات متحده به شریکی برای راستگرایان صهیونیستی تبدیل شده است و اقداماتی مانند ارائه طرح سازش موسوم به معامله قرن، اجرایی کردن موضوع انتقال سفارت آمریکا به قدس، به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندیهای اشغالی جولان، اتخاذ مواضع سرسختانه علیه جمهوری اسلامی ایران از خروج از برجام تا تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
سوم اینکه، دو گروه عمده فلسطینی فتح و حماس باید در نظر داشته باشند که نتایج انتخابات رژیم صهیونیستی هرچه باشد، آنها نمیتوانند با وضعیت کنونی و اختلافاتی که با هم دارند، به خواستههای خود برسند؛ حماس نمیتواند انتظار داشته باشد در چارچوب معادله «عدم درگیری در مقابل کاستن از شدت محاصره غزه» قدرت خود را در این منطقه از خاک فلسطین حفظ کند؛ چرا که رژيم صهیونیستی خواهان خلع سلاح آن و پایان مقاومت است. جنبش فتح هم نمیتواند انتظار داشته باشد با گروه پیروز انتخابات اخیر به توافقی برای تشکیل کشور فلسطینی در کرانه باختری برسد؛ برای اینکه هدف نهایی رژیم صهیونیستی الحاق این منطقه به دیگر مناطق اشغالی است. همانطور که برخی منابع خبری نیز اعلام کردهاند، با پیروزی نتانیاهو از هم اکنون راستگراها ساز الحاق کرانه باختری به دیگر مناطق اشغالی را کوک کردهاند.
ـ نشریه آمریکایی آتلانتیک: تحریم استراتژی محسوب نمیشود و اگر تحریمها سبب شود آمریکاییها به ابزارهای دیگری که برای مقابله با ایران لازم است، فکر نکنند، باید گفت تحریمها به خیالی باطل تبدیل شدهاند. تحریمها گزینهای کمهزینه و قابل قبول برای آنهایی است که آماده نیستند اعتراف کنند آمریکا دیگر جرئت درگیر شدن جدی در خاورمیانه را ندارد. تحریمها همان کارکردی را خواهند داشت که دیپلماسی هستهای و برجام برای اوباما داشتند: «پنهان کردن عقبنشینی آمریکا».
ـ فارين پالیسی: در حقیقت این بار هم با تروریست نامیدن سپاه، مانند خروج از برجام، ترامپ به نفع سپاه حرکت کرد! سپاه در طول سالیان گذشته تحريم بوده و تنها نتیجه این تحریم، تقویت جایگاه سپاه در معادلات سیاسی داخل کشور خواهد بود!
ـ نیویورکتایمز: افراطگرایی مهمترین صادرات ریاض است. در نگاهی کلی و تفصیلی تأثیرات نفوذ منفی عربستان سعودی، از جمله فعالیتهایی چون تعلیم ائمه جماعت، تألیف کتب درسی، تأسیس مراکز دینی، ایجاد سایتها و... را میتوان معیاری برای تلاش به منظور گسترش افراطگرایی در جوامع اسلامی دانست.
ـ اسپوتنیک: همه کشورهای منطقه به ویژه سعودیها باید متوجه شوند امنیت جزیرهالعرب و عربستان سعودی و ثبات حکومت آنها هیچوقت با حمایت آمریکا یا با همکاری با اسرائیل تأمین نمیشود؛ وگرنه شاه ایران تا به امروز سر جایش بود. ثبات این کشورها و امنیت آنها با همکاری منطقهای فیمابین همه کشورهای منطقه تأمین میشود.
ـ فیگارو: آمریکاییها دیگر به تغییر رژیم ایران فکر نمیکنند؛ اما هدفشان این است که جمهوری اسلامی را به زانو درآورند و سد راه گسترش نفوذ آن در منطقه شوند.
ـ روزنامه صهیونیستی هاآرتص: ریاض، ابوظبی و تلآویو به منظور مقابله با ایران و اقدامات احتمالی آن در منطقه سطح همکاری نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی خود را گسترش دادهاند.
ـ روزنامه الحیات(انگلستان): در زمانی که نیروهای وابسته به حشدالشعبی خود را به مرزهای سوریه با عراق رساندند، سخنانی درباره ایجاد گذرگاهی مطرح شد که از خاک عراق و سوریه میگذرد و در رسانهها به «کریدور» معروف شد. این «کریدور» میتواند ایران را به دریای مدیترانه وصل کند و امکان احداث خطوط لوله انتقال نفت و گاز و احداث جادههای امن برای انتقال کالاهای ایرانی به سوریه را فراهم آورد.
ـ اسپوتنيک: حملههای نظامی اسرائیل به هیچ وجه ایران را در سوریه تضعیف نکرده؛ بلکه قدرت و نفوذ ایران در سوریه دو برابر شده است. طی سالهای اخیر سیاست اصلی نتانیاهو برای مهار ایران و متحدان آن این بود که با جنگهای نیابتی مسلمانان در منطقه تا ابد با هم درگیر باشند، ایران و متحدانش با گروههایی، مانند داعش و غیره بجنگند و اسرائیل آرامش داشته باشد؛ اما این سیاستها بر عکس سبب شده دست ایران و متحدانش در منطقه بازتر شود و پس از اینکه ایران و متحدانش توانستهاند داعش و گروههای دیگر را مهار کنند، امروزه به خطر بزرگتری برای اسرائیل تبدیل شوند.
ـ نیوزویک: ابزارهای فشار آمریکا علیه ایران:1ـ تحریم؛ 2ـ حمایت از گروههای اپوزیسیون؛ 3ـ دستکاری در شبکههای اجتماعی «social media manipulation»؛ 4ـ عملیات پارتیزانی «guerrilla operations».
ـ الاخبار عربستان: البشیر تصور داشت برای حل برخی نارضایتیهای اقتصادی و آرام کردن اعتراضهای مردمی میتواند روی همپیمانان سابق خود، یعنی اخوانالمسلمین و همکاری با کشورهایی که تفکر نزدیک به آنها دارند، حساب باز کند و به سمت قطر و ترکیه روی آورد؛ امری که طبیعتاً همسایه شمالی، یعنی مصر را بسیار ناراضی کرد و بالطبع عربستان سعودی و امارات هم خشمگین شدند. آنها طی ماههای اخیر تلاش داشتند به طرق گوناگون یک کودتا علیه عمر البشیر راه بیندازند.